زهرا كيانبخت در روزنامه آفرینش نوشت: با وجود اينكه تحولات دهه اخير باعث تفاوتهاي زيادي در سبك زندگي و سرگرمي هاي ما شده است و بهرغم اينكه امروز ديگر همچون گذشته، تلويزيون مهمترين سرگرمي افراد نيست، بلكه ظهور ابزارهاي ارتباطي دنياي جديد و ورود اينترنت به اغلب خانهها و خانوادههاي ايراني، دايرهي مسائلي را كه باعث پرشدن وقت افراد ميشود؛ به طور چشمگيري وسيع ساخته، اما هنوز هم تلويزيون جايگاه خود را به عنوان يكي از مهمترين رسانهها كه بخشي از وقت افراد جامعه و خانوادههاي ايراني به آن اختصاص مييابد؛ حفظ كرده است.
يكي از دلايل بسيار سادهي اين مساله هم، راحتتر در دسترس بودن آن است. درواقع، ممكن است همه افراد جامعه و خانوادهها به هر دليلي امكان استفاده فراگير از ساير رسانهها و كاربرد اينترنت به جاي تلويزيون را نداشته باشند، اما تلويزيون برعكس، يكي از مهمترين تفريحات «مشترك» بين افراد جامعه است.
همين مساله و ظهور رقباي رسانهاي جديد براي تلويزيون، ايجاب ميكند برنامهريزي سازمانهاي مسئول در اين خصوص كه در رأس آنها، سازمان صداوسيما قرار دارد، جديتر و ظريفتر شود.
اما نگاهي به برنامههاي ارائه شده از شبكههاي مختلف سيما در طول ساليان اخير، نياز به يك خانهتكاني اساسي در ارتباط با ساخت برنامههاي مختلف تلويزيوني را گوشزد ميكند. يكي از اصليترين مشكلاتي كه موجب ميشود برنامههاي تلويزيوني جذابيت لازم را براي مخاطبان امروزي نداشته باشند، انطباق نداشتن آنها با نيازهاي روز و لحاظ نكردن سليقه مخاطباني است كه اكنون، بهواسطهي رشد و پيشرفت ابزارهاي رسانهاي و اطلاعرساني، سختپسندتر و دقيقتر شدهاند و لذا، نميشود انتظار داشت برنامههايي كه ساخته ميشود با همان سبك و سياق و سليقهاي تدوين شود كه براي مخاطبان دو دهه قبل ساخته ميشد.
«نوآوري و خلاقيت» حلقه مفقودهاي است كه متاسفانه در عملكرد بسياري از سازمانها و نهادها و ازجمله صداوسيما به طرز بارزي ديده ميشود. توليد و پخش سريالها و فيلمهايي براساس فيلمنامههاي كليشهاي و بدون كمترين خلاقيت ممكن و با مسامحههاي شديد در روند داستان كه به نظر ميرسد بيش از آن كه براي گروه سني بزرگسال ساخته شده باشند؛ مناسب گروه سني «الف» هستند، ساخت برنامههايي كه به نظر ميرسد كوچكترين تلاشي را براي ارتباط برقرار كردن با مخاطب نميكنند، اصرار بر نشان دادن صحنههاي مشاجره، جرم و جنايت و اتفاقات تلخ كه به دليل تكرار شدن پيدرپي در سريالها و فيلمهاي مختلف، امان مخاطب را ميبُرند و برعكس آن، فقر و كمبود در زمينهي ساخت و نمايش برنامههاي شاد كه نيازي به توضيح ندارد.
برنامههاي زندهي تصنعي و غيرجذابي كه همه به هم شبيهاند، بدون كمترين تنوع و تغيير جدي و تلاش براي متفاوت شدن و.. همگي مواردي هستند كه دست به دست هم ميدهند تا برنامههاي تلويزيوني در «ارتباط برقرار كردن با مخاطب خود»، توفيق لازم را به دست نياورند.
آنچه امروز بيشتر از هر چيز ديگر در رابطه با برنامههاي تلويزيوني بدان نيازمنديم، نگاه خلاقانه و خوشفكرانهي مسئولان امر است به رسانهاي كه ديري است انتظار مردم از يك رسانهي ملي را آنگونه كه بايد، برآورده نميكند.