روحالله رضایی در همشهری خوزستان نوشت: صنایع نیشکری که طی 2 دهه اخیر بدون مطالعات کارشناسی و زیست محیطی به پیشرفت و توسعه خود ادامه داده، حالا حتی برای نفس کشیدن مردم خوزستان هم معضلی شدهاند، چه رسد به کارون و تالاب شادگان.
از اوایل دهه هفتاد که تولیدکنندگان چغندر قند با واردات بیرویه شکر از ادامه تولید مایوس شدند و به جای این محصول شیرین به سیبزمینی و پیاز روی آوردند، صنایع مختلف نیشکری یکی پس از دیگری قد علم کردند و هر روز پیشرفتهتر از دیروز به کار خود ادامه دادند تا اینکه نه تنها صدای طبیعت درآمد بلکه نفس کشیدن مردم خوزستان هم از سوزاندن نیهای برداشت شده سخت شد و آسمان شهرهایشان سیاه.
اما باید دید کارخانههای مختلف کشت و صنعت نیشکر که در آن ابتدا با مطرح کردن مزایای نیشکر نسبت به چغندرقند همه را از مسئولان تا نمایندگان و مردم قانع کردند، به اهدافشان رسیدند؟ یا تنها سود بیشتر و درآمد بیشتر برایشان مهم بود؟
و اینکه چرا آن ۲۸ محصول و صنایع جانبی دیگر هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت و چند کارخانه تولید کاغذی هم به عنوان یکی از صنایع تبدیلی نیشکر راه افتاده بود رو به تعطیلی رفتهاند؟
گرچه حتی اگر این صنایع به اصطلاح متنوع هم رونق میگرفت مدعیان این صنعت از ابتدای راه باید فکری به حال آلودگیهای زیست محیطی نیشکر میکردند نه اینکه پسابهای خود را به کارون و تالاب شادگان بریزند و آسوده خاطر از این مخاطرات زیست محیطی به کار خود ادامه دهند.
مگر نه اینکه کشورهایی مانند چین و برخی از کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی سالها پیش از ایران در این صنعت پیشرو بودند و حالا چند برابر تولید ایران از نیشکر درآمدزایی میکنند؟ پس چرا همانهایی که در آرزوهای فردایشان توسعه کشت و صنعت نیشکر را میدیدند به فکر این مخاطرات زیست محیطی نبودند و از تجارب این کشورها برای تصفیه و مدیریت این پسابها تدبیری نیندیشیدند.
البته غیر از آلودگیهایی که این پسابها برای محیط زیست دارد، صاحبان نیشکر هر ساله دردسر دیگری هم برای مردم منطقه ایجاد میکنند که حتی نفس کشیدن برای ساکنان شهرهای همسایه این صنایع سخت میشود.
در واقع فصل برداشت نیشکر که فرا برسد راحترین راه برای خلاصی از باقیماندههای روی زمین سوزاندن نیهایی است که پس از برداشت نیشکر باقی ماندهاند اما انگار دیگر برای کسی مهم نیست که آتش این صنعت نه چندان شیرین آسمان را برای اهالی خوزستان سیاه میکند و نفسهای مردم را به شماره میاندازد چه رسد به کارون و تالاب شادگانی که روز به روز اوضاعشان وخیمتر میشود، آبی که برای پاییندستهای این کارخانهها شورتر و زمینی که شورهزارتر از دیروز میشود.
گرچه برخی از صنایع نیشکری در این منطقه با هشدارهای زیست محیطی که سالهای اخیر شدت گرفته کمی به خود آمدهاند و سیستمهای تصفیه کننده پسابهای صنعتی برای خود خریداری کردهاند اما بحث اینجاست این پسابها نباید قبل از اینکه عاری از هر آلایندهای شود به محیط زیست ریخته شود و صاحبان این صنایع حق ندارند به قیمت جان محیط زیست و مردم تنها به فکر گذران روزهای پرسودشان باشند.
به نظر میرسد مسئولان دولت و نمایندگان مجلس همان طور که بالاخره پس از سالها به فکر بازگرداندن حقابه تالاب شادگان افتادند باید هر چه سریعتر فکری هم به حال خوزستان، کارون و همین تالابی کنند که شیرینی نیشکر به کامشان تلخ شده است.