
کتاب "عکاسی مستند" (آموزش، تحلیل و نقد عکاسی مستند ایران و جهان) نوشته علیاکبر شیرژیان منتشر شد.
شیرژیان درباره این کتاب به خبرنگار ایسنا گفت: این کتاب ضمن آموزش عکاسی مستند، اولین کتاب تألیفی نظریهپردازی مختص به عکاسی مستند است که در ایران منتشر میشود. در حقیقت این کتاب، دو کتاب است و در دو بخش تلاش میکند ضمن آموزش بینالمللی این حرفه در بخش اول و با تحلیل و نقد عکاسی مستند ایران و جهان در بخش دوم نسبت به بینش ایرانی خودآگاهی بدهد تا بتوانیم ضمن بهکارگیری علمی از این زبان، هم مدرن شویم و هم اعتقاداتمان را فراموش نکنیم و آن را تکامل بخشیم، زیرا اعتقاد بیتخصص کارایی ندارد و تخصص بیاعتقاد منجر به خرابی بیش از آبادی میشود.
او افزود: شاید تعجب کنید چرا دو کتاب در یک مجلد منتشر شده است؛ آنهم در زمانهای که در آن کتابسازی سخت رایج است. منظور از کتابسازی، مونتاژ افکار دیگران در غیبت نقطهنظر نویسنده است که عقل مخاطب ایرانی را دچار تعلل و خاموشی (در مقایسه با دوران شکوفاییاش) کرده است و نشانه آن سکولاریزه شدن برخی مقالات و پایاننامههای دانشگاهی است، مخصوصا در رشتههای علوم انسانی که عکاسی مستند با آن نسبت مستقیم دارد.
شیرژیان همچنین گفت: در این نوع آثار که امروز در قالب پایاننامه، مقاله علمی و کتاب با آنها مواجهایم، ضمن مطالعه آنها از "چهبودگی" موضوع توسط نویسنده مطلع میشویم اما "کیبودگی" مؤلف که دیدگاه او از آن برمیخیزد، پنهان میماند. باید توجه کرد "نظر" نویسنده "موضع" او نیست، من میتوانم نظرات متنوع (نه متعارض) با یک موضع اتخاذ کنم و گاه نظراتی را بدون موضع اعلام کنم. چه چیز به نظرات ما اعتبار میبخشد؟ در این نوع کار، نویسنده در ازای پنهان کردن موضع خود، اندیشهها را با هم مقایسه میکند و از آن نتیجه میگیرد غافل از اینکه نتیجه او به اعتبار موضع، ارزش و سندیت خواهد یافت. نویسنده برای اعلان چه کسی بودن خود، ناچار است ابتدا از اعتقادات شخصی و باورهای دینی و ارزشی خود دفاع کند که سکولاریزیسیون آن را به رسمیت نمیشناسد و به تعویق میاندازد.
این پژ.وهشگر ادامه داد: استمرار این مخفی کردن موضع، پیامدهای وحشتناکی برای حوزه فکر ایرانی در عرصه علوم انسانی به بار خواهد آورد. امروز نویسندگان ترجیح میدهند با پنهان کردن خود، خودشان را نشان بدهند اگر بخواهم با مثال قضیه را روشنتر کنم باید بگویم: موضع نویسنده در عالم عکس مانند "بک گراند" است.
نویسندگان ترجیح میدهند عکسشان بدون بکگراند بیفتد، در حالیکه در گذشته نویسندگان اعتبار یک نوشته یا عکس را به "اتصال و تناسب فورگراند و بک گراند" آن تشخیص میدادند. لازم به توضیح است که برخلاف تصور عمومی، عکاسان برجسته مستند در جهان در رشته اقتصاد، حقوق، تاریخ، علوم سیاسی، مردمشناسی، جامعهشناسی و فلسفه فارغالتحصیل شدهاند و هدف آنها از آمدن به این حرفه استفاده از قابلیت ویژه بیان، در عکاسی مستند است و به همین دلیل عکاسی مستند در مرز زیباشناسی هنری و علوم انسانی سکنا گزیده است.
این هنرمند با بیان این که یک مستندکار میداند راه رسیدن به حقیقت، از واقعیت میگذرد، تصریح کرد: بدون تعریف جامع از واقعیت، حقیقت شخصی میشود بنابراین مستندکار از دل واقعیت و از درون تاریخ به حقیقت میاندیشد، نه در خلأ یا از درون واقعیتهای دسته دوم. استفاده کردن از واقعیتهای دسته دوم در سینما و تلویزیون و استودیومهای ورزشی که من نام " تاناکورای واقعیت" را بر آن میگذارم چنان یکطرفه است که مردم ایران معنای زندگی خود را در فیلم و سریال و ورزش قهرمانی میجویند، نه معنای فیلم و سریال و ورزش را از زندگی. حالا با چنین بک گراندی سؤال من به عنوان عکاس مستند این است: آیا فوتبال و هنرمندان سینما و تلویزیون و عوامل پشت و روی صحنه آن، جای نقد واقعی و برابر جامعه را به عرصههای دیگر هنر و تفکر میدهند؟ آیا همه مردم ایران باید فوتبالیست یا بازیگر - کارگردان یا تماشاچی باشند تا به سعادت موردنظر خود برسند؟
شیرژیان افزود: متأسفانه بخاطر چنین افراطی که ناشی از آلیگارشی (اشرافسالاری) فرهنگی – اقتصادی است فعالان این عرصه را چنان دلبسته واقعیتهای دسته دوم کرده که به خاطر حفظ اعتبار خود حاضر به معاوضه آن با واقعیت دسته اول نیستند. بر خود واجب میدانم به این عزیزان بگویم هنرمند روشنفکر نیست، همانطور که روشنفکر فیلسوف نیست و فیلسوف روشنفکر، هر کدام جایگاه و اصالت خود را دارند و هر کدام به خاطر تمایز، عرصهای جدا را به خود اختصاص میدهند، هرچند میان آنها پیوندهای ظریفی است.
او همچنین درباره عکاسی مستند اظهار کرد: عکاسی مستند اعتبارش را از "واقعیت دسته اول" میگیرد و از آنجا که هر فرهنگی لحن و لهجه مخصوص به واقعیت دارد، ایران نیز واقعیت خودش را دارد. باید آن را شناخت و شناخت آن نیازمند همنشینی با بزرگان ادب و حکمت این سرزمین است. جامعه ایران و تاریخ ایران، مستند است. هیچ کشوری به اندازه ایران بهای واقعیت دسته اول را نپرداخته است.
نویسنده کتاب عکاسی مستند با ارائه دو راه حل برای گشودن راه فکر برای عکاسی ایران اظهار کرد: اولین راه این است که جشنوارههای دولتی و خصوصی قضاوت خود را از روی عکس به روی عکاس بیاورند. یعنی به جای اینکه فقط روی عکس قضاوت کنند، به دستاورد، باور و فکر عکاسان نیز بها بدهند. سیستم ارزشگذاری عکاسی غرب، میان Prize و Award فرق میگذارد، ولی ما در عکاسی ایران و در جشنوارهها فقط به عکس برنده جایزه میدهیم، در حالیکه در سیستم و روش ارزشگذاری غرب به عکاس بهایی ویژه داده میشود.
علیاکبر شیرژیان
شیرژیان همچنین عنوان کرد: در این شیوه پروژه عکاسی در کنار رزومه عکاس و دغدغههای او مورد قضاوت قرار میگیرد اما در ایران داوران عکاس را بدون شناخت از خود و رویاهایش مورد قضاوت قرار میدهند که این مسأله فعالان جدید این عرصه را دچار سردرگمی کرده است. تصور کنید با همین امکانات که هست و به جای هزینه کردن برای جشنوارههای دولتی و خصوصی که هدف آنها ارائه بیلان کار یا پرکردن خلأ عکسهای روابط عمومی و تبلیغات سازمان و شرکتهاست و نتیجه دو دهه تاریخ برگزاری آنها نشان میدهد هیچ کارکرد بلندمدت ندارند و سودشان به همان دوره برگزاری ختم میشود، کمی فکر کنیم.
او در پایان خاطرنشان کرد: راه حل دوم که راه حل اول آن را امکانپذیرتر میسازد، متمرکز شدن روی مباحث تئوریک تألیفی در کنار ترجمه است. به عبارت دیگر تاسیس یک "نهضت مطالعه" که افرادش تلاش میکنند از نظریهپردازان معاصر این عرصه چون رولان بارت و سوزان سونتاگ و والتر بینیامین به ملاصدرا، عطار و مولانا و ابنسینا و شیخ اشراق پل بزنند و ترجمه را به تألیف متمایل کنند. کتاب "عکاسی مستند" آغاز چنین راهی است و من بدین وسیله شما را به مطالعه آن دعوت میکنم.
"عکاسی مستند" از سوی نشر شورآفرین به چاپ رسیده است.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر