اعتماد ملي
روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود با عنوان «تلخي پرز و شيريني حضور تركها» آورده است: مردم مسلمان تركيه روز گذشته در اعتراض به حضور سياستمدار صهيونيست در پارلمان خود به خيابانها آمدند. تظاهرات پرتعداد مخالفان حضور پرز و سخنراني رئيس رژيم صهيونيستي در پارلمان در حالي شكل گرفت كه عموم حاضران از ميان همان هواداران دولت و حزب اسلامگراي عدالت و توسعه بودند.
در شرايطي كه سكولارها و مليگرايان ترك با شادماني ناظر بار دادن نهال همكاريهاي امنيتي- سياسي دو كشور هستند؛ نهالي كه در دوران سلطه خود بر امورات سياسي كشور نشاندهاند، شهروندان اين كشور با حس مسووليتي قابل تحسين، به نظارت بر رفتار و كردار دولتمردان منتخب خود ادامه ميدهند.در شرايطي كه حضور پرز در پارلمان تركيه، نخستين حضور يك مقام بلند پايه كشور اشغالگر به پارلمان يك كشور مسلمان محسوب ميشود؛ اقدامي كه هرگز و در هيچ برهه زماني عليرغم تمامي همراهيها و همكاريهاي دولتهاي عرب با تلآويو صورت نگرفته بود، آنچه كه ميتواند كورسوي اميدي مبني بر عدم انحراف دولت اسلامگرا از اصول اساسي و پايهاي خود باشد، همين نظارت و حساسيت عمومي است.مردمان تركيه همانگونه كه ماههاي پيش براي دفاع از سياستمداران منتخب خود به ميدان آمده و درسي در حمايت از دموكراسي به جهانيان داده و در نهايت با به عقب راندن مخالفان سكولار و ژنرالهاي ستارهدار، راه را براي قدرتگيري منتخبان اسلامگراي خود آماده كردند.
امروز هم صحنه را ترك نكرده و بخش دوم وظيفه و ماموريتي را كه به عنوان شهروند مسوول جامعه بر شانههاي خود حس ميكنند، ايفا مينمايند. شهروندان تركيه انتخاب و حتي حمايت از سياستمداران منتخب را به معناي اتمام مسووليت خود ندانسته و شق ديگر، يعني نظارت بر عملكرد و ممانعت از انحراف سياستمداران از وعدهها و اصول خود را هم به خوبي تعقيب ميكنند. حضور هزاران تن در خيابان و انتقاد عريان از حضور پرز - هرچند با توجه به سوابق ديرينه روابط دو كشور كه فراتر از دوران حضور اسلامگرايان است - به انتقاد شديد از دولت و رئيسجمهوري كشانده نشد اما بازهم زنگ خطري است براي سياستمداران ترك كه خود را دور از چشمان تيزبين و وجدان بيدار جامعه حس نكنند.
تلخي حضور پرز در پارلمان تركيه، هرچند چونان زهري در كام مسلمانان تلخي ميكند اما شيريني و موهبت حضور پررنگ شهروندان ترك در صحنه ميتواند اين تلخي را به سرعت زدوده و با ايجاد همبستگي بيشتر در ميان امتهاي مسلمان زمينه را براي انزواي صهيونيستها فراهم آورد.
همبستگي
روزنامه همبستگي در سرمقاله امروز خود با عنوان نگاهي به گفتمان رسمي دولت نهم به قلم نويسنده سيد محمود ميرلوحي آورده است:
برخي رسانهها مطلبي را به رييسجمهور نسبت دادند و گفته شد كه ايشان در يكي از ديدارهاي سفر، مخالفان خود را با استهزاء و تخفيف خطاب كردند. در عرف سياست معمول است كه در چنين مواردي يا دفتر رييسجمهور كه فرصت كافي براي ريزبيني و موشكافي گفتهها و نوشتههاي غيرخوديها مصروف ميكند و چيزي را از قلم نمياندازد، اگر مطلبي را غيرواقعي ببيند پاسخ گويد و افكار عمومي را در جريان قرار دهد و يا شخص رييسجمهور بهطور مستقيم و يا غيرمستقيم رفع شبهه كند. بهعنوان مثال در اين خصوص از منتقدان و مخالفان خود با احترام ياد كند و از حقوق شهروندي، آزادي نقد و حقوق اساسي مردم در دانستن ديدگاه و نظرات مختلف سخن بگويد تا نخبگان جامعه اين گفته را پيامي در رد مطالب نسبت داده شده تلقي كنند و رفع دغدغه شود، اما با ملاحظه دو خبر و مصاحبه طي شمارههاي 567 و 682 در سايت خبرگزاري فارس كه مشاور مطبوعاتي رييسجمهور مدح بردباري دولت نهم را گفته و معاون اطلاعرساني دفتر رييسجمهور شرح ماجرا و ديدار و سخنراني رييسجمهور در جمع خانواده شهدا را اعلام كرده و از تكبير خانواده شهدا براي اثبات صحت ادبيات بهكار گرفته شده، مدد گرفتهاند كه عذري بدتر از گناه است. بنابراين از آنجا كه رييسجمهور و اطرافيان ايشان به خاطر مشغله سفرهاي استاني، بهنظر ميرسد فرصت مطالعه در احوال پيشينيان فرهنگ و ادب كشور، اسلام، شيعه و انقلاب را ندارند، توجه خوانندگان را به نكات زير معطوف ميدارم:
در قرآن كريم سب كفار منع شده و پيغمبر اكرم را بهترين شنونده (اذن) قلمداد كرده، در كلام اميرمومنان خلايق سه دسته خوانده شده و سومين و پايينترين جايگاه به كساني كه در خلقت شبيه مومنان هستند، داده شده. در وصف مالك اشتر در تاريخ آمده است كه فردي آب دهان به او انداخت و چون متوجه شد كه به چه كسي توهين كرده به مسجد براي عذرخواهي از او رفت و مالك را در حال دعا براي هدايت خود ديد. مولوي گويد از خدا خواهيم توفيق ادب بيادب محروم ماند از لطف رب و در باب نقد نظر گفتهاند كه دلايل قوي بايد معنوي و امام خميني، رييسجمهور آمريكا را آقاي ريگان خطاب ميكردند. حال انصاف بدهيد كه ادبياتي كه دولت نهم رواج داده با كداميك از اين معيارها همخواني دارد و آيا جامعه فرهيخته ايران حق دارد دولت نهم را به جهت بياعتنايي به ادب و فرهنگ ملي و مذهبي مورد پرسش قرار دهد يا نه؟ آيا مجاز هستيم مفهوم تكبير و جايگاه خانواده شهدا را كه بهترين سرمايه زندگي خود را براي استقرار عدل و آزادي و ارزشهاي ديني و ملي نثار كردند براي توجيه يك اشتباه بهكار گيريم تا از عذرخواهي برهيم. حال كه كار به اينجا كشيده و گفتمان رسمي كشور سير قهقرايي به خود گرفته، بد نيست اهل فضل و قلم و به ويژه فرهنگستان ادب فارسي پژوهشي را در باب عملكرد دولتهاي مختلف در زمينه ترويج فرهنگ و ادب فارسي سفارش دهند و نتيجه را به اطلاع افكار عمومي برسانند. حمايت از ادب فارسي معرفي واژههاي سنگين و نامأنوس نيست، بلكه ايجاد فضا و شرايط مناسب براي توسعه ادبيات مدني سياسي، مطبوعاتي، حقوقي و فناوري نيز هست در دولت نهم كلمه سفرهاي استاني جايگزين چشمانداز 20 ساله، برنامه پنجساله و گفتمان كارشناسي و توسعهاي و مجلس و بودجه سالانه شده است. گفتمان حقوقي جامعه تضعيف و واژههاي كوچه بازاري و خواست و اراده و معيارهاي فردي جايگزين شده در مكاتبات رسمي كمتر به قوانين استناد ميشود. در گفتمان علمي و دانشگاهي واژههاي آزادي انديشه و نظر، ضرورت نقد، تحمل مخالف، مدارا با دانشجوي اهل انديشه، معرفت غريبه شده است و واژههاي توطئه، امنيت و امثال آن غلبه دارد. گفتمان مديريتي و اداري و رفتار سازماني آسيبديده از ثبات مديريت، پژوهش و مطالعه و كار كارشناسي كمتر سخن به ميان ميآيد و بعضاً مديران با پيشوند سردار خطاب ميشوند. گفتمان اقتصادي، اشتغال، توليد سرمايهگذاري شاخصهاي بورس، تورم، بهرهوري و امثال آن دگرگون شده و كساني كه از تجارب جهاني، تئوريهاي اقتصادي و اصول علمي حاكم بر اين مقولات سخن گويند مورد بيمهري قرار ميگيرند. فضاي عمومي جامعه با ادعا و اظهارات تبليغاتي مرتبا دچار التهاب و تنش ميشود ادعاي معرفي مافيا، مفسدين اقتصادي، كاهش شهريه دانشگاه آزاد كه معمولا سه ماه قبل از انتخابات مطرح ميشود و قولهايي كه براي معرفي دستهاي پنهان و كارشكن داده ميشود! اعتماد عمومي نسبت به خدمات پيشين را متزلزل ميكند گفتمان تبليغاتي بيش از ساير حوزهها شاهد رفتارهاي غيرحرفهاي است رسانه ملي و مطبوعات دولتي براي گشايش باند جنوبي پل جاجرود در مقايسه با افتتاح 1000 كيلومتر راهآهن مشهد بافق در دوره اصلاحات بيشتر تبليغ كردند. اظهارات رييسجمهور در خصوص كاهش نرخ بيكاري خراسان جنوبي تا 3 درصد را منتشر نمودند، رسانه ملي از توقف و فعاليت پروژههاي عسلويه اگر خبري منتشر كرد در قالب صرفهجويي بنزين بود، اما كارگزاران دولت نهم همواره بر رسانهها و از جمله صدا و سيما خرده ميگيرند. اينها بخش كوچكي از گفتمان رسمي دولت است البته اين نوشتار قصد مخالفت با سادهگويي و اجتناب از بيان نقاط ثقيل را ندارد، اما لزوم رعايت نزاكت در گفتار و ارتقاي سطح گفتمان و فرهنگ جامعه خصوصا توسط مسؤولان را يادآوري ميكند.
جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري در سرمقاله امروز خود با عنوان صهيونيست ها و تعيين تكليف براي جامعه جهاني آورده است: طي روزهاي اخير مسائل جديدي رخ داده كه مرتبط با پرونده فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران است و مي تواند بطور مستقيم و غيرمستقيم عوامل مثبت و منفي تاثيرگذار براين مسئله را فهرست كند.
1 ـ محمد البرادعي مدير كل آژانس بين المللي انرژي هسته اي بر صلح آميز بودن فعاليتهاي هسته اي ايران صحه گذاشت و تصريح كرد كه هيچ دليل و مدركي براي اثبات ادعاي غيرصلح آميز بودن فعاليتهاي هسته اي ايران وجود ندارد.
2 ـ اظهارات البرادعي خشم آمريكا و صهيونيست ها را برانگيخت و « شائول موفاز » معاون نخست وزير رژيم صهيونيستي البرادعي را متهم ساخت كه گويا چشمان خود را برروي آنچه وي آنرا « بلندپروازيهاي اتمي جمهوري اسلامي ايران مي خواند » بسته است .
« موفاز » خواستار بركناري البرادعي شد و ادعا كرد سياستهاي وي صلح جهاني را به خطر مي اندازد و بخاطر رفتار غيرمسولانه اش بايد عليه وي اعلام جرم كرد!
اظهارات « موفاز » با توجه به اينكه اساسا رژيم صهيونيستي عضو « ان . پي . تي » نيست و تاكنون حاضر نشده مفاد « ان .پي .تي » را بپذيرد بيشتر باعث تعجب مي شود بويژه آنكه اسرائيل عليرغم دارا بودن ظرفيت هاي اتمي با مقاصد نظامي هرگز به ناظران و بازرسان آژانس اجازه بازديد از تاسيسات اتمي خود را نداده است و مشخصا در جريان سفر البرادعي به فلسطين اشغالي زمان حضور وي را به ديد و بازديدهاي سياسي تلف كرد و به وي اجازه بازديد از مراكز اتمي خود را نداد.
اكنون صهيونيست ها به تدريج نقش و ماهيت خود را در ماجراي جنجالهاي سياسي ـ تبليغاتي پيرامون فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران آشكارا ثابت مي كنند كه در واقع نيروي محركه در پشت جنجالهاي سالهاي اخير فقط صهيونيست ها بوده اند.
3 ـ موضوع جالب در اين باره اينست كه اعضاي « ان . پي . تي » و كشورهاي موثر در آژانس بجز آمريكا نظر ديگري دارند ولي فقط آمريكا آنهم به تحريك صهيونيست ها موضع خصومت و دشمني با ايران را برگزيده اند و با انتخاب رفتاري كينه توزانه سعي دارند ايران را در مقابل دنيا معرفي كنند و حال آنكه در عمل ثابت شده است كه اين آمريكاست كه در اين مقوله منزوي شده و در مقابل دنيا قرار گرفته است .
« لاورف » وزيرخارجه روسيه اخيرا تصريح نمود كه فقط آمريكا با فعاليتهاي صلح آميز ايران مخالف است و ساير كشورها در اين زمينه موضع ديگري دارند.
آنچه در اين ميان اهميت دارد اينست كه نقش تحريك آميز رژيم صهيونيستي در اين مقوله تدريجا علني و سئوال برانگيزتر از گذشته شده است . پس از سفر « ولاديمير پوتين » به تهران و اظهارات وي در قبال فعاليتهاي صلح آميز ايران بلافاصله « ايهود اولمرت » نخست وزير كينه توز رژيم صهيونيستي با سفر شتابزده به مسكو سعي كرد پوتين را از منطق گرائي باز دارد و وي را با صهيونيست ها در دشمني با ايران همراه سازد. البته آن سفر پرشتاب واصرارهاي جنون آميز اولمرت به جائي نرسيد و نخست وزير اسرائيل هرچه بيشتر سماجت به خرج داد كمتر به نتيجه رسيد.
صهيونيست ها پس از نوميدي از مواضع پوتين تلاش كردند بلكه يكبار ديگر با تحريك آمريكا به تغيير آرايش سياسي ـ تبليغاتي عليه ايران بپردازند. رفتار شتابزده و تصميمات بي منطق واشنگتن در معرفي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بعنوان يك تشكل تروريستي ! نيز نتوانست كمكي به اهداف صهيونيست ها كند. چرا كه در ميدان عمل ابعاد انزواي سياسي آمريكا در سطح جهاني را به نمايش در آورد و نشان داد كه در واشنگتن هيچكس كمترين اميدي به موفقيت طرحهاي ضد ايراني آمريكا ندارد و تكروي يگانه راهكار باقيمانده پيش روي رهبران واشنگتن ارزيابي مي شود. تفاوت جدي شرايط كنوني با اوضاع گذشته ارزيابي مي شود. تفاوت جدي شرايط كنوني با اوضاع گذشته اينست كه در جمع 1 +5 هيچ كشوري حاضر نيست با واشنگتن همصدا شود و رفتار خصمانه و فشارهاي بي دليل عليه ايران را تاييد كند. سخنان صريح « لاوروف » در مقطع كنوني و درست در آستانه انتشار گزارش البرادعي بدين معني است كه مسكو ديگر حاضر به همراهي ضمني با آمريكا در اين مقوله نيست .
در چنين شرايطي سخنان ياس آلود و درعين حال كينه توزانه « جان بولتون » يكي از جنگ طلب ترين عناصر نومحافظه كار آمريكا كه حرفهايش حتي در ميان طيف همفكرانش هم بي طرفدار مانده مي تواند سرخوردگي نومحافظه كاران در اين مقوله را برملا كند. بولتون اخيرا از تيم دستياران بوش بخاطر كوتاهي و تعلل در متقاعد كردن اروپا به تحريم ايران و عدم تلاش براي تغيير نظام ايران انتقاد و سياستهاي آمريكا را تاكنون شكست خورده معرفي كرد و حتي ارزيابي مايوسانه اي از آينده را ترسيم نمود كه سياستهاي آينده نيز محكوم به شكست و ناكامي است بطوريكه حتي اگر قطعنامه اي هم صادر شود چيزي را تغيير نخواهد داد.
با در نظر گرفتن تاثيرات لابي صهيونيستي بر نومحافظه كاران و مشخصا جان بولتون كه اواخر ماموريتش در سازمان ملل بعنوان « سخنگوي رژيم صهيونيستي » شناخته مي شد اظهارات و خشم اخير بولتون را بايستي به عنوان پس لرزه هاي ناشي از خشم صهيونيست ها واحساس ناكامي آنها از شكست فعاليتهاي چند ساله عليه فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران ارزيابي كرد.
4 ـ موضوع مهم ديگر در اين مقوله ورود اتحاديه عرب و چهره هاي شاخص اعراب در دفاع و حمايت از مواضع و ديدگاههاي محمد البرادعي است .
« عمروموسي » دبيركل اتحاديه عرب حمله اخير مقامات ارشد صهيونيستي به مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي را به شدت محكوم كرد و برنامه هاي هسته اي رژيم صهيونيستي را تهديدي براي ثبات و امنيت منطقه ارزيابي نمود. فراموش نكنيم كه معمولا كشورهاي عربي و نهادهاي بين الملل عرب در مقولات مرتبط با ايران سعي داشتند از موضع سكوت رفتار كنند و ديدگاهي در اين زمينه ابراز نكنند با اينحال اظهارات « شائول موفاز » عليه البرادعي باعث واكنش تند دنياي عرب شد و موضوع تهديدات و خطرات اتمي اسرائيل عليه منطقه را در صدر مسائل منطقه مطرح ساخت .
بدين ترتيب به نظر مي رسد صهيونيست ها با اين مواضع « موفاز » دومين اشتباه در محاسبه را در طي مدت كوتاهي تجربه كرده اند.
پيش از اين نيز « ايهود اولمرت » با سفر شتابزده به مسكو سعي كرد نقش آفريني رژيم صهيونيستي را به رخ بكشد ولي با دست خالي بازگشت و به اعتراف وزير جنگ سابق رژيم صهيونيستي باعث شرمساري صهيونيست ها شد كه از آن بايستي به عنوان « شكست سخت ديپلماتيك » رژيم صهيونيستي ياد كرد.
ناگفته پيداست كه ناكاميهاي امروز آمريكا و بويژه انزواي سياسي روزافزون واشنگتن در ماجراي مقابله با فعاليتهاي صلح آميز اتمي ايران را هم بايستي به حساب ناكامي صهيونيست ها گذاشت و در واقع آمريكا بخاطر دنباله روي از سياستهاي صهيونيستي مستحق چنين شرمساري و شكستي بوده و هست . با در نظر گرفتن اينكه حتي در محافل آمريكائي هم ديدگاه يكساني در قبال فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ايران وجود ندارد در واقع صهيونيست ها آمريكا را نيز در اين مقوله به بن بست كشانده و دچار سردرگمي كرده اند.
اين موضوع مهمي است كه رژيم صهيونيستي به عنوان يك رژيم نژادپرست و اشغالگر در عين برخورداري از 200 كلاهك اتمي عضو « ان . پي . تي » نيست ولي براي آژانس بين المللي انرژي اتمي تعيين تكليف مي كند كه مدير كل آژانس بخاطر اعلام نتايج جمع بندي تحقيقات چند ساله درباره عضوي از « ان . پي . تي » بايستي بركنار شود. اين جمله به تنهائي مي تواند و بايستي بتواند ماهيت غيراصولي مناسبات بين المللي را به اثبات برساند.
حزبالله
روزنامه حزبالله در سرمقاله امروز خود با عنوان «پرستيژ نقدپذيري» آورده است: چهاردهمين نمايشگاه و جشنواره مطبوعات به خوبي و خوشي پايان يافت.
اولين تجربه برگزاري مستقل اين نمايشگاه را با همه كاستي ها بايد به فال نيك بگيريم و اميدوار باشيم كه توجه به مقوله رسانه نيز در كشور ما همچون اين نمايشگاه توجه استقلالي باشد.
اگرچه هنوز معلوم نيست مخاطب نمايشگاه مطبوعات كيست؟ عموم مردم يا آنانكه دستي بر آتش رسانه دارند؟
عموم مردم كه به قول دوستان كيوسك بهترين نمايشگاه دائمي آنهاست، به راستي - منهاي دريافت رايگان نشريات - چه دليلي دارد كه مردم رنج حضور در اين نمايشگاه را به جان بخرند.
امسال بدليل تفكيك اين نمايشگاه از نمايشگاه كتاب ديگر شاهد حضور مردم عادي در نمايشگاه نبوديم و تنها كساني حضور مي يافتند كه علاقه وافري به اين حوزه دارند و روزنامه خوان حرفه اي هستند و دوست دارند با نويسندگان و تحريريه روزنامه ها گفتگو كنند و سوالاتشان را بپرسند. اين جماعت زياد نبودند و دليلش هم روشن است چون اساسا مردم ما نسبت به بسياري از كشورها بصورت جدي اهل مطالعه مطبوعات نيستند. وضعيت مطبوعات و افت شديد شاخص هاي واقعي از اين امر حكايت دارد، اين كه بايد چه كرد در اين نوشتار نمي گنجد اما به يقين حمايت دولت از مطبوعات، راهگشا خواهد بود.
اين حمايت تنها وجه مالي ندارد و همكاري معنوي از جمله استقبال آنها از نقد چنانكه رييس جمهور در اختتاميه عنوان كرد، را مي طلبد. استقبال از نقد هم صرفا با تقدير از هفت، هشت نفر منتقد منصف ! تحقق نمي يابد و بايد همه زيرمجموعه هاي قواي سه گانه به اين امر روي خوش نشان دهند. متاسفانه در سال هاي گذشته پرستيژ نقدپذيري بيشتري از خود نقدپذيري ترويج يافته چنانكه اقدامات نمادين در باب تعامل با رسانه ها شاخ و برگ مي گيرد و تزيين مي شود اما همياري ريشه اي صورت نمي گيرد و تا به عملكردي اشاره مي شود، فريادها و فشارها به فلك سر مي كشد و ما مي مانيم و آن همه شعارهاي خوش رنگ و بوي نقدپذيري و استقبال از نقد منصفانه.
نمايشگاه مطبوعات هم عرصه ارائه پرستيژ تعامل با رسانه ها بود. چنانكه بسياري از مسوولان با روي خوش در غرفه نشريات حضور پيدا مي كردند، اما تعداد كمي از نقد عملكرد زيرمجموعه خود استقبال مي كردند.
مصيبت بار تر آنكه برخي حتي پرستيژ نقدپذيري هم مردود شدند. گزارش حزب الله از نمايشگاه منتشر شده در شماره ديروز را كه بخوانيد، در مي يابيد كه وقتي يك وزير آداب تعامل با رسانه را بلد نيست، ديگر چه توقعي مي توان از زيرمجموعه او داشت! و اساسا به چه اميد مي توان او را نقدپذير دانست.
البته از حق نگذريم بودند وزرا و مسوولان دولتي كه حداقل پرستيژ تعامل با اصحاب رسانه را رعايت كردند، خسته نباشيدي گفتند و دقايقي به درددل اين جماعت گوش دادند و برخي از آنها فراتر رفته و همكاري نزديكي با رسانه ها داشتند.
مردم ما به سيره مسوولان عمل مي كنند اين قاعده فراگيري است، بي ارتباط بودن با رسانه هم از اين دست تقليدهاست. به اميد آنكه حقيقت جاي مجاز و واقعيت نقدپذيري جاي پرستيژ تعامل با رسانه ها را بگيرد.
صداي عدالت
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با عنوان «انتخابات و باقي قضايا» آورده است: مرتضي كاظميان-پابه پاي تكوين رويدادها و تحولات متكي بر انرژي هسته يي در روابط خارجي، ايران در مناسبات داخلي درگير اخبار يك انتخابات ديگر مي شود؛ حالا ديگر كمتر روزي است كه رخدادها و تحليل هاي معطوف به انتخابات مجلس هشتم، در رسانه ها مطرح و منعكس نشود. فراتر از ابعاد شكلي و روبنايي انتخابات، يك اتفاق نه چندان كوچك، اذهان حساس و كنجكاو را - در روزهاي اخير- قلقلك داد؛ تولد "كميته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه" و مطرح شدن "ضوابط و معيارهاي انتخابات آزاد، سالم و عادلانه" از سوي جمعي از فعالان سياسي و شخصيت هاي حقوقي و فعال در حوزه جامعه مدني (بيانيه اين جمع را 23 نفر امضا كرده بودند؛ از عزت الله سحابي و ابراهيم يزدي و حبيب الله پيمان تا حسين انصاري راد و محسن كديور و از عباس اميرانتظام و داود هرميداس باوند و سيف تا شيرين عبادي و احمد صدرحاج سيدجوادي).
به نظر مي رسد كه مستقل از بحث شركت يا عدم شركت يا چگونگي مواجهه با انتخابات ها، توجه به الزامات و استانداردها و لوازم و ضوابط يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، هم براي افكار عمومي و هم براي ساخت قدرت، ضروري و گريزناپذير است؛ مولفه ها و معيارهايي كه به محتوا و چگونگي تحقق انتخابات مربوط است و در سطحي فراتر از منازعات جناحي و رقابت هاي سياسي، دموكراتيزاسيون و حقوق اساسي مردم را مورد توجه قرار مي دهد و تحقق آنها را تامين كننده منافع ملي ارزيابي مي كند. از اين منظر؛
1- اراده مردم - به مثابه اساس و منشاء قدرت حكومت - به وسيله انتخابات آزاد، سالم و عادلانه اعلام مي شود.
هيچ فرد يا جرياني نمي تواند از سوي مردم و به جاي مردم اتخاذ تصميم و ساخت قدرت را بر مبناي تمايلات و علايق و منافع خود، صورت بندي كند. قابل اشاره است كه در اصل ششم قانون اساسي تاكيد شده است؛ "در جمهوري اسلامي ايران، امور كشور بايد به اتكاي آراي عمومي اداره شود؛ از راه انتخابات..."
-2 آزادي و سلامت انتخابات هنگامي ميسر است كه حقوق و آزادي هاي اساسي مردم طبق معيارهاي جهانشمول تحقق پيدا كرده باشد.
ايجاد محدوديت يا اعمال فشار بر شخصيت هاي حقيقي و حقوقي فعال در جامعه مدني، نسبتي با يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه ندارد. نمي توان به برگزاري صوري انتخابات بسنده كرد در حالي كه حقوق و آزادي هاي اساسي شهروندان مورد بي اعتنايي قرار مي گيرد.
3- آزادي و سلامت انتخابات بدين معني است كه همه شهروندان و همه گرايش ها و تشكل هاي سياسي، عقيدتي، قومي و... بتوانند بدون احساس زور و تحميل در انتخابات شركت كنند و به نامزدهاي موردنظر خود راي دهند و به لحاظ رايي كه مي دهند مورد بازخواست و فشار و محروميت قرار نگيرند، شركت يا عدم شركت در انتخابات تحميلي نباشد و اثر سويي در زندگي اجتماعي، سياسي و اقتصادي افراد نداشته باشد.
از اين زاويه، حذف كردن برخي گرايش ها و به كنار نهادن برخي جريان هاي سياسي، عقيدتي يا قومي و... از عرصه انتخابات و رقابت هاي مربوطه، يا ايجاد فضايي كه شهروندان را - هر چند به گونه غيرمستقيم - مجبور و ملزم به حضور در صحنه يك انتخابات كند، نسبتي با انتخابات آزاد و سالم و عادلانه ندارد.
4- به منظور رعايت عدالت و انصاف در خصوص انتخاب شوندگان و نامزدهاي انتخاباتي، غير از محدوديت هايي از قبيل سن قانوني، تابعيت كشور محل راي يا نداشتن سوءپيشينه موثر كيفري در جرائم عادي - كه منجر به محروميت موقت از حقوق اجتماعي شده باشد - هيچ محدوديت ديگري نبايد ايجاد كرد.
بسط مفهوم "نظارت" به حوزه عقايد و ديدگاه هاي سياسي اشخاص يا اعمال نظرهاي فراقانوني و سليقه يي و جناحي، از انتخابات جز صورت و پوسته يي بر جاي نمي گذارد. با كمال تاسف، سال هاست بحث نظارت استصوابي شوراي نگهبان و نحوه اعمال نظر و مداخله اين نهاد در روند انتخابات ها، محل انتقاد و مناقشه حقوقدانان و صاحب نظران است و فرآيند انتخابات همچنان به گونه يي محسوس، از محدوديت هايي پرسش برانگيز رنج مي برد.
5- مردم حق دارند به عنوان راي دهنده يا انتخاب شونده به طور فردي يا از طريق احزاب و تشكل هاي مختلف، در انتخابات شركت كنند.
ضمن اينكه؛
6- احزاب و تشكل هاي مختلف - با هر نوع گرايش سياسي و عقيدتي - بايد بتوانند در شرايط يكسان، نامزدهاي خود را معرفي و براي شركت در انتخابات از شرايط و تسهيلات مساوي و عادلانه بهره مند باشند.
وقتي احزاب و تشكل ها ورود در عرصه رقابت هاي انتخاباتي را با عنايت به قانون اساسي جمهوري اسلامي مي پذيرند به اين معناست كه تكاليف خود را - با توجه به تاكيدات قانون اساسي - فهم و حقوق خود را نيز - از همين منظر - مطالعه كرده اند؛ اصل 26 تصريح مي كند؛ "احزاب، جمعيت ها، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمن هاي اسلامي يا اقليت هاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اينكه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نكنند." ممانعت از ورود و مشاركت احزاب منتقد و مخالف ساخت قدرت در انتخابات، با مضمون يك رقابت آزاد، سالم و عادلانه و نيز حقوق اساسي شهروندان در تعارض جدي و محتوايي است.
7- راي دهندگان و نامزدهاي انتخاباتي، فردي يا حزبي حق دارند بدون بيم و نگراني، ديدگاه ها و برنامه هاي خود را تبليغ و ترويج و در رسانه هاي گروهي مطرح كنند.
اما با كمال تاسف سال ها است جريان ها و افرادي كه "خودي" محسوب نمي شوند، حتي در هنگامه هاي انتخاباتي نيز امكان طرح و تبليغ بدون بيم و نگراني برنامه ها و ديدگاه هاي خود - يا جريان و جمعيت همسو و متبوع شان - را ندارند. حمله گروه هاي فشار يا ايجاد اخلال در سخنراني ها، خبر غريب و غيرمترقبه يي در برش هاي انتخاباتي نيست. حكومت مكلف است به جهت ابزارها و تكاليف خود، حداكثر پوشش امن را براي همه گرايش ها و سلايق فراهم آورد و تبليغ و ترويج ديدگاه هاي گوناگون را مورد حمايت قرار دهد. به ديگر سخن؛
8- دولت بايد تمام اقدامات لازم را به عمل آورد تا احزاب و نامزدها و راي دهندگان از امنيت جاني و مالي و حيثيتي مساوي برخوردار شوند و از هر نوع خشونت جلوگيري به عمل آورد. افزون بر اين؛
9- دولت بايد تضمين كند كه موارد نقض حقوق بشر در رابطه با انتخابات آزاد را فوراً در محدوده زماني معيني در دادگاه هاي عمومي علني، مستقل و بي طرف مورد رسيدگي قرار دهد و با ناقضان قانون، برخورد جدي و فوري در چارچوب قانون به عمل آورد؛ و راي صادره را از طريق رسانه هاي گروهي براي اطلاع عموم اعلام كند.
اين رسيدگي و برخورد فعال ساخت قدرت با موارد نقض حقوق اساسي شهروندان در خصوص انتخابات، از جمله شاخصه هاي پايبندي عملي حكومت به لوازم يك انتخابات آزاد است. سكوت يا انفعال نهادهاي متولي برگزاري انتخابات و بي تفاوتي حكومت نسبت به خدشه ها و ابهام ها و انتقادها و پرسش هاي وارده در مورد انتخابات، به معناي رضايت - مستقيم يا غيرمستقيم - از برگزاري ناسالم انتخابات خواهد بود.
10- كليه شهروندان و افراد حقيقي و حقوقي بايد بتوانند از رسانه هاي گروهي - و به ويژه از رسانه هاي دولتي - در شرايط مساوي جهت تبليغات انتخاباتي بهره مند شوند.
اعمال فشار و محدوديت بر رسانه ها و اخلال در وظيفه اطلاع رساني آنان، به گونه يي محسوس و غيرقابل انكار، روند انتخابات را از خود متاثر مي سازد. در وجه ايجابي، بهره مندي برخي جريان ها و اشخاص از تريبون رسانه هاي دولتي (اعم از رسانه هاي مرتبط با بلوك قدرت يا رسانه ملي) به معناي "دوپينگ انتخاباتي" برخي جريان هاي فكري - سياسي خواهد بود. آنچنان كه در وجه سلبي، اطلاع رساني نادرست و غيرواقعي و وارونه كردن رويدادها و اخبار عليه برخي جريان هاي فكري - سياسي، مي تواند تاثير جدي بر نتيجه انتخابات داشته باشد. ملاحظه اخير را با مروري اجمالي بر رفتار رسانه يي مطبوعات و رسانه هاي نزديك يا مرتبط با ساخت قدرت و به ويژه صدا و سيما مي توان به نقد و بررسي نشست...
11- دولت بايد اقدامات لازم و مناسب را براي شفافيت روند انتخابات به عمل آورد و اصل را بر برائت و واجد صلاحيت دانستن همه نامزدها قرار دهد و از هرگونه تفتيش عقايد و اعمال نظارت سليقه يي جلوگيري كند.
اگر به ياد آوريم كه اصل 23 قانون اساسي تصريح مي كند؛ "تفتيش عقايد ممنوع است"؛ و اصل بيستم تاكيد دارد كه "همه افراد ملت در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اجتماعي و... برخوردارند"، آنگاه اين تذكر به حكومت، الزامي تر مي نمايد؛ مگر آنكه ساخت قدرت بي عنايت به قانون اساسي، به پروژه هاي خويش بينديشد. اعمال نظارت سليقه يي و جناحي در روند تاييد صلاحيت نامزدها، به يكي از مشكلات جدي و موانع و محدوديت هاي مهم بر سر راه انتخابات آزاد و سالم و عادلانه تبديل شده است. به ميزاني كه افراد - حقيقي و حقوقي - بيشتري با دلايل سياسي، ردصلاحيت مي شوند، انتخابات از محتواي اصيل خود فاصله مي گيرد و تنها به يك روند ظاهري تبديل مي شود. از اين زاويه است كه؛
12- اعمال هرگونه نظارت استصوابي توسط نهادهاي حكومتي، ناديده انگاشتن حقوق شهروندي و مخدوش ساختن انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است.
نكته مهم ديگر آنكه؛
13- راي گيري بايد بدون هرگونه تقلب يا ارعاب يا هرگونه اقدام غيرقانوني انجام گيرد و شمارش آرا بايد تحت نظارت و بازبيني بي طرفانه نمايندگان احزاب، تشكل ها و نامزدها باشد.
هنوز و با وجود سپري شدن بيش از دو سال از انتخابات رياست جمهوري نهم، انتقادها و اعتراض ها و پرسش هاي كروبي، معين و هاشمي قابل اشاره و تامل است. "امدادهاي غيبي" كه كروبي از آنها به تلخي ياد مي كند يا اتفاقاتي كه به عقيده او در زمان يك "خواب كوتاه" روند انتخابات را از خود متاثر مي سازد، درخور اعتنا هستند؛ مگر آنكه ساخت قدرت خود را مكلف به تضمين و اجراي اين مهم (ممانعت از هرگونه تقلب يا اقدام غيرقانوني) نداند. مساله شمارش آرا و صيانت از آراي مردم، اينك و همزمان با بحث آزادي انتخابات به يكي از دغدغه هاي فعالان سياسي تبديل شده است. سلامت انتخابات با صيانت و حفاظت نهادهاي متولي اجراي انتخابات از آراي مردم محقق مي شود.ترديد و ابهام شهروندان در فرجام مشاركت آنان و پرسش و شك مردم در نتيجه انتخابات، سلامت انتخابات را مورد سوال قرار مي دهد. بديهي است كه جريان ها و جمعيت هاي سياسي ناچارند تمهيدات لازم را براي صيانت از آراي حاميان خود تعقيب كنند؛ واگذار كردن همه چيز به تكاليف ساخت قدرت، چندان منطقي نمي نمايد... كم نيستند شمار نهادهاي حاضر در بلوك قدرت يا مرتبط با آن، كه مي توانند به اشكال گوناگون، سرنوشت و نتيجه انتخابات را از اصل آن دور سازند.
افزون بر مطالبه نظارت بي طرفانه و اجراي سالم انتخابات از حكومت، بايد امكان حضور ناظران احزاب و نمايندگان تشكل ها و جمعيت ها را در روند شمارش آرا فراهم آورد تا حداكثر پاسداري از آراي به صندوق ريخته شده محقق شود. موارد ياد شده (حدود 13 مورد) بخشي از ضوابط و معيارهاي شمرده شده در مورد يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است كه موسسان و پايه گذاران كميته دفاع از انتخابات آزاد بر آن مهر تاكيد زده اند.
ملاحظات و الزامات ياد شده، اين مجال را براي شهروندان فراهم مي سازد تا با دقت و شفافيت و صراحت بيشتر، روندهاي منتهي به انتخابات را مورد تامل و نقد قرار دهند. از اين زاويه است كه حدود پنج ماه مانده به انتخابات، اعمال فشارها و ممانعت از تبليغ و فعاليت گسترده تر مخالفان سياسي يا بازداشت هادي قابل و تداوم محروميت جبهه مشاركت از داشتن نشريه (ارگان)، يا بازداشت فعالان حوزه جامعه مدني (چهره يي معقول و متين و قانونمند و موجه چون عماد الدين باقي، يا استاد و پژوهشگري مانند سهراب رزاقي) يا تذكرها و توصيه هاي پي درپي محدوديت زا به مطبوعات غيرهمسو با دولت و توقيف آنها و ديگر موارد مشابه را مي توان مورد تحليل و نقد قرار داد. بديهي است كه يك انتخابات آزاد، سالم و عادلانه با حضور شاداب مطبوعات آزاد و منتقد و دگرانديش، فعاليت احزاب و جمعيت هاي مخالف و منتقد، تبليغ و تحرك امن و بي دغدغه صاحب نظران و آزادي و امنيت سازمان هاي غيردولتي و فعالان اجتماعي شكل مي گيرد و محقق مي شود. عماد باقي، رئيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان، اينك با دستبند و چشم بند، خود به يكي از موارد و سوژه هاي پيگيري انجمن خويش مبدل شده است؛ هادي قابل كه در جبهه مشاركت پيگير انتخابات بود، و در جبهه دموكراسي و حقوق بشر به گسترش و تعميق دموكراتيزاسيون و ارتقاي وضع حقوق بشر در ايران مي انديشيد به گونه اي غيرمترقبه بازداشت و محاكمه مي شود...
ظاهراً "در" انتخابات بر "همان پاشنه" مي چرخد كه پيشتر مي چرخيد؛ "غيرخودي"ها و "غيرهمسو"ها بايد تنها برگزاري انتخابات را نظاره كنند؛ منتقدان بايد به فهرست هاي بيش از پيش تعديل شده بينديشند تا بلكه از فيلترها به سلامت برهند؛ صدا و سيما پيش از آنكه "رسانه ملي" باشد، دلبسته جريان فكري - سياسي همسو با سلايق و عقايد صاحبان خويش است؛ و افزون بر همه ملاحظات پيشين، اصلاح طلبان تجربه آموخته از انتخابات رياست جمهوري نهم، بايد دغدغه صيانت از آراي حاميان و شهروندان بسيج شده پشت خود نيز داشته باشند و به مكانيسم هاي پاسداري از نتايج انتخابات بينديشند.
و اين همه در حالي است كه كسي نمي داند تحولات اينده در مناسبات تهران - غرب و مناقشه انرژي هسته يي، چه تاثيري بر تحولات داخلي و روند انتخابات مجلس هشتم خواهد داشت ... .
قدس
روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان «عقبگرد ديپلماتيك آمريكا» به قلم مهدي شكيبايي آورده است: موضوع اعمال تحريمهاي يك جانبه اقتصادي جديد آمريكا عليه ايران پس از آن صورت گرفت كه واشنگتن موفق نشد اعضاي اين گروه را براي اعمال تحريمهاي بين المللي عليه ايران با خود همراه سازد. اما موضوع مهمتر اينكه تهديدهاي نظامي آمريكا نيز به يكباره از صدر تبليغات رسانه اي اين كشور، جاي خود را به راهكارهاي ديپلماتيك داد و موضوع اقدام نظامي حتي محدود اين كشور عليه ايران نيز تا سطح اعمال تحريم آن هم از سوي شركتهاي آمريكايي، تنزل يافت؟
آيا آمريكا گزينه جدي تري را در نظر دارد؟ يا اينكه نقش منطقه اي ايران در تحولات جهاني به گونه اي تقويت شده است كه ناديده گرفتن نقش اين كشور به همان اندازه خطرناك و حياتي جلوه مي كند كه ممكن است آمريكاييها از سوي يك جنگ فراگير با خطرات خاص آن مواجه باشند؟
با تأمل در عمق اتفاقهاي ريز و درشت يكي دو هفته گذشته، رمز رازآلود تصميمات جديد و انزواي حقيقي آمريكا در صحنه تحولات جهاني را همراه با نقش كليدي ايران در حل بحرانهاي منطقه اي، درخواهيم يافت:
1- براساس ارزيابي تحليلگران نظامي، شرايط منطقه خاورميانه به گونه اي است كه هيچ نشانه واقعي دال بر ورود منطقه به يك جنگ همه جانبه دست كم تا پايان سال 2007 و حتي بهار سال 2008 وجود ندارد. دليل آن موانع پيچيده و شرايط نامناسب براي ورود به فضاي مورد نظر جنگي در خاورميانه است.
2- با پايان گرفتن سال 2007 و آغاز سال 2008، فضاي سياسي آمريكا وارد رقابتهاي جدي انتخاباتي خواهد شد. از اين رو، بوش رئيس جمهور آمريكا نمي تواند با توجه به وضعيت داخلي كشورش، تصميم گيري سرنوشت سازي داشته باشد.
3- مواضع مخالف دولتهاي روسيه و بخصوص چين با اعمال تحريمها عليه ايران و اصرار اين كشور بر دستيابي به راهكارهاي مسالمت آميز در برنامه صلح آميز هسته اي تهران از طريق مذاكره، تأكيدي بر اين موضوع است كه ناديده گرفتن نقش ايران در مديريت و كنترل بحرانها در منطقه خاورميانه و هرگونه اقدام يك جانبه آمريكا عليه اين كشور، به مثابه نابودي تحقق روياي چند جانبه گرايي اين كشور در جهان است. آن جا كه «ليو» سخنگوي وزارت خارجه چين اعلام كرد: بايد جلو اين مشكل را پيش از آنكه پيچيده تر شود، گرفت.
اين موضع پكن را پادشاه عربستان سعودي نيز در سفر به لندن اتخاذ كرد. وي ضمن هشدار به آمريكا در پرهيز از هرگونه ماجراجويي جديد عليه ايران، گفت: «بايد با حكمت و درايت تصميم گرفت» موضعي كه بي شك بر بسياري از دولتهاي حاشيه خليج فارس هم تأثير خواهد گذاشت و آمريكا را از انجام اقدامهاي ماجراجويانه منصرف خواهد كرد.
4- همزمان با پرونده فلسطين، لبنان و ايران ، موضوع بسيار خطرناك ديگري در منطقه درحال شكل گيري است. وضعيت بغرنج آمريكا در عراق و گسترش ناامني و بحران از عراق به مرزهاي تركيه، محور اين پديده خطرناك است كه به بروز تنش ميان دولت آنكارا و شورشيان «پ. ك.ك» و تهديد تركيه در يورش به شمال عراق و نابودي اعضاي اين گروهك منجر شده است. چنانچه تركيه تهديد خود را عملي نمايد، آينده روابط تركيه وآمريكا دستخوش تغييراتي جدي خواهد شد كه با توجه به موقعيت آمريكا، بيشترين ضرر متوجه واشنگتن است. جهان عرب (بويژه سوريه و عراق) نيز بدون شك از تنشهاي موجود ميان تركها و كردها تأثير خواهند پذيرفت. در نتيجه، روابط اين كشورها و به تبع آن اتحاديه عرب با آمريكا نيز تحت تأثير قرار خواهد گرفت. از اين روست كه تلاش ايران و سوريه براي حل بحران ميان تركها و كردها براي واشنگتن اهميت مي يابد و يكبار ديگر نقش محوري ايران براي دولتمردان واشنگتن يادآوري مي شود؛ همان دولتمرداني كه با مدد دستگاه هاي رسانه اي خود، پيوسته از منزوي بودن ايران سخن گفته اند.
5- موضوع انتخابات رئيس جمهور لبنان، مشكل ديگر آمريكايي ها در عرصه تحولات سياسي منطقه است؛ موضوعي كه مستقيماً به سوريه ارتباط مي يابد. آن گونه كه از شواهد پيداست، با تضعيف جريان حاكم بر دولت لبنان به عنوان جريان همسو با آمريكا از يكسو و دخالتهاي واشنگتن در گزينش رئيس جمهور مورد نظر اين كشور، موضوع انتخاب رئيس جمهور دست كم تا پايان سال جاري ميلادي امكان پذير نخواهد بود. بنابراين، پرونده ديگري از سياست خارجي آمريكا در منطقه نيمه كاره رها خواهد شد و بر كلاف سردرگم مشكلات آمريكايي در منطقه، گره ديگري خواهد زد.
موارد ذكر شده، دلايلي از لحاظ سياسي درخصوص ناتواني آمريكايي ها در آغاز ماجراجويي جديد عليه ايران و انزواي سياسي تهران بود.از ناحيه نظامي البته واقعيت به گونه اي نيست كه مطلوب نظر طراحان سياست خارجي آمريكا باشد. عراق و افغانستان، نيروهاي آمريكايي را در يك وضعيت فرسايشي شكننده وارد كرده اند؛ چه از حيث خسارتهاي انساني و شمار كشته شدگان، چه از حيث گرفتاري و ناتواني در برقراري شرايط مطلوب و چه به لحاظ توانايي نداشتن در عقب نشيني بدون هزينه از اين دو كشور.
به اين وضعيت پيچيده، فاجعه آتش سوزي در جنوب ايالت كاليفرنيا را بايد اضافه كرد؛ چنانكه عمق فاجعه به حدي بود كه دولت آمريكا براي مهار آن ناچار به اعلام وضعيت فوق العاده شد. در اين فاجعه صدها هزار هكتار از زمينهاي كشاورزي اين ايالت طعمه حريق شد و بيش از 800 هزار نفر از ساكنان ايالت كاليفرنيا وادار به ترك منازل خود شدند. آنچه در اين فاجعه از چشم تيزبين رسانه هاي دوست و دشمن دور نماند، ناتواني واشنگتن در واكنش به موقع و توانايي در مديريت بحران به دليل ضعف امكانات بخصوص در حوزه منابع انساني بود؛ امري كه به دستاويزي براي مخالفان دولت بوش و گروه ها و نهادهاي مخالف جنگافروزي در اين كشور تبديل شد، تا جايي كه اين گروه ها خواستار پايان حضور نظامي در عراق و افغانستان و پرهيز از آغاز ماجراجويي جديد نظامي در جبهه جديد حتي به صورت محدود و با استفاده از سلاحهاي كنترل از دور شدند.
تيم نومحافظه كار دولت بوش با آگاهي از عواقب هرگونه ماجراجويي عليه ايران با تبليغات رسانه اي طي روزهاي گذشته، سعي در القاي اين نكته داشت كه گزينه حمله محدود به ايران، همچنان يكي از گزينه هاي مطرح براي آنان است .اما با فرض موفقيت در صحنه جنگ محدود، آمريكا براي ورود به سرزمين هدف به نيروي انساني نياز دارد. در چنين حالتي، شرايط به كام آمريكاييها نخواهد بود، چه اينكه با توجه به فقر منابع انساني، بوش چاره اي جز استفاده از نيروهاي ذخيره نخواهد داشت. اين امر (فراخوان نيروهاي ذخيره) در صورت تحقق ايالات متحده آمريكا را در موقعيت ضعيفي در جهان به نسبت رقباي استراتژيكش از جمله چين و روسيه قرار خواهد داد و اين كشور را با وضعيت خطرناكي مواجه مي كند، زيرا بدون شك به اختلال در توازن قواي نظامي موجود در سطح جهان به نفع رقباي آمريكا منجر خواهد شد. امري كه فضا را براي قدرت يابي و تقويت نقش ديگر كشورها (روسيه و چين) بخصوص در سايه تضاد منافع و روابط آنها با واشنگتن مهيا مي نمايد و اين فرصتي طلايي است كه قدر اين فرصت را بيش و پيش از هركشوري، روسيه و چين درك مي كنند.بنابراين، در كنار مخالفت شديد حزب دموكرات آمريكا با سياستهاي عجولانه بوش، وي قادر به تصميم گيري براي گشودن جبهه جديدي به روي نيروهاي فرسوده خود نخواهد بود.اين وضعيت، واقعيت پنهان و پيداي تبليغات آمريكا براي اقدام نظامي عليه ايران است و از همين روست كه استفاده از تحريمهاي يكجانبه (بدون دستيابي به همراهي كشورهاي اروپايي) تنها گزينه بوش در برخورد با جمهوري اسلامي ايران معنا مي شود و لهجه تند وي براي حمله به ايران، به يكباره رنگ مذاكره و گفتگو به خود مي گيرد.
وضعيت كنوني به همان اندازه كه ناشي از خطاي استراتژيك دولت واشنگتن در برخورد با تحولات جهاني و كشورهاي جهان است، از تلاش پيگير و بي وقفه دستگاه ديپلماسي ايران در تحقق سياستهاي كلان جمهوري اسلامي ايران در سطح روابط و مناسبات با ديگر كشورها و همچنين استفاده به موقع از ظرفيتهاي جهاني در مقابله با يكجانبه گرايي آمريكا نيز نشأت مي گيرد.
ايران
روزنامه ايران در سرمقاله امروز خود تحت عنوان «حساسيت زدايى از جرم جاسوسى!» به قلم جعفر عادلى نوشته است: جاسوس هسته اى از حمايت كدام افراد و جريان ها برخوردار است.
اين پرسش، شايد جدى ترين مسأله اى است كه پس از انتشار خبر مربوط به اتهام جاسوسى يكى از اعضاى سابق تيم مذاكره كننده هسته اى به نفع بيگانگان، تمام ذهن مخاطبان را به خود مشغول كرده است. اين كه شخصى به نفع بيگانگان و عليه منافع ملى و مصالح عاليه نظام جاسوسى كند، امرى قابل پيش بينى و ممكن است، اما تلاش بعضى عناصر صاحب نفوذ سياسى براى جلوگيرى از مجازات اين جاسوس و حتى تبرئه وى از اتهام مزبور، نه تنها قابل پيش بينى نبوده، بلكه اصولاً امرى بعيد به نظر مى رسيد. ليكن همين «امر بعيد» متأسفانه در ماجراى كشف فعاليت هاى اين متهم ، اعلام موجوديت كرده است.
پس از آن كه وزارت اطلاعات مستندات خود مبنى بر جاسوس هسته اى اين فرد را كامل و به مقامات ذيصلاح قضايى تقديم كرد، انتظار مى رفت اين پرونده فارغ از جوسازى و فشارها مورد رسيدگى قرار مى گرفت و لااقل براى عبرت گرفتن ديگران، جاسوس هسته اى محاكمه و مجازات مى شد، اما اكنون پس از گذشت ماه ها به نظر مى رسد يك گروه فشار توانست روند رسيدگى به اين پرونده را تحت تأثير قرار دهد.
در اين مرحله، بايد هر چه زودتر به پرسش صدر مقاله، پاسخ داد. زيرا در آن صورت، نه تنها ماهيت حاميان جاسوس هسته اى و عوامل تأثير بر روند رسيدگى به پرونده او فاش خواهد شد، بلكه مى توان كانون هاى خاصى را در كشور شناسايى و نسبت به اصلاح كاركرد هاى آن اقدام كرد. شايد اين افراد و مراكز، عناصرى خائن و داراى انگيزه وطن فروشى نباشند، اما بدون ترديد نوع نگرش آنها به مبانى مديريت و حكومت به گونه اى است كه ناخواسته به ورطه خيانت به كشور و جاسوسى به نفع اجانب افتاده اند. بنابراين تلاش براى شناسايى حمايت كنندگان از جاسوس هسته اى، به منظور انتقام جويى و عقده گشايى نيست، بلكه شايد از اين طريق بتوان افراد و مراكز متهم به جاسوس پرورى را نسبت به تغيير ديدگاه و مشى ضدملى شان متقاعد ساخت.
چنانچه پرونده جاسوس هسته اى همچنان در ابهام باقى بماند، موجب ريزش اعتماد عمومى نسبت به مديريت قضايى كشور خواهد شد، زيرا مصونيت جاسوس ها از مجازات به علت رفاقت و روابط پرسابقه آنها با فلان يا بهمان شخصيت سياسى براى افكار عمومى توجيه پذير نيست، بلكه اتفاقاً همگان خواستار تشديد مجازات متخلفانى هستند كه زمينه ارتكاب جرم در آنها به علت روابط ويژه با عناصر صاحب نفوذ فراهم و تسهيل شده است.
اكنون بعضى حاميان پرده نشين اين جريان خاص ، پس از آنكه اطمينان يافتند از اين مهلكه حيثيتى به سلامت عبور كرده اند، از لاك سكوت خارج شده و در جديدترين موضع گيرى هاى خود، دولت نهم و شخص رئيس جمهور را به بهانه هاى مديريتى، آماج تخريب قرار داده اند تا شايد با اين غبارزايى در فضاى سياسى و تبليغاتى كشور، ذهن جامعه را از اتهام باند مذكور در جاسوس پرورى و ترويج روحيه تسليم پذيرى در برابر قلدرهاى دنيا دور سازند. پيشنهاد نگارنده اين است كه روند مماشات با تبهكاران سياسى و امنيتى هر چه زودتر پايان پذيرد تا آنها اگر پاسخگوى خيانت هاى خود نيستند، لااقل خدمتگزاران ملت را زخمى نكنند.
خطرى كه از رهگذر متوقف و مسكوت ماندن پرونده جاسوسى هسته اى كليت نظام را تهديد مى كند، عادى شدن ارتكاب اين جرم ضدامنيتى است. اگر عوامل فشار به رسيدگى كنندگان اين پرونده، فداكارى كرده و از آبرو و منافع خود بگذرند تا متهم به جاسوسى پس از اثبات جرمش به مجازات برسد، آثار مثبت آن متوجه امنيت ملى خواهد شد، اما چنانچه مصالح باندى خود را مرجع دانسته و بر موضع خود براى نجات جاسوس از تحمل مجازات قانونى اصرار ورزند، در واقع در جهت حساسيت زدايى نسبت به جرم جاسوسى براى بيگانگان گام برداشته و پيامدهاى بعدى قبح شكنى از جاسوسى و وطن فروشى به حساب عملكرد امروز آنها نوشته خواهد شد.
اين كه يك عنصر مرعوب، به عنوان عامل يك باند سياسى- اقتصادى، درباره آرايش مواضع هسته اى مسئولان عالى كشورمان و كيفيت فشار آوردن عليه جمهورى اسلامى ايران به مقام هاى اروپايى اطلاعات بدهد، طبيعى است كه پس از دستگيرى بگويد اشتباه كرده و تقاضاى بخشش كند. بسيارى از قاتلان خطرناك و سارقان مسلح نيز- كه دامنه جرم ارتكابى آنها به مراتب كمتر از جاسوسى عليه مملكت است- مشابه اين تقاضا را دارند، اما آيا هيچ گاه چنين درخواستى مسموع بوده است و آيا اين كه آقاى جاسوس، قبلاً منشأ خدماتى بوده، مى تواند عامل موجهه جرم و تبرئه مجرم به شمار آيد
اهمال و مماشات در روند رسيدگى به پرونده جاسوس هسته اى، قطعاً با منطق حكومت دارى منافات دارد و افكار عمومى هيچ توجيهى را در اين باره عاقلانه و قانع كننده نمى داند.
سياست روز
"شرايط ويژه با تدبيرهاي ويژه!" عنوان سرمقاله امروز روزنامه سياست روز به قلم محمد علي مواحد زاده است كه در آن آمده است: سخنان اخير رئيس محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام به مصلحت نظام نبود. سوال اين است كه آيا اگر شرايط ويژهاي رخ عيان كرد بايد با تحريك احساسات مردم و بر آشفتن ذهنيت عمومي ملت پرداخت؟ واضح است كه اگر شرايط ويژهاي جلوهگر شد سران كشور بايد به مردم آرامش بدهند و بكوشند عرصه عمومي جامعه را از هر آنچه كه رنگ و بوي التهاب ميدهد تهي شود. سيره عملي امام (ره) نيز چنين بود، به خاطر داريم كه ايشان بعد از تجاوز ارتش بعث به وطن اسلامي فرمودند ديوانهاي آمده و سنگي انداخته است.
پرسش مهم ديگر اين است كه كدام شرايط ويژه؟ من در اينجا ابدا به مجادله دولت و هواداران ايشان نميپردازم و در اين باب داوري نميكنم. چرا كه حوزه تحليل ما در اينجا بر چنين مقولهاي دلالت ندارد. كه اگر داشت نقد و نقادي بر عملكرد هر دو گروه بسيار زياد است و گفتنيها نيز بسيارتر، اما بايد پرسيد كه شرايط ويژه از ديد آقاي هاشمي چه ويژگيهايي دارد؟ و آيا از حيث مقابله داخلي گروه ايشان با دولت حاكم شرايط ويژه است يا از باب آنكه دشمنان چنگ و دندان نشان ميدهند؟ واضح است كه شرايط ويژه از حيث روابط خارجي هنگامي حادث ميشود كه كشور در معرض حمله مستقيم نظام يا تحريم وسيع ديپلماتيك و اقتصادي باشد، با اين وصف اكنون اين شرايط به نحوي تمام و تمام خود رانشان ميدهد؟ اصلا فرض را بر اين ميگيريم كه اين شرايط در آستان حادث شدن قرار دارد آيا بايد مردم را ترساند؟
از سوي ديگر حضور برخي افراد كه عملكرد هاي شبهناك به آنان منتسب شده است، در جلسهاي كه آقاي هاشمي حضور داشتهاند، بسيار جاي تامل و سوال دارد؟ چگونه است كه يك متهم مجال مجالست با بزرگان را مييابد؟
در اين ميان اما، راه هستهاي نيز صرفا با خطابههاي آتشين هموار نميگردد. سياست اصولي كه اكنون تدبير نظام جمهوري اسلامي است بايد با تدبير و تعق انقلاب و عاري از هر گونه هيجان گرايي كاذب طي شود، اگر چه شور انقلاب موتور محركه اتوبيل هستهاي است اما هر اتومبيلي با چراغهايي از عقل و درايت اسلامي، مسير پيش رو را هوشيارتر رصد ميكند.
مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان «دولت نهم و اقتصاد نفتي» به قلم كيان راد آورده است: سير صعودي قيمت نفت در شرايطي همچنان ادامه دارد و پس از ثبت ركوردهاي بيسابقه، اكنون قيمت نفت در مرز 100 دلار براي هر بشكه در نوسان است كه با توجه به تداوم مناقشه بر سر مسئله هستهاي ايران احتمال بروز تنش در شمال عراق، كاهش ذخاير نفت آمريكا و تداوم درگيريها در نيجريه به عنوان يكي از توليدكنندگان مهم نفت در جهان، تثبيت قيمت نفت در مرز 100 دلار و حتي فراتر رفتن آن چندان هم دور از انتظار نيست. رشد بيسابقه قيمت نفت، موقعيت مناسبي براي دولت نهم ايجاد كرده تا با توجه به افزايش درآمدها، وعدههاي خود براي حل مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم را عملي كند. اما آنچه در عمل شاهد آن هستيم نشان دهنده آن است كه دولت احمدينژاد با هدف، فاصله زيادي دارد. براساس آمارهاي رسمي اعلام شده از سوي بانك مركزي، نرخ تورم با رشد مداوم طي يك سال و نيم گذشته از مرز 16 درصد فراتر ررفته و اين در حالي اس تكه سال گذشته با تغيير سبد محاسبه نرخ تورم، تلاش بر اين بود تا نرخ تورم پايينتر از آنچه هست اعلام شود. به عنوان مثال ميزان تاثيرگذاري قيمت مسكن كه گاه رشدي 100 درصدي را تجربه ميكرد در سبد محاسبه نرخ تورم، كاهش يافت اما همچنان شاهد تداوم رشد نرخ تورم هستيم. البته آمارهاي اعلام شده از سوي مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، صندوق بينالمللي پول و نشريه اكونوميست، نرخ تورم در ايران را 20 درصد اعلام كردهاند. اما نتيجه، چه در مورد نرخ تورم 16 درصدي اعلام شده از سوي بانك مركزي و چه نرخ تورم 20 درصدي اعلام شده از سوي ساير منابع آماري، يكسان است و آن اينكه دولت در كنترل نرخ تورم و تحقق شعار تك رقمي كردن آن ناكام مانده است.
محمود احمدينژاد حدود يك ماه پس از تشكيل دولت نهم، انگلشت اتهام خود را به سمت افراد موهومي نشانه رفت كه نميخواهند دولت در تحقق وعدههاي خود و بهبود وضعيت اقتصادي جامعه موفق باشد. از آن زمان تاكنون، رئيس جمهور بارها از «دستهاي پنهان» «مافياي اقتصادي» و «افراد خبيث» يا «نيات پليد» ياد كرده كه اجازه نميدهند دولت، برنامههاي اقتصادي خود را عملي كند بدون آنكه حتي يك بار به درخواست افرادي كه از او ميخواهند اسامي اين افراد را براي پيگيريهاي حقوقي و قضايي، حداقل به مراجع قضايي معرفي كند پاسخ مثبت دهد. به نظر ميرسد اتكا به ابزار توجيه و فرافكني به گفتار و كردار دولتمردان ديگر نيز سرايت كرده است به طوري كه غلامحسين نوذري، سرپرست وزارت نفت كه به عنوان وزير به مجلس معرفي شده در اظهار نظر صريحي كه در روزنامه دولت- ايران- نيز به عنوان تيتر درشت صفحه اول انتخاب شد، نفت 94 دلاري را «ارزان» ارزيابي ميكند. به عبارت سادهتر دولتمردان به دنبال آن هستند كه به مردم بگويند «اشتباه نكنيد! نفت نه تنها گران نيست، بلكه هنوز خيلي ارزان است» يا به مردم بقبولانند كه «ما ميخواهيم براي شما كار كنيم و وضع اقتصادي كشور را بهبود دهيم اما عدهاي اجازه نميدهند» اما آيا واقعاً ميتوان توجيه دولت نهم را پذيرفت؟ ايا واقعاً كساني وجود دارند كه اجازه نميدهند دولت به اهداف خود دست يابد؟
بنابراين نميتـوان به راحتي پذيرفت كه «دستهاي پنهان» با «سنگاندازي» در مقابل دولت با هدف تخريب دولت، بتوانند آن قدر موثر باشند كه درآمد نفتي 12 ميليارد دلاري دولت، نتواند آن را خنثي كند. مشكل آنجاست كه دولت، نميداند موم اقتصاد را كه به لطف ميدان ندادن به بخش خصوصي، در ميداني بيرقيب در دست خود گرفته، چگونه شكل دهد. به همين دليل به توجيه و فرافكني روي ميآورد تا براي مدتي هر چند كوتاه افكار عمومي را از توجه به واقعيات اصلي دور كند و مردم را با «دستهاي پنهان» و «افراد پليد» كه با «نيات خبيث خود» در مقابل دولت نهم سنگاندازي ميكنند مشغول نگه دارد بدون آن ك حتي يك بار اسامي اين افراد را اعلام كند.