عمر دست چپم طولانیتر از دست راستم خواهد بود.
رودخانههای کف دستهایم اینطور میگویند.
هرگز با رودخانهها جر و بحث نکنید
و هرگز انتظار نداشته باشید زندگیتان
درست به موقع به پایان برسد.
-----------------------------------------------------
عقربه های ساعت را
خواب کرده ام !
تا اینقدر نبودنت را
نشمارند .
-----------------------------------------------------
ابرهایی که از دهانت بیرون میآیند
بارانی ندارند
بگذار لبانت را بارور کنم
قول می دهم
بدون هیچ آبی
بباری …
-----------------------------------------------------
پیشترها فقط چشمهایت را دوست داشتم
حالا چین و چروکهای کنارشان را هم
مانند واژهای قدیمی
که بیشتر از واژهای جدید همدردی میکند
پیشترها فقط شتاب بود.
برای داشتن آنچه داشتی، هربار دوباره
پیشترها فقط حالا بود، حالا پیشتر ها هم هست
-----------------------------------------------------
چگونه فراموشت کنم
وقتی تمام آسمان
رنگ چشمهای توست؟!
-----------------------------------------------------
مرا به خاک نسپارید
نفس های مسمومم ،
خاک را هم به سرفه می اندازد .
یک کپسول اکسیژن پای مزارم بکارید ؛
تا زمین نفس بکشد … !!!
-----------------------------------------------------
ما سه نفر بودیم،
با هم بزرگ شدیم،
من،
غـــم ،
تنهایی …
-----------------------------------------------------
نیاز دارم به شنیدن صدای تو
اشتیاق به بودن در کنار تو
و درد سودا زده ای
از سر نبودن نشانه های باز آمدن تو
-----------------------------------------------------
فقط چیزی را باور کن
که چشم هایت می بیند
و گوشهایت می شنود
حتی آن چه را چشم هایت می بیند
و گوش هایت می شنود
باور نکن
همچنین بدان
که باور نکردن چیزی
گاهی می تواند
باور کردن چیز دیگری باشد
-----------------------------------------------------
نامه ای که نوشته ای
هرگز نگرانم نمی کند
گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟
تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ!
این خودش یک کتاب کوچک است
هیچ کس برای خداحافظی
نامه ای چنین مفصل نمی نویسد.