۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۸۱۰۴۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۵ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۳
کد ۳۸۱۰۴۹
انتشار: ۱۲:۰۵ - ۱۹-۱۱-۱۳۹۳

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های امروز

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند  که برخی از آنها در زیر می‌آید.

کیهان: نرمش کافی است! قهرمانی کنید

«نرمش کافی است! قهرمانی کنید»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛آیا مذاکرات هسته ای در مونیخ مسیری متفاوت از مذاکرات یک سال اخیر در وین، مسقط، پاریس و ژنو خواهد پیمود؟ وزیر امور خارجه دیروز پس از دیدار با جان کری در حاشیه کنفرانس مونیخ گفت «نه فقط یک راه حل بلکه چندین راه حل برای موضوع هسته ای وجود دارد؛ فقط به یک اراده سیاسی قوی برای حصول نتیجه نیاز است». او همچنین در پاسخ این سؤال که طرف مقابل چه قدر آماده پذیرش کلیات توافق است؟» می گوید «آنچه اظهار می کنند این است که علاقمند هستند این اتفاق رخ بدهد اما باید دید این اراده سیاسی را هم دارند یا نه». آقای ظریف 30 دی ماه نیز در حالی که در مترو تهران با خبرنگاران گفت وگو می کرد، عباراتی گفت که از وضعیت مذاکرات رازگشایی می کند. «چنان چه همه طرف ها به یک واقع بینی برسند و آمادگی داشته باشند، آماده ایم در مذاکرات تا سالگرد پیروزی انقلاب به نتیجه برسیم. معتقدم یک هفته هم برای توافق کافی است، چنان چه طرف ما به واقع بینی رسیده باشد اما چنانچه اراده نباشد، 4 سال هم می تواند کافی نباشد کما اینکه با نگاه غلط آمریکایی ها 10 سال هم می تواند طول بکشد».

اگر مطابق نظر آقایان ظریف و روحانی باشد نه اینکه می توان تا 22 بهمن امسال به نتیجه رسید، بلکه باید از آغاز شروع دولت یازدهم در مرداد 92 ظرف 3 تا 6 ماه این پرونده مختومه می شد و طرفین به توافق نهایی می رسیدند. اما دولت اوباما به دلایل روشن آمادگی و اراده توافق جامع را -که متضمن پذیرش حق غنی سازی صنعتی و لغو همه جانبه و فوری تحریم ها در مقابل نظارت قانونی آژانس بر روند صلح آمیز فعالیت های ایران باشد- ندارد همچنان که اختیار آن را ندارد. مقارن صحبت های دکتر ظریف در مترو، باراک اوباما برای چندمین بار- این بار در مصاحبه با سی ان ان- گفت «عدم توافق با ایران بهتر از توافق بد است». توافق بد با ایران از نگاه آمریکا، «توافقی حقوقی، قاعده مند، متوازن و با تعهدات شفاف متقابل و متعادل» است که مسیر پیشرفت فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران را باز کند و بهانه تحریم های فاقد علت حقوقی را از آمریکا بگیرد. بنابراین جان کری و برخی طرف های غربی، برخلاف آقای ظریف و همکارانش، برای یافتن راهکار حقوقی و فنی برای مسئله پای میز مذاکره نمی آیند بلکه درست برعکس به دنبال روش های شعبده بازی و «سرهم بندی» هستند که بتوانند مانند توافق ژنو هم امتیازهای غیرقانونی بزرگی بستانند، هم راه پیشرفت هسته ای ایران را سد کنند و به تعبیر اوباما عقب برانند، و هم از لغو تحریم های غیرقانونی طفره بروند. بدین ترتیب مسئله ای که از نگاه روحانی و ظریف ظرف یک هفته یا 3 تا 6 ماه قابل حل بود، اکنون به یک معنا 16 ماه و به یک معنای عمیق تر، 11 سال به درازا کشیده است. یعنی تخم مرغ های امید و تدبیر را نباید در سبد مذاکرات با شیطان بزرگ چید.

اکنون شمار ملاقات های آقای ظریف با جان کری- که گذشت زمان نابه جا بودن آن را بیشتر ثابت خواهد کرد- به مرز 20 دیدار نزدیک می شود و یک سؤال این است که در این همه ملاقات های مفصل و طولانی، کدام حرف ناگفته و استدلال و تعامل مطرح نشده باقی مانده است؟ و چرا با وجود نرمش و انعطاف طرف ایرانی در قالب توقف غنی سازی در فردو، اکسید و خنثی سازی 190 کیلوگرم ذخیره اورانیوم 20 درصد، توقف فعالیت های تکمیلی راکتور آب سنگین اراک، عدم استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته دارای 8 برابر سرعت و... طرف مقابل کمترین نرمشی از خود نشان نداده و در همین مذاکرات اخیر از تعیین سقف 6 هزار سو برای غنی سازی 3/5 درصد سخن می گوید؟ آیا حذف نیمی از سانتریفیوژهای ایرانی پس از توقف فعالیت فردو و بستن راه غنی سازی صنعتی در ایران که افق آن 190 هزار سو می باشد، ادامه همان مسیری نیست که اوباما از آن به عنوان عقب راندن برنامه ایران سخن گفت؟ اگر آرزوی آمریکا اوراق کردن برنامه ایران باشد که می گوید امکانپذیر نیست، آیا کوچک سازی مرحله ای همین برنامه در ادوار مذاکره، غیر از اوراق سازی تدریجی و به «سونا» بردن برنامه هسته ای در عین معلوم نکردن تکلیف لغو واقعی و مؤثر تحریم هاست؟ قطعاً چاره حقوقی رفع نگرانی ادعایی نسبت به برنامه هسته ای ایران، محدود کردن و از خاصیت انداختن آن نیست اما حتی اگر هزینه رفع این نگرانی را هم چنان روشی بدانیم آیا نباید پرسید در ازای این هزینه هنگفت از خزانه پیشرفت ملی، چرا مطالبه لغو فوری و همه جانبه تحریم ها همچنان مسکوت مانده و به 10-15 سال بعد حوالت داده می شود؟ حقیقتا آمریکایی ها به وعده های کم مایه توافق ژنو در حوزه خودرو و هواپیما و نیز اعمال نکردن تحریم های جدید چه قدر وفا کردند که به وعده 15 سال بعد آنها دل خوش کنیم؟

می توان در مونیخ توافق دیگری نظیر توافق ژنو را «سرهم بندی» کرد که مانند پفک (ذرت و بلغورحجیم شده) دهان پرکن اما فاقد خاصیت باشد. مجله تایم 29 آبان 92- 4 روز قبل از اعلام توافق ژنو- از امکان «سرهم بندی حق ایران در توافق» خبر داد و نوشت اگر «آمریکا حق غنی سازی ایران را بپذیرد، تحریم ها وجهه قانونی و حقوقی خود را از دست خواهند داد بنابراین آمریکا در ژنو می کوشد به توافقی برسد که این حق را به صراحت نپذیرد اما ایران هم بتواند مدعی شود که ما حق او را پذیرفته ایم. گری سیمور که تا چندی پیش از شخصیت های قدرتمند کاخ سفید در امور هسته ای بود، می گوید هرگونه توافق احتمالی، مسئله حق غنی سازی ایران را سرهم بندی خواهد کرد.» به همین دلیل هم بود که در توافق ژنو، برآورد حجم و ظرفیت و میزان نیاز ایران به غنی سازی و محل آن به توافق با طرف غربی در توافق نهایی متوقف و مشروط شد. اکنون به نظر می رسد همان منطق سرهم بندی با ابعادی گسترده، آرزو و توقع آمریکا از توافق کلی سیاسی است که با چاشنی تهدید کنگره به تصویب تحریم های جدید- به عنوان امتیازی عدمی! که باید به طرف ایرانی فروخته شود- پیگیری می شود. قرار دادن ضرب الاجل مارس (اوایل فروردین 94) برای رسیدن به توافق کلی و سپس ضرب الاجل ژوئیه (تیرماه 94) برای توافق روی جزئیات از همان قاعده آلوده سازی و پای بندسازی در توافق ژنو پیروی می کند؛ کاری که در بنگاه های کلاهبردار برای اخاذی نقد مقابل وعده های نسیه انجام می شود یا مشابه کلاهبرداری هایی که در ازای وعده، پول های هنگفتی به صورت قسطی و مرحله ای دریافت می شود اما انجام وعده به آینده دور موکول می گردد. این یک نامعادله است که تا به مسیر معادله برابر و متوازن بازنگردد، فاقد کمترین نتیجه برای ما خواهد بود.

شمردن دندان های طرف مقابل ضرب المثل معروفی است که برای این نامعادله صدق می کند. وبسایت رادیو فرانسه 11 اکتبر 2013 (19 مهر 1392) تحلیلی نوشت که همچنان می تواند قابل تامل باشد. «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش «حقوق ملی» می بیند[!] برپایه این جمع بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی 3 ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری او است... اکنون پیش بینی زمان لازم برای رسیدن به توافق، به جای 3 ماه پیشنهادی روحانی، به 9 ماه افزایش یافته است.» معنای این تحلیل آن است که دولت با گاردی بسیار نامناسب و اشتباه وارد مذاکرات شد و آمریکا و غرب را دچار برآورد اطلاعاتی کاملا غلط کرد. تا این محاسبه و (نا)معادله از طرف دولت و رئیس جمهور و وزیر امور خارجه به هم نخورد، تغییر جدی و مفیدی در روند مذاکرات پدید نخواهد آمد. آن تعبیر غلط کمپین هنرمندان سفارشی مبنی بر اینکه «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»، متاسفانه بازگویی یک فهم غلط از واقعیت های جهانی و کم شمردن ظرفیت های فراوان ملی بود. هرچه پیام خوش گمانی همراه با اظهار ضعف و ناچاری از این طرف صادر شد، گارد رژیم استکباری آمریکا را متصلب تر و سخت تر و طلبکارانه تر کرد. به تعبیر دیگر رئیس جمهور وزیر خارجه را کتف بسته به مذاکرات فرستاد.

در حقیقت توقع نظام و مردم برای اجرای تاکتیک نرمش قهرمانانه در مسیر مذاکرات- یعنی کاربست عزتمندانه انعطاف در کنار پای بندی به اصول و منافع کلان ملی- با بدترین روش و به شکل نقض غرض اجرا شد و داستان همین است که می بینیم؛ از تعلیق فردو و عملیات اجرایی اراک، به تعلیق حداقل نیمی از سانتریفیوژها و نیمی از ظرفیت غنی سازی رسیده ایم اما همه این هزینه ها و پرداخت ها فاقد تعهدات محکم حقوقی برای طرف مقابل است و پرسش این است که اگر قرار است درباره لغو تحریم ها نیز شعبده بازی و سرهم بندی کنند تعلیق های رو به فزونی یک سال اخیر برای چه بوده است؟ اگر قرار بوده ما تراز اعتمادسازی و مافوق اعتمادسازی رفتار کنیم و گارد صلح - به تعبیر آقای روحانی- بگیریم اما طرف مقابل با گارد دشمنی 100 مورد تحریم جدید اعمال کند، پس دیگر ته ظرف اعتمادسازی یک سویه چه چیزی باقی می ماند؟ آیا این شوق و ذوق موهوم یک طرفه، دلبستگان خوش گمان را سرانجام به شکست عاطفی و احساس ورشکستگی و مالباختگی و حیثیت باختگی نخواهد کشاند؟

تلاش های پرزحمت آقای ظریف و همکارانشان در جبهه -دیپلماسی- صرف نظر از برخی رفتارهای نابه جا- در جای خود محترم است اما جست وجوی کلید «گشایش اقتصادی» از سوی دولت محترم در پیاده روها یا کریدورهای مونیخ و وین و ژنو و پاریس قطعا نه تنها ما را به جایی نمی رساند بلکه طرف متخاصم را به این باور می رساند که حریف برای کارنامه خود نیز که شده حاضر است پیاپی از خط قرمزهایش عبور کند. آیا دولت محترم با بیست و چند وزارتخانه و عرض و طول گسترده، پروژه ملی دیگری غیر از مذاکرات دارای افق مبهم تعریف کرده و مثلا ابعاد اقتصاد مقاومتی در زمینه افزایش بهره وری، ساماندهی و هدفمندسازی یارانه ها (حذف پردرآمدها و صرفه جویی دست کم 5400 میلیارد تومانی)، مقابله با فرار مالیاتی 80 هزار میلیاردی و قاچاق بی رویه کالا و... را عملیاتی کرده است؟ اگر بنا داریم آمریکا و اروپا را در مونیخ یا زوریخ یا ژنو و وین و پاریس وادار به توافق برای لغو تحریم ها کنیم- یا از تحریم ها عبور کنیم- کلید آن نه در لبخند و مذاکره کشدار و بی پشتوانه بلکه در تقویت بنیه اقتصاد داخلی است در غیر این صورت حتی اگر درآمدهای نفتی انبوه نیز احیا شود، اقتصاد و تحریم همچنان پاشنه آشیل ما باقی خواهد ماند حتی اگر بهانه هسته ای درمیان نباشد. آیا دولت همچنان می خواهد بی کارنامه بماند؟! این شرط تدبیر و اقتضای امید و اعتدال نیست.

خراسان:ماموریت اتاق بازرگانی و فرصت های طلایی صادرات

«ماموریت اتاق بازرگانی و فرصت های طلایی صادرات»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر حسام الدین واعظ زاده است که در آن می خوانید؛در عرصه تخصص گرایی علمی در جهان، کارآفرینان، تولید کنندگان و صادر کنندگان بخش خصوصی ایران، به سختی می توانند به طور سنتی فعالیت کنند. به عبارت دیگر برای آنکه بخش خصوصی بتواند در بازارهای جهان نقش پررنگ، مستمر و پایداری داشته باشد، زنجیره ای از عوامل مرتبط می بایست در حرکت و فعالیت باشند و هر گونه خللی در این زنجیره، موجب از بین رفتن سرمایه ها و انگیزه ها و از دست رفتن فرصت های بازار خارجی می شود.

در سند راهبردی چشم انداز توسعه صادرات و در چارچوب چشم انداز بیست ساله، مقرر است "جمهوری اسلامی ایران با توجه به توانمندی ها و ظرفیت های بالای اقتصادی نسبت به افزایش سهم خود از تجارت جهانی حرکت کرده و به توازن تجاری در صادرات و واردات نایل آمده و دارای اقتصادی متنوع با سهم غالب بخش غیرنفتی و غیردولتی باشد". این همان راهبرد "اقتصاد مقاومتی" است که برای تحققش، بدون شک باید بر صادرات تاکید شود تا انگیزه ای باشد برای تولیدفاخر و باکیفیت داخلی. بنابراین صادرات نیازمند سرمایه گذاری برای تولید داخلی است. بدون تولید، صادرات غیر ممکن است و تولید، بدون سرمایه غیر ممکن تر و سرمایه گذاری بدون داشتن علم و اطلاعات کافی علمی و تخصصی خطرآفرین برای بخش خصوصی است.

دراین راستا، وظیفه اتاق بازرگانی بسیار مهم و تعیین کننده است. اما باید توجه داشت که اتاق بازرگانی هنوز به معنای کامل خصوصی نشده است. به عبارتی بخش خصوصی هنوز در آغاز راه است تا بتواند خانه امن خود را اتاق بازرگانی بیابد. اتاق بازرگانی که وظیفه هدایت، مشاوره و پشتیبانی فعالان کسب و کار و تجارت و صادرات را به عهده دارد هنوز تا رسیدن به استانداردهای بین المللی فاصله زیادی دارد. اگرچه در دولت جدید گام های رو به جلو و مثبتی برداشته شده است اما هنوز هستند بسیاری از کارآفرینان و بازرگانانی سنتی که متکی بر نبوغ و استعداد و تجربه شخصی خود فعالیت می کنند و هنوز با نوآوری های علمی و تخصصی روز این عرصه آشنا نیستند و علاقه ای هم به استفاده از به خدمت گرفتن مشاورین متخصص دانشگاه رفته، زبده وماهر ندارند.

یکی از ضعف های بخش خصوصی، عدم استفاده کافی از نخبگان علمی این بخش و دانشگاه است. اتاق بازرگانی بایستی ضمن تعامل سازنده با دولت از دولتی شدن بپرهیزد و بیشتر از نیروی انسانی و بومی خود برای خدمت رسانی به اعضای خود و نیز از متخصصین و اساتید فن کمک بگیرد. چه اشکالی دارد که یک شرکت و کارآفرین و صادرکننده بخش خصوصی در هیئت مدیره یا اتاق فکر خود از یک یا دو استاد دانشگاه متناسب با فعالیت اقتصادی و تجاری و صادراتی اش استفاده کند . این مشارکت علمی می تواند ریسک پذیری برای سرمایه گذاری و صادرات به خارج از کشور را کاهش دهد. این نوع فرهنگ سازی از وظایف اتاق بازرگانی ایران است ضمن آنکه در فراهم آوردن اتاق های فکر برای کمک به اعضای خود می تواند نقش بی بدیلی داشته باشد.

اتاق بازرگانی می بایست به طور مستمر برای حل مسائل و مشکلات فنی و تخصصی خود و نیز اجرای طرح های پژوهشی به دانشگاه ها مراجعه نماید و خود را محصور به مراکز خود ساخته پژوهشی نکند. با برون سپاری، از بهترین محققین و متخصصین در دانشگاه های مادر یاری بگیرد. نقش اتاق بازرگانی در عرصه بین المللی بسیار کارساز و اثرگذار است واین نقش زمانی محقق می شود که هر روز خون جدیدی از خارج اتاق وارد آن شود.

در این صورت است که اتاق بازرگانی به عنوان یکی از ابزارهای مهم در دیپلماسی و توسعه روابط خارجی و حتی تحکیم روابط سیاسی می تواند نقش آفرین باشد. اتاق بازرگانی باید شبکه های تجاری و بخش خصوصی ایران را با جهان مرتبط سازد و با ارائه راهنمایی های مطابق واقع، همراه با تلاش برای زمینه سازی جهت رشد و بقای تجارت و صنعت بخش خصوصی اقدام نماید. بدیهی است که بخش خصوصی به علت سرمایه محدود و ریسک پذیری بالای آن در خارج از کشور، تشنه اطلاعات تجاری به روز و یافتن فرصت های سرمایه گذاری مطمئن است.

این نیاز اگر از سوی اتاق ها برآورده نشود، از اتاق یک بوروکراسی که عمدتا میراث ساختارهای ناکارآمد دولتی است بیش نخواهد ماند و تحولی ایجاد نخواهد شد. از جمله ضعف های بخش خصوصی در حوزه صادرات ناکافی بودن توجه به ارتقای دانش و فرهنگ صادراتی در جامعه، تعدد مراکز تصمیم گیری در امر تجارت خارجی و کم توجهی به اتاق های بازرگانی است، ضعف در مهارت های مدیریتی در بخش های صنعتی، و برخی بخش های خدماتی را می بایست برآن افزود.

یکی از راهبردهایی که اتاق بازرگانی می تواند به کار گیرد آن است که از پیشگامان موفق صادرات کشور بخواهد در دوره های کوتاه مدت و بلند مدت، بنگاه های نوپا و تازه را رقیب خود ندانند بلکه آنها را در پناه خود گرفته و با پیچیدگی بازار و عرصه صادرات آشنا کنند. اتاق بازرگانی این نظارت را به عهده بگیرد و در راستای تقویت و حضور آنها در عرصه منطقه ای و بین المللی بکوشد. اتاق بازرگانی ایران هنوز در عرصه ملی ناشناخته است و در عرصه خارجی تا سطوح منطقه ای و فراتر از آن راه طولانی در پیش دارد.

ما در مقایسه با اتاق های موفق جهان فاصله زیادی داریم. نکته دیگر، نقش حساس قوه قضاییه است. این قوه و وزارت دادگستری می بایست ضمن نظارت مستمر و شفاف، با هرگونه اقداماتی که باعث ایجاد جو روانی منفی و نیز یاس و ناامیدی در بخش خصوصی، و تضعیف کارآفرینان و صادرکنندگان می شود برخورد نماید. این امر برای ایجاد اطمینان در مردم و نیز امنیت سرمایه گذاران این بخش به ویژه آنهایی که در حوزه صادرات در بازارهای جهانی فعالند اهمیت بسزایی دارد. باید یادآور شد، هرکجای زنجیره صادرات، سستی و کاهلی نماید، این وضع به سرعت بر سایر بخش های متصل، تاثیر منفی می گذارد.

توسعه صادرات غیر نفتی بهترین راهبرد برای تحقق "اقتصاد مقاومتی" است. در فضای متلاطم بین المللی امروز که دشمنان و رقبا برای عدم حضور منطقه ای و بین المللی ایران مشکل آفرینی می کنند، ما خود نمی بایست از نظر داخلی فضایی را فراهم کنیم که موجب سستی در سرمایه گذاری، تولید داخلی و کاهش ارتقاء کمی و کیفی صادرات شود. مواظب باشیم فرصت های طلایی بازار صادرات منطقه و جهان را ازدست ندهیم زیرا بسیار حساس و زودگذر هستند.

جمهوری اسلامی:یمن و تحولات جدید

«یمن و تحولات جدید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛اعلام تشکیل شورای ریاست جمهوری توسط جنبش انصارالله در یمن به منزله تسلط کامل این گروه بر این کشور و نقطه عطفی در تحولات سیاسی ماه های اخیر محسوب می شود که ساختار سیاسی آینده کشور را تعیین خواهد کرد. جنبش انصارالله وابسته به حوثی ها روز جمعه با اعلام تشکیل شورای ریاست جمهوری، مجلس را نیز منحل کرد.

براساس بیانیه قانون اساسی که انصارالله آنرا منتشر ساخت شورای پنج نفره ریاست جمهوری تا زمان تشکیل دولت جدید به مدت 2 سال اداره کشور را برعهده خواهد داشت. همچنین انصارالله اعلام کرد یک مجلس ملی با 551 عضو به جای مجلس منحل شده تشکیل خواهد شد.

اقدام اخیر انصارالله پس از آن صورت گرفت که گروه های سیاسی رقیب و همچنین جریان وابسته به حکومت «عبدر به منصور هادی» رئیس جمهور برکنار شده یمن، به توافق حاصله در «گفت و گوهای ملی» و مهلت سه روزه انصارالله، توجه نکردند و رایزنی های «جمال بن عمر» فرستاده سازمان ملل در امور یمن نیز شکست خورد و جمال بن عمر روز جمعه یمن را به قصد عربستان ترک کرد.

جنبش انصارالله برای تصدی اداره کشور یمن هنگامی این تصمیم را گرفت که این کشور به دلیل رفتارهای سیاسی برخی جریان ها و همچنین عناصر وابسته به رژیم گذشته در بن بست قرار گرفت و برخی از استان ها با تحریک عوامل خارجی زمزمه خودمختاری و جدایی سر دادند. هدف نیز آن بود که با این تحرکات، جنبش انصارالله را که درحال حاضر سکان انقلاب چهار ساله یمن را دردست دارد از ادامه مبارزه باز دارند. تحولات سیاسی اخیر یمن، ادامه انقلاب چهار سال قبل مردم این کشور علیه رژیم دیکتاتوری علی عبدالله صالح و سرنگونی وی می باشد.

مردم یمن به خصوص قشرهایی که در حکومت گذشته بی عدالتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی را تحمل کردند، با خیزش عمومی، رژیم دیکتاتوری علی عبدالله صالح را سرنگون کردند. به این امید که حکومتی مردمی و تضمین کننده حقوق مساوی برای همه اقشار و اقوام تشکیل شود، اما از همان ابتدای سرنگونی حکومت علی عبدالله صالح، تعدادی از دولت های خارجی و مشخصاً کشورهای حوزه خلیج فارس به سرکردگی عربستان تلاش کردند با اعمال نفوذ در روند سیاسی یمن، از پیروزی کامل انقلاب، تسلط مردم بر سرنوشت خود و تشکیل یک حکومت فراگیر جلوگیری کنند.

هدف نهایی مداخله گران آن بود که از فروپاشی ساختار رژیم گذشته جلوگیری کنند و با تغییر مهره ها، مردم را از پیگیری اهداف قیام خود منصرف سازند. در جهت تحقق این هدف، «عبدربه منصور هادی» معاون علی عبدالله صالح، به ریاست جمهوری تعیین شد و در اکثر مناصب حکومتی، عناصر رژیم گذشته باقی ماندند. مردم یمن که برای انقلاب هزینه های سنگین مالی و جانی را متحمل شده بودند با درک توطئه ای که در جریان بود، صحنه را ترک نکردند و این بار پشت سر گروه انصارالله وابسته به حوثی ها قرار گرفتند که رهبری آن، بر شعارهای مبارزاتی تاکید داشته وخواستار تحقق کامل خواسته های مردم در انقلاب خود شده است.

عبدالمالک الحوثی، رهبر انصارالله، چهار ماه قبل با طرح این موضوع که خواستار اعاده حقوق همه اقشار مردم یمن است حرکت خود را از استان صعده در شمال یمن آغاز کرد و با اقبالی که مردم به وی نشان دادند توانست به سرعت ابتکار عمل را دردست بگیرد و نیروهایش در فاصله زمانی کمی، بر چند شهر مهم از جمله صنعا، مرکز حکومت یمن تسلط پیدا کردند. جنبش انصارالله با اینکه همان زمان هم قادر بود حکومت «عبدربه منصور هادی» را سرنگون سازد و قدرت را دردست بگیرد ولی تاکید داشت که خواهان پیگیری مطالبات این جنبش از طریق گفت و گو از مجاری مسالمت آمیز است.

برطبق این استراتژی انصارالله با حکومت به گفت و گو پرداخت و در مهر ماه بر سر مسائل مهم توافقاتی نیز حاصل شد ولی رژیم به توافق پایبندی نشان نداد.

در پی این رفتار مذبوحانه حکومت «عبدربه منصور هادی»، جنبش انصارالله ماه گذشته در اقدامی ضربتی، کاخ ریاست جمهوری را به محاصره در آورد ولی بار دیگر تاکید کرد که قصد سرنگونی حکومت را ندارد به شرطی که حکومت به مفاد توافقنامه از جمله مشارکت دادن انصارالله در قدرت گردن نهد. ولی رژیم و حامیان خارجی آن، به جای اینکه به خواسته های انصارالله که خواسته مردم انقلابی یمن بود پاسخ دهند، اقدام به تحریک قبایل برای درخواست خودمختاری از یکسو و برانگیختن القاعده علیه انصارالله، از سوی دیگر نمودند. هدف آن بود که حوثی ها را درگیر مسائل حاشیه ای سازند و با اعمال فشار بر آن، نقشه های خود را پیاده کنند. اقدام روز جمعه جنبش انصارالله واکنشی بود برای خنثی کردن توطئه های مذکور. حامیان خارجی حکومت برکنار شده «عبدربه منصور هادی» همانگونه که انتظار می رفت دست به تحرکات وسیعی زده اند تا بلکه بتوانند روند اوضاع را تغییر دهند.

تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل در روز جمعه و تهدید به تحریم انصارالله و رهبرآن آن که به تحریک آمریکا صورت گرفته است و همچنین تحرک شورای همکاری خلیج فارس که اعلام شده است مصمم به بستن سفارتخانه های خود در صنعا هستند در همین چارچوب باید ارزیابی شود.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که جریان وابسته به ارتجاع عرب در یمن و حامیان خارجی آنها این واقعیت را درک کنند که این کشور وارد مرحله جدیدی شده و بازگشت به گذشته امکان پذیر نمی باشد. دولت های مداخله گر باید متوجه این نکته باشند که خواب آنها برای حفظ ساختار گذشته تعبیر نخواهد شد و اصرار آنها بر ادامه توطئه هایشان به جز ریخته شدن خون مردم یمن و رسوایی برای عاملان آن، حاصلی نخواهد داشت.

گروه های سیاسی یمن نیز باید متوجه توطئه های خارجی باشند و این واقعیت را درک کنند که تنها راه حل برای بحران یمن، تشکیل یک دولت با در نظر گرفتن منافع ملی و بکار گرفتن همه گروه ها و لحاظ کردن خواسته مردم است که چهار سال قبل برای آن قیام کردند و صدها نفر در این راه جان خود را از دست دادند، همان نکاتی که جنبش انصارالله نیز بر آن تاکید کرده است. در چنین شرایطی است که می توان به عبور یمن از مرحله دشوار کنونی امید داشت.

رسالت:خون دلها خورده ایم...

«خون دلها خورده ایم...»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که درآن می خوانید؛استقلال کیمیایی است که بدون مجاهدت و طی کردن مسیرهای پرخطر به دست نمی آید. هر گوهر گرانبهایی این گونه است و آنهایی که اهل عزم وتلاش و پایداری هستند ممکن است به آن دسترسی پیدا کنند. لذت عزت جز با تسلیم در برابر خدای متعال حاصل نمی شود و بالندگی آزادگی جز با استقلال به دست نمی آید. خداوند اسارت و ذلت بندگان مومن خود را در برابر کافران نمی پسندد (1) و هرگز آن را روا نمی دارد و از این جهت یکی از بندگان شایسته خود را برانگیخت تا مردم تحت ستم طاغوت و به ستوه آمده از تحقیر شیطان بزرگ را برای رسیدن به استقلال و آزادی راهبری کند و انقلاب اسلامی به نام او آغاز گردد.

خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد تا اینکه تغییر را از درون خود آغاز کنند. تا انقلاب و تحول در درون صورت نگیرد انقلاب بیرون پایا و پویا نمی گردد.(2)

شایستگی برای تحصیل استقلال با ایمان به خدا و جهاد درمسیر کفر به طاغوت و مبارزه با سلطه گران و غارتگران ثروت های مادی و معنوی ملت ها و مقاومت در برابر مشکلات و مصائبی که به وجود می آورند، به دست می آید. خداوند نیز گنج سرنوشت را جز به کسانی که در گذر از معبرهای پرخطر و گرداب حوادث سخت، اعتلا می یابند، ارزانی نمی دارد.(3)

ملت بزرگ ایران باتلاش ومجاهدت وصبروبردباری دربرابرسختیهاوناملایمات وستم پادشاهان واربابان خارجی آنها وتقدیم شهیدان، درراه رسیدن به آرمانهای خود وتحقق شعاراستقلال آزادی جمهوری اسلامی، مبارزه کردندوخداوندنیزبه وعده خودعمل کردورحمت ونصرت خودراارزانی داشت.

اکنون انقلاب اسلامی به عنوان نمادی از تجربه موفق استقلال، پیام خود را به ملت های در بند قدرت های بزرگ رسانده است. بیداری و هوشیاری کشورهای منطقه را درنوردیده و دیگر از هیمنه و جبروت قدرت های بزرگ و سکوت و تسلیم ملت ها خبری نیست.

مکاتب مادی و زمینی یکی پس از دیگری رنگ باخته اند. از تابلوهای زیبایی که برای زندگی آرام و رویایی انسان ها با شعارهایی مثل دموکراسی، لیبرالیسم، پلورالیسم، جهانی شدن، حقوق بشر و ... ترسیم کرده بودند، چیزی جز واقعیتی وارونه در عمل، دیده نشده است.

غربی ها با دریغ داشتن پیشرفت های مادی و فرهنگ کار و سختکوشی، از تمدن خود برای ملت ها تنها فساد اخلاقی، هرزگی، اضطراب، افسردگی، گسست خانواده، شکاف اجتماعی به ارمغان آورده اند. در هر سرزمینی که سلطه یافته اند چه با لشکریان اصلی و چه "اجاره ای" مثل داعش و النصره و ...، ناامنی و بحران و ترور و کودک کشی و وحشت و آوارگی و کوچ اجباری و تاراج ثروت ها و انهدام مزارع و مسکن و ماوای مردم را به میراث گذاشته اند.

نظام لیبرال دموکراسی غرب، باحمایت از حکومت های دیکتاتور و برآمده از کودتاهای نظامی و نادیده گرفتن مردم و انتخابات و رای و به کارگیری نیرنگ و فریب برای انحراف افکار عمومی از حقیقت،باورهای واقعی خودرا به نمایش گذاشت. رسانه های آنان عملیات روانی برای تاثیرگذاری بر نحوه نگرش و رفتارها را برگزیدند. اگر در گذشته تلاش می کردند که مانع دیدن و شنیدن و خواندن حقایق شوند، در رویکرد جدید از فهمیدن حقایق، جلوگیری می کنند و لذا اخباری که رسانه های آنان عرضه می کنند ضرورتا همان چیزی نیست که اتفاق افتاده است بلکه رویکردی است که منبع خبر، آن را مهندسی کرده است.

با بهره گیری از قدرت نرم و جنگ رسانه ای، دولت های برآمده از انتخابات و رای مردم را که با منافع غرب همسو نیستند تهدید می کنند و اگر تسلیم و همراه نشوند با اختلاف افکنی و فتنه انگیزی، از طریق افراد قدرت طلب یا خواص اهل معامله و احزاب و روزنامه ها و سایت های آنان و قلم به مزدهاودامن زدن به کشمکش های سیاسی و جنگ داخلی وتحریم در معرض براندازی قرار می دهند مانند آنچه که در سال های اخیر در مصر و عراق و تونس و سوریه شاهد بودیم.

در مورد انقلاب اسلامی نیز که معلم استقلال در این منطقه از جهان شده است از سال های گذشته تاکنون رفتار مشابهی صورت گرفته است. از بزرگ نمایی نقاط ضعف تا استخدام برخی خواص و عضوگیری برای بحران سازی و بیش از 17000 ترور ناجوانمردانه و تحمیل 8 سال جنگ و هزاران شهید و محاصره اقتصادی و تحریم و فشار برای تحمیل عقبگرد علمی و فنی در زمینه انرژی هسته ای وعقب نشینی ازاستقلال و...

علی رغم عبرت آمیز بودن تاریخ انقلاب اسلامی و فرازونشیبها و هزینه بزرگی که برای استقلال پرداختیم و سال ها صبر و مجاهدت و پایداری ملت، هنوز احزاب و جریان ها و روزنامه ها و قلم ها و روشنفکرنماهایی هستند که ایرانی وابسته، اسیر، تسلیم،ذلیل و تحت سلطه اقتصادی و فرهنگی و سیاسی غرب را ترجیح می دهند و برای بسترسازی لازم، برخی مناصب را نیز تصرف می کنند. در تریبون های انتخابات وعده هایی امیدبخش و عزت آفرین می دهند اما در عمل بیش از آنکه پاسدار استقلال و آزادگی این ملت باشند برای برقراری پل های ارتباط و تسلیم با قدرت هایی که همواره در آشکار و پنهان بدخواه انقلاب بوده اند، تلاش می کنند.پرخاش آنان به هموطنان ولبخندشان برای بیگانگان است.

اکنون دهه مبارک فجر فرصتی است برای بازخوانی حقایقی که زمینه ساز رحمت الهی در پیروزی این انقلاب گردید. ملتی بزرگ برای دستیابی به استقلال و آزادگی به رهبری انسانی آسمانی قیام کرد، باتحمل وبردباری در سختی هاودشواری ها،شهیدان بسیاری را تقدیم کرد و شایستگی خود را برای این رحمت و نعمت بزرگ به نمایش گذاشت و خداوند نیز به وعده خود عمل کرد (4) و 22 بهمن ماه این گونه روز تجلی اراده خداوند گردید و «یوم الله» نام گرفت.

اکنون ملت ایران در شرایط تلاش برای پیروزی بزرگ تر هستند. مردمی که مشمول رحمت رحمانیه خداوند گشته اند اکنون در معرض آزمون خطیر برای بهره مندی از «رحمت رحیمیه» الهی قرار گرفته اند. این مرحله نیز بدون عبور از شرایط دشوار و پایداری در برابر فشارها و هوشیاری در برابر فتنه ها و کسب شایستگی های لازم به دست نمی آید.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود...

پی نوشت ها:

1- لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا- سوره نساء آیه 141

2- ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم-سوره رعد آیه 11

3- ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصرالله الا ان نصرالله قریب...- سوره بقره آیه 214

4- انه من یتق و یصبر فان الله لایضیع اجرالمحسنین- سوره یوسف آیه 90

قدس:بهداشت روان سالمندان را فراموش کرده ایم

«بهداشت روان سالمندان را فراموش کرده ایم»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم کتر بیژن صدری زاده است که در آن می خوانید؛امروزه در تمام دنیا بر اساس تغییراتی که در شرایط زندگی به وجود آمده جمعیت سالمندان یعنی افرادی بیش از 60 سال افزایش پیدا کرده است.

در کشورهای پیشرفته این افزایش به کندی صورت گرفته، از این رو وقت کافی داشته اند تا برای سالمندانشان برنامه ریزی و امکانات لازم را برای آنان فراهم کنند .اما در کشورهای در حال توسعه این تغییر وضعیت، خیلی سریع اتفاق افتاده به طوری که جمعیت سالمند در مدت کوتاهی دو برابر شده، بنابراین هیچ برنامه ریزی مناسبی برای سلامت و رفاه آنان انجام نگرفته، زیرا مسؤولان وقت کمتری برای رسیدگی به سالمندان داشته و برای تامین رفاه و سلامت این گروه های سنی از امکانات محدودی هم برخوردارند .

در حالی که باید این قشر مورد توجه قرار گیرند و از مراقبتهای جسمی و روانی لازم برخوردار شوند . به عبارت دیگر این عزیزان افزون بر سلامت جسمانی باید رفاه اجتماعی و اقتصادی هم برایشان تأمین شود، در غیر این صورت افزایش شمار سالمندان کشوربه یک چالش و مشکل بزرگ تبدیل می شود و بتدریج که جمعیت به بالای 60 سال می رسد مشکلات زیادی برایشان پدید می آید که می توان به افزایش بیماری های غیرواگیر مانند سرطان، بیماری های قلبی وعروقی ، دیابت و... اشاره کرد که افراد مسن بیشتر در معرض خطر قرار دارند و هزینه های سنگینی را به خود و نظام سلامت وارد می کنند . از سوی دیگر بهداشت روانی سالمندان مساله بسیار مهمی است که ضروری است به آن توجهی خاص داشت، زیرا افراد سالمند عمری را به خانواده و جامعه خدمت کرده اند و حق آنهاست تا در این زمان با قدردانی و احترام زمینه آرامش و ارزشمندی شان تامین و ارتقا یابد .

در گذشته خانواده ها از افراد سالمند نگهداری می کردند و فرد تا زمانی که زنده بود همه اعضای خانواده وظیفه خودشان می دانستند که از سالمند خود با احترام نگهداری کنند. اما امروزه با وجود مشکلات زندگی در شهرهای بزرگ و خانواده های کوچک با جمعیت کم و اغلب خود محور و تا حد زیادی خود خواه و فراموشکار، خانه سالمندان به وجود آمده و کمتر حرمت آنان نگه داشته می شود و بسیاری به این سبب در معرض بیماری های روانی قرار می گیرند و سالهای پایان زندگی را با مشکلات عاطفی فراوانی طی می کنند.

در واقع زندگی ماشینی و کم تحرکی مشکلات زیادی را برای سالمندان ایجاد کرده و در مورد سلامت روان سالمندان نیز عملا کار موثری انجام نشده، در حالی که باید در نظر داشت سلامتی تنها جنبه جسمی ندارد، بلکه بعد روانی آن هم بسیار با اهمیت و لازم است مسؤولان سلامت روانی سالمند ان را هم مد نظر داشته باشند و برای آموزش آنها و اطرافیانشان سرمایه گذاری کنند، در غیر این صورت مشکلات موجب می شود سالمندی که زمانی در مسایل اقتصادی و اجتماعی جامعه مشارکت داشته و عضو توانمند خانواده و جامعه خود بوده است به فردی تبدیل شود که روحیه آسیب پذیری پیدا کرده وبرای جامعه و خانواده اش مشکل ساز شود.

بنابراین چون در فرهنگ اسلامی ما سالمند تاج سر خانواده است، باید این شرایط را حفظ کنیم و رفتارمان با افراد سالمند با احترام کامل باشد، زیرا به هر حال پیری یا همان سالمندی واقعیتی اجتناب ناپذیر است و هر اقدامی در امروز، فردا نصیب خودمان نیز خواهد شد.

سیاست روز:این مسکن مهر مزخرف

«این مسکن مهر مزخرف»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید؛«مسکن مهر» پروژه ای بود که دولت گذشته بنای آن را نهاد تا خانواده های کمتر برخوردار و بدون خانه، خانه دار شوند. اقدامی که در قانون اساسی به عنوان یکی از وظایف دولت ها قید شده است.

پروژه مسکن مهر از سال ۱۳۸۶ کلید خورد و تا پایان دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد یکی از برنامه های مهم این دولت بود که به خاطر مسائلی، به پایان نرسید و به دولت تدبیر و امید رسید.

از دلایلی که باعث شد مسکن مهر احمدی نژاد با مشکلات زیادی روبرو شود، بالا رفتن قیمت مصالح، هزینه های ساخت و ساز از جمله دستمزدهای کارگران، افزایش قیمت ملزومات مورد نیاز ساختمان مانند شیرآلات، کابینت، وسایل سرمایشی و گرمایشی بود. علاوه بر آن تحریم ها به عنوان یکی دیگر از موانع اجرای پروژه های مسکن مهر معرفی شد.

اما مانع اصلی این پروژه، تعداد بسیار زیاد تعهداتی بود که دولت به متقاضیان داده بود. در واقع دولت با این کار می خواست با یک دست چند هندوانه را بردارد، که قطعاً مشکلات این کار در کوتاه ترین زمان آشکار شد و باعث شد تا انبوه مسکن مهر، نیمه ساخته باقی بماند و البته تعداد زیادی هم تحویل متقاضیان شود.

امید و آرزوی مردمی که با وضعیت اقتصادی کشور نمی توانستند خانه دار شوند، در حال تحقق بود. بسیاری واحدهای خود را تحویل گرفتند و بسیاری هم سرگردان ماندند. این سرگردانی پس از پایان دولت دهم دو چندان شد. علی رغم وعده های انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در سال ۹۲، که منجر به پیروزی آقای روحانی شد، کم توجهی و بی توجهی دولت و وزارتخانه مربوطه، نارضایتی های مردم را افزایش داد. واحدها در زمان مقرر که در قراردادهای میان مردم و مسکن مهر امضا شده بود، تحویل داده نشد و همین امر، هزینه های اضافی را هم به مردم متقاضی مسکن مهر تحمیل کرد.

در علم اقتصاد هم بر اجرای پروژه ها در زمان تعیین شده و حتی زودتر از موعد تاکید شده است. اگر پروژه ای به تأخیر بیفتد، هزینه های پایان آن افزایش چشمگیری خواهد یافت و باعث می شود محصول تمام شده هم گران به دست مصرف کننده برسد. اما چنین اتفاقی در کشور ما به ندرت می افتد یا اصلاً نمی افتد و پروژه ها چند سال پس از زمان تعیین شده به بهره برداری می رسد.

و اما علی رغم وعده ای که رئیس جمهور منتخب پس از پیروزی در انتخابات داد و بر ساخت مسکن ارزان برای مردم به ویژه نسل جوان و رفع ایرادات طرح مسکن مهر برای خانه دار شدن مردم در دولت خود تاکید کرد، اما به خاطر برخی مسائل از جمله آشکار شدن مخالفت جدی دولت و وزیر مسکن با طرح مسکن مهر، این پروژه ها با مشکلات بیشتری روبرو شد.

تعهد هر دولتی به مردم، در دولت بعد هم از نظر قانونی قابل اجرا و پیگیری است و دولت بعد نمی تواند این تعهد را از دوش خود بردارد. این تعهد حقیقی نیست بلکه به خاطر دولتی بودن، حقوقی است و اگر مردم در این زمینه مطالبه ای دارند باید از سوی دولت مستقر حل و فصل شود.

در اظهارنظری که به تازگی از سوی آقای آخوندی وزیر مسکن نسبت به مسکن مهر مطرح شده، عمق مخالفت و کینه او نسبت به مسکن مهر روشن شده است. این جمله که حتی صدای آن هم در سایت های گوناگون منتشر شده می گوید؛ «مسکن مهر طرح مزخرفی است.»بر فرض هم که مزخرف است. اکنون جه اید کرد؟ آیا با این سخن مردم خانه دار می شوند؟

آقای وزیر راه و شهرسازی احتمالاً به چند دلیل این طرح را مزخرف معرفی می کند.
۱ـ به این خاطر ناراحت است که این طرح در یک دولت دیگر آغاز شده و این فرصت از او گرفته شده که مبدع آن باشد.
۲ـ به این خاطر که کار یک دولت دیگر را باید به پایان برساند و آنگاه طرح و پایان آن هم باید به نام یک دولت دیگر ثبت شود.
۳ـ یا این که توان اجرا و پایان دادن به پروژه های مسکن مهر در وزارت خانه او دیده نمی شود.
۴ـ شاید هم می خواهد با به تأخیر انداختن پروژه های باقی مانده مسکن مهر از دولت پیشین، مردم را نسبت به دولت گذشته بدبین تر کند.
۵ـ وارد بازی سیاسی با دولت گذشته شده اند.
و ... .

اما هر دلیل و منطقی هم داشته باشد، دولت یازدهم موظف و مکلف به اجرا و پایان دادن به این پروژه ها است و نمی تواند از این تعهد سرباز بزند پس چه بهتر که بدون شکایت و گلایه و بی منت به ادامه کار برسد و دل صدها هزار نفری که همچنان چشم امید به دریافت خانه خود را دارند، شاد کند و برای خود هم عاقبت به خیری را بخرد.

و البته باید توجه داشت که مسکن مهر یکی از پروژه هایی بود که مورد توجه رهبر معظم انقلاب هم قرار گرفته بود به همین خاطر ایشان در دیداری که اعضای هیأت دولت با ایشان داشتند فرمودند؛ «اگر احتمالاً با اصل طرح مسکن مهر و یا نحوه تزریق اعتبارهای بانکی به آن مخالفتی وجود دارد، اما این را هم بدانیم که اکنون چند میلیون نفر چشم انتظار تکمیل مسکن مهر هستند و باید این کار به طور جدی پیگیری شود و به اتمام برسد.»

و البته صومعلو معاون وزیر راه و شهرسازی درباره سیاست جدید وزارتخانه گفته است؛ «وزیر راه و شهرسازی (آخوندی) معتقد است به دلیل اینکه رئیس جمهور در خدمت مقام معظم رهبری تعهد کردند تا تعهدات دولت قبل را انجام دهند، بنابراین همه طرح های قبلی از جمله مسکن مهر به پایان می رسد.»
و در پایان باید گفت که آقای رئیس جمهور اگر چنین تعهدی داده که به جا و درست است، پس چرا وزیر راه و شهرسازی سخنانی را علیه این پروژه بیان می کند که در شأن یک وزیر نیست و با این سخن اجر خود را هم زائل می کند. اگر طرح بهتر، مناسب تر و کاربردی تری دارید، بسم الله.

وطن امروز:لغو تحریم ها گم نشود!

«لغو تحریم ها گم نشود!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم علی هدایتی است که در آن می خوانید؛ درباره توافق سیاسی و آسیب های 2مرحله ای کردن توافق جامع هسته ای مطالب زیادی نوشته و انتقادات جامعی مطرح شده است. در این میان این سوال مهم مطرح است که آنهایی که در روزهای منتهی به 24 نوامبر سال گذشته میلادی، از تمیز شدن متن نهایی توافق جامع می گفتند و تنها چند پرانتز را به عنوان جزئیات اختلافی می دانستند، اکنون می خواهند چه چیزی را به عنوان توافق سیاسی سر دست بگیرند و هورا بکشند؟!

از زمان توافق ژنو تاکنون بیشتر از یک سال گذشته است. توافق ژنو، کلیات توافق جامع هسته ای را تنظیم کرده است. طرفین به همدیگر 6 ماه فرصت دادند تا درباره جزئیات توافق جامع نیز با یکدیگر مفاهمه کنند. آن 6 ماه گذشت. توافق ژنو 4 ماه دیگر نیز تمدید شد و اکنون طرفین باز هم توافق کردند این توافقنامه 7 ماه دیگر تمدید شود! سوال اساسی این است؛ «این مدت زمان برای به توافق رسیدن طرفین بر سر جزئیات کافی نبود؟»

پس از توافق ژنو، 12 ماه مذاکره مستمر صورت گرفته است اما آنچه اکنون پیش روی ما قرار گرفته بحث و گمانه زنی درباره یک توافق کلی سیاسی دیگر است! چرا؟ اختلافات طرفین بر سر همان جزئیات است بنابراین توافق بر سر یکسری کلیات جدید و غیرضرور چه معنایی می تواند داشته باشد؟

درباره آسیب ها و هزینه های توافق 2مرحله ای درباره موضوع هسته ای مطالب قابل تامل فراوانی مطرح شده است. در این میان اما یکی از مهم ترین نگرانی ها درباره این توافق سیاسی، ماجرای تحریم هاست!

این واقعیت را حالا دیگر همه می دانند که توافق ژنو یک دام بزرگ برای ایران بود. باراک اوباما هم دیگر ابایی ندارد از اینکه این واقعیت را بگوید و اعلام کند نباید اجازه دهیم ایران از مذاکرات فرار کند، چرا اوباما مذاکرات هسته ای را برای ایران یک دام می داند؟

می شود درباره این موضوع یک احتمال را بررسی کرد و آن میزان دستیابی طرفین به اهداف خود در مذاکرات است. هدف آمریکایی ها از مذاکرات هسته ای، متوقف و یا محدود کردن صنعت هسته ای ایران به بهانه نگرانی از انحرافات نظامی بوده است. ایران نیز به دنبال لغو تحریم ها، البته با حفظ حقوق هسته ای خود بود. اکنون بیش از یک سال پس از توافق ژنو می توان مشاهده کرد که طرفین در کدام نقطه از اهداف خود ایستاده اند!

آیا توافق ژنو برنامه هسته ای ایران را متوقف و محدود نکرد؟ براساس توافق ژنو، از بخش های مهمی از برنامه هسته ای ایران نظیر سطح و اندازه غنی سازی محدود، استفاده از ماشین های نسل جدید ممنوع و از افتتاح رآکتور آب سنگین اراک ممانعت شد! حجم ذخایر اورانیوم ایران نیز گویا قرار است از اندازه ای در حد 250 کیلوگرم افزایش نیابد و مابقی به یک کشور همسایه (مانند روسیه) ارسال شود! بنابراین مشاهده می شود توافق ژنو عملا برنامه هسته ای ایران را محدود و متوقف کرده است.

در آن سو، ایران اما با کدام فاکتور ارزشمند توافق ژنو دل به ادامه مذاکرات ببندد؟ آیا تحریم ها لغو شد؟ خیر! در واقع اوباما با توافق ژنو شرایطی را ایجاد کرده که بدون لغو تحریم ها، برنامه هسته ای ایران محدود شده است! این نقطه مطلوب اوباما در شرایط فعلی است با این حال یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه هر چه از توافق ژنو می گذرد، تعطیلی و محدودیت برنامه هسته ای ایران ملموس تر و از آن سو عدم تحقق وعده لغو تحریم ها نیز چشمگیرتر می شود! به همین دلیل اوباما اگرچه مشتاق به تداوم وضعیت فعلی است اما به دلیل شرایط داخلی تیم مذاکره کننده ایرانی، تداوم این شرایط بسیار سخت به نظر می رسد. به همین دلیل باید تغییر و تحولی در روند مذاکرات ایجاد شود که پیشرفت این مذاکرات را القا کند.

اگر از این زاویه به موضوع نگاه شود؛ شاید بتوان گفت توافق سیاسی تقریبا همین نقش را ایفا می کند! با این حال اگرچه توافق سیاسی می تواند به لحاظ روانی اثرگذار باشد و امکان تداوم مذاکرات را برای تیم ایرانی فراهم کند اما در عمل همین توافق سیاسی نیز محل نگرانی است، چراکه مشخص نیست مفاد این توافق سیاسی چیست؟

و مهم تر اینکه این توافق و جزئیات آن تا چه اندازه می تواند در تغییر معادله مذاکرات اثرگذار باشد اما همانگونه که در ابتدا گفته شد، عمده نگرانی ها درباره موضوع تحریم هاست. مهم ترین نگرانی آن است که تودرتو کردن مذاکرات هسته ای شاید فرآیند لغو تحریم ها را پیچیده تر از شرایط فعلی کند. تیم مذاکره کننده باید این را بداند که هدف از مذاکرات آنها با آمریکایی ها لغو تحریم ها بوده است بنابراین همه اقدامات و تصمیمات آنها نسبت به موضوع لغو تحریم ها سنجیده می شود و قطعا این گزاره مقبول اکثریت جامعه است که هر فرآیندی که منجر به سفت تر شدن گره تحریم ها شود، در حکم خیانت است!

جوان:برگ برنده ایران در مذاکرات چیست؟

«برگ برنده ایران در مذاکرات چیست؟»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد اسکندری است که در آن می خوانید؛خبری که دیروز خبرگزاری رویترز به نقل از محمدجواد ظریف منتشر کرد با گذشت اندک زمانی با سیلی از تحلیل ها و انتقادات مواجه شد و در نهایت نیز وزیر امور خارجه کشورمان به صراحت این خبر معنادار را تکذیب کرد و گفت: در هیچ یک از ملاقات های انجام شده به هیچ وجه مباحث داخلی مطرح نشده و مطلب منتشره در این زمینه کذب محض است.

رویترز در گزارشی نوشته بود: «محمد جواد ظریف» وزیر خارجه ایران به امریکا هشدار داده است که عدم موفقیت در رسیدن به توافق جامع هسته ای احتمالاً حکایت از مرگ سیاسی «حسن روحانی» رئیس جمهور ایران خواهد داشت و این خطر را به همراه دارد که بن بست یک دهه ای برنامه هسته ای ایران به پایان راه خود برسد، البته خبرگزاری های غربی پیش از این خبرسازی های متعددی نیز در خصوص مذاکرات هسته ای سامان داده اند که با هدف تأثیر گذاری بر روند مذاکرات صورت گرفته است و با توجه به تکذیبیه وزیر امورخارجه می توان به صراحت اذعان داشت که این خبر نیز از آن قسم شانتاژهای رسانه ای است که درصدد است تیم مذاکره کننده هسته ای را حداقل در داخل آماج فشارهای سیاسی و افکار عمومی قرار دهد تا در پای میز مذاکره میدان مانور بیشتری داشته باشد.

اما نگارنده بر این باوراست که بازی غربی ها در فضای رسانه ای و به تبع آن زیاده خواهی های پای میز مذاکره ناشی از یک خطای راهبردی است که اگر در عمل نیز از سوی دستگاه سیاست خارجی کشور روی نداده باشد، حداقل در فضای رسانه ای ذهنیت افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده است.

موضوع آن است که به نظر می رسد ما برخی از برگ های برنده خود را به راحتی تسلیم تیم حریف کرده ایم. در حالی که این برگ ها در نهایت سرنوشت بازی سیاسی را برای ما رقم خواهند زد امروز این دشمن است که سعی دارد با این برگ ها ما را از دستیابی به حقوق حقه خود مأیوس سازد.

می گویند سیاست خارجی هر کشور ادامه سیاست داخلی آن کشور است؛ کشوری که از درون اقتدار و مشروعیت لازم را داشته باشد در سیاست خارجی نیز راهبردهای مؤثرتری را اتخاذ می کند و با تکیه بر استعدادهای درونی سعی در پیشبرد منافع خود در سطح بین المللی دارد، از دیرباز نیز فرهنگ ایرانی یک فرهنگ مقاوم و قهرمان پرور بوده و در حوزه واقعیت ها و استعدادها نیز کشور ما دارای ظرفیت های گسترده برای نیل به اهداف بلندمدت توسعه ای است، با این حال گره زدن سرنوشت کشور به مذاکرات هسته ای- باید تأکید کنیم شاید در واقع امر، این رویکرد در دولت رقم نخورده باشد اما متأسفانه آنچه از تریبو ن های رسمی دولت عنوان می شود چنین شائبه هایی را قوت می بخشد – باعث شده است طرف مقابل بخشی از پروژه چانه زنی در مذاکرات هسته ای را به داخل خاک ایران بکشاند.

طرف مقابل با درک این شرایط که اقتصاد کشور منتظر گشایش هسته ای است، با درک این مسئله که دولت عجله زیادی برای ختم به خیر کردن مسئله هسته ای دارد و دارای شناخت کافی از فضای فکری و سیاسی کشور است روی به نوعی اقدامات ایذایی آورده تا شرایط را بیش از گذشته بر تیم هسته ای مذاکره کننده ما سخت کند، البته از دشمن انتظار داشتن غیر از چنین چیزی سفاهت است و نمی توان بابت غلظت دشمن در معاندتش دولت را مؤاخذه کرد اما می توان این نقد مشفقانه را عنوان کرد که اگر دولت حداقل در ویترین خود مسئله هسته ای را در اولویت اول نمی گذاشت و همه افکار عمومی را نسبت به این موضوع و نتایج آن حساس نمی کرد، دشمن تا این حد امیدوار و جسور نمی شد.

چرا شاخص های اقتصادی ما باید با لحن مذاکره کنندگان هسته ای امریکا بالا و پایین شود؟ چرا بسط و قبض بودجه در ایران را باید بر اساس اینکه کی عربستان چه تصمیمی می گیرد، بست؟ چرا دولت اعتقاد دارد می توان حتماً با امریکایی ها به توافق رسید؟ چرا به نقاط خیالی به جای نقاط حقیقی اتکال می شود؟ و چراهای بسیار دیگر، البته دأب نگارنده این نیست که مشکلات اقتصادی کشور را در یک شب یا حتی در یک دوره هشت ساله ریاست جمهوری می توان رفع کرد و وابستگی یک قرنی به نفت را یک شبه با یک دستور از بین برد اما حداقل انتظار این بود که این رئیس جمهور ما باشد که می گوید« به توافق نرسیدن بهتر از رسیدن به یک توافق بد است.»

اگر دولت می توانست میزان و حجم توجه خود به مسئله هسته ای را حداقل در تریبون های عمومی به نازل ترین سطح کاهش می داد و در عوض موضوعاتی مانند اقتصاد مقاومتی، بودجه منهای نفت، بهبود وضعیت سلامت و... را برجسته می ساخت، به نظر، غرب کمتر امیدوار می شد که می تواند با بازی در داخل خاک ایران تیم مذاکره کننده را تحت فشار قرار دهد.

در پایان این مقال بخشی از یکی از رهنمود های مقام معظم رهبری در خصوص مسئله مذاکرات هسته ای را با هم مرور می کنیم. امیدواریم این راهبردهای تیزبینانه بیش از پیش در دستور کار تیم سیاست خارجی دولت قرار گیرد.

«دولتی ها بدانند که آنچه می تواند آنها را بر انجام وظیفه خودشان قادر کند تکیه بر نیروی داخلی است؛ تکیه بر نیروی مردم است. من بارها این را عرض کردم در جلسات عمومی و همچنین در جلسات خصوصی با مسئولان دولتی، نگاهشان به دست بیگانه نباشد. (توصیه های اخیر رهبر انقلاب به دولت یازدهم مطرح شده در دیدار مردم قم 17/۱۰/93)

حمایت:قطب نمای اقتدار

«قطب نمای اقتدار»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدهادی سیدافقهی است که در آن می خوانید؛دو مفهوم کلّی اِعمال قدرت و اقتدار که در عرصه امنیت بین الملل کاربرد وسیعی دارند، گاهاً توسط تحلیلگران و کارشناسان به اشتباه استعمال می شود. اعمال قدرت معمولاً با زور، تهدید و فشار توأم است و رویکردی منفی در آن نهفته است.

ولی اقتدار، قدرتی است که مورد پسند جوامع است، چه جامعه داخل کشور و چه جوامع کشورهای خارجی و منطقه. اکنون، ملت های منطقه از اقتدار ما حمایت می کنند، زیرا می دانند که جمهوری اسلامی ایران خواهان ظلم به کشورها و ملت ها نیست و همواره در کنار مردم قرار دارد. لذا قدرت ناشی از حمایت، رضایتمندی و هواداری عاشقانه به اقتدار معنا می شود.

به همین سبب است که ما کمتر از واژه قدرت برای نشان دادن اعمال نفوذ خود در منطقه نام می بریم. از سوی دیگر، هیچگاه شنیده نشده است که از واژه اقتدار برای آمریکا استفاده شود و در عوض، کاربرد کلیدواژه هایی نظیر قدرت آمریکا و زورگویی ایالات متحده، متداول گشته است. بنابر فرمایش حضرت امام (ره)، ما انقلاب خود را با منطق، عقلانیت، ارزش ها و مفاهیم انسانی صادر کرده ایم نه با زور و سرنیزه. بنابراین یکی از ابعاد مهم اقتدار ما، منطق ایدئولوژیک و شیوه انسانی – اسلامی انقلاب اسلامی است.

بحث اقتدار با دفاع نیز متفاوت است و دشمن متجاوز را باید سر جای خود نشاند. به فرمایش امام علی(ع) «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ : سنگ را از همان جایی که دشمن پرت کرده، باز گردانید، که شر را جز شر پاسخی نیست.»مسئله دیگری که باعث جلب اعتماد شدید ملت ها به ایران عزیز شده است، وفاداری به هم پیمانان است. هر کشوری که به سمت ما دست یاری دراز کرد، از او دستگیری کرده ایم و اگر وعده و پیمانی با کشوری بسته ایم، علیرغم هزینه هایی که بر خود ما تحمیل شده، بر عهد خود پای فشرده ایم.

به عنوان مثال در مورد سوریه، این کشور دارای حکومتی سکولار است و هیچ تشابهی با نظام ولایی ما نیز ندارد ولی بر اساس محور مقاومت، سوریه در خط مقدم نبرد با صهیونیسم و تکفیری ها قرار دارد و بر ماست که بر اساس اصل وفای بعهد – علیرغم تحمل هزینه ها- جوانمردانه از سوریه و دولت آن حمایت کنیم. نمونه دیگر، حزب الله سرفراز لبنان است که از زمان تاسیس آن، روز به روز بر حمایت های ایران از مقاومت اسلامی فزونی یافته است. در عراق، تصور غالب بر این بود که با برکناری نوری المالکی و روی کار آمدن حیدر العبادی، قطب نمای سیاست عراق از ایران به سمت اعراب و سعودی بچرخد.

اما در اقدامی قابل پیش بینی، نخست وزیر، وزیر دفاع و وزیر کشور عراق در اولین سفر خارجی خود به ایران سفر کردند. این مورد و موارد دیگر نشانگر این است که ورود مقتدرانه ایران به کشورهای منطقه، سوغات امنیت و آرامش را برای آنان به همراه دارد که محبوب مردم آن کشورها و گواه آقایی و سروری واقعی ایران است. نکته جذاب دیگر کشور ما برای مردم جهان و منطقه این حقیقت است که علیرغم انواع توطئه ها و جنگ نرم و سخت و دست و پنجه نرم کردن با انواع تحریم ها و فشارهای گوناگون طی بیش از 30 سال گذشته، در زمینه های گوناگون اعم از نظامی، صنعتی، فناوری و پزشکی روز به روز در حال پیشرفت هستیم. رتبه علمی ایران در منطقه اول و در سطح جهان هفتم است و چنین بلوغی برخلاف تحریم ها، ایجاد جذابیت و گرایش فوق العاده می نماید.

شخص مقام معظم رهبری در راس این هرم اقتدار قرار دارند که با مدیریتی همراه با هوشمندی، ذکاوت و موقعیت شناسی بر اعتبار آن افزوده اند. هنگامی که آمریکا، ائتلاف به اصطلاح ضدّ داعش را تشکیل داد و از کشورهای مختلف از جمله ایران برای شرکت در آن دعوت کرد، اکثر کشورها فریب بازی ایالات متحده را خوردند و حتی بعضی مسئولین بلندپایه داخلی نیز وسوسه شدند. تنها کسی که صحّت تشخیص او در اندک زمانی روشن شد، مقام معظم رهبری بودند که فرمودند این یک دام و نمایش مضحک و مسخره است.

از یک سو احمد داوود اوغلو فاش کرد که آمریکا داعش را به وجود آورده است و از سوی دیگر جو بایدن، از حمایت امارات، ترکیه و سعودی از داعش پرده برداشت و عملاً مشخص شد که داعش دست پرورده، غرب و کشورهای وابسته منطقه است. تشخیص این معنا، پیش از اذعان آنان، در راستای هدایت اقتدار و سروری ایران به سمتی صحیح است که بر درخشندگی و تلالؤ آن افزوده است. رفتار جوانمردانه ایران با کشورهای منطقه بر محور منطق، اتکاء به قدرت لایزال الهی و توان داخلی به رهبری فقیهی فرزانه و اندیشمند، کشورمان را نه تنها به الگویی سیاسی بلکه به نمونه ای مقدّس و الهی تبدیل کرده است.

نامه رسمی 10 کشور که فرمانده سابق سپاه محمد رسول الله(ص) درباره استمداد فکری برای مبارزه با داعش از آن یاد کرده، نشان می دهد که کشورهای دیگری هم به صورت غیر رسمی چنین درخواستی را مطرح کرده اند که هیچگاه در تاریخ ایران سابقه نداشته است. اقتداری که اکنون از شهداء و مجاهدین به ارث برده ایم، کمترین نشانی از آن در دوران ستمشاهی وجود نداشت و شایسته است با شکرگزاری به درگاه خداوند، این موهبت الهی را قدر بدانیم. فراموش نکنیم که عزّت امروز را به بهایی سنگین به دست آورده ایم و شکر این نعمت، جز با پافشاری بر اصول و ارزش های اصیل انقلاب، به جای آورده نمی شود.

آرمان: مسئله، آمریکاست

«مسئله، آمریکاست»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم داوود هرمیداس باوند است که در آن می خوانید؛در روزهای اخیر دور جدیدی از مذاکرات میان دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی آغاز شد. مذاکراتی که مذاکره کنندگان بدون توجه به حواشی و جنجالهای اخیر همچنان مصمم به مسیر خود ادامه می دهند. در دور جدید مذاکرات که با روی کار آمدن دولت یازدهم در جریان است هدف رسیدن به یک توافق جامع و کامل تعریف شده.

بنا براین تا این زمان، علائم و قرائن با توجه به مشکلات داخلی هر دو طرف مثبت بوده و اگر قرار بر این باشد که یک موافقتنامه کلی امضا شود، هر گامی که در راستای پیشرفت برداشته می شود را باید مثبت تلقی کرد. هرچند که موافقتنامه کلی ممکن است بیشتر سیاسی باشد ولی به هر حال و با توجه به شرایطی که در آمریکا و با توجه به موضعگیری های مختلف از سوی کنگره آمریکا یا لابی های مختلف طیفهای تندرو وجود دارد و همینطور موضعگیری هایی که در ایران وجود دارد هر موافقتنامه ای در جای خود درخور تایید است. حال اگر این توافقنامه جامع باشد یعنی گذشته از سیاستهای کلی، مسائل فنی و حقوقی را هم در بر گرفته باشد طبیعتا دوچندان درخور تایید است.

اکنون نیز ظواهر امر و ملاقاتهایی که انجام می گیرد از قصد و نیت طرفین برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب حکایت دارد. از سویی مشاهده می شود که در حال حاضر به نوعی بار این پرونده بر شانه مذاکرات و ملاقاتهای دوجانبه ایران و آمریکا گذاشته شده است. در طول چند ماه اخیر دیپلماتهای دو کشور بارها با هم ملاقات داشته و ساعتها مذاکره کرده اند و اکنون نیز طبق آنچه که از فضای مذاکره اخیرشان به گوش رسیده است قرار ملاقات دیگری را در آینده ای نزدیک هماهنگ کرده اند.

در این خصوص باید پذیرفت که مسئله اصلی برای ما آمریکاست. بنابراین هر توافقی که با آمریکا صورت گیرد به ظن غالب، همراه با موافقت سایر کشورهای عضو خواهد بود. یعنی اتحادیه اروپا و دو کشور چین و روسیه تا حد بسیاری متاثر از توافقی خواهند بود که میان ایران و آمریکا ممکن است شکل بگیرد.

بنابراین چون مسئله محوری آمریکاست و قبل از هر چیز باید خواستهای ایران در مقابل آمریکا جلب شده و از آن سو موافقت آمریکا نیز با مواضع مورد نظر صورت بپذیرد لذا دیپلماتهای دو کشور بسیار بیش از دیپلماتهای سایر کشورها باید مذاکرات را پیگیری کنند و به پیش ببرند. وقتی میان ایران و آمریکا توافقی جدی صورت گیرد به احتمال زیاد سایرین نیز با این توافق موافق خواهند بود.

چنان که همگان اطلاع دارند زمانی که در دوره آقای خاتمی به موجب بیانیه سعدآباد و موافقتنامه پاریس توافقاتی صورت گرفت، علت اینکه نتیجه مورد نظر جنبه اجرایی پیدا نکرد عدم موافقت آمریکا بود. در حال حاضر نیز اصل بر این است که توافق با آمریکا شکل بگیرد تا در پی آن موافقت سایر اعضا نیز اتفاق بیفتد.

شرق:اهمیت رسیدگی به تخلفات دولت گذشته

«اهمیت رسیدگی به تخلفات دولت گذشته»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسین انصاری راد است که در آن می خوانید؛بررسی تخلفات دولت گذشته در هیات رسیدگی به تخلفات اداری دولت، اقدامی است که آن مردم مطالبه می کنند. چه آنها که سال٩٢ با رای به دولت روحانی، تغییر رویه ها را خواستار شدند و چه آنها که پس از آن، از فساد و تخلف در سال های گذشته، ناراضی هستند. باتوجه به حضور دوقاضی به انتخاب دستگاه قضا و ارسال پرونده ها از سوی سازمان بازرسی کل کشور به این هیات، احکامی که صادر می شود قانونی بوده و می تواند گره گشای بسیاری از ابهامات باشد. مساله صرفا به بررسی تخلفات اداری کارکنان دولت محدود نمی شود.

دیوان محاسبات کشور در سال٨٥، گزارشی ارایه داد که دولت نهم در مصرف بودجه مصوب مجلس، دوهزارمورد تخلف داشته است و این تخلف ٧٠درصدی تا سال٩٠، ادامه داشته است. این نوع تخلف، هم برخلاف قانون اساسی و هم قانون مصوب مجلس است.

در قانون اساسی تصریح شده همه دریافت های دولت باید در خزانه متمرکز شود و همه اعتبارات و هزینه ها براساس مصوبات مجلس و قانون صورت بگیرد و رییس دولت سابق هم سوگندخورده به آن عمل کند. اگر همین گزارش دیوان محاسبات و ادامه تخلف قانونی دولت تا سال٩٠ بررسی شود، می تواند پاسخگوی مسایل بسیاری باشد.

درعین حال جای این سوال وجود دارد که مجالس هفتم و هشتم چه عملکرد نظارتی ای بر این تخلفات ریزودرشت داشتند که رییس مجلس در چندین مورد، ناگزیر به ابلاغ قانون به جای رییس دولت شد؟ اینکه امروز روابط طبیعی دیپلماتیک و تاکتیک های مشخص در فرایند مذاکره که خلاف قانون هم به شمار نمی رود، زیر سوال برود، وزرا هرروز به دلیل مسایل غیرمرتبط به کمیسیون ها یا صحن علنی احضار شوند، اما در دولت گذشته، این میزان آزادی عمل به دولت اصولگرا داده شود، حتما جای سوال است.

آقای محمدرضا باهنر، در اظهارنظری گفته بود تخلف از قانون به این شکلی که در دولت احمدی نژاد انجام گرفت، در گذشته مسبوق به سابقه نبوده یا به قول آقای مطهری، یکی از شاخصه های دولت احمدی نژاد، نقض قانون بود. تخلفات مالی که در اثر درآمد ٧٠٠میلیاردی حاصل از فروش نفت خام و عدم به کارگیری درست در فضای کسب وکار و تولید در دولت گذشته صورت گرفته، حتما نیازمند بررسی دقیق تر است. ماجرا آنجا جدی تر می شود که براساس گزارش مشاور اقتصادی دکتر روحانی، ایجاد شغل در دولت گذشته صفر بوده است.

ازسوی دیگر بسیاری افراد با قالب های نامشخص قراردادی، به کار گرفته شده و حقوق دریافت کرده اند. به نظر می رسد وظیفه دولت یازدهم و مجلس است که رفتارهای دستگاه اجرایی در هشت سال دولت های نهم و دهم را با دقت بررسی کنند. تمام هزینه هایی که صورت گرفته، دلارهایی که خرج شده و پول هایی که از دارایی های مردم برداشته شده، بررسی و مشخص شود در کجا هزینه شده و حاصل آن چه نتایج مثبت و منفی ای برای کشور به همراه داشته است؟

این حق مردم است که در گزارشی روشن متوجه شوند هر کسی از این ماجرا منتفع شده و هر نقض قانونی صورت گرفته و سبب اتلاف سرمایه های ملی شده است، مورد پیگرد قانونی قرار گیرد. این کار با تکیه بر مستندات انجام شده و سروصدای متخلفان حتما نمی تواند در این فرایند اثر بگذارد.

دنیای اقتصاد:اقتصاد دولتی، بورس و کارت زرد

«اقتصاد دولتی، بورس و کارت زرد»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر تیمور رحمانی است که در آن می خوانید؛بورس اوراق بهادار ایران طی چند سال گذشته دچار مجموعه ای از تحولات شده است که روند کم و بیش نزولی آن در بیش از یک سال اخیر نیز در این راستا قرار دارد. از جمله پیامدهای روند نزولی و رکود بورس، توضیح خواستن مجلس شورای اسلامی از وزیر امور اقتصادی و دارایی راجع به وضعیت بورس و قانع نشدن مجلس از پاسخ های وزیر امور اقتصادی و دارایی و گرفتن کارت زرد وزیر از مجلس بود. دست اندر کاران امور و صاحبنظران اقتصادی می دانند که وزیر محترم امور اقتصادی و دارایی یکی از صاحبنظران و استادان اقتصاد کلان و از اقتصاددانان مجرب و دارای سوابق اجرایی و آشنا با مسائل اقتصاد ایران است.

معاون اقتصادی او نیز از متخصصان بورس و ریاضیات مالی و دارای سابقه اجرایی در بورس است؛ بنابراین عملکرد کلی وزیر اقتصاد نه در غیر متخصص بودن، نه در ناآشنایی با مسائل اجرایی و نه در ناتوانی اجرایی او،بلکه متاثر از دشواری های فراروی اقتصاد ایران بوده است. بدون تردید اگر در حال حاضر، اقتصاددانان برنده نوبل اقتصاد مالی و موفق ترین متخصصان بورس و بازار های مالی جهان نیز به مدیریت بورس اوراق بهادار ایران گماشته شوند، قادر به انجام چیزی با تفاوت چشمگیر از آنچه که اکنون در جریان است، نخواهند بود، اما چرا شرایط بورس چنین است و چرا وضعیت آن، سبب چنین تنش سیاسی می شود؟

به طور متعارف، بورس اوراق بهادار یک نهاد غیردولتی است و همانند هر پدیده اکتشافی مهم دیگری در تاریخ بشر، توسط بخش خصوصی ابداع و گسترش یافته است. همان طور که انسان می اندیشد که چگونه نوعی از انرژی را به نوعی دیگر تبدیل کند تا توانایی تولید او را گسترش دهد و انجام امور او را سهل کند، به همان ترتیب می اندیشد که چگونه نهادهای مختلفی برای نحوه اداره امور خود بیافریند تا رونق، شکوفایی و رفاه را برای خود به ارمغان آورد. بورس اوراق بهادار نیز نهادی است که در نتیجه منفعت جویی ذاتی انسان، با این هدف ایجاد شده است که منابع مالی افراد مختلف را برای تامین مالی فعالیت های اقتصادی بر هم بیفزاید و با استفاده از صرفه مقیاس در به کارگیری منابع مالی و قرار دادن این منابع در اختیار افراد کارآفرین و خلاق، در مجموع منفعت بیشتری برای همه صاحبان منابع مالی به ارمغان آورد. این ابداع مسیر تکاملی خود را طی کرده و به وضعیت کنونی رسیده است. بدون تردید این نهاد و کارکرد آن آرمانی نیست، چون آنچه انسان می آفریند هیچ گاه کامل و بری از نقص نیست، اما واقعیتی است که هم اکنون وجود دارد و صرفا می توان به این اندیشید که چگونه می توان به منافع حاصل از آن افزود و از کاستی های آن کاست.

در حال حاضر، گرچه نهاد بورس در اقتصاد های توسعه یافته و حتی در حال توسعه، نهادی خصوصی است؛ اما به شدت به سیاست های اقتصاد کلان واکنش نشان می دهد. به همین دلیل، دولت ها همواره شاخص بورس اوراق بهادار و تغییرات آن را در تصمیم گیری خود مورد توجه قرار می دهند. اما این به آن معنی نیست که دولت مسوول شاخص بورس اوراق بهادار است و باید بابت آن پاسخگو باشد. مسوولیت اصلی دولت ها در کنترل تورم و حفظ نرخ رشد باثبات اقتصادی است که اگر این اهداف حاصل شود، بورس نیز کارکرد مطلوب خود را نمایان خواهد کرد، اما اقتصاد بسیار دولتی و شبه دولتی ایران سبب شده است حتی بورس اوراق بهادار نیز نهادی دولتی تلقی شود و نهادی دولتی باشد. در حالی که دولتی بودن نهاد بورس، نه تنها سبب ناکارآمدی آن می شود؛ بلکه مسوولیتی بر مسوولیت های بی شمار دولت می افزاید که نتیجه آن، تحلیل بردن توان و نیروی مسوولان در انجام وظایف اصلی شان است. طبیعی است که وزرا و معاونان و مدیران میانی آنها در همه دولت ها آنچنان پر مشغله بوده اند که روزانه بیش از 12 ساعت کار کنند و نتیجه زحمت های آنها نیز غالبا مثبت به نظر نرسد. این ویژگی بارز یک اقتصاد دولتی است که نیروی فرزندان مستعد، پرتوان و متعهد کشور را در بهترین حالت کم بهره کند و وقت باارزش نمایندگان ملت و وزیر را صرف پرسش و پاسخی کند که نه ناشی از ضعف مدیریت وزیر، بلکه ناشی از دولتی بودن نهادی است که در اصل نباید دولتی باشد.

نکته دیگری که در ارتباط با بورس مطرح است، آن است که شاخص بورس اوراق بهادار کم و بیش انعکاسی از وضع پیش روی اقتصاد (نه وضع گذشته اقتصاد) است. به طور طبیعی با رشد مثبت اقتصادی و چشم انداز سودآوری نرمال فعالیت های اقتصادی، شاخص بورس نیز شاهد رشد سالانه متعارفی خواهد بود. از طرف دیگر، هر آنچه که چشم انداز سودآوری فعالیت های اقتصادی را بهبود بخشد (از جمله سیاست های دولت و بانک مرکزی)، سبب رشد شاخص بورس می شود و هرگاه چشم انداز بازدهی دارایی های رقیب سهام بدبینانه شود، شاخص بورس افزایش می یابد و برعکس.

پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، چشم انداز بسیار مثبتی راجع به اوضاع آتی اقتصاد به ویژه به دلیل تمرکز دولت بر مسائل دیپلماسی خارجی و حل مشکلات مرتبط با آن شکل گرفت که به رونق شدید بورس انجامید، به گونه ای که حتی ماهیتی حباب وار به سطوح افزایش یافته شاخص بورس بخشید، اما به درازا کشیدن حل مسائل هسته ای و بروز مشکلات متعدد در خاورمیانه و متعاقب آن کاهش قیمت نفت که همگی اقتصاد ایران را به گونه ای تحت تاثیر قرار می دهد، سبب کمرنگ شدن خوش بینی اولیه شد که به مبهم شدن چشم انداز سودآوری فعالیت های اقتصادی و کاهش شاخص بورس انجامید. آنچه بیش از هر چیزی در حال حاضر وضعیت بورس را چنین کرده است، خارج نشدن اقتصاد از رکود و عدم اطمینان موجود در اقتصاد است که بارز ترین جلوه های آن، بالا بودن نرخ های سود بانکی و رکود بازار سهام و مسکن است. تا این وضعیت عدم اطمینان برای اقتصاد ایران که در طول دهه گذشته به شدت بازتر شده است، برطرف نشود، انتظار تحرک چندانی در اقتصاد و از جمله بازار سهام نباید داشت. در چنین شرایطی، وزیر اقتصاد نیز امکانی برای تحرک بخشیدن به بازار سهام در اختیار ندارد که بابت آن مورد پرسش قرار گیرد.

ارسال به دوستان
شکایت فرماندهِ فراجا از دروازبان باشگاه استقلال صحت ندارد نماینده مجلس: فرونشستِ اصفهان جدی است؛ وزیر میراث فرهنگی در حال انجام چه کاری است؟ بازداشت ۲۰ نفر از مدعیان فروش سؤالات کنکور آتش نشانی هم سرباز می گیرد رسانه‌های صهیونیستی: ارتش اسرائیل در حال آماده شدن برای حمله به رفح است تکذیب شکایت فرمانده فراجا از دروازبان استقلال / یگان‌ویژه شکایت کرده است قتل آتشین پدر در خواب با نقشه شیطانی دخترش رسانه‌ عبری: کناره گیری رئیس امان دومینوی استعفا را کلید زد کارشناس مسکن: هیچ جای دنیا مستأجران مثل ایران به حال خود رها ‌نشدند / معضل مستأجران می‌تواند مشکل امنیتی شود واکنش وزارت خارجه عربستان به گورهای دسته جمعی بیمارستان ناصر غزه توقیف کامیون‌های مسیر خلخال - پونل کنکوری ها گول کانال های سوال‌فروش را نخورید حکم اعدام برای ۳ پسر به اتهام تجاوز به ۲ دختر نوجوان حسین انصاریان‌: نماز جماعت در کشور به خط پایان رسیده است ستاد بحران: مدارس زرند فردا تعطیل است
وبگردی