سیدحسین موسویان، عضو تیم سابق مذاکرهکننده هستهای ایران در خبر آن لاین از ملاقاتهایش با ملک عبدالله گفت تا عمر جریان اعتدال و جریانهایی که مواضعشان گاهی تیشه به ریشۀ منافع ملی میزند.
بخشهایی از این گفتوگو در پی میآید:
« آقای هاشمی من را به عنوان نمایندۀ خودش به عربستان فرستاد. در اولین ملاقات در کازابلانکا در ویلای ملک عبدالله ملاقات خصوصی داشتم و به مدت 4 ساعت با هم صحبت کردیم؛ بعد از آن ملک عبدالله من را به جده دعوت کرد؛ دو طرف همه مسائل و موارد اختلاف را بدون تعارفات دیپلماتیک مطرح کردند. مذاکرات ما گاه ساعتها به طول میکشید. مثلاً از ساعت 11 شب تا 4 صبح. در پایان مذاکره با ملک عبدالله به پکیجی رسیدیم که موضوعات سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی را دربرمیگرفت.
در بسته مذکور در سطوح عالی روابط ایران و عربستان مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت و بعد عملیاتی شد.
پس از آن شاهد بودیم کلاً روابط عربستان و ایران از سال آخر دورۀ ریاستجمهوری آقای هاشمی که بر سر این بسته توافق شد تا کل دورۀ ریاستجمهوری آقای خاتمی تحولی یافت که در دوران قبل از انقلاب نیز چنین رابطهای را تجربه نکرده بودیم. در دوران قبل از انقلاب نیز عربستان سعودی به سرمایهگذار ایرانی اجازۀ کار و سرمایهگذاری نمیداد؛ در واقع این تحول برای اولین بار بود که صورت میگرفت؛ لذا این مسئله شدنی است.
در حال حاضر برای بهبود فضای میان دو کشور باید چه کرد؟
اولین نگرانی سعودی تعادل و توازن در منطقه است. اعراب نیز نگران همین مسئله هستند.
دوم اینکه آنها نگران که گسترش قدرت و نفوذ ایران به همراه سیاست تهاجمی (به تعبیر آنها) ممکن است در این کشورها تغییر رژیم به وجود آورد. علت اینکه آنها با تمام توان تلاش میکنند مسئله هستهای ایران حل نشود، تحریمها برداشته نشود و روابط ایران و آمریکا برقرار نشود، این است که این تعادل و توازن به نفع ایران تغییر نکند.
چگونه میتوان این بدبینی را کاهش داد و همگرایی را تقویت کرد؟
من در اجلاس اخیر منامه که بسیاری از شخصیتهای برجستۀ سیاسی جهانی در منطقه حضور داشتند، تئوری تشکیل سیستم همکاریهای جامع منطقهای برای حفظ صلح، ثبات و امنیت در منطقه در قالب تعامل با قدرتهای بزرگ را ارائه کردم.
در واقع خلأ عدم حضور آمریکا باید توسط یک سیستم همکاری پر شود. این خروج هیچ جایگزینی جز سیستم همکاری امنیتی- منطقهای که پایۀ اصلی آن در خلیج فارس ایران- عربستان-عراق است، ندارد. این سیستم همکاریهای منطقهای نه برای تخاصم با غرب و جامعه بینالمللی بلکه بر پایۀ همکاری است. این چالشها باید حل شود وگرنه زمینه برای خروج آمریکا فراهم نخواهد شد و آمریکا پایگاههایش را از منطقه جمع نمیکند. در 30 سال گذشته آمریکا حضور نظامیاش را در منطقه افزایش داده است. در مقابل ما نیز 30 سال است که میگوییم آمریکا باید از منطقه خارج شود اما این اتفاق نیفتاده است؛ لذا به جای شعار باید به فکر طرح برای اجرای این هدف باشیم.
امروز آمریکاییها تصمیم گرفتهاند کلاً در درازمدت و میانمدت از منطقه خارج شوند نه به خاطر ما، بلکه به این دلیل که آمریکا دیگر به نفت منطقه احتیاج ندارد. آمریکا بناست در یک دهۀ آینده به اولین صادرکنندۀ نفت جهان تبدیل شود و دیگر حتی به یک قطره نفت منطقه نیز نیاز نخواهد داشت. پس هم اکنون فرصت مناسبی برای ما بدست آمده است. به چند دلیل:
1-آمریکا در حال ترک منطقه است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم.
2-در این میان خلأ مهمی به وجود خواهد آمد؛ در حالیکه اصولاً سیستم همکاریهای منطقهای وجود ندارد؛ در حالیکه در سایر مناطق دنیا اعم از آفریقا، آمریکای لاتین، اروپا و آسیا سیستم همکاریهای منطقهای وجود دارد و واقعاً در نبود این سیستم هرج و مرج به معنای واقعی آن حکمفرماست.
3- وحشت کشورهای همسایه با حرف و شعار حل نمیشود؛ کشوری با ابعاد جغرافیایی ایران و جمعیت 80 میلیونی و نیروی انسانی قابل قیاس با بحرین و قطر و کشورهای کوچک خلیج فارس نیست. اگر همه کشورهای حاشیه خلج فارس را جمع کنید جمعیتی کمتر از ایران دارند. این مسئله برای آنها نگرانکننده است. باید طرح عملیاتی برای اجرای اهدافمان ارائه دهیم؛ من فکر میکنم هم اکنون زمان مناسبی برای اجرای آنست؛ زمان ابتکار برای تعامل و اعتمادسازی در سطح منطقه و جامعه بینالملل.
این فرضیه وجود دارد که عربستان آبستن تحولات مهمی خواهد بود؛ این کشور برای همراه شدن با روند جهانی نیازمند اعمال برخی اصلاحات در حوزۀ داخلی و ساختار سیاسی است. از این رو گفته میشود سیاست و رویکرد جدید عربستان در راستای به تعویق انداختن این تحولات در حوزۀ این کشور است. آیا این فرضیه صحت دارد؟
اینکه عربستان آبستن تحولات مهمی است، من نیز بدان معتقدم. اما اینکه تصور کنیم، ظرف یک ماه آینده این تحولات رخ خواهد داد، هنوز مشخص نیست. برای این تحولات زمان نمیتوان تعیین کرد؛ ممکن است، یکسال، 5 سال و یا حتی یک ماه دیگر باشد.
واقعیت این است که شکاف عجیب و گستردهای میان حاکمیت و طبقۀ نخبگان سیاسی و اکثریت جمعیت جوان این کشور به وجود آمده است. همانطور که میدانید اکثریت جمعیت عربستان را جوانان تشکیل میدهند که عمدتاً تحصیلکردههای اروپا و آمریکا هستند. یعنی 95% از جوانان سعودی اکثراً در غرب تحصیل کردهاند.
زندگی در غرب و مشاهدۀ سیستم رسانهها، مطبوعات، انتخابات و فضای داخلی آنجا تأثیر قابل توجهی بر نگاه این طبقه و قیاس آن با کشورشان داشته است به خصوص وقتی میبینند که در کشورشان حتی یک زن حق رانندگی ندارد. این واقعیتی است که نه آمریکا میتواند منکر آن شود و نه هیئت حاکمه عربستان.
در هیئت حاکمه عربستان شکاف بزرگی به وجود آمده که بیسابقه است؛ در واقع شکاف میان نسل سنتی و قدیمی که در رأس آن ملک عبدالله است؛ فرد معتدلی که در دلش به رفع کدورتها میان ایران و عربستان اعتقاد دارد و میخواهد که در روابط میان دو کشور آرامش و تعادل برقرار باشد؛ در واقع شخصیت روحی و فکری ملک عبدالله این گونه است. من از نزدیک و به تنهایی با ملک عبدالله بارها حرف زدهام. ملک عبدالله خواهان برقراری رابطه و دوستی با ایران است. اما تصور ملک عبدالله این است که طرز فکر و سیاست خارجی مدل افرادی مثل آقای هاشمی این فضا و تعامل را میان دو کشور ایجاد میکند و طرز تفکر سیاسی افرادی مثل آقای احمدینژاد این توانایی را ندارد. آقای احمدینژاد تلاش بسیار زیادی برای بهبود رابطه با عربستان می کرد، احمدینژاد حاضر بود هر کاری برای بهبود این رابطه بکند، اما در نهایت نتوانست.
جناح مقابلی که نظری خلاف نگاه ملک عبدالله هستند، چه کسانیاند؟
رهبری این جناح تندرو در هیئت حاکمه در دست بندر بن سلطان است. بندر معتقد است که تعامل با ایران فایدهای ندارد و بر این باور است که عربستان (بدون در نظر گرفتن همراهی و یا عدم همراهی جامعه بینالملل) باید همۀ امکاناتش را برای ضربهزدن ایران بسیج کند و اصولاً تعامل با ایران فایدهای ندارد.
رهبران جناحهای معتدل یک حزب و یک جناح نیستند؛ آقای ناطق و لاریجانی سرمایههای ملی اعتدال هستند که باید منسجم بشوند و فرای از وابستگیهای جناحی و حزبی زیر سایۀ رهبری انسجام ملی را شکل دهند.
در واقع این دو جریان و طرز تفکر در هیئت حاکمه عربستان وجود دارد. زمانی که از ملک عبدالله و یا بندر نام میبرم، منظورم یک طرز تفکر در هیئت حاکمه است. همانطور که در کشور ما آقای احمدینژاد یک طرز تفکر است و یا آقای هاشمی طرز تفکری دیگر. منظور من اصولاً شخص نیست بلکه اینها واقعیات موجود در هئیت حاکمه عربستان است.
نگرانی من این است هماکنون که ملک عبدالله در قید حیات است، ایران این فرصت را از دست بدهد و زمان بگذرد و قدرت به دست جناح طرز تفکر افراطی بیفتد و بعد از فوت ملک عبدالله کار سختتر شود.