۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۸:۲۲
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۲۵۴۶۶۳
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۰۹-۱۱-۱۳۹۱
کد ۲۵۴۶۶۳
انتشار: ۱۰:۰۰ - ۰۹-۱۱-۱۳۹۱

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان:.. و آتشكده خاموش شد

«... و آتشكده خاموش شد»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛1- خط آتش فرعون كسي را مجال نمي داد و دستور آن بود كه كودكي به دنيا نيايد و يا در همان آغاز كشته شود تا موسي(ع)

- كه پيشگويان و منجمان وعده داده بودند- متولد نشود و اينچنين بود كه كودكان معصوم و بي گناه را پي درپي سر بريدند اما اراده الهي بر امر ديگري استوار بود و آنچه او خواهد، همان خواهد شد كه شد و از قضا موسي(ع) به دنيا آمد و در دربار و ديار فرعون بزرگ شد تا بت فرعونيت را بشكند و الوهيت فرعوني را پايان دهد و...

داستان مسيح(ع) شگفت انگيزتر اما غيرقابل انكار است؛ اراده الهي بر آن شد به حضرت مريم بي آنكه همسري برگزيده باشد فرزندي اعطاء نمايد؛ «... سرانجام به فرمان پروردگار نور مسيح در رحم مادر قرار گرفت و درد زايمان او را به سوي درخت خرما كشانيد، او از وضع خود غمگين بود، دستور داديم كه درخت خرما را تكان بدهد تا رطبي تازه فرو ريزد، فرزند او گام به جهان هستي گذارد و مريم با نوزاد به سوي قوم خود آمد.»

مردم از تعجب انگشت به دهان مانده و سيل ملامت ها به سوي او سرازير شد. مريم(س) دستور داشت كه به مردم برساند سؤالات خود را از همين كودك بپرسند. آنان گفتند؛ مگر طفل شيرخوار كه در گهواره آرميده است مي تواند سخن بگويد؟ در اين هنگام عيسي -عليه السلام- لب به سخن گشود و گفت: «اني عبدالله آتني الكتاب و جعلني نبيا؛ من بنده خدايم، داراي كتاب و در زمره پيامبران هستم.» (سوره مريم- آيات 32-18) پس چه جاي شگفتي كه اگر با ميلاد مسعود خاتم النبيين(ص)، ايوان كسري شكافت و چند كنگره آن فرو ريخت، آتشكده فارس پس از هزار سال به خاموشي گراييد، بتهاي بتخانه مكه واژگون شدند و...

آيا خبري در راه است؟ تاريخ در يك پيچ تاريخي تعيين كننده است؟ 17 ربيع الاول در عام الفيل- 570 ميلادي- حاكي از آن است كه اراده الهي مي خواهد با بنده و رسولش -محمد (ص)- بتهاي زمانه را به زير بكشاند و «اسلام» عزيز را بر صدر بنشاند و اين مولود چنين جايگاهي دارد. او آمده تا در پهنه تاريخ اين تابلو را برافرازد كه؛ «الاسلام يعلو و لا يعلي عليه»

2- با آغاز ماموريت بزرگ و سترگ پيامبر اسلام و دعوت همگاني به «اسلام»، صداي زراندوزان و زورگويان و تزويرپيشگان بلند مي شود. جاي تعجب نيست، «اسلام» را بر نمي تابند چون با منافع نامشروع، زياده خواهي ها و افزون طلبي هاي آنها مغايرت دارد.

اينجاست كه در دارالندوه- اتاق فكر كفر- نقشه ها تدارك ديدند، طراحي ها كردند، توطئه ها و سناريوها چيدند، تحريم ها پيش كشيدند و تهديدها و ترورها را در دستور كار قرار دادند تا «همه گزينه ها روي ميز باشد»! و با اهرم مذاكره و تطميع از يك سو و حربه تحريم و تهديد از سوي ديگر؛ رسول خدا(ص) را منصرف نمايند و محاسبات او را تغيير بدهند اما اين كلام استوار رسول خدا نشان مي دهد توطئه ها نگرفته و كارشكني ها كارگر نيفتاده و نقشه آنها نقش بر آب شده است؛ «به خدا سوگند اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذاريد كه از دعوت خويش دست بردارم از پاي نخواهم نشست تا خدا دين اسلام را رواج دهد يا جان بر سر آن گذارم.»

از همين روي؛ پيامبر و مسلمانان را در شعب ابي طالب محاصره و تحريم اقتصادي مي كنند به گونه اي كه در بند نخست آن قطعنامه تحريمي قيد مي نمايند؛ «همه گونه خريد و فروش با طرفداران و هواداران محمد ممنوع و تحريم است»، اتهامات متعدد و واهي به پيامبر اسلام مي زنند و كشتن او را نتيجه مي گيرند ولي اشتباه محاسباتي آنها اينجاست كه نمي توانند تحليل كنند پس چطور محمد(ص) ماند و حتي به معراج و سدره المنتهي رفت و تمدن اسلامي را پايه گذاشت؟

3- چرخه روزگار چرخيد و چرخيد تا با بروز و ظهور انقلاب اسلامي ايران، بار ديگر «اسلام» از ميان آموزه ها و متون به كرسي حاكميت نشست و در دوره كنوني، پيچ تاريخي افول قدرت ها و مدعيان آغاز شد.

در اين دوره نداي پيامبر رحمت است كه بار ديگر به گوش مي رسد و فرزند راستين پيامبر اين بار همانند جدش بر «اسلام» عزيز پاي مي فشارد و مستكبران و زورگويان كه صدا به اعتراض و تهديد بلند مي كنند و وعده سرنگوني «جمهوري اسلامي» را ادعا مي كنند با پاسخ هاي قاطع و پي درپي امام راحل عظيم الشأن مواجه مي شوند كه «هيچ غلطي نمي توانند بكنند».

«تحريم»ها را به پيش مي كشند اما امت امام ثابت مي كنند فرزند رمضان هستند و پايدار و مقاوم. جنگ به راه مي اندازند و همين امت ثابت مي كنند فرزند عاشورايند.

هرچه به صحنه مي آورند و تمام پتانسيل خودشان را بكار مي گيرند تا جمهوري اسلامي كه ترجمان اسلام ناب محمدي(ص) است را از كارزار مبارزه خارج كنند و مردم را نااميد نمايند ولي امام خميني(ره) به صراحت مي گويد؛ «اين قرن، قرن غلبه مستضعفين بر مستكبرين است».

و آيا امروز نشانه هاي اين بيان حكيمانه آشكار نشده است؟ مگر نه اين كه قرار بود جمهوري اسلامي را از پاي درآورند؟ تحريم ها، تهديدها، توطئه ها، جنگ و گزينه نظامي بخشي از اين پروژه نبود؟ پس چه شده است كه به قول سي ان ان هرچه به ايران فشار آوردند، تحريم كردند، توطئه ها تدارك ديدند و... «نتيجه معكوس» داده است؟ آيا مي توان واقعيت ها را انكار كرد؟ نمونه هاي زير بخشي از ماجراست؛

مجله تايم قدرت نظامي ايران را تحسين مي كند و در گزارش خود به اين واقعيت اذعان مي نمايد كه حمله نظامي به ايران امكان پذير نيست چون قابليت هاي نظامي و موشكي و موقعيت استراتژيك تنگه هرمز چنين اجازه اي نمي دهد. واشنگتن پست بعد علمي و هسته اي ايران را مورد دقت قرار مي‌دهد و صراحتا مي نويسد؛ «ايران در تاريخ كشورهاي هسته اي يك استثناست زيرا در روند هسته اي شدن خود هرگز از حمايت خارجي برخوردار نبوده است.»

جالب است كه هافينگتون پست نمي تواند «قدرت نرم» ايران را ناديده بگيرد و تاكيد مي كند قدرت نرم جمهوري اسلامي، سدي در برابر آمريكاست.

در همين خط، تحليل جروز الم پست هم خواندني است كه مي نويسد نفوذ ايران در منطقه، هژموني آمريكا را نشانه رفته است و «بوستون گلوب» در ترجيع بند قدرت جمهوري اسلامي برخاسته از اسلام ناب اعتراف مي كند كه؛ «زمان رهبري ايران در منطقه فرا رسيده است».

4- از سوي ديگر؛ دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي در بدترين شرايط قرار گرفته اند و تحليلگران و استراتژيست هاي خودشان به اين افول فزاينده اعتراف مي كنند.

بحران مالي و اقتصادي لاعلاج در آمريكا و اروپا با كسري بودجه هاي نجومي- كه تنها كاخ سفيد بيش از 61هزارميليارد دلار كسري بودجه دارد- و وضعيت وخامت بار بيكاري، انحراف هاي اخلاقي، تروريزم اجتماعي و... حاكي از آن است كه بدخواهان و معاندين اسلام در پايان راه هستند و پيچ تاريخي در دوره كنوني آغاز گشته است. چاره كار گوش دادن به نداي اسلام و تسليم مكتب حيات بخشي است كه براي بحران هاي كنوني برنامه دارد وگرنه مكتب سرمايه داري و نظام ليبرال دموكراسي در پيله تضادهاي لاينحل و تناقض هاي استراتژيك گرفتار شده اند.

5- تحولات منطقه خاورميانه در بستر بيداري اسلامي نيز مهر تاييدي است كه دنيا در يك پيچ تاريخي قرار گرفته است و دو سال گذشته بخوبي اين واقعيت را عيان و نمايان كرده است. لجوج ترين و معاندترين دشمنان جمهوري اسلامي و اسلام نتوانستند زبان به دهان بگيرند و هراس آلود به «بهمن اسلامي خاورميانه»- تعبير ها آرتص- اعتراف كردند.

عبارت نتانياهو نيز قابل تأمل است كه در تحليل انقلاب ها و قيام هاي منطقه- به گزارش خبرگزاري اروپا- مي گويد؛ «يك انقلاب اسلامي با هسته اي ضد اسرائيلي است.»

آيا نمونه هايي از آنچه در بالا آمد كه مصداق مشت، نمونه خروار است را مي توان نديد و يا انكار كرد؛و اين همه در عصر كنوني به بركت مولود 71 ربيع و اسلام عزيز است كه اكنون جمهوري اسلامي با مدل ممتاز و الگويي بي بديل بر پيچ تاريخي قرار گرفته است تا طنين نداي پيامبر رحمت را به گوش جهانيان برساند. ان شاءالله.

خراسان:جاهليت مدرن و نياز بشريت به پيامبراعظم(ص)

«جاهليت مدرن و نياز بشريت به پيامبراعظم(ص)»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي ياراحمدي خراساني است كه در آن مي‌خوانيد؛تاريکي و ظلمت، شرک و کفر، جنگ و خونريزي، نابرابري و بي عدالتي، کينه و دشمني و ... همه جا را فرا گرفته است. ديگر انسانيت و اخلاق معنايي ندارد. محبت بي معناست. ارزش هاي اخلاقي حلقه مفقوده زندگي بشريت است. دختران حق زندگي ندارند و بايد زنده به گور شوند ولي تعداد زياد پسران نشانه خوبي براي هر خانواده است. با کوچک ترين سوءتفاهمي جنگ هاي خونين و بي پايان رخ مي دهد. اشرافي گري تنها ملاک شايستگي است. سياه پوستان برده هستند و نژاد پست تر و بردگان از حداقل حقوق اجتماعي بي بهره اند. شکنجه ضعيفان امري طبيعي است و بالاخره انسان گرگ انسان است. اين ها همه و همه تنها گوشه اي از ويژگي هاي دوره خاصي از تاريخ است؛ عصر جاهليت.

روح انسان به واسطه انتسابش به آستان ربوبي در غايت ظرافت و حساسيت است. اما چگونه است که تباهي همه جا را فرا گرفته است؟ و چگونه مي توان بشريت را احيا نمود؟ خداوند متعال براي نجات انسان ها از گمراهي و براي هدايت بشريت «رحمةللعالمين» را به آفرينش عنايت فرمود.

عالي ترين نمونه اخلاق و تربيت و والاترين الگوي کمالات انساني برانگيخته مي شود تا به مصداق آيه شريفه «ولکم في رسول ا... اسوة حسنه» اسوه اي حسنه، نعمت آفرينش را کامل نمايد. پيامبرگرامي اسلام(ص) هم او که براي همه عزيز و دوست داشتني است و هم او که (محمدامين) است، همچون خورشيد تابان در آسمان انسانيت مي درخشد و کالبد ارزش هاي والاي اخلاقي و کمالات و سجاياي انساني را روح مي بخشد. الگويي به تمام معنا از جميع کمالات و امتيازاتي که يک انسان در همه ابعاد وجودي خود مي تواند داشته باشد در زندگي پرعظمت و شگفت انگيز آن حضرت ترسيم شده است که براي هميشه چون مشعلي فروزان فرا راه آدميان پرتوافشاني مي نمايد.

محمد، پيشواي عظيم الشأن اسلام بسيار با ابهت بود، در دل ها جاي داشت، عزيز و گرامي بود و قلب ها را تسخير کرده بود. به زيبايي و پاکيزگي آراسته بود. در تنهايي محزون و متفکر و در ميان جمع بشاش و گشاده رو بود و غالبا تبسمي بر لب داشت. کسي نتوانسته است و هيچ کس نيز نمي تواند او را آن چنان که هست بشناسد و تعريف کند. هيچ نويسنده و هيچ خطيب توانايي ياراي اداي حق مطلب در وصف ابعاد شخصيت و خلق و خوي پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) را ندارد.

وجود شريف حضرت محمد(ص) که بهانه خلقت است فصل جديدي در زندگي بشريت به وجود مي آورد. تعاليم وسيع و گسترده آن حضرت همچو خورشيد در شب هاي تاريک و ظلماني تابيد و انسانيت را احيا کرد. در روزگاري که اشرافي گري و تجملات ملاک ارزش انسان ها بود، زوايد معيشت را از زندگي خود حذف کردند و با وجود اين که با کوچک ترين اراده مي توانستند خزاين عالم را در اختيار داشته باشند، ساده و بي آلايش بودند. در دوره اي که دختران حق زندگاني نداشتند و زنده به گور مي شدند ايشان دختر اطهر خود را تکريم کردند و بر دستانش بوسه زدند. برادري و برابري را جايگزين برده داري و نژادپرستي کردند.

جنگ هاي خونين و درازمدت را به مودت و دوستي مبدل و دو قبيله اوس و خزرج را که ساليان سال با هم در جنگ بودند را به صلح و دوستي رهنمون کردند. خداپرستي و وحدانيت را جايگزين شرک و بت پرستي نمودند و قلب انسان ها را با نور خدا روشن و منور ساختند. در عصر بي سوادي و جهالت مردم را به کسب علم و دانش توصيه مي کردند؛ «حتي اگر در چين باشد». اين تنها قطره اي از درياي نعمتي بود که «ارحم الراحمين» با عطاي «رحمةللعالمين» به بشريت کرامت کرد. نعمت بزرگ و وصف ناشدني، که تنها خدا به خاطر عطاي او بر مومنين منت نهاد. «لقد من ا... علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم».

و اما امروز؛ در عصر فراصنعتي و در هزاره سوم که پيشرفت هاي قابل توجهي در صنعت و تکنولوژي به وجود آمده است نيز بشر در جاهليت به سر مي برد؛ «جاهليت مضاعف»، «جاهليت مدرن». جاهليتي که به برکت! استعمار و استثمار اخلاقي و فرهنگي غرب به وجود آمده است. جاهليتي که به واسطه زياده خواهي و دنياطلبي ايجاد شده است. امروز نيز ارزش هاي اخلاقي در جوامع مختلف رنگ باخته است. جاهليت مضاعف نيز دختران را زنده به گور مي کند اما نه جسم آن ها را بلکه روح و روان و شخصيت و عفت آنان را.

در عصر جديد هم شاهد جنگ هاي خونين طولاني مدت هستيم اما اين بار با شعار دموکراسي، عدالتخواهي و بشردوستي. در عصر جديد هم شاهد شکنجه ضعيفان هستيم اما اين بار در زندان «ابوغريب» يا «گوانتانامو». در عصر جديد هم بر سر پيامبراکرم(ص) خاکستر مي ريزند اما به شيوه خود با کتاب، فيلم سازي، با اهانت، با هتاکي و ...

پس بايد بار ديگر دست به دامن «شمع جمع آفرينش» شويم همان وجود شريفي که تا ابد «چراغ افروز راه اهل بينش است» و همان پيامبر رحمتي که همواره نگران انسان هاست.

پيامبراعظم(ص)، پيامبر رحمت و مهرباني ها دوباره بايد گوشه چشمي به انسان ها بيندازد و حيات بخش اخلاق و کمال باشند. آري، امروز بيش از هر زمان ديگري نيازمند دستاويزي به سيره نبوي هستيم تا از جهالت رهايي يابيم و بتوانيم به مکارم اخلاقي دست يابيم چون تنها اوست که مکارم اخلاق را مي تواند به اتمام برساند.

اکنون که در ظلمت و تاريکي خورشيد تابناک پيامبراعظم(ص)، فروزان شده است بايد تلاش کنيم تا زمينه ظهور و بروز سيره آن حضرت فراهم شود. مقوله اي که تنها بايد شرايطش را فراهم کنيم تا فرزند موعودش مهدي(عج) بيايند و احياگر اسلام ناب محمدي(ص) باشند. در اين مقطع زماني که به قول رهبر معظم انقلاب «ياد و نام پيامبراعظم(ص) از هميشه زنده تر است» بايد آموزه هاي ايشان را در برنامه زندگي خودمان قرار دهيم که به واقع اکنون بيش از هر زمان ديگري محتاج توجه و عنايت خاص حضرتش هستيم.

جمهوري اسلامي:اين اصرار به نفع مردم نيست

«اين اصرار به نفع مردم نيست»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛تصميمات جديدي كه در جلسات مشترك دولت و مجلس گرفته شده و قرار است بر مبناي آن 80 تا 100 هزار تومان به برخي دهك‌هاي ضعيف جامعه كمك نقدي صورت گيرد، بيش از آنكه تصميمي رو به جلو باشد در راستاي آماده ساختن جامعه براي اجراي مرحله دوم قانون هدفمندي يارانه‌ها، اقدامي منفعلانه است كه با هدف جبران اندكي از كاهش قدرت خريد جامعه صورت مي‌گيرد.

به ديگر سخن توافق دولت و مجلس بر سر اين موضوع كه قدرت خريد طبقات فرودست جامعه به حدي كاهش يافته كه براي رهاندن آنان از شرايط فقر مطلق بايد دست به اقداماتي جبراني آن هم از نوع فوري آن زد، معنايي جز ناكامي قانون هدفمندي يارانه‌ها در نيل به اهداف تعريف شده براي آن ندارد چرا كه اگر اين قانون توانسته بود به اهداف بيان شده براي آن دست يابد در حال حاضر به گفته رئيس‌جمهور نه تنها نبايد نيازي به پرداخت كمك هزينه اضافي به طبقات خاصي از جامعه مي‌بود بلكه اساساْ نبايد نشانه‌اي از فقر در كشور مشاهده كرد.

از اين روست كه به نظر مي‌رسد در صورت اصرار دولتمردان بر اجراي مرحله دوم قانون هدفمندي يارانه‌ها بايد در شيوه اجراي آن تجديد نظري اساسي صورت گيرد و اهداف سياسي از دايره نيات مجريان اين قانون پاك و حذف شود چرا كه بدون شك يكي از عمده‌ترين علل ناكامي قانون هدفمندي يارانه‌ها در تصحيح شرايط اقتصادي كشور، اولويت يافتن اهداف سياسي بر اقتضائات اقتصادي در اجراي آن بوده است.

اين جابه جايي در اولويت‌ها باعث شد قانوني كه تقريباً هيچ كارشناس و متخصصي در حوزه اقتصاد، ترديدي در ضرورت اجراي آن روا نمي‌داشت و صاحب‌نظران علاج بسياري از مشكلات ساختاري و تاريخي اقتصاد كشورمان را در آن مي‌دانستند، دستخوش قلب ماهيت شود.اين در حالي است كه اكثريت كارشناسان، موفقيت اين اصلاحات ساختاري را مستلزم اجراي صحيح، علمي و غيرسياسي آن مي‌دانستند و همواره هشدار مي‌دادند كه چنين طرحي به شدت قابليت و ظرفيت بهره‌برداري‌هاي سياسي را دارد. بنابر اين در عين ضرورت انجام چنين اصلاحاتي، مجريان اين قانون همواره بايد از در افتادن در دام وسوسه‌هاي جذاب سياسي اين قانون بپرهيزند.

عليرغم اين تذكارها و انذارها متأسفانه دقيقاً همان بلايي كه درباره آن هشدار داده مي‌شد بر سر قانون هدفمندي يارانه‌ها آمد؛ دولت به عنوان مجري قانون تمام هم و غم خود را معطوف به پرداخت يارانه نقدي خانوارها كرد و تا مي‌توانست از سهمي كه بايد به ساير بخش‌ها به ويژه توليد تعلق مي‌گرفت، كم كرد.

ادامه اين روند نادرست كار را پس از دو سال به جايي رسانده كه دولت و مجلس ناگزيرند براي جبران تنها بخش كوچكي از كاهش قدرت خريد مردم، مبالغي را به صورت نقدي بين آن‌ها توزيع كنند؛ مبالغي كه قطعا نمي‌تواند به اقشار ضعيف جامعه كه اجراي نادرست قانون هدفمندي يارانه‌ها بر مشكلاتشان نيز افزوده است، كمك قابل توجهي به حساب آيد.

اكنون نيز دولت عليرغم هشدارهاي مكرر كارشناسان، مخالفت صريح نمايندگان مجلس و حتي اظهارنظر روشن مردم، بر اجراي مرحله دوم قانون هدفمندي يارانه‌ها اصرار مي‌ورزد و عجيب‌تر آنكه اين اقدام را حلال مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم مي‌داند! قطعاً اين اصرار به نفع مردم نيست و عقلاي قوم بايد براي قانع ساختن دولت به صرفنظر كردن از اجراي مرحله دوم هدفمندي در شرايط كنوني تدبيري بينديشند.

رسالت:كاربرد و راهبرد وحدت

«كاربرد و راهبرد وحدت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن مي‌خوانيد؛امسال ايام ولادت حضرت محمد (ص) و امام صادق (ع) با طليعه سي و پنجمين بهار آزادي تقارن يافته است تا بار ديگر اركان و عوامل پيدايش انقلاب اسلامي ملت ايران را يادآور شود چرا كه بازخواني و ريشه‌يابي عوامل پيروزي انقلاب، رمز استمرار و تداوم آن را نيز گوشزد مي‌كند.«اسلام»، «مردم» و «رهبري» به عنوان سه ركن اساسي، ظرفيت خويش را در سرنگوني سرسپرده ترين رژيم  وابسته به نظام سلطه جهاني، نشان دادند و با حاكم ساختن نظام مردم‌سالاري ديني، سي و چهار سال است كه مانع آسيب رساني دشمن به آن مي‌شوند.

اين سه سرمايه و ذخيره الهي همچنان استعداد دفاع از استقلال و سربلندي ملت ايران را دارند اما همان‌گونه كه انسانها بايد از فضيلت تقوا در نهان خويش محافظت نمايند تا متقابلا تقوا نيز آنان را در برابر وسوسه‌هاي نفساني حفظ كند، از سه ركن اساسي انقلاب نيز بايد هوشيارانه پاسداري شود تا كشور را در برابر ترفندهاي دشمن بيمه كنند.

نظام سرمايه‎‌‎داران جهاني، با شناخت اين سه ركن، شب و روز براي ضربه‎‌‎زدن به آنها در تلاش است؛ عليه ركن رهبري و ولايت فقيه به عنوان عمود خيمه نظام اسلامي، از طراحي و اعمال هيچ‎‌‎گونه توطئه‎‌‎اي مضايقه نمي‎‌‎كند تا جايگاه و گستره نفوذ كلام رهبري را محدود سازد، براي تضعيف باور مردم به ركن اسلام، چون در وادي منطق مستاصل مانده است به استهزاء و تمسخر مقدسات متوسل شده است و اما "مردم" عزيز و هوشيار و ايثارگر ايران، هدف مستقيم تمامي حيله‎‌‎هاي دشمن هستند و كوشش مي‎‌‎كند تا "مردم" را از "رهبري" و "اسلام" جدا كند.

در عين حال يكي ديگر از شيوه‎‌‎هاي تاريخي مستكبران براي تحكيم پايه‎‌‎هاي ظلم خويش و درهم شكستن قدرت مردم، ايجاد تفرقه بين آنان بوده است. امروز هم دشمنان ما با توجه به انتخابات رياست جمهوري آينده، وحدت ملت ايران را هدف امواج گسترده تخريبي خويش قرار داده‏‎‌‎اند و بنابراين ايمان، بصيرت، مردم‎‌‎دوستي و دلبستگي به مصالح ملي، همه و همه ايجاب مي‎‌‎كند كه هر كس به سهم خود براي حفظ وحدت و خنثي ساختن اين توطئه‎‌‎‏ دشمن تلاش كند. بديهي است كه مخاطب اين كلام، بيش و پيش از همه دولتمردان كشور مي‎‌‎باشند و آنان به هر نسبت كه سمت والاتري دارند، مسئوليت‎‌‎شان در حفظ وحدت بيشتر است چرا كه انعكاس موضع‎‌‎گيري‎‌‎هاي متفاوت آنان در جامعه، طرفداران و مخالفاني را پيدا مي‎‌‎كند و اين خود مقدمه ايجاد شكاف در جامعه مي‎‌‎شود.

 كما اينكه دشمن نيز با توجه به همين واقعيت، روي موضع‎‌‎گيري‎‌‎هاي مسئولان حساسيت ويژه‎‌‎اي نشان مي‎‌‎دهد و سعي در بزرگ نمايي اختلاف ديدگاه‎‌‎ها دارد و هرچند اين اختلاف‎‌‎نظرها در بسياري از موارد ممكن است مبناي نگاه كارشناسي متفاوت داشته باشد اما گسترش آن در جامعه، موجب سلب اعتماد مردم به توانمندي مديران و كارآمدي نظام مي‎‌‎شود و مايه دلخوشي دشمنان ملت ايران مي‎‌‎گردد.

با توجه به اينكه در شرايط خطير كنوني، دشمن سياست تحريم اقتصادي را عليه ما به كار گرفته است طبعا پيامدهاي اين تحريم را هم با حساسيت رصد مي‎‌‎كند و اگر مسئولان يكپارچه و متحد براي مقابله با آثار اين تحريم‎‌‎ها‎‌‎‏ عكس‏‎‌‎العمل نشان بدهند، موجب دلسردي دشمن خواهد شد اما اگر خداي ناكرده عكس‎‌‎العمل‎‌‎هاي متفاوت و بعضا متضاد بروز دهند و هر مسئولي، ديگري را علت كاستي‎‌‎ها بشمارد، نتيجه آن خواهد شد كه دشمن بر استمرار و تشديد فشارهاي خود تجري خواهد يافت.

در دوراني كه كشور در حال گذار از اين پيچ حساس و استقامت در برابر فشارها و تحريم‎‌‎هاي دشمن مي‎‌‎باشد هرگونه بي‎‌‎تابي و بي‎‌‎تدبيري و كشمكش سرنشينان قطار انقلاب، خصوصا دست‎‌‎اندركاران هدايت اين قطار، ممكن است پيامدهاي غيرقابل جبراني داشته باشد لذا مسئولان عالي رتبه كشور بايد "وحدت" را سرلوحه راهبردها و برنامه‎‌‎ها و موضع‎‌‎گيري‎‌‎هاي خويش قرار دهند. دليل اعتقادي سياسي اين بايستگي ،‎‌‎حكم ، دستور شفاف و توصيه صريح و مكرر رهبري بر ضرورت حفظ وحدت در شرايط كنوني است كه حجتش براي عمل مسئولان كافي است در حالي كه مسئولان براي رفتاري خلاف آن در پيشگاه الهي حجتي ندارند.‏

اما دليل عقلي و منطقي آن هم، درك شرايط و جنگ احزابي است كه دشمن تدارك ديده و روشن است كه در اين موقعيت بايد مسئولان اولا اختلافات مهم را كنار بگذارند و درباره اختلافات اهم نيز در فضاي كارشناسي مذاكره كنند علاوه بر آن چنان كه اشاره شد از علني شدن اختلافات پرهيز نمايند. همچنين موضع‏‎‌‎گيري‎‌‎هاي مختلف يكديگر را حمل بر سوء نيت ننمايند چرا كه تفاهم
پيش‌نياز هماهنگي و دستيابي به وحدت است.

خوشبختانه با رهنمودهاي اخير مقام معظم رهبري برگزاري جلسات كارشناسانه قوه مجريه و قوه مقننه براساس  تفاهم حقوقي، جريان يافته است و با عنايات الهي، دستاوردهاي اميدبخشي را براي مردم خصوصا اقشار ضعيف جامعه به ارمغان خواهد آورد و در ايام پايان سال باري از دوش آنان برخواهد داشت و موجب شادماني آنان و ياس دشمن خواهد شد.

توجه داشته باشيم كه دشمن با شكستي كه در جريان فتنه 88 خورد به اين جمع‎‌‎بندي رسيده است كه نمي‎‌‎تواند به اقشار مرفه دل خوش كند و لذا با سياست تحريم اقتصادي خيال آن دارد كه ولي نعمتان و نيازمندان جامعه را به صحنه رويارويي با نظام بكشاند.

يكي از مهمترين دلايلي كه چه بسا انگيزه عدم پايبندي بعضي مسئولان به وحدت مي تواند باشد، چنان كه اشاره شد، ديدگاه‎‌‎هاي كارشناسي است و اينكه برنامه‎‌‎هاي طرف مقابل خويش را غير كارشناسانه و يا حتي سياسي كاري مي‎‌‎پندارند و حتي بعيد نيست دليل آن را جمع‎‌‎آوري راي براي ايام انتخابات بدانند. اگر اين تحليل واقعيت هم داشته باشد و مقابله با اين سياسي كاري "حق" باشد، با توجه به رهنمودهاي موكد رهبري، علي الاصول دفاع از حقيقتي بزرگتر در اين شرايط ايجاب مي‏‎‌‎كند كه فعلا مقابله با اين‎‌‎گونه سياسي كاري‎‌‎ها، مانع دستيابي به آن حقيقت بزرگتر نگردد.

در ايام ولادت پيامبر گرامي حضرت محمد (ص) بايد از تاريخ اسلام درس آموخت و به عنوان نمونه و هرچند قياس مع‎‌‎الفارق، اطاعت از آن بزرگوار و پذيرش پيمان صلح "حديبيه يقينا" براي مسلمانان غيرتمند بسيار دشوار بود اما با تمكين در برابر دستور رهبري، گذشت زمان دستاوردهاي شگفت‏‎‌‎انگيز آن صلح را آشكار ساخت.  لذا بايد پذيرفت كه تنها در پرتو وحدت تحت فرمان رهبري، مي‎‌‎توان اقتدار نظام مردم‎‌‎سالاري ديني را حفظ كرد و تجربه 34 ساله اين نظام ثابت كرده است كه قدرت دفع هرگونه كاستي و ناخالصي را دارد.

وطن امروز:ملکه وارد می‌شود!

«ملکه وارد می‌شود!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم دكتر زهرا طباخي است كه در آن مي‌خوانيد؛بعد از آفند‌های رسانه‌ای موفق «وطن‌امروز» و دیگر رسانه‌های ارزشی کشور، مدیریت بنگاه خبرپراکنی بی‌بی‌سی، وابسته به دولت بریتانیای صغیر با شتاب‌زدگی مثال‌زدنی از حمایت همه‌جانبه خود از خبرنگاران و مدیران فاسد بخش فارسی خبر داد. این موضوع از زوایای متعدد قابل بررسی است اما آنچه در این میان مهم جلوه می‌کند جست‌وجو برای علت این پادرمیانی مدیران سطح اول بی‌بی‌سی در بخشی از زندگی خبرنگاران بخش فارسی است که در ظاهر «خصوصی» می‌نماید.

برخلاف پرونده‌های قضایی متعددی که هم‌اکنون بی‌بی‌سی با آن دست به گریبان است بخش‌هایی از زندگی جاسوسان حرفه‌ای بخش فارسی این شبکه که در افشاگری‌ها به آن پرداخته شده در خارج از ایران چندان پر‌اهمیت نیست. به گفته خود خبرنگار‌نمایان بی‌بی‌سی «آنجا» رسم نیست که وقتی افراد با یکدیگر رابطه بر‌قرار می‌کنند لزوما در فکر ازدواج باشند! پس آنچه در این میان شایسته ورود مدیران ارشد بی‌بی‌سی است ظاهرا حمایت از نوجاسوسانی است که در میانه راه دستیابی به «کرسی‌های فروش روح» در این شبکه قرار دارند و بعد از افشاگری از فساد اخلاقی حاکم بر کل دستگاه بی‌بی‌سی بعید نیست دور «بی‌بی‌سی» را کلا خط قرمز بکشند!

در واقع آنچه در این میان مغفول مانده است و به عمد تلاش می‌شود زیر سایه روابط کذایی و بی‌بند و باری مشهود و علنی درون گروهی و... مجریان و کارکنان بی‌بی‌سی پنهان بماند هدف از رواج چنین تعاملاتی در یک مجموعه به ظاهر خبری است. برخلاف پرونده بخش جهانی بی‌بی‌سی اینجا صحبت از کودک‌آزاری‌های سادیسمی و صرفا بداخلاقی جنسی نیست. هدف از برقرار کردن روابط جنسی در این پرونده پر حجم، آلوده کردن اعضای سیستم و مسلح شدن به شگردهای جنسی برای کسب اهداف بزرگی است که قطع به یقین از «بالا» به عنوان هدف برای خبرنگاران و مجریان فرامنطقه‌ای تعریف شده است.

مورد برجسته این پرونده به احتمال زیاد خانم «ن ـ ک» است. فردی که به واسطه بروز استعداد‌های شگرف در حیطه جاسوسی جنسی موفق شده است به پیشرفتی سریع در حوزه کاری خود دست یابد. چنین ارتقای کاری بویژه بعد از عدم همکاری خانم «پ ـ ق» در برهه‌ای از زمان و جایگزینی وی با «ن ـ ک» عینا در همان مرتبه شغلی، بدون در جریان بودن مدیران ارشد بخش فارسی و حتی احیانا بالاتر از اندازه بی‌بی‌سی، ممکن نبوده است. شباهت این بخش جریان با پرونده قضایی کودک‌آزاری بسیار گسترده و طولانی مدت زیرمجموعه بی‌بی‌سی از این جهت است که پذیرش عدم اطلاع مدیران بالادست از اعمال زیرمجموعه در یک برهه زمانی سی و چند ساله اصلا متصور نیست، مگر اینکه مدیران بی‌بی‌سی تصمیم گرفته باشند با مخاطبان بخش فارسی این مجموعه نیز مانند مردم انگلستان و دولت این کشور از جایگاه سلطنتی برخورد کنند! مشکل اینجاست که حمایت خانواده سلطنتی و شخص ملکه در خاورمیانه چاره‌ساز نیست!

تا اینجای کار مشخص شد که هدف اصلی مدیران بی‌بی‌سی از نقش‌آفرینی در پرونده به ظاهر بی‌ارزش فساد اخلاقی کارکنان بخش فارسی از یک‌سو حمایت از عملکرد خود و از سوی دیگر اطمینان بخشیدن به دیگرانی است که به امید دستیابی به کرسی خبرنگاری حرفه‌ای ورژن بی‌بی‌سی مردد مانده‌اند! چه کسی می‌تواند این واقعیت تلخ را انکار کند که خبرنگاران و مجریان امروز بی‌بی‌سی فارسی جملگی از عناصری هستند که در روزنامه‌های زنجیره‌ای داخلی تحت مجموعه مدیران فاسد اصلاحاتچی آموزش دیده و سپس به سمت تور دستگاه امنیتی انگلیس راهنمایی شدند

متاسفانه نسخه برخورد با «جاسوس هزینه‌ساز» و «نوآموز پشیمان» وارد شده به سیستم یکی است. ورود به باشگاه جاسوسان حرفه‌ای سرویس اطلاعات انگلیس آغاز مسیری بی بازگشت است، چرا که به واسطه نواختن استارت، افراد به بخشی از اسرار این سیستم آموزشی «حرفه‌ای» پی خواهند برد که فاش شدن هر قسمت از آن می‌تواند همچون چراغ چشمک زن قرمز در مقابل سایر علاقه‌مندان، خبر از آینده‌ای عاری از اصول اخلاقی و حتی زندگی حرفه‌ای خبرنگاری دهد.

نکته جالب توجه دیگر تهدیداتی است که از سوی مدیران بی‌بی‌سی مطرح شده است با این مضمون که «پشت پرده» این جنگ رسانه‌ای ایرانی را بزودی فاش خواهند کرد! به طور معمول در یک «پرونده پر و پیمان اطلاعاتی- امنیتی» به دست آمده از منابع آشکار، طرفی متوسل به تهدید و نشان دادن چنگ و دندان می‌شود که از نظر ادله در موضع ضعف قرار دارد و‌گرنه خبردادن و اطلاع‌رسانی پیش از موعد درباره یک «افشاگری تکان دهنده» خود خطرآفرین برای آینده چنین خبری است! از طرف دیگر دعوت از «دم حضرت روباه» به جایگاه شهود در محکمه روباه اندکی مضحک است! مدیران ارشد بی‌بی‌سی جهانی اگر از «پاکی بی‌اندازه پرونده اخلاقی‌شان» به وجد آمده‌اند بهتر است مردم انگلیس را در این وانفسای اخبار «تجاوز و کودک آزاری در دسته‌های 500 تایی با بازه زمانی 30 ساله» از کابوس هولناک قرن رهایی بخشند! کل بخش بی‌بی‌سی فارسی سال‌هاست تحت مدیریت جنسی - حرفه‌ای جناب آقای «ص.ص» پر و بال می‌گیرد و چیزی نمانده ملکه بریتانیای صغیر شخصا برای رفع و رجوع گاف‌های متعدد نامبرده وارد میدان شو‌د! در این کارزار جهانی جاسوسی جنسی که قربانیانی مثل رئیس سیا ژنرال پترائوس، تزیپی لیونی، آنگلا مرکل و کلینتون و اوباما از عواقب آن جان به در نبرده‌اند دست و پا زدن برای حفظ مجموعه مفلوک بی‌بی‌سی پرشین فقط از بریتانیای صغیر بر می‌آید.

غیر از این است که از ابتدا نیز برای هر گروه جاسوسی مدیران امنیتی سیستم یک تاریخ انقضا در نظر می‌گیرند؟ توصیه می‌کنیم ملکه این بار جشن از کار افتادگی جنسی مجموعه کهنه جاسوسان بی‌بی‌سی ورلد و بی‌بی‌سی پرشین را توامان برگزار کند. تا ببینیم این بار جام خانواده سلطنتی را کدام مدیران «زن دوست» و «کودک‌آزار» لبریز خواهند کرد! به سلامتی جیگر!

تهران امروز:الزامات كمك فوري به آسيب‌پذيرها

«الزامات كمك فوري به آسيب‌پذيرها»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم عزت‌الله يوسفيان‌ملا است كه در آن مي‌خوانيد؛جلسات مشترك دولت و مجلس براي سروسامان دادن به اوضاع اقتصادي اگر چه به نتيجه نهايي نرسيده است اما با اين حال روي برخي نكات اجماع وجود دارد كه به نظر مي‌رسد چنين اجماعي ناشي از فشارهايي است كه در جريان گراني‌هاي اخير بر دهك‌هاي پايين جامعه وارد شده است. طرح كمك فوري به اقشار فرودست در قالب پرداخت نقدي و سبد كالاهاي اساسي يكي از اين توافقات است كه مي‌تواند فشارهاي ناشي از گراني‌هاي اخير را تا حدي التيام بخشد و باعث شود افراد ضعيف جامعه در شب عيد قدرت خريدشان بهبود پيدا كند.

 ولي بايستي توجه داشت كه چنين كمك‌هايي اگر چه مورد تاييد است و حتما بايد عملياتي شود، ليكن اولا همين كمك‌ها الزاماتي دارد كه بايد رعايت شود و در عين حال چنين كمك‌هايي نمي‌تواند به حل ريشه‌اي مشكلات كمك كند. بلكه حل ريشه‌اي مشكل در گرو اهتمام جدي براي حل مشكلات مربوط به بخش توليد، صنعت و كشاورزي است كه انتظار مي‌رود دولت در اين زمينه اقدامات اساسي‌تر به‌عمل بياورد و راه را براي بازگرداندن رونق به بخش توليد باز كند.

اكنون بخش‌های توليد، صنعت و كشاورزي با مشكلات متعددي روبه‌رو هستند كه مي‌طلبد بيشترین هم و غم خود را بر رفع اين مشكلات قرار بدهيم. چرا كه حل مشكلات توليدي، صنعتي و كشاورزي به افزايش اشتغال و درنتيجه توانمندي اقشار فرودست منجر مي‌شود. مادام كه اين مشكلات ريشه‌اي مورد توجه قرار نگيرد اعطاي كمك‌هاي فوري و نقدي هم اگر چه در كوتاه‌مدت باعث كاهش فشار بر اقشار فرو دست مي‌شود، ليكن به صورت بلندمدت آنان را توانمند نمي‌سازد.

همچنين ضرورت دارد در فرآيند اعطاي كمك به دهك‌هاي پايين به‌گونه‌اي طراحي شود تا آثار تورمي تزريق نقدينگي جديد به اقتصاد كشور به حداقل ممكن كاهش پيدا كند. چرا كه در اين ميان كنترل نقدينگي نقش اساسي را بازي مي‌كند. در صورت امكان بايد كالابرگ‌هايي طراحي شود كه به ازای آن اجناس به مردم تحويل داده شود. ناگفته پيداست پرداخت نقدي براي دريافت كالا حجم زيادي از نقدينگي را سبب خواهد شد كه به تورم دامن خواهد زد.ضمن اينكه دولت نمي‌تواند همه اقلام را در اين فرصت كوتاه توليد يا وارد كند و حداقل اين است كه پخش اين اقلام بايد به شدت مديريت شود تا داستان نیاز به واردات بي‌رويه سال‌هاي گذشته اتفاق نيفتد.

در كنار كمك‌هاي مطرح شده بايد همزمان به راه‌حل‌هاي بلند مدت و ماندگار انديشيد.اين مسئله قطعي است كه همه مردم جامعه به فضاي با ثبات براي فعاليت اقتصادي نياز دارند.از اين رو بايد به بخش توليد و كشاورزي بيش از اين توجه شود و اجراي فاز دوم هدفمندي يارانه‌ها با دقت مورد بررسي قرار بگيرد. 

آفرينش:انقلاب در انقلاب مصرو چالش هاي اخوان

«انقلاب در انقلاب مصرو چالش هاي اخوان»عنوان سرمقاه روزنامه‌ آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛دومين سالگرد انقلاب مصر درميان شديدترين تدابير امنيتي به خشونت و درگيري كشيده شد. معترضين دولت و رييس جمهور با حضوردرخيابان ها با نيروهاي امنيتي درگير شدند كه حاصل اين چند روز درگيري تاكنون 550 كشته وزخمي بوده است. معترضان خواهان عملي شدن وعده هايي هستند که در زمان انقلاب به آنها داده شد و اكنون عملي نشده اند. تظاهرکنندگان محمد مرسي و اخوان‌المسلمين را متهم مي کنند که به اهداف انقلاب خيانت کرده اند.

مخالفين دولت معتقدند كه مرسي و اخوان المسلمين درپي تحقق خواسته هاي خود به عنوان خط و مشي اصلي كشور هستند. بسياري از معترضان براين عقيده اند كه قانون اساسي جديد به نفع اسلام گرايان وضع شده و درآن حقوق زنان،مسيحيان و قبطي ها مورد توجه قرار نگرفته و خواهان تجديد نظر در آن هستند. جبهه نجات ملي با حضورمحمدالبرادعي و گروه شش آوريل منتسب به حمدين صباحي از جمله انقلابيوني هستند كه امروز به معترضان اصلي دولت تبديل شده اند و رهبري مخالفان را براي حضور درخيابان برعهده داشته و خود در ميدان التحريرمتحصن شده اند.

اين تنش ها اوضاع بسيار سختي را براي محمد مرسي و اخوان پديدار كرده است به طوري كه رييس جمهور سفر خود به نشست سران اتحاديه آفريقا را كنسل كرد و اخوان تمامي دفاتر حزب عدالت وآزادي(تشكيلات سياسي اخوان) را تعطيل كرده است. سرمنشأ اصلي اين چالش هايي كه امروز مصر و اخوان با آن مواجه هست را مي توان درچند گزينه خلاصه كرد:

1- چالش هاي سياسي: از بدو آغاز انقلاب ابهامات و اتهاماتي درمورد عملكرد اخوان دربين سياسيون و انقلابيون وجود دارد كه تاثير فراواني بر وجهه و عملكرد دولت مصر داشته است. انقلابيون مصر و جوانان ميدان التحرير معتقدند درزمان آغاز اعتراضات اخوان المسلمين رويكردي محافظه كارانه در پيش گرفت و درآخرين مراحل سرنگوني پا به عرصه گذاشت و سوار برموج انقلاب شد. پس از سرنگوني نيز بسياري از گروه هاي مخالف به سبب نداشتن ساختاري قوي و تشكيلاتي گسترده همچون اخوان، نتوانستند درانتخابات رياست جمهوري حرفي براي گفتن داشته باشند. درآن مقطع انقلابيون مصر دوانتخاب بيشتر نداشتند يا بايد به گزينه اخوان راي مي دادند يا به احمدشفيق گزينه منتسب به مبارك!

لذا درزمان فعلي شاهديم كه گروه هاي سياسي كه دربطن انقلاب بودند و امروز سهمي از قدرت ندارند به سبب برآورده نشدن خواسته هاي سياسي كه داشتند امروز به اعتراض درمقابل دولت مرسي برآمده اند.

2- چالش هاي اقتصادي: مشكلي كه هرانقلابي بعد از تثبيت با آن مواجه مي شود تنگناهاي مالي واقتصادي است. امروز مردم مصر به سبب عدم ثبات و امنيت، كسب و كار مشخصي ندارند. بيكاري و كاهش درآمدهاي حاصل از گردشگري مردم عادي را دچار مشكل كرده و بعضاً وضعيت مالي پيش از انقلاب را ترجيح مي دهند. اعلام وضعيت اضطراري و تعطيلي بازارها به سبب آشوب ها و درگيري هاي مخالفان، دولت مرسي را با پيش زمينه هاي عدم اعتماد مردمي مواجه ساخته است.

3- چالش هاي اجتماعي: اخوان به عنوان يك تشكيلات اسلام گرا شناخته مي شود كه نگرشي مذهبي به سياست دارد. تصويب قانون اساسي برپايه موازين و شريعت اسلامي از جمله دلايل اصلي اعتراض مخالفان مي باشد. گروه هايي همچون نهضت ملي،شش آوريل، مسيحيان و ديگراقليت هاي مصري معتقدند كه تصميمات رييس جمهور و اخوان درپي تثبيت خواسته هاي اسلام گرايان مي باشد و اهميتي به ديگر اقشارجامعه داده نمي شود. معترضان معتقدند كه هدف آنها از انقلاب انگيزه مذهبي نبوده است و درپي آن نبوده اند كه اسلام گرايان را به قدرت برسانند، بلكه درپي ازبين بردن تبعيضات سياسي و اقتصادي بوده اند. معترضان معتقدند كه تصميمات رييس جمهور و اختيارات جديد كه براي خود درنظر گرفته، ادامه همان سياست هاي تبعيض آميز مي باشد.

آنچه بيش از همه مي تواند مشروعيت دولت فعلي را دچار تشكيك كند، عدم توانايي تحقق اهداف انقلاب مصر و بهبود اوضاع اقتصادي مي باشد. عدم توجه دولت مرسي به خواسته هاي معترضان مي تواند منجر به " انقلاب در انقلاب مصر" گردد. 

حمايت:ناآرامي‌هاي مصر

«ناآرامي‌هاي مصر»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛مصر دومين سالگرد انقلاب خود را سپري مي كند. مردم مصر دو سال پيش حركتي سراسري را براي پايان دادن به سه دهه حاكميت حسني مبارك آغاز كردند و در 22 بهمن نيز با سرنگوني مبارك توانستند بخش عمده‌اي از اهداف قيامشان را محقق سازند. اكنون مردم در حالي دومين سالگرد آغاز انقلابشان را برگزار مي كنند كه مصر با زنجيره اي از تحولات همراه است. نكته قابل توجه، مجموع ناامني هاي جاري شده در اين كشور است.

براساس گزارش هاي منتشره و در روزهاي اخير يك درگيري‌هاي مشكوك ميان مخالفان و موافقان مرسي در اسكندريه و قاهره روي داده است .از سوي ديگر پس از اعلام حكم اعدام افراد مجرم در حادثه ورزشگاه" پورت سعيد"، بحران در اين كشور تشديد شد. هر چند كه در دو سال گذشته بارها چنين ناآرامي‌هايي روي داده است، اما تشديد آن در سالگرد پيروزي انقلاب و در شرايطي كه مردم به دنبال برگزاري جشن پيروزي هستند، امري قابل توجه است.

بسياري از ناظران سياسي تاكيد دارند كه بار ديگر طيفي از بازماندگان دوران مبارك احزاب سكولار بازمانده از كشتي قدرت صهيونيست ها و برخي كشورهاي عربي و غربي برآنند تا از فضاي موجود براي رسيدن به اهداف خود بهره برداري كنند. آنان كه به نتيجه رسيدن انقلاب مصر را بر ضد منافع خود مي دانند، برآنند تا اين كشور همچنان در فضاي آشوب قرار داشته باشد.

جلوگيري از استمرار حركت در مسير انقلاب از مهم ترين اهداف اين تحركات است. چنانكه همزمان با ناآرامي‌هاي اخير، برخي جريانها موسوم به اتحاد ملي از تحريم انتخابات سخن گفته‌اند.

نكته ديگر تلاش براي الگو نشدن مصر براي ساير كشورهاست. در دومين سالگرد انقلاب مصر، بسياري از كشورها نظير اردن، بحرين، يمن، عربستان چشم به مصر دارند تا ببينند دستاوردهاي ملت اين كشور چگونه بوده تا با بهره گيري از آن براي ادامه قيام خود گام بردارند.

دشمنان بيداري اسلامي برآنند تا با فضاي پرآشوب چنان وانمود سازند كه گام برداشتن در مسير انقلاب ، دستاوردي جز خشونت نخواهد داشت و ملت ها به جاي انقلاب، بايد به شرايط گذشته بازگردند. به عبارت ديگر تحولات اخير مصر را مي توان برگرفته از طرح تخريب چهره مصر در عرصه جهاني دانست.

ابتكار: انتخابات 92 و گلادياتورهاي سياست

«انتخابات 92 و گلادياتورهاي سياست»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛مطالعه رفتار مردم در انتخابات کمک مهمي به نحوه مشارکت،سطح آگاهي سياسي مردم و نوع انتخاب آنان خواهد بود.برخي از انديشمندان همچون ليننر ميلبرات سلسله مراتبي از مشارکت را مطرح کرده است.تقسيم بندي ايشان قابليت تطبيق بر محيط سياسي،اجتماعي ايران را نيز دارد. او مردم را به سه گروه تقسيم مي‌کند:

1-گلادياتورها: کساني که غالباً در سياست فعالند
2- تماشاگرها: کساني که به حداقل در سياست درگيرند
3-بي تفاوتها: کساني که در سياست درگير نمي‌شوند

با اين مقياس،رفتار مردم ايران در خصوص انتخابات رياست جمهوري 92 به شرح زير مي‌باشد:در صدي از مردم حدود ده تا 15درصد به صورت فعال و شبانه روزي پيگير موضوع انتخابات مي‌باشند اين بخش مردم عمدتاً اعضاء نزديک به گروههاي سياسي و طيفي از مديران مياني کشور را تشکيل مي‌دهند.بخش مردمي اين طيف عمدتاً در مسايل نگرشي تکليفي دارندوشرکت در مناسبات سياسي و انتخابات را نه حق براي خود که يک فريضه و تکليف بحساب مي‌آورند اينان پاي ثابت نمازهاي جمعه و جماعت هستند و نگاهشان به تريبون‌هاي رسمي بخصوص صدا و سيما و منابر مذهبي است.مسايل معيشتي،مشکلات اجتماعي،درگيري‌هاي سياسي،عملکرد مديران سياسي قادر به اخلال در عزم آنان نخواهد بود.رويکرد اين گروه از مردم بيشتر اصولگرايانه مي‌باشد و توانسته اند در طول تاريخ انتخابات در جمهوري اسلامي کفي از رأي را براي طيف اصولگرا ثابت نگه دارند.

بخش ديگر گلادياتورهاي سياسي در ايران را اعضاءگروهها و مديران بخشهاي اجرايي کشور تشکيل مي‌دهد.اين طيف از شرکت کننده‌ها هم جزو فعالين به حساب مي‌آيند اما رويکردشان متفاوت است اينان بر اساس ميزان مصالح و منافع خود حاضر به مشارکت مي‌باشند.دنياي اين طيف هم دو رنگ بيشتر ندارد سياه و سفيد.

دنياي بدون ابهام، جايي که هر چيز خوب يابدو صحيح و غلط است.همه گروه و جريان دلخواه،خوب مطلق و جريان رقيب، بد مطلق مي‌باشد.هيچ تلاشي براي افزايش آگاهي صورت نمي‌پذيرد.اطلاعات ناسازگار با مواضع اصلي، طرد و يا مورد تشکيک قرار مي‌گيرد.بخش مهمي از گروههاي فشار نيز در همين قالب قابل تحليل هستند.

مسايل انتخابات توسط اين طيف با حرارت تعقيب مي‌شود.اطلاعات نا اميدکننده نسبت به ميزان مقبوليت نامزد مورد نظر، شگرد رقيب و کار دشمن بحساب مي‌آيد.اما طيف گسترده اي از مردم را تماشاگران تشکيل مي‌دهند.اينان انگيزه محکم براي مشارکت ندارند شرايط سياسي،اجتماعي،اقتصادي نقش تعيين کننده اي در جهت گيري و تصميم آنان ايفا مي‌کند.اين روزها وقتي به محافل مختلف سرک مي‌کشي به خوبي در مي‌يابي که انتخابات هنوز مسئله اکثريت مردم نشده است.تعداد بسيار کمي از مردم نسبت به سرنوشت انتخابات و نامزدهاي محتمل پيگير مي‌باشند.

گفتمان اصلي اين طيف از مردم را مسايل و مشکلات تشکيل مي‌دهد مردم از سرانجام اين افسار گسيختگي بازار مي‌پرسند،مردم از شرايط سال آينده جويا مي‌شوند گويا مردم رابطه معنا داري بين نتيجه انتخابات و وضعيت اقتصادي قايل نيستند ولي همين مردم از اتفاقات حول پرونده هسته اي به لحاظ ميزان تاثير در شرايط اقتصادي بسيار مي‌پرسند و حاضر به اظهار نظر مي‌باشند.

اين اکثريت هيچ تعصب خاصي نسبت به گرايش‌هاي حاضر در صحنه رقابت به خرج نمي‌دهند آنان به طيفي از رنگ‌ها معتقدند.بي رمقي انتخابات به دليل آب نشدن يخ اين طيف مي‌باشد.البته هر اتفاقي قادر است در تصميم و نوع جهت گيري اين گروه از مردم موثر واقع شود. سکوت اين طيف از مردم که بالاي 60 درصدرا به خود اختصاص مي‌دهد براي فعالين سياسي گمراه کننده و در مواردي هم موجب توهم بعضي‌ها مي‌شود.

درصدي از مردم هم بي تفاوت مي‌باشند اين طيف که بين بيست تا سي درصد را تشکيل مي‌دهند، نسبت به همه تحولات سياسي و اجتماعي داخلي بي تفاوت هستند اين طيف که عمدتاً جزو طبقات متوسط به بالا مي‌باشند نگاهشان به رسانه‌هاي رسمي نيست.اينان که به کوته بينان سياسي معروفند کمتر اهل پيگيري اتفاقات و رخداد‌هاي داخلي هستند تلاش دارند که دنيايشان را با دنياي سياست جدا سازند ودورخودحصارمي کشند.

عمدتاً اهل تفريح و سرگرمي مي‌باشند.وقت استراحت خود را در خانواده با اهالي خانواده و دوستان مي‌گذرانند اهل تعقيب اخبار و روزنامه خواندن نيستند ترجيح مي‌دهند که مسايل را از طريق غيره رسمي پيگيري نمايند. اين بخش از مردم با کسي سر عناد ندارند در عين حال اهل دغدغه و درگيري هم نيستند.

بخشي از اين طيف از نظر اقتصادي در شرايط مکفي بسر مي‌برند.سياست را بازي اقليت مي‌دانند اينان به اصطلاح نه داخل عزا مي‌باشند و نه شريک شاديها هستند عضويت و تعلق خاطرشان به کشور تنها به شناسنامه مي‌باشد.خلاصه اينکه انتخابات به مسئله عمومي تبديل نشده است درگير کردن اکثريت مردم در انتخابات به هنر سياستمداران بر مي‌گردد.آنچه تاکنون از صدا و سيما ديده شده است اينستکه هيچ نشاني بر عزم جدي مبني بر درگير کردن مردم در انتخابات مشاهده نمي‌شود حال چرا ؟بايد از اهلش سراغ گرفت.گويا بناست انتخابات تنها براي گلادياتورها برگزار شود.

مردم سالاري:پيامبر(ص) منادي اخلاق و انسانيت

«پيامبر(ص) منادي اخلاق و انسانيت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم زهرا خانياني است كه در آن مي‌خوانيد؛ فردا مصادف با روزي است که محبوبترين و مهربانترين انسان‌ها پا به عرصه وجود گذاشت. در برهه اي از زمان که تاريکي‌هاي جهل و نامهرباني فضاي جزيزه العرب را تيره و تاريک کرده بود جهان شاهد طلوع خورشيدي بود که بعدها فروغش موجب افتخار همه اعصار خصوصا پيروانش شد، مقدسي که به عنوان انسان کامل نمونه اعلاي الگوي اخلاق و عطوفت بود و خوبي‌ها در وجودش به حد کمال ظهور يافته و ترويج و ترفيع اخلاق و انسانيت سرلوحه برنامه‌هايش بود به طوري که خود از همه در خوبي پيشي مي‌گرفت و به واسطه اين قابليت‌ها بود که سرآمد همه زمان‌ها و مکان‌ها شد و درس گذشت و ايثار را نه تنها به پيروانش بلکه به همه انسانيت آموخت؛ پيامبري که خداوند در قرآن از او با عنوان اسوه حسنه ياد مي‌کند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...» (احزاب 21) «قطعا براى شما در (اقتداء به) رسول خدا سرمشقى نيكوست.»

اسوه کسي است که مي‌تواند در همه ابعاد زندگي سرمشق قرار گيرد و مي‌توان او را به عنوان الگوي اخلاقي و عملي زندگي برگزيد و رفتار و کردار خود را بر اساس موازين و الگوهاي رفتاري او مورد سنجش قرار داد و تلاش خود را در جهت نزديک کردن الگوهاي رفتاري خود به او مصروف کرد و از همه مهمتر وقتي خداوند از کسي به عنوان اسوه و الگو براي زندگي ياد مي‌کند به اين معني است که اين فرد نمونه اعلاي تبعيت در همه ابعاد زندگي است.

پيامبر در حديثي هدف از رسالتش را تکميل خوبي‌هاي اخلاقي مي‌داند: «اِنَّما بُعِثْتُ لِاُتَمِمَّ مَکارِمَ الاَخْلاقِ» پيامبر (ص) اسوه اي حسنه در اخلاق، عدالت، ساختن مدينه فاضله و گذشت است نمونه بارز گذشتشان زماني است که بعد از غلبه بر کفار در جريان فتح مکه با وجود قدرت بر انتقام همه را بخشيدند، پيامبري که در کوچه‌هاي مکه بر سرش خاکروبه مي‌ريختند و باز او فردا به ديدارشان مشتاقتر از روز قبل بود. همه پيامبران مسير حرکتشان در جهت بهبود اوضاع اجتماعي زمان خود و تحکيم بنيان‌هاي اخلاقي بود چرا که اگر رعايت اصول اخلاقي و در نظر گرفتن وجدان انساني در جامعه اي نهادينه شود ساير ابعاد زندگي افراد نيز خود به خود رشد و تعالي پيدا مي‌کند و اين وجدان انسانهاست که آنها را از ارتکاب به اعمال خلاف قوانين و قراردادهاي اجتماعي باز مي‌دارد.

 اما اکنون حرف بر سر جهان اسلام و تک تک ما به عنوان مسلمان و افرادي که در يک جامعه با حکومت اسلامي زندگي مي‌کنيم است، برخي از ما که عنوان اسلام را با خود به همراه داريم از رفتار و الگوهاي رفتاري اسلامي دور شده ايم، به راحتي دروغ مي‌گوييم، عدالت را زيرپا مي‌گذاريم و براي حريم‌هاي ديگران ارزش قائل نيستيم، دامنه گستردگي دين پيامبر اگرچه روزگاري سرزمين عرب بود اما بعدها در همه نقاط جهان توسعه يافت، گذشته از نگاه تعصب گرايانه دنياي غرب به اسلام و مسلمانان در برخي مواقع اعمال و عملکردهاي کساني که خود را به ظاهر به اسلام منتسب کرده‌اند، افکار عمومي جهان را به سمت ديدگاهي منفي نسبت به مسلمانان سوق مي‌دهد و توهين‌هاي گاه و بيگاه و جرات و جسارت برخي کشورها و جوامع بين المللي را نسبت به اصل دين و گاه ساحت مقدس پيامبر(ص) در پي داشته است که نمونه اخير آن ساخت فيلم موهن بر ضد پيامبر بود.

پيامبري که منادي اخلاق و انسانيت، گذشت و رشد و شکوفايي بشريت و مخالف کشتار انسان‌ها بوده است. از طرفي چند سال اخير برخي کشورهاي اسلامي در نقاط مختلف دنيا دچار تشتت و درگيري‌هاي سياسي و اجتماعي بوده و با چالش عميقي نظير طالبان، القاعده، درگيري‌هاي سوريه، کشتارهاي انتحاري در پاکستان، عراق، افغانستان و ... مواجه بوده و هستند که به نوعي با زندگي مسلمانان گره خورده و آرامش و امنيت آنها را در خطر قرار داده است.

برداشتي که اين گروه‌هاي افراطي از اسلام و دين پيامبر دارند حتي ذره اي از آن در منش رفتاري پيامبر و دين او نبوده است و اين حرکت‌ها برداشت‌هاي شخصي و افراطي گروه‌هاي تندرو از اسلام است افکاري که آبروي اسلام را در خطر مي‌اندازند چرا که هميشه افکار عمومي جهان و روش رسانه‌هاي غرب اين است که بيشتر از اينکه به اصل دين و اخلاق و منش بزرگان آن توجه داشته و در آنها تعمق و تفکر کنند به عملکرد پيروان يا به عبارتي کساني که خود را منتسب به آن دين و مکتب مي‌دانند توجه مي‌کنند و در اين برهه از زمان رفتار و اعمال مسلمانان و نزديک شدن هر چه بيشتر آنها به اخلاق و عملکرد پيامبر (ص) مي‌تواند در محکوم کردن اين اعمال و نشان دادن چهره زيباي اسلام و پيامبر (ص) موثر واقع شود. حدفاصل تاريخ ولادت پيامبر به روايت اهل سنت (12 ربيع الاول) و تشيع (17 ربيع الاول) به هفته وحدت موسوم است.

اما به راستي چقدر ما به اين موضوع باور داريم و با فردي غير هم مذهب خود رفتاري معقول و منطقي و به دور از نگاه تعصب گرايانه داريم؟ در صورتي که پيامبر به امت واحده اعتقاد داشتند امروز گاهي شاخه‌هاي مختلف مذهب اسلام به جاي تاکيد بر وحدت، به گونه‌اي رفتار مي‌کنند که گويي از دو دين متفاوت بوده و تا اين اندازه با هم تفاوت فکري دارند. پيامبر براي فروريختن پايگاه طبقاتي و ترويج برادري و برابري و عدالت مبعوث شده و سيره فردي، اجتماعي، سياسي ايشان الگوي تربيتي براي همگان در همه حوزه‌هاست.

حال قضاوت با خودمان است که چقدر عنوان مسلمان بودن را به يدک مي‌کشيم و در حد شعار خلاصه شده‌ايم يا چقدر به معني واقعي پيرو گوهر ناب اسلام بوده‌ايم. به اميد روزي که مدينه فاضله پيامبر (ص) در تمامي ابعاد تحقق يابد و تفاوت ديدگاه‌ها، مليت و رنگ موجب تحقير يا جدايي انسان‌ها از هم نشود چرا که خود پيامبر تقوي يعني پرهيزکاري و خوب بودن و انسانيت را ملاک برتري انسان‌ها دانسته‌اند.

آرمان:میلاد عدالت و اندیشه

«میلاد عدالت و اندیشه»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمدتقی فاضل میبدی است كه در آن مي‌خوانيد؛

ناگهان آمد ز حق شمع رسل

دولت انا فتحنا زد دهل

ازدرم‌ها نام شاهان پرکنند

نام احمد تا ابد بر زر زنند (مولوی)

از آن جهت میلاد پیامبر(ص) را میلاد اندیشه باید گفت؛ زیرا پیامبران سمبل خرد کمال یافته آدمیانند و به تعبیر متکلمین، رسولان الهی در مقام عقل کل نشسته‌اند و از دیگر سو به فرموده امام علی(ع): «یکی از علل بعثت پیامبران، برانگیختن عقول خفته آدمیان است». میلاد پیامبر اسلام در روزگار و محیطی صورت گرفت که سراسرآن محیط و آن روزگار را، جور و جهالت و خشونت و عداوت فراگرفته بود و آتش جنگ میان قبایل خاموش نمی‌شد. چهار ماهی که توافق کرده بودند به عنوان ماه‌های حرام جنگ را فرو گذارند، آن هم گرانبهاترین چیزی که وجود خورشیدگونه پیامبر را در این محیط به تماشا گذاشت، اخلاق، اندیشه و عدالت در کنار هم بود.

سه واژه‌ای که مردم با آن بیگانه بودند. در نگاه قرآن و تعالیم پیامبر، عقل و وحی دو مقوله تفکیک‌ناپذیرند و این دو در کنار هم معنا می‌دهند. به همان میزان که نهاد وحی قداست‌پذیر است نهاد عقل نیز به عنوان پیامبر باطن از قداست، تفکیک‌ناپذیر است و پاک‌ترین گوهری که خداوند در ذات و نهاد انسان گذاشته، گوهر خرد است. بنابراین ولادت پیامبر اسلام یعنی زایش دوباره خرد در میان آدمیان خرد از دست داده یا از خرد گریخته که جز تعصب و تقلید از گذشتگان یا صاحبان قدرت راهی را برای حقیقت نمی‌شناختند.

 مورخان، تاریخ دقیق ولادت پیامبر اکرم را مشخص نکرده‌اند؛ چرا که جزئیات این ولادت مبارک چندان روشن نیست و از جمله مسائلی است که نمی‌توان به طور قطع درباره آن پاسخ داد. مورخین مستشرق آن را سال 570میلادی دانسته‌اند. آنچه در میان علمای سنت مشهور است، ولادت رسول اکرم در 12ربیع‌الاول سال عام‌الفیل است. اما سال عام‌الفیل چه سالی بوده ؟ باید با سال مسیحی مطابقت کرد که آنجا نیز مورد اختلاف است.

در هر صورت «طبری» از مورخین اهل سنت و «کلینی» از راویان شیعی قول دوازدهم ربیع‌الاول را اختیار کرده‌‌اند، اما غالب علمای شیعه ولادت پیامبر را 17ربیع‌الاول دانسته و اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد که در اینجا مجال ذکر آن نیست. نخستین چیزی که مورخان و سیره‌نگاران در ولادت نبی اکرم اسلام مورد اهتمام قرار داده‌اند شناخت محیطی است که آن حضرت در آن جا تولد یافت و پس از 40سال در آن محیط مبعوث به رسالت شد. و پیش از هر چیز شناخت اوضاع اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی مردم عربستان که در انحطاط محض بودند و خشم و خشکی طبیعت، فاصله طبقاتی و جهل و نادانی همه‌جا را فرا گرفته بود. علی(ع) در یکی از خطابه‌های خود شرایط زندگی و محیط عربستان پیش از بعثت را چنین بازگو می‌کند: «خدا محمد(ص) را فرستاد، تا جهانیان را از راه و رسمی که در پیش گرفته بودند بیم دهد و او را امین دستورهای خود قرار داد.

در آن حال شما ای گروه عرب بدترین دین را داشتید و در بدترین سرزمین زندگی می‌کردید. در بین سنگ‌های خشن و مارهای گزنده می‌خوابیدید، از آب تیره می‌نوشیدید، غذای خوبی نداشتید، خون یکدیگر می‌ریختید، پیوند خویش را از نزدیکان می‌بریدید و با آنان ستیزه می‌کردید. بت‌ها در میان شما بر پا بود و گناهان دست و بال شما را بسته بود» (نهج‌البلاغه، خطبه 26).

تاکید پیامبر در دوران رسالتش تعقل در کنار بردباری بود. حضرت در جمله‌ای فرمود: «امرت بمداراه الناس کما امرت به تبلیغ الرساله؛ من [از طرف خدا] فرمان دارم تا با مردم سازش نمایم چنانکه فرمان دارم رسالت خویش را تبلیغ نمایم» و در جای دیگر فرمود: من حرم الرفق فقد حرم الخیر کله؛ هر کس از نرمش با مردم محروم است از تمام خوبی‌ها محروم است». بنابراین ولادت پیامبر یعنی ولادت خرد و اخلاق و رواداری با مردم.

درکنار این اوصاف انسانی وصف عدالت باید گذاشت که از اهداف تمامی انبیاست. تحقق عدالت در سلوک پیامبر به ‌اندازه‌ای مورد اهتمام بود که در برابر دشمنان، برخورد خارج از عدالت را روا نمی‌داشت. جامعه ظلم گرفته را از جامعه کفر گرفته منفورتر می‌دانست. فقر و ناداری را در کنار کفر قرار داد. رسالت خود را باز کردن زنجیرهایی می‌دانست که ظالمان به پای بشر بسته بودند. «ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم» و در یک کلام وجود نازنین پیامبر کرامت بخشیدن به آدمی بود و آمده بود تا تاج کرامت را بر سر بنی آدم گذارد.

تاج کرمناست بر فرق سرت

طوق اعطیناک آویز برت

شرق: شمع رسل

«شمع رسل»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدتقی فاضل‌میبدی است كه در آن مي‌خوانيد؛روز، ماه و سال تولد پیامبر اسلام(ص) به طور دقیق مشخص نیست. عمده مورخین عمدتا آن را سال 570 میلادی گفته‌اند. محلی که پیامبر در آن زاده شد از نظر خلق و خوی اجتماعی یکی از بدترین مکان‌های زمان خود بوده است. از طرف دیگر پیامبر اسلام در شرایط اسفبار و محروم خانوادگی زاده شد و رشد کرد. در شکم مادر بود که پدرش عبدالله در راه مدینه درگذشت.

در شش‌سالگی مادر خود آمنه را هم از دست داد و در دامن دایه رشد کرد. در ایام نوجوانی جد بزرگوارش عبدالمطلب، به دیار باقی شتافت و با اینکه عموهای متمولی داشت، تحت کفالت یکی از فقیرترین عموهایش یعنی جناب ابوطالب قرار گرفت به‌گونه‌ای که قرآن کریم نیز تصریح می‌کند، پیامبر گرامی اسلام علاوه بر نداشتن پدر و مادر در شرایط سخت مالی رشد کرده‌اند. یکی از سوره‌های کوچک قرآن یعنی «والضحی» اشاره به داستان‌های کودکی پیامبر است.

سرزمین حجاز نیز خشک و سوزان بود و مردم اغلب از راه تجارت زندگی می‌گذراندند که آن هم در بیشتر ایام سال به دلیل وقوع جنگ، تعطیل می‌شد. با اینکه طوایف توافق کرده بودند در هر سال، چهارماه دست از جنگ بردارند، برخی حرمت این را هتک می‌کردند و آتش جنگ بر می‌افروختند. پیامبر برای گذران ایام، شتران ابوطالب را به صحرای خشک و عبوس مکه می‌برد و روزها را به شترچرانی می‌گذراند.

این نوجوان باهوش و بافراست در دره‌ها و کوه‌ها و بیابان‌ها به اندیشه فرومی‌رفت. طبیعت خشک، شتران گرسنه و کوه‌های سر به فلک کشیده عبوس، روح پیامبر را آزاد نمی‌گذاشت. همه چیز آن روزگار برای آن کودک ناآرام، نامطلوب بود. افتادن به پای بت‌هایی از جنس سنگ و چوب، چیزی نبود که آن نوجوان بافراست را مجاب کند. دیدن عده‌ای ثروتمند از تحصیل ربا در تجارت و تعداد زیادی محروم از نیازهای اولیه، او را بیقرار کرده بود.

شرایط به‌گونه‌ای بود که از اموال یتیم هم نمی‌گذشتند. بر همین اساس، قرآن سفارش به حفظ اموال ایتام کرده است. تفاوت طبقاتی، چنان فضا را تنگ کرده بود که عده‌ای به علت فقر، نوزادان خود را می‌کشتند که قرآن در نهی آن می‌گوید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکمْ خَشْیه إِمْلاقٍ.» ده‌ها سفارش قرآن به انفاق و زکات برای این است که فقر از بین برود و مردم در تنگنای مالی نباشند. اینچنین بود که پیامبر، فقر را همپای کفر می‌دانست.

یکی از تحولات بزرگی که در روح بیقرار محمد(ص) پیش از بعثت به وجود آمد سفر او به شامات برای تجارت بود که به همراه عمویش صورت گرفت. این سرزمین امتیازات زیادی نسبت به حجاز داشت. آب و هوای آنجا بهتر بود، خرافات کمتر در بین مردم دیده می‌شد و خشونت و زمختی ساکنان مکه در آنجا کمتر دیده می‌شد. اگر کسی در سوره‌های مکی قرآن تدبر کند بهتر می‌توان به محیط نامساعد آن روز حجاز پی ببرد. سخن در این است که آیا پیش از اسلام نشانی از سواد، تمدن و یکتاپرستی در سرزمین حجاز وجود داشته است؟

قانون:و یک لنگه‌ چکمه گمشده...

«و یک لنگه‌ چکمه گمشده...»عنوان يادداشت روز روزنامه قانون به قلم سعید احمدی پویا است كه در آن مي‌خوانيد؛«... آخر شب، وقتی شاگرد راننده داشت اتوبوس را تمیز می‌کرد و زیر صندلی‌ها را جارو می‌کشید، لنگه چکمه را پیدا کرد. خواست بیندازش بیرون. حیفش آمد. فکر کرد چکمه مال بچه‌ای است که تازه برایش خریده‌اند. چکمه نو و نو بود. دلش می‌خواست بچه را پیدا کند و لنگه چکمه‌اش را بدهد؛ اما، بچه را نمی‌شناخت ـ روزی هزار تا بچه با پدر و مادرشان توی اتوبوس سوار می‌شوند و پیاده می‌شوند.

از کجا بداند که لنگه چکمه مال کدام بچه است؟...» و یک لنگه چکمه در داستان «چکمه» بهانه‌ای می‌شود برای رفتن به جهان داستانی نویسنده‌ای که چند نسل از کودکان این سرزمین با قصه‌هایش، کودکی شان سپری شده است. هوشنگ مرادی کرمانی، با دستمایه قراردادن اتفاقات معمولی زندگی، خواننده‌ کودک را با خودش همراه ‌می‌کند و سعی می‌کند با بهره‌گیری از آداب و رسوم متداول مردم، روایت را به پیش ببرد. دنیای داستان‌های مرادی کرمانی، دنیایی ساده است.

انگار یک کودک، با زبانی ساده، قصه می‌گوید، اما در درون هر ماجرا، مضمونی است که روایت روی آن استوار شده است. «کودکان فقر» مضمون اصلی روایت‌های داستان‌هایش است و شخصیت‌ها در جدال با آن که خود را تعریف می‌کنند و خواننده با خلق و خوی آنها آشنا می‌شود. رنج در داستان‌های مرادی کرمانی، درلابه‌لای دیالوگ‌ها و توصیف‌ها، خودش را به خواننده تحمیل نمی‌کند، بلکه در خلال ماجراهاست که خواننده رنج شخصیت داستان را حس می‌کند و می‌فهمد که شخصیت داستان، در این موقعیت چه زجری را تحمل می‌کند.

این نگاه زیرپوستی نویسنده به رنج، به خاطراتش در کودکی بازمی‌گردد. کسی که درد و رنج را حس کرده باشد، آن را در دیالوگ‌های گل‌درشت فریاد نمی‌زند، بلکه با ماجرایی ساده، آن را می‌سازد وبه مخاطبش نشان می‌دهد. طنز جاری در داستان‌های مرادی، سبب تلطیف ماجرا‌ها می‌شود و تلخی روایت را با مضحکه‌ موقعیت، به خواننده نشان می‌دهد. به عنوان نمونه دادن چکمه به پسری که یک پا بیشتر ندارد و البته چکمه مال پای راست بود و او پای راست نداشت!

شخصیت‌های داستان‌های مرادی، بسیار صبور هستند و خوی اعتراضی ندارند. شاید این به خصلت کویری نویسنده بر می‌گردد. آدم‌هایش با موقعیت خویش خو می‌گیرند و سعی می‌کنند آن را برای خود، قابل‌تحمل کنند. از سوی دیگر آدم‌های داستان‌هایش، به خیر و خوبی تمایل بیشتری دارند و انگار رگه‌های شر در آن‌ها بسیار کمرنگ است و در بزنگاه، نیمه خیر بر نیمه‌ی شر پیروز می‌شود.

 مرادی برای کودکان می‌نویسد و شاید برای کودکان باید دنیا پیراسته‌تر و بهتر از واقعیت جاری باشد. در داستان «چکمه»، لنگه چکمه پیدا می‌شود؛ شاید در واقعیت این لنگه چکمه‌ها پیدا نشوند اما بهتر است برای لحظاتی در شادی کودکان سهیم شویم و خوشحال بشویم از یافتن این لنگه چکمه‌ گمشده و از بودن این نویسنده‌ دوست‌داشتنی.

بهار:میلاد رحمت و عشق

«میلاد رحمت و عشق»عنوان یادداشت روزنامه بهار است كه در آن مي‌خوانيد؛از کوه که پایین می‌آمد، شوری در سر داشت. مسئولیتی را بر دوش نهاده بود که آسمان و زمین کمترین آن یعنی انسان بودن را تحمل نکرده بودند. تحمل و رنج انسان بودن در قیاس با رسالت پیامبری قطره‌ای است در برابر دریا. دریا دلی و پیامبر رحمت بودن تحمل این رسالت سنگین را آسان کرده بود. اما می‌دانست وقتی ندا آمد که «بخوان»، این خواندن ساده نبود، متن نبود، این خواندن رنج و دردی بود که باید نگاه انسان‌ها را از زمین به ملکوت اعلی متحول کند و فاصله میان عرش تا فرش، میان زمین تا آسمان، میان خاک تا قدس را پر کند.

این میانه ایستاده بود و می‌دانست وظیفه خطیر و طاقت‌فرسایی را پذیرفته است که بخواهی دلبستگی و تعلق انسان‌ها به خاک و زمین و فرش را متحول کنی و به سوی آسمان و قدس و ملکوت فرابخوانی. «بخوان»، یعنی پر کردن این فاصله و گسست. فاصله و گسست میان انسان برده میل و خواهش نفس و دنیای زر و زور و تزویر با بنده خدا شدن و گردن نهادن به عقل و عدالت و حکمت و تقوا. «بخوان»؛ یعنی یادآوری همان پیمان و عهدی که انسان در روز الست با خدای خویش بسته بود، «الست ربکم» و انسان گفت آری.

 پیامبر این وظیفه را پذیرفت که همین «آری» را به یاد انسان بیاورد و انسان را به همان قول و پیمانی که بسته بود، بازگرداند. وقتی از کوه پایین می‌آمد و پیام معبودش را به یاد می‌آورد می‌دانست در این راه هم زیبایی فراخواندن انسان به حقیقت ازلی و ابدی و راهنمایی به راه درست پیش رو است و هم جان فسردن در این راه و تحمل صبر و شکیبایی و قراری که تا لحظه آخر و دیدارش با محبوب این رنج با او بود که چه بر سر امتش خواهد آمد.

این رنج را فقط وعده الهی می‌توانست آرام کند که تو فقط مامور به ابلاغ رسالت هستی و وعده داده شد که به میانجی‌گری تو از دریای رحمتت بهره خواهند برد و پیامبر صبر کرد، صبری زیبا. از کوه که پایین می‌آمد می‌دانست چون خوانده بود. خواندن متن نبود. عشق بود.

دنياي اقتصاد:وقتی نرخ مبادله‌ای افزایش نمی‌یابد

«وقتی نرخ مبادله‌ای افزایش نمی‌یابد»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكتر پویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد؛یک سوال؛ چرا سیاست‌گذار کانال تخصیص ارز خود را از نرخ مرجع به نرخ مبادله‌ای تغییر داد؟ پاسخ بسی آسان است؛ زیرا به علت فاصله گرفتن نرخ رسمی با نرخ آزاد، منابع کافی برای متقاضیانی که می‌توانستند از رانت قیمت رسمی و آزاد بهره ببرند، وجود نداشت.

عملا تخصیص ارز به قیمت رسمی نمی‌توانست تاثیری بر روند افزایشی بازار ارز داشته باشد و ‌باید بانک مرکزی ارز را به قیمتی نزدیک به قیمت بازار عرضه می‌کرد. از این زاویه بود که سیاست‌گذار به درستی تصمیم گرفت که قیمت مبادله‌ای تنها اختلافی ناچیز با بهای آزاد داشته باشد. اگر این اتفاق می‌افتاد و ارز کافی می‌توانست به همه متقاضیان داده شود، دیگر لزومی نداشت که قیمت بازار ارز افزایش یابد و نشانه‌ها از این حکایت دارد که همه تصمیم‌گیرندگان در مقطع معرفی ارز مبادله‌ای چنین برداشتی داشتند.

اما قیمت مبادله‌ای بر اساس تعریف اولیه خود نتوانست فاصله خویش را با قیمت آزاد حفظ کند و اکنون عملا قیمت مبادله‌‌ای از منظر ابزاری برای تاثیرگذاری بر قیمت بازار، وضعیتی را پیدا کرده است که زمانی نرخ ارز مرجع داشت و از همین رو دیر یا زود باید تغییری در آن داد و آن را نزدیک به بهای بازار آزاد کرد؛ زیرا عدم تعادل‌هایی که در ادامه در مورد آن سخن خواهیم گفت نخواهد گذاشت که بهای مبادله‌ای در این حد باقی بماند.

هر چه اختلاف بین ارز مبادله‌ای و بازار آزاد افزایش یابد، رانت بیشتر خواهد شد و تقاضا برای ارز مبادله‌ای بیشتر می‌شود. در واقع با افزایش رانت، عرضه و تقاضا در اتاق مبادله دچار عدم تعادلی می‌شود که در نهایت برای ایجاد تعادل باید قیمت افزایش و رانت کاهش یابد. اما به دلایل مختلف سیاست‌گذار نخواهد توانست به تدریج قیمت مبادله‌ای را افزایش دهد و در نتیجه این عدم تعادل آن قدر تداوم می‌یابد تا ادامه وضعیت موجود امکان‌پذیر نباشد و در نهایت مانند آنچه زمانی برای نرخ مرجع رخ داد و نرخ تازه‌ای معرفی شد، سیاست‌گذار مجبور شود تا پله قیمتی دیگری را بنا نهد.

اما با افزایش رانت در طرف عرضه هر دو بازار مبادله‌ای و آزاد نیز تغییراتی رخ می‌دهد که عدم تعادل‌ها را دو چندان می‌کند. با افزایش رانت و تقاضای بیشتر برای ارز مبادله‌ای، سیاست‌گذار با این پرسش مواجه است که ارز خود را به کجا اختصاص دهد؟ اگر بخواهد قیمت مبادله‌ای را افزایش ندهد و سیل متقاضیانی را که ارز می‌خواهند راضی کند، باید ارز را به اتاق مبادله بیاورد؛ اما این کار باعث می‌شود تا در بازار آزاد، عرضه کمتر شود و این عدم تعادل با افزایش قیمت آزاد جبران می‌شود.

به عبارت دیگر، هر چه فاصله بین بهای مبادله‌ای و آزاد افزون شود، وضعیت پیچیده‌تر شده و تثبیت بازار دشوارتر می‌شود. به این شکل باید با پیروی از طرح اولیه، بهای مبادله‌ای اختلاف قیمت خویش را با بازار ارز حفظ کند. با این وجود وضعیت کنونی حکایت از آن دارد که بازار ارز دارای پتانسیل‌های لازم برای تثبیت نیست. این مساله به همان عاملی برمی‌گردد که بارها و بارها این روزنامه در مورد آن سخن گفته است. عدم ثبات در بازار ارز تنها علامتی از وضعیت کلان‌تر است که طی آن، عاملان بازار ارز می‌خواهند تا جای ممکن از تبعات آن بر حذر باشند و می‌خواهند تا ارزش دارایی‌های خود را حفظ کنند. این یعنی آنکه تا عواملی که در چارچوب کلان‌تر موجبات بر هم خوردن بازار را فراهم آورده‌‌اند، تخفیف نیابد، نمی‌توان از طرح‌هایی که تنها در مقیاس بازار ارز طراحی می‌شوند، انتظار داشت که تثبیت را به همراه داشته باشند.

ارسال به دوستان
وبگردی