رسالت
"آينده سياسى آمريكا " عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم بخش سياسى خارجى است كه در آن ميخوانيم:
هفته گذشته زمانى كه مادلين آلبرايت وزير امورخارجه دولت بيل كلينتون سياست خارجى دولت بوش پسر را به چالش كشيد ذهن اكثر مخاطبان او ميان دو مولفه سرگردان ماند. يكى “استراتژى انتخاباتى دموكراتها “ و ديگرى “گسترش موج مبارزه با دكترينهاى افراطى نومحافظهكارانه” اما در اين ميان كمتر كسى بر روى مولفه “ جابهجايى گسلهاى سياسى در واشنگتن “ تمركز نمود.به راستى آمريكا به سوى كدام نقطه پيش مىرود و در دهه آينده ميلادى امضاى عمو سام پاى كدام نوع از اسناد بينالمللى بيشتر قابل مشاهده خواهد بود؟
پاسخ اين سوال و سوالات مشابه بدون درك عميق و زيرساختى ازتحولات سياسى آمريكا امكانپذير نخواهد بود.
ورود ايالات متحده آمريكا به سال 2009 ميلادى مصادف با جابهجايى قدرت در راس معادلات سياسى واشنگتن خواهد بود. اما اين جابهجايى تنها در روبناى سياست خارجى آمريكا تعيين كننده خواهد بود . در اينجا حضور باراك اوباما وهيلارى كلينتون دموكرات يا جان مك كين جمهوريخواه اهميت چندانى نخواهد داشت .مهم اين است كه رئيس جمهور بعدى آمريكا محكوم به انتخاب يك گزينه از ميان دو گزينه محدود خواهد بود: يكى تداوم تحركات ميليتاريستى ومداخلهگرايانه در دو نيمكره غربى و شرقى وديگرى انزواگرايى نوين در عين تمركز بر سياست داخلى و برخورد محتاطانه با نظام بينالملل. انتخاب هر يك از اين گزينهها نيز براى دموكراتها يا جمهوريخواهان عواقب وتبعاتى دربرخواهد داشت. آنچه مسلم است اينكه رئيس جمهورى بعدى آمريكا نمىتواند در فاصلهاى ميان اين دو يا در قالب گزينه سوم ديگر متضمن بقاى كليت ساختار سياسى اين كشور باشد. رئيس جمهور فعلى آمريكا با تلفيق ناموفق يونيورساليسم، جكسونيسم و ميليتاريسم معجون فلج كننده آمريكا را به كام بدنه سياسى اين كشور ريخت واثرات اين معجون از سال 2009 ميلادى تا مدتى نامحدود قابل مشاهده خواهد بود. در نهايت اينكه جابهجايى گسلهاى سياسى در آمريكا آينده سياسى اين كشور را به شدت تحت تاثير قرار خواهد داد. به راستى بعدها غرب چگونه اين پديده را تفسير خواهد نمود؟
جمهوري اسلامي
"آمريكا بازگشت به نظاميگري در عراق " عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن آمده است:
استمرار كشتار مردم بي دفاع عراق بويژه در شهرك صدر بغداد و بمباران بصره نشان ميدهد نومحافظه كاران براي تداوم جنگ در عراق طرح جديدي دارند . آنها از اجراي برنامه هاي سياسي و طرح هاي مختلف خود در 5 سال گذشته طرفي نبستند و به همين دليل اكنون راه سركوب مردم را از طريق نظامي را در پيش گرفته اند. ناكامي دولت آمريكا در عراق بقدري آشكار است كه خبرگزاري فرانسه ديروز نوشت : بوش عراق را به سياهچاله تبديل كرده است .
گزارش بي رمق و كم محتواي « ژنرال ديويد پترائوس » فرمانده نظاميان آمريكائي در عراق و « رايان كراكر » سفير آمريكا در اين كشور به كنگره آمريكا به همين دليل با واكنش هاي سرد و بي رمق نمايندگان كنگره و رسانه هاي آمريكا مواجه شده است .
خلاصه اي از رئوس كلي گزارش مشترك پترائوس ـ كراكر را مي توان اينگونه فهرست كرد:
واشنگتن به هيچ يك از اهدافش در عراق نرسيده است .
روند تحولات عراق خطر غرق شدن آمريكا در باتلاق عميق و بي انتهاي عراق را فراهم ساخته است .
1 ـ بي انگيزه بودن دولت بوش كنگره و رسانه ها براي پرداختن به جنگ عراق به خوبي قابل درك است . بوش و دستيارانش سرگرم جمع آوري وسائل خود براي خروج از كاخ سفيد هستند و طبعا انگيزه اي براي دامن زدن به يك موضوع جديد ندارند. كنگره هم با در نظر گرفتن حضور اكثريت دمكرات در تركيب آن انگيزه اي براي پرداختن به جزئيات بحران عراق از خود نشان نمي دهد. دمكراتها در فكر تصاحب كرسي رياست جمهوري براي 4 سال آينده هستند و ترجيح مي دهند موضوعات بحث انگيز را براي تبليغات رياست جمهوري نگهدارند و مطالب خود را در جنجال عليه بوش كه ديگر يك مهره سوخته است هزينه نكنند. ..
2 ـ برخلاف گزارش پترائوس ـ كراكر اوضاع عراق بهيچ وجه با گذشته قابل مقايسه نيست و در واقع بدتر شده است . طرح بوش براي افزايش حضور نظاميان براي مهار اوضاع با شكست مواجه شده و نتوانسته كاري از پيش ببرد.
رهبران كنگره اگرچه با بودجه هاي درخواستي بوش موافقت كرده اند ولي واقعيت اينست كه جنگ عراق تاكنون 700 ميليارد دلار هزينه دربر داشته و دستكم 3 هزار ميليارد دلار خسارت بر اقتصاد آمريكا وارد ساخته است . اوضاع اقتصادي آمريكا به سرعت در سراشيب سقوط در مسير يك بحران فزاينده به پيش مي رود. حتي خوشبين ترين كارشناسان اقتصادي آمريكا هم نمي توانند چشم انداز مثبتي را ترسيم كنند. اروپا و ساير متحدين واشنگتن و اقتصادهاي جنوب شرقي آسيا از اثرات تخريبي بحران آمريكا بر اقتصاد خود به شدت نگرانند.
ساير طرحهاي بوش براي تجهيز و آموزش و سازماندهي گردهمايي تروريستي در عراق تحت عنوان شوراهاي باصطلاح بيداري عراق هم نتوانسته كاري از پيش ببرد چرا كه باعث رسوائي آمريكا شده و نشان مي دهد كه آمريكا در عراق « دودوزه بازي » مي كند و ضمن حمايت ظاهري از دولت نوري المالكي در واقع روي تروريستها و بعثي هاي شرور حساب كرده و آينده سياسي عراق را سعي دارد بكمك آنها تعريف كند.
3 ـ مهمترين محور ادعائي پترائوس ـ كراكر اينست كه زمينه اي براي خروج نظاميان آمريكا از عراق وجود ندارد . در واقع گزارش رسمي طيف نومحافظه كاران از اوضاع عراق هم بر تداوم بحران عراق اصرار مي ورزد. اين يك شگرد شناخته شده و قطعي نومحافظه كاران در عراق است كه تعمدا جنگ را ادامه دهند و تعمدا اوضاع را بحراني كنند تا ضرورت تداوم حضور نظامي آمريكا در عراق را اثبات و توجيه نمايند . جرج بوش كوچك حدود 2 ماه پس از تجاوز ارتش آمريكا به عراق ادعا كرد كه جنگ عراق پايان يافته است ولي اكنون پس از 5 سال هنوز هم درباره ضرورت ابقاي نظاميان آمريكائي در عراق سخن مي گويد و گزارش رسمي « پترائوس ـ كراكر » از اين نكته حمايت مي كند كه زمينه اي براي خروج نظاميان از عراق وجود ندارد.
4 ـ موضوع مهم ديگري كه شايد مستقيما به اين مسائل مربوط نباشد ولي از نتايج طبيعي قضيه است اينكه جمهوريخواهان از انفعال نسبي دمكراتها به شدت بهره برده اند و براي ادامه حضور در كاخ سفيد براي يك دوره 4 ساله ديگر وسوسه شده اند . مهمترين بحث در اين زمينه آنست كه با تغذيه پنتاگون و تشويق ژنرالها به سواستفاده هاي مالي بيشتر در عراق توانسته اند آنها را براي ادامه جنگ در عراق با خودشان همراه سازند. بوش حتي در جريان دور دوم انتخابات رياست جمهوري با اين استدلال كه آمريكا درحال جنگ با تروريسم است و مصلحت نيست در ميانه نبرد فرمانده جنگ را تغيير دهيم توانست اوضاع تبليغاتي را بنفع خود تغيير دهد. ...
هنوز كاملا روشن نيست كه در ماههاي آينده چه حوادثي رخ مي دهد و سير تحولات آمريكا عراق و منطقه در چه مسيري قرار خواهد گرفت ولي مسئله اينست كه جناح جنگ افروز جمهوريخواهان براي تداوم حضور در عراق بار ديگر به نظامي گري روي آورده و حاضر است دست به هر جنايتي بزنند و از تداوم قتل عام مردم مظلوم عراق و نابودي و تخريب بيشتر در عراق هم استقبال مي كند. اين شايد بهترين جمع بندي از مفهوم گزارش ژنرال ديويد پترائوس فرمانده ارتش آمريكا در عراق و رايان كراكر سفير آمريكا در اين كشور باشد.
كيهان
" لحظه سرنوشت "عنوان سرمقاله روزنامه كيهان است به قلم مهدي محمدي كه در آن آمده است:
لايه افراطي جبهه اصلاحات روز شنبه اعلام كرد لوگوي سيدمحمد خاتمي را از صدر فهرست خود در دور دوم انتخابات مجلس هشتم، حذف مي كند. براي كساني كه تحولات داخلي اصلاح طلبان افراطي به عنوان نزديك ترين نيروهاي سياسي داخل ايران به غرب را رصد مي كنند اين خبر به خودي خود اتفاق مهمي است و جا دارد تامل شود كه چرا چنين تصميمي گرفته شده است. اگر به نتيجه انتخابات مجلس هشتم توجه كنيم، چنين اتفاقي باز هم مهم تر مي شود. اصلاح طلبان مبارزات انتخاباتي خوشمزه خود در اين دوره را با ادعاي عدم وجود رقابت در برخي حوزه هاي انتخابيه آغاز كردند. كمي كه گذشت، با اعلام اسامي كانديداها در حوزه هاي مختلف معلوم شد كه اصلاح طلبان تقريبا در همه حوزه ها نه فقط حضور دارند بلكه در بسياري موارد از ماه ها قبل مشغول تدارك و رايزني بوده اند و ديگر مجالي براي انكار نماند. پس از به بن بست رسيدن مسير بهانه جويي ورق برگشت. كساني كه تا چند روز قبل از آن مي گفتند تكليف اكثريت مجلس از پيش مشخص شده، يكباره ادعا كردند انتخابات را خواهند برد و اكثريت مجلس هشتم از آن اصلاح طلبان است!
نكته بسيار مهم در تحليل رفتار اصلاح طلبان راديكال در آستانه انتخابات مجلس هشتم اين است كه آنها در اين مدت هر چه كردند به نام خاتمي كردند. تندروها عمدا و به دنبال يك برنامه ريزي به خيال خودشان هوشمندانه تلاش مي كردند خاتمي را به عنوان ليدر خود معرفي كنند و البته عملا هم علائم روشني وجود داشت كه نشان مي داد خاتمي صاحبان آنچه را كه خود زماني «صداي دشمن در اردوگاه اصلاحات» خوانده بود، به عنوان حواريون خود پذيرفته و آنها را مديريت مي كند. به اين ترتيب اصلاح طلبان خود شرايطي به وجود آوردند كه بتوان نتيجه انتخابات مجلس هشتم را مستقيما به پاي خاتمي نوشت. هدف از اين برنامه ريزي هم البته اين بود كه ميزان محبوبيت خاتمي براي انتخابات رياست جمهوري آزموده شود و اصلاح طلبان ببينند مي توانند به او اميد ببندند يا نه؟ به عبارت ديگر، 1- اصلاح طلبان انتخابات مجلس هشتم را صرف نظر از اهميتي كه به خودي خود دارد به عنوان مقدمه اي براي انتخابات رياست جمهوري مهم مي دانستند، 2- به اين نتيجه رسيده بودند كه خاتمي تنها كانديداي قابل سرمايه گذاري براي آنها در اين انتخابات است؛ و به اين ترتيب 3- عمدا انتخابات مجلس هشتم را با اين تصور كه مي توانند در آن توفيقي نسبي به دست بياوردند به «آزموني براي محبوبيت» خاتمي تبديل كردند و خود خاتمي هم البته اين ريسك را پذيرفت كه هم نام او لوگوي فهرست تندروها باشد و هم آشكار و نهان بگويند خاتمي صحنه گردان ستاد ائتلاف اصلاح طلبان است. ستادي كه فهرست آن نهايتا در تهران عاقبتي جز يك شكست سنگين نيافت.
آنچه ستاد ائتلاف اصلاح طلبان درباره حذف نام خاتمي از پيشاني فهرست تندروها اعلام كرد نشان دهنده اين است كه برنامه ريزان جبهه اصلاحات اگرچه كمي ديرهنگام، بالاخره پيام 24 اسفند را دريافته اند. اگرچه فرداي آن روز، كساني مانند يك عضو همزمان سازمان مجاهدين وحزب مشاركت به قاعده هميشگي خود مارش پيروزي نواختند و ضمنا نتيجه گرفتند «اقبال مردم به شخصيت خاتمي بي نظير بود!»، اما حالا معلوم شده در كنار اين سخنان بامزه تلاش هايي براي تفكيك واقعيت از خيالات هم در ميان اصلاح طلبان در جريان است.
چرا اصلاح طلبان تصميم گرفتند نام خاتمي را از تابلوي خود خط بزنند؟ به اين سؤال دو پاسخ كمي متفاوت ولي هر دو به يك اندازه با اهميت مي توان داد. اما اجازه بدهيد ابتدا سخنان بسيار جالب مرتضي حاجي عضو ستاد ائتلاف اصلاح طلبان در تهران را كه در توجيه اين تصميم بيان شده بخوانيم، آن وقت بهتر مي توان پاسخ آن سوال را دريافت. حاجي ديروز درباره چرايي تصميم اخير اصلاح طلبان گفته است: «به استنباط من دليل اصلي اين تغيير اين است كه هم خود كانديداها و هم اصلاح طلبان ترجيح داده اند كه لزومي ندارد اين هزينه به نام آقاي خاتمي انجام شود و گفته شود كه هم از نام آقاي خاتمي خرج كرديد اما نتيجه اي به دست نياورديد...
در خلال سخنان اين يار ديرين رييس جمهور سابق و كنار هم نهادن مجموعه اي از قرائن مي توان دو تحليل درباره اين تصميم ارائه داد كه هر كدام درست باشد آقاي خاتمي را در معرض يك آزمون تاريخي بزرگ قرار مي دهد.
1- شكل اول تحليل اين است كه فرض كنيم تندروها بالاخره اين حقيقت را پذيرفته اند كه مردم ايران قاطعانه از آنها روي گردانده اند و نخواهند توانست از انتخابات آينده پيروز بيرون بيايند، بنا بر اين تصميم گرفته اند اجازه ندهند شكست آنها به پاي خاتمي نوشته شود و چهره او را به عنوان تنها اميد اصلاح طلبان به حضور موثر در انتخابات رياست جمهوري آينده مخدوش كند. اين طرز تلقي فراگير در ميان اصلاح طلبان كه مي گويد پس از شكست سنگين انتخابات مجلس هشتم، خاتمي تنها مجراي بازگشت دوباره آنها به قدرت است، باعث شد آنها نگران از به هدر رفتن اين آخرين تير در تركش، از جلو انداختن خاتمي در مبارزه اي كه مي دانند باخت در آن حتمي است، پرهيز كنند.
سياست روز
روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود باعنوان "توليد ، عبادت است" به قلم پرويز عطايي آورده است: از مباحث مهمي كه درمباني هرآيين كاملي بدان توجه شده است، بنيانهاي اقتصادي جامعه بوده و هست، با اين تفاوت كه "اقتصاد" قطعا در آئينهاي الهي محور و هدف نيست اما به عنوان ابزاري مهم بر آن تاكيد شده وميشود به زبان فقهي نيز گفتني است كه چون براي تبليغ هر آئين و استواري هر حكومتي، داشتن اقتدار و استقلال اقتصادي لازم است پس به عنوان مقدمه "واجب" بر جوامع مسلمان واجب است تا راههاي صحيح و مجاز را براي كسب درآمد و پشتوانه محكم مالي طي كنند.
رسول گرامي اسلام(ص) آنگاه كه با استفاده از حمايتهاي مادي حضرت خديجه به آرامش نسبي رسيدند اعتكاف چندين ساله و عبادات و تفكر خويش را آغاز نمودند تا به دريافت وحي نائل شدند و ... هم ايشان در يكي از آخرين سخنرانيهاي خود فرمودند: اين لااخاف عليكم اليوم الفقر، بل اخاف عليكم سوءالتدبير> يعني امروز كه مباني اقتصاديتان مستحكم شده است ديگر از وجود فقر در ميان شما نميهراسم بلكه دلمشغوليام عدم مديريت (سوءتدبير) در شماست.
با چنين بنيان محكمي است كه مقام معظم رهبري، همچون كاروانسالاري هوشمند و امين، در بزنگاهها و لحظات حساس پيامهاي سرنوشتساز خود را اعلام مينمايند كه چون اين پيامها از سرچشمه ايمان، آگاهي و دلسوزي سرازير ميشوند قطعا بايد توجه مسئولان بلند پايه و مجريان را به خود جلب نمايد.