ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن تا ابد خدا نگهدار
___________________
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند
از دل برکه شب سر زد و تابید به خورشید
تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند
___________________
تکیه به شونه هام نکن
من از تو افتاده ترم
ما که به هم نمی رسیم
بسه دیگه بذار برم
___________________
خداحافظ برای تو چه آسان
ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
___________________
اگه می دونسنتی قطره ی بارون هنگام جدا شدن از ابر چه حسی داشت
اگه می دونستی یه بندر هنگام رفتن کشتی ها چقدر تنها میشد
اگه می دونستی درخت کاج هنگام پر کشیدن پرنده ها چقدر غمگین می شد
اگه می دونستی با رفتنت چه آتیشی به جونم کشیدی اینقدر راحت نمی گفتی : خداحافظ
___________________
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار
تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار
___________________
تو رفتی شاخه عشقم شکسته
به چشمم شبنم حسرت نشسته
نگاهی هم نکردی وقت رفتن
نگاهی که سراسر اشک بسته
___________________
گفتی خداحافظ ! گفتم نمی خواهی مرا ؟
باشد نخواه ! اما ای کاش می گفتی چرا ؟
___________________
خدانگهدار عزیزم اما نمیشه باورم
توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد چشاتو گریون ببینم ؟
___________________
می روم شاید کمی حال شما بهتر شود
می گذارم با خیالت روزگارم سر شود