جام جم:يك نشست، چند پيروزي
يك نشست، چند پيروزي»عنوان سرمقله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن ميخوانيد؛جناب آقاي دكتر صالحي، وزير امور خارجه كشورمان صبح ديروز پس از پايان اجلاس غيرمتعهدها با وجود خستگي ناشي از كاري طاقتفرسا در جلسه شوراي معاونين صدا و سيما حاضر شد و گزارشي از متن و حاشيه و پشت صحنه اين نشست تاريخي ارائه كرد.
وزير امور خارجه بهانه حضور خود را خستهنباشيد به دستاندركاران رسانه ملي قرار داد؛ رسانهاي كه به تعبير دكتر صالحي تمام قد در اين عرصه حاضر و يكي از عوامل موفقيت اجلاس قلمداد شد. در هر حال اميدوارم فرصتي فراهم شود تا وي بتواند بخشي از ناگفتههاي جذاب خود را از دريچه تلويزيون با مردم مطرح كند.
در هر حال شانزدهمين اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران برگزار شد و به پايان رسيد. نگاهي به دستاوردهاي اين نشست مهم ميتواند زواياي جديدي از يك تجربه بزرگ ديپلماتيك را پيش رويمان بگشايد.
1ـ نفس برگزاري چنين اجلاسي در شرايط فعلي حاكم بر مناسبات جهاني، يك پيروزي بزرگ و تاريخي براي جمهوري اسلامي بود. حجم سنگين تلاش رسانههاي غربي و اظهارات صريح مقامات آمريكايي ـ صهيونيستي براي ترغيب يا تهديد كشورهاي عضو به شركت نكردن در اين اجلاس از يك سو و استقبال كشورهاي عضو در عاليترين سطوح و مشاركت فعال آنان از سوي ديگر سند اين پيروزي بزرگ ديپلماتيك است.
2ـ اجلاس مذكور، فرصتي بينظير براي انجام گفتوگوهاي فيمابين كشورهاي عضو با ايران بود. بيش از 200 ديدار رسمي بين سران و نمايندگان كشورهاي عضو با رهبر معظم انقلاب، رئيسجمهور و وزير امور خارجه برگزار گرديد كه براي انجام آن بايد سالها تلاش و هزينههاي بسياري براي آن صرف ميشد.
3ـ تامين امنيت چنين اجلاسي قطعا موضوعي بسيار پيچيده و دشوار به شمار ميرود. آنهم در كشوري كه مورد بغض و كينه دشمناني است كه از هيچ اقدام و جنايتي رويگردان نيستند و حاضر بودند با انجام اقدامات ايذايي ضمن منصرف كردن مقامات كشورهاي عضو از سفر به ايران، حاشيههاي جذابي براي خود بيافرينند، اما به لطف الهي و تلاش شبانهروزي و ايثارگرانه نيروهاي انتظامي، امنيتي و نظامي كشورمان فضايي كاملا امن طي روزهاي برگزاري اجلاس بر شهر حكمفرما شد.
4ـ اجلاس جنبش عدم تعهد علاوه بر توفيقات ديپلماتيك براي كشورمان دستاوردهاي متعددي نيز در عرصه اقتصادي و مذاكرات تجاري از خود بر جاي گذاشت كه آثار آن در آينده نمايان خواهد شد.
5ـ پوشش رسانهاي اجلاس توسط خبرنگاران داخلي و خارجي با فراهم شدن امكانات لازم براي آنان در سطحي بالا و حرفهاي صورت گرفت. نقش رسانه ملي در توجه افكار عمومي داخلي و خارجي به اين رويداد تاريخي و ايجاد همگرايي لازم، نقشي ممتاز بود كه از سوي مسئولان اصلي اجلاس نيز مورد ستايش قرار گرفت و همين تلاشها بود كه رسانههاي بيگانه را منفعلانه به دنبال سوژههاي سوخته و نخنما كشاند تا از سر حقد و كينه حاشيهايترين مباحث را مورد بزرگنمايي قرار دهند.
6ـ در اجلاسي در اين سطح و با حضور سران كشورهاي مختلف كه تفاوتهاي آشكاري در سياستها، راهبردها و... دارند، هيچكس نميتواند توقع داشته باشد كه همه يك سخن بگويند، لذا فضاي اجلاس براي طرح ديدگاههاي متفاوت كاملا مهيا بود. آنچه در چنين نشستهايي سرنوشت آن را رقم ميزند و در تاريخ ثبت ميشود، بيانيه پاياني اجلاس است كه خوشبختانه در تهران با اجماع و بدون مخالف به تصويب رسيد.
در اين بيانيه صراحتا:
الف: حقوق ملت فلسطين با پايتختي قدس شريف به رسميت شناخته شده است.
ب: كشورهاي عضو متعهد شدند تا از شناسايي، تصويب و اجراي تحريمهاي يكجانبه عليه ديگر كشورهاي عضو خودداري كنند.
ج: ضمن به رسميت شناختن حق كشورها در استفاده صلحآميز از انرژي هستهاي از تسليحات هستهاي به عنوان غيرانسانيترين سلاحها و بزرگترين تهديدات عليه بشريت ياد شده و در خصوص جمهوري اسلامي تصريح گرديده كه بايد سياستها در زمينه چرخه سوخت و استفاده صلحآميز از فناوري هستهاي محترم شمرده شود.
د: تروريسم بويژه تروريسم دولتي بدون هرگونه ابهامي محكوم شده است.
هـ : نكته مهم در بيانيه پاياني تاكيد روشن بر معيوب و ناكارآمد بودن ساختار تصميمگيريهاي بينالمللي در تامين صلح و امنيت است. در همين راستا سازمان ملل به نقد كشيده شده و اعضاي جنبش خواستار تجديدنظر در ساختار شوراي امنيت شدهاند؛ همان نكاتي كه رهبر معظم انقلاب در نطق خود بر آن تاكيد فرمودند.
با ملاحظه سند مصوب فوق كه تاريخ در آينده نيز براساس آن به قضاوت شانزدهمين دوره خواهد نشست درمييابيم كه اگر اين اجلاس حتي هيچ دستاوردي جز اين بيانيه نداشت، باز بايد آن را موفق، تاثيرگذار و روبه جلو ميدانستيم و اميدواريم ايران در دوران سه ساله رهبري اين جنبش فصلي نوين همراه با كارآمدي و نقشآفريني را براي اين كشورها رقم بزند.
كيهان:بان كي مون و محمد مرسي در قاب اجلاس تهران
«بان كي مون و محمد مرسي در قاب اجلاس تهران»عنوان
يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن
ميخوانيد؛اين روزها، در حالي كه مقامات و رسانه هاي غربي از اجلاس تهران
به مثابه بمب قوي و قدرتمندي ياد مي كنند كه ايران اسلامي در عمق جبهه
مشترك آمريكا و متحدانش منفجر كرده است و بعد از بيانات رهبر معظم انقلاب،
از حضور بان كي مون دبير كل سازمان ملل متحد و محمد مرسي، رئيس جمهور مصر
در اين اجلاس تلقي دو ضربه هولناك دارند، رسانه هاي فارسي زبان اردوگاه غرب
نظير بي بي سي، راديو آمريكا، راديو فردا و... براي كاستن از عظمت واقعه
اي كه به قول «نوول ابزرواتور» حيثيت و اعتبار بين المللي آمريكا را با
چالش جدي روبرو كرده است، به حاشيه سازي درباره حضور بان كي مون و مرسي روي
آورده اند و مي كوشند اظهارات اين دو ميهمان اجلاس تهران را بيرون از بستر
و متفاوت با اهداف اجلاس ارزيابي كنند. وجيزه پيش روي اشاره اي گذرا به
اين بازي دوگانه دارد.
الف: حضور بان كي مون در اجلاس تهران بعد از
مخالفت هاي آميخته به تهديد آمريكا، اسرائيل و برخي از كشورهاي اروپايي
نظير انگليس صورت پذيرفت. تا اينجا، شركت دبير كل سازمان ملل متحد در اجلاس
تهران با دو امتياز برجسته براي اجلاس و جمهوري اسلامي ايران همراه بوده
است. اول؛ حضور وي علي رغم مخالفت ها و تهديدهاي پي درپي ياد شده كه نشانه
سنگين تر بودن كفه اجلاس از كفه تهديدهاست و دوم؛ اعتراف به اهميت اجلاس كه
دربرگيرنده بيش از دو سوم كشورهاي عضو سازمان ملل متحد است. توضيح آن كه
بان كي مون مي توانست به ارسال يك پيام همراه با اعزام نماينده به اجلاس
بسنده كند!
ولي اجلاس تهران، اولين اجلاس عدم تعهد بعد از موج بيداري اسلامي، تحولات و انقلاب هاي منطقه، شكست آمريكا در حمله نظامي به افغانستان، خروج اجباري از عراق، اوج گيري جنبش وال استريت، بحران اقتصادي بي سابقه آمريكا و اروپا و... دهها رخداد بزرگ جهاني و منطقه اي بود كه با توجه به ميزباني جمهوري اسلامي ايران و نقش برجسته منطقه اي و بين المللي آن، يك نقطه عطف در معادلات جهاني به شمار مي رفت و بان كي مون به عنوان دبير كل سازمان ملل متحد نمي توانست از حضور در آن چشم پوشي كند.
بنابراين حضور بان كي مون در اجلاس تهران اگرچه با
دعوت ايران صورت پذيرفته بود ولي تسليم اجباري در برابر خواست جمهوري
اسلامي ايران نيز بود و با جرأت مي توان گفت كه اگر محل اجلاس نقطه ديگري
غير از ايران اسلامي بود، اجبار ياد شده وجود نداشت.
رسانه هاي فارسي
زبان اردوگاه غرب- تأكيد مي شود فقط رسانه هاي فارسي زبان كه كاركرد آنها
در حد و اندازه سايت هاي ضدانقلاب تعريف شده است و نه رسانه هاي رسمي و بين
المللي غرب- سخنان بان كي مون در اجلاس تهران را به چالش كشيدن سياست ها و
بينش و منش جمهوري اسلامي ايران قلمداد مي كنند و حال آن كه در اظهارات
آقاي بان كي مون هيچ نكته جديد و ناگفته اي كه پيش از آن بارها از تريبون
رسمي سازمان ملل و در گستره جهاني مطرح نشده باشد، وجود نداشت و از ايشان
غير از آنچه كه در نوبت سخنراني اجلاس تهران مطرح كرد انتظاري نمي رفت.
بنابراين چگونه مي توان پذيرفت كه جمهوري اسلامي در دعوت از آقاي بان كي
مون به اين نكته بديهي توجهي نداشته و ناگهان در اجلاس تهران با آن مواجه
شده است؟!
و اما، از سوي ديگر آقاي بان كي مون براي اولين بار به عنوان دبير كل سازمان ملل متحد در ديدار با رهبر معظم انقلاب با ديدگاه مستند و همراه با دلايل و اسناد غيرقابل انكار جمهوري اسلامي ايران كه در اثبات حقانيت و منطقي بودن سياست هاي داخلي و خارجي ايران اسلامي ارائه شده بود، روبرو گرديد و همين مواجهه را به هنگام بيانات رهبر فرزانه انقلاب در اجلاس تهران تجربه كرد بي آن كه پاسخي براي آن داشته باشد. ممكن است گفته شود آقاي بان كي مون پيش از اين هم با نظرات و استدلال هاي جمهوري اسلامي ايران آشنا بود. بنابراين در اجلاس تهران با سخنان ناشنيده اي روبرو نشده است! كه بايد گفت؛ بي ترديد دبير كل سازمان ملل متحد با بسياري از استدلال ها و اسناد مورد اشاره در اثبات حقانيت جمهوري اسلامي ايران از قبل آشنا بوده است ولي نكته درخور توجه آن كه، ايشان هيچگاه در موقعيتي قرار نگرفته بود كه اين اسناد و استدلال ها را بشنود و ببيند و در همان حال ملزم به پاسخگويي باشد.
آقاي بان كي مون همه اين شواهد و دلايل را در حالي كه بر كرسي دبير كلي سازمان متبوع خويش تكيه زده بود، شنيده و ديده بود و بديهي است كه دبير كل در آن جايگاه ملزم به پاسخگويي نيست. اما ايشان در ديدار با رهبر معظم انقلاب، طرف مستقيم استدلال هاي حضرت آقا بود و مطابق عرف شناخته شده بين المللي ملزم به پاسخگويي بود و سكوت ايشان در فرهنگ و پروتكل هاي تعريف شده سياسي به منزله ناتواني از پاسخ و پذيرش استدلال و نظرات طرف مقابل تلقي مي شود. بنابراين از اين زاويه نيز آقاي بان كي مون با حضور خود در اجلاس تهران يك امتياز بزرگ و بين المللي به نفع جمهوري اسلامي ايران برجاي گذاشته است.
دقيقاً به همين علت است كه -با پوزش از ساحت حضرت آقا- روزنامه اسرائيلي جروزالم پست مي نويسد و استدلال مي كند «آقاي بان كي مون در دامي كه آيت الله خامنه اي پيش پاي او پهن كرده بود گرفتار شده» و نتانياهو بعد از پايان دور اول اجلاس سران در شبكه اول تلويزيون رژيم صهيونيستي ظاهر شده و با عصبانيت مي گويد؛ در اجلاس تهران و در مقابل چشم و گوش آقاي بان كي مون از اسرائيل با عنوان «گرگ درنده»، «دولت جعلي» و «كشوري كه محكوم به سقوط است» ياد شد و ايشان با سكوت خود بر آن مهر تأييد زد و چند ساعت بعد از اجلاس سران، آقاي «مايكل مندل باوم» كارشناس سياست خارجي در دانشگاه هاپكينز آمريكا و مشاور مشترك بوش و اوباما، به شبكه تلويزيوني ABC مي گويد؛ بايد اين واقعيت تلخ! را پذيرفت كه حضور آقاي بان كي مون در اجلاس تهران و سكوت وي در برابر اتهاماتي(!) كه به آمريكا و اسرائيل زده شد، بسيار تأسف آورتر از آن بود كه انتظار مي رفت و...
بنابراين، حضور آقاي بان كي مون در اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران، برخلاف توهمي كه رسانه هاي فارسي زبان وابسته به اردوگاه غرب در پي القاي آن هستند - و متأسفانه برخي از خودي ها نيز با ساده انديشي به آن دامن مي زنند- يكي از بزرگترين و مؤثرترين برگ هاي برنده جمهوري اسلامي ايران بود كه اتفاقاً با اظهارات غيرمنطقي وي درباره اسرائيل، سوريه و برنامه هسته اي ايران مفهوم و معنا پيدا كرده و به برگ برنده تبديل شده است و چنانچه اظهارات ياد شده نبود، اين برگ برنده در مقياس مورد اشاره شكل نمي گرفت.
ب: حضور آقاي محمد مرسي نيز در حالي كه مقامات رسمي و رسانه هاي غرب با عنوان دهن كجي رئيس جمهور جديد مصر به آمريكا و اسرائيل از آن ياد مي كنند، در توهم پراكني رسانه هاي فارسي زبان مورد اشاره، «كمتر مثبت و بيشتر منفي»! ارزيابي مي شود! چرا؟!
مي گويند محمد مرسي درباره سوريه نظري متفاوت با جمهوري اسلامي ايران داشت و ضمن حمايت از مخالفان دولت سوريه به بشار اسد نيز حمله آشكاري كرد. و اما، اين سكه روي ديگري هم دارد و محمد مرسي در اجلاس تهران مواضعي اتخاذ كرد كه از يكسو فرياد اعتراض آمريكا و اسرائيل و اروپا و متحدان منطقه اي آنها را به آسمان بلند كرده و در همان حال رسانه هاي ياد شده اصرار به سانسور آن دارند. رئيس جمهور مصر اگرچه درباره سوريه مواضعي متفاوت با ايران داشت ولي در اجلاس تهران از جمهوري اسلامي ايران با عنوان «برادر و همپيمان استراتژيك مصر» ياد كرد، بر ضرورت مقاومت در برابر رژيم اشغالگر قدس تأكيد ورزيد، ساختار سازمان ملل متحد را نيازمند به اصلاح براي خروج از تركيب ظالمانه توصيف كرد و بر لزوم وحدت شيعه و سني براي مقابله با قدرت هاي استكباري تأكيد كرد. به بيان ديگر، محمد مرسي در اجلاس تهران هويت دولت جديد مصر را تعريف كرد.
هويتي كه «حضور در محور مقاومت»، «مقابله با رژيم اشغالگر قدس»، «همپيماني استراتژيك با جمهوري اسلامي ايران»، «وحدت شيعه و سني در محور مقاومت»، «مخالفت مصر با ديدگاه وهابي ها و سلفي ها»، «ظالمانه دانستن ساختار كنوني سازمان ملل متحد» و از همه بااهميت تر، تأكيد بر اين نكته كه ماهيت نظام كنوني مصر، «اسلامي» است و برخلاف انتظار و تلاش آمريكا و متحدانش «سكولار» نيست. از اين روي، اجلاس تهران فرصتي براي محمد مرسي بود تا به گفته پايگاه خبري «اسكات هورتون» تولد ايراني ديگر در خاورميانه را اعلام كند و از به حاشيه رفتن واشنگتن در معادلات جهان اسلام خبر بدهد.
بنابراين برخلاف آنچه رسانه هاي فارسي زبان بيگانه و مخصوصاً رسانه دولتي انگليس در پي القاي آن هستند، محمد مرسي با حضور در اجلاس تهران به توهم پراكني چند ماهه آمريكا و متحدانش درباره ماهيت نظام برخاسته از انقلاب مصر پايان داد و اين به تنهايي يكي از بزرگترين دستاوردهاي اجلاس تهران است كه بدون برپايي اين اجلاس در پايتخت ايران، يعني پرچمدار بيداري اسلامي، علمدار مبارزه با قدرت هاي استكباري، و فرمانده پيشتاز حذف رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي جهان و... امكان پذير نبود. توماس فريدمن در يادداشت 31 اوت 2012 -جمعه 10 شهريور ماه 91- خود در نيويورك تايمز با برشمردن برخي از محورهاي ياد شده خطاب به رئيس جمهور مصر مي نويسد «آقاي مرسي شركت شما در اجلاس غيرمتعهدها در تهران اشتباه بزرگي بود كه مرتكب شديد.
شما با حضور خود در اين اجلاس، دولت جديد مصر را به جمهوري اسلامي ايران پيوند زديد، معاهده صلح كمپ ديويد را ناديده گرفتيد، از برقراري حكومت ديني در مصر سخن گفتيد... آقاي مرسي شما بايد از اين كار خود شرمنده باشيد»! و در ادامه مي نويسد «مقامات مصري گفته بودند آقاي مرسي فقط چند ساعت در تهران توقف مي كند تا رياست غيرمتعهدها را به ايران واگذار كند. واقعاً همين بود؟ او مي توانست اين كار را از طريق پست و يا ويدئوكنفرانس انجام بدهد و به يكه تازي ايران در منطقه كمك نكند» و دهها نمونه ديگر از اين دست كه فهرست آن نيز به درازا مي كشد.
و اما؛ درباره موضع آقاي مرسي نسبت به سوريه بايد گفت كه ديدگاه رئيس جمهور مصر در اين زمينه با ساير مواضع اعلام شده ايشان در اجلاس تهران همخواني ندارد و بسيار بعيد به نظر مي رسد كه آقاي مرسي از اين ناهمخواني باخبر نباشند. توضيح آن كه وقتي آقاي مرسي بر ضرورت مقابله با اسرائيل و حمايت از محور مقاومت تأكيد مي ورزند، چگونه مي توانند براي حضور پررنگ اسرائيل در مقابله با دولت بشار اسد و حمايت از معارضين سوريه توضيح قابل قبولي داشته باشند و يا درباره آموزش تروريست ها در پايگاه هاي نظامي تركيه، تحت مديريت كارشناسان اسرائيلي كه با حمايت مالي اعلام شده عربستان و قطر صورت مي پذيرد چه توضيحي خواهند داشت؟ چه كسي مي تواند اسرائيل و آمريكا و عربستان و قطر و تركيه را طرفدار دموكراسي و حامي انقلاب هاي اسلامي - يا به قول آقاي مرسي بهار عربي!- تلقي كند؟! و آيا در حالي كه حسني مبارك و آل سعود و آل خليفه و علي عبدالله صالح و بن علي و... با رژيم صهيونيستي در ائتلاف و زد و بند آشكار بودند، دولت سوريه از مقاومت فلسطين حمايت نمي كرد!؟ همين ديروز آقاي «جمال فهمي» از اتحاديه روزنامه نگاران مصر در مصاحبه با الوطن،اظهارات آقاي مرسي در حمايت از مخالفان دولت سوريه را توهين به مردم مصر و بازي ناخودآگاه در ميدان دشمن صهيونيستي ارزيابي كرد.
آقاي مرسي در اجلاس تهران هويت دولت جديد مصر را اعلام كرده است و اين هويت اعلام شده با حمايت از مخالفان دولت سوريه آنهم در كنار آمريكا و اسرائيل و عربستان و تركيه همخواني ندارد و به يقين نظر مرسي در آينده نزديك تغيير خواهد كرد.
خراسان:خبر روز در پنجشنبه ديپلماتيک چه بود؟!
«خبر روز در پنجشنبه ديپلماتيک چه بود؟!»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛در پنج شنبه اي که گذشت، نشست مهم سران کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد در تهران برگزار شد. دقيقا همزمان با نشست تهران با حضور بان کي مون، دبيرکل سازمان ملل متحد و سران و نمايندگان بيش از ۱۲۰ کشور جهان، آژانس بين المللي انرژي اتمي تصميم گرفت گزارش جديد فصلي اش درباره ايران هسته اي را منتشر کند. گزارشي که بار ديگر ايران را متهم به اتهامات تکراري مي کرد و البته از افزايش تقريبا ۱۰۰ درصدي تعداد سانتريفيوژهاي ايران از ۳ ماه پيش تاکنون حکايت داشت.
نتانياهو هم به کمک آژانس آمد
جالب اين که همانند آژانس، نتانياهو هم دقيقا هم زمان با نشست مهم تهران به اين نتيجه رسيد که بايد بيانيه اي شديداللحن صادر و اعلام کند که قصد دارد در نشست مجمع عمومي سازمان ملل که قرار است تقريبا يک ماه ديگر برگزار شود، عليه ايران صحبت کند. بلافاصله پس از اين ۲ خبر، در حالي که مخاطبان رسانه هاي جهاني منتظر شنيدن اخبار مربوط به گردهمايي ۱۲۰ کشور عضو جنبش عدم تعهد در تهران بودند، موج خبرهاي مربوط به ايران رنگ موضوع هسته اي را به خود گرفت. نشريه فارين پاليسي گزارش داد که زمان براي اقدام ديپلماتيک در قبال ايران در حال به پايان رسيدن است. واشنگتن پست به نقل از آژانس مدعي شد که ايران سرعت غني سازي اورانيوم را افزايش داده است. نيويورک تايمز نيز گزارشي از فعاليت هسته اي ايراني ها و تلاش اسرائيل براي قانع کردن ديگر کشورهاي جهان به قصد تهاجم به تأسيسات هسته اي ايران منتشر کرد. رويترز خبر داد که اسرائيل تحت فشار بين المللي است که به تنهايي به ايران حمله نکند و گاردين گزارش داد که ژنرال دمپسي، فرمانده ستاد مشترک ارتش آمريکا گفته است حمله اسرائيل به ايران نمي تواند برنامه هسته اي اين کشور را متوقف کند. نگاهي به فضاي رسانه اي جهان نشان مي دهد که به موازات برگزاري نشست «غيرمتعهد»ها، رسانه هاي «متعهد» به قدرت هاي جهاني در تلاشي هماهنگ سعي کرده اند چنين القا کنند که «خبر روز» پنج شنبه ديپلماتيک درباره ايران، «گزارش جديد آژانس انرژي اتمي» و بيم از اقدام يکجانبه اسرائيل در حمله به ايران بوده است. تلاشي همه جانبه براي ديده نشدن اجلاس تهران و به قول فاکس نيوز «شکست ديپلماسي غرب براي منزوي کردن ايران».
تکرار دوباره جنگ رسانه اي آژانس
آژانس پيش از اين نيز سابقه انتشار مشکوک گزارش هاي حاشيه اي را در زمان هاي خاص براي تأثيرگذاري بر شرايط بين المللي ايران داشته است. نمونه پيشين آن در ۵ خرداد ماه سال جاري رخ داد که آژانس ساعاتي پس از پايان بي نتيجه مذاکرات ايران و ۵+۱ در بغداد، خبر پيدا شدن «رگه هايي» از اورانيوم ۲۷ درصد غني شده را منتشر کرد. همان زمان آسوشيتدپرس گزارش داد که اين خبر مربوط به نتايج روزهاي قبل فعاليت هاي ناظران آژانس در ايران بوده است. هدفمند بودن انتشار اين خبر زماني مشخص مي شود که به ياد بياوريم آمانو، مديرکل آژانس ۵ روز قبل در تهران بود و حتي کلمه اي هم از يافتن رگه هاي اورانيوم ۲۷ درصد غني شده با ديپلمات هاي ايراني سخن نگفت. به علاوه اين که آژانس در همان خبر جهت دار هم تصريح کرده بود که اين «رگه ها» احتمالا هنگام تنظيم کردن سانتريفيوژها در کسري از ثانيه يا زمان کوتاهي توليد شده اند. با اين حال رسانه هاي متعهد به غرب آن روز چنين خبر دادند که در ايران اورانيوم ۲۷ درصد يافت شده است!
بهترين گواه براي اهميت گردهمايي ديپلماتيک تهران
به هر روي همان گونه که خبر «رگه ها» در آن زمان «مهندسي شده» منتشر شد به نظر مي رسد اين بار نيز گزارش جديد آمانو و ديگر فضاسازي هاي خبر ذکر شده با نيت سايه افکندن و ديده نشدن حضور بي نظير نمايندگان بيش از دو سوم کشورهاي جهان در تهران منتشر شده است. مضاف به اين که استفاده از ظرفيت آژانس براي منحرف کردن افکار عمومي جهان از بزرگترين گردهمايي ديپلماتيک جهان در روزهاي گذشته بهترين گواه براي عمق تأثير نشست تهران و سرخوردگي چند کشور صاحب قدرت جهان از شکست شان در پروژه منزوي نشان دادن ايران است.
جمهوري اسلامي:آمانو، چرا گزارشهاي تكراري؟
«آمانو، چرا گزارشهاي تكراري؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛همزمان با افتتاح اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران "يوكيو آمانو" مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي گزارش جديدي را درباره فعاليتهاي اتمي ايران منتشر كرد كه تكرار گزارشهاي قبلي است.
آمانو، در اين گزارش بار ديگر خواستار دسترسي به مجتمع پارچين شد، از جمهوري اسلامي ايران خواست پروتكل الحاقي را اجرا كند و براي رفع نگرانيهاي آژانس همكاري بيشتري به عمل آورد. آمانو اين خواستههاي تكراري در بخش پاياني گزارش خود را در بندهاي 52 تا 55 اينگونه منعكس كرده است:
"52. در شرايطي كه آژانس به تلاش براي تأييد عدم انحراف مواد و تأسيسات هستهاي اعلام شده از سوي ايران از پادمان ادامه ميدهد، از آنجا كه ايران همكاريهاي لازم را به عمل نميآورد و از جمله پروتكل الحاقي را اجرا نميكند، آژانس فاقد توانايي لازم براي ارائه تضمين معتبر درخصوص عدم وجود مواد و فعاليتهاي هستهاي اعلام نشده در ايران است؛ لذا نميتواند تأييد كند كه تمام مواد هستهاي موجود در ايران صلح آميز هستند.
53. به رغم گفت و گوهاي فشرده بين آژانس و ايران از
ژانويه 2012، هيچ توافق مشخصي براي حل مسائل باقي مانده حاصل نشده است. با
توجه به ماهيت و مقدار اطلاعات دردسترس، آژانس بر اين نظر است كه براي
ايران ضروري است تا بدون تأخير بيشتر درخصوص نگرانيهاي آژانس به همكاري با
آن بپردازد. بدون چنين همكاري، آژانس قادر نخواهد بود بر نگرانيهاي مرتبط
با برنامه هستهاي ايران فائق آيد؛ از جمله آن نگرانيها كه بايد برطرف
شوند تا احتمال وجود ابعاد نظامي در برنامه هستهاي ايران منتفي شود.
54.
باعت نگراني است كه فعاليتهاي انجام گرفته در محلي در سايت پارچين كه
آژانس براي بازديد از آن تقاضا كرده است، برتوانايي آژانس در به عهده گرفتن
راستي آزمايي مؤثر تأثير منفي داشته است. آژانس تقاضاي خود را براي دسترسي
به اين مكان، بدون تأخير بيشتر، تكرار ميكند.
55. همان گونه كه اجراي
قطعنامههاي شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي و قطعنامههاي الزام
آور شوراي امنيت سازمان ملل متحد ايجاب ميكنند، مدير كل آژانس به توصيه
ايران به برداشتن گامهايي در راستاي اجراي كامل وظايفش براساس توافقنامه
حفاظتي و همكاري با آژانس تا رسيدن به نتايج روشن درخصوص تمام مسائل باقي
مانده، ادامه دهد."
در اين بندها آنچه كاملاً غيرطبيعي به نظر ميرسد انتظار مدير كل آژانس اتمي از ايران براي همكاري جهت اثبات فرضيهايست كه آژانس هيچ سندي براي آن ندارد.خود آمانو در بند 52 اين گزارش تصريح كرده "در شرايطي كه آژانس تلاش ميكند براي تأييد عدم انحراف مواد و تأسيسات هستهاي اعلام شده از سوي ايران از پادمان ادامه دهد..." اين عبارت به روشني از فقدان هرگونه سند يا نشانهاي از انحراف در فعاليتهاي هستهاي ايران حكايت دارد. طبيعي است كه اگر آژانس كوچكترين سند يا نشانهاي از انحراف فعاليتهاي هستهاي از پادمان در اختيار داشت آن را اعلام ميكرد و منتظر اقدامي از طرف ايران نميماند.
نكته ظريفي كه بايد درباره متن گزارش آمانو در نظر گرفته شود اينست كه همواره اصل بر عدم متهم بودن اعضا به انحراف است مگر هنگامي كه خلاف آن به اثبات رسيده باشد. متن بند 52 گزارش مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي كاملاً نشان ميدهد در فعاليت هستهاي ايران انحرافي ديده نشده ولي آژانس تلاش ميكند هر طور شده ايران را به انحراف متهم كند و عجيب آنكه از خود ايران ميخواهد براي اثبات اين مدعاي بياساس، با آژانس همكاري نمايد.
خواسته بعدي مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي كه بخشي از همكاري مورد انتظار از ايران را اجراي "پروتكل الحاقي" ميداند، قابل تأملتر است.
پيوستن به "پروتكل الحاقي" طبق مفاد "ان. پي. تي" براي اعضاي آژانس بينالمللي انرِژي اتمي كاملاً اختياري است. به عبارت روشن تر، مقررات آژانس، هيچيك از اعضاء را موظف به پذيرش "پروتكل الحاقي" نكرده و آنها را در پيوستن يا نپيوستن به اين پروتكل آزاد گذاشته است. با اينحال، معلوم نيست چرا مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي از ايران ميخواهد چيزي را كه نپذيرفته آن را اجرا نمايد!
براي آنكه يك عضو آژانس بينالمللي انرژي اتمي ملزم
به اجراي "پروتكل الحاقي" شود، ابتدا بايد اين پروتكل توسط آن عضو امضاء
شود، سپس به تصويب مجلس آن كشور برسد. اين مراحل درباره جمهوري اسلامي
ايران طي نشده و به همين دليل الزام ايران به اجراي "پروتكل الحاقي" وجهه
قانوني ندارد. بنابر اين، انتظار آقاي آمانو از جمهوري اسلامي ايران در
مورد اجراي "پروتكل الحاقي" كاملاً خارج از مقررات و فاقد وجهه قانوني است.
براساس
همين انتظار غيرقانوني است كه مدير كل آژانس انرژي اتمي در بندهاي 53 و 54
ضمن مطرح ساختن "احتمال وجود ابعاد نظامي در برنامه هستهاي ايران"
خواستار بازديد از پارچين شده است. پروتكل الحاقي، به آژانس اين امكان را
ميدهد كه در هر زمان، هر نقطه از كشور مورد نظر را كه اراده كند بازرسي
نمايد و آن كشور موظف است تمام امكانات را براي بازرسيها فراهم سازد.
نكته قابل توجه در زمينه خواسته آژانس براي بازديد از پارچين اينست كه اولاً اين مكان قبلاً مورد بازديد بازرسان آژانس قرار گرفته و نشانهاي از وجود ابعاد نظامي در برنامه هستهاي ايران از اين مكان به دست نيامده و ثانياً آژانس چگونه از ايران كه "پروتكل الحاقي" را نپذيرفته انتظار دارد با اجراي اين پروتكل اجازه بدهد بازرسان آژانس بار ديگر از پارچين بازديد كنند؟ اين انتظار را در صورتي كه پارچين مورد بازرسي قرار نگرفته باشد و يا در بازديد قبلي نشانهاي از انحراف به دست آمده باشد، ميتوان انتظاري منطقي دانست ولي درحالي كه طبق اعتراف مسئولان آژانس چنين نشانهاي وجود ندارد و جمهوري اسلامي ايران نيز "پروتكل الحاقي" را نپذيرفته طبعاً اين كشور اين حق را ميتواند براي خود محفوظ بداند كه هر وقت صلاح ميداند اجازه بازديد از پارچين را به بازرسان آژانس بدهد يا ندهد.
در مورد زمان انتشار گزارش دبيركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره فعاليتهاي اتمي ايران و همزماني آن با شروع به كار اجلاس سران جنبش عدم تعهد در ايران نيز ميتوان اين تأمل را داشت كه چون حضور هيأتهاي 120 كشور جهان آنهم در سطح بالا در تهران تأثير منفي در خنثي شدن فشارهاي سياسي و تبليغاتي آمريكا و ساير قدرتهاي غربي دارد، مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي مأموريت يافت اين گزارش را درست در روز شروع اين اجلاس منتشر كند تا بلكه از آثار آن بكاهد. اما خوشبختانه بازتابهاي اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران چنان گسترده بود كه همه چيز از جمله گزارش آمانو را تحت الشعاع قرار داد. با قطع نظر از اين نكته، و اين همزماني برنامه ريزي شده، اصولاً تجربه آژانس و دولتهائي كه آژانس را تحت سلطه خود دارند بايد به آنها فهمانده باشد كه جمهوري اسلامي ايران به راه خود كه استفاده صلح آميز از انرژي هستهاي است ادامه خواهد داد و گزارشهاي تكراري و دو پهلوي مدير كل آژانس نيز نميتواند كمترين تأثيري در سياست هستهاي جمهوري اسلامي ايران بگذارد.
بعيد است آقاي آمانو از اين واقعيتها بيخبر باشد. با اينحال او چرا به گزارشهاي تكراري خود درباره فعاليتهاي هستهاي ايران پايان نميدهد؟ لابد پاسخ اين سؤال را بايد در بافت تحت سلطه آژانس و علاقهاي كه آقاي آمانو به صندلي مدير كلي دارد جستجو كرد، صندلي بيخاصيتي كه به هيچكس وفا نكرده است.
رسالت:منتظر پاتك دشمن باشيم!
«منتظر پاتك دشمن باشيم!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛تك ديپلماسي تهاجمي ايران در برگزاري شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران، استكبار جهاني را سخت عصباني كرده است.
نخبگان و سران بيش از دو سوم كشورهاي جهان طي 6 روز اقامت در تهران تصويري از يك نظام نيرومند ومستقر ومنضبط در تهران مشاهده كردند. رسانههاي جهان طي 6 روز گذشته ايران را كانون مهمترين فعاليت ديپلماتيك معرفي كردند و سخن از شكستهاي پي در پي آمريكا و رژيم صهيونيستي بهمنظور اخلال در نشست تهران به زبان آوردند.
رسانههاي جهان كه در بزرگنمايي اپوزيسيون در ايران طي 3 سال گذشته ركورد زدهاند، مجبور شدند اعتراف كنند صداي اپوزيسيون در طول برگزاري كنفرانس عدم تعهد داراي ارتعاشي بود كه حتي خودشان هم نتوانستند آن را بشنوند. امنيت جمهوري اسلامي ايران، نشاط و سرزندگي ملت و حاكميت در ايران چشمهاي دشمنان را خيره كرد و تصويري از ثبات و اقتدار ملي را واتاب داد. از طرفي بيانيه تهران صريحا ازحق جمهوري اسلامي ايران در زمينه استفاده صلح آميز از فناوري هستهاي و برخورداري از چرخه سوخت دفاع كرد.
بيانيه تهران بهطور شفاف ، حفظ و نگهداري سلاحهاي هستهاي و مدرن سازي مستمر آنها و دكترينهاي نظامي نوين كه توجيه گر استفاده از آنها عليه كشورهاي فاقد سلاح هستهاي است را بزرگترين تهديد عليه بشر دانست و تصريح كرد: كشورهاي دارنده سلاح هستهاي بايد به تعهدات خود در چارچوب ماده 6 پيمان منع اشاعه براي نابودي كليه سلاحهاي هستهاي عمل كنند.
بيانيه تهران ترور دانشمندان هستهاي و محققين ايراني را اقدامي تروريستي تلقي كرد و با ملت ودولت ايران اظهار همدردي نمود.
بيانيه اجلاس تهران تمام قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل و نيز اقدامات يكجانبه آمريكا عليه دولت و ملت ايران را زير سئوال برد ونشان داد جامعه جهاني در كدامين نقطه ايستاده است و آنچه آمريكا و رژيم صهيونيستي و چند دولت ورشكسته اروپايي گرفتار جنبش سرمايهداري مدعي آن هستند وخود را در مجامع عمومي" جامعه جهاني" معرفي ميكنند، دروغي بيش نيست.
آمريكاييها و شركاي اروپايي آنها از اين پس بايد فكري براي مشروعيت اقدامات تجاوزگرانه خود عليه دولت وملت ايران بكنند. دو سوم كشورهاي جهان در بيانيه تهران بهطور صريح و شفاف اشغال سرزمين فلسطين و جنايات مستمر صهيونيستها را علت اصلي بحران درخاورميانه تلقي كردند و خواهان اعاده حقوق ملي مردم فلسطين و ايجاد كشوري پايدار ومستقل در فلسطين به پايتختي قدس شريف شدند.
دو سوم كشورهاي جهان در اجلاس تهران با صداي بلند اعلام كردند " مبارزه با امپرياليسم، استعمار ، استعمارنو، نژاد پرستي وآپارتايد، استكبار و تمامي اشكال مداخله خارجي ، تجاوز ، اشغال و سلطهجويي همچنان بهعنوان محورهاي اصلي در سياستهاي جنبش غير متعهدها خواهد بود."
بدون شك دستاوردهاي ياد شده در اجلاس تهران مورد حقد، حسد وكينه استكبار جهاني و رژيم صهيونيستي است. كاري كه در تهران صورت گرفت و حجم ملاقاتها و رايزنيهاي ديپلماتيك كه در جريان برگزاري اجلاس غير متعهدها انجام شد به اندازه ده سال فعاليت ديپلماتيك جمهوري اسلامي است. دولت با هدايتهاي رهبري در سايه اتحاد ملي و انسجام اسلامي با چنين دستاورد شگرفي در عرصه ديپلماسي، شكست سهمگيني را به سياستهاي خصمانه غرب ، بويژه آمريكا و رژيم صهيونيستي وارد كردند. لذا اين تك ديپلماتيك يك پاتك از سوي دشمن را ميطلبد . بايد آماده دفع اين پاتك بود.
درك درست شرايط تحريم و فهم عميق از جنگ نرم ما را قادر خواهد ساخت پاتك دشمن را هوشمندانه پاسخ دهيم.
دوري جامعه سياسي امروز ايران از التهاب، آرامش روحي و رواني مردم و آمدن ظرفيتهاي عظيم بالقوه و توانمنديهاي به ميدان آمده ما را قادر ميكند پاتك دشمن را شجاعانه دفع كنيم وتك نيرومندي را پس از آن سامان دهيم.
وطن امروز:آغاز تحول در روابط ایران و عمان
«آغاز تحول در روابط ایران و عمان» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز است كه در آن ميخوانيد؛اولین پرواز تهران – مسقط شرکت هواپیمایی عمانایر دیروز انجام شد تا روابط اقتصادی ایران و عمان وارد فاز جدیدی شود. کشورهای ایران و عمان همواره روابط صمیمانه و دوستانهای داشته و مسؤولان 2 کشور بر گسترش روابط در همه زمینهها تاکید داشتهاند اما این تاکیدات به علت نبودن زیرساختهای مناسب در روابط بهطور جدی عملی نشده است.
کشور عمان به علت موقعیت ژئوپلتیکی و قرار گرفتن در اقیانوس هند و داشتن مرز آبی قابل توجه با ایران میتواند یکی از کشورهای مهم در زمینه سیاسی و اقتصادی برای کشور ما باشد. این کشور زیرساختهای اقتصادی و گردشگری فراوانی دارد و با توجه به بالا بودن سطح امنیت اقتصادی در آینده مورد توجه سرمایهگذاران منطقهای و فرامنطقهای قرار خواهد گرفت.
با وجود این ظرفیتها و روابط نزدیک 2 کشور، به دلیل عدم وجود خطوط راه هوایی و دریایی، هیچگاه آنگونه که انتظار میرفت برنامههای اقتصادی و تفاهمات فیمابین مسؤولان 2 کشور اجرایی نشد. ایجاد راه بین 2 کشور از ابتداییترین اقدامات برای گسترش روابط در سایر زمینهها محسوب میشود و این اولین راهکار بین ایران و عمان سالهای سال مغفول مانده بود.
البته مدتی قبل شرکت هواپیمایی ماهان خط تهران – مسقط را فعال کرده بود اما پس از مدت کوتاهی اعلام کردند به علت نداشتن توجیه اقتصادی، فعالیت آن را متوقف کردهاند، چرا که هواپیمایی با گنجایش بسیار زیاد برای این خط هواپیمایی در نظر گرفته بودند.
به همین علت کسانی که خواهان سفر به همسایه جنوبی یعنی عمان بودند باید حتماً به سایر کشورهای حوزه خلیج فارس رفته و از طریق سایر خطوط هوایی به مسقط سفر میکردند. در این بین پیشنهاد مسؤولان شرکت هواپیمایی عمانایر برای احیای این خط با استقبال ایران مواجه شد، چرا که بسیاری از موانع توسعه روابط 2 کشور با ایجاد این خط هواپیمایی رفع میشود.
البته مسؤولان 2 کشور، فقط به ایجاد خطوط هوایی راضی نشدهاند و قرار شده در آیندهای نزدیک خطوط دریایی مسافری و تجاری بین 2 کشور نیز راهاندازی شود. افتتاح خط هواپیمایی تهران – مسقط فصل جدیدی در روابط 2 کشور خواهد گشود و مسؤولان عمانی برای جذب سرمایهگذار ایرانی و سرمایهگذاری سرمایهگذارانش در ایران برنامههای متعددی دارند که برای اجرای آن گام اول را روز گذشته برداشتند. امیدواریم روابط اقتصادی با عمان برای تجار و سرمایهگذاران ایرانی نيز بتواند فرصتهای فراوان تجاری را فراهم کند.
تهران امروز:جنبش عدم تعهد و بحران سوریه
«جنبش عدم تعهد و بحران سوریه»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر حسن هاني زاده است كه در آن ميخوانيد؛توجه رهبران جنبش عدم تعهد درنشست تهران نسبت به بحران سوریه وتدوین سازوکارهايی از سوی ایران برای کمک به حل بحران سوریه نشان میدهد که این بحران بدون مشارکت جمهوری اسلامی قابل مهار نیست. اوضاع میدانی وسیاسی سوریه پس از 18 ماه در گیری های خونین شهری به یک نقطه حساسی رسیده و باید این بحران با مشارکت جنبش عدم تعهد وبا هزینه کمتری حل شود.
هر چند دولت سوریه درعرصه های میدانی موفقیتهايی برای سرکوب گروه های تروریستی و سلفی داشته اما در ابعاد سیاسی با فشارهای شدیدتری از سوی آمریکا، غرب و برخی کشورهای منطقهای مواجه بوده است.
درنشست اخیررهبران جنبش عدم تعهد موضوع سوریه از موضوعات محوری بود زیرا جمهوری اسلامی ایران با توجه به حجم توطئه علیه دولت سوریه تلاش کرد تا با ارائه سازوکارهای مفید و منصفانه این کشور را با آسیب کمتری از این بحران نفسگیر خارج کند. تشکیل یک گروه تماس با شرکت کشورهای تاثیرگذار منطقه، کمک به بر قراری آتش بس و تشویق گروههای درگیر به انجام یک گفتمان ملی، ارسال کمکهای انساندوستانه به مردم سوریه وتشکیل یک دولت وحدت ملی بخشی از سازوکارهای عملیاتی ایران برای برون رفت سوریه از بحران فعلی تلقی می شود.
هیات سوری شرکتکننده در نشست جنبش نم به ریاست وائل نادر الحلقی نخست وزیر اين كشور، این طرح را بسیار عملی ومنصفانه توصیف کرد و آمادگی دولت سوریه را برای اجرايی کردن آن اعلام داشت. اما متاسفانه مشکل سوریه تنها بهوجود مجموعههای مسلح سلفی خلاصه نمیشود بلکه هر یک از کشورهای منطقه بهصورت نیابتی وبا اهداف خاصی وارد بحران داخلی سوریه شدهاند. عربستان وقطر به نیابت از آمریکا وغرب وترکیه به نیابت از ناتو در تشدید بحران سوریه نقش تخریبی ایفا کردهاند زیرا هدف آمریکا و ناتو، سرنگونی دولت ضدصهیونیستی بشار اسد، قطع محور تهران- دمشق – بیروت و تشکیل یک دولت دست نشانده در دمشق است.
ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم منطقه تلاش کرد تا از رهگذر رایزنی با رهبران گروههای غیرمسلح سوریه راهکاری برای برون رفت سوریه از بحران فعلی ارائه دهد اما ظاهرا مجموعه های تروریستی که آنان نیز به نیابت از سوی کشورهای خارجی وارد نبرد با دولت سوریه شدهاند مایل به حل این بحران نیستند. در جریان شانزدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در تهران، جمهوری اسلامی با رایزنی های فشرده با رهبران کشورهای مهم عضو جنبش و نیز بانکیمون، دبیرکل سازمانملل متحد طرح خود را در مورد بحران سوریه در اختیار آنان قرار داد.
به موجب این طرح کشورهای موسوم به گروه تماس پس از شکلگیری به الاخضر الابراهیمی فرستاده جدید دبیر کل سازمان ملل به سوریه کمک خواهند کرد تا پس از بر قراری آتشبس در سراسر سوریه همه گروههای درگیر را به یک نشست مقدماتی دعوت کند. در این نشست که ممکن است حتی در تهران نیز صورت بگیرد دولت ونیروهای اپوزیسیون نقطه نظرات خود را در باره شاکله و ساختار حکومت آینده سوریه بیان کنند. به موازات آن کمک های انساندوستانه برای مردم سوریه ارسال شود وپناهندگان به تدریج به شهرهای خود باز گردند.
این طرح مورد موافقت اغلب کشورهای شرکتکننده در نشست سران کشورهای عضو جنبش عدمتعهد قرار گرفت زیرا دبیر کل سازمان ملل صریحا اعلام کرد که بحران سوریه باید از رهگذر سازوکارهای سیاسی مهار شود. لذا اکنون ایران که برای یک دوره 3 ساله ریاست جنبش عدم تعهد را به عهده گرفته از امکانات وظرفیتها ی بالايی برای حل بحران سوریه بر خوردار است ومی تواند این ظرفیتها را در راستای کمک به صلح منطقه وجهان به کار گیرد.
هیات سوریه نیزمایل است تا در چارچوب جنبش عدمتعهد بحران این کشور با فرمول و سازو کارهای ایران حل شود مشروط بر اینکه اولین گام عملیاتی ساختن این طرح توقف جنگ در سوریه باشد. اکنون دولت سوریه به لحاظ میدانی ابتکار عمل را در شهرهای مهم این کشور مانند حلب، حمص، ادلب، درعا، اعزاز ودیر الزور به دست گرفته وبه نظر می رسد با توجه به ناکامی آمریکا وغرب در سرنگونی نظام بشار اسد طرح ایران مورد پذیرش همه بازیگران عرصههای سیاسی سوریه قرار خواهد گرفت. تنها موردی که در مسیر طرح ایران قرار دارد مسئله حضور گسترده نیروهای القاعده و وهابیها در سوریه است که این مجموعهها حتی با گروه های مسلح داخلی سوریه نیز سازگاری ندارند.
متاسفانه آمریکا،عربستان،قطر وترکیه از ماهها پیش به دلیل ضعف تاکتیکی ونظامی ارتش موسوم به آزادیبخش سوریه شمار زیادی از عناصر القاعده را از عراق، تونس، یمن ولیبی واز طریق مرز مشترک ترکیه وسوریه به این کشور منتقل کردند واین مجموعهها به طور سرخود و بیهدف در قتلعام مردم سوریه مشارکت دارند. لذا اکنون همه نگاهها متوجه تهران است تا جهان بار دیگر شاهد تحرک دیپلماتیک ایران در چارچوب جنبشنم باشد زیرا مدیریت 3 ساله ایران بر این مجموعه مهم موجب خواهد شد تا بسیاری از بحرانهای منطقه با مدیریت ایران با نقشه راه ایران مهار شوند.
حمايت:مردم واجلاس سران عدم تعهد
«مردم واجلاس سران عدم تعهد»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در روزهای اخیر برگزاری شانزدهمین نشست سران جنبش عدمتعهدبه صورت موفق در تهران وبا حضور اکثریت نمایندگان عالی رتبه اعضای عدمتعهد از پنج قاره جهان و رویدادهای تخصصی داخل این اجلاس ودیدارهای پیرامونی این نشست بین رهبران کشورهای مختلف با یکدیگر و با مسئولان جمهوری اسلامی، مهم ترین رویداد و خبرکشورمان بود. مخاطبان ارجمند از طریق اطلاع رسانی مستمر شبکه های مختلف سیمای جمهوری اسلامی، لحظه به لحظه در جریان جزئیات سخنرانیها و دیدارها و اسناد مصوب این اجلاس قرار گرفتند و بهطور قطع در روزهای آتی نیز رسانهها به تحلیل هریک از ابعاد سخنرانی ها یا اسناد مصوب اجلاس خواهند پرداخت.یکی از ابعاد مهمی که شاید کمتر مورد توجه وتحلیل قرار ميگیرد و لیکن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است نقش مردم شریف کشورمان در برگزاري موفق این اجلاس است.
ضمن خسته نباشید به یکایک مسئولان برگزارکننده اجلاس، نظر به اهمیت این زاویه از دستاورد حاصله از برگزاری موفق اجلاس سران عدمتعهد در ایران، نکاتی در این خصوص به شرح زیر تقدیم میشود، امید است مرضی خداوندسبحان واقع و برای ارتقاي امور جامعه عزیزمان مفید واقع شود.نکته اول اینکه توجه کنیم برگزاری چنین اجلاس بزرگ وبی سابقهای در ایران حاصل تلاش طیفهای مختلفی ازمردم بود واگر همدلی ومشارکت طیفهای مختلف مردم نبود بلافاصله نمود پیدا میکرد و خلاءها ونارسايیها خود را نشان میدادند. افرادی از میان مردم مسئولیت مستقیم در برگزاری اجلاس داشتند از جمله مجریان برگزاری اجلاس درمحل سالن اجلاس یا اقامتگاههای ذیربط مربوط به سران، طیف وسیعی ازمامورین انتظامی، امنیتی و نیروهای مسلح هریک در حفظ امنیت اجلاس تلاشهای شبانهروزی را برعهده داشتند و بهخوبی از عهده آن برآمدند.
قطعا بسیاری ازمردم تهران در خلال روزهای اجلاس بارها در خیابانهای تهران از نزدیک دیدند که خیلی از مامورین انتظامی که فرزندان همین ملت هستند در هوای گرم تابستان ساعتها زیر آفتاب گرم کنار مسیرهای عبور و مرور هئیتها ایستاده بودند تا نظم و انضباط لازم بر خیابانها حاکم باشد یا در قالب ایستگاههای بازرسی مامورین انتظامی یا نیروهای بسیج مردمی مراقبت میکردند که مبادا دشمنان این ملت در صدد اقدام اخلالگرایانه باشند،طیف زیادی از برو بچه های ایران زمین را در این روزها در قالب نمایندگان رسانه ای می دیدیم که با تلاش وقفه ناپذیری سعی داشتند تا اخبار ورویدادهای اجلاس و تصاویر و فیلمهای مربوطه را به مخاطبان داخلی و خارجی به نحو شایسته ارایه کنند ،طیف زیادی از مامورین مدیریت شهری را در این روزها دیدیم که با روحیه ای جهادی وخستگی ناپذیر سعی می کردند تا آخرین آراستگیها را در خیابانهای تهران تامین کنند ودر چندین نوبت نسبت به نظافت محیط شهری اقدام ورزند تا مبادا شهر میزبان اجلاس و پایتخت ایران اسلامی نزد ميهمانان جهانی بد جلوه کند، سوای این گروههاکه تلاشهایشان برای هر بينندهاي ملموس بود دهها گروه انسانی از طیفهای مختلف شغلی و حرفهای طی روزهای اخیر مشارکت داشتند تا این امکان فراهم شود که یک اجلاس جهانی به نحو شایسته در تهران برگزار شود. گستردهترین جمعیتی که در برگزاری موفق اجلاس مشارکت داشتند قاطبه ملت شریف ایران به خصوص شهروندان تهران بودند.
مردم تهران و دیگر مناطق کشورمان در خلال برگزاری اجلاس و قبل از آن نهایت همکاری و همدلی را با مسئولان برگزاری اجلاس داشتند تا روحیه ميهماننوازی مردم ایران بخوبی نزد مهمانان کشورمان نمود یابد. جالب است در خلال اجلاس وقبل آن کم نبودند محافل و تریبونهای خارجی متعددی که سعی میکردند تا رویکرد مردم کشورمان را نسبت به برگزاری اجلاس در تهران منفی نمايان سازند یا حداقل خنثی جلوه دهند كه برای مردم فرق نمیکند که اجلاسی مهم در تهران برگزار میشود یا نمیشود.
جریانهايی که برای منفی سازی روحیه مردم تلاش میکردند از بهانهها و ترفندهای متعددی بهره می جستند از جمله اینکه این تعداد ميهمان خارجی در تهران از حیث اقتصادی یر کشورمان فشار وارد میسازد وهزینههای هنگفتی بر دوش ملت میگذارد، برخی تبلیغ میکردند که اصلا قرار نیست تعداد قابل توجهی از سران کشورها یا روسای سازمانهای مهم بینالمللی به تهران بیایند، بنابراين برگزاری اجلاس ثمری ندارد، برخی خواهان مشارکت مردم در برخی رفتارهای اعتراضی و نافرمانی مدنی بودند تا به زعم خود از این فرصت استفاده شود و صدای اعتراض مردم ایران به گوش کشورهای دیگر برسد، برخی تبلیغ میکردند که چون اختلافاتی بین کشورهای عدمتعهد راجع به برخی موضوعات بینالمللی از جمله بحران سوریه وجود دارد احتمالا در اجلاس این اختلافات جلوه میکند و باعث می شود که با قهر و ناراحتی، برخی کشورها جلسه را ترک کنند و بدین ترتیب حواشی مختلف شکل بگیرد.
خلاصه برای انتقال انرژی منفی به ملت ایران تلاشهای بسیاری صورت گرفت اما مردم فهیم و صبور کشورمان با درکی شایسته وحضوری سنجیده نشان دادند که هیچیک از تلاشهای منفی اثری برآنها نداشت و خود با دانايی و معرفت اقدام ميكردند که برای اعتلای کشورشان لازم است.
آفرین بر این ملت همیشه در صحنه و صبور و فهیم کشورمان که انصافا بر گردن مسئولان کشور حق زیادی دارند بنابراين هرچه برای این ملت تلاش شود کم است وباز مسئولان بدهکارند وباید در مقابل ملت خاشع وفروتن وپاسخگو باشند و قدر همدلی وهمبستگی مردم در عرصه های مختلف را بدانند.نکته دوم اینکه با اتمام اجلاس عدمتعهد هم اینک وقت آن است تا مسئولان محترم در سطوح مختلف در اجرای مصوبات اجلاس و توافقهای مختلف حاصله با کشورهای مختلف جهان بکوشند تا به زودی بر مردم کشورمان بهتر روشن شود که ثمره مشارکت آنها در برگزاری موفق اجلاس تهران در عرصه های مختلف سیاسی ،اقتصادی وحقوقی بین المللی چه بوده است؟
برای اجرايی شدن دقیق اسناد مصوب تهران در گام اول لازم است تا مسئولان کشور، محافل علمی و نخبگان ومتخصصین رشته های ذیربط را به میدان فرا خوانند تا هر یک ضمن تحلیل علمی چارچوبهای مصوب، بهترین راهکارها برای اجرای توافقات حاصله را ارائه کنند و در محیطهای علمی نیز به تحلیل و دانش افزايی درخصوص مصوبات اجلاس شانزدهم سران کشورهای عدمتعهد بپردازند.از یاد نبریم که در جهان امروز نقش دیپلماسی غیر رسمی ونهادهای مردمی در شکلگیری فرایندهای مختلف جریان ساز در سطح جهانی بسیار برجسته میباشد ودر این چارچوب باید محیطهای علمی ونخبگان مستقل ونهادهای مدنی به میدان آیند.
در گام دوم برای اجرائی ساختن سریع تر اسناد مصوب اجلاس تهران باید مسئولان سیاست خارجی تحرک شایسته ای رادرهفته های آتی از خود نشان دهند خصوصا که طی هفته های آتی اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل نیز برگزار میشود و نمایندگان عدم تعهدهم حضور دارند و در اولین میدان برجسته بین المللی می توانند به برخی قدرتها نشان دهند که پس از اجلاس تهران مصمم تر شده اند که با حفظ همدلی واتحاد بین خود در قبال مسائل مختلف جهانی موضع مستقلی را پیگیری کنند.
اگر در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل شاهد باشیم که عدم تعهد اثرگذاری لازم خود را بر مسائل بین المللی ودغدغه هائی که در اسناد تهران منعکس شده نشان نمی دهد باید در درجه اول از مسئولان سیاست خارجی ایران که هم اینک ریاست عدم تعهد را بر عهده دارند پرسش کرد که چه کرده اید ؟
در همین راستا لازم است تا ملت ایران شاهد باشند که برخی توافقات حاصله در اجلاس تهران که فوریت دارندبدون فوت وقت به مرحله اجرا وارد شوند از جمله آنچه درخصوص سوریه قرار شده تا از سوی عدم تعهد پیگیری شود لازم است با فوریت اجرائی شود تا برخی قدرتها این مجال را پیدا نکنند که اهداف سوء و نامشروع خود را در سوریه با مداخله مستقیم دنبال نمایند یا برخی از کشورها که اتفاقا عضو عدم تعهد هم هستند را در خدمت منویات مداخله گرایانه خود قرار دهند.
سخن آخر
در تاریخ معاصر ایران سالها قبل یعنی در
1968 میلادی کنفرانس جهانی حقوق بشر از سوی سازمان ملل در تهران برگزار شد
در آن زمان چون نظام ستم شاهنشاهی در اختیار قدرتهای غربی قرار داشت به
هرحال یک سری کشورها به تهران آمدند و آنچه غرب میخواست را نیز در اسناد
پایانی اجلاس مصوب کردند. تعداد کشورهای جهان در آن زمان محدود بود و همه
چیز تحت الشعاع جهان دو قطبی و رقابتهای آمریکا و شوروی قرار داشت. بجز
مورد یاد شده هیچ سابقه برجستهای از اجلاسهای بینالمللی در ایران را قبل
انقلاب شاهد نبودیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوره رئیس جمهور قبلی یعنی سال 1379 شمسی اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران برگزار شد و اجرای موفق آن نشست بین المللی و همچنین اجلاس منطقه ای کنفرانس جهانی منع تبعیض دوربان در ایران شروعی بودند تا جمهوری اسلامی ایران به سوی برگزاری اجلاسهای وسیع تر وجهانی تر قدم بردارد.
اجلاس شانزدهم سران جنبش عدم تعهد در اوج فشارها و تحریم های غرب با موفقیت کامل در تهران برگزار شد تا این پیام به جهانیان داده شود که ملت ایران با سابقه تمدنی چندهزار ساله بار دیگر عزم آن کرده تا در عرصه جهانی پیشگام باشد.اگر می خواهیم این پیام را با موفقیت و عمق لازم استمرار بخشیم باید ملت یعنی قاطبه مردم در این فرایند مشارکت داشته باشند.به عبارت دیگر، موفقیت در این عرصه با حضور چند نفر از مسئولان و سیاستمداران و نهادهای رسمی و با ادبیات کلیشهای که بعضا بیشتر برای رقابت های سیاسی داخلی کاربرد دارد تا جذب مخاطب در عرصه جهانی، بدست نمی آید.
باید درک عمومی ومشارکت همگانی در این راستا که دستاوردهای تمدنی واعتقادی و تجربی ملت ایران در عرصه جهانی با بهترین قالب ارايه و منشا اثر شود، را شکل داد و هر روزه تقویت نمود تا کسی خود را کنار نکشد یا احیانا گاه شنیده نشود که کسی ولو نجواگونه بگوید به ما چه مربوط است که در فلان جای دنیا چه صورت گرفته است یا چه اهمیتی دارد که ما در صحنه های مختلف جهانی حضور موفقی داشته باشیم یا چه اهمیتی دارد که ما قالب پیام خودرا چگونه انتخاب کنیم.
اثرگذاری موفق جهانی پس از درک مشترک ضرورت حضور با رعایت لوارم مختلف ذیربط، منوط به تقویت قدرت داخلی در عرصه های مختلف است یعنی هر چه ما خود را در داخل کشور کارآمدتر وتوانمندتر سازیم به طور خودکار اثرگذاریهای فراملی امان بیشتر می شود.
برای تامین این هسته جوهری مسئولان محترم باید بیش از گذشته به حقوق مردم احترام گذارند و زمینه های مختلف نارضایتی مردم را برطرف سازند. مبادا موفقیتهايی شبیه برگزاری موفق اجلاس سران عدم تعهد را برخی مسئولان بنام خود بنویسند واز برطرف سازی اشکالات خود در قبال مطالبات بر حق ملت کوتاهی کنند که در آن صورت تمامی این گونه دستاوردها نیز به سرعت آسیب دیده و خدای ناکرده فنا میشود.
از یاد نبریم که خیلی از مردمی که به علل مختلف ممکن است از مسئولان وعملکردهای آنان ناراضی باشند نیز برای موفقیت کشورشان در عرصه جهانی طی روزهای اخیر نهایت همکاری وهمدلی را بکار بستند تا اجلاس با موفقیت برگزار شود. این صبوری ها وگذشتها و اقدامات توام با معرفت را نباید دست کم گرفت ومردم را به گرههای مختلف تقسیم کرد وخود را فقط در قبال گروه خاصی از مردم مسئول دانست .با امید تقویت همدلی وهمبستگی ملی وتداوم موفقیتهای بزرگ ملت ایران ورفع برخی کاستی ها ومشکلات داخلی که هنوز مردم را آزار میدهد.
آفرينش:اهميت توجه به نقاط ضعف وقوت اجلاس تهران
«اهميت توجه به نقاط ضعف وقوت اجلاس تهران»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛مهمترين رويداد سياسي تاريخ انقلاب در تهران به وقوع پيوست و در نهايت با موفقيت و سربلندي براي ملت و كشور ايران به پايان رسيد. اجلاس تهران اگرچه ميزباني غيرمتعهدها را يدك مي كشيد اما درواقع ميدان رقابتي بود تحت عنوان "انزوا" ميان ايران و غرب، كه بايد اعتراف كرد به رغم فشارها و لابي هاي فراوان آمريكا و اسرائيل، اين ايران بود كه با اقتدار پيروز اين ميدان شد.
نكته مهم ديگري كه در برگزاري اين نشست بسيار حائز اهميت بود بحث تامين امنيت محل برگزاري اجلاس و شركت كنندگان آن بود. هرچند تهران دراين چند روز در محدوديت هاي ترافيكي و ايست و بازرسي هاي متعددي قرار داشت اما بايد اذعان كرد دستگاه هاي امنيتي و اطلاعاتي كشور وظيفه خود را به بهترين وجه انجام دادند و اين برگه برنده ديگري بود كه كشورمان در مقابل مخالفان برگزاري اجلاس در تهران به دست آورد.
همچنين بايد از دستگاه و سيستم تشريفات وزارت خارجه كه توانست به بهترين نحو، از زمان ورود نمايندگان كشورهاي عضو تا اسكان و شركت در نشست هاي چند روزه و نهايتاً بدرقه آنها، براساس اصول ديپلماتيك و فراتر از آن فرهنگ مهمان نوازي ايراني را به منصه ظهور بگذارد، تشكر ويژه داشت.
اما انتقاداتي نيز براين اجلاس وارد بود كه
بيان آنها نه تنها موجب تخريب دستاوردهاي ايران از ميزباني نيست، بلكه موجب
ديدن تمامي زوايا براي پركردن كاستي ها و تقويت نقاط معدود ضعف مي باشد،
كه به تعدادي ازآنها اشاره مي كنيم:
1- به جز تلاش هاي غرب براي تحريم اجلاس تهران
از سوي اعضا، يكي ديگر از تبليغات منفي كه براي سياه نمايي ميزباني ايران
در پيش گرفتند، بحث هزينه هاي برگزاري اين اجلاس بود. به طوري كه با
شانتاژهاي تبليغاتي "هزينه هاي صدها ميلياردي" را از سوي ايران براي
برگزاري اين اجلاس مطرح كردند و به دنبال آن به مسائل معيشتي و مشكلات
اقتصادي مردم دامن زدند، تا ملت ايران را به لحاظ رواني تحت فشار قرار
بدهند. اين در حالي است که ميزان هزينه ايران براي برگزاري اين اجلاس تنها
با يک قرارداد کوچک اقتصادي با کشورهاي عضو تأمين خواهد شد. در برگزاري
چنين اجلاسي پيش از اينكه ميزان هزينه هاي اقتصادي مطرح باشد، بحث
دستاوردها و وجهه سياسي و بين المللي است كه براي ميزبان به بارمي آورد.
اما از آنجا كه هيچ كسي با هرچه باشكوه برگزار شدن اين اجلاس مخالفتي
ندارد، بهتر است تا مسولان برگزار كننده هزينه هاي برگزاري را شفاف سازي
كنند و مانع از مانور منفي رسانه هاي غربي دراين موضوع شوند.
2- يكي ديگر از انتقاداتي كه در اين اجلاس به چشم
خورد، پيش خبرسازي و اعلام برنامه هايي از سوي برخي مسولان و تعدادي از
رسانه هاي داخلي، درمورد ديدارهاي سران كشورها با برخي مقامات رسمي كشورمان
بود. به عنوان مثال پيش از برگزاري و بعضاً درروزهاي اوليه اجلاس برخي
رسانه ها و برخي مسولان بي دليل اعلام كردند كه قرار است مرسي رييس جمهور
مصر با حضور درايران با مقامات بلند پايه كشورمان ديدارهاي جداگانه و رسمي
داشته باشد. درصورتي كه اصلا چنين برنامه اي از سوي وزارت خارجه مصر تكذيب
شده بود. اين درحالي است كه تمام توجهات رسانه هاي خارجي به سمت ايران
منعكس شده و منتظر اين بودند تا بهانه اي براي تضعيف اجلاس تهران به دست
آوردند، وعدم تحقق اين برنامه هاي اعلامي به عنوان نقطه ضعفي براي كميته
برگزاري و ديپلماسي رسمي ما تلقي گرديد.
3- نحوه صحيح و منظم
برگزاري اين اجلاس جاي هيچ بهانه اي را به رسانه هاي غربي نداد تا بتوانند
ميزباني ايران را به چالش بكشند، اما در اين بين گل به خودي برخي رسانه هاي
داخلي سبب شد تا بهانه اي بي دليل اما پرسرو صدا به دست رسانه هاي غربي
بيافتد و اصل برگزاري اجلاس را به حاشيه ببرند. تحريف عجيب و غيراخلاقي
سخنراني زنده محمد مرسي و سپس انکار دروغين خروج هيات سوري از سالن اجلاس
توسط برخي سايت ها و شبكه هاي عرب زبان داخلي ، باعث شد رسانه هاي خارجي و
ضدانقلاب، با بزرگ نمايي اين موضوع، صلاحيت برگزاري اين اجلاس توسط ايران
را مورد خدشه قرار دادند.
چه اشكالي داشت سخنان مرسي درمورد سوريه، هرچند كه برخلاف اهداف ما بود، درست و بدون تحريف پخش مي شد. آيا با انعكاس صحيح نطق وي اين فرصت براي ما وجود نداشت كه به عنوان رياست جنبش و هم راستا با نظر اكثريت اعضا در مورد مسئله سوريه، مرسي و اظهاراتش را مورد انتقاد قرار دهيم. در ثاني دركجاي دنيا ديده شده كه دريك اجلاس رسمي سخنراني خطبا هرچند برخلاف ايده هاي ميزبان سانسور شود، آيا اين رسانه هاي داخلي اين فكررا نكردند كه ده ها شبكه جهاني به طور مستقيم انعكاس دهنده اين مراسم بودند؟!
اين موضوع از زحمات و اصل توفيقات جمهوري اسلامي در برگزاي اين اجلاس نمي كاهد اما اين انتقاد وارد است كه چرا برخي رسانه هاي داخلي به سليقه خود با آبروي يك ملت و كشور بازي مي كنند.
درآخر به نوبه خود و ملت ايران، به دور از جانب داري هاي سياسي از تمامي برگزار كنندگان و زحمت كشاني كه دراين مدت امنيت و آرامش فضاي اجلاس را تامين كردند كمال تشكر را داريم، و از آنهايي كه با نابخردي و خودسري هاي خود باعث تضيعف وجهه ايران و ايراني مي شوند تقاضا داريم با تامل بيشتري در حيطه وظايف خود عمل كنند.
ملت ما:عربستان چالش طرح مالكي
«عربستان چالش طرح مالكي»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم عيسي گلوردي است كه در آن ميخوانيد؛ نوري مالكي، نخستوزير عراق به نمايندگي از كشورش طرحي را در اجلاس غير متعهدها براي حل بحران سوريه مطرح كرد. مقامات سوريه اعلام كردهاند با طرح نوري مالكي كه يك طرح چندجانبه است همكاري ميكنند. با اين حال دولت سوريه بيش از اينكه موافق يا مخالف باشد به دنبال اين است كه ثمره و نتيجه اين طرح را ببيند.
لازمه اجرايي شدن اين طرح پذيرفتن آن از سوي دولت سوريه، مخالفان و طرفهاي حامي هر دو طرف است. در اين ميان مخالفين نقش كمرنگتري دارند و اگر تركيه و عربستان متقاعد به پذيرفتن طرح شوند، امكان سازماندهي مخالفين وجود دارد. در واقع تركيه و عربستان ضمن اينكه نقش اسپانسر را براي مخالفان بازي ميكنند، از سمت مخالفان و اروپا نمايندگي دارند. در حال حاضر اين دو كشور به بنبست رسيدهاند، مخالفان در عمليات تروريستي خود عليه دولت اسد به نوعي ابتر شدهاند و نميتوانند به نتيجه برسند.
طرح مالكي ميتواند خرده آبرويي براي اين كشورها باقي گذارد و اميد به داشتن روابطي حتي اندك را در آينده زنده نگه دارد. اين طرح بومي است و اگر مورد موافقت سوريه، ايران، تركيه و عربستان قرار گيرد بهراحتي ميتوان آن را اجرا كرد. از طرفي اين طرح فضاي نسبي سياسي را ايجاد ميكند و بسياري از مخالفين كه انگيزه نبرد مسلحانه را نداشتند جذب اين فضاي سياسي ميشوند. از طرف ديگر بشار اسد ميتواند از طريق اعلام فرمان عفو عمومي احساس تهديد را در ميان افرادي كه به هر دليلي دست به اسلحه بردهاند از ميان ببرد و در اين صورت است كه ميتوان به بازگشت آرامش به سوريه اميد داشت. اكنون دولت اسد توانسته است مخالفين را در شهرهاي مختلف سوريه مهار كند. بشار اسد پاكسازي را در روستاها آغاز كرده است و اگر بتواند آن را تكميل كند ديگر هيچ برگي در دست مخالفان يا نمايندگان آنها (تركيه و عربستان) باقي نخواهد ماند. دولت سوريه در حال حاضر منتظر عكسالعمل تركيه و عربستان نسبت به اين طرح است.
به نظر ميرسد كه تركيه با طرح نوريالمالكي همكاري كند، چراكه درباره بحران سوريه به بنبست رسيده و این بحران به داخل تركيه كشیده شده است و مشكلات فراواني را براي دولتمردان ترك به وجود آورده است. درست به همين خاطر حزب حاكم تركيه از سوي احزاب مخالف سركوب ميشود و بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته است. با اين تفاسير تركيه كه به دنبال راه فراري از اين بنبست ميشود با طرح مالكي موافقت ميكند. اما در مقابل، عربستان كه تاكنون از بحران سوريه آسيب كمي ديده است بهراحتي با اين طرح موافقت نميكند و شايد بتوان گفت تنها چالش پيش روي طرح مالكي، عربستان است.
آرمان:لزوم تشکیل نهاد فرا قوهای در کشور
«لزوم تشکیل نهاد فرا قوهای در کشور» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حجتالاسلام علی عسگری است كه در آن ميخوانيد؛مجمع تشخیص مصلحت نظام برای تشخیص مصلحت در مواردی که مصوبه مجلس را شورای نگهبان بر خلاف موازین شرع یا قانون اساسی بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام، نظر شورای نگهبان را تامین نکند و مشاوره در اموری که رهبری به آن ارجاع دهد و سایر وظایفی که در قانون ذکر شده است به دستور رهبری تشکیل میشود.
از اصل 112 و اصول دیگری که در قانون اساسی و به وظایف مجمع مربوط است چنین مستفاد است که وظایف مجمع در سه بخش قابل دستهبندی است؛ یک: وظایف مستقل از قبیل رفع اختلاف بین شورای نگهبان و مجلس؛ عضویت اعضای ثابت مجمع در شورای بازنگری در قانون اساسی، انتخاب یکی از فقهای شورای نگهبان در شورای موقت رهبری در صورت فقدان رهبری و تجویز اعمال برخی از اجزای بند ششم اصل 110 شورای موقت رهبری با آرای سهچهارم اعضای مجمع بر اساس اصل 111 قانون اساسی؛ دوم: وظیفه نظارتی بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام که بر اساس اصل 110 قانون اساسی از سوی رهبری به مجمع واگذار شده است؛ سوم: وظیفه مشورتی به عنوان نهاد مستشار عالی رهبری مثل مشاوره به رهبری برای حل معضلات نظام که از طریق عادی قابل حل نیست و مشاوره به رهبری برای تعیین سیاستهای کلی نظام طبق اصل 110. آنچه در روزهای اخیر توسط بعضی از رسانهها آن هم به شکل ناقص پرداخته شده، وظیفه اخیر یاد شده مجمع است که سیاستهای کلی نظام باشد.
در موضوع انتخابات پس از نامه پورمحمدی (وزیر کشور وقت) به رهبری در رابطه با جمعبندی مسائل مربوط به انتخابات مجلس هشتم که وی خواستار راه حل شده بود، رهبری نامه را به ریاست مجمع پینویسی فرموده و دستور رسیدگی به نامه یاد شده در مجمع را داده بودند. بعد از بررسی اولیه، ریاست مجمع طی نامهای از رهبری تقاضا کرده بودند که مطالب مطروحه در نامه آقای پورمحمدی یا به عنوان معضل در نظام مورد رسیدگی قرار گیرد یا در قالب تعیین سیاستهای کلی انتخابات.
پاسخ رهبری و جمعبندی مجمع این شد که سیاستهای کلی انتخابات به مثابه سیاستهای کلی اصل44 در دستور کار مجمع باشد. نامه وزیر اطلاعات یعنی آقای محسنی اژهای به رهبری در حوزه انتخابات و همچنین گردش کار بررسی انجام شده در کمیسیون اصل90 که حکایت از برخی موضوعات داشت مطلب را سرعت بخشید و در کمیسیون مربوطه مجمع 8 بند به عنوان سیاستهای کلی انتخابات تصویب و به صحن علنی مجمع ارائه شد.
در دوره جدید کاری مجمع تشخیص، رهبری یکی از اولویتهای کاری مجمع را تعیین سیاستهای کلی انتخابات عنوان فرموده و به آن بهطور مکتوب تاکید کردند. روشن است که نظارت بر انتخابات طبق قانون اساسی بر عهده شورای نگهبان است اما در قانون اساسی تصریح نشده که دولت، مجری انتخابات باشد و حتی در قوانین عادی، هیاتهای اجرایی و معتمدین مردم مسئول برگزاری انتخابات هستند و دولت به عنوان پشتیبانی کننده امر انتخابات عضوی از هیات اجرایی محسوب میشود.
نهاد فراقوه یا ستاد ساماندهی امر اجرای انتخابات در صورتی که مستقل از دولت باشد و با حضور نمایندگان قوای دیگر تشکیل شود، میتواند هیاتهای اجرایی و معمتدین مردم را در امر برگزاری انتخابات مستقلا انتخاب کند و آنها را ساماندهی نماید و از دولت به عنوان پشتیبانی کننده امر انتخابات استفاده کند. این نهاد فراقوهای میتواند در میان مردم اعتمادآفرینی کند و دولت را در موارد احتمالی نقض قانون و تخلف به پاسخ وادارد؛ از حقوق اساسی مردم دفاع کند و به انتقادهای حقوقی چهرهها، کاندیداها و احزاب سیاسی پاسخگو باشد.
مردم سالاري:در مقابل مرسيها، انفعال چرا؟
«در مقابل مرسيها، انفعال چرا؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن ميخوانيد؛ عيب بزرگ ما اين است که اهل افراط و تفريطيم؛ «گاهي از دروازه به درون نميآييم و گاهي از سوراخ سوزني رد نميشويم! » گاهي براي مديريت دنيا نسخه مينويسيم و زماني براي اينکه فلان و بهمان به اجلاس بيايند به هر دري ميزنيم و چنان در موضع انفعال مينشينيم که به خود اجازه ميدهند که براي ما ساعات اقامت خودشان را تعيين کنند! اين درست که در جهان کنوني، به سبب شرايط خاص، عربستان سعودي با آن خزانه پر و پيمانش، در جهان اسلام حرفي براي گفتن دارد؛ اين درست که «مرسي» باز با توجه به «شرايط» برآمده از «بهار عربي» مصر است اما اين درست نيست که سياست خارجي ما و برخي قلمها و تحليلهاي داخلي اين چنين تحت تاثير قرار بگيرند که آيا «مرسي» ميآيد يا نه! چند ساعت در ايران ميماند؛ در حاشيه، ملاقاتي هم دارد؟ اگر دارد با چه شخصيتي؟... فرستاده پادشاه عربستان کيست؟ چه وزانت و جايگاهي در عربستان دارد؟ مسئولان ما کلاهشان را قاضي کنند، در ايران و ايراني، تامل و تعمقي داشته باشند.
ايران و مردمش و تاريخش و بزرگان و تمدنش و فرهنگ و انقلابش و استوانههاي انقلابياش، خيلي بزرگتر از اين حرفها و برداشتها هستند . مصر کجا، ايران کجا ! تاثير و نقش تمدن و فرهنگ درخشان ايراني در عرصه تمدن و فرهنگ جهاني با مصر قابل قياس نيست . در تمدن اسلامي هم نقش و تاثير و فرهنگ ما مثالزدني است و در اين قياس و مثال کشوري مثل عربستان که محلي از اعراب ندارد . به ياد آوريد که تا به دير، هم مصر و هم عربستان جولانگاه اقتدار تاريخي بيهمال ايران بوده اند .
اين خود کم بيني چه معنا دارد؟ کدورت ميان ما و مصر و عربستان به سبب دسته گلهايي است که اولي گاهگاهي و دومي به استمرار به آب ميدهند! بنابراين آمدن مرسي به اجلاس، مثل آمدن رهبري از کشور ديگر است اگر آن يکي از آمدن به ايران ابا دارد و دل اين يکي هم، توجيهي به بهانه سپردن کليد رهبري اجلاس پانزدهم به ايران ميبافد به سبب «دل لرزه»هايي است که از دندان ببر و شاخ ابرقدرتها ميترسند ! ما چرا اعتماد به نفس خود را از دست بدهيم؟
درست است که گاهي با ظرافتهاي جهان سياست، بيگانهايم و علم اقتصاد را در اصول اقتصادي خود راه نميدهيم و در هر دو کنش، روش ما عالمانه و زيرکانه و مدبرانه نيست و در دادن و گرفتن امتيازها خبرگي لازم را نداريم و خبرگان را به جمع خود راه نميدهيم اما با اينحال با اينگونه کشورها در هيچ زمينهاي برابر نيستيم، تنها عيب ما آن است که کيان و اهليت و قابليت و هوش ما اجازه نميدهد که زير علم تازه به دوران رسيدهها سينه بزنيم. در دوران معاصر هم رهبران مصر، هرگز با رهبران ما در دانشوبينش و منش قابل مقايسه نبودهاند، در پيش از انقلاب هم جمال عبدالناصر مصري، داناتر، زيرکتر، هوشمندتر و مخلصتر از مصدق ما نبوده است.
حال اگر مصدق در احمدآباد خانه نشين شد قصور از ما بود. زبوني و انفعال و دنباله روي و ستم پذيري، زيرکي و مباهات نيست، ميدان تحريريها، آمدند که زبون نباشند «مرسي» و «مرسي»ها رسالت دارند که «ماه» خود را خودشان ببينند نه آن که آينه دارشان در غرب بنشيند . مصر و عربستان و ديگر کشورها بايد توجيه باشند که به اجلاس غيرمتعهدها ميآيند .
باور کنند و باور کنيم که با خودباوري و اعتماد به نفس و تکيه بر دانشمندان و بينشمندان گذشته و حال خويش در داخل و خارج، ققنوس جوان ايران از متن آتشسوزان جفاها و کم لطفيها دوباره زندگي را از سر خواهد گرفت و خاکستر تحريم و ستم غرب را زير پا خواهد آورد. همه دنيا باور کنند که ايراني، هميشه ايراني است .
با همان سربلندي با همان نجابت و با همان تاثير، مشروط به آن که خودمان با غفلت، با خود باختگي و با خودفراموشي، آتش به جانش نيفکنيم و باور کنيم که آنچه ميخواهيم در وجودماست .
گوهري کز صدف کون و مکان بيرون است
طلب از گمشدگان لب دريا ميکرد
ابتكار: از مُرسي ساخته ذهن ما تا مُرسي ديپلمات
«از مرسي ساخته ذهن ما تا مُرسي ديپلمات»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن ميخوانيد؛محمد مرسي فقط 4 ساعت در تهران بود، اما اين حضور كوتاه، بيش از هر چيز و هر كس ديگري اجلاس نم را تحت الشعاع خود قرار داد تا بيشتر اخبار و گزارشها و تحليلهاي رسانه اي تهران به سفر اين چهره تازه عالم سياست اختصاص يابد.
رئيس جمهور جديد مصر در شرايطي از مسير پكن – قاهره براي حضور در اجلاس نم روانه تهران شد كه نام او در چند ماهه گذشته در داخل كشور بيش از هر نامي بر سر زبانها افتاد. محمد مرسي را اما تا همين چند ماه پيش كمتر كسي در خارج و حتي داخل مصر ميشناخت. وقوع بهار عربي و انقلاب در مصر و حضور پررنگ جمعيت نام آشناي اخوان المسلمين در جريانات سياسي بعد از انقلاب، باعث شد تا به فاصله حدود يك سال پس از سرنگوني حسني مبارك، ابر و باد و مه خورشيد و فلك، دست به دست هم دهند تا سكان هدايت مصر به اين چهره كمتر شناخته شده به نمايندگي از جمعيت اخوان المسلمين برسد.
جمعيت اخوان المسلمين در همه چند دهه گذشته و تا پيش از ورود به عرصه قدرت به لحاظ ايدئولوژيك درمسائل متعددي مانند فلسطين، نوع نگاه به غرب و قدرت طلبيهاي آمريكاييها در منطقه و به خصوص مخالفت با نظام حاكم بر قاهره همواره مواضعي همسو و نزديك با تهران داشت. اعتقاد اخوان به اسلام سياسي و مطالبات حداكثري آنان براي اجراي شريعت اسلامي از جمله نكاتي بود كه از منظر طيفي از سياسيون کشورمان همواره اين همسويي را تقويت ميكرد.
تشديد موج اسلامگرايي و افزايش مطالبه مردمي براي
احياي حكومت ديني در مصر پس از انقلاب مرسي را در يك رقابت چالش برانگيز و
نفس گير راهي كاخ رياست جمهوري كرد. در روزهاي پيش و پس از انتخابات برخي
تحليلگران، قدرت گرفتن اخوان و محمد مرسي را الگو گيري از اسلام سياسي امام
خميني در ايران تفسير ميكردند و برخي ديگر پيروزي اسلامگرايان در اين
كشور را تكثير قرائت اردوغاني و تركيه اي اسلامگرايي ميدانستند.
پيروزي
جريان اخوان المسلمين و حك لقب اسلام گرايي بر سينه محمد مرسي كافي بود تا
اين مرد در مدتي كوتاه، در ذهن مردان سياسي كشور و تحليلگران مسائل منطقه
اي در تهران جايگاهي رفيع كسب كند.
او به همان سرعتي كه 7 سال پيش محمود احمدي نژاد در ذهن مردمان كشورهاي عرب و مسلمان منطقه و رسانههاي عربي جا باز كرد، به عنوان اولين و مهم ترين محصول انقلاب 2011 مصر و دستاورد بيداري مردم مسلمان كشورهاي شمال افريقا و خاورميانه در بين اهالي سياست و مردم عادي، جايگاهي متفاوت از همه سران سياسي جهان براي خود باز كرد. در اين مدت كنشها و واكنش ها، اظهار نظرها و رفت و آمدهاي مرسي به سرعت رصد شده و مواضع ضد غربي و ضد اسرائيلي او بلافاصله در صدر اخبار مكتوب رسانههاي داخل كشور و گفت و گوهاي شفاهي مجالس رسمي و غير رسمي جاي ميگرفت و تيتر و برجسته ميشد.
اما اين فقط يك روي سكه اسلامگرايي جريان اخوان و شخص محمد مرسي بود و گذشت روزها نشان داد كه دغدغهها و ديدگاههاي اخوان قبل و بعد از انتخابات رياست جمهوري الزاما شباهت چنداني با هم ندارد و قرار نيست اخوان الملسمين مجري آرمان «اجراي حداكثري شريعت» در مصر باشد. مرسي از روزي كه رداي رياست جمهوري بر مصر را بر تن خود ديد و بر كرسي اي كه پيش از اين جمال عبدالناصر، انور سادات و حسني مبارك نشسته بود، جلوس كرد، روي ديگر خود و اخوان را رونمايي كرد. اما اين رونمايي را انگار در كشور و تا همين دو روز پيش كسي نديد و يا اگر ديديم، آن را چندان جدي نگرفتيم.
سيري در سخنراني ها، مصاحبهها و ديد و بازديدهاي محمد مرسي در مقام رياست جمهوري نشان ميدهد كه رئيس جمهور جديد مصر بيش از اين كه يك حاكم اسلامگرا باشد، ميخواهد يك سياستمدار كلاسيك خاورميانه اي باشد. او تا همين جا نشان داده است كه براي تامين نظر احزاب و گروه ها، به حداقلهايي از احياي شريعت هم قانع است و بسياري از مواضع اخير او چندان تفاوتي با حسني مبارك، جمال عبدالناصر و حتي انور سادات ندارد.
زماني ناصر در دهه هفتاد و اوج جنگ سرد شرق و غرب براي توجيه مانورهايش گاه به سمت روسيه و گاه در آغوش امريکا اصطلاح معروف« چراغ راهنما به چپ بزن اما به راست بپيچ» را به كار ميبرد و اكنون مرسي يك دست خود را در دست پكن و مسكو گذاشته است و دست ديگر را با وساطت عربستان و آل سعود به سوي كاخ سفيد دراز كرده است و همزمان به ايران هم چراغ سبز نشان مي دهد. چندي پيش محمد مرسي در گفت وگو با خبرنگاري گفته بود كه« ما مخالف هيچ کس نيستيم، اما به دنبال تامين منافع خود هستيم.» اين جمله را قطعا در دهههاي گذشته مبارك، سادات و ناصر هم در مواجهه با سوالات خبرنگاران بر زبان رانده اند وظاهرا مرسي نميخواهد لوكوموتيو سياست مصر را خارج از ريل قديمي حركت دهد.
حسني مبارك هيچگاه براي رژيم صهيونيستي و حاكمان سرزمينهاي اشغالي لفظي به جز اسرئيل به كار نبرد، محمد مرسي حتي در سخنراني تهران خود هم قواعد و پروتكلها را رعايت كرد و به جز واژه ديپلماتيك اسرئيل ازهيچ توصيف و اصطلاحي براي اين رژيم استفاده نكرد.
انور سادات با وجود ادعاي سكولار و لائيك بودن، در مواجهه با اسلام شيعي و وقوع انقلاب اسلامي در تهران و وقوع بيداري اسلامي در منطقه به شدت موضع داشت. اكنون با گذشت 35 سال از آن زمان، محمد مرسي در لابلاي اظهارات و سخنان خود به صورت تلويحي حساسيتهاي مذهبي و سنت گرايانه و نه اسلامگرايانه خود را بروز ميدهد و از همين زاويه نيز به تحولات اخير سوريه و سياستهاي منطقه اي ايران نگاه كرده و حكم صادر ميكند.
طي سالهاي گذشته و در دوران زمامداري حسني مبارك در مصر، رئيس جمهور و اهالي پاستور رغبت قابل توجهي از خود براي از سرگيري رابطه با قاهره نشان داده بودند تا جايي كه احمدي نژاد در جريان سفري به كشورهاي عرب همسايه در گفت وگو با خبرنگاران از آمادگي تهران براي از بازگشايي سفارت خانهها و آغاز روابط با مصردر روزهاي آينده سخن گفت. اين اتفاق اما افتادني نبود و نشد. در روزهاي پس از انقلاب مصر، تمايل پاستورنشينان براي احياي روابط بيش از قبل بيشتر شد و با آغاز زمامداري اسلامگرايان بر اين كشور اين ميل بيش از هر زمان ديگري فزوني يافت. اما چه در دوره مبارك، چه دوران انتقال قدرت و حاكميت نظاميان و چه در ماههاي گذشته و آغاز به كار مرسي اسلام گرا اين خواسته چندان با استقبال مواجه نشد.
همه آنچه كه گفته شد نشان ميدهد دنياي سياست و جامعه مصر با اخوان المسلميني استحاله شده، غير انقلابي و سياست ورز مواجه است كه قدرت و اقناع حداكثري را بر مطالبه حداكثري ترجيح داده است.
اما اين استحاله و تغيير در محمد مرسي و حتي كل جريان اخوان از زمان به دست گرفتن زمام امور چيزي بود كه در تهران چه از سوي مردان سياست و دستگاه ديپلماسي كشور و چه از سوي تحليلگران و رسانههاي داخلي كمتر ديده شده و بدان پرداخته شد. اين نگاه تك بُعدي و يكسويه به ماجراهاي مصر پس از انقلاب دست به دست هم داده است تا «مرسي ساخته و پرداخته ذهن رسانه اي كشور» با مرسي واقعي كه روز پنج شنبه در تهران رونمايي شد، زمين تا آسمان متفاوت باشد.
بايد منتظر ماند و ديد كه آيا كاربرد«يكي به ميخ و يكي به نعل» براي اسلامگرايان مصر سياستي مقطعي با مصرف داخلي براي گذار از مقطع حساس كنوني و خروج كامل از خطر بازگشت نظاميان كشور است يا اين جريان سياسي- ديني، با چشيدن اولين مزه قدرت، براي هميشه راه سياست را از ديانت به عنوان يك ايدئولوژي جدا كرده است...؟
دنياي اقتصاد:نرخ ارز چقدر بايد باشد؟
«نرخ ارز چقدر بايد باشد؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتراحمد يزدانپناه است كه در آن ميخوانيد؛اگر نرخ ارز زير مقدار «تعادلي» آن كه عرضه و تقاضاي بازار ارز آن را تعيين ميكند، مقرر شود يعني اگر حجم ريال لازم براي خريد يك پول خارجي مثل دلار كمتر از آن چيزي باشد كه بايد، ميگويند ريال «اضافه ارزش» دارد و پول مقابل آن يعني دلار ارزان شده كه عارف و عامي را به بازار ارز ميكشاند.
نرخ ارز يك قيمت است و مثل هر قيمت ديگر ناقل اطلاعاتي براي تصميمگيران جامعه است و بايد با سازوكار خاص خود به سه سوال اساسي جامعه پاسخ دهد: 1- چه توليد كنيم و چقدر؟ 2- چگونه توليد كنيم؟ 3- براي كي؟ نقش ديگر آن «انگيزه»سازي است. بهخصوص وقتي بهصورت واقعي مطرح ميشود؛ يعني قدرت خريد پولها در نظر گرفته ميشود. اين نرخ، «قيمت نسبي» كالاهاي قابل مبادله (مثل صادراتيها و وارداتيها) به كالاهاي غيرقابل مبادله (مثل: مسكن و خدمات) را نمايندگي ميكند. نرخ ارز، عنصري اثرگذار در تركيب تقاضاي كل جامعه يعني مجموع مصرف، سرمايهگذاري، مخارج دولت و خالص صادرات است و بر طرف عرضه كل هم اثر معنيدار دارد.
لذا جاي شگفتي نيست كه در تعديلات رفتاري اقتصاد كشورها و براي هضم شوكهاي داخلي و خارجي بر اقتصادها سياست عقلايي نرخ ارز در مقاومسازي اقتصادها نقش حساسي بازي ميكند. از آنجا كه نرخ ارز به عنوان يك قيمت نسبي بر ساير قيمتها و سطح عمومي آنها (تورم) اثرگذار است، منابع و منافع همگان را تحت تاثير قرار ميدهد و لذا تعلل در اصلاح آن، مثل تكنرخي كردن آن، بر اقتصاد كلان زيانهايي را تحميل ميكند. اين تناسب ارزش دو پول اگر «ناميزان» باشد چه آثاري بر اقتصاد ملي دارد؟ يك پول اضافه ارزشدار در مقابل پولهاي ديگر ميتواند:
1- صادرات را با كاهش سوددهي و لذا توليد كالاهاي صادراتي را با بينشاطي و بيرونقي مواجه كند. صادراتي كه ميتواند موتور توسعه باشد و ناجي كشور از تك محصولي نفت است.
2- توليد كالاهاي جانشين واردات كه كاهش وابستگي اقتصادي كشور به آن منوط است با ارزان سازي مصنوعي واردات بي صرفه ميشود و سازندگان آن را به ورطه ورشكستگي كشانده و سيل واردات بر منابع ارزي كشور چوب حراج خواهد زد.
3- اين نوع نرخ ارز، توزيع درآمد جامعه را با بيعدالتي همراه ميسازد. وقتي قيمت نسبي كالاهاي قابل مبادله به غير قابل مبادله منحرف شود، سهم توليدكنندگان آن دو گروه كالا را از كيك اقتصاد ملي نامتوازن ميكند.
4- ارز ارزان، انگيزه فرار سرمايه و تبديل داراييهاي ريالي به دلاري و يورويي را سبب ميشود. بنابراين، ريال اضافه ارزشدار، مسوول بيثباتي انتقالات سرمايه و وخامت بيشتر حساب سرمايه در تراز پرداختها ميشود. مصيبت دو طرفه است. ايرانيان مقيم خارج و سرمايهگذاران خارجي هم انگيزه خود را براي سرمايهگذاري از دست ميدهند. چون نرخ ارز يك قيمت است و وضع آينده آن براي مردم مهم است. لذا حكم عقلانيت اقتصادي اگر يك پول آن اضافه ارزش داشته باشد بايد منتظر بود كه كاهش ارزش پيدا كند. بنابراين سرمايهگذاران مزبور سياست «صبر و انتظار» پيش ميگيرند و منتظر بالارفتن قيمت ارز ميشوند تا ريال بيشتري در مقابل يك دلار خود كسب كنند.
5- ريال اضافه ارزش دار يا نرخ ارز كمتر از حد تعادلي، محيط اقتصاد كلان را بيثباتتر ميكند. اين ناميزاني سيستم ايمني اقتصاد ملي را در مقابل شوكها و عدم توازن داخلي و خارجي تضعيف ميكند.
پيام اين نوشته آن است كه كارگروه مشترك دولت و مجلس درباره ارز بايد مشخص كند آيا ريال رسمي اضافه ارزش دارد؟ چقدر است؟ براي اصلاح اين قيمت نسبي، چقدر نرخ ارز بايد بالا برود؟ اين تضعيف يا كاهش ارزش ريال در شرايط «ركود تورمي» اقتصاد ما چه آثاري ميتواند داشته باشد؟ و سرانجام آيا سياستهاي مالي و تجاري جايگزين و مكمل براي اين گزينه وجود دارد؟ سياستهايي كه بتواند آثار منفي كمتري بر جامعه تحميل كند؟
گسترش صنعت:نقش کمرنگ بیمه در اقتصاد
«نقش کمرنگ بیمه در اقتصاد»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم عبدالمحمود ضرابي است كه در آن ميخوانيد؛امروزه، صنعت بیمه در کنار سایر نهادهای مالی میتواند در تامین سرمایه واحدهای اقتصادی نقشآفرین باشد.
شرکتهای بیمهای میتوانند ازطریق جمعآوری حق بیمهها، بهخصوص در بخش بیمههای عمر و زندگی که بین زمان پرداخت حقبیمهها و پرداخت خسارت یک فاصله زمانی زیادی وجود دارد و باعث تولید و انباشت سرمایه شرکتهای بیمه میشود، در سرمایهگذاری بخشهای اقتصادی بسیار مفید واقع شوند. البته با نگاهی گذرا به جایگاه نهاد بیمهای در اقتصاد کشور و مقایسه آن با سایر نهادهای مالی همچون بازار سرمایه و پول متوجه میشویم.
صنعت بیمه نسبت به بازارهای مالی دیگر آنطور که باید نتوانسته حضور فعالتری در سرمایهگذاری بخشهای اقتصادی داشته باشد. به نظر میرسد دلیل این عقبماندگی، پایین بودن ضریب نفوذ بیمههای عمر و زندگی در کشورمان باشد. از آنجا که بیمه عمر در ایران برخلاف سایر کشورها از توجه کمتری برخوردار است و افراد تمایل پایینی به خرید این نوع بیمهنامهها از خود نشان میدهند، اثرگذاری صنعت بیمه در بخشهای اقتصادی بسیار کمرنگ شده است.
در کشورهای توسعهیافته، بیمههای عمر و زندگی ۸۰ درصد از سهم بازار بیمهای را به خود اختصاص میدهد، درحالیکه این موضوع در کشور ما برعکس است و سهم بیمههای عمر در این صنعت بسیار ناچیز است. با این حال و دراین شرایط چند وقتی است که شرکتهای بیمهای با حضور در بازار سرمایه و از طریق خرید سهام شرکتهای صنعتی در بورس، سعی در سرمایهگذاری در بخشهای اقتصاد دارند که این سهم باید افزایش یابد.
از طرفی باتوجه به ضریب نفوذ پایین بیمه در کشور و نسبت خسارت بالای شرکتهای بیمهای در کنار هزینههای جانبی، به نظر میرسد که نقدینگی زیادی برای شرکتهای بیمهای باقی نمیماند تا وارد بخشهای اقتصادی شود که در این راستا با فرهنگسازی و اطلاعرسانی در زمینه استفاده همه افراد از بیمه بهخصوص در بخش بیمههای عمر و زندگی، میتوان به رشد هرچه بیشتر نقش بیمهها در سرمایهگذاری اقتصادی امیدوار بود. دست آخر اینکه، بیمه عمر، سرمایهگذاری را بهطور جدی تحریک میکند و توسعه این بیمهنامه منجر به ایجاد اشتغال در کشور میشود، از اینرو به نظر میرسد که باید به دنبال توسعه صنعت بیمه و افزایش ضریب نفوذ بیمههای عمر و زندگی در کشور بود.