۰۵ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۵ دی ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۸۵۹۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۵ - ۰۸-۰۵-۱۳۸۷
کد ۴۸۵۹۹
انتشار: ۰۹:۲۵ - ۰۸-۰۵-۱۳۸۷

درخواست قصاص براى خواستگار اسيدپاش + عکس

بايد اين فرد را در همان محلى كه به صورتم اسيد پاشيد قصاص كنند تا بفهمد كه من و خانواده ام در اين مدت چه كشيده ايم. ضمن اين كه درس عبرتى براى ديگران هم باشد.»

380463.jpg

ایران: دختر جوانى كه از سوى خواستگار شكست خورده قربانى اسيدپاشى شده بود، خواستار قصاص پسر اسيدپاش شد.

«آمنه» - 29 ساله - كه چهار سال قبل از سوى مجيد - 25 ساله - هدف اسيدپاشى قرار گرفته بود، صبح ديروز در ابتداى جلسه به بازپرس «قيصرى» - رئيس شعبه ششم دادسراى جنايى تهران - گفت: 12 آبان ۸۳ همزمان با ۱۹ ماه رمضان، با زبان روزه از محل كارم - حوالى پل سيدخندان - بيرون آمدم تا همراه مادرم به يكى از امامزاده هاى شمال تهران برويم، هنوز چند قدم بيشتر نرفته بودم كه سايه سنگين مردى را پشت سرم احساس كردم.

به گمان اين كه فردى قصد مزاحمت دارد، قدم هايم را آهسته كرده و به عقب برگشتم، اما ناگهان مجيد را ديدم كه با يك ظرف قرمز به طرفم حمله كرد. همان موقع بشدت احساس سوختگى كردم، درحالى كه به هيچ عنوان تصور نمى كردم روى صورتم اسيد پاشيده باشد.

ابتدا فكر كردم آب جوش ريخته تا مرا بترساند. اما چند ثانيه بعد از شدت سوزش و درد فرياد كشيده و كمك خواستم. دقايقى بعد مردم مرا به بيمارستان رساندند، اما متأسفانه همان شب چشم چپم نابينا شد. چشم راستم نيز پس از ۱۷ عمل جراحى در اسپانيا، بعد از ۲ سال نابينا شد. همان موقع بهترين و معروف ترين پزشكان اروپا روى چشم من عمل هاى مختلف جراحى انجام دادند، اما در نهايت اعلام كردند نمى توانند اندكى از بينايى ام را به من هديه دهند.

در ادامه بازپرس «قيصرى» از دختر نابينا خواست تا درباره نحوه آشنايى اش با متهم توضيح دهد.

وى گفت: بعد از آن كه در رشته الكترونيك فوق ديپلم گرفتم، در كنكور كارشناسى شركت كرده و در دانشگاه اسلامشهر قبول شدم. يك روز كه درس عملى داشتيم، به آزمايشگاه رفتم و مشغول كار بوديم كه متوجه حركات غير عادى يكى از بچه ها شدم. اين نخستين بار بود كه او - مجيد - را مى ديدم. همان روز هم جر و بحث مان شد و ديگر او را نديدم. اما چند هفته بعد خانم ميانسالى با خانه ما تماس گرفت و خودش را مادر «مجيد» معرفى كرد و گفت: مى خواهد از من خواستگارى كند.

پس از اين كه دريافتم او مادر همان پسر مزاحم است، به آنها جواب منفى دادم. اما از آن به بعد مزاحمت هاى او آغاز شد. سرانجام مجبور شدم با او صحبت كنم تا دست از سرم بردارد، اما زير بار نرفت. دائم به محل كارم زنگ مى زد و تهديدم مى كرد. خانواده ام را نيز تهديد كرده و ترسانده بود.

بالاخره مجبور شدم به دروغ بگويم كه ازدواج كرده ام شايد دست از سرم بردارد، اما دو روز بعد اين حادثه وحشتناك برايم اتفاق افتاد و چند روز بعد از آن هم «مجيد» را دستگير كردند.آمنه به عنوان آخرين درخواست خود خواستار قصاص متهم شد و گفت: «من فقط قصاص مى خواهم. بايد اين فرد را در همان محلى كه به صورتم اسيد پاشيد قصاص كنند تا بفهمد كه من و خانواده ام در اين مدت چه كشيده ايم. ضمن اين كه درس عبرتى براى ديگران هم باشد.»

پس از پايان اظهارات «آمنه»، بازپرس پرونده از پسر زندانى خواست تا براى آخرين بار از خود دفاع كند.

«مجيد» - پسر اسيدپاش - هم گفت: «اشتباه كردم. فكر مى كردم اگر اين كار را انجام بدهم، به او خواهم رسيد. اما حالا فهميدم كه زندگى يك دختر، خودم و چند خانواده را نابود كرده ام.

مجيد درحالى كه به گريه افتاده بود، در ميان هق هق بلندش گفت: «شما را به خدا مرا قصاص نكنيد، بلكه اعدامم كنيد تااز زندگى توأم با رنج و عذابم راحت شوم.»

«آمنه» كه با شنيدن صداى گريه هاى متهم متأثر شده بود، ناگهان صحبت هاى متهم را قطع كرد و گفت: «فقط يك سؤال از شما دارم ، چرا يك لحظه با خودت فكر نكردى عاقبت اين كار چه خواهد بود شنيده ام آن روز از ساعت ۱۰ صبح تا ۴ بعد از ظهر با سطل اسيد در پارك مقابل محل كارم نشسته و منتظر بودى تا از شركت خارج شوم. آيا در تمام اين ساعت ها حتى يك لحظه هم درباره اقدام جنايتكارانه ات فكر نكردى يا يك لحظه هم پشيمان نشدى مگر من چه بدى در حق تو كرده بودم كه تا آخر عمر چشم هايم را گرفتى من كه هيچ وعده و قولى براى ازدواج نداده بودم. اما اين را بدان همه زندگى ام را از من گرفتى. خودم و خانواده ام را سوزاندى، فقط بگو چرا »

متهم با شنيدن اين حرف ها سرش را پايين انداخت و به گريه افتاد. بعد هم زير لب گفت: اشتباه كردم!

بازپرس قيصرى پس از پايان جلسه گفت: قرار مجرميت متهم بزودى صادر و پرونده براى رسيدگى به دادگاه كيفرى استان تهران ارسال خواهد شد.


ارسال به دوستان
نظرسنجی
قوانین کنونی ازدواج و طلاق در ایران ...