۳۱ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۴۵۳۰۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۱ - ۲۰-۰۹-۱۳۹۱
کد ۲۴۵۳۰۶
انتشار: ۱۰:۳۱ - ۲۰-۰۹-۱۳۹۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:بازي ترور

«بازي ترور»عنوان يادداشت روز به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛اول- يادداشت پيش روي را مي شد به موضوع پيروزي ها و حماسه هاي اخير جبهه مقاومت اختصاص داد و اشاره كرد كه چطور پيامدهاي جنگ 8 روزه غزه، صهيونيست ها را در انفعال و انزواي مرگبار فرو برده است.

همچنانكه جا داشت در نوشته اي حيات رو به اضمحلال و حقارت صهيونيست ها تحليل مي شد تا جايي كه ديروز شائول موفاز وزير جنگ پيشين رژيم صهيونيستي در برابر تمامي ضربه شست هاي اخير جبهه مقاومت عجزآلود ابراز تأسف مي كند كه چرا خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس «ترور» نشده است.

اما براي اينكه شرايط كنوني منطقه و مواجهه جبهه «غربي-عبري و ارتجاع عربي» با «جبهه مقاومت» بهتر روشن شود بايد تاكتيك هاي آمريكا و چند كشور همسو را واكاوي كرد.
دوم- از آنجايي كه بنابر شواهد و قرائن غيرقابل خدشه و از سوي ديگر تصريح مقامات آمريكايي، منافع رژيم صهيونيستي با واشنگتن درهم تنيده و گره خورده است در شرايط كنوني كه افول صهيونيست ها شتاب گرفته آيا نبايد تاكتيك ها و استراتژي هاي به اصطلاح پيچيده اي را به صحنه بياورند؟ به عبارت ساده تر آنها دنبال يك پاسخ هستند: راه نجات اسرائيل و جلوگيري از اضمحلال آن چيست؟ جبهه غربي-عبري بخوبي دريافته است كه ميان تقويت فزاينده جبهه مقاومت و مرگ رژيم جعلي صهيونيستي يك رابطه كاملا منطقي و مستقيم وجود دارد و از همين روي؛ با تحركات و ترفندهاي تو در تو جبهه مقاومت را نشانه رفته اند اما چگونه؟
سوم- اين بازي حساس و بزرگ بر مبناي تأثيرگذاري و قدرت نرم و اقتدار جمهوري اسلامي تعريف شده است.

از مجموعه تحركات و اقدامات آمريكا و چند كشور غربي مي توان دريافت كه يك تاكتيك پنج ضلعي عليه ايران در دستور كار قرار گرفته است.

1-ژست ديپلماتيك 2- فشار تحريم ها و اتهامات حقوق بشري 3- شانتاژ رسانه اي 4- تهديد نظامي و 5- عمليات رواني بر روي مذاكرات هسته اي، تلاش هاي دشمن است تا بر روي ايران تأثير بگذارد.

براي همين است كه چندي پيش هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا با ژست ديپلماتيك، برآمادگي كشورش براي مذاكره با ايران تاكيد مي كند.

اين اعلام آمادگي براي مذاكره در حالي است كه از مدتها قبل خط رسانه اي دشمن بر مقوله مذاكره آمريكا با ايران تمركز كرده و هر از چند گاهي يكي از رسانه هاي غربي اين ماموريت را كليد مي زد. به عنوان نمونه يك بار نيويورك تايمز موضوع مذاكره ايران و آمريكا را پيش مي كشد تا اين بحث در فضاي رسانه اي و مجازي بازتاب گسترده اي پيدا كند.

بار ديگر به هنگام فروكش كردن بحث مذاكره ميان ايران و آمريكا، واشنگتن پست اين موضوع را دنبال مي كند و دست به خبرسازي مي زند و...

از سوي ديگر به موازات فضاي ساختگي براي مذاكره و ديپلماسي با شانتاژهاي رسانه اي، ضلع ديگر اين تاكتيك يعني «تهديد» جمهوري اسلامي پررنگ مي شود.

باز به عنوان نمونه مي شود به مصاحبه اخير دنيس راس و جيمز جفري دو مقام سابق در سياست خارجي آمريكا اشاره كرد كه در گفت و گو با روزنامه «تايمز اسراييل» مدعي مي شوند در صورت حل نشدن ديپلماتيك موضوع هسته اي ايران، احتمال اقدام نظامي آمريكا عليه اين كشور در سال 2013 وجود دارد.

البته اين ادعا در حالي است كه پيش از اين بارها و به كرات، صهيونيست ها از حمله احتمالي به ايران در سال 2012 خبر مي دادند و هر چه مي گذشت بلوف بودن اين تهديدها بيشتر نمايان و عيان مي شد. در زمينه «تحريم ها و فشارهاي حقوق بشري» نيز مسئله روشن است. در تمامي سال ها و ماه هاي اخير بطور ثابت آمريكا و چند كشور غربي از اهرم تحريم ها و اتهام حقوق بشر عليه ايران استفاده كرده است. نمونه اخير در اين باره تصويب قطعنامه حقوق بشر بر ضد كشورمان در دو هفته پيش است و درباره تحريم ها نيز سه روز پيش ديويد كوهن معاون خزانه داري آمريكا از تحريم هاي جديد عليه ايران گفت و آن را «تحريم هاي به اصطلاح قدرتمند»! نام نهاد.

گفتني است: در موضوع تحريم ها هم پيش از اين تحريم هايي با عناويني چون تحريم هاي فراگير، هوشمند، فلج كننده و ... تصويب و اعمال شده است.

چهارم- اكنون سؤالي كه به ميان مي آيد اين است كه هدف از آن تاكتيك پنج ضلعي عليه ايران چيست؟

ترفندها و دسيسه ها بر ضد جمهوري اسلامي با ژست ديپلماتيك توأم با تحريم ها و فشارها و تهديدها و همچنين شانتاژها و عمليات هاي رواني بر مذاكرات هسته اي چه خطي را پيگيري و رهگيري مي كند؟

رصد دقيق تحركات دشمن و تأمل در تاكتيك پنج ضلعي آن نشان مي دهد آنها به دنبال مرعوب كردن برخي از دست اندركاران و القاي توهم به مردم با هدف ايران اسلامي و تحميل شرايط براي تن دادن به سازش هستند. چرا؟ چون ارزيابي و برآورد دشمن اين است كه اگر تاكتيك پنج ضلعي او، ايران را به سمت سازش سوق دهد يك اتفاق و دستاورد بزرگ در شرايط كنوني منطقه بدست آورده است و آن كاستن از عمق استراتژيك «جبهه مقاومت» است.

مگر نه اينكه دشمن دريافته و مي داند كه ايران اسلامي موتور محركه جبهه مقاومت است و «الگو» بودن جمهوري اسلامي سبب تقويت فزاينده گروه هاي مقاومت مي شود؟ خب، اگر پاسخ مثبت است -كه هست- پس دشمن از طريق مواجهه با ايران و تحميل خط سازش درصدد ضربه زدن به «گفتمان مقاومت» است.

پنجم- صورت ساده بازي دشمن عبارت است از ترور گفتمان و الگوي مقاومت از دالان «خط سازش» تحميلي بر ايران با يك تاكتيك پنج ضلعي كه درباره نتيجه آن بايد گفت برآورد دشمن درست از آب در نخواهد آمد همچنانكه جنگ 8 روزه غزه متفاوت از انتظار و ارزيابي صهيونيست ها رقم خورد و «گنبد آهنين» كه قرار بود برگ برنده آنها باشد به پاشنه آشيل تبديل شد و موشك هاي فجر حفره اي پرناشدني در چتر دفاعي صهيونيست ها ايجاد كرد.

از سوي ديگر، علت ناكامي دشمن علاوه بر ايستادگي و صلابت مثال زدني جمهوري اسلامي، در تضادها و تناقض هاي آن تاكتيك پنج ضلعي نيز مربوط است.

ژست ديپلماتيك همزمان با فشارها و تحريم ها تأثير نخواهد داشت و شانتاژ رسانه اي در اين ميان يا عمليات رواني بر مذاكرات هسته اي هم يك تاكتيك تكراري و نخ نما شده است كه بارها آزموده اند و تنها خاصيت آن پختگي و تجربه جمهوري اسلامي در مواجهه با آنها بوده است.
بنابراين هر چند جبهه غربي- عبري باور دارد كه اگر نتوانسته سوريه را به عنوان محوري از جبهه مقاومت از پا در بياورد و پس از نزديك به 500 روز از تهديد علني و رسمي، كماكان بشار اسد در قدرت باقي است به قدرت نرم جمهوري اسلامي باز مي گردد يا هر چند باور دارد كه پيروزي گروه هاي مقاومت در جنگ 8 روزه غزه ناشي از حمايت و نقش ايران اسلامي بوده است: اين بدان معنا نيست كه بتواند ايران را بسوي فضاي ضد مقاومت- بخوانيد سازش- سوق دهد.

به عبارت روشن تر دشمن آرزو مي كند كه براي تأثيرگذاري بر جبهه مقاومت، شرايط سازش را در ايران اسلامي تحميل كند و حال آن كه ماهيت و ساختار جمهوري اسلامي و قدرت نرم حاصل از آن مبتني بر مقاومت، ايستادگي و عدم سازش در برابر جبهه استكبار و زياده خواهان و افزون طلبان است.

جمهوري اسلامي:روزهاي سخت اخوان

«روزهاي سخت اخوان»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضارضاخواه است كه در آن مي‌خوانيد؛بيش از دو هفته است که آشوب هاي خياباني شهرهاي مختلف مصر را در برگرفته است.تصميم محمد مرسي رئيس جمهور منتخب مصر در افزايش موقت اختياراتش به منظور پيش برد اهداف انقلاب در دستيابي به يک قانون اساسي برآمده از پارلمان منتخب مردم ، با واکنش افراطي جريان هاي سکولار و هواداران رژيم سابق مواجه شده است. اعتراضاتي که با حمله به دفاتر اخوان المسلمين در سراسر مصر و کشته شدن هشت تن از اعضاي اين جنبش همراه بوده است. اخواني ها در مصر روزهاي سختي را پشت سرگذاشته اند و احتمالا روزهاي سخت تري را پيش روي خواهند داشت. امري که پيشتر محمد مهدي عاکف مرشد سابق جماعت اخوان المسلمين نسبت به آن هشدار داده بود. وي همزمان با اعلام رسمي اخواني ها براي حضور در انتخابات رياست جمهوري مصر در مصاحبه اي با شبکه تلويزيوني العربيه تصريح کرده بود:«وقتي از خواست قلبي خود مبني بر دوري جستن اسلامگرايان از سمت رياست جمهوري سخن گفتم، منظورم اين بود که راهبري کشور در شرايط فعلي، امري بسيار دشوار است. زيرا ارتش با وظايف سنگيني که بر دوش گرفته است، خسته به نظر مي رسد، امنيت در جامعه از بين رفته است، اقتصاد کشور از هم پاشيده است و صنعت توريسم و نظام آموزشي ما نيز وضع بهتري ندارند.» مرشد سابق اخوان افزود: «در يک کلام، اوضاع دشواري است و اگر يک اسلامگرا رئيس جمهور شود، دو حالت دارد؛ اگر موفق شود، خودش محبوب مي شود، اما اگر مديريت او موفق نبود، خواهند گفت که اسلامگرايان ناموفق و خطاکارند.»واقعيت اين است که دولت جوان اخواني مصر بر اين باور بود که با بهره گيري از تجربه دموکراسي در ترکيه به معني مهار نظاميان از يک سو و مقابله با دستگاه قضا از سوي ديگر خواهد توانست ساختاري حکومتي، في مابين الگوي ترکيه و عربستان را در مصر پياده کند. الگويي که علاوه بر پايبندي به شرع مقدس اسلام از موهبات مردم سالاري نيز بهره مند باشد. با اين حال بي تجربگي، عجله و نداشتن درک درست از موقعيت زماني خود از يک سو و ائتلاف جريان هاي سکولار شامل احزاب ناصري، چپ و ليبرال با بازماندگان رژيم مبارک و نظاميان تصفيه شده که سهم بزرگي از اقتصاد مصر را هنوز در اختيار دارند از سوي ديگر باعث شده تا امروز قاهره شاهد شديد ترين بحران سياسي خود پس از سقوط مبارک باشد. در رابطه با نقش آفريني عوامل خارجي و مداخلات غربي صهيونيستي در ممانعت از روند پيشرفت دموکراسي در مصر مطالب کافي نگاشته شده است. در اين يادداشت سعي مي شود تا به اقدامات اشتباه دولت اخواني در ايجاد بن بست سياسي مصر پرداخته شود.

اتکاء بيش از حد به عامل خارجي

دولت جوان اخواني در مصر بر اين باور بود که مي تواند همچون جريان اسلام گرا در ترکيه با ايجاد اهرم هاي فشار خارجي، کودتاي نظاميان را مهار سازد. به اعتقاد بسياري از تحليل گران اصلي ترين عاملي که باعث شد نظاميان ترکيه نتوانند سناريوي هميشگي خود يعني "کودتا" را براي حفظ ماهيت کماليست نظام ترکيه اجرايي کنند، وجود سايه سنگين "عضويت در اتحاديه اروپا" بوده است. علاوه براين بازي در چارچوب قوانين بين الملل و همسو با منافع غرب عامل ديگري بود که توانست براي حزب عدالت و توسعه در داخل حاشيه امن بسازد. تاکيد بر حفظ پيمان کمپ ديويد، فرستادن سفير به اسرائيل و حرکت در چارچوب سياست خارجي مبارک توسط دولت محمد مرسي در همين راستا قابل تفسير مي باشد. اتکاء بيش از حد بر مولفه خارجي در تثبيت موقعيت داخلي را مي توان اصلي ترين اشتباه تاکتيکي محمد مرسي و مشاورانش دانست.

عدم درک موقعيت زماني

دومين اشتباه تاکتيکي مرسي عدم درک موقعيت زماني مي باشد. مصر در بحبوحه يک فضاي انقلابي، انتظار يک دولت انقلابي را دارد تا بتواند خروش انقلابي مردم را سامان دهد. در غير اين صورت انرژي انقلابي حاصل از دگرگوني ساختاري در کشور ميل به ايستايي ندارد. جريان اخواني که ماهيتي محافظه کار دارد، نتوانست همگام با موج تحول خواه جوانان التحرير حرکت کند. مماشات با نظاميان سابق و ساختارهاي ضد انقلاب به جاي مانده از رژيم سابق باعث شد تا همين ساختارها خود را به عنوان انقلابيون جديد معرفي کرده و بر موج تحول خواهي مردم سوار شده و خواستار سرنگوني دولت مرسي شوند. تيم مشاوران سياسي خيلي زود خواستند به سکون پس از انقلاب برسند، امري پسنديده که به خاطر همراه نبودن با موقعيت زماني بحران ساز خواهد شد.

نداشتن کاريزماي لازم

شخص محمد مرسي نيز متاسفانه کاريزماي يک رهبر انقلابي را ندارد. او که نامزد ذخيره اخوان المسلمين در انتخابات رياست جمهوري بود پس از رد صلاحيت خيرت شاطر توانست به پشتوانه عقبه تاريخي و مردمي اخوان المسلمين پيروز انتخابات باشد. تلاش وي براي جذب کاريزماي لازم مانند حضور بدون لباس ضد گلوله در اولين سخنراني اش و يا سخنراني وي در اجلاس نم در تهران نيز نتوانست محبوبيت مورد نياز را براي وي کسب کند.با اين حال آن چه به عنوان نقطه قوت اخوان المسلمين و رهبران سياسي آن محسوب مي شود عملگرايي و توانايي تطابق اين جماعت با فشارهاي محيط است. دعوت روز شنبه مرسي از چهره هاي سياسي براي برون رفت از بن بست اخير نمونه اي از اين توانايي است. هرچند بايستي اذعان کرد که رقابت ميان جريان هاي سکولار و اسلام گرا در مصر تازه اول کار است، و اين رقابت ريشه دار ترين و اصلي ترين رقابت جريان هاي سياسي در آينده مصر خواهد بود. سياستمداران مصري به دليل حضور و قدمت جريان هاي سکولار شامل گروه‌هاي چپ ، ليبرال، ناصري و ملي گرا از يک سو و جريان هاي استخوان دار اسلامي مانند اخوان المسلمين و الازهر از سوي ديگر بايستي فضاي رقابت و تعامل سالم را براي اين گروه ها به دور از آن چه اين روزها شاهد هستيم فراهم نمايند.

جمهوري اسلامي:مثلث شوم فتنه در لبنان

«مثلث شوم فتنه در لبنان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛لبنان اين روزها آبستن حوادث جديدي است و توطئه‌اي تازه در آن عليه تماميت ارضي اين كشور و مقاومت اسلامي و ضد صهيونيستي درحال شكل گيري است. طي روزهاي اخير دو سوي لبنان يعني طرابلس كه به پايتخت شمال و صيدا كه به پايتخت جنوب لبنان معروف هستند به بمب‌هايي ساعتي تبديل شده‌اند و هر لحظه اين امكان وجود دارد كه توطئه‌هايي كه در اين دو قطب جغرافيايي لبنان درحال تكوين است، جو داخلي لبنان را متشنج كند.

طرابلس در شمال لبنان بار ديگر طي روزهاي اخير شاهد درگيري‌هاي خونيني بود كه به كشته و مجروح شدن 100 نفر منجر گرديد. اكثر قربانيان از مردم عادي، علوي‌ها و نيروهاي ارتش لبنان بودند كه در دام تك تيراندازهاي سلفي گرفتار آمدند.

حوادث اخير سياسي و نظامي شمال لبنان حاكي از وجود توطئه ضد امنيتي گسترده‌اي است كه هدف از آن، كشاندن لبنان به درگيريهاي سوريه و گسترش دامنه بحران به داخل لبنان و قرار دادن آتش در دامن حزب‌الله است.

شهر طرابلس در شمال لبنان و همجوار با سوريه، مدتهاست كه به شكلي زنجيره‌اي در امتداد بحران سوريه، به محلي براي درگيريهاي گروهي تبديل شده و به يكي از مراكز اعزام مزدوران سلفي به داخل سوريه و پايگاهي براي تأمين سلاح مخالفان بشار اسد مبدل گرديده است.

اين شهر به لحاظ نزديكي با مرز سوريه از ديرباز به لحاظ بافت جمعيتي، محل اسكان علوي‌هايي است كه رابطه نزديكي با دولت سوريه داشته و مركزيت آنها نيز منطقه "جبل المحسن" مي‌باشد ولي از مدتي پيش، سلفي‌ها با تجمع در منطقه "باب التبانه" و با حمايت كشورهاي خارجي اقدام به ايجاد اردوگاه آموزش تروريست‌ها و اعزام آنها به داخل خاك سوريه كرده‌اند كه اين امر باعث ايجاد حساسيت در بين ساكنان طرابلس و ارتش لبنان شده است.

درست شش ماه قبل "شاوي المولوي"، يكي از سركردگان سلفي شمال لبنان كه ارتباط تنگاتنگي با عربستان، قطر و ايادي رژيم صهيونيستي در منطقه دارد، زمينه‌ساز درگيريهاي طايفه‌اي در اين شهر شد كه با حمايت گروه 14 مارس روبرو گرديد و توجه رسانه‌ها را به خود جلب كرد.
پس از مدتها تشنج و فضاي رعب و وحشت كه بر شهر حاكم بود منابع خبري گزارش دادند در پي كشته شدن تعدادي از سلفي‌هايي كه از طرابلس براي پيوستن به مخالفان سوريه وارد خاك اين كشور شده بودند، سلفي‌هاي طرابلس به تلافي، اقدام به كشتن علوي‌هاي ساكن اين شهر كرده و توطئه تخليه طرابلس از علوي‌هاي طرفدار نظام سوريه و قطع حاكميت ارتش لبنان را آغاز كردند تا در نهايت به توطئه ايجاد يك ايالت خودمختار سلفي در شمال لبنان و در جوار مرز سوريه جامه عمل بپوشانند. به گفته منابع مطلع، هدف اصلي اين جريان سلفي كه از حمايت مالي و سياسي قطر، عربستان و رژيم صهيونيستي برخوردار است، ايجاد مناطق امن براي تروريست‌هاي سوريه در داخل خاك لبنان و كشاندن دامنه درگيريهاي سوريه به لبنان و تحت تأثير قرار دادن مقاومت اسلامي است.

از ديگر سو و به طور همزمان و از چهار ماه پيش، سركرده سلفي‌هاي جنوب لبنان به نام "احمدالاسير" كه در منطقه به عنوان يكي از عوامل عربستان شناخته مي‌شود، به بهانه وجود سلاح مقاومت در جنوب لبنان، اقدام به استخدام مزدور و توزيع انواع تسليحات ميان مردم كرد و در اقدامي آشوبگرانه، طرفداران خود را به بستن بزرگراه صيدا - بيروت فرا خواند. وي پا را از اين هم فراتر گذاشت و با سوءاستفاده از خويشتنداري حزب‌الله كه سعي داشت از تبديل شدن او به يك چهره سياسي جلوگيري كرده و از دامن زدن به تحريكات طايفه‌اي و مذهبي جلوگيري كند، اعلام كرد كه اجازه نخواهد داد مراسم عاشوراي حسيني در جنوب لبنان برگزار شود.

وي در مدت كمتر از شش ماه با ايجاد پايگاه‌هاي آموزش نظامي براي مزدوران وهابي و سلفي كه از نقاط مختلف به جنوب لبنان آمده‌اند و جذب كمكهاي مالي و تسليحاتي عربستان و قطر، فتنه‌اي را به نام "الاسيريه" با صرف ميليون‌ها دلار پايه‌گذاري كرده و سعي در برهم زدن امنيت داخلي لبنان و خلق فتنه‌اي مذهبي به منظور درگير كردن و تضعيف حزب‌الله دارد.

بدين ترتيب لبنان اكنون از شمال و جنوب، تحت فشار قرار دارد و با سلاح‌هاي بسياري كه توسط گروه 14 مارس روزانه در ميان اهل سنت و گروه‌هاي مسيحي توزيع مي‌شود، حاكميت اين كشور در معرض تهديد جدي قرار گرفته است. در اين ميان برخي شبكه‌هاي وابسته خبري منطقه‌اي نيز به برافروخته شدن فتنه مذهبي كه اين بار در قالب تقويت سلفي گري در لبنان درحال شكل‌گيري است، كمك مي‌كنند.

امروز علاوه بر نقض حاكميت و يكپارچگي لبنان كه هدف اصلي مثلث شوم عربستان، قطر و رژيم صهيونيستي است، مقابله با قدرت روزافزون حزب‌الله و مقاومت اسلامي، از ديگر اهداف دشمنان اسلام در منطقه به شمار مي‌رود. امروز در شرايطي صهيونيست‌ها و رژيم‌هاي مرتجع عرب دم از جمع آوري سلاح حزب‌الله در جنوب لبنان مي‌زنند كه روزانه مقادير زيادي سلاح ميان اهل سنت و گروه‌هاي مسيحي توزيع مي‌شود كه هدفي جز مقابله با حزب‌الله و تضعيف مقاومت و قطع ارتباطات آنان با يكديگر را دنبال نمي‌كند. قطعاً نمي‌توان بين فعاليت‌هاي مثلث شوم رژيم صهيونيستي، عربستان و قطر در لبنان و حوادث جديد و قديم طرابلس در شمال و تحولات جاري در صيدا رابطه‌اي نديد. آنچه امروز در پشت جريان‌هاي سلفي كه تلاش دارند شمال و جنوب لبنان را به آتش بكشند مشهود است، دست پنهان دشمنان منطقه‌اي مسلمانان براي فشار به حزب‌الله و مقاومت اسلامي است.

جمهوري اسلامي:سبک زندگي به مثابه يک مانيفست و يا ...‏؟

«سبک زندگي به مثابه يک مانيفست و يا ...‏؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي به قلم
صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز سالروز صدور فرمان حضرت امام خميني(ره) در خصوص تشکيل شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود. شورايي که قرار است قرارگاه فرماندهي در جنگ نرم فرهنگي و تمام عياري باشد که امروز کشور ما با آن درگير است. يکي از مواضعي که در جنگ نرم فرهنگي طي چند دهه گذشته در معرض تهاجم قرار گرفته سبک زندگي مردم است. دشمن از طريق رسانه ها،مدها، فضاي مجازي و ... انگاره ها و پنداره هاي ايرانيان را دستخوش تغييرات بسياري در خصوص سبک زندگي شان کرده است. متاسفانه دشمن در اين عرصه پيشرفت هاي زيادي نيز داشته به نحوي که نوع زيست ايرانيان در هزاره سوم شبيه آش شله قلمکاري مي ماند که در آن هويت هاي مختلف فرهنگي وجود دارد. امروز جامعه ايراني و بخصوص طبقه متوسط جديد از سبک زندگي غربي رنج مي برد. يک شهروند ايراني مسلمان در عين حال که مي خواهد متدين باشد اما تلاش مي کند به سبک غربي ها حرف بزند، راه برود، غذا بخورد، با محيط پيراموني خود اعم از جنس موافق و مخالف ارتباط گفتاري برقرار کند، به اخلاق غربي ملتزم باشد، به قواعد دموکراسي پايبند باشد، روشنفکر مآب باشد و ... . همين موضوع سبب شده که رهبر معظم انقلاب در مقام سکانداري نظام اسلامي از کانون هاي توليد فکر و صاحبان قلم و تريبون در کشور بخواهند که در اين عرصه اقدام به گفتمان سازي کنند.

معظم له در سفر به استان خراسان شمالي با طرح 20 سئوال مهم در اين عرصه تلنگري به ذهن انديشمندان و محققان زدند و از آنها خواستند که به طور جدي در اين حوزه ورود پيدا کنند. يکي از نهادهايي که مطمئنا در اين موضوع مسئوليت سنگيني بر دوش دارد شوراي عالي انقلاب فرهنگي است. شورايي که علاوه بر مهندسي فرهنگي کشور امروز وظيفه دارد وارد عرصه پاسخگويي به پرسشهاي سبک زندگي يک مسلمان متدين ايراني شود. اينکه چطور مي توان در هزاره سوم مانند يک مسلمان واقعي زيست؟ مد زيست اسلامي چيست؟ اصلا
مي توان براي سبک زندگي مد سازي کرد؟ آيا حاکميت نسبت به سبک زندگي مردم بايد بي تفاوت باشد؟ آيا سبک زندگي اسلامي دستوري است؟ يعني اسلام هم مثل نظام سرمايه داري به دنبال القا و تلقين يک شيوه زيست واحد است؟ آيا همان‌طور که مرحوم شيخ انصاري(ره) در رسائل مي فرمايند: اسلام موافق اصاله الاشتغال است و اصاله البرائه؟ يعني آيا اسلام در منطقه الفراغ ها قائل به برائت است و يا اشتغال و نگاه حداکثري؟ آيا سبک زندگي منطقه الفراغ است؟ آيا اسلام قرار است براي سبک زندگي مثل مارکسيست ها مانيفست بنويسد؟ مثلا براي مدل مو، نحوه پوشش، نحوه معماري، فرهنگ ترافيک و ... آيا حکم واحدي وجود دارد؟ آيا علاوه بر جنبه منجز احکام اسلامي که به وسيله شارع تعيين گرديده و تغيير و تبديل در آن راه ندارد حکومت اسلامي در خصوص تنظيم منطقه الفراغ بر حسب نيازها و مقتضيات زمان و مکان وظيفه و مسئوليتي بر عهده ندارد؟ در مواردي که مكلف عاجز از دستيابي به حكم واقعي است چگونه بايد زيست کند؟  اگر پذيرفتيم که در بخشي از سبک زندگي شارع براي مكلفين وظايف و تكاليفي از وجوب و حرمت و اباحه و استحباب و كراهت وضع نموده است اما بخشي از آن در منطقه الفراغ است و همچنين قبول کرديم که در اين منطقه الفراغ وظايفي بر دوش دولت اسلامي است، شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين زمينه تا کنون چه اقداماتي انجام داده است؟ اگر اقدامي کرده است اين اقدامات کلي بوده است يا جزئي؟ جنس سبک زندگي کلي است و يا جزئي؟ سبک جزئيات زندگي روزمره مردم است پس چرا هر خروجي که از شوراي عالي انقلاب فرهنگي بيرون مي آيد کلي است؟مگر مرحوم علامه محمد باقر مجلسي (ره) زماني که کتاب شريف حليه المتقين را نگاشت که يکي از بهترين آثار در خصوص سبک زندگي مسلمانان متناسب با زمان و مکان دولت صفوي است به جزئيات زندگي روزمره مردم نپرداخت؟ در اين کتاب شريف مباحثي در خصوص آداب جامه و كفش پوشيدن، در آداب حلى و زيور پوشيدن، در آداب خوردن و آشاميدن، كيفيت تربيت فرزندان و معاشرت ايشان،در آداب حمام رفتن و سر وبدن شستن...

در آداب معاشرت با مردم و حقوق اصناف ايشان، درآداب پياده رفتن و سوار شدن و بازار رفتن و تجارت وزراعت نمودن وچهار پايان نگاه داشتن، در آداب سفر، دربيان آداب مسواك كردن و شانه كردن و ناخن و شارب گرفتن و ... ذکر شده است که بسياري از مردم با اين کتاب آشنا هستند.‏

نيم نگاهي به پرسشهاي 20 گانه مقام معظم رهبري در خصوص سبک زندگي حاکي از اين واقعيت است که ايشان نيز ناظر به جزئيات زندگي روزمره مردم از انديشمندان و کانون هاي مولد فرهنگي مطالبه فرهنگ‌سازي دارند.

‏‎1-    ‎چرا فرهنگ کار جمعي در ايران ضعيف است؟‎
2-    ‎چرا در روابط اجتماعي، حقوق متقابل رعايت نمي شود؟‎
3-    ‎چرا در برخي مناطق، طلاق زياد شده است؟‎
4-    ‎چرا در فرهنگ رانندگي انضباط لازم رعايت نمي شود؟‎
5-    ‎الزامات آپارتمان نشيني چيست، آيا رعايت مي شود؟‎
6-    ‎الگوي تفريح سالم کدام است؟‎
7-    ‎آيا در معاشرتهاي روزانه، هميشه به هم راست مي گوييم؟‎
8-    ‎دروغ چقدر در جامعه رواج دارد؟‎
9-    ‎علت برخي پرخاشگريها و نابردباريها در روابط اجتماعي چيست؟‎
10-  ‎طراحي لباسها و معماري شهرها چقدر منطقي و عقلاني است؟‎
11-  ‎آيا حقوق افراد در رسانه ها و در اينترنت رعايت مي شود؟‎
12-  ‎علت بروز بيماري خطرناک قانون گريزي در برخي افراد و بعضي بخشها چيست؟‎
13-  ‎چقدر وجدان کاري و انضباط اجتماعي داريم؟‎
14-   ‎توجه به کيفيت در توليدات داخلي چقدر است؟‎
15-   ‎چرا برخي حرفها و ايده هاي خوب در حد حرف و رؤيا باقي مي ماند؟‎
16-   ‎ساعات کار مفيد در دستگاهها چرا کم است؟‎
17-  ‎چه کنيم ريشه ربا قطع شود؟‎
18-   ‎آيا حقوق متقابل زن و شوهر و فرزندان در خانواده ها به‌طور کامل رعايت مي شود؟‎
19-   ‎چرا مصرف گرايي، براي برخي افتخار شده است؟‎
20-   ‎چه کنيم تا زن هم کرامت و عزت خانوادگيش حفظ شود و هم بتواند وظايف اجتماعي خود را انجام دهد؟

شوراي عالي انقلاب فرهنگي اصلي ترين متولي حکومتي پاسخگويي به اين پرسشهاست. يعني علاوه بر اينکه اين شورا موظف است وجوب، حرمت، اباحه، استحباب و كراهت هاي شرعي را متناسب با اقتضائات هزاره سوم و زندگي کنوني مسلمان ايراني در حوزه فرهنگ تنقيح و تصريح کند در عين حال حکومت اسلامي موظف به تنظيم منطقه الفراغ در زندگي فردي و اجتماعي با رعايت استصحاب و مديريت تدريجي تغييرات هست. يعني اگر چه حکومت حالات اجتماعي را نبايد به يک باره به هم بريزد و گذشته را کاملا به نفع آينده خراب کند اما در عين حال نبايد در مقابل هر عرفي نيز کوتاه بيايد و از موضع انفعال وارد شود. در واقع اين حضور در منطقه الفراغ ضمن جزئي نگري امر بين الامرين است از يک طرف "ملوك لحفظ النظام" است يعني حاکميت در مقام صيانت از نظم و ثبات اجتماعي است از يک سو تلاش براي اصلاح سبک و عرف زندگي فردي و اجتماعي است.

از سويي شوراي عالي انقلاب فرهنگي از آنجا که ماذون از جانب ولي فقيه است بر خلاف اجتهادهاي مدرسه اي بايد در مسائل نو شونده فرهنگي و اجتماعي هر روز اجتهاد کند. اجتهاد هاي حکومتي همواره از اجتهادهاي مدرسه اي متنوع تر و به‌روزتر بوده اند. اين بدان معناست که اين شورا که مرکز مهندسي فرهنگي کشور است علاوه بر اينکه به حوزه هاي علميه متکي است اما بايد از توان مضاعفي براي اجتهادهاي به روز در منطقه الفراغ فرهنگي و جزئيات زندگي روزه مره مردم برخوردار باشد. در حقيقت اجتهاد مدرسه اي اگر مسئول تعيين بايد ها و نبايد ها، وجوب، حرمت، اباحه، استحباب و كراهت هاي شرعي است اما رسالت شوراي عالي انقلاب فرهنگي ورودي هنجاري به منطقه الفراغ فرهنگي براي تعيين شيوه زيست بهتر براي يک مسلمان در هزاره سوم است. ‏

سياست روز:مقايسه شرايط عراق زمان جنگ با سوريه

«مقايسه شرايط عراق زمان جنگ با سوريه»عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد؛تبليغات غرب عليه سوريه بر اساس حمله نظامي گسترده تر شده است.اين گستردگي تبليغات جنگي شايد همگان را به ياد روزهايي بيندازد كه آمريكا قصد يورش نظامي به عراق را داشت و با تهد‌‌‌يدات نظامي از طريق رسانه‌هاي هماهنگ خود اين هدف را دنبال مي‌كرد.

بهانه آمريكا براي حمله به عراق وجود تسليحات كشتار جمعي بود.اما همين بهانه بدون هيچ نشانه‌اي از وجود اين تسليحات اجرا شد و سپس صدام سرنگون.ارتش و مردم عراق هم بدون هيچ پشتيباني از صدام،خوشحال از سرنگوني ديكتاتوري شدند كه اعدام شد.

نگارنده دو سفر به عراق داشته است.هر دو اين سفرها هنگامي بود كه صدام بر مسند قدرت يكه تازي مي‌كرد.بار دوم سفر زماني بود كه موج تبليغات گسترده جنگي عليه رژيم صدام به اوج خود رسيده بود و ما نيز به همين خاطر تنها چند ماه پيش از آغاز جنگ و حمله نظامي آمريكا و همپيمانانش به عراق،به بغداد سفر كرديم.

مشاهدات ما نشان مي‌داد كه اگر جنگي رخ دهد و حمله‌اي صورت گيرد،هيچ مقاومتي از سوي مردم و ارتش عراق در دفاع از رژيم صدام صورت نخواهد گرفت.گزارش اين سفر و نقطه نظرات و مشاهدات ما از وضعيت عراق به مقامات امنيتي نيز ارائه شد.

برداشت و تحليل ما اين بود كه ارتش عراق با يك فرسودگي شديد دست و پنجه نرم مي‌كند و مردم هم از ستم صدام به ستوه آمده‌اند.بخشي از مردم بغداد در خوشگذراني‌هاي شب‌هاي فرات سير مي‌كنند و شهرهاي ديگر در فقر و بدبختي به سر مي‌برند.اين مردم هيچگاه خواهان ماندگاري صدام نخواهند بود.

حتي هنگام سفر به ديگر شهرهاي عراق هيچگونه نقل و انتقال و تحرك نظامي ديده نشد.هنگام عبور از مرز ايران به عراق اين موضوع به خوبي قابل لمس و مشاهده بود كه ارتش و نظاميان عراق هيچ انگيزه‌اي براي دفاع مقابل حملات آمريكا را ندارند و همانگونه كه همگان مي‌دانيد،همانگونه هم شد.ارتش آمريكا به همراه همپيمانانش عراق را اشغال كرد.

اما آيا اين وضعيت در سوريه نيز ديده مي‌شود؟آيا ارتش سوريه همانند ارتش عراق،پشتيبان نظام حاكم در اين كشور نيست؟مردم سوريه چطور؟آيا آنها هم در صدد سرنگوني بشاراسد هستند؟مردم سوريه از آينده خود پس از حمله به سوريه آگاه هستند و به خوبي مي‌دانند كه اگر چنين اتفاقي بيفتد وضعيتي به مراتب بدتر از عراق را در پيش خواهند داشت.

ارتش سوريه،هم اكنون با اقتدار كامل به مقابله و مبارزه با تروريست‌هايي مي‌پردازد كه از سوي عوامل خارجي تغذيه مي‌شوند.تحريك نيروهاي تروريست داخل خاك سوريه از سوي آمريكا،اروپا وبرخي كشورهاي مرتجع عربي منطقه از جمله عربستان ، قطر و همچنين تركيه كه مرز مشترك طولاني با عراق دارد انجام مي‌شود.

بيش از ۲۰ ماه است كه دولت و مردم سوريه با پشتوانه ارتش اين كشور مقابل اين اقدامات مداخله جويانه مقاومت كرده‌اند و اين ايستادگي باعث خشم براندازان شده است.

اما اين مقاومت ارتش و اكثريت مردم سوريه نشان چيست؟به روشني مشخص است كه شرايط داخلي سوريه با توجه به اقدامات ارتش و مردم با شرايط عراق بسيار متفاوت است.

در صورت حمله نظامي به سوريه،ارتش و مردم از تماميت ارضي كشورشان در مقابل حمله نظامي آمريكا دفاع خواهند كرد و اين دفاع،جنگي تمام عيار و طولاني را در اين كشور و البته منطقه رقم خواهد زد كه ديگر پايان آن در دست آمريكا نخواهد بود.

از سوي ديگر نگراني غرب و آمريكا از نقش آفريني روسيه در اين جنگ به خوبي ديده مي‌شود.روسيه كه تاكنون تمام قد مقابل اقدامات آمريكا و غرب در قبال سوريه ايستاده است،سكوت نخواهد كرد هر چند هزينه‌هاي سنگيني را متحمل خواهد شد.روسيه نمي‌خواهد دوباره آنچه بر سر ليبي آمد، فريب بخورد و سوريه را تقديم آمريكا كند.

لاوروف وزير خارجه روسيه روز گذشته در موضعي تند اعلام كرد كه مسكو هرگز درباره سرنوشت بشار اسد با كسي مذاكره نمي‌كند.اين موضع مي‌تواند هشداري جدي به غرب تلقي شود.هر چند ائتلاف غرب در مقابل ائتلاف شرق شايد قوي‌تر باشد اما عافيت طلبي مردم آمريكا و اروپا اين اجازه را نخواهد داد كه وارد يك درگيري تمام عيار شود.

غرب بايد به اين موضوع هم توجه داشته باشد كه اكنون آن‌ها از تروريست‌هاي و به اصطلاح اسلام گرايان تندرو حمايت مي‌كنند و جنايات آن‌ها را بر نمي‌تابند،در صورت سرنگوني اسد و حاكم شدن اين تندروها چگونه مي‌خواهند يا مي‌توانند آن‌ها را كنترل كنند؟آيا در اين باره انديشيده‌اند كه قدرت يافتن اين طيف تندرو،براي آن‌ها تيز دردسر ساز خواهد بود؟

احتمال حمله شايد وجود داشته باشد،آغازگر آن هم آمريكا،اما پايان دهنده آن ديگر نمي‌تواند آمريكا باشد.

آفرينش:لزوم توجه بيشتر به امنيت جاني جامعه

«لزوم توجه بيشتر به امنيت جاني جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛حوادث غيرمترقبه و بلاياي طبيعي عواملي است كه از حيطه اراده آدمي خارج است و نمي توان از وقوع آن جلوگيري كرد.

اما بشرتوانسته است با تكيه بر توسعه علم و به كارگيري مديريت بحران در وقوع اين حوادث، تلفات را به حداقل برساند و مانع از دست رفتن جان با ارزش انسان ها گردد.

كشورما نيز يكي از پرحادثه ترين نقاط جهان مي باشد كه به لحاظ وقوع حوادث غيرمترقبه و بلاياي طبيعي، بيشترين تلفات را براي خود ثبت كرده است. اما متاسفانه ما نتوانسته ايم در مديريت بحران و به كارگيري از تجهيزات پيشرفته، مانع از افزايش تلفات و حفظ حداكثري جان مردم كشورمان گرديم.

دربحث ناامني جاده ها و عدم ايمن سازي آنها در رتبه هاي اول و دوم دنيا قرار گرفته ايم. در حالي که تصادفات جاده‌اي نهمين علت مرگ‌و‌مير در جهان به شمار مي‌رود اين حوادث در ايران دومين علت مرگ و مير است. بر اساس آمار، سال گذشته 20 هزار و 68 هموطن در اثر تصادف فوت كرده و 800 هزار نفر نيز به انحاي مختلف مجروح شده‌اند.

اگر نفرات كشته شده در تصادفات رانندگي در سال گذشته را در تعداد روزهاي سال تقسيم كنيم سهم هر روز از ميزان تلفات رانندگي 55 كشته و 2 هزار و 100 مجروح مي‌شود با اين حساب در هر ساعت بيش از 2 كشته و 87 مجروح به تعداد تلفات رانندگي اضافه مي‌شود.

آلودگي هوا نيز از مواردي است كه هيچ گاه از سوي مسولان اقدامي جدي و اصولي براي رفع آن اتخاذ نشده است. هرچند كه آمارتفات آلودگي هوا از سوي نهادهاي رسمي محرمانه اعلام شده است اما آمارهاي غيررسمي خبرازميزان 1400 نفري از مرگ وميرناشي از آلودگي هوا مي دهند و چه بسا بيشتر...

درحادثه اخير كشته شدن دانش آموزان بروجني كاروان راهيان نور و آتش سوزي مدرسه دخترانه پيرانشهر و سوختگي شديد اين دانش آموزان، مسولان چه اقداماتي براي جلوگيري از وقوع حوادث مشابه اتخاذ كردند؟. آيا نهادي مسوليت اين حوادث را برعهده مي گيرد و درراستاي افزايش امنيت جان مردم اقدامي صورت ميگيرد؟

قطعا متضرر اصلي اين حوادث خانواده هايي هستند كه عزيزانشان را از دست داده اند و دختراني هستند كه داغ سوختگي مهر بدهيبتي را تا‌ آخر عمر برچهره آنها كوبيده است.

درزمينه بلاياي طبيعي همچون زلزله نيز بايد اذعان داشت كه بيشترين تلفات را درزمان وقوع حوادث به خود اختصاص داده ايم. شايد همه ما تصاوير مربوط به زلزله در ژاپن را ديده باشيم كه با بيش از 7 ريشتر زلزله درحالي تمامي ساختمان‌ها به طور ملموس تكان مي خورند، مردم به طور عادي به كار و زندگي روزمره خود ادامه مي دهند، بدون آنكه ساختماني ويران و كسي كشته شود . آيا ميزان تلفات آنها نيز همچون زلزله بم،بوئين زهرا،قائن،آذربايجان، زهان و... بوده است؟. عدم نظارت برامر ساخت سازها درمناطق زلزله خير و عدم بازسازي اصولي به سبب كاهش هزينه ها و يا كاهش زمان ساخت باعث شده تا جان مردم و ساكنان اين مناطق درامان نباشد.

درچند دهه اخير استان خراسان(شمالي،رضوي،جنوبي) يكي از پرحادثه ترين مناطق زلزله خيز كشور بوده است. درزلزله اخير زهان، مقاوم نبودن خانه‌ها وعدم به كارگيري مصالح استاندارد در ساختمان ها باعث شد تا زلزله‌اي 5 ريشتري چندين روستا را باخاك يكسان كند!. چرا درزمان وقوع حوادث قبلي مسولان درپي مقاوم سازي اين مناطق نبوده اند تا امروز شاهد تخريب 100 درصدي برخي از روستاها و ساختمان هاي مسكوني در اين مناطق نباشيم.

متاسفانه مديريت بحران پيش از وقوع حادثه، دركشورما مورد توجه مسولان قرار نمي گيرد و بعد از زمان وقوع نيز به طور كامل براي جلوگيري از حوادث مشابه آينده اقدامات كافي درنظرگرفته نمي شود. اميدواريم تا مسولان قدري بيشتر درحيطه وظايف خود مسوليت پذير باشند تا بيش ازاين كشور دچار خسارات جاني ومالي نگردد.

حمايت:اما و اگرهای تاخیر بودجه‌

«اما و اگرهای تاخیر بودجه‌»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم محمد علی احمدی است كه در آن مي‌خوانيد؛تشدید تحریم‌های غرب ضد جمهوری اسلامی ایران در نیمه دوم سال جاری باعث به وجود آمدن مشکلات اقتصادی در کشور شده است، همچنین از آنجا که سال آینده انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم را پیش رو داریم و ممکن است تحریم‌ها افزایش یابد نیاز کشور به بودجه‌ای دقیق که همه جوانب در آن در نظر گرفته شده باشد بیش از گذشته به نظر می‌رسد.از این رو هیئت رییسه مجلس شورای اسلامی ابتکاری به خرج داد و کمیته‌ای مشترک بین دولت و مجلس برای بررسی لایحه بودجه سال 92 تشکیل داد و از تعدادی از نمایندگان که در مباحث اقتصادی متخصص بودند و تجربه کافی داشتند، دعوت کرد تا با نمایندگانی از دولت دور هم جمع شوند تا دولت از نظرهای مشورتی مجلس برای تدوین لایحه بودجه استفاده کند.

جلسات این کمیته حدودا از سه هفته قبل شروع شده است، البته مناسب‌تر بود که این کمیته چند ماه قبل تشکیل می‌شد چون طبق قانون آیین‌نامه داخلی مجلس شورای اسلامی پانزدهم آذر ماه پایان مهلت قانونی دولت برای ارایه لایحه بودجه به مجلس است. بنابراین بهتر بود جلسات مشورتی بین دولت و مجلس برای تدوین لایحه بودجه پیش از آنکه دولت لایحه را تنظیم کند، برگزار می‌شد.

ممکن است در اینجا این شبهه مطرح شود که تدوین لایحه بودجه بر عهده دولت و از وظایف قوه مجریه است و قوه مقننه تنها وظیفه تصویب آن را بر عهده دارد که در پاسخ باید گفت دولت و مجلس برای موضوعات مختلفی جلسه برگزار می‌کنند و در موارد مختلفی دولت از نظر مشورتی نمایندگان برای تدوین لایحه‌ای استفاده می‌کند که این جلسات به عنوان دخالت قوا در وظایف یکدیگر تلقی نمی‌شود؛ تشکیل کمیته مشترک دولت و مجلس برای بررسی لایحه بودجه نیز در این راستا صورت گرفته است و قرار نیست مجلس در تدوین لایحه بودجه دخالتی کند. به همین دلیل به نمایندگانی که عضو این کمیته مشترکند توصیه شده که در مباحث مربوط به تعیین نرخ ارز و غیره ورود پیدا نکنند، چون مجلس معتقد است این‌ موارد نیاز به کار کارشناسی دارد و دولت باید با استفاده از تجربیات خود برنامه‌ریزی و لایحه بودجه را تنظیم کند.

این نکته را نیز باید متذکر شد که تشکیل کمیته‌ای مشترک برای بررسی لایحه بودجه نباید به بهانه‌ دولت برای تأخیر در ارسال این لایحه به مجلس تبدیل شود. بنا بر اطلاعات و آماری که به نمایندگان رسیده است بررسی لایحه بودجه سال آینده هنوز در کمیسیون‌های دولت تمام نشده است به همین دلیل دولت نمی‌تواند مدعی شود که به دلیل جلسات کمیته مشترک ارسال لایحه بودجه را به بعد از جلسات موکول کرده است.

ملت ما:اسراف؛گريبان گير همه حوزه‌هاي جامعه

«اسراف؛گريبان گير همه حوزه‌هاي جامعه»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم مجيد ابهري است كه در آن مي‌خوانيد؛ با توجه به اعلام سال 91 به عنوان سال حمايت از سرمايه ملي و توليد داخلي از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي و با عنايت به طرح موضوع اقتصاد مقاومتي به عنوان كاربردي‌ترين و موثرترين راهبرد مقابله با تحريم‌ها و فشارهاي اقتصادي، توجه به بازنگري در رفتار اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در راستاي تحقق سرفصل‌هاي يادشده اصلي‌ترين سرآغاز براي حركت‌هاي استراتژيك مورد نظر است نخستين قدم در راه تحقق اقتصاد مقاومتي و حمايت از توليد ملي خودداري از اسراف در ابعاد مختلف بوده و اين مهم تحقق نخواهد يافت مگرآن‌كه تحولات اساسي در مباني رفتار جامعه به وجود‌ آيد.

دولت و دولتمردان به عنوان يكي از اصلي‌ترين الگوهاي رفتاري در جامعه نماد عيني براي رفتارهاي اساسي و اصلاحي بوده و در اين رهگذر گرايش به ساده زيستي و فاصله گرفتن از زندگي اشرافي نخستين درس در مكتب حمايت از توليد داخلي است نكته مهم‌تر اين است كه زماني كه صحبت از اسراف مي‌شود مصاديق اسراف و تبذير نبايد تنها به مصارف روزانه از قبيل خوراك، پوشاك و سوخت محدود شود چراكه توجه به جلوگيري از اسراف در تمامي عرصه‌هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي مي‌تواند راهگشاي خودكفايي واقعي در تفكر و توليد شود متاسفانه نمونه‌هاي مختلفي از اسراف سياسي، فرهنگي و اجتماعي در جامعه ما ديده مي‌شود كه نه تنها اسراف در مصارف روزانه را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهند بلكه با ايجاد زاويه در آرمان‌هاي اصلي انقلاب اسلامي موجب تاخير در رسيدن به خودكفايي اقتصادي و قطع وابستگي سياسي و فرهنگي مي‌شود.

جهت پژوهش‌هاي بعدي برخي سرفصل‌هاي رفتار ناهنجار اسراف سياسي، فرهنگي و اجتماعي را بيان مي‌كنيم و اميدواريم خبرگان و صاحبنظران، تحليل‌هاي كاربردي نسبت به پيشگيري كنترل و مقابله در زمانه‌هاي مورد نظر حركتي جهادي در سال جاري انجام دهند.

الف- تغيير و بركناري مديران مجرب و كارآمد در مدت‌هاي كوتاه كه موجب نبود ثبات در مديريت و تنزل شغلي شده و امكان برنامه‌ريزي و هماهنگي‌هاي لازم در ابعاد مختلف اجرايي را از مديران مي‌گيرد در صورتي كه قصور و رفتارهاي نادرست سياسي و اقتصادي از مديري ملاحظه شود تغيير يا حتي مجازات وي مطلوبترين روش است اما در غير اين صورت جابه‌جايي‌هاي پي‌درپي علاوه بر اين‌كه امكان تجربه‌اندوزي را از مديران سلب مي‌كند و آنها را از پذيرش مسئوليت بازمي‌دارد و روند تنزل فكري در سازمان‌ها تداوم و تسري مي‌يابد.

ب- فراموش كردن تجربيات ارزشمند انساني پس از بركناري يا بازنشستگي در حالي كه اين منابع انساني ذخاير واقعي كشور هستند و بايد از نيروهاي يادشده استفاده‌هاي آموزشي و نظارتي به عمل‌ آيد تا ضمن ارج‌گذاري به آنها امكان انتقال تجربه به نيروهاي جوان فراهم شود.

ج- جوان‌سپاري يكي از اصول بسيار پسنديده در انتخاب مديران است اما اين روش بايد همسو با آميخته‌هاي تجربي و علمي باشد يعني يك مدير جوان در ابتدا در كنار مديران كارآمد به آموزش پرداخته و سپس مسئوليت خطير به وي سپرده شود در غير اين صورت نيروهاي كارآمد و خبره در سازمان‌هايي كه تحت نظارت اين مديران قرار مي‌گيرند دچار دلسردي و سرخوردگي اداري مي‌شوند.

د- از دست دادن سرمايه‌هاي خدادادي و هزينه كردن آن در مقابل ورود اقلامي كه در داخل كشور امكان توليد دارند و مي‌توان جايگزين مناسبي براي آن فراهم كرد. 40 ميليون دلار اختصاص دادن به واردات چوب بستني و ميزاني كمتر و بيش‌تر براي واردات كالاهايي لوكس و غيرضروري از مصاديق ياد شده هستند.

ه- از دست دادن سرمايه‌هاي سنتي به بهانه مدرك گرايي موجب شده تا تب دكترا در كشوربيش‌تر شده و معاملات آن چناني بر سر آن انجام شود احترام به دارندگان مدارج علمي امري لازم است اما نبايد باعث بي‌اعتنايي به صاحبان تجارب سنتي شود.

و-انهدام سرمايه‌هاي فرهنگي و تخريب زبان و فرهنگ فارسي با استفاده از حروف، ادبيات و نوشتار بيگانه كه در حال حاضر روز به روز در جامعه ما در حال گسترش است.

ي-كم توجهي به امكانات بالقوه و خدادادي در زمينه‌هاي گردشگري و جلب گردشگران داخلي و خارجي باعث اتكا به نفت و كم لطفي به جاذبه‌هاي فرهنگي شده است بنابراين مي‌توان در اين زمينه با برنامه‌ريزي‌هاي اساسي اقدامات مناسب را جايگزين كرد و در آخرين نگاه متاسفانه نهادهاي فرهنگي بيگانه با حمايت سازمان‌هاي جاسوسي اقدام به اختصاص هزينه‌هاي هنگفت در چاپ و توزيع كتب و نشريات گمراه‌كننده كرده‌اند

و در پاره‌اي از مواقع برخي از اين كتب به چاپ بيستم و بيست و پنجم رسيده است كه مي‌توان در اين زمينه به آثار پائولو كوئيلو و برايان تريسي دقت كرد كه لابي غرب چگونه در حال الگوسازي براي جوانان مسلمان ايراني بوده و قصد دارد افكار آنها را از اسطوره‌ها و دانشمندان مسلمان ايراني منحرف كند.

ابتكار:جنجال بر سر پايان دنيا و زمان ظهور

«جنجال بر سر پايان دنيا و زمان ظهور»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛مطابق پيشگويي‌ها بناست 21 دسامبر 2012 برابر با اول ديماه91 عمر دنيا سر آيد نظريه پردازان آخر الزمان مدعي هستند که در اين زمان همه جا تاريک مي‌شود و زمين و خورشيدوماه در يک تلاقي بي سابقه قرار مي‌گيرند سه روز تاريکي جهان را فرا مي‌گيرد.سه روزي که گفته شد در روزهاي سوم تا پنجم ديماه 91 خواهد بود اين نظريه هم اکنون به جنجالي ترين سوژه در فضاي رسانه اي دنيا تبديل شده است و موجب وحشت و ترس در بين مردم دنيا گرديد مطابق برخي اخبار تاکنون چندين نفر در نتيجه اين نظر جان خود را از دست داده اند.

سابقه پيشگويي پايان دنيا حدود هزار سال پيش از ميلاد مسيح توسط مايا‌ها صورت پذيرفته است از آن زمان تا کنون هر کس به ظن خود براي اين پيشگويي زماني را تعيين کرده است چينش گزاره‌هاي منطقي همچون تراکم کم ستارگان در يک نقطه و جا خوش کردن سيا هچاله عظيمي در ميانه قوس کهکشان و در نهايت نزديکي خورشيد در روز 21 دسامبر 2012 به مرکز کهکشان موجب شده تا نظريه پردازان آخر الزمان به نتيجه غير منطقي”پايان دنيا" در تاريخ اول ديماه 91 دست يابند اين نظريه که توانسته است تاثير رواني خود را در بخشهايي از نفوس آدمي بگذارد ولي به لحاظ اهميت وبرغم رد آن توسط مراکز علمي از جمله ناسا،همچنان در صدر اخبارو تحليل‌ها قرار دارد مردم همچنان با حساسيت به عقربه شمار تاريخ موعود توجه دارند.

ناسا براي رد ادعاي نظريه پردازان آخر الزمان آورده است که خورشيد هر سال در همين زمان به قسمتي از آسمان وارد مي‌شود که سياهچاله مرکزي کهکشان راه شيري قرار دارد بنابراين تغيير موقعيت خورشيد در 21 دسامبر 2012 به معني بروز اتفاق ويرانگر نخواهد بود و در نهايت ناسا توصيه کرده که از انقلاب زمستاني (ويژه جوامع مسيحي ) به معني واقعي لذت ببريد و ذهنتان را با شعله‌هاي خورشيدي، سياهچاله،تقارن، ميدان مغناطيسي و هر چيزي که ماياها پيشگويي کرده اند،درگير نکنيد.

تاريخ نظريه‌ها نشان مي‌دهد که در مقاطع مختلف کساني با تعيين زمان مشخص مدعي پايان دنيا شده اند ولي هيچگاه اين نوع ادعا‌ها به واقعيت نزديک نشد. اما چرا برغم تکرار ابطال اين نوع ادعاها،همچنان از جاذبه لازم برخوردارند. جواب‌هاي متعددي مي‌توان داد شايد دليل اصلي آن کشش فطري آدميان بر اساس اصل اين حقيقت که دنيا پايان پذير خواهد بود مي‌باشد. اصل اين حقيقت به همراه کشش جاودانه طلبي آدمي موجب انتظارمرموزي است که او را بي تاب لحظه پايان کرده است.

پايان پذيري دنيا بشارت مشترک همه اديان و مذاهب است اما راهي براي تعيين زمان و لحظه پايان وجود ندارد اگر بنا بود اين رازعريان شود وراهي براي تشخيص آن وجود داشته باشد آدمي از تلاش مي‌ايستاد و مسير حرکت متوقف مي‌شد به طور طبيعي سودا گران در مقاطع مختلف تحت اغراض متفاوت سعي درسوء استفاده از اين کشش باطني و حساسيت اعتقادي مردم دارند اين نوع پيشگويي‌ها در پيرامون پايان دنياغالباً در بستر فرهنگي مسيحيت رخ مي‌نمايد در اين سوي عالم هم حقيقتي به نام غيبت عصمت وجود دارد و بر اساس اعتقاد شيعه امام دوازدهم حضرت مهدي(عج) که در غيبت بسر مي‌برند روزي بنا بر حکمت‌هاي الهي ظهور خواهد کردو دادگر مظلومان و عدالت گستر عالم خواهد شد.

اين اعتقاد انتظار مقدسي را در فرهنگ شيعه ايجاد کرده که با آن اميد به آينده اي روشن خلق مي‌شود مطابق آموزه‌هاي شيعي هيچ کس حتي شخص امام زمان(عج)نيز قادر به پيش بيني لحظه موعود نيستند و بالاتر اينکه پيشگويي زمان نيزمورد نهي واقع شده است اما در طول تاريخ غيبت بارها اشخاصي مدعي تعيين زمان دقيق براي آن لحظه تاريخي شده اند و با پيشگويي خود موجب دل آشوبي گرديده اند و با احساسات مقدس منتظرين حضرتش بازي کرده اند يکي براي بازار گرمي منبر خود، ديگري براي کاسبي جيب خود، آن يکي براي رونق دکان خود و گسترش حوزه نفوذ قدرت و کلام، تن به چنين اقدام ناپسند داده اند اين در حالي است که هر آنچه در مغرب زمين به عنوان گزاره‌هاي پايان دنيا و در مشرق زمين به عنوان دلايل قطعي زمان ظهور مورد استناد قرار مي‌گيرند همه و همه از نوع نشانه‌ها بحساب مي‌آيند نشانه خاصيت غيرقطعي دارد آنچه به عنوان دليل مورد استناد قرار مي‌گيرد تنها ارزش يک نشانه را داراست جالب است که اوج گيري چنين ادعا‌هاي همواره با اوج گيري مشکلات و مصائب مردم همزماني دارد.
 
آرمان:استعفای نمایندگان، تصمیمی از کدام موضع؟

«استعفای نمایندگان، تصمیمی از کدام موضع؟»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم ولی‌الله شجاع‌پوریان است كه در آن مي‌خوانيد؛روز گذشته در جلسه علنی مجلس دو نماینده خراسان جنوبی تهدید کردند در صورتی که اعتبارات اختصاص داده شده به این استان در این بودجه اعتبارات سفر استانی رهبری اصلاح نشود از مقام نمایندگی استعفا خواهند کرد. اصولا استعفای مقامات و مسئولان در دنیا و در پی نارسایی‏های ایجاد شده در یک سیستم نشانه‏ای است بر حس مسئولیت پذیری و البته احترام به افکار عمومی.

اما این مساله در قبال نمایندگان پارلمان وجه دیگری دارد. به طور کلی استعفای نمایندگان پارلمان و وکلای ملت به دلیل ضعف مسئولان اجرایی چیزی نیست جز یک موضع منفعلانه. درخصوص تهدید نمایندگان خراسان جنوبی به استعفا می‏توان به سه نکته اساسی اشاره کرد: اولین مساله این است که نمایندگان مجلس پیش از اتخاذ مواضعی از این دست باید در جایگاه نظارتی خود که اهرم‏های برنده کنترلی و فرآیندهای مختلف قانونی را در اختیار آنها قرار داده، از موضع فرادستی در قبال مسئولان اجرایی از حق و حقوق مردم تا جای ممکن دفاع کرده و تلاش خود را مصروف پاسخگو ساختن و کارآمد کردن دستگاه اجرایی کنند. در شرایطی که چنین تلاشی از سوی نمایندگان پارلمان صورت نگیرد، تهدید به استعفا ساده‏ترین راه برای کنار کشیدن از مسئولیت نظارتی از موضع ضعف و انفعال خواهد بود.

به عبارتی خالی کردن کرسی وکالت مردم در شرایطی که این کرسی بعد از استعفا به دلایل قانونی همچنان خالی خواهد ماند، چیزی نیست جز تن دادن به شیوه مدیریت‏های موجود. استعفای مقامات در صورتی می‏تواند تعبیر به دفاع از حقوق ملت و اجرای قانون باشد که عکس آنچه در مجلس مطرح شده به وقوع بپیوندد، یعنی مسئول یک نهاد اجرایی به دلیل بروز مشکل در مجموعه خود و یا مثلا عدم تخصیص بودجه قانونی برای اداره مجموعه تحت امرش از سمتش استعفا دهد.

استعفای وکلای مجلس قبل از آنکه تلاش جدی برای پاسخگو کردن مسئولان اجرایی و استفاده از ابزارهای قانونی کنترل و نظارت بر دولت صورت بگیرد، نمی‏تواند به معنای تلاش برای احقاق حقوق ملت یا احترام به آرای عمومی باشد. نکته دوم این است که نماینده مجلس بر حسب جایگاه خود موظف است در مقام یک کارشناس بر کشف دلایل ناکارآمدی یا بدکارکردی سیستم اجرایی کشور بکوشد و با ریشه‌یابی اینکه چرا دولت نمی‏تواند به تعهدات خود عمل کند وظیفه خود را انجام دهد. استعفای یک نماینده مجلس توجه بیش از حد به معلول به جای علت‌یابی و همچنین دامان زدن به حواشی تبلیغاتی به جای درمان مشکل است. مجلس به لحاظ شأن قانونی از یک جایگاه بالادستی در میان قوای اداره‌کننده کشور برخوردار است و استعفای نمایندگان نه‌تنها به معنای تلاش در راستای احقاق حق مردم نیست بلکه می‏تواند اعتراف به ناتوانی از استفاده از این جایگاه فرا دستی و نزول شأن مجلس باشد. در یک کلام استعفای نمایندگان چیزی جز ضعف آنها را در عمل به وظیفه قانونی‏شان اثبات نمی‏کند.

اما نکته سوم این است که استعفای نمایندگان مجلس در حقیقت شمشیر زنگ‌زده‏ای است که حتی هیچ‌گاه از غلاف هم بیرون نیامده. هیچ‌گاه این دست تهدید به استعفاها جدی نشده و در محدوده همان تهدیدات کلامی باقی مانده است. از این منظر شاید بتوان گفت که تهدیداتی از این دست تنها می‏تواند نمایشی تبلیغاتی باشد برای نشان دادن مردمی بودن و دغدغه‏مند بودن برخی نمایندگان. چه آنکه اگر در عمل نماینده‏ای از این سطح دغدغه عمومی برخوردار باشد باید محکم‏تر از قبل بر صندلی نمایندگی مردم تکیه دهد و با صدایی رساتر از حقوق آنها دفاع کند، نه آنکه در ساده‏ترین راه‌حل ممکن آمادگی خود را برای ترک عرصه نشان دهد.

دنياي اقتصاد: ناهنجاری‌هاي اقتصادی و هدفمندی یارانه‌ها

«ناهنجاری‌هاي اقتصادی و هدفمندی یارانه‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد است كه در آن مي‌خوانيد؛هم‌اکنون دو ناهنجاری در اقتصاد وجود دارد که اصلاح آنها، نقطه عطفی مفید و موثر در تاریخ اقتصادی کشور ایجاد خواهد کرد به شرط آنکه رفتارهایی که باعث این ناهنجاری‌ها شده است، اصلاح شود:

ناهنجاری اول، تفاوت قیمت حامل‌های انرژی در بازار داخل و خارج آنقدر زیاد بوده و هنوز هم هست که قاچاق آن را به تجارتی پر سود تبدیل و اسراف در مصرف آن را تشویق می‌کند.
ناهنجاری دوم، پس از آنکه در اثر افزایش قیمت نفت، وابستگی کشور به ارز حاصل از صادرات آن افزایش یافت و قیمت ارز، متناسب با تورم داخلی رشد نکرد یک بار دیگر شاهد چند نرخی شدن ارز در کشور هستیم.

همان‌طور که بارها گفته‌ایم ریشه هر دو ناهنجاری فوق انتشار پول توسط بانک مرکزی است. به عبارت دیگر اگر حداقل بعد از اتمام جنگ تاکنون میانگین رشد نقدینگی سالانه کمتر از 15 درصد بود، هم‌اکنون نه شاهد ارز دو نرخی بودیم و نه شاهد قاچاق حامل‌های انرژی و اسراف در مصرف آن، ضمن آنکه مشکل بیکاری امروز جوانان ایرانی نیز وجود نداشت. درخصوص ادعای اخیر به مطالعات انجام شده مندرج در صفحه اندیشه اقتصاد همین روزنامه مورخ سه‌شنبه 6/7/89 و شنبه 25/4/90 مراجعه شود.

اما اینکه چرا به اینجا رسیده‌ایم ریشه در برخی رفتارها یا ذهنیت‌های غلط دارد که عمدتا ناشی از آموزه‌هاي نادرست اقتصادي است. مثلا دیده شده که برخی اقتصاددانان، مفهوم قناعت را یک مفهوم ضد توسعه می‌دانند؛ زیرا به اعتقاد آنان كه ريشه در فهم كينزي از اقتصاد دارد، مصرف کردن، امری مفید یا حتی مقدس است. این موضوع باعث شده که در استفاده از واژه قناعت، اقتصاددانان اصیل، دچار نوعی خجالت شده و از آن پرهیز کرده، مقصود خود را با واژه‌هاي دیگر منتقل کنند. رفتار یا تلقی نادرست دیگر، این جمله منسوب به کینز است که «در بلند مدت همه ما مرده‌ایم.» دقیقا مفهوم مندرج در همین جمله، باعث شده که لذت آنی استفاده از هروئین انتشار پول توجیه شده و نگاه بلندمدت در اقتصاد، تبدیل به نگاه «دم غنیمت است» شود. ضمنا مشکل فعلی اقتصاد آمریکا نیز به دلیل همین مصرف‌گرایی آنها در چند ده سال گذشته بوده که هزاران میلیارد دلار بدهی را برایشان به ارمغان آورده است، منتها فرق آمریکا با ایران در آن است که چون بیشتر دلارهای تازه منتشر شده در آمریکا به خارج از کشور می‌روند به همین دلیل اثر تورمی خود را فعلا نشان نمی‌دهد؛ در صورتی که در ایران اثر تورمی پول‌های منتشره بلافاصله خود را نشان می‌دهد. برعکس آمریکا، دو کشور چین و آلمان که پس‌انداز ملی در آنها بیشتر است وضعیت اقتصادی بهتری در جهان دارند.

اما در خصوص هدفمندی یارانه‌ها به نظر مي‌رسد اولا تا زمانی که تورم تا حد سود سپرده‌ یک‌ساله بانکی، کاهش نیافته باید اجرای مراحل بعدی آن را متوقف کرد؛ زیرا بی‌ثباتی پولی مضرتر از یارانه‌هاي غیرهدفمند است ضمن آنکه واقعی کردن قیمت حامل‌های انرژی در وضعیت تورمی مانند آن است که شخصی بخواهد پشت به خورشید دویده و سایه خود را جا بگذارد که امری محال است. ثانیا بهتر است مراحل بعدی هدفمندی به صورت تدریجی و بدون پرداخت پول جدید به مردم انجام شود. به عبارت دیگر افزایش سالانه 10 تا 15 درصدی قیمت حامل‌های انرژی، قابل تحمل بوده و هر دو طرف تولیدکننده و مصرف‌کننده به راحتی خود را با آن هماهنگ می‌کنند. تجربیات متعدد گذشته حاکی از آن است که افزایش تدریجی قیمت حامل‌های انرژی اثر تورمی بسیار ناچیزی دارد، به شرط آنکه بانک مرکزی در انتشار پول از خود خویشتنداری نشان دهد.

اما به جای پرداخت نقدی به مردم می‌توان بیمه‌هاي ضعیف درمانی کنونی را به تدریج تقویت کرد. یکی از دلایل ترجیح این روش نسبت به روش پرداخت نقدی آن است که درآمد اسمی که دولت در اثر هدفمندی به دست می‌آورد به تدریج به دلیل افزایش هزینه‌ها کاهش می‌یابد در صورتی که نمی‌توان به همان میزان از پرداخت نقدی مردم کم کرد.

ارسال به دوستان
وبگردی