۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۶۵۹۰۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۹ - ۱۴-۰۲-۱۳۹۵
کد ۴۶۵۹۰۷
انتشار: ۰۸:۵۹ - ۱۴-۰۲-۱۳۹۵
جزایری درخصوص اقدامات ایران برای بستر‌سازی و عملیاتی کردن خط لوله صلح گفت: برای اجرای این پروژه خط لوله سراسری عسلویه-ایرانشهر به منظور اتصال به خط لوله IPI و تغذیه این خط با ظرفیت 12 میلیارد متر مکعب سالانه را می‌توان به‌عنوان مهم‌ترین‌ اقدام در جهت عملیاتی کردن این پروژه نام برد.
وزیر نفت پاکستان اخیرا با رد خبرها درباره توقف طرح خط لوله صلح اظهار کرد: پاکستان به‌دنبال تکمیل طرح واردات گاز از ایران است و مقامات این کشور رایزنی برای تکمیل هر چه زودتر این پروژه را ادامه می‌دهند و پاکستان در نظر دارد تا قبل از دسامبر سال 2017 این پروژه را تکمیل کرده و واردات گاز از ایران آغاز شود.

به گزارش دنیای اقتصاد، شاهد خاقان عباسی در ادامه اظهارات خود گفته است: با توجه به قطر 45 اینچی خط لوله گاز، هند یا چین نمی‌توانند از این طریق گاز وارد کنند و اگر هند خواهان دریافت گاز است باید خط لوله جداگانه‌ای برای این کار احداث شود. وی افزود: هنوز تحریم‌های بین‌المللی ایران به‌طور کامل برطرف نشده با این وجود چنین مسائلی مانع تکمیل خط لوله صلح نخواهد شد و پاکستان منافع خود را بر هر چیز مقدم می‌داند. عباسی تاکید کرد: پاکستان برای تامین نیازهای انرژی خود ناگزیر است که خط لوله صلح را تکمیل کند و هرگز این پروژه را نیمه‌کاره رها نخواهد کرد.

خط لوله صلح، خطی که صحبت احداث آن از سال 1995 بین ایران و پاکستان و پس از مدتی هند شروع شد، قرار بود به خط HVJ در هند متصل شود و از آنجا به چین برود. طرح خط لوله ایران به هند حدود 2700 کیلومتر پیش‌بینی شده بود که قرار بود 1100 کیلومتر از این خط لوله در ایران و مابقی آن در هند و پاکستان احداث شود تا اینکه در سال 2009 هند با اعلام عدم توافق با ایران بر سر تکمیل این خط لوله گاز زیر وعده خود زد و از پروژه خارج شد. برخی تحلیلگران عامل خروج را توافق هسته‌ای دهلی و واشنگتن می‌دانند. با خروج هند از این پروژه نام آن نیز تغییر کرد و به خط لوله ‌ای پی معروف شد.

پس از این اتفاق ایران و پاکستان توافق کردند تا دسامبر 2014 اولین جریان گاز میان دو کشور برقرار شود تا اینکه این پروژه به تحریم‌ها ی غرب علیه ایران برخورد و متوقف شد. در 8 دسامبر 2015 محدودیت‌ها علیه کشورمان برداشته شد و این در شرایطی است که ایران تمام تعهد خود را در خاک کشور عملی کرده اما پاکستان هنوز اقدامی برای ایجاد زیرساخت‌های مناسب در کشور خود انجام نداده است.

در آستانه لغو تحریم‌ها (بهانه پاکستان برای از زیر کار در رفتن تعهد خود) لوله تاپی مانند پتکی بر سر خط لوله صلح فرود آمد. تاپی هم بر گرفته از نام 4 کشور ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند است و هم نام رودخانه‌ای معروف 700 کیلومتری در مرکز هند. پروژه تاپی همواره مورد نظر آمریکا بوده و از پاکستان برای مشارکت در آن دعوت کرده است. مسیر خط لوله تاپی البته از نقاط ناامن به ویژه در افغانستان عبور می‌کند و در نتیجه از ثبات کمتری نسبت به خط لوله صلح برخوردار است.«دنیای اقتصاد» درخصوص این پروژه و بررسی آن از منظر اقتصاد سیاسی نظر دکتر احمد جزایری، پژوهشگر ارشد حوزه انرژی و گاز را خواستار شده است:

دکتر جزایری درخصوص هزینه و فایده خط لوله صلح برای ایران اظهار کرد: در این مساله تردیدی نیست که پاکستان و هند بازارهای رو به رشد مهمی برای گاز هستند از این رو بازار شرق ایران همانند غرب دارای پتانسیل نسبتا قوی است. به گفته وی خط لوله IPI از آغاز دهه 90 میلادی مطرح و به‌عنوان گزینه‌ای قابل توجه برای صادرات گاز ایران مطرح بوده است اما به دلایل مختلف اجرای این خط لوله با کندی و در مقاطعی کاملا متوقف شد.

جزایری درخصوص اقدامات ایران برای بستر‌سازی و عملیاتی کردن خط لوله صلح گفت: برای اجرای این پروژه خط لوله سراسری عسلویه-ایرانشهر به منظور اتصال به خط لوله IPI و تغذیه این خط با ظرفیت 12 میلیارد متر مکعب سالانه را می‌توان به‌عنوان مهم‌ترین‌ اقدام در جهت عملیاتی کردن این پروژه نام برد. وی درخصوص توقف این پروژه گفت: علاوه بر دلایل سیاسی بسیاری که به ویژه در طول یک دهه گذشته شدت گرفته و مانعی بزرگ به منظور اجرای این خط لوله شده، بی‌ثباتی در پاکستان و تنش در روابط این کشور با هند یکی از دلایل مهم در به تعویق افتادن اجرای این طرح است. به گفته وی به هر صورت اجرای خط لوله IPI می‌تواند جایگزین مناسبی برای خط لوله TAPI ( ترکمنستان – افعانستان – پاکستان و هند) باشد اما این پروژه نیز سال‌ها است به دلیل بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان به تعویق افتاده است.

وی اهمیت این پروژه را از دید آمریکا و روسیه این طور تشریح کرد:‌ آنچه برای ایالات متحده اهمیت ژئواکونومیک دارد، وضعیت روسیه در آسیای مرکزی به ویژه حوزه دریای خزر (هارتلند) است که روسیه بر محموله‌های گازی آن تکیه دارد. وی با اشاره به اینکه موقعیت جغرافیایی مرکزی این منطقه به آن قابلیتی منحصر به فرد در عرضه خط لوله گاز به روسیه، اروپا، آسیا و خاورمیانه را می‌دهد گفت: این منطقه نقشی محوری در سودآوری عرضه گاز روسیه دارد. از سال 2001، این منطقه در معرض تلاش‌های ایالات متحده – ناتو در تضمین حضور بلند‌مدت غرب در آسیای مرکزی قرار گرفته است و به نظر می‌رسد نیروهای ایالات متحده و ناتو قصد داشته باشند در بلند‌مدت در این منطقه باقی بمانند تا گزینه‌ها را در این بخش، باز نگه دارند.

از دید روسیه، استراتژی ایالات متحده در تنوع بخشی به جریان‌های گاز از حوزه دریای خزر، بر امنیت اقتصادی روسیه، به‌عنوان مسیر جریان‌های گازی، اثر می‌گذارد و نتیجه آن این است که دیگر جریان‌های آسیای مرکزی و حوزه دریای خزر به بازار داخلی روسیه جریان نمی‌یابند. این بازار داخلی گاز تعهد مهمی برای شرکتی مانند گازپروم است، چراکه اولویت سیاسی مسکو است. به گفته وی در عین حال علاوه بر این جریان گازی آسیای مرکزی به روسیه امکان صادرات به بازارهای گاز اروپا را می‌دهد. این امر در مقابل روسیه را به توسعه منابع داخلی گاز خود در حوزه Yamal، وادار می‌کند که به نظر می‌رسد نیازمند صادرات به اروپا یا هرجای دیگری با خط لوله یا به‌صورتLNG باشد.

این پژوهشگر ارشد گاز با اشاره به اینکه به دلیل مقادیر نسبتا قابل توجه از سرمایه‌گذاری در منابعYamal، ممکن است مازاد عرضه شکل بگیرد افزود: به همین دلیل جریان‌های گازی در اوراسیا به اندازه‌ای که تحت عوامل ژئوپلیتیک هستند، با نیروهای ژئواکونومیک نیز به حرکت در می‌آیند. بنابر نظر ایالات متحده، به‌طور سنتی دارندگان انرژی در آسیای مرکزی وابسته به روسیه هستند و نمی‌توانند سیاست مستقل خارجی یا اقتصادی موثری را تعقیب کنند که در نتیجه ایالات متحده در صدد حمایت از استقلال کشورهای ساحلی حاشیه دریای خزر بر آمد.

وی درخصوص ورود چین به این پروژه بر این عقیده است: با ورود چین به منطقه، این وضعیت تغییر کرده است. برای ایالات متحده (و جامعه اروپا – آتلانتیک) دسترسی برابر شرکت‌های غربی ارتباط زیادی با در نظر گرفتن استقلال، حاکمیت و جنبه‌های امنیتی بیشتر این کشورها دارد. به گفته جزایری در مورد منطقه آسیای مرکزی/ دریای خزر، امنیت دسترسی بالادستی بدون دسترسی به مسیرهای صادراتی جایگزینی که برای حمل و نقل جریان‌های گازی توسعه یابند، بی ارزش است. از دید ایالات متحده، کنترل مسیرهای حمل و نقل برای تقویت پایه قدرت این کشور در اوراسیا اهمیت دارد. در نتیجه سیاست ایالات متحده بیشتر پایه‌ای ژئوپلیتیک دارد تا صرفا اقتصادی. به عقیده این کارشناس ارشد حوزه گاز کریدور آذربایجان – گرجستان – ترکیه، سر‌لوحه ارتباطات ایالات متحده با آذربایجان است، این خط، نخستین کریدوری است که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی به وسیله ایالات متحده پایه ریزی شد.

وی افزود: برژینسکی، آذربایجان را «درب بطری حاوی منابع حوزه دریای خزر و آسیای مرکزی» می‌داند و این کشور تبدیل به مرکز توجه ایالات متحده پس از 1991، برای تضمین جریان‌های نفت و گاز و دور زدن رقیبانی نظیر ایران و شکست موقعیت انحصاری روسیه در این منطقه شده است. به عقیده جزایری ترکیه یکی از اعضای ناتو است و گرجستان نیز نقش محوری ژئواکونومیک در تسهیل و ساخت خطوط لوله BTC وSCP دارد. در حقیقت نیروی محرکه سیاست ایالات متحده در منطقه مخالفت با انحصار است، در حالی‌که نیروی محرکه سیاست روسیه و چین ماهیتی انحصارگرایانه دارد. بنابراین مساله سیاست‌گذاران آمریکا نه فقط به دست آوردن نفت و گاز از آسیای مرکزی بلکه کنترل جریان به سمت بازارهای نفت و گاز در غرب و جنوب شرقی آسیا است.

این کارشناس ارشد حوزه انرژی با اشاره به اینکه در دهه 1990 ایالات متحده حامی نیرومند خط لوله گاز عبوری از دریای خزر بود که به‌عنوان توسعه خطوط لوله سراسری قفقاز به آسیای مرکزی عمل می‌کرد، گفت: ایالات‌متحده در صدد تبیین مزایای یک خط لوله گاز برای بردیموخادموف (Berdymukhmedov) بر آمده تا گاز را از طریق دریای خزر به بازارهای اروپایی برساند. وی افزود: در سال 2008 ایالات متحده بر اهمیت تنوع بخشی به واردات گاز اروپا تاکید کرد، چرا که گازپروم به سرعت کنترل عرضه و خطوط انتقال را به دست آورده و به زودی اروپا را در برخواهد گرفت که این امر اهمیت گزینه عبور از دریای خزر را با پروژه نوباکو به‌عنوان جایگزین South Stream نشان می‌دهد. تنش در روابط بین آذربایجان و ترکمنستان بر سر سهم خود از دریای خزر نیز به متوقف ماندن هرگونه بحثی درباره خطوط لوله کمک کرد. به گفته جزایری، کریدور عبوری از دریای خزر همراه با کریدور سراسری بالکان می‌توانند در بلند مدت، باعث افزایش وابستگی اروپا به گاز آسیای مرکزی/ دریای خزر و کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه شوند.

در حالی که کریدور عبوری از دریای خزر با SCP شروع شده، راهی برای خروج گاز دریای خزر ارائه می‌دهد، خط لوله TAPI راه دیگری – هر چند در این مرحله مخاطره‌آمیز – پیشنهاد می‌کند. وی اضافه کرد: اجرای پروژه TAPI با سقوط طالبان در سال 2001 دوباره مطرح شد که ایالات متحده خط لوله TAPI را ابزاری در جهت کاهش وابستگی اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی به روسیه می‌داند.

جزایری گفت «تاپی» خط لوله رقیبی برای پروژه IPI است و این خود از این رو است که ایالات متحده در‌ صدد منزوی ساختن ایران است. ایران و افغانستان گزینه‌های قابل توجهی برای حمل نفت و گاز از حوزه دریای خزر، اقیانوس هند و احتمالا متحدین ایالات متحده در بیرون ناتو نظیر پاکستان و هند هستند. جزایری اضافه کرد: تقاضای سیاست مداران و طراحان نظامی ایالات متحده در سال 2009 برای افزایش نیروهای ایالات متحده و ناتو، این نظر را تایید می‌کند که آمریکا درصدد حفظ موقعیت خود در منطقه با حمایت از یک دولت مهم طرفدار آمریکا در افغانستان است.

وی در آخر تشریح کرد: آسیای مرکزی (هارتلند) به‌عنوان جای پای مهمی برای ایالات متحده از یک طرف و پاکستان و هند در منطقه پیرامونی از طرف دیگر، دیدگاه ژئواستراتژیک در تامین یک حضور بلند مدت در منطقه غنی از انرژی آسیای مرکزی (و در بیضی اوراسیایی گاز)، را شدت می‌دهد، چرا که شرایط داخلی افغانستان زمینه حضور بلند مدتی را برای ایالات متحده در چهارراه بین آسیای مرکزی، خاور میانه و آسیای شرقی، فراهم می‌آورد.

ارسال به دوستان
وبگردی