آفتاب يزد
روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان "بيدقتي ما؛ نمك نشناسي ديگران!" آورده است:
اكنون بايد در انتظار واكنش سران دولت نهم نسبت بهرفتار تكبرآميز امريكائيهاي نيازمند و همراهي خودخواهانه عراقيهاي نمك نشناس با آنها نشست. البته تجربه نشان ميدهد كه احتمالا همين موضوع نيز بازتاب موفقيت هاي بي نظير در سفر اخير معرفي شود، اما شايد راه بهتر آن باشد كه مسئولان دولت نهم با توقف امتيازدهيهاي خيرخواهانه– و گاه غيرضروري– به عراقي هايك بار براي هميشه به آنها نشان ميدهند كه به خاطر اثبات پيروزي در برابر رقباي داخلي، حاضر به كوتاه آمدن در موضوعاتي نيستند كه با انگيزه تحقير كشورمان انجام ميشود. اگر امروز كه عراقيها و امريكاييها به ما محتاج هستند در برابر آنها قاطعيت به خرج ندهيم– حداقل به همان اندازه كه نسبت به بعضي جناحها و فعالان سياسي داخلي قاطع هستيم– مطمئنا پس از عبور آنها از شرايط فعلي، برخورد با آنها مشكلتر خواهد بود.
در اين حادثه، موضعگيري صريح كانديداهاي اصلاحطلب و اصولگرا، آزموني براي سنجش ميزان پايبندي آنها به عزت ملي در عرصه بينالمللي است.
جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان "حضور آگاهانه " آورده است:
از ميان حوادث مهمي كه اين روزها در مناطق مختلف جهان و خاورميانه در جريان است حساسيت محافل سياسي و رسانه اي غربي نسبت به انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي در ايران كه قرار است جمعه آينده برگزار شود بيشتر است .
علت اين حساسيت فوق العاده چيست
پاسخ اين سئوال را بيش از آنكه لازم باشد در نقش مجلس هشتم جستجو كنيم بايد با اصل انتخابات و حضور مردم در پاي صندوق هاي راي مرتبط دانست . هرچند چگونگي مجلس هشتم به دليل شرايط زماني خاص كنوني نيز مهم است لكن از آن مهم تر ميزان مشاركت مردم در انتخابات است كه در ارزيابي دشمنان ملت ايران انقلاب و نظام جمهوري اسلامي نقش مستقيم دارد.
ملت ايران اكنون به دليل پيگيري حقوق قانوني خود در زمينه انرژي هسته اي مورد غضب شديد آمريكا و ساير قدرتهاي غربي است . روشن است كه مشكل اصلي آنها اصل وجود نظام جمهوري اسلامي است لكن در اين مرحله برنامه هاي فناوري هسته اي را بهانه قرار داده اند و با كشاندن ماجرا به شوراي امنيت سازمان ملل و صادر كردن سه قطعنامه عليه اين برنامه تلاش مي كنند مانع پيشرفت هاي علمي ما شوند و ملت ايران را مثل دوران قبل از انقلاب عقب مانده و وابسته به خود نگهدارند. مخالفت استكبار با پيشرفت علمي ما به موضوع هسته اي محدود نمي شود و اگر ما اينجا كوتاه بيائيم به ساير موضوعات نيز تعميم داده خواهد شد زيرا هدف اصلي اينست كه جلوي پيشرفت ما گرفته شود. به همين دليل بايد توجه داشته باشيم كه موضوع انرژي هسته اي به ميدان نبرد واقعي ميان مردم ايران و قدرتهاي استعماري غربي و در راس آنها آمريكا تبديل شده كه فرانسه و انگليس و آلمان را نيز به دنبال خود مي كشد. در اين نبرد اگر ايران كوتاه بيايد مي بازد و مجبور مي شود در ساير عرصه ها نيز كوتاه بيايد. فقط به اين دليل نيست كه ما بايد بر اين حق خود اصرار بورزيم و ذره اي كوتاه نيائيم بلكه برخورداري از اين علم حق ماست و هيچكس حق ندارد ما را از اين حق محروم كند.
در چنين شرايطي و با توجه به قطعنامه هاي سه گانه اي كه شوراي امنيت سازمان ملل با فشار آمريكا و هم پيمانان اروپائيش عليه ايران به تصويب رسانده حساسيت محافل سياسي و رسانه اي غربي نسبت به حضور مردم ايران در انتخابات جمعه بسيار بيشتر شده است . غربي ها بويژه آمريكائي ها تلاش زيادي براي تصويب قطعنامه سوم در اين زمان خاص بعمل آوردند تا بتوانند بر حضور مردم در انتخابات مجلس تاثير بگذارند. درست به همين دليل است كه مردم ما شركت پرشور و يكپارچه در اين انتخابات را يك فريضه ميدانند و هر راي كه به صندوق انداخته مي شود همانند تيري است كه مستقيما قلب دشمن را نشانه ميگيرد.
علت اصلي حساسيت قدرتهاي غربي بويژه آمريكا نسبت به حضور مردم در انتخابات جمعه آينده اينست و البته هوشياري مردم مثل هميشه اينبار نيز دشمنان را نااميد و سرخورده خواهد كرد. انقلاب اسلامي باحضور مردم شكل گرفت و به پيروزي رسيد نظام جمهوري اسلامي با حضور هميشگي مردم تاسيس شد و تداوم يافت و توطئه هاي رنگارنگ دشمنان اين انقلاب و اين نظام نيز با حضور مردم در صحنه هاي مختلف خنثي شد. اينبار نيز قطعا مردم با حضور در پاي صندوق هاي راي دشمنان را نااميد خواهند كرد و يكبار ديگر تداوم انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را تضمين خواهند نمود. اينكه امام خميني در پيام ها بيانات و وصيت نامه خود مردم را براي هميشه به شركت در انتخابات توصيه فرمودند در واقع يك نگاه عميق به آينده بود. آن پير روشن ضمير چنين روزها و چنين شرايطي را پيش بيني مي كرد و اين نكته نزد او مثل روز روشن بود كه حضور مردم در صحنه هاست كه مي تواند مشكلات را حل كند و راه را بر همه توطئه ها سد نمايد.
علاوه بر اصل حضور در انتخابات همه ما وظيفه ديگري نيز داريم كه هوشياري در انتخاب افراد است . مجلس هشتم بايد يك مجلس قدرتمند و توانا باشد تا بتواند براي نظام جمهوري اسلامي در مواجهه با سلطه طلبي ها و زياده خواهي هاي قدرتهاي استكباري بايستد. اين مقوله خود نيازمند توضيح جداگانه است كه به خواست خدا به آن نيز خواهيم پرداخت اما اكنون لازم است به عنوان جمع بندي آنچه در اين مقاله بيان شد بر اين نكته تاكيد نمائيم كه همه ما مردم ايران بايد در انتخابات جمعه آينده با آگاهي حضور يابيم و مطمئن باشيم كه حضور ما دشمن را نااميد و نظام جمهوري اسلامي را تقويت خواهد كرد.
كيهان
روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "عاقبت تند روي" به قلم مهدي محمدي آورده است:
«نحوه برخورد با شكست» يكي از مهمترين مشخصه هايي است كه مي توان با مدنظر قرار دادن آن سياستمداران جدي و استخواندار را از آنها كه دشواري هاي سياست ورزي را با بازي هاي كودكانه يكسان مي گيرند، تمييز داد. طيفي از اصلاح طلبان ايراني كه امروز حتي توسط همكيشان خود هم «تندرو» خوانده مي شوند، كارنامه اي عميقا ناموفق از اين حيث دارند. مردان سياست وقتي در صحنه اي پيروز مي شوند به اول چيزي كه بايد بينديشند شكستي است كه احتمالا در آينده اي نه چندان دور انتظار آنها را مي كشد چرا كه دست به دست شدن قدرت قاعده عالم سياست است. اگر اعتماد به نفسي كه عموما پس از يك پيروزي دست مي دهد تبديل به غرور شود، فرصت حضور در قدرت نيز به جاي آنكه مجالي براي خدمت به مردم -لااقل با انگيزه زمينه سازي براي پيروزي بعدي- باشد، بدل به صحنه فتنه انگيزي و پرخاش و انتقام جويي از حريفان خواهد شد و اگر اين وضعيت تداوم پيدا كند آنچه بلافاصله از دست مي رود اميد و اعتماد مردمي است كه مي پنداشته اند منتخبانشان مطلوب هاي آنها را بر خواسته هاي خود ترجيح خواهند داد و حالا مي بينند دغدغه هاي آنها هيچ جايي در فعاليت ها و حتي گفتمان جماعت پيروز كه مي پندارند خرشان براي هميشه از پل گذشته ندارد. اتفاقي كه درست پس از اين وضعيت رخ مي دهد و براي اصلاح طلبان تندرو از سال 82 به اين سو رخ داد، «شكست هاي پي درپي» است. در چنين وضعيتي مهم اين است كه گروه شكست خورده چگونه اين پديده را علت يابي كند. بدفهمي و انحراف در متدولوژي اين سبب يابي مهم ترين علت افول سياسي غربگرايان تندرو در ايران است. اصولگرايان هم، مانند اصلاح طلبان در طول عمر سياسي خود، شكست بسيار خوره اند. تفاوت فقط در اينجا بوده كه اصولگرايان وقتي علت شكست هاي خود را پي جويي مي كردند آنقدر شهامت داشتند كه عملكرد خودشان را هم جزو اين علت ها و بلكه در صدر آنها قرار دهند، اصلاح طلبان اما همواره يا «مردم» را مقصر دانسته اند يا «نظام» را و اين كليدي ترين عاملي بوده كه باعث شده هم از چشم مردم بيفتند و هم نظام سياسي آنها را طرد كند.
رفتاري كه در آستانه انتخابات مجلس هشتم با تندروهاي اصلاح طلب -كه عدد آنها در مقايسه با كليت جبهه اصلاحات اقليتي بيش نيست- صورت گرفت، منطق سياسي و حقوقي بسيار روشني دارد كه البته مثل بسياري موارد ديگر حجاب عجب و خودبيني به سران اين جريان اجازه برخورد واقع بينانه با آن را نمي دهد. آنچه اتفاق افتاده بسيار ساده است. تندروها در فرصت حضور خود در قدرت نشان دادند هيچ ارزش و اعتباري براي نظام سياسي كه در چارچوب آن وارد صحنه انتخابات شده اند و مردم با اين تصور كه آنها به ارزش هاي اين نظام پاي بند هستند به آنها راي دادند، قائل نيستند و نقض خطوط قرمز اين نظام را جزو فوري ترين وظايف خود مي دانند. مردم ايران اگرچه خاموش بودند اما به مدت چند سال به روشني پيش چشم خود ديدند كه چگونه جماعتي بي عمل و پر مدعا به نام اصلاح طلبي با دشمنان ملت ايران كه دست آنها به خون پاك ترين جوانان اين ملك آلوده است نهاني روي هم ريختند، به مقدس ترين مقدسات آنها رحم نكردند، سخن گفتن از درد و رنج مردم را تبليغ كمونيسم خواندند و آخر كار هم وقتي خود را از به ريختن نظمي كه توسط مرداني بزرگ پي افكنده شده و حراست مي شود ناتوان ديدند، بناي شلتاق و ناسازگاري گذاشتند و سعي كردند حذف طبيعي خود از صحنه سياست را به بحراني براي كل نظام سياسي مبدل كنند. اين رفتار ها -كه برشمردن جزئيات آنها كار را به درازا مي كشاند- باعث شده است كه امروز مجموعه بازيگران عرصه سياست در ايران به بانيان آن فتنه ها لقب تندرو بدهند. علامتي هم وجود ندارد كه در عمل و عقيده آقايان، چيزي نسبت به گذشته تغيير كرده باشد. چه، همين حالا هم حمايت بوش از خود را فرصتي براي ادامه روند مقابله با نظام ارزيابي مي كنند و اقداماتي چون تحصن و استعفا را پرافتخارترين اقدامات خود در مجلس ششم مي نامند. اكنون سوال اين است: آيا نظام سياسي كه به مخالفان برانداز خود -كساني كه رسما مي گويند دوباره اگر وارد حاكميت شوند كارهاي سابق خود را از سر خواند گرفت- اجازه حضور در عرصه رسمي سياست را نمي دهد اقدامي خلاف قاعده انجام داده است؟ كجاي دنيا به نيروهايي كه به هنگام حضور در حاكميت نقش اپوزيسيون را آن هم به تندروانه ترين شكل آن ايفا كردند و حالا هم مي گويند جز آن، كار ديگري نمي دانند و نمي كنند، اجازه ورود دوباره به قدرت داده مي شود؟ التزام به چارچوب هاي سيستم سياسي و روشن كردن مرزهاي خود با دشمني كه هدف رسمي و اعلام شده اش تغيير رژيم است، حداقلي ترين شرط ورود به عرصه رسمي رقابت براي گروه هاي سياسي است و اين قاعده اي است كه هميشه و همه جا اجرا مي شده؛ جز ايران در سال هاي اخير كه صبر بيش از اندازه و نجابت نظام مانع از اجراي آن بوده است.
اكنون تندروها شوراي نگهبان را متهم مي كنند كه به جاي عمل به وظايف خود بر مبناي آنچه كه در قانون انتخابات آمده، سياسي كاري پيشه كرده است. صاحبان اين انتقادها يا قانون انتخابات را نخوانده اند يا نمي داننند عمل به قانون يعني چه. ماده 28 از قانون انتخابات «اعتقاد و التزام عملي به اسلام و نظام مقدس جمهوري اسلامي» را شرط كانديداتوري در انتخابات مجلس مي داند. بند 3 از همين ماده «ابراز وفاداري به قانون اساسي و اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه» را نيز به شروط كانديداتوري افزوده است. تندروهايي كه امروز در بيانيه ها و سخنراني هاشان از جناحي عمل كردن شوراي نگهبان گله مي كنند از تبديل شدن جمهوري اسلامي به حكومت اسلامي خبر مي دهند، بايد پاسخ بدهند كه آيا به «اصل مترقي ولايت مطلقه فقيه» وفادارند؟ اگر هستند بايد علامتي باشد كه اين وفاداري را تاييد كند. چگونه از كساني در دوران تاخت و تاز خود ميليون ها كلمه در هتك و هدم ولايت فقيه و بالاتر از آن گفتند و نوشتند و هنوز هم همان مي كنند مي توان پذيرفت كه به اين اصل باور دارند و به آن وفادارند؟ و اگر نيستند پس شوراي نگهبان در رد صلاحيت آنها دقيقا به وظيفه قانوني خود عمل كرده و اگر جز اين مي كرد جا داشت كه مورد عتاب و بازخواست قرار گيرد. حال ممكن است بگويند كه با نفس قانون مسئله دارند. در اين صورت قصه ديگر ربطي به شوراي نگهبان ندارد و اساسا حمله به شوراي نگهبان چيزي بيش از يك پروژه فريب نخواهد بود.
نتيجه اي كه از اين بحث مي توان گرفت اين است كه عدم تاييد صلاحيت تندروها در انتخابات مجلس هفتم منطق سياسي و قانوني مستحكمي دارد، همانگونه كه تقريبا همه نيروهاي سياسي كه خود را درون چارچوب هاي نظام دسته بندي مي كنند آن را تاييد كرده اند. نكته اي كه در پايان بايد به اين تحليل افزود اين است كه عدم حضور تندروهاي غربگرا و ساختارشكن در انتخابات مجلس نه چيزي از درجه رقابتي بودن انتخابات كاسته و نه به اعتراف خود آنها تاثيري در ميزان مشاركت مردم در انتخابات خواهد گذاشت. عملكرد كاملا منطقي و قابل فهم شوراي نگهبان در بررسي صلاحيت ها به خوبي نشان داد امكان رقابت براي تمام گروه هاي داخل نظام -با هر درجه از اختلاف سليقه- فراهم شده و تنها كساني كه براندازي وجه غالب محتواي فعاليت سياسي آنهاست از صحنه بيرون مانده اند. تازه همين گروه هم چون متوجه شده است كه تندروي بيشتر در وضعيت فعلي مي تواند هزينه هاي غير قابل جبراني در آينده داشته باشد و ضمنا مردم هم قهر سياسي كودكانه آنها را به چيزي نخواهند خريد، اعلام كرده است كه در انتخابات به طور جدي و فعال شركت مي كند و حتي به رغم ادعاي عدم وجود رقابت در انتخابات، اكثريت را هم به دست خواهد گرفت!
پيام روشن انتخابات مجلس هشتم اين است كه نظام جمهوري اسلامي اگرچه در درون خود عرصه فراخ و گسترده اي براي رقابت گروه هاي مختلف فراهم آورده، اما قصد ندارد به تجربه «حضور دشمن در خانه» مجال تكرار دوباره بدهد. دشمن بايد دشمني اش را بكند و راه اين كار هرچه باشد اجازه پيدا كردن براي حضور در انتخابات و دست و پا كردن توجيهات شيك و دموكراتيك براي اقدامات براندازانه نيست.
حزب الله
روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان "اولمرت بر لبه پرتگاه" آورده است:
اسحاق رابين نخست وزير اسبق رژيم صهيونيستي كه از طريق امضاي پيمان اسلو در سال 1372 با عرفات، خشم صهيونيست هاي افرطي را برانگيخت و در نهايت هم توسط خود آنها در سال 1374 ترور شد، آرزو داشت كه شب بخوابد و صبح بيدار شود و ببيند كه غزه زير آب رفته است. شارون هم همواره از غزه به عنوان بزرگترين مشكل خود يادميكرد و شايد به همين خاطر بود كه ناچار شد، دستور عقب نشيني از غزه را صادر كند.
از طرف ديگر عمليات قدس غربي به رايس كه بار ديگر براي احياي روند سازش به منطقه سفر كرده بود، يادآوري كرد كه فلسطينيان به هيچ وجه به سازش با اسرائيل تن نخواهند داد و حمايت هاي بي شائبه ايالات متحده از صهيونيستها هم عملا هيچ فايدهاي براي آنها ندارد.
مجامع غربي و سازمان هاي بينالمللي هم كه تا پيش از اين چشم خود را بر بحران غزه بسته بودند و هيچ عكس العملي در قبال فجايع اسرائيل نشان نميدادند، اكنون اين اقدام فلسطينيها كه در دفاع از خود صورت گرفته است را تقبيحميكنند و براي صهيونيستها اشك تمساحميريزند. بان كي مون هم بار ديگر به حمايت از اسرائيل پرداخت تا مجدد نشان دهد كه نه دبير كل سازمان ملل كه دبير كل رژيم صهيونيستي است.
اما بي شك انتقام حماس و مقاومت به همين جا ختم نخواهد شد. در سال 1996 كه شيمون پرز رئيس جمهور كنوني رژيم صهيونيستي خبر ترور مهندس يحيي عياش، مغز متفكر گردان هاي عزالدين قسام (شاخه نظامي حماس) را اعلام كرد با پاسخي سنگين از جانب حماس مواجه شد. در آن مقطع محمد نزال، يكي از سخنگويان حماس وعده داد كه با هدف انتقام خون عياش 4 عمليات شهادت طلبانه در عمق خاك رژيم صهيونيستي انجام خواهيم داد و پس از آن شاهد بوديم كه بيت المقدس اشغالي، تل آويو و خضيره به بركه هاي خون تبديل شده بود تا پرز بيش از 100 كشته و 500 مجروح را در قبال كشته شدن يحيي عياش شاهد باشد. ترور شهيد عياش و عكس العمل حماس بعلاوه انجام عمليات خوشه هاي خشم در لبنان كه به شهادت بسياري از مردم قانا انجاميد، و عكس العمل حزب الله به اين عمليات، در آن برهه سبب سقوط دولت پرز را فراهم كرد.
اكنون هم به نظر ميرسد كه همين سناريو براي اولمرت رقم خورده است. پاسخ هاي حماس به كشتار اسرائيل در غزه آغاز شده است و انتقامي بسيار سخت تر از اين انتظار صهيونيستها راميكشد. از طرف ديگر وعده سيد حسن نصرالله به گرفتن انتقام خون شهيد مغنيه هم دولت اولمرت و شهرك نشينان را در انتظاري سخت تر از مرگ فرو برده است.
محققا اين دو عامل سبب فروپاشي دولت اولمرت خواهند شد و اكنون اين دولت نيم بند بر لبه پرتگاه ايستاده است. اين در حالي است كه سقوط زود هنگام دولتها در اسرائيل سابقهاي طولاني دارد. رژيم صهيونيستي از جمله رژيم هايي است كه دوام دولتها در آن در حداقل است. طي نزديك به دو دهه اخير دست كم هفت نخست وزير در راس كابينه هاي مختلف صهيونيستي قرار گرفته و تعويض شده اند. بواقع عمليات قدس غربي، پروسه سقوط دولت اولمرت را كليد زد. اين عمليات نشان داد كه سياست زور و كشتار، دستاوردي براي رژيم صهيونيستي ندارد از سوي ديگر ملت فلسطين نشان دادند كه پذيرنده روند سازش نهستند و بر استمرار مقاومت تاكيد دارند و مشي خائنان و سازشكاراني نظير ابومازن و دحلان و... را بر نخواهند تافت.
مردمسالاري
روزنامه مردمسالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان "انتخابات مجلس و نقش مشاركت عمومي" به قلم يحيي نوري شبلو آورده است: مجلس شوراي اسلامي به عنوان اصليترين نهاد قانونگذاري در كشور داراي جايگاه رفيعي در بين قواي حاكم است، براساس اصل 62 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در مورد تشكيل مجلس شوراي اسلامي، نمايندگان ملت به طور مستقيم و با راي مخفي انتخاب ميشوند و شرايط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان و كيفيت انتخابات به موجب قانون نحوه برگزاري انتخابات مجلس بوده كه مجلس آن را تصويب ميكند.
از ويژگيهاي اصل 62 قانون اساسي يكي مستقيم بودن انتخابات و ديگري انتخابات با اخذ راي مخفي است. منظور از مستقيم بودن انتخابات اين است هك رايدهندگان بلاواسطه و مستقيما و مباشر تا نمايندگان خود را انتخاب ميكنند. همچنين رايدهندگان آزادند نام هركس را كه ميخواهند در برگه راي بنويسند و هيچكس نميتواند در مقام تجسس و بازرسي برآيد.
بنابراين حضور مردم در عرصه انتخابات و مشاركت عمومي از حقوق سياسي مردم بوده و به نوعي مشاركت اجتماعي محسوب ميشود كه اين مشاركت در نتيجه اهميت مردم به سرنوشت جامعه است و افرادي كه داراي بينش و شعور اجتماعي هستند در روند مشاركتهاي عمومي تاثيرگذار بوده و وحدت و همدلي و همبستگي را به وجود ميآورد. لذا مشاركت عمومي باعث خودباوري و انسجام و اتحاد ملي ميگردد.
نظام انتخاباتي در واقع ابزاري است كه مردم ميتوانند از طريق آن تغييراتي در نظام سياسي كشور ايجاد كنند و هرچه مشاركت مردم بيشتر باشد نظام اقتدار بيشتري خواهد يافت.
در اين ميان احزاب و گروههاي سياسي نيز نقشهايي دارند و احزاب در چارچوب قانون مجاز به فعاليتهاي انتخاباتي هستند.
بنابراين در جمهوري اسلامي ايران انتخابات نقش كليدي در تمامي عرصهها داشته و انتخابات به عنوان يك اصل برجسته در تفكر مردمسالاري ديني و در دين مقدس اسلام جايگاه خاصي دارد.
از سوي ديگر بعد از انقلاب اسلامي ايران بينش و سطح آگاهي مرم بالا رفته كه براي ساختن سرنوشت خويش وارد صحنه انتخابات شده و آينده كشور و بالندگي جامعه و پيشرفت آن را مستلزم مشاركت مردمي و شركت در انتخابات ميدانند و اين نمونه بارزي از دموكراسي و مردمسالاري ديني است كه آحاد مردم، در تعيين سرنوشت مملكت خويش به صورت فعال مشاركت ميكنند.
سياست روز
روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان قطعنامه سوم آخرين تلاش مذبوحانه غرب به قلم علي يوسف پور آورده است: 1_ دشمني ديرينه غرب با كشور و ملت ما داراي سابقه ديرينهاي ميباشد.
غربيها در صدد تسلط بر كشور ما به عنوان يك منطه ژئوپليتيك مي باشند كه داراي منابع طبيعي فراواني از جمله نفت است. جلوگيري تسلط ايران بر آبراه استراتژيك خليج فارس و تنگه هرمز از ديگر اهداف كليدي استكبار غربي ميباشد. با پيروزي انقلاب اسلامي به زعم غربيها ايران مركز اشاعه اسلام سياسي شده است. نظريهپردازان آمريكايي دشمن اصلي تمدن غرب و آمريكا را تمدن اسلامي و اسلام سياسي ميدانند. به تعبير اخير رئيس سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) ايران خطرناك ترين دشمن آمريكا ميباشد.
بنابراين غربيهاي سلطهگر و در راس آنان آمريكا با تمام امكانات و تجهيزات در صدد نابودي نظام مقدس جمهوري اسلامي و اعاده نفوذ از دست رفته خويش در كشور ما مي باشند. طرح خاورميانه بزرگ آمريكا به شكست انجاميد، تصرف عراق و افغانستان به نفع ايران رقم خورد، بيداري و آگاهي در ميان ملل مسلمان رو به گسترش است، بازگشت به اسلام راستين و ضديت با آمريكا به عنوان سردمدار استكبار جهاني از ويژگيهاي اين بيداري ميباشد. خاورميانه ديد با محوريت ايران در حال شكلگيري ميباشد با همه توطئههاي غرب، ايران روز به روز قدرتمندتر ميشود.
2_ در شرايط تمام عيار تحريمهاي اقتصادي از جمله تحريم فنآوري بالا (H.T) و تحريم تجهيزات نظامي، دانشمندان ايراني بدون اتكا به ديگران به فناوري هستهاي دست مييابند. اين پيروزي باعث سرگيجه دولت مردان غربي ميشود كه مدت چهار سال است با تمام قوا در صدد جلوگيري و عدم استفاده ايران از اين فنآوري هستند. به رغم تمايلات ستيزهجويانه غربيها ايران عضو باشگاه كشورها اتمي جهان گرديد ايرانيها توانستند حصاري كه انحصارگرايان غربي در بحث انرژي هستهاي به وجود آورده بودند بشكنند و يك سر و گردن بالاتر از ديگر كشورهاي مدعي سلطهگر قرار گيرد. و از مواهب اين فنآوري سطح بالا بهرهمند گردد غربيها در مذاكرات خود با يك كشوي صاحب فنآوري هستهاي رو به رو هستند كه علاوه بر استفاده صلحآميز از اين فنآوري ميتواند فنآوري آن را به كشورهاي دوست صادر نمايد.
3_ همانطور كه رياست محترم جمهوري اعلام كردند. مسئله هستهاي يك موضوع تمام شده براي ملت و دولت ايران ميباشد. وحدت ملي، ايستادگي دولت و مجلس و راهبريهاي هوشمندانه مقام معظم رهبري رمز اين پيروزي هستند. غربيها كه با تلاش گسترده در صدد بسيج افكار عمومي جهاني بر عيه ايران شدهاند با وچود داشتن رسانههاي بسيار قوي و گسترده در اين عرصه نيز با شكست مواجه شدهاند و افكار عمومي كشورهاي منطقه و حتي جهان به حقانيت ايران پي برده است، هر چند كه ممكن است دولتهاي دست نشانده حاكمان سلطهگر غربي باشند. انزواي سياسي ايران با شكست رو به رو گرديده و تحريم اقتصادي ايران كه در شش ماهه اخير با نهايت تلاش آمريكا و ديگر همپيمانانش كه حتي به كنترل معاملات بالاي ده هزار دلاري و تحريم برخي از بانكهاي ايران رسيد. نتوانست كوچكترين خللي در اراده ملت و دولت ايران وارد نمايد.