روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «هر طفل نیسوار کند تازیانهاش!» نوشته شده توسط حسین شریعتمداری در ستون یادداشت روز خود به چاپ رساند:
1- این روزها و مخصوصا بعد از امضای اولین سند ضدایرانی از سوی ترامپ که به یقین، آخرین آنها نیز نخواهد بود، برخی از مدعیان اصلاحات و داعیهداران اعتدال، اصرار دارند که شخصیت دونالد ترامپ را بیرون از هویت آمریکا و تافتهای جدابافته! یا وصلهای ناهمخوان و ناجور با ساختار و ماهیت رژیم استکباری و خونریز این کشور تعریف کنند. جماعت یاد شده، ترامپ را رئیسجمهوری «تندرو» و «افراطی» معرفی میکنند که با اوبامای میانهرو و مؤدب فاصلهای پُرناشدنی دارد! آنان تظاهرات خیابانی و اعتراض گسترده مراکز تصمیمساز و سیاستپرداز آمریکا علیه ریاستجمهوری ترامپ را نیز از سنخ نگرانیهای خود تلقی میکنند و حال آن که این دو نگرانی جداگانهای دارند.
نگرانی سیاستپردازان و تصمیمسازان آمریکایی و اروپایی از آن است که مبادا ترامپ نسخه آمریکایی گورباچف باشد و آمریکا را به سرنوشتی دچار کند که گورباچف برای شوروی سابق رقم زد. این نگرانی از آنجا ریشه میگیرد که ترامپ اگرچه با گورباچف تفاوت ماهیتی دارد و اولی کاپیتالیست و دومی کمونیست بوده است ولی وجه اشتراک آنها «ساختارشکنی با هدف اصلاح سیستم است» گورباچف نظام کمونیستی را نیازمند اصلاحاتی در دو عرصه اقتصادی (پروسترویکا) و سیاسی (گلوسنوست) میدانست و ترامپ نیز مدعی دنبال کردن همین اهداف در نظام سرمایهداری است. سردمداران آمریکایی و اروپایی میدانند که آمریکا و اروپای بحرانزده در مقابل این ساختارشکنیها به شدت آسیبپذیر هستند. ملاحظه میشود که این نگرانی با نگرانی - بخوانید توهم - برخی از جریانات داخلی تفاوتی در حد و اندازه تضاد دارد.
و اما، چرا نقد این دیدگاه را ضروری میدانیم؟ پاسخ آن را در ادامه یادداشت پیشروی و در فاجعهای که طرز تلقی یاد شده میتواند به دنبال داشته باشد پی میگیریم.
روزنامه شرق مطلبی را با عنوان « زنان علیه زنان» در ستون حرف اول خود و به قلم سیدابوتراب فاضل اختصاص داد:
در جریان رسیدگی به مفاد برنامه ششم توسعه کشور، مصوبهای به پیشنهاد فراکسیون زنان مجلس از تصویب گذشت که براساس آن زنان شاغل در دستگاههای دولتی و عمومی میتوانند با ٢٠ سال سابقه کار و بدون محدودیت سنی تقاضای بازنشستگی پیشازموعد کنند. این مصوبه که تا قانونشدن باید نظر مثبت شورای نگهبان را هم کسب کند در چند روز گذشته در هیاهوی خبر فاجعه پلاسکو گم شد و کمتر از منظر کارشناسی به آن توجه شد؛ چرا كه در صورت تصویب نهایی این مصوبه، اثرات جبرانناپذیری اولا به زنان شاغل، ثانیا به صندوقهای بازنشستگی و ثالثا به اشتغال در کشور وارد میشود. ناپختگی و غیرکارشناسانهبودن این طرح و همچنین احساسیبودن منطق حاکم بر این طرح، به دلایل زیر میتواند جفایی بزرگ به پیکر نحیف صندوقهای بازنشستگی در کشور باشد:
١- در ایران، بازنشستگان هفت درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند که تا ٣٠ سال آینده این تعداد به مرز ٢٥ درصد، یعنی یکچهارم جمعیت خواهد رسید؛ ازسویدیگر کاهش تعداد و درصد شاغلان و افزایش تعداد و درصد بازنشستگان، فرایند قابل تأملی است. نسبت تعداد شاغلان به تعداد بازنشستگان در حال کاهش است و با توجه به گرایش جمعیت به میانسالی، تعداد افراد بیشتری در سالهای آینده در معرض بازنشستگی قرار میگیرند. به این موضوع یعنی شناسایی بحران در صندوقهای بازنشستگی خوشبختانه به عنوان یکی از سه بحران مهم در سیاستگذاریهای کلان کشور و ازجمله برنامه ششم توجه شده است؛ البته در همین برنامه متأسفانه با مصوبه بازنشستگی زنان با ٢٠ سال، بحران موصوف عمیقتر خواهد شد. ازجمله مصادیق بحران در صندوقهای بازنشستگی میتوان به وابستگی شدید این صندوقها به بودجه عمومی دولت برای تأمین بخشی (عمده) از درآمدهای خود و همچنین نبود تعادل بین درآمد و هزینه در آنها و وضع قوانین بدون درنظرگرفتن مطالعات کارشناسانه (مانند مصوبه موصوف) اشاره کرد. در این صندوقها، تعدادی از کارکنان در حال پرداخت حق بیمه هستند و بازنشستگان صندوق از محل درآمد حاصل از این حق بیمهها، مستمری دریافت میکنند. در این حالت، قسمت عمده درآمد صندوق از این حق بیمههاست؛ ازهمینرو، نسبت افرادی که حق بیمه میپردازند به افرادی که مستمری دریافت میکنند برای این صندوقها حیاتی است. اصطلاحا، این نسبت را نرخ پشتیبانی مینامند. در حالت طبیعی، باید نرخ پشتیبانی صندوقها هفت باشد.
در ستون نگاه روز روزنامه اعتماد مطلبی با عنوان « گزارش ملي پلاسكو و مهمترين پرسشها» توسط الياس حضرتي نوشته شده است که بخشی از آن را می خوانیم:
در روزهاي تلخ حادثه پلاسكو، من در غم بيهمانند مادر خود به سوگ نشسته بودم و اين اندوه فراق آن پناه هميشگيام، توان و امكان حضور و ابراز نظر درباره فاجعه پلاسكو را از بنده به عنوان نماينده مردم شريف تهران گرفت. اميدواريم كه جانفشاني آن قهرمانان و مصيبت بزرگ ديگر جانباختگان حادثه، سبب درس عبرتي لازم و مهم براي همه ما شود و بجاست كه با تقدير از پيام پدرانه رهبر معظم انقلاب درتجليل از فداكاري آتشنشانان مومن ، شجاع، بااخلاص و كمادعا، پيشنهاد تقديم «نشان افتخار» به شهداي آتشنشان ساختمان پلاسكو را ارائه ميكنم. از امروز پس از تشييع اين قهرمانان، تمام ما بايد بكوشيم اين جانهاي به ناحق گرفته شده، پايمال نشده و سنگبناي تغييرهاي بزرگي شوند. در حقيقت كار مسوولان و نمايندگان مردم از امروز و پس از مراسم تشييع تازه آغاز ميشود. گام نخست، همراهي و همدردي كامل با خانواده آتشنشانان و ديگر قربانيان حادثه است. مسوولان بايد بر خود وظيفه بدانند كه اندوه و كاستيهاي عاطفي و رواني و مالي آنها را فراموش نكرده و از ارايه تسهيلات لازم در بازسازي رواني و اقتصادي خانوادههاي بلاديده دريغ نكنند. همين وظيفه را با توجه به اشتغال نابودهشده بيش از سه هزار نفر در حادثه پلاسكو داريم. بيترديد سرمايه بخشي از چرخه اقتصادي كشور اكنون از ميان رفته، چند هزار تن در آستانه عيد باستاني ايرانيان بر خاكستر نشستهاند و لازم است كه براي تخصيص بودجههاي كمكي و دستگيري از آنها اقدام جدي شود.
روزنامه آرمان مطلبی را با عنوان « فرمان ترامپ و تکلیف دولت ایران درحمایت دیپلماتیک» به قلم حسین احمدینیاز در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند که در زیر بخشی از آن را مطالعه می کنید:
در اینکه فرمان دونالدترامپ مخالف ماده ۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون ۱۹۵۱ حمایت از پذیرش پناهندگان و کنوانسیونهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تعهدات دولتها در منشور ملل متحد است که هر نوع تمایز بین انسانها بر اساس نژاد، دین یا مذهب، زبان و... را ممنوع کرده، شکی نیست، و در اینکه هرگونه اقدام یا صدور دستور و فرمانی در این راستا وفق اسناد بینالمللی مذکور نه تنها ممنوع دانسته شده بلکه آن را امری قبیح و محکوم میداند، بازهم تردیدی نیست. اکنون بحث این است که دولت ایران در راستای حمایت دیپلماتیک از شهروندان خود در قبال فرمان دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که با صدور فرمانی مبتنی بر معیارهای نژادپرستانه و خلاف اصول و اهداف ملل متحد، ورود شهروندان ۷ کشور ازجمله ایرانیان را به خاک آمریکا بهصورت موقت ممنوع اعلام کرده است، باید دست به چه اقدامی بزند؟ ابتدا با بررسی رابطه بین ایران و آمریکا چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب ملاحظه میشود که هیچ نوع اقدام تروریستی در خاک ایالاتمتحده آمریکا بهنام یا از سوی شهروندان ایرانی علیه آن دولت صورت نگرفته و هیچ سندی در این راستا ثبت نشده است. از دیگر سو این فرمان برخلاف معاهدات بینالمللی بین ایران و آمریکا محسوب میشود. هنوز بین ایران و آمریکا پیمان مودت و دوستی ۱۹۵۴ برقرار و در زمره اسناد بینالمللی قرار دارد که طرفین در دیوان لاهه یا در اختلافات فیمابین به اعتبار آن، استناد میکنند.
ستون یادداشت روز روزنامه ایران به مطلبی با عنوان «برجام میوه داده است»به قلم ژان مارک ارو وزیر امور خارجه فرانسه اختصاص یافت که در ادامه بخشی از آن را می خوانید:
میخواهم در آغاز نخستین سفر رسمیام به ایران، به دلالت تاریخی توافق 14 ژوئیه 2015 [برجام] و دورنماهای نویدبخش آن بپردازم. فرانسه به تحقق توافق کمک بسیار کرد زیرا همیشه بر این اعتقاد بوده که مسأله برنامه هستهای ایران باید با ذهنیت گفتوگو و از طریق مذاکره حل شود. هنگام امضای توافق، پرزیدنت فرانسوا اولاند گفت: «برعهده ایران است که مجموعه تدابیر اتخاذ شده را طبق تقویم مقرر به اجرا درآورد. فرانسه و شرکایش با حسننیت و قاطعیت پیگیر رعایت توافق خواهند بود... اینک ضروری است که ایران بتواند با کنشگری، مسئول ثبات در همسایگی خود باشد.» از دیدگاه ما، توافق باید گشایش فصلی جدید در روابط میان ایران و جامعه جهانی باشد. توافق، فرصتی است تا روابط مان را در همه عرصهها عادیسازی کنیم: سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و انسانی. معنای سفر 28 ژانویه 2016 پرزیدنت روحانی به پاریس نیز چنین بود.
ستون یادداشت روز روزنامه شهروند به مطلبی با عنوان « گزارش ملي، يك گام بزرگ به پيش» اختصاص یافت که در ادامه بخشی از آن را می خوانید:
واقعيت اين است كه هرشهروند ايراني از بروز هرحادثهاي كه موجب اتلاف جان و مال مردم شود و از آن بدتر اينكه به جز اینگونه تلفات توليد اقتصادي و اشتغال را نیز با خطر مواجه كند، ناراحت ميشود، ولي اگر حادثه پلاسكو منجر به تشكيل هيأت تحقيق مستقل و معتبري شود، بايد آن را نقطه اميد دانست زيرا هيچ جامعهاي نيست كه از وجود چنين حوادثي در امان باشد. پيشرفتهترين و بانظمترين جوامع نيز دچار مشكلات مشابه ميشوند. آنچه كه تفاوت ميان يك جامعه سالم و يك جامعه بيمار را دراين مورد نشان ميدهد، اصل وقوع چنين حوادثي نيست، بلكه تكرار آنها و درسنگرفتن ازاين حوادث است. مشكل جامعه ما نيز وجود اين رويدادهاي تأسفبار نبود و نيست؛ چراکه چنین حوادثی کمابیش در آينده هم وجود خواهد داشت. مشكل ما اين است كه هرحادثهاي كه رخ ميدهد، بهطور دقيق آن را بررسي و تحليل نميكنيم تا ببينيم نقاط ضعف و اشتباهات ما چه بوده كه چنين حادثهاي رخ داده است؟ تا از اين پس آن اشتباهات و نقاط ضعف برطرف شود. مشكل ما اين است كه از يك سوراخ، چند بار گزيده ميشويم و اين نشان يك انسان متمدن و عاقل و نيز مومن نيست.
يكي از ويژگيهاي جوامع توسعهيافته، وجود چنين گزارشهايي است كه ارقام زيادي هم براي آن هزينه ميكنند و متن گزارش منتشره آنها چنان دقيق و بيطرفانه و همهجانبه است كه مبناي سياستگذاريهاي بعدي قرار ميگيرد و گزارشهاي آنان را با پسوند ملي معرفي ميكنند. كاركرد اين گزارشها منحصر به سياستگذاري و اصلاح خطمشيها نميشود، بلكه اثر ديگر و مهم آنها، جلب اعتماد عمومي است. اعتمادي كه درجريان هرحادثهاي مخدوش ميشود و با وجود چنين گزارشهايي این اعتماد از دسترفته بازيابي ميگردد. فقط دولتهايي كه از اعتمادبهنفس كافي برخوردارند؛ ميپذيرند كه درمورد حوادث و رويدادهاي حوزه مسئوليتي آنها چنين هيأتهايي تشكيل شود. اين دولتها وقتي نشان دهند كه چيزي براي پنهانكردن ندارند و شفافيت و پاسخگويي حرف اول و آخر را خواهد زد و درهمه زمينهها به شكلگيري چنين هيأتهايي تن خواهند داد و حتي از آنها استقبال هم خواهند كرد.