آنچه در ادامه میخوانید یادداشت امیرنریمانی، عکاس دربارهی وضعیت عکاسی خبری در ایران است.
به نوشته امیر نریمانی به نقل از شفقنا: رسانه به معنای کلی، عکس، خبر، گزارش، صوت و تصویر به عنوان اجزای شکل دهنده آن در توصیف مرسوم و دانشگاهی خود برای مخاطبان از قشرها و سنین مختلف، کارکرد اطلاع رسانی، آموزشی و تفریحی دارد.
حرکت در جهت اهدافی که پایه و اساس رسانه است، نیازمند روح و جسمی سالم است. روح و جسمی که آب دیده شده، سالم، سرحال و مجهز به آخرین دستاوردها، نظریهها و آموزشها است؛ چرا که روح سالم، قابلیت توانمندسازی و ایجاد نشاط و انگیزه میان گروهها و جامعه مخاطب را دارد و چه بسا روح بیمار و ناآماده نه تنها بیتاثیر، بلکه مخرب است.
روح سالم درکالبد رسانه نیازمند آموزش و فراگیری، تجربه، نقشهی درست راه، انسجام، ممارست و نظارت صحیح است؛ تمام نیازهایی که مربوط به بطن و درون مایه رسانه و اجزای آن است.
امروزه متاسفانه رسانههای ما و به طور خاص بخش عکس رسانههای مکتوب و اینترنتی، با چنان گسست اطلاعاتی و تاریخی عجیبی دست به گریبان هستند که به جرئت میتوان گفت سختترین، بیهویتترین و بیانگیزهترین دوران خود را حداقل در سالهای اخیر میگذراند.
آشنا نبودن نسل جدید عکاسان رسانهای با تاریخ گذشته خود در زمینهی خبری و مطبوعاتی، کمبود اطلاعات عمومی که دامنهی وسیعی از اطلاعات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را شامل میشود، در کنار آشنا نبودن اساتید دانشکدههای تخصصی با مقولهی عکاسی مطبوعاتی و خبری و همچنین نبود برنامه و سرفصلهای مشخص آموزشی و منابع بهروز؛ ملغمهای شده است که خروجی آن را به وضوح میتوان روزانه در خبرگزاریها و صفحههای اول روزنامهها مشاهده کرد.
عدم اشراف و آگاهی عکاسان جوان، رقابتهای کاذب شکل گرفته برای تولید و انتشار عکسهایی که گاهی به جای کارکرد اطلاعرسانی از وقوع یک رخداد، چنان مشمئز کننده است که زمینه را برای نگاه سطحی صاحبان رسانه به عکاسان و گروه عکس خود به همراه داشته و آسیب پذیری این بخش مهم و کلیدی رسانه را بیشتر میکند؛ تا جایی که مدتهاست رسانهها کمترین توجه را به گروه عکس خود به لحاظ نرمافزاری و سخت افزاری دارند.
نداشتن امنیت شغلی، نبود انجمن و سندیکای قدرتمند و تاثیرگذار و بیبرنامگی انجمنهای موجود، سبب کوچ عکاسان علاقه مند خبری و مطبوعاتی به سوی استودیوهای تبلیغاتی و جشنوارههای خارجی شده است.
به طوری که اکثر عکاسان جوان در پی تهیه عکسهایی با استانداردهای مدنظر جشنوارههای خارجی هستند و چنانچه این روند ادامه داشته باشد، دیر روزی نیست که مطبوعات و رسانهها از عکسهای معمولی و به تعبیری روابط عمومی گونه پرخواهند شد. اما به راستی علاج کار کجاست و چگونه میتوان نیروهایی را تربیت و وارد بازار کار و رقابت کرد که از سویی اشتیاق و علاقهمندی برای تحمل و ماندگاری در فضای پر فشار و سنگین عکاسی خبری و مستند را داشته و از طرفی علم و درایت کافی برای ثبت تصاویر ماندگار را داشته باشند.
سروسامان بخشیدن به مقوله عکاسی مستند و خبری، عزم و اراده قوی و همکاری جدی و چندجانبه را طلب میکند. صنف یا انجمن، دانشکدههای تخصصی با اساتید بهروز و باتجربه در کنار رسانههای حرفهای حلقههای مفقوده این روزهای عکاسی خبری و مستند در ایران هستند؛ به طوری که هرگاه این سه عنصر طلایی حتی با توان و تاثیر کمتری در کنار هم قرار گرفتهاند؛ دورهای طلایی، هر چند کوتاه مدت برای عکاسی ایجاد کردهاند.
متاسفانه همچون اکثر تصمیمات احساسی و مقطعی که در حوزههای گوناگون گرفته میشود، تشکیل انجمنهای صنفی در حوزه عکاسی خبری و مستند نیز از این مقوله مستثنا نیست.
انجمن صنفی عکاسان مطبوعات ایران با همت گروهی از عکاسان باسابقه خبری، همزمان با روی کار آمدن دولت اصلاحات و با اهداف متعالی در اساسنامه تشکیل شد، ولی هرگز نتوانست گرهای از مشکلات عکاسان مطبوعات باز کند و محلی برای احقاق حقوق آنها باشد؛ تا جایی که بخش عکس سایت این انجمن صنفی رسانهای از سال 92 بهروز رسانی نشده است و عملا ارتباط موثری با اعضا و عکاسانی ندارد که از عضویتشان دلسرد شده اند.
انجمن عکاسان بحران با وقوع زلزله بم و در سال 1383 با رویکرد حمایت از عکاسان علاقهمند به فعالیت در شرایط بحرانی تشکیل شد، اما با گذشت 12 سال هنوز به سرانجام مشخصی نرسیده است.
در کنار این دو انجمن، سالها مناقشه میان اساتید عکاسی دربارهی انجمن ملی عکاسان و انجمن عکاسان ایران بالاخره در سال 87 موجب تشکیل انجمن عکاسان ایران شد که تا اکنون گرهای از این کلاف سردرگم عکاسی باز نکرده است و خروجی قابل ارزیابی آن برگزاری فستیوال ده روز با عکاسان است که به نظر میرسد بیشتر به عکاسان نام آشنا و نزدیک به تصمیمگیرندگان اصلی و چند جشنواره پر زرق و برق پرداخته و سرمنشاء اتفاق خاص و ویژهای نبوده است.
و اما حلقه دوم و بسیار مهم و تاثیرگذار برای پویایی عکاسی خبری، دانشکدههای تخصصی در این زمینه است که سردمدار اصلی آن دانشکده خبر است و در سال 76 با حمایت ایرنا با سه رشته اصلی و تخصصی با رویکرد جذب و پرورش دانشجویان مستعد و علاقهمند در حوزه خبرنگاری، مترجمی خبر و عکاسی خبری تشکیل شد و در سال 1380 اولین گروه عکاسی خبری را با عنوان گروه C پذیرش و شروع به آموزش کرد.
دانشکدهای که با اهداف بزرگ تشکیل شد؛ اساتید عمدتا بنامی را برای آموزش جذب کرد؛ ولی با وجود نزدیک به 2 دهه، حال و روز خوبی ندارد تا جایی که مجبور شده در رشتههایی غیر مرتبط با اهداف اصلی شکلگیری دانشکده همچون عکاسی تبلیغاتی، دانشجو بپذیرد. مشکلات آن چنان فراگیر است که دانشجویان هر روزشان را با خبر تعطیلی، پلمپ ساختمان به خاطر ناتوانی در پرداخت اجاره بها و هزار و یک مشکل دیگر شروع میکنند که طبق روال گذاشته با دستور وزیر از انحلالش جلوگیری شده است.
دانشکدهای که قرار بود به مرکز تربیت خبرنگاران و عکاسان زبده در ایران و حتی منطقه تبدیل شود؛ به چنان روزی افتاده که از فراهم کردن حداقلهای آموزشی عاجز است.
این در حالی است که در سالهای اخیر مراکز دیگری با الگو گرفتن از دانشکده خبر و جالبتر این که دقیقا با همان عنوان شروع به فعالیتی کردند که نه تنها خروجی درستی نداشتهاند، بلکه تفکر و ذهنیت اندک حرفهای را که در علاقهمندان در پی رفاقت با عکاسان خبری با سابقه و جستجوی شخصی ایجاد شده بود، به بیراه بردهاند؛ تا جایی که استادی به دانشجویان خود توصیه میکند برای تهیه عکس خوب از دیدارهای رئیس جمهور میبایست یک روز زودتر در محل دیدار حاضر و موقعیت را بررسی کنند و موارد متعدد دیگری که نشان از نه تنها بیسوادی، بلکه از عدم آشنایی و درک درست اساتید شاغل در این دانشکدهها از مقوله و فضای خبر و رسانه است.
حلقه سوم، رسانههایی هستند که هر روز خود را بینیازتر از مقولهی مستقل عکس و عکاس میدانند و برای تامین نیازهای خود به عکسهای منتشر شده بر خروجی خبرگزاریهایی مراجعه میکنند که این خبرگزاریها غالبا با بودجههای هنگفت تشکیل شده و هیچ گونه رقابتی را برای فروش و ارتقاء کیفی بستههای خبری و تصویری در خود احساس نمیکنند.
همان طورکه در بالا به آن اشاره شد، در کنار هم قرارگیری مناسب این سه حلقه میتواند سرمنشاء اتفاقات خوبی در وادی رسانه و جامعه عکاسی مطبوعاتی و خبری باشد.
حلقه اول این زنجیره از دانشکده و آکادمی تخصصی آغاز می شود. دانشکدهای را تصور کنید که در مرحله اول اقدام به پذیرش علاقهمندان واقعی این رشته کند و با کمک گرفتن از اساتید با تجربه و دانش آموخته در زمینهی عکاسی مطبوعاتی و خبری که اشراف کامل به تحولات روز این حوزه دارند، عکاسانی را تربیت کند که هر کدام سرمنشاء حرکت نو و جدید در این حوزه باشد.
انجمنی متشکل از پیشکسوتان دلسوز و پیگیر که وظیفه خود را به خوبی درک کنند و همواره در کنار عکاسان باشند. برنامهها در راستای حمایت از ایدههای جدید و عکاسان جوان و مستعد باشد، نمایشگاهها و فستیوالهایی هدفمند و با برنامهریزی مدون و طولانی مدت، برقراری رابطههای علمی و کاربردی با ارگانهای تاثیرگذار امنیتی و سیاسی، حل مشکلات عدیده عکاسان خبری، تدوین و تصویب آییننامههای کاربردی که مشکلات عکاسان را تسهیل کند، حمایت از عکاسان در مقابل صاحبان قدرت و رسانه و ایجاد انگیزه و دلگرمی میان عکاسانی که به امید حمایت شدن از سوی یک مجمع صنفی قدرتمند و تاثیرگذار به عضویت آن در میآیند.
بی گمان، وجود عکاسان آموزش دیده و حرفهای در کنار انجمن قوی و تاثیرگذار در تصمیمگیریهای کلان رسانهای، خبرگزاریها و رسانهها را متقاعد خواهد ساخت که در تصمیمات خود در مواجهه با جامعهی عکاسی خبری که تاثیرگذارترین عنصر رسانه است، تجدیدنظر کنند.
سالهاست که خبرگزاریهای داخلی بحثهایی دربارهی مشکلات عکاسی در رخدادها و حوادث، نحوهی فروش عکس، دستمزدها و شرایط بیکاری عکاسان را مطرح میکنند که تاکنون به نتیجهی مطلوبی نرسیده است؛ چه بسا در صورت تکمیل حلقههای این زنجیره میتوان به آینده امیدوار بود.
رسانههای ناظر بر این فرایند نقش بسیار تاثیرگذار، مهم و حیاتی دارند همچون برگزاری نشستهای تخصصی، پوشش رخدادهای مرتبط با عکاسی مطبوعاتی و خبری، گفتگو با پیشکسوتان این حوزه برای انتقال تجربه به نسل جدید و علاقهمند و کمک به ایجاد پیوند بین نسل قدیم و جدید، پیگیری مشکلات صنفی عکاسان خبری و از همه مهمتر نقد و انتقاد به برخی عملکردهای رسانهها در بحث فتوژورنالیسم مانند انتشار یادداشتی دربارهی انتشار عکس از چهره استاد معتمدنژاد در قبر، میتوانند نقش ناظر در سیر صعودی و درست این فرایند را بر عهده بگیرند.
مخلص سخن، جامعهی رسانهای کشور و به طور خاص فتوژورنالیسم نیاز به تلاش شبانهروزی، از خودگذشتگی، همدلی، آموختن و بهروزشدن دارد که همت و کمک بزرگان این حوزه را میطلبد.