عصر ايران - سرگرداني وضعيت صنعت ما از آنجاست که اقتصادمان حتی از اقتصاد كشوري چون چين هم دولتيتر شده است.
دکتر مرتضي بهشتي با بيان اين مطلب به خبرنگار عصر ايران (asriran.com)، ميگويد: در كشور ما حدود 320 هزار واحد صنعتي وجود دارد كه از اين رقم تعداد يازده هزار واحد صنعتي ما تنها 19 نفر كارگر دارند، در حالي كه براساس تعاريف بين المللي، يك واحد كوچك بايد 50 نفر و يك واحد متوسط بايد تعداد 250 نفر كاركن داشته باشد.
اين اقتصاددان ميافزايد: در حال حاضر حدود 300 واحد صنعتي بزرگ در كشور وجود دارد و بيش از 80 درصد از ارزش افزوده صنعت ما توسط واحدهاي دولتي اداره مي شود كه در 20 درصد باقي مانده نيز آثار واحدهاي دولتي نيز ديده مي شود، مثلاً بنيادها، بانكها، تامين اجتماعي، شركتهاي بيمه همه جزو 20 درصد هستند. بنابراين مي توان گفت منابع اصلي توليد ثروت در دست دولت و براساس اقتصاد كاملاً دولتي است.
وي ابراز ميدارد: ما نميتوانيم با چند صد هزار واحد صنعتي 5/2 نفره حضور خود را به عنوان يك كشور صادركننده در اقتصاد جهاني و سازمان جهاني تجارت اعلام كنيم. اين واحدها تنها بذرهاي يك جريان صنعتي امروزي هستند كه فرهنگ و رفتار صنعتي ميتواند مسير آنان را تا تكميل پروژه صنعتيشدن تسهيل كند.
بهشتي تصريح ميکند: فرهنگ صنعتي در ايران اصلا وجود ندارد. ما هنوز هم از همان جريان فرهنگ كشاورزي و روستايي چند صد سال قبل خود تبعيت مي كنيم. در دوران بسيار دور، چون فرهنگ روستايي در جهان حرف اول را ميزد، ما به دليل برخورداري از آن در دنيا تكتازي مي كرديم اما درست از زماني كه دنيا وارد مرحله صنعتي شد عقب گرد و عقب نشيني اقتصاد ايران نيز آغاز شد.
وي ادامه ميدهد: تا زماني كه فرهنگ صنعتي و الزامات فرهنگ صنعتي را نشناسيم، امكان پيشرفت نداريم. در فرهنگ روستايي زمان به صورت دايره است. كارها بين ساعات مختلف روز تقسيم مي شود و همه ميدانند كه بهار، تابستان و پاييز وقت كار و زمستان نيز وقت استراحت است، ولي در فرهنگ صنعتي همه چيز به صورت خطي رخ مي دهد.
وي توضيح ميدهد: در فرهنگ صنعتي به فرض همه ميدانند كه بايد ساعت 5/7 صبح سركار حاضر شوند. چون در غير اين صورت هم از كارهاي قبلي و هم كارهاي بعد از اين ساعت باز ميمانند. در دنياي صنعتي هيچ بخششي وجود ندارد. هر خطايي جزاي خودش را دارد، ولي در ايران ما به راحتي حاضريم از كنار بسياري از خطاها عبور كنيم. اين رفتارها متعلق به دوران فرهنگ روستايي است.
اين اقتصاددان اضافه ميکند: صنعتي شدن به پيش شرطهاي بزرگي نياز دارد كه يكي از مهمترين آنها نظم است. نظم پولادين همان فرهنگ صنعتي است كه ميگويد تصميم بايد اجرا شود و اين نظريه امروز در تمام كشورهاي صنعتي وجود دارد. البته تصميم بايد با مباني خودش اتخاذ شود و چنين تصميمي حتماً بايد به مرحله اجرا درآيد و كنترل و ضمانت اجرا هم داشته باشد. در غير اين صورت فرهنگ صنعتي مفهوم خود را از دست مي دهد.
بهشتي معتقد است: قانون كار يكي از بهترين نمونه ها براي نبود فرهنگ صنعتي است. از سال ها پیش بارها كارشناسان اقتصادي بسياري گفتهاند كه اين قانون، تسامح و تساهل را وارد صنعت كرده و موجب شده است كه نرخ بهره وري صنعت ايران از متوسط نرخ دنيا هم پايينتر باشد اما هيچ كس به آن توجهي نميكند.
وي ميگويد: نبود فرهنگي صنعتي، ذوق و قدرت تحقيق و خلاقيت دروني بنگاههاي صنعتي را نيز دچار بحران كرده است. واحدهاي صنعتي حتا نمي توانند از درون براي ادامه حيات خود تلاش كنند. مديريت آنان دچار نوعي بيتفاوتي ناشي از همان فرهنگ روستايي است. در چنين شرايطي حتي نمي توان به اقدامات مفيدي چون لايحه نوسازي صنايع و استراتژي توسعه صنعتي ايران خوش بين بود.
وي در پاسخ به اينکه براي شناخت فرهنگ صنعتي و فرهنگسازي صنعتي در كشور از كجا بايد آغاز كنيم، اظهار ميدارد: براي شناختن فرهنگ صنعتي بايد فرهنگ كشاورزي يعني فرهنگي كه باعث شد بشر غارنشين به بشر شهرنشين مبدل شود را بشناسيم. اوج اين حركت در تمدنهاي اسلامي قرن نهم قابل مشاهده است. اين فرهنگ تا وقوع رنسانس در اروپا ادامه يافت .
وي شرح ميدهد: تا قبل از آن تقريباً تمام جوامع بشري، فرهنگ يكساني داشتند و اگر جنگي رخ ميداد، براي دستيابي به غذا و سرزمين بيشتر بود. اما با وقوع رنسانس، تفكر علمي ايجاد شد و به كتب قديم كمتر مراجعه ميشد. مهمتر اين كه همه به دنبال يافتن روابط علت و معلولي بودند. از آن زمان تفكر اروپايي مبناي جديد فكري ميشود، تا زماني كه نيروي بخار در انگلستـــان كشف ميشود و به مرور جامعه اروپا از كشور انگلستان شروع به صنعتي شدن مي كند. ديگر فئودالهايي كه در كاخهاي خود زندگي ميكردند و هنرمندان، نويسندگان، شاعران، صنعتكاران و موسيقيدانان محدودي را دور و اطراف خود جمع ميكردند، به چشم نميخورد و كم كم فرهنگ صنعتي شكل ميگيرد.
بهشتي تاکيد ميکند: بايد قبول كنيم كه فرهنگ صنعتي، فرهنگي همسان در تمام جهان است و كاري به اديان مختلف ندارد. اين فرهنگ عواملي دارد كه باعث رشد صنعت و تفكر ميشود و در غالب فرهنگهاي ملي، قومي و اعتقادي قابل پيادهكردن است.
وي ميافزايد: در كشورهاي پيشرفتـه صنعتي آنچه كه تقويت مي شود تشكلها هستند نه افراد. در حالي كه در كشورهاي در حال توسعه، آموزشها بيشتر براي افراد و ترجيحاً در بخش دولتي است. اگر تشكلها تقويت شوند، راههاي چانه زني در بازارهاي بزرگ را مي آموزند. در نتيجه كاهش هزينه خواهند داشت و در بخش توليد نيز فرايند توليد محصول كيفيتر خواهد شد و اين از اصول مهم و اوليه فضاي رقابتي است.
وي درباره آينده صنعت ايران ميگويد: ميتوان گفت كه حلقه ارتباط ميان تحقيق و فرايند توليد قطع است. طرحهاي تحقيقاتي بايد كاربرديتر شود و فرهنگ صنعتي در كشور رشد يابد. اميد است كه با حرکت در چارچوب برنامه توسعه، استرتژي صنعتي و چشمانداز ترسيم شده 20 ساله ضمن توجه به الزامات توسعه فرهنگ صنعتي در جامعه، روندها در جهت صنعتيشدن تغيير يابد.
وي درباره موانع سرمايهگذاري خارجي در صنعت، ابراز ميدارد: نبود ثبات نرخها، وجود تورم در اقتصاد، پرداخت يارانه از سوي دولت، ناكارآمدي خدمات بيمه و بانكي از بزرگترين عواملي است كه راه را براي سرمايهگذاران خارجي بسته است. چرا كه اين عوامل ميتواند به شدت انگيزههاي سرمايهگذاري را كاهش ميدهد.
وي تصريح ميکند: در اين مسير پر از سنگلاخ بايستي توجه كنيم كه امنيت بيش از هر عامل ديگري ميتواند به رشد و توسعه و گسترش سرمايهگذاريهاي خارجي كمك كند. در اين ميان اشتغالزايي، توزيع مطلوب درآمدها، افزايش درآمد ملي و سرانه، ارتقاي سطح مديريت و دسترسي به بازارهاي جهاني و نيز افزايش توليد و دسترسي به فناوري پيشرفته دنيا ميتواند انگيزهها را براي سرمايهگذاران خارجي پديد آورد، رشد دهد و آنان را به درون مرزهاي ما بكشاند.
صنعتيشدن هم هيچ تعارضي با خدا و پيغمبر داشتن ندارد