ماه خرداد ماه خاطرههاست؛ نیمه خرداد 1342، نیمه خرداد 1354 که حادثه خونین مدرسه فیضیه براى دومین بار پیش آمد، و حوادث خرداد سال گذشته که سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ کور کردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرونراندن خیانتکارانى که فرصتطلبانه بر این مردم جفا مىکردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، متن کامل نمازجمعه در تاریخ 14 خرداد 1361 که به واقعه 15 خرداد اختصاص دارد به شرح زیر است:
قال اللَّه الحکیم فى کتابه: " هو الذى ایّدک بنصره و بالمؤمنین، لو انفقت ما فى الأرض جمیعاً، ما ألّفت بین قلوبهم و لکن اللَّه ألّف بینهم" و قال تعالى " یا ایّها النّبىّ حسبک اللَّه و من اتّبعک من المؤمنین."
دفعهگذشتهاى که پس از ماهها توفیق شرکت در این اجتماع عظیم الهى و مردمى دست داد، مصادف با آستانهعید بود و خداوند آن عید را با عیدهاى متوالى دیگر، چه در صحنههاى نبرد و چه در میدان فعالیتهاى داخلى همراه کرد.
این دفعه مصادف با سالگرد خاطره پرشکوه نیمه خرداد است. نیمه خرداد هم اگر چه به اعتبارى یک عزاى فراموش نشدنى است، اما به اعتبارى یک عید فراموش نشدنى و تاریخ ساز است. ماه خرداد ماه خاطرههاست ، نیمه خرداد 1342، نیمه خرداد 1354 که حادثه خونین مدرسه فیضیه براى دومین بار پیش آمد و حوادث خرداد سال گذشته که سرآغاز انقلاب سوم ملت ایران بود؛ کور کردن خط نفاق و التقاط و نفوذ و بیرونراندن خیانتکارانى که فرصت طلبانه بر این مردم جفا مىکردند.
حضرت آیت الله خامنه ای درادامه افزودند: از تصادفهاى شگفت آور یکى این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. همچنین درگیرى غم انگیز میان اسرائیل و اعراب در سال 1346، که مصادف با 1967 مسیحى است، در خرداد واقع شد.
امسال خرداد ما خاطره هاى دیگرى هم دارد. اولا مصادف شد طلیعه خرداد با بزرگترین پیروزی هاى جنگ تحمیلى عراق علیه ایران وفتح خرمشهر. این خاطره هم در لیست خاطرههاى خرداد ثبت شد و بالاخره خرداد امسال با سالگرد ولادت حضرت بقیةاللَّهالاعظم حضرت مهدى "روحىفداه و عجلاللَّهفرجه" مقترن و برابر است.
همه این خاطره ها به نحوى به یکدیگر مربوط مىشود، اما من مایلم دربارهى حادثهى 15 خرداد قدرى صحبت کنم، چون از خاطره هاى بسیار مهم و تعیینکننده انقلاب ماست و بعد، مطلبى را که در انقلاب ما و در 15 خرداد به وضوح دیده شده است و قرآن هم به این مطلب اشاره دارد، براى شما برادران و خواهران عزیز مطرح کنم تا براى خط مشى آینده ما، ملت و هم دولت، درسى باشد.
ایشان دربخش دیگری فرمودند: 15خرداد یک قیام مردمى بود.علت این قیام هم این بود که در روز عاشوراى آن سال که مصادف با سیزدهم خرداد مى شد، امام امت حقایق افشا نشده ای تا آن روز را با مردم بىواسطه در میان گذاشتند، که در باره این ارتباط بىواسطه امام و امت حرفى دارم که عرض مىکنم.
در این گفتار، که توصیه مىکنم اگر نوار قابل فهمى و سالمى از آن هست، رسانههاى همگانى آن را پخش کنند تا مردم بفهمند که نوزده سال قبل امام چه مىگفتند، حقایقى را بیان کردند که این حقایق، آنروز براى خیلىها حتى دست اندرکاران سیاست، قابل فهم نبود. اگر حافظه خطا نکرده باشد، جملات امام اینها بود که " اسرائیل مىخواهد در ایران قرآن نباشد. اسرائیل مىخواهد در ایران روحانیون نباشند. اسرائیل مىخواهد در ایران اسلام نباشد."
آن روز براى خیلىها این مطلب قابل فهم نبود که اسرائیل کجا، ایران کجا؟ و اسرائیل چه دشمنى با قرآن و با روحانیت دارد آن هم در ایران؟ حساسیت دستگاه در مقابل این مطالب به قدرى بود که شب بعد از این سخنرانى، یعنى شب نیمه خرداد که مصادف با دوازدهم محرم بود، امام را دزدانه، نیمهشب از منزلشان در قم ربودند و به تهران آوردند و زندانى کردند. روز نیمه خرداد مردم به مجرد این که فهمیدند امام دستگیرو ربوده شده است، بدون این که فرماندهى اى، رهبرى اى از سوى شخصیتى، از سوى حزبى ،گروهى وجود داشته باشد،به خیابانها ریختند. درتهران، قم، شیراز، مشهد، دربعضى شهرهاى دیگروحتى دربعضى از روستاها در ورامین. دستگاه جبار که باورنمى کرد نفوذ روحانیت و مرجعیت دراین حد باشد،غافلگیرشد ودست به یک عمل تند وحشیانه حساب نشده زد. مردم را در خیابانها و میدانها به رگبار بستند و آن روزها رقم پانزده هزار شهید در زبانها مى گشت.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: این قیام یک نقطه عطف شد.اگرچه عده اى را مرعوب کرد اما خط مبارزه را روشن و واضح کرد. از آن روزحرکت انقلابى مردم ایران که ازتقریباً نه ماه قبل ازآن یا یک سال قبل از آن به تدریج آغاز شده بود، شکل قطعى و جدى گرفت و این قیام به انقلاب 22 بهمن منتهى شد و در مثال، جمهورى اسلامى را به وجود آورد.
گزارش حادثه به اجمال این است، اما تحلیل حادثه بسیار تحلیل جالب و شیرینى است که باید بنشینند آنها که در متن واقعه بودهاند و با چشم تیزبین حوادث را دیده اند، شهادت خود را بنویسند تا تاریخ روى 15 خرداد قضاوت کند.
ایشان در تحلیل واقعه 15 خرداد فرمودند: در 15 خرداد سه عنصر وجود داشت. یکى عنصر مردم بود، یکى عنصر رهبر و امام بود وسومى عنصر انگیزه مذهبى و روح شهادت طلبى و فداکارى براى خدا بود. نطفه انقلاب ما با این سه عنصر بسته شد. وقتى مىگوئیم مردم بوده اند، معنایش این است که هیچ یک از احزاب و گروهها و دستجات سیاسى و سردمداران سیاسى و مدعیان مبارزه و مقاومت در این حرکت مردمى کوچکترین نقشى نداشتند. نه آن کسانى که با انگیزه ملىگرایى حرکت مىکردند و نه آن کسانى که با انگیزه هاى مادى و مارکسیستى راه مىرفتند و نه حتى آن گروههایى که با انگیزههاى مذهبى و اسلامى تشکلى داشتند. هیچ کدام در این خیزش عمومى خونین پرشکوه کمترین تأثیرى نداشتهاند. چرا، تأثیر منفى بعضى از گروهها داشتند.
فرداى 15خرداد تحلیلگران مادى معتقد به اندیشههاى خرافى الحادى به کمک دستگاه جبار آن روز رفتند و براى او حادثه را تحلیل کردند. حادثه دینى بود، آن را طبقاتى واقتصادى و ازاین قبیل تحلیل کردند و در حقیقت آب به آسیاب دستگاه جبار ریختند. هیچکس به کمک این قیام نیامد جز مردم و جز رهبران دینى مردم.
شکى در این نیست که در حادثه 15 خرداد و جریانهایى که از آن منشعب مىشد، جز علماى اسلام، روحانیون مبارز و کسانى که آماده جانبازى براى اسلام بودند، هیچکس نقش گرداننده نداشت. 15 خرداد گذشت، این سه عنصر در جامعه باقى ماند. حرکت انقلابى ما با همین سه عنصر که نطفه اصلى انقلاب ایران را تشکیل مىدادند، به راه خود ادامه داد. در طول این مدت بیشترین کسانى که کارفکرى اسلامى و سیاسى مىکردند و مردم را براى یک حرکت عظیم عمومى آماده مىکردند، علماى اسلامى، طلاب جوان، گویندگان مبارز درسطوح مختلف علمى بودند. دیگران هم در بعضى از قشرها کمتر، در بعضى بیشتر، تلاشهایى داشتند، اما آنچه به تلاش روحانیون یک امتیاز مىبخشید، این بود که آنها با مردم روبرو مىشدند و ذهن مردم را آماده مىکردند.
اگر این کار مستمر 15 ساله در شهرها، دهات، دورافتاده ترین نقاط کشور نمىبود، انقلاب ما در 22 بهمن با پاسخ عمومى ملت روبرو نمىشد. مردم بدون اطلاع و شناخت حرکتى نمىکنند. آن که به این مردم اطلاع و شناخت داده بود در طول پانزده سال، همان پیام آوران انقلاب و اندیشه انقلابى از حوزهى علمیه مقدسه قم و بعضى از حوزههاى دیگر بودند. در طول این مدت امام رهبرى کرد و در طول این مدت فکر اسلامى بهوسیله همین رُسُل انقلاب پخته شد. در 22 بهمن با آمادگیهاى سال 56 و 57 این سه عنصر در حد رشد و کمال، انقلاب را به وجود آوردند.
ایشان در بخش دیگر این تحلیل افزودند: پس انقلاب ما هم یک انقلابى بود که بر مبناى اسلام، امام و امت استوار بود. چون قیام نخستین، اسلامى و مردمى بود، انقلاب هم اسلامى و مردمى شد. و چون انقلاب، اسلامى و مردمى بود، حکومتى هم که بر مبناى آن انقلاب به وجود آمد، اسلامى و مردمى شد؛ یعنى جمهورى اسلامى و چون رهبرىِ عظیم بصیر هوشمندانه متوکلانه امام امت ازآغاز با این انقلاب و قیام همراه بود و او را تغذیه مىکرد، درجمهورى اسلامى رهبر آن نقشى را که همه مىدانید ولمس مىکنید، به خود گرفت.
بنابراین حرکت طبیعىِ قیام 15 خرداد به آن چیزى رسید، به آن واقعیتى منتهى شد که امروز تمام دنیاى کفر و الحاد را متوحش کرده است و سردمداران استکبار جهانى را به دفاع از خود واداشته است. ما امروز مرهون قیام 15 خردادیم. امروز جمهورى ما یک جمهورى به معناى واقعى است. یعنى مردمى است. این را شما مىدانید و لمس مىکنید، اما من همان دانسته شما را به زبان مىآورم. این برگى از تاریخ است. حقیقتى است که باید آیندگان هم آن را لمس کنند. جمعبندى کارهاى امروز ملت و دولت این است که جمهورى اسلامى امروز از همه جهت مردمى است، داراى جهاد مردمى است.
معظم له درادامه اظهارداشت: من دو نکته را اینجا بگویم که در حقیقت نتیجهگیرى از این تحلیل و نگاه به قیام و انقلاب ماست. نکتهى اول این است که مسئولان دولتى باید بدانند، که البته بحمداللَّه مىدانند، که مشروعیت آنها از مردم است. فلسفه وجود آنها مردمند.تمام همت خودشان را باید به کارببرند براى آسایش مردم و مردم یعنى اکثریت مردم. آنهایى که احتیاج به مراقبت و حمایت دارند. یعنى محرومان، ستمدیدگان، ازپا افتادگان، محتاجان، اینها. ما مستضعف سیاسى نداریم، این را بارها گفتهام، اما مستضعف مالى داریم؛ مستضعفان مالى.
بنابراین، این خط اصلى دولت است. در درجات بالاى دولت این یک واقعیت است، همانطور که قبلاً اشاره شد، اما در مسئولان دولتى در سراسر کشور، اگر چه باز هم فرهنگ غالب همین است، لکن گاهى تخلفهایى دیده مىشود. و من اینجا به عنوان یک برادر مسلمان و نیز به عنوان یک مسئول در جمهورى اسلامى به کلیه مسئولان ادارات و سازمانهاى دولتى و همهکسانى که از طریق اقتدار دولتى با مردم به نحوى سر و کار دارند، هشدار مىدهم. نبادا مردم را از خودشان برنجانند. نبادا از مراجعه مردم خسته بشوند. نبادا کار خودشان را بر کار مردم مقدم بدارند. ممکن است مراجعه کننده اى که مراجعه مىکند به یک اداره اى، در آن حرفى که مى زند، ذىحق نباشد. ممکن است تندى کند. ممکن است زیادتر از حقش بخواهد. هیچ کدام از اینها نباید موجب آن بشود که مسئول، مراجع مردمى را از خودش برنجاند. زیرا اصل مردماند. آن که نمىداند، آن که بیش از حق مىخواهد، باید او را متوجه و متنبه کرد.
مطلب دوم که بسیار مخصوصاً در این روزها مهم است، این است که دشمن چون مى داند که عنصر مردمى بودن نجاتبخش این انقلاب و تضمین کننده آن است، مىخواهد این را از این انقلاب بگیرد. حواستان جمع باشد. این دیگرخطاب به عامه مردم از همه قشرها و گروههاست. حضور شما در صحنه جهاد، در صحنه انفاق، در صحنهانتخاب و در همه صحنههاى دیگر در دشمن این فکر را به وجود مىآورد که باید کارى کند که این حضور از بین برود و این به چند طریق ممکن است. یا شایعهپراکنى مىکنند؛ فلان مسئول چنین گفت، رئیس جمهور چنین کرد، نخستوزیر چنین کرد. یا تفرقهافکنى مىکنند. بین گروهها اختلاف مىاندازند. بین قشرها، اصناف، افراد، ادارات، اختلاف مىاندازد. بین کارگران و مدیران، بین کارکنان سازمانهاى دولتى و مسئولان، بین انجمن اسلامى و کارکنان، بین نهادهاى دولتى با هم، بین مردم و نهادهاى دولتى، هر جور بتوانند اختلاف ایجاد مىکنند. این را شما به گوش داشته باشید. هر حرفى، هر پیشنهادى، هر اقدامى که در آن بوى تفرقه و اختلاف هست، از سوى دشمن است. چه زننده آن حرف و دهنده آن پیشنهاد خودش بداند و چه نداند. تا دیدید چنین چیزى مطرح شد، فوراً هوشیارانه آن را دفع کنید. نگذارید اختلاف ایجاد بشود. اختلاف از شیطان است. وحدت میان مؤمنان از خداست. جند شیطان را از بین ببرید. اگر توانستید این وحدتى را که وجود دارد، حفظ کنید، مردمى بودن این انقلاب حفظ خواهد شد. یا به وسیله تفرقهافکنى دشمن سعى مىکند مردم را از صحنه خارج کند، یا به وسیله دلسرد کردن مردم. کارى نشده، چه کردند؟ یا به وسیلهى شایعهپراکنى و اشاعه دروغ. احیاناً بزرگ کردن نقطههاى ضعف کوچک. یا به وسیله تخریب، ارعاب، توى مسجد بمبگذارى کردن، تا مردم بترسند، مسجد نروند. غافل از اینکه این مردم به جبهه مىروند، توى مسجد که دیگر بیشتر از جبهه انفجار نیست.