۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۰:۱۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۴۲۱۸۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۳ - ۲۹-۰۸-۱۳۹۱
کد ۲۴۲۱۸۴
انتشار: ۱۰:۰۳ - ۲۹-۰۸-۱۳۹۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:نتيجه معكوس به توان 2

«نتيجه معكوس به توان 2 »عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛

1- مواجهه آمريكا با جمهوري اسلامي در سه حوزه «تحريم»ها، «برنامه هسته اي ايران» و «سياست منطقه اي خاورميانه» طي ساليان گذشته از ابعاد مختلفي توجه تحليلگران و ناظران را برانگيخته است.

موضوع يادداشت پيش روي به اين مبارزه و مقابله دامنه دار و تشريح و تحليل اين كارزار خطير و پر زد و خورد برنمي گردد.

تنها آنچه كه در اين ميان قابل اعتناست و حريف نيز توان انكار آن را ندارد واقعيتي به نام «نتيجه معكوس» است كه رسانه هاي غربي هم بدان معترفند.

به عبارت روشن تر ماجرا از اين قرار است كه بسياري از سياست ها و تحركات دسيسه آميز آمريكا و چند كشور غربي عليه ايران اسلامي نه تنها كارآمد و موثر نبوده است بلكه به ضرر آنها و به نفع جمهوري اسلامي- در بستر خواست الهي- رقم خورده است.
براي اين كه مصاديقي از اين واقعيت نمايان شود كافي است تا نمونه هايي از اعترافات صريح و گزارش هاي مستند رسانه ها و تحليلگران غربي مورد اشاره قرار بگيرد.

به عنوان مثال سال گذشته سي ان ان در تحليل و واكاوي اقتدار ايران در منطقه در ميزگردي كه اجراي آن را فريد ذكريا برعهده داشت تصريح مي كند كه سياست هاي آمريكا در منطقه خاورميانه در مواجهه با ايران باعث قدرت گرفتن بيشتر ايران شده است.

اين گزارش بر پايه تحولات منطقه پس از لشكركشي ها و قشون كشي هاي آمريكا به منطقه و ايجاد جنگ و درگيري در عراق و افغانستان تاكيد مي كند؛ «اقدامات آمريكا بخشي از علت قدرت فزاينده ايران در منطقه بوده است» آيا اين اذعان چيزي جز «نتيجه معكوس» سياست هاي شيطان بزرگ در برابر ايران اسلامي است؟

همچنين از ميان حجم انبوه نمونه ها و گزارش هايي از اين دست مي توان به گزارش مستند واشنگتن پست در مرداد سال پيش اشاره كرد كه فشارهاي غرب پيرامون برنامه هسته اي كشورمان را سبب پيشرفت خارق العاده ايران در فناوري هسته اي دانست و نوشت: «غرب تصور مي كرد زمان به نفع اوست و تشديد فشارها مي توانند بنيه علمي ضعيف ايران را از مسير پيشرفت خارج كند اما برخلاف چنين پيش فرض هايي، زيرساخت هاي علمي ايران رشد شتابان كرده و ايران در تاريخ كشورهاي هسته اي يك استثناست؛ چرا كه بدون حامي خارجي و با وجود فشار و تحريم به اين فناوري هسته اي دست يافته است».

يادآور مي شود در همين راستا و در آغاز خيزش تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي در 20 ماه پيش واشنگتن تايمز مهار الگوي انقلاب اسلامي را ناكام توصيف كرده و گزارش مي دهد كه؛ نفوذ انقلاب اسلامي ايران رو به افزايش است و در حال سركوب قدرت آمريكاست و حيات اسرائيل را به شماره انداخته است.

مقارن با همين فضاست كه دان مريدور معاون نتانياهو در يادداشتي ناگزير نسبت به گسترش نفوذ ايران در برابر هژموني آمريكا به اصطلاح هشدار مي دهد.

با اين واقعيت هاي غيرقابل انكار است كه هافينگتون پست در ارزيابي راهبردي پيرامون موضوع ايران مي نويسد؛ قدرت نرم ايران سدي در برابر آمريكاست و بي محابا رو به پيشروي است.

خب؛ آمريكا در برابر ايران در حالي كه پروژه هسته اي، تحريم ها و سياست هاي خاورميانه اي جواب نداده است چه كند؟

2- يكي از سياست هايي كه آمريكايي ها در دستور كار قرار داده اند تا اغراض سياسي و اهداف پليدشان عليه ايران اسلامي را محقق نمايند مقوله «حقوق بشر» است.

اتهام نقض حقوق بشر به ايران در شرايطي دنبال مي شود كه اين ادعا هيچ وجاهت حقوقي ندارد و تنها در دالان ترفندها و دسيسه ها و كارشكني ها بر ضد جمهوري اسلامي پيگيري مي شود. جالب اينجاست كه مراكز مطالعاتي و اتاق هاي فكر در پي فرمول ها و فريب هايي براي اتهام زدن به ايران در آنچه كه نقض حقوق بشر ادعا مي كنند هستند و از باب نمونه مي توان به انتشار كتابچه اي از سوي «خانه آزادي»- freedom house- اشاره كرد كه موارد اتهام زني هاي واهي به ايران را صورت بندي كرده است!

اما موضوع و محور اصلي اين يادداشت، تشريح و تحليل اين نكته است كه آمريكايي ها در اتهام زني به ايران آن هم با ادعاي پرطمطراق حقوق بشر نيز ناكام بوده و اين سياست شيطاني نيز «نتيجه معكوس» داده است.

3- اول هفته جاري در حالي كه جمهوري اسلامي قصد داشت در قالب يك هيئت حقوق بشري در نشست كميته سوم سازمان ملل حضور داشته باشد آمريكا با خودداري از صدور رواديد مانع حضور اين هيئت ايراني شد.

نكاتي درباره اين رويداد بهتر نشان مي دهد كه چرا سياست حقوق بشري آمريكايي ها عليه ايران نتيجه معكوس داده است؛

الف- كميته سوم سازمان ملل يكي از شش كميته مجمع عمومي اين سازمان است كه «كميته امور اجتماعي، بشردوستانه و فرهنگي» نامگذاري شده و مسائلي مانند حقوق اجتماعي و نقض حقوق بشر در نقاط مختلف دنيا در اين كميته مورد بررسي قرار مي گيرد.

ساز و كار اين كميته جداي از ساز و كار شوراي حقوق بشر سازمان ملل است كه از قضا آن شورا نيز از مردادماه سال گذشته رويه نامبارك و غيرقانوني عليه ايران در پيش گرفته است.

اما سؤال كليدي اين است كه چرا از يكسو به ناحق به ايران اتهام نقض حقوق بشر زده مي شود و امپراتور رسانه اي غرب آن را پمپاژ مي كند اما اجازه حضور ايران در كميته اي كه ادعاي حقوق بشري دارد داده نمي شود؟

آمريكايي ها و مدعيان دروغين حقوق بشر از چه مي ترسند كه مجبور شده اند به هيئت حقوق بشري ايران ويزا ندهند تا صداي جمهوري اسلامي شنيده نشود؟

شواهد و قرائن كه از يك سو مي توان آن را در منطقه و در بستر بيداري اسلامي ديد و از سوي ديگر به وال استريت و نيويورك كشيده شده است حاكي از آن است افكار عمومي دنيا به اين باور رسيده كه حناي حقوق بشري غرب رنگي ندارد و حقوق بشر تنها اسم مستعاري براي غارتگري و جنايت و كشتار و جنگ و خونريزي است و دنباله روهاي آنها مانند حسني مبارك و حاكمان مرتجع آل خليفه و آل سعود نيز قاتلين زنان و كودكان و ناقضين حقوق بشر هستند.

خب؛ با اين وضعيت تريبون حقوق بشر در سازمان ملل اگر در اختيار كشوري قرار بگيرد كه پيشقراول بيداري ملت ها است تهديدي براي عاملان و بانيان اصلي ترور، جنگ، كشتار و ... نيست؟

ب- اين اقدام ناشيانه آمريكا در عدم صدور رواديد براي هيئت حقوق بشري ايران مهر تاييدي بر اين نكته است كه ادعاي مدعيان حقوق بشر عليه ايران از اساس واهي و بدون پشتوانه است همچنان كه ادعاها درباره برنامه هسته اي ايران و تصويب و اعمال تحريم ها بر ضد كشورمان غيرقانوني و فاقد وجاهت حقوقي است.

طبيعي ترين اقدام اين بود كه اگر ادعايي عليه ايران در نقض حقوق بشر مطرح مي شود اجازه دهند سخنان و گفته هاي جمهوري اسلامي را نيز بشنوند.

واقعيت همان حقيقتي است كه فارين پاليسي درباره سياست آمريكا پيرامون فشارها و تحريم ها و برنامه هسته اي دست به افشاگري زد و نوشت:«ايران چون از آمريكا سرپيچي مي كند ( و باج نمي دهد) متهم است».

و اكنون كار به جايي رسيده است كه حتي به طرفي كه مورد اتهام قرار گرفته- صرفنظر از اينكه اين اتهامات بي پايه و اساس است- اجازه سخن و دفاع هم نمي دهند.

آيا اين اقدام تنها در راستاي خصومت و حقارت آمريكا نيست كه به قول معروف؛ «اين سنت جاهلان است كه چون به حجت از خصم فرو مانند سلسله خصومت بجنبانند»...
پ- نتيجه معكوس اقدام آمريكايي در استفاده ابزاري از حقوق بشر عليه ايران اسلامي، هراس فزاينده اي است كه نقض حقوق بشر سيستماتيك نظام سرمايه داري در افكار عمومي مردم آمريكا و اروپا پديد آورده است. واقعيتي كه امروز در همان خيابان هاي نيويورك و از قضا نزديك به مقر سازمان ملل عيان است و آمريكا، در حال سركوب جنبش 99 درصدي وال استريت است.

ت- ژست حقوق بشري آمريكا نيز به شدت لطمه خورده است و از باب نمونه در همين قضيه عدم صدور رواديد براي هيئت حقوق بشري ايران آنچه نمايان است اقدام مغاير با قوانين و تعهدات بين المللي از سوي آمريكاست.

گفتني است؛ طبق پيمان 1947، آمريكا به عنوان كشور ميزبان سازمان ملل موظف است براي اعضاي هيئت هاي كشورهاي عضو اين سازمان ويزا صادر كند.

ث- و بالاخره بايد گفت اين اقدام رسواكننده آمريكايي ها در حالي است كه چندي پيش نيز شبكه هاي برون مرزي ايران از ماهواره هاتبرد قطع شد.

ابتدا شركت فرانسوي «يوتل ست» و بعد «اينتل ست» و اخيرا «آسيا ست» تصاوير تلويزيون هاي ايراني را قطع كردند تا به بهانه تحريم هاي غيرقانوني و ضدايراني، صداي انقلاب اسلامي شنيده نشود، اما آيا ملت هاي آزاده دنيا پي نخواهند برد كه اين اقدام مغاير با جريان آزاد اطلاعات است كه مدعيان حقوق بشر و آزادي از آن دم مي زنند؟

خراسان:خانه اي پر از عطر بهشت

«خانه‌اي پر از عطر بهشت»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز عصر ميهمان خانه اي بودم که هم ساختمانش و هم فضايش با خيلي از خانه ها متفاوت است. اين خانه که حدود چهل سال قدمت دارد و در ورودي آن رو به حياط باز مي شود هنوز مثل همان سال هايي که ساخته شده، ساده، دوست داشتني و دلباز است. از سمت چپ حياط و از کنار چند پله کوتاه که براي دسترسي به زيرزمين ساخته شده است، مي گذري و سپس به پله هاي ورودي ساختمان مي رسي، ديدن اين خانه يک طبقه با هال نسبتاً کوچک، دو اتاق خواب و يک اتاق پذيرايي با همان درهاي چوبي قديمي حس خوبي را منتقل مي کند، شب دوم محرم است و به همين خاطر، هم بر سردر حياط بيرق عزاي حسيني برافراشته شده و هم کتيبه اي با عبارت السلام عليک يا اباعبدا... هنگام ورود به خانه چشم نوازي مي کند.

پدر خانه

مرد خانه ريزاندام و پير دلسوخته اي است و گرچه اندامي نحيف و بسيار جمع و جور دارد اما سال ها است که در کسوت پهلواني «مياندار» بنام زورخانه هاي قديمي مشهدمقدس است.

کسوت و مرام پهلواني اين سالخورده مرد عزيز و دوست داشتني او را به جايگاه «۳ زنگ» در گود زورخانه و مرام پهلواني رسانده و البته سال ها است به خاطر فروتني و تواضعي که خلق و خوي و گفتار و رفتارش به آن زينت دارد سه زنگ خود را هديه کرده و بخشيده است، گذشت ايام و سير حوادث و گردش روزگار، استخوان هاي سينه اش را به هم نزديک کرده و همين سه سال پيش بيماري شديد قلبي او را راهي اتاق عمل و جراحي قلب باز کرد اما درون اين سينه دلي به بزرگي دريا مي تپد.

بايد حتي براي دقايقي هم که شده کنار او بنشينيد همراه و هم نفسش شويد تا موج محبت را در نگاه گرم و مهربانش حس کنيد، هر کس حتي يک بار همنشيني با او را تجربه کند موج صفا و صميميت و عشق و خداباوري و از همه مهم تر، رضايت را در وجود اين مرد خدا به خوبي حس مي کند.

او بي ادعا، مودب، بي تکلف، مهربان، دوست داشتني و به غايت خداباور و محب اهل بيت است. به وجود اين کهنسال مرد خادم حرم رضوي با اين همه «دل بزرگي» و صفا و صميميت افتخار مي کني و بلکه بسيار غبطه مي خوري. اين دل سوخته مرد عاشق خداباور با همه اين ويژگي هايش اما يک صفت و «داشته بزرگ» و کم نظيري دارد که حتي بسياري از صالحين و بندگان خاص خدا بدان مرتبت و مقام و صفت متصف نيستند.

او در خانه گنجينه اي دارد بي پايان، او در خانه خود گنجينه اي دارد که حاصل تجارت و معامله اش با آدميان و کسبه و تجار و مردمان نيست، اين گنجينه حاصل و ثمره معامله او با خدايش است.

اين خادم علي بن موسي الرضا(ع) براي دين خدا، علي عزيزش، محمد عزيزش و حسن عزيزش را داده است، حاجي اعتمادي سه دلبند عزيزتر از جانش را به محضر خدا و قرآن و آيين محمدي هديه کرده است و چنان از اين هديه دادن و تجارت و معامله با خداوند و هستي بخش عالم خشنود و راضي است که کمتر چهره دلنشين و خواستني او را بي لبخند مي يابي.

اين بزرگ مرد و پهلوان واقعي، پدر سه شهيد بزرگوار است ، اين پهلوان با آن جثه کوچکش چنان «بزرگ دل» و محکم و استوار است که من خود را ذره اي بيش در مقابل او حس نمي کنم. آخر او پدر سه شهيد است و خود رزمنده اي آرزوي شهادت به دل مانده، کاش نه من کم بضاعت بلکه صاحب قلم هايي که هنري دارند اين مردان را مي نوشتند و «سرمشق تاريخ» مي کردند. اي کاش صاحبان هنر، زندگي اين خداباوران عاشق دلسوخته و راضي به رضاي حق را به تصوير مي کشيدند تا ...

مادر خانه

اما اجازه بدهيد اين بي بضاعت قلم از مادر اين خانه، از مادري بنويسد که فرزندان دلبند خود را يک به يک لباس رزم پوشانيده و با دعاها و نجواهاي مادرانه اش روانه جبهه هاي دفاع از دين و ميهن و ناموس و وطن کرده است، از مادري که سال هاي سال و از ديرباز چله نشين روضه اهل بيت و کربلا و عاشوراي حسين فاطمه(س) بوده است و با اشک بر حسين، شيره جانش را، به کام فرزندانش گواراتر کرده است، از مادري بگويم که از شهادت علي عزيزش در ارتفاعات اورامانات کردستان در هنگامه نوروز سال ۶۰ باخبر شد و اما پيکر اين عزيز را ۸ ماه بعد توانست در آغوش کشد. عزيزي که در زمان شهادتش تنها فرزندش به ماه ششم زندگي سلام کرده بود. مادري که ۴ سال پس از شهادت اولين دلبندش، خبر مفقود شدن محمد عزيزش را در عمليات حاج عمران در ارديبهشت سال ۶۴ شنيد و اما پس از ۸ سال انتظار در ارديبهشت سال ۷۲ تنها تکه استخواني از عزيزش به دستش رسيد و با همان عشق مادرانه نزد خاک به امانتش سپرد، از مادري بگويم که حسن عزيزش سال ۶۲مجروح و جانباز شد و وقتي شنيد پاي فرزندش را بعد از جراحت مي خواهند قطع کنند به پابوس اربابش سلطان سرير ارتضا رفت و از او حاجت طلبيد و امام رئوف، مادر دلسوخته را حاجت روا کرد و پاي حسن قطع نشد تا اين دلبند فرزند را در سال ۶۵ در عمليات کربلاي ۵ در منطقه شلمچه، حسين گونه قرباني دين خدا کند و بدين سان سومين فرزندش نيز به آسمان و تا عرش خدا پر کشد.

اين حقير چگونه مي تواند درباره اين مادر و چنين مادراني بنويسد. مادر و مادراني که بايد تنها محضرشان را درک کني و حتي براي دقايقي هم که شده چند کلامي از ايشان بشنوي. گرچه اين مادر و امثال اين مادران بسيار کم سخن مي گويند اما باور کنيد همان چند جمله اي که من ديشب از زبان اين مادر شنيدم آسماني بود و عطر بهشت در آن موج مي زد. دهانش که به گفتن کلام باز مي شد، گويي حجره اي از بهشت در مقابل ديدگانت رونمايي مي شود. همان چند جمله اي که گفت سراسر خداباوري و توکل و ايمان و عشق و رضايت بود، دوست مي داشتم اين خانم بهشتي محرم من بود و نه تنها دست هايش را که پاهايش را مي بوسيدم که او، هم مادر، هم عاشق ، هم دلسوخته، هم مادر سه شهيد است و هم بهشتي و هم راضي به رضاي خداوندي.

حضور خانواده اي با يک زوج جوان

بگذريم، اما ديروز در اين خانه بهشتي که بي گمان ملائک و فرشتگان عرش خداوندي در آن آمد و شد دارند و شميم بهشت از آن استشمام مي شود، صحنه زيباي ديگري را نيز شاهد بودم که دريغم آمد براي مخاطبان دل آگاه و اهل معرفت «خراسان» نقل نکنم و اما خلاصه آن ماجراي شيرين،

در محضر پدر و مادر و برادر اين سه شهيد آن گاه که ميهمان خانه آنان بودم، خانواده ديگر نيز به جمع اضافه شد. کوتاه سخن اين که، اين خانواده به جمع پيوسته بسيار به اين پدر و مادر بهشتي احترام مي کردند و حرمت نگاه مي داشتند با اين که نسبت نسبي و سببي با اين خانواده نداشتند اما چنان گفتار و رفتاري داشتند که فکر و بلکه باور مي کردي اين زن و مرد بهشتي را پدر و مادر خود و بلکه عزيزتر از آنان مي دانند.

دقايقي سپري شد، مرد ميانسالي که همراه اين خانواده بود صميمانه و بي ريا و از عمق دل و باور جملاتي گفت که دل مرا لرزاند و به توفيق و نوع نگاه اين خانواده به اهل اين خانه غبطه خوردم. مرد ميانسال خطاب به حاج آقا و حاج خانم گفت از شما که پدر و مادر سه شهيد هستيد و اهل دل و آبرومند نزد خداوند و علي بن موسي الرضا و نفستان حق و گيراست و عطر بهشتي دارد، تقاضايي دارم و با اشاره به يکي از حاضران چنين ادامه داد: اين مرد جوان به تازگي عضو خانواده ما شده و عقدشان همين دو هفته پيش به ميمنت عيدغدير در حرم مطهر آقا علي بن موسي الرضا(ع) بسته شده است حالا خدمت شما رسيديم تا با نفس گرم و بهشتيتان براي سعادتمندي و عاقبت به خيريشان دعا کنيد. چهره متبسم و دوست داشتني حاج آقا خندان شد، شادي در چشم هايش موج مي زد، حاج خانم هم درست مثل يک مادر تمام عيار با همان صداي پر از حيا و نجابت و رضايت اما لرزان به زوج جوان و خانواده شان تبريک گفت و هر دو بزرگوار باورمندانه و بي ريا دست ها را سوي آسمان بلند کردند و در اين خانه پر از عطر بهشت و در حضور شهيدان سرافراز و به خدا رسيده هميشه زنده شان از صميم دل براي اين زوج جوان دعا کردند. در اين لحظه از همه ديده ها اشک شوق جاري شد. در اين لحظات مرد ميانسال هر چه کرد تا بر دست اين بزرگوار پدر سه شهيد بوسه زند، توفيق نيافت اما مشتاقانه رخصت گرفت و عارفانه بر دامن چادر اين مادر فرشته خو

و آسماني بوسه زد.

حاج خانم دقايقي کوتاه به اتاقي ديگر رفت و با يک جعبه شيريني وارد شد و ساده و صميمي و بي ريا گفت ما در محرم و صفر از ميهمانانمان با شيريني پذيرايي نمي کنيم اما به خاطر اين زوج جوان اين جعبه شيريني را که از تبريز براي حرم رضوي در ايام عيدغدير فرستاده شده و متبرک است و سهم حاج آقا که خادم حرم مطهر رضوي هستند تقديم شما مي کنم. اين شيريني متبرک شده در حرم رضوي و متبرک شده به دست پدر و مادر سه شهيد شيريني و حلاوت خاص و عطري بهشتي داشت.

رسالت:مقاومت مدبرانه

«مقاومت مدبرانه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ مقاومت در ايران و منطقه و جهان يك گفتمان مسلط در ميان ملت‌ها است. اين گفتمان در برابر گفتمان سازش و تسليم قرار دارد كه توسط سرويس‌هاي جاسوسي دشمن و دنباله‌هاي داخلي آنها تبليغ و ترويج مي‌شود.

ايجاد اخلال در اقتصاد ملي، تهاجم به پايه‌ها و ارزش‌هاي ديني مردم، تزريق ويروس واگرايي بين ملت و ترغيب به درگيري‌هاي قومي و مذهبي،اختلاف افكني بين نيروهاي وفادار به نظام، تشديد تحريم‌ها به‌منظور كاهش درآمدهاي دولت و افزايش هزينه‌ها و به انفعال كشاندن مسئولان در تدبير امور بويژه امور معيشتي مردم در  دستور كار آمريكايي‌ها و انگليسي‌ها و رژيم صهيونيستي به‌عنوان محور شرارت عليه ملت‌هاي منطقه و ايران قرار گرفته است. شوراي  اطلاعات ملي آمريكا براي اولين بار يك افسر اطلاعاتي را به نام جيليان برنز مسئول امور ايران كرد. مسئول ميز ايران در شوراي اطلاعات ملي آمريكا مكلف است همه فعاليت‌هاي ضد ايراني در اين مركز را هماهنگ كند و تحليل‌هاي استراتژيك براساس آخرين داده‌هاي اطلاعاتي را  ارائه دهد.

 طبيعي است براي مقابله با شرارت دشمن، ملت‌ ما و نيز نخبگان بايد در مسير گفتمان مقاومت، تدبير و پيشرفت حركت كنند.

مقام معظم رهبري بارها فرموده‌اند:" اگر كشور در مقابل فشارهاي دشمن مقاومت مدبرانه بكند، نه فقط اين حربه كُند خواهد شد بلكه در آينده هم امكان تكرار چنين چيزهايي وجود نخواهد داشت. چون اين يك گذرگاه است، اين يك برهه است، كشور از اين برهه عبور مي‌كند."

برهه‌هاي تاريخ اسلام و ايران و بويژه تاريخ انقلاب اسلامي گواهي مي‌دهد هر جا كه ما به خدا توكل كرديم و در برابر ستم سر فرود نياورديم پيروز ميدان بوديم. امروز مسئولان و ملت ما در مسير تدبير عبور براي برون رفت از مزاحمت‌هايي هستند كه دشمن بر سر راه پيشرفت كشور پديد آورده‌ است . دشمن به بهانه پيشرفت‌هاي ايران در زمينه فناوري‌هاي نوين و بويژه فناوري صلح آميز هسته‌اي تهديدها  و تحريم‌ها را به منظور ضربه به اقتصاد ملي افزايش داده است. ما اين تهديد را به سرعت مي‌توانيم به فرصت  تبديل كنيم به شرطي كه در حوزه اقتصاد؛

1- كاهش وابستگي به صادرات نفت خام
 2- مديريت مصرف
 3- استفاده حداكثري از زمان ومنابع بي‌شمار كشور
 4- طراحي دقيق الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت

را در دستور كار قرار دهيم و حداقل در اعداد و ارقام بودجه سال آينده آن را دقيق ببينيم.
ايجاد فرماندهي متمركز و هوشمند اقتصاد مقاومتي و رصد تحولات اقتصادي ايران وجهان، نقش تعيين كننده آموزش، واكنش سريع در برابر حملات  اقتصادي، حمايت جدي از فعالان اقتصادي، مبارز جدي با فساد و بها دادن به توليد ملي و ... از جمله اين دقت‌هاست.

 ضروري است مجلس و دولت با همگرايي و همدلي و همزباني اين مسير را دقيق طي كنند و از بگو مگوهاي بي‌حاصل پرهيز نمايند.

بايد جنگ اقتصادي عليه ملت را به‌عنوان يك واقعيت بپذيريم، بايد بپذيريم كه شرايط جنگي است ودر تمام زمينه‌ها بايد آرايش جنگي به‌خود بگيريم، بايد بپذيريم دولت در صف مقدم اين نبرد قرار دارد و براي شكستن تحريم و دور زدن آنها بايد از سوي نخبگان و ملت حمايت شود. باز كردن هر گره از گره‌هايي كه دشمن بر سر راه توسعه و پيشرفت كشور پديد مي‌آورد، تدبير لازم ا ست. اگر مقاومت ملت مدبرانه باشد حتما پيروز خواهيم شد.

 امروز ملت فلسطين درغزه در برابر ارتش تا بن دندان مسلح رژيم صهيونيستي ايستاده و آنها را به زانو درآورده است. سّر پيروزي آنها فقط انديشيدن به امر مبارزه است. رژيم صهيونيستي هيچ گاه در 50 سال اخير به اندازه امروز به استيصال و درماندگي نرسيده بود.

امروز كريه‌ترين چهره ضد حقوق بشر در جهان رژيم صهيونيستي است. آنها يك بازي دو سر باخت را آغاز كرده‌اند و بزودي نتايج آن را همانند شكست در جنگ 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه تجربه خواهند كرد. اين تجربه جديد، كاملا متفاوت خواهد بود.

سياست روز:جنگ غزه پوشش حمله به سوريه

«جنگ غزه پوشش حمله به سوريه»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد پيرعلي است كه در آن مي‌خوانيد؛در يادداشت شماره قبل، به برخي از اهداف تل‌آويو در يورش نابرابر ددمنشانه، به نوار غزه اشاره شد در اين مقال تلاش مي‌شود تحرکات چند روز اخير رژيم صهيونيستي از منظر ديگري مورد تامل قرار گيرد.

در نگاه نخست ممکن است ارتباط دادن رویدادهای پیرامون فلسطين اشغالي با پرونده سوريه دشوار باشد، ليکن توجه به پاره‌اي از عناصر اين معادله مي‌تواند زواياي این ارتباط و ابعاد ديگري از پروژه را روشن سازد.

بدون ترديد يکي از بزرگترين ناکامي‌هاي غرب و همينطور رژيم اشغالگر قدس را بايد در قضيه سوريه جستجو کرد. مقاومت و پايداري دمشق در قبال ناملايمات سهمگين داخلي و خارجي و عدم موفقيت غرب و همپيمانان در هدايت سرنوشت سوريه به آنچه اراده داشتند، براي آنان بسيار گران تمام شده است. خصوصا اينکه، چنين شکستی مي‌تواند زمينه تضعيف و تحدید هر چه بيشتر هژموني جبهه غرب را بعد از تحولات جهان عرب، در منطقه استراتژيک آسياي غربي(خاورمیانه) فراهم سازد و بديهي است اين اوضاع براي آنها به هيچ وجه مطلوب ارزيابي نمي‌شود و ضرورت اتخاذ تمهیدات مقتضی را مضاعف می کند.

لذا در حالي که افکار عمومي دنيا معطوف به رصد اخبار و تحولات بحران جنگی ميان تل‌آويو و حماس است، در سوي ديگری از دنيا، براي سوريه نسخه‌اي در حال پيچيده شدن است. دعوت از معارضين مسلح تحت حمايت خارجي و ميزباني رسمي پاريس از مخالفین، حاکي از بروز اتفاقات مهمي است.

آنچه از شواهد امر برمي‌آيد کمک‌هاي تسليحاتي و نظامي غير رسمي، پشت پرده و خلاف اصول مسلم قوانين بين‌المللي به مخالفين دولت سوريه نتوانسته حکومت قانوني دمشق را سرنگون سازد و از اين رو جبهه غرب به دنبال ايجاد زمينه‌اي است که بتواند به صورت شفاف و با لعاب قانوني، کمک‌هاي نظامي را تقويت و سازماندهي و کار اسد را يکسره کند.

موضع رسمي رئيس جمهور فرانسه در اعلام آمادگي پذيرفتن سفير و يا نمايندگي سياسي مخالفين مسلح در پاریس( به جاي سفير رسمي دمشق)، يادآور تکرار بدعت چند دهه گذشته است. در دهه ۳۰ میلادی، هنگام ناآرامي‌هاي داخلي اسپانيا، برخي از کشورهاي اروپايي از جمله آلمان و ايتاليا براي مشروع و قانوني جلوه دادن کمک‌هاي تسليحاتي به شورشيان داخلي اسپانيا، در گام نخست شورشیان را به صورت حکومت دو ژوره
(De Jure) اسپانيا شناسايي کردند سپس مسير لازم را براي ارسال کمک‌هاي نظامي به شورشيان هموار کردند.

اين در حالي است که براساس نص صريح قوانين بين‌المللي چنانچه در کشوري، گروهي دست به شورش عليه حکومت قانوني بزنند ساير دولت‌ها مجاز به کمک شورشيان نيستند بلکه اين دولت درگير با شورش و ناآرامي داخلي است که مي‌تواند از ساير دولت‌ها کمک‌هاي لازم از جمله کمک نظامي دريافت کند. (اگرچه اين رويه هم در حال حاضر مذموم است)

به عبارت ديگر کمک نظامي به شورشيان از سوي ساير دولت‌ها به موجب اصل عدم توسل به زور يعني بند ۴ از ماده ۲ منشور ملل متحد و همچنين اصل عدم مداخله در امور داخلی ديگر کشورها ممنوع است.

عليهذا مي‌توان يکي از مهمترين راهبردهاي پنهان جنگ غزه را، انحراف افکار عمومي از آنچه براي سوريه در حال تحقق است ارزيابي کرد. با اين تفاسير، برخی از کشورهاي غربي در يك تقسیم کاری، خود را مهياي کمک‌هاي جدي‌تر تسليحاتي براي سرنگوني اسد، پس از قانوني جلوه دادن مخالفين مسلح سوريه مي‌کنند.

بديهي است در اين معادله نقش ايران و برخي از کشورهاي مخالف چنين رويه‌هایي، مانند روسيه و چين تعيين کننده است. تهران می تواند با آگاه‌سازي کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد از یک طرف، مسکو و پکن هم با استفاده از ابزارهاي قانوني و نقش برجسته در محیط بين‌الملل از طرف دیگر، مانع از تکرار بدعت خطرناک دولت‌سازي غرب شوند.
 
تهران امروز:راهبردهای مخالفان سوریه در تهران

«راهبردهای مخالفان سوریه در تهران»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم دکتر حسن هانی‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛نشست بیش از 200 نفر از رهبران گروه‌های مخالف نظام سوریه در تهران راهبردها وسازوکارهای روشنی رابرای حل بحران 20ماهه سوریه ایجاد کرد که این راهبردها مي‌تواند کمک مهمی در برون رفت سوریه از این بحران تلقی شود.

این نشست برآیند اراده بیش از 70 درصد از ملت سوریه است که ثابت کردند از حضور سلفی‌ها و وهابی‌ها ودخالت بازیگران منطقه‌اي و بين‌المللی در مسائل داخلی سوریه به‌شدت نگران هستند. در این نشست مخالفان ملی و غیرمسلح سوریه از طرح جمهوری اسلامی که از یک احترام فوق‌العاده‌ای در میان مخالفان بشار اسد برخوردار است استقبال کردند.

به موجب این طرح آتش بس در سراسر سوریه بر قرار خواهد شد ویک دبیر خانه دائمی برای عملیاتی کردن تصمیمات کنفرانس تهران تشکیل مي‌شود وگفت‌وگوها تا زمان بر گزاری سازوکارهای انتقال قدرت از رهگذر مراجعه به آرای ملت سوریه ادامه مي‌يابد.

اعتقاد رهبران گروه‌های مخالف دولت سوریه این است که راهکارهای نظامی مبتنی بر ابزارهای خشونت‌آمیز به یک جنگ خانمانسوز داخلی در سوریه که از تنوع گسترده مذهبی و قومی بر خوردار است منجر خواهد شد که دامنه آن به‌طور طبیعی به سایر کشورهای منطقه سرایت خواهد کرد. دولت سوریه که نمایندگان خود را برای گفت‌وگو با رهبران گروه‌های مخالف به تهران اعزام داشته موافقت خود را با هر راه‌حلی که به برون رفت سوریه از این بحران کمک کند اعلام کرد.

اگر چه عوامل بازدارنده زیادی در مسیر حرکت رهبران اپوزیسیون داخلی سوریه برای ایجاد تفاهم ووفاق داخلی وجود دارد اما کنفرانس تهران مي‌تواند به وحدت داخلی وانسجام نیروهای ملی کمک کند و راه را بر دخالت کشورهای خارجی در بحران سوریه ببندد.

کشورهای خارجی در طول بحران 20 ماهه سوریه انواع كمك‌های لجستیکی، مالی، رسانه‌اي و تسلیحاتی در اختیار گروه‌های مسلح سلفی و وهابی سوریه قرار دادند تا جايی که حجم کمک مالی قطر وعربستان در طول این مدت به بیش از 36میلیارد دلار بالغ شده. مثلث منطقه‌اي ضد سوری که از ترکیه، عربستان وقطرزیر نظر آمریکا وغرب تشکیل شده کلیه ابزارها وسازوکارهای لازم را برای سرنگونی قهری نظام بشار اسد به کار گرفت اما انسجام نیروهای مسلح و گروه‌های داخلی مخالف نظام بشار اسد تلاش بازیگران منطقه‌اي را برای سرنگونی دولت سوریه با شکست مواجه ساخت.

نشست اخیر دوحه که با حضور 420 نفر از شخصیت‌های مخالف خارج نشین سوریه تشکیل شد در حقیقت آخرین سازوکاری بود که مثلث ضد سوری ترکیه، قطر وعربستان به کار گرفت اما این نشست به یک نتیجه قابل قبولی برای سرنگونی دولت بشار اسد منجر نشد. علت این امر این است که رهبران اپوزیسیون بیش از 30 سال است که در خارج از سوریه به‌سر برده‌اند و کوچک‌ترین شناختی از اوضاع داخلی واجتماعی سوریه ندارند.

 انتخاب «احمد معاذ الخطیب» به عنوان رهبر شورای ائتلاف نیروهای انقلابی به بروز شکاف عمیق میان رهبران اپوزیسیون سکولار و مذهبی منجر شد زیرا معاذ الخطیب یکی از رهبران افراطی اخوان المسلمین سوریه است که رویکردی کاملا افرطی نسبت به اقلیت‌های مذهبی این کشور دارد. بنا بر این اگر چه نشست‌‌های دوحه وتهران دو خط موازی را در بحران سوریه ایجاد کرد اما به نظر مي‌رسد که رهبران اپوزیسیون داخلی گزینه کاملا معقول و کم هزینه‌تری را برای حل بحران سوریه انتخاب کرده‌اند.

اگر رهبران گروه‌های مخالف دولت سوریه تصمیمات کنفرانس ملی تهران راعملیاتی کنند قطعا در آینده خواهند توانست ابتکار عمل میدانی را در اختیار بگیرند وگروه‌های سلفی و وهابی را منزوی و از صحنه مبارزاتی خارج کنند. در چنین شرایطی صندوق‌های رای‌گیری و مراجعه به آرای عمومی مي‌تواند تنها مرجع و فصل‌الخطاب همه نیروهای اپوزیسیون ملی قرار گیرد و راه را برای انتقال سیال و آرام قدرت در این کشور هموار سازد. 

حمايت:رسوايي جديد اوباما

«رسوايي جديد اوباما»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها غزه بارديگر صحنه پايداري مردمي است كه با كمترين امكانات نظامي و با تكيه بر وحدت و يكپارچگي در برابر دشمني تا دندان مسلح قرار گرفته‌اند.

صهيونيست‌ها از چهارشنبه حملات همه جانبه‌اي را عليه غزه آغاز كرده‌اند كه البته با پاسخ‌هاي مقاومت مواجه شده بگونه‌اي كه بسياري اين جنگ را نيز تكرار شكست در جنگ‌هاي 33 روزه لبنان و 22 روزه غزه براي صهيونيست‌ها مي‌دانند. در كنار تحولات جاري در غزه ، يك اصل اساسي مورد توجه است و آن مواضع دولتمردان آمريكا بويژه اوباما است.

باراك اوباما در حالي براي دومين مرتبه وارد كاخ سفيد شد كه در ادعاهاي خود توجه به خواست مردم آمريكا، تلاش براي برقراري صلح و عدالت در جهان، مقابله با جنگ و كشتار بشريت ، ترميم چهره‌ آمريكا در صحنه بين الملل و... را سر مي‌داد.

ادعاهاي وي چنان بود كه برخي از محافل رسانه‌اي و سياسي از جمله در داخل آمريكا ادعا مي‌كردند كه وي در رويه‌اي مغاير با 4 سال گذشته گام بر مي‌دارد كه محور آن را پايان سرسپردگي به صهيونيست‌ها تشكيل مي‌دهد.

آنها مدعي بودند كه رفتارهاي اوباما حتي به نگراني صهيونيست‌ها از جمله نتانياهو منجر شده بگونه‌اي كه آنها را به سمت رامني سوق داده است. حملات اخير صهيونيست‌ها به غزه در حالي صورت گرفته كه مواضع و تحركات اوباما نشان مي‌دهد كه در مواضع وي هيچ تغييري ايجاد نشده و وي همچنان حامي اصلي صهيونيست‌ها است.

وي 4 سال پيش هنگام ورود به كاخ سفيد در برابر جنايات صهيونيست ها در قالب جنگ 22 روزه راه سكوت در پيش گرفت و عملا به حمايت ازصهيونيست ها پرداخت. اكنون نيز وي صراحتا حمله به غزه را حق صهيونيست‌ها دانسته و حتي در رايزني با مقامات كشورهاي منطقه‌اي خواستار افزايش فشارها بر غزه براي توقف پاسخ‌هاي مقاومت به جنايات صهيونيست‌ها شده است.

اين روند نشان مي‌دهد كه اولا اوباما نگاه صهيونيستي خود را حفظ كرده و تغييري در سياست‌هاي وي ايجاد نشده است چنانكه وي همواره خود را دوست صهيونيست‌ها معرفي كرده است.

ثانيا، مواضع اوباما نشان مي‌دهد كه ادعاهاي وي درباره روند صلح خاورميانه امري واهي بوده و صرفا براي حفظ منافع صهيونيست‌ها است. تحولات غزه نشان داد كه ادعاهاي اوباما درباره حمايت‌ از ملت‌هاي منطقه براي رسيدن به حقوقشان امري واهي است چنانكه نمود آن را در قبال سوريه مي‌توان مشاهده كرد.
 
آفرينش:تنش‌هاي گازي با همسايگان در فصل سرما

«تنش‌هاي گازي با همسايگان در فصل سرما»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم    حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛براساس آمارها ايران با در اختيار داشتن بيش از 155 ميليارد بشکه ذخاير نفت قابل برداشت و بيش از 33.1 تريليون متر مکعب ذخاير گاز، دارنده رتبه دوم مجموع ذخاير نفت و گاز جهان است که مطابق با برآوردهاي انجام گرفته و با احتساب روند فعلي برداشت و بدون انجام اکتشافات جديد پيش‌بيني مي‌شود کشور حداقل تا 80 سال آينده نفت و حداقل تا 150 سال ديگر گاز براي توليد در اختيار داشته باشد.


اين آمارها شايد به صورت كلي خوشايند باشد، اما تاسف برانگيز آنجاست كه ما نتوانيم از اين ذخاير براي رفع نياز داخلي بهره مند شويم و دردناكتر اينكه اين ذخاير توسط همسايگان ما درميادين مشترك به تاراج رود.

 درهفته اخير زمزمه هايي درمورد اختلافات گازي بين ايران و تركمنستان و احتمال قطع صادرات گاز اين كشور به استان هاي شمالي كشورمان به گوش مي رسيد. اين امر با اعلام رسمي وزيرنفت محقق شد و بار ديگر با فرارسيدن فصل سرما دغدغه تامين گاز مردم دردسرساز شد. قطع گازتركمنستان درحالي است كه ايران براي تامين گاز مورد نياز خود در زمستان و شرايط اضطراري از ترکمنستان درخواست کرده بود تا حجم فعلي صدور گاز(4 تا 5 ميليون مترمكعب) را تا 40 ميليون متر مکعب در روز افزايش دهد. علت اختلاف بين دوكشور بر سر تعيين نرخ گاز مي باشد كه همواره تركمنستان دراين فصل سال براي فشار بر مقامات ايراني شيرهاي گاز را به سمت كشورمان قطع مي كند.

مشخص نبودن و مخفي بودن نرخ خريد گاز تاكنون باعث بي اعتمادي هاي بسياري ميان دوكشور گرديده است و جاي شبهه درمورد عدم شكايت ايران از تركمنستان را به وجود آورده است. اگرنرخ گازوارداتي براساس قيمت هاي بين المللي است، پس چرا ايران از اقدام تركمنستان در قطع گاز دردادگاه هاي بين المللي شكايت نمي كند.

مسئله ديگر اقدمات داخلي در گسترش و توسعه صنعت نفت و گاز درجهت بهره مندي بيشتر از اين منابع است. اين سوال نيز مطرح مي شود كه چرا تاكنون پروژه‌هاي مربوط به توليد گاز از فازهاي جديد پارس ‌جنوبي عملي نشده‌اند. تاسف آوراست كه ميدان پارس جنوبي كه به تنهايي 19 درصد از ذخايرگازي كل دنيا را درخود جاي داده ، نتوانسته كمك حال رفع نيازهاي داخلي باشد. عدم سرمايه گذاري هاي كافي درچند سال اخير باعث ركود در بخش نفت و گاز بوده و هرساله شاهد كاهش توليد و فرسودگي بيشتر اين صنعت هستيم.

اين درحالي است كه برداشت نفتي قطر از پارس جنوبي حداقل 13 برابر ايران است. برداشت ايران از اين لايه نفتي مشترک در حالي هنوز به 35 هزار بشکه نرسيده است که قطر روزانه 450 هزار بشکه برداشت مي‌کند. در زمينه فروش گاز نيز سال گذشته درآمد قطر از محل فروش گاز ذخائر مشترک با ايران بالغ بر 40 ميليارد دلار در سال بوده است و اين كشور را به عنوان بزرگترين صادركننده گاز مايع نيز تبديل كرده است. براساس آمار شركت نفت در شرايط فعلي ميزان برداشت ايران از پارس جنوبي حدود 300 ميليون مترمکعب در روز بوده و هنوز نسبت به شريک قطري روزانه 70 ميليون مترمکعب در برداشت و استخراج گاز عقب است!.

مشاهده مي كنيم كه عناوين و شعارهايي از اين دست كه ما بزگترين دارنده مجموع نفت و گاز در دنيا هستيم دردي از نيازهاي ما را دوا نكرده است، ضمن اينكه اين افسوس را در دلمان شعله ور مي كند وقتي شاهد بلعيدن ثروت ملي از سوي كشورهايي همچون قطر،عربستان و قطر هستيم.

وطن امروز:رسانه‌های مگس وزن!

«رسانه‌های مگس وزن!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قم زهرا طباخي است كه در آن مي‌خوانيد؛تل‌آویو روی سر شبه‌نظامیان صهیونیست خراب شد! اسرائیل انتحار کرد و به مظهر مظلومیت و معصومیت جهان، غزه، دوباره حمله کرد تا کسی مرجع لقب «بچه‌کش» را خدای ناکرده از یاد نبرد. در مقابل برخی رسانه‌های داخلی ما به دنبال تیترهای صد من یک غاز می‌گردند و سرگردانند در مسابقه تیترفروشی به یاران این و آن که سر جمعشان را که حساب کنی وزن‌کشی‌شان به اندازه شرکت در مسابقات جهانی مگس‌وزن قدرت می‌رسد! نه در سیاست «اندازه»ای دارند و نه در خردورزی فراملی‌گرایانه «وزنی»! در عوض تا دلتان بخواهد حاضرند برای پروژه‌های دشمن مایه بیایند و خط خبری رسانه تابلودار انگلیس را رونق ببخشند.

پرونده این بنده خدایی که به اسم «وبلاگ‌نویس منتقد» به جمهوری اسلامی از جانب بی‌بی‌سی قالب شد حقا جای بحث و بررسی داشت اما آیا احتمالی هر چند ضعیف وجود دارد که مسؤولان ما از خبط‌های رسانه‌ای قبلی درسی در خاطرشان مانده باشد؟! در شرایطی که جهان درگیر پرونده جنگ آشکار آمریکا و اسرائیل است بهترین «عمل رسانه‌ای» یاران صهیون این بود که با پرونده‌های کم‌اهمیت و غیرجهانی دیگران را سرگرم کنند. فرصت فکر کردن را که از مردم و رسانه‌های رقیب بگیری مسؤولان‌شان هم درگیر می‌شوند. اروپا با دهان باز در اندیشکده‌های بین‌المللی در حال محاسبه وزن بازی با صهیونیسم یا آمریکا بود و نمایندگان مجلس ما مقابل ملت خودزنی می‌کردند بابت «مرگ مشکوک یک زندانی»!

سطح امنیت ملی ما چقدر پایین است و سطح امنیت جهانی چقدر بالا! جناب آقای توکلی انتقام پرونده کهریزک را از دولت می‌خواست بگیرد یا به یک زندانی با پرونده نه‌چندان روشن، یک‌شبه علاقه‌مند شده بود، جای بحث دارد.

عضو هیات رئیسه مجلس آقای دهقان هدفش چه بود ملت نفهمیدند! این وسط عالی‌ترین مقام قضایی کشور نیز وارد این بحث انحرافی شد و توپ را به زمین نیروی انتظامی پرتاب کرد. رسانه‌های دولت نیز که رفوزه کامل بازی‌های انگلیسی هستند و در گل به خودی الحق که صاحب‌سبک هستند. جالب اینجاست که وقتی دروازه خودی را می‌نوازند انتظار دارند تماشاگران نیز با آنها همراهی کرده و شادی کنند!

جل‌الخالق! برادران! اصل خبر را بی‌بی‌سی فارسی با کلی اغلاط زمانی و مکانی پخش می‌کند و در کمتر از 6 ساعت کل کشور ایران درگیر یک پرونده ناراحت‌کننده اما کم‌اهمیت می‌شود! نهایت بررسی این پرونده در حد ارائه یک گزارش به قوه قضائیه بود و تنبیه و تادیب متخلف یا متخلفان! بحران‌سازی در سطح جهانی به چه دلیل و با محاسبه کدام سود و زیان صورت گرفت؟ متاسفانه این هوش دشمن نیست که مسؤولان ما را شکست می‌دهد، حماقت خودمان است! بازی در زمین دشمن مناسب کشورهای جهان سومی است که پروژه‌های انقلاب مخملی در آن اجرا می‌شود و مدیرانش بعد از مدیریت بی‌نظیر رهبری و فرمانبری ملت، هنوز نمی‌دانند باید در برابر وقایع آشکار به تاریخ پیوسته «صبوری» پیشه کنند یا شفاف موضع بگیرند!

واقعیت این است که سطح ملتی که به اشتباه آنها را در محاوره «عوام» می‌خوانند از اندازه بیشتر مسؤولان کشور بالاتر رفته است. مردم در راهپیمایی ضدصهیونیستی شرکت می‌کنند و به فرمان سیدحسن نصرالله، فرمانده شجاع امام خامنه‌ای «لبیک» می‌گویند، مسؤولان هم جلسه فوق‌العاده برای یک پرونده کوچک تشکیل می‌دهند. نمایندگان مصر و تونس به غزه سفر کردند و ما هم برای «یک» مرگ مشکوک ساعت‌ها مغز خودمان و مردم را به کار گرفتیم تا سازمان‌های حقوق بشری هم بیکار نمانند!

«همایون از تل‌آویو» به فرماندهان شجاع جمهوری اسلامی در نوبتش در بی‌بی‌سی «ناسزای گل‌درشت» می‌گوید و به گریه می‌افتد از غرش فجر 5 شهید طهرانی‌مقدم، ما هم نگرانیم برای سخنرانی بی‌ارزش مشایی کوچک در مشهد و خط و نشان کشیدن اصلاح‌طلبانی که دیگر توانایی باروری هیچ فتنه‌ای را ندارند. «مرداک»‌ها در انگلیس به «بی‌بی‌سی» می‌تازند با این عنوان که رسانه‌ای فراملی‌گرایانه است. «بریتانیای صغیر» را به زور «کبیر» می‌خواند تا جزیره کوچک و غیراستراتژیکش را دوباره صاحب‌سبک در استعمار و استثمار معرفی کند. خواهشا فراملی که هیچ؛ «ملی» اگر نیستید نوک دماغ مبارک را به اندازه منافع ملی بالا بکشید.

اینجا کرسی رسانه ابرقدرت بزرگ جهانی «جمهوری اسلامی ایران» است که بدون شلیک یک تیر توانایی خراب کردن پایتخت سرزمین موعود بر سر صهیونیسم را دارد! صحبت از نیرویی می‌کنیم که می‌تواند اسرائیل امن را بعد از 21 سال با بمباران موشکی ناامن کند. صحبت از گزارشات خبری می‌کنیم که در کنار «آسمان غزه» از «آسمان تل‌آویو» نیز ناچارند تصویر خبری ناگوار پخش کنند. ما نیز ناچاریم سطح رسانه‌ای‌مان را از قد «جهان سومی» رهایی بخشیم. واقعیت ناگوار این است که در عصر حاکمیت ارزش‌ها(!) تنها 4-3 روزنامه ارزشی وجود دارد و چند سایت تاثیرگذار که تازه چندان هم قابل کنترل نیستند!

حاج‌قاسم سلیمانی از جست‌وجو برای یافتن رسانه‌ای فراملی در داخل کشور ناامید شد و رفت که رفت! بازی‌های کودکانه را باید‌ ترک کرد تا رشد ممکن شود. در فضای آلودگی مالی، «تیترفروشی» و عکس روی جلد شدن انزوایافتگان سیاسی رونق می‌یابد. در فضای روزنامه‌های زنجیره‌ای جریان انحرافی و اصلاحات، معدود رسانه‌های ارزشی غیرانتخاباتی دست تنها می‌مانند. در شرایط حاکمیت سلایق در وزارت ارشاد آش را با جایش می‌برند و «ایرنا» تحویل می‌دهند! «ایران» می‌خوانند اما از قدرت ایران هیچ نمی‌دانند. قیام رسانه‌ای لازم است. از عوام باید عبور کرد و به ملت پیوست... از خدا بخواهیم، تنها از او برمی‌آید!

آرمان:اجلاس آشتی ملی سوریه در ایران

«اجلاس آشتی ملی سوریه در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم محمد ایرانی است كه در آن مي‌خوانيد؛همپوشانی زمانی اجلاس سوریه در تهران با مساله غزه این سوال را پیش می‌آورد که آیا موضوع غزه فوریتی بیشتر داشت یا سوریه که در این مورد باید گفت برنامه‌ریزی اجلاس تهران از مدت‌ها قبل انجام شده بود و ارتباطی به مساله غزه نداشت و از طرفی این دومین اجلاسی است که در آن گروه‌های معارض سوری، در تهران حضور پیدا می‌کنند.

بحث اصلی در این اجلاس طرح آشتی ملی در سوریه است که به دنبال یافتن راه‌حلی از دل سوریه می‌گردند که به صورت مسالمت‌آمیز و سیاسی موضوع این کشور حل شود لذا مهمانان این اجلاس عمدتا معارضین سوری هستند که در پی تغییر دموکراتیک در سوریه بدون خشونت و خونریزی و بدون استفاده سلاح هستند و همچنین این روش را بدون دخالت خارجی در کشورشان می‌خواهند اجرا کنند. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران هم در همین چارچوب این طرح را دنبال می‌کند و به زعم من این همان طرحی است که طرف‌های سیاسی دیگر همچون اخضر ابراهیمی آن را دنبال می‌کنند.

از طرفی انتهای راه هم تقریبا به صورت متناوب در حال تغییر است لذا پیش‌بینی سرنوشت سوریه و اینکه چه اتفاقی در این کشور خواهد افتاد بسیار مشکل است و وجود همین متغیرهای مختلف در این کشور، حدس آینده را بسیار دشوار خواهد کرد.

فراز و فرودهای زیادی هم در عرصه میدانی بین ارتش و معارضین سوری در جریان است که همگی شاهد آن هستند و در عرصه سیاسی منطقه هم این افت‌وخیزها و تحرکات به نوعی وجود دارد و مواضع کشورهای مختلف نسبت به سوریه مرتب در حال تغییر است و آن را نگاه باثباتی نمی‌توان تحلیل کرد و علت هم متغیرهایی است که به آن اشاره شد.

بنابراین این اجلاس را می‌توان تنها به عنوان یک گام به جلو و آشتی احتمالی با بعضی گروه‌های معارض سوری تلقی کرد و اینکه تا حدود زیادی مردم سوریه هم امیدوار باشند که راهکارهای سیاسی هم حتی در این شرایط می‌تواند مطرح باشد، یک گام به جلو و قابل تامل و بررسی است. از آن طرف مساله مخالفان سوری مساله‌ای مهم است که برخی از آنها در این اجلاس شرکت کرده‌اند، مخالفان از اقشار مختلفی هستند و دیدگاه‌های متفاوت و متنوعی دارند.

پایگاه بخشی از آنها که در مرز ترکیه اقامت داشتند اخیرا به قطر منتقل شده است و طی اجلاس دوحه هم راهکارهای عدم به‌کارگیری از سلاح و عدم دخالت خارجی را بررسی کردند و قطعا اجلاس تهران متفاوت از نگاه آنهاست، به عبارت دیگر منظور آن است که مخالفان دیدگاه‌های بسیار متفاوتی دارند و همین اختلاف نگاه‌ها و دیدگاه‌ها در سوریه باعث می‌شود که پیش‌بینی سرنوشت سوریه هر لحظه دشوارتر از قبل شود اما در کل گروه‌های معارض تا حدودی امیدوار هستند اجلاس تهران بتواند نتیجه بخش باشد.

کشورهای متعددی از جمله مصر، ترکیه، الجزایر، سودان، لبنان و عراق در تهران حضور دارند که به نوعی مجموعه آنها را می‌توان کشورهای عربی نامید و اشتراک نظر آنها هم در این است که به دخالت خارجی زیاد اعتقادی ندارند.

یعنی معتقدند مردم سوریه باید سرنوشت خودشان را تعیین کنند و نه گروه‌های افراطی که امروز در سوریه حضور دارند و از برخی کشورهای همسایه هم سلاح دریافت می‌کنند و امنیت سوریه را نیز به‌هم ریخته‌اند. اینها را می‌توان به عنوان دو نقطه در مقابل یکدیگر فرض کرد؛ یعنی معترضین سلاح به دست که امنیت را آشفته کرده‌اند و معترضینی که بدون خشونت خواستار تغییرات دموکراتیک هستند.

مردم سالاري:نگاهي به رفتار اقتصادي دولت و وظيفه مجلس در قبال آن

«نگاهي به رفتار اقتصادي دولت و وظيفه مجلس در قبال آن»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم مهدي مال‌مير است كه در آن مي‌خوانيد؛ مي‌گويند زماني خشايارشاه به سپاهيانش دستور داد تا موج‌هاي خروشان درياي اژه را به سبب آنچه که نافرماني مي‌خواند با چوب‌ تنبيه کنند! شاه پر نخوت و مغرور پارسي بي‌گمان به سبب ناآگاهي از قوانين حاکم بر طبيعت و عالم ماده مي‌پنداشت تمامي مسائل پيش آمده در جهان و مافي‌هايش را (حتي اگر آب‌هاي خروشان دريا باشند!) مي‌توان با خرده‌فرمايشات و دستورات يک شبه و سياست‌‌هاي تنبيهي از پيش‌ رو برداشت! تصور سربازان تعليم ديده شاه پارسي به هنگام چوب زدن بر آب دريا امروز به راستي همان‌قدر عجيب است که مشاهده برخي سياست‌ها و اقداماتي که طي اين سال‌ها در حوزه اقتصاد بوقوع پيوسته است!

با نگاهي به کارنامه دولت کنوني در طي نزديک به هشت سال فعاليت در پهنه اقتصادي مي‌توان ليست بلندبالايي را از سياست‌هاي دستوري، غير کارشناسانه و شتاب‌آلود فراهم کرد که نه تنها گره‌اي از کلاف پيچ در پيچ مشکلات اقتصادي نگشوده‌اند،بلکه آسيب‌ها، صدمات و خسارات فراواني را نيز بر بدن اقتصاد کشور وارد کرده‌اند: از انحلال سازمان برنامه و بودجه و تعيين دستوري نرخ بهره بانکي بگيريد تا سياست تنبيه صرافاني که حاضر به تن دادن به نرخ مصوب ارز نبوده‌اند و ...؛ سياست‌هايي که مع‌الاسف در آخرين نشست خبري احمدي نژاد نيز با ادبياتي مشابه و ملال‌آور تکرار شدند.

وعده کنترل تغييرات افسارگسيخته و لحظه به لحظه نرخ ارز از رهگذر دستگيري و مجازات تنها 22 تن از مقصرين اقتصادي و جمله صريح احمدي نژاد مبني بر خودداري موقت مردم از خريد! از جمله مواردي است که نشان مي‌دهد عزم راسخي در دولت به منظور پايان دادن به سياست‌هاي دستوري و تنبيهي وجود نداردو دولت کنوني با کارنامه‌اي مملو از سياست‌هاي ناکارآمد در حوزه اقتصاد به کار خود پايان خواهد داد.

عواملي همچون بي‌اعتنايي به بدنه کارشناسي کشور در اتخاذ تصميمات، بي‌توجهي به اصحاب دانشگاه به ويژه اساتيد علم اقتصاد، کم توجهي به انباشت بيش از سه دهه تجربه و آگاهي در زمينه مديريت بحران در کشور و منزوي شدن برخي افراد صلاحيت دار و ... را در رديف مقدمات و اسباب نتايجي دانست که در قالب تورم کمرشکن، بيکاري گسترده، گراني اقلام ضروري مردم، تعطيلي ده‌ها واحد توليدي و ... خود را به رخ مي‌کشند. آسيب‌ها و صدماتي که امروزه گريبان‌گير معيشت بخش وسيعي از مردم شده است به نيکي اين نکته را روشن مي‌‌کند که پديده‌هاي اجتماعي در جهان امروزي نه بر اساس پندارها و آرزوهاي ما بلکه بر اساس زمينه شناخت سنجيده و دقيق روح حاکم بر آن‌ها دگرگوني‌پذير و قابل تمشيت خواهند بود.

نکته‌اي که بي‌اعتنايي به آن، سبب‌ساز مشکلات و چالش‌هايي شده است که به سادگي از خاطره‌ها زدودني نخواهد بود. و کوتاه سخن اينکه، اگر در هزاران سال قبل ناآگاهي و جهل نسبت به قوانين ماده و عالم امکان براي شاه پارسي چندان نقطه ضعف بزرگي به حساب نمي‌آمد، امروز اما بي‌توجهي به قوانين مسلط بر پديده‌هاي اجتماعي و اکتفا کردن به دستور و فرمان در حوزه حساسي همچون اقتصاد در جهان کوچک شده امروزي که با فشار دادن تنها دکمه لب تاب کوچکي مي‌توان از عصاره و فشرده دست آوردهاي بشري در اين زمينه استفاده کرد، به راستي نقطه ضعف بزرگي محسوب مي‌شود که در صورت بي‌اعتنايي به اين معضل و مدفون شدن آن زير آوار سياست کاري‌هاي آينده زمينه‌ساز وارد آمدن ضربه‌هاي جبران ناپذيري بر کالبد جامعه خواهد بود!

با اين وضع، سوالي درباره مشکلات اقتصادي و سوء مديريت در اين حوزه، که جمعي از نمايندگان از محمود احمدي‌نژاد پرسيده‌اند و او را ملزم به حضور در مجلس و پاسخگويي کرده‌اند، کمترين کاري است که مي‌توان از قوه مقننه به عنوان قوه‌اي که نظارت بر دولت دارد، داشت . دولت 8 ماه ديگر در صدر امور است و نمي‌توان در اين ماه‌ها چشم بست و فقط منتظر ماند که دولت به عملکرد اين چنيني‌اش ادامه دهد و با بي‌اعتنايي به بديهي‌ترين مسائل در حوزه اقتصاد، بيش از پيش زندگي مردم را دچار نابساماني و کشور را دچار بحران کند !

ابتكار:رقيب هراسي روش جاري ساحت سياست

«رقيب هراسي روش جاري ساحت سياست»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛دير زماني است که در آستانه هر انتخاباتي گروههاي مدعي براي حذف رقيب، متوسل به شعاروا اسلاما وا انقلا با وا عدالتا مي‌شوند رقيب هراسي به عنوان پروژه و تکنيک گروهها سياسي در ايران است اين شگرد اختصاص به زمان حاضر ندارد شايد روزهاي اوليه پس از انقلاب اين پروژه کليد خورد. هر گروهي حيات خود را در گرو حذف طرف مقابل تعريف کرد براي نيل به اين مقصود خود را تا سقف ارزش‌ها ارتقاء دادند و نوعي همساني بين خود و انقلاب،اسلام و عدالت قايل شدند با اين همسان پنداري به مرحله تهاجم رسيدند براي حمله هيچ روشي بهتر از رقيب هراسي نبود با اين متد، به جنگ افکار عمومي رفتند ابتدا سعي شد افکار عمومي را مرعوب سازند تا در نهايت مجبور به تمکين خواسته‌ها شود دراين روش رقيب جرأت هما و ردي يکسان ندارد او همواره در قامت يک متهم ظاهر مي‌شود و فضاي رواني آنچنان شديد مي‌شود که در بسياري از محافل راهش نمي‌دهند و به او اجازه اظهار نظر داده نمي‌شود حتي فرصت دفاع هم پيدا نمي‌کند فضا چنان غبار آلودو ملتهب مي‌گردد که اگر صداي رقيب هم درآيد کسي ديگر گوش شنوا ندارد و صدايش در بين همهمه گم مي‌شود چنين شگردي سابقه تاريخي دارد و هم اکنون در جامعه غرب رواج دارد و البته نسخه افراطي آن در کشو ر ما به اجرا گذاشته شده است روش ديگر پروژه حذف رقيب و خالي کردن ميدان براي رقابت است در اين روش رقيب هراسي بنام وااسلا ما و واانقلابا با چنان حرارت و سماجتي طراحي و به اجرا گذاشته مي‌شود به گونه اي که رقيب هم باورش مي‌شود که حضورش موجب لطمه به کيان اسلام است مردم هم باور مي‌کنند که انگار اين فرد و گروه فرستاده دشمنان براي ضربه وارد آوردن به سرمايه‌هاي ملي است رقيب هراسان، پس ازموفقيت در اجرا پروژه درگام بعد براي منصف نشان دادن خود اقدام به شرط و شروط گذاشتن مي‌کنند در اين گام يک روز توبه را نسخه نجات بخش قلمداد مي‌نمايند روز ديگر اعتراف و عذر خواهي را تجويز مي‌کنند و روزي هم غسل تعميد در حوض عقايد مدعيان را شفا بخش قلمداد مي‌نمايند اگر نيک به گذرگاههاي سياسي ظرف سه دهه بنگريم به خوبي پيداست که بند ناف تمام گروهها در يک نقطه بهم بسته است و آن موفقيت در گرو حذف رقيب مي‌باشد همه به دنبال ميدان خالي هستند چپ هراسي براي بقاء و راست هراسي براي ماندن و امروز اصلاح طلب هراسي براي ناديده انگاشتن اختلافات دروني اصولگرايان و انحصار ميدان رقابت در دستور کارمي باشد يک روز احمدي نژاد با توسل به همين روش اقدام به هاشمي هراسي نمود ولي امروز خود در دام پروژه احمدي نژاد هراسي گير افتاده است به هر حال اين روزها تنها کنش جاري ساحت سياست همين پروژه ناميمون رقيب هراسي است اين روش برنده نخواهد داشت با اين روش بازي سياسي باخت- باخت خواهد بود

دنياي اقتصاد:ثبات بخشي به اقتصاد رسالت بودجه ۹۲

«ثبات بخشي به اقتصاد رسالت بودجه ۹۲»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم یاسر ملایی است كه در آن مي‌خوانيد؛معمولا در مواقعی مانند تصویب برنامه‌های پنج‌ساله یا بودجه سالانه، مجالی برای گفت‌و‌گو درباره سیاست‌‌های اقتصادی فراهم می‌شود و امید آن می‌رود که تصمیم‌سازان قدمی در مسیر اصلاح ساختار اقتصادی کشور بردارند.

اکنون که به فصل تدوین و تصویب بودجه سال ۹۲ نزدیک می‌شویم،‌ فرصت خوبی است تا اولویت‌های اقتصاد ملی و سمت و سوی بهینه سیاست‌ها، با در نظر گرفتن شرایط ویژه‌ای که کشور با آن دست به گریبان است، به بحث گذاشته شود.

این روزها، اقتصاد ایران با چالش‌های گوناگونی روبه‌رو است. هر چند که تحریم به عنوان یک عامل خارجی بر وضعیت فعلی ما اثر گذاشته است، اما واقعیت آن است که ميزان آسیب‌پذیری اقتصاد ملی از تحریم‌ها، از یک سو ناشی از عدم دوراندیشی و آینده‌نگری در ذخیره‌سازی درآمدهای سرشار نفتی در دهه اخیر است و از سوی دیگر، واکنش‌های ناپخته و از روی دستپاچگی سیاست‌گذاران نیز مزید بر علت شده و اثر تحریم‌ها بر اقتصاد ملی را پررنگ‌تر می‌کند. به نظر می‌رسد که فرصت تدوین و تصویب لایحه بودجه، مجالی برای سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان فراهم می‌کند تا از شوک ناشی از تحریم‌ها و نوسانات نرخ ارز خارج شده و نگاهی ژرف‌تر و دوراندیشانه‌تر به اقتصاد بیفکنند.

به نظر مي‌رسد مهم‌ترین مساله اقتصاد ملی در شرایط فعلی، «بی‌ثباتی» است. بی‌ثباتی به معنای غیرقابل پیش‌بینی بودن آینده برای فعالان اقتصادی و غبارآلود بودن فضا است. نشانه‌ای از بی‌ثباتی اقتصادی در شرایط فعلی، مدت اعتبار پیش‌فاکتورها و اعلام قیمت توسط تجار و تولیدکنندگان است. تا همین چند ماه پیش، اعتبار پیش‌فاکتورها به طور متوسط به چند هفته هم می‌رسید؛‌ اما اخیرا شرایطی را تجربه کردیم که اعلان قیمت صورت نمی‌گرفت و اگر هم صورت می‌گرفت، اعتبار آن در حد چند ساعت بود. معنای چنین وضعیتي این است که فعال اقتصادی تا زمان بازگشت مجدد ثبات تا جای ممکن از ورود به بازار و داد و ستد خودداری می‌کند. دلیل این امر نیز روشن است. افراد برای تصمیم‌گیری خود در مورد خرید، فروش یا سرمایه‌گذاری به پیش‌بینی از آینده احتیاج دارند. آینده سطح قیمت‌ها، آینده تصمیمات سیاست‌گذاران و آینده تحولات سیاسی داخلی و بین‌المللی، از موضوعاتی هستند که فعالان اقتصادی براساس پیش‌بینی خود از آنها تصمیم می‌گیرند. این رفتار کاملا عقلانی است؛ زیرا یک خرید و فروش اشتباه در شرایط ناپایدار ممکن است سرمایه سالیان یک تاجر را یک شبه به باد دهد؛ بنابراین او تا زمان فروکش کردن گرد و غبار و بازگشت «ثبات»، کسب‌و‌کار خود را متوقف می‌کند. شیوع این رفتار در بین عموم فعالان اقتصادی، باعث رکود در بازار و لطمه دیدن اقتصاد خواهد شد.

نتیجه نامطلوب دیگر بی‌ثباتی، پدیده «خشک شدن اعتبار» است. این روزها بسیار شنیده‌ایم که تولیدکنندگان و بازاریان،‌ تنها به صورت نقدی معامله می‌کنند. این در حالی است که وجود اعتبار در بازار، رکن اصلی تجارت و مبادلات است و از دست رفتن آن، به شدت به فضای کسب‌و‌کار آسیب می‌زند و چرخ‌های حرکت اقتصاد را کند می‌کند.

با توضیحات بالا، می‌توان به این نتیجه رسید که آن چیزی که موتور اقتصاد ملی را کند کرده است، بیش از هرچیز بی‌ثباتی است، نه افزایش نرخ ارز و تغییر قیمت‌های نسبی در اقتصاد. مثال زیر گویای تفاوت بین «بی‌ثباتی» و تغییرات قیمت‌های نسبی در بازار است: فرض کنید که دولت با یک پیش‌بینی درست از وضعیت آینده درآمدهای خود، به صورت داوطلبانه و یک‌شبه، ‌نرخ ارز را به ۲۵۰۰ تومان افزایش می‌داد. آیا دقیقا از ظهر روز بعد از آن، فعالیت‌های اقتصادی بر اساس قیمت‌های نسبی جدید روند عادی خود را پیش نمی‌گرفت؟ چه دلیلی برای توقف تجارت یا خشک شدن اعتبار در شرایطی که آینده‌ تا حد خوبی قابل پیش‌بینی است و سیاست‌گذار وجهه‌ای مقتدر و مسلط بر اوضاع از خود به نمایش گذاشته‌ است، وجود دارد؟ آیا شوک افزایش نرخ ارز، بیش از شوک افزایش یک‌شبه قیمت حامل‌های انرژی در قالب هدفمندسازی یارانه‌ها بود؟ پس چرا هدفمندی یارانه‌ها باعث رکود در فعالیت‌های اقتصادی نشد؟ چرا در حالی که مهم‌ترین ویژگی هر دوی این پدیده‌ها، ‌تغییر قیمت‌های نسبی در اقتصاد بود، اثر شوک ارزی عمیق و مخرب بود؟ به اعتقاد نگارنده، جلوه بی‌ثباتی اقتصادی در شوک ارزی، باعث بروز رکود در اقتصاد شد.

با توجه به توضیحات بالا، به نظر می‌رسد که بازگرداندن ثبات به اقتصاد باید در اولویت سیاست‌های بودجه ۹۲ باشد. اما، چگونه می‌توان به این هدف در بودجه ۹۲ رسید؟ اولا، انضباط مالی و پولی باید با جدیت دنبال شود؛ زیرا رشد بی‌رویه نقدینگی و تورم ناشی از آن، مهم‌ترین جلوه بی‌ثباتی در اقتصاد است. ثانيا بازارهای پولی و مالی باید برای سرمایه‌های خرد و سرگردان، جذابیت بیشتری پیدا کنند تا زمینه جذب آنها به بازارهای غیرمولدی مانند طلا و ارز کاهش یابد. ثالثا، خودتحریمی‌ها و وضع محدودیت‌های سراسیمه و ناپخته روی صادرات باید متوقف و از فرصت افزایش نرخ ارز برای توسعه صادرات و گسترش تجارت بین‌المللی در بازارهای جدید استفاده شود.
 

ارسال به دوستان
وبگردی