عصر ما - دوستی پرسید چیزی در باره رستم و سهراب مندایی شنیدهای؟ چنین چیزی نشنیده بودم، اما قبل از جواب قطعی از او اجازه خواستم به منابع مکتوب نگاهی بیندازم و از کسانی که با این دین آشنایی دارند سئوالی کنم. حدود ده کتاب در باره دین مندایی به سه زبان انگلیسی، عربی و فارسی دیدهام. لیدی […]
دوستی پرسید چیزی در باره رستم و سهراب مندایی شنیدهای؟ چنین چیزی نشنیده بودم، اما قبل از جواب قطعی از او اجازه خواستم به منابع مکتوب نگاهی بیندازم و از کسانی که با این دین آشنایی دارند سئوالی کنم.
حدود ده کتاب در باره دین مندایی به سه زبان انگلیسی، عربی و فارسی دیدهام. لیدی دراور برای نوشتن کتابش سی سال با صابئین ایران و عراق زندگی کرد تا خود را در تجربیات دینیشان شریک کند و کتاب "دین صابئین” را نوشت. کتابی که به چند زبان زنده دنیا ترجمه شده جز زبان فارسی. بخش اساطیر این کتاب هیچ سخنی از رستم و سهراب نداشت.
در بخشی از صفحات اشارهای به تأثیر و تأثر ادیان ایرانی و باورهای مندائیان داشت اما واضح است که به دلیل تقدم زمانی این دین در منطقه بین النهرین آیینهای ایرانی از مندائیت تاثیر پذیرفتهاند. جز این به کتابهایی که خود منداییان نوشتهاند نگاهی انداختم. "قوم از یاد رفته” سلیم برنجی قدیمیترین اثر به زبان فارسی. نامی و نشانی از رستم و سهراب ندیدم. کتابهایی که دیگران به زبان فارسی در باره آنها نوشتهاند: تعمیدیان غریب مهرداد عربستانی، صابئین راستین عادل شیرالی و … نیز همین داستان را داشتند.
برگشتم به سمت منابع زنده. با چند نفر از آگاهان و متدینان به دین مندایی تماس گرفتم، تقریبا همه متحیر از این سئوال شدند. حالا با دست پر به سراغ دوستم برگشتم. جواب را که شنید خبر برنامههای جشن آب، آبان یا قبل از آن "آبانگان” را برایم فرستاد. یکی از برنامههای این جشن نمایش عروسکهای غول پیکر ساخته معاونت فرهنگی منطقه آزاد اروند با عنوان ” رستم و سهراب به روایت مندایی” بود. چنین تلفیق شگفت انگیزی در اساطیر و باورهای مردم؟ مگر میتوان به این بهانه که صابئین مردمانی آرام و تا حدودی محافظه کارند، دست به تحریف یا تلفیق معتقدات آنها زد؟
آیا برای نمایش شخصیتهای شاهنامه در منطقهای که از نظر فرهنگی هیچ سنخیتی نسبت به آنها ندارند باید دست به دامن تحریف و تلفیق شد؟ ساحت دین، هر دینی، برای مؤمنان به آن حساس و مقدس است. نمی توان برای پیش بردن یک برنامه فرهنگی دست به دامان هر راهی شد.
اسطورهها روایت فهم انسانها از هستی و جواب آنها به سؤالات وجودی است. این جوابها و فهم در قالب داستان در میآیند، داستانهایی با زبان نمادین و گاهی تمثیلی. با گذر زمان این داستانها با کمترین تغییر به راه خود ادامه میدهند. مردم شناسان تاریخ روح جوامع بشری را در لابه لای همین داستانها جستوجو میکنند. اساطیر روزنهای در برابر روانشاسان باز میکنند تا روان آدمیان را واکاوی کنند. این گروه اساطیر را همان خواب رؤیا جوامع میدانند و همانگونه که با واکاوی رؤیا به لایههای درون روان آدمی و ضمیرناخودآگاهش راه مییابند، از لابه لای اساطیر رؤیای بشر در تاریخ را میخوانند.
اساطیر مقولهای درونیاند و تاریخی، همانگونه که خواب و رؤیا را نمیتوان به کسی تحمیل کرد، اساطیر را نمیتوان دستکاری کرد. اسطوره های دست کاری شده البته ابزار سیاستاند و دستگاه تبلیغاتی آن. در قرن بیستم سه مکتب فاشیسم، نازیسم و ناسیونالیسم تلاش کردند اسطوره سازی کنند و نتیجه تلاش این سه نیمه اول قرن بیستم و فجایع بشری آن. در نیمه دوم قرن بیستم بشریت تلاشها کرد تا خود را از طعم این زقومها رها کند و تا حدودی موفق هم شد. اما در کشورهای عقب افتاده داستان اسطوره سازی و دستکاری ایدئولوژیک اسطورهها ادامه داشت. ناسیونالیسم ایرانی هنوز ته مانده اسطوره آریایی گری ساخته دستگاه تیلیغاتی نازیسم را میجود و نشخوار میکند.
انتخاب نام آبانگان برای این جشن خبر از نگاه باستان گرایانه دارد. تلاش برای گنجاندن نمایش شخصیتهای شاهنامه و تغافل از میراث معنوی ساکنان اصلی منطقه باز هدفی جزحذف آن میراث ندارد. برای رسیدن به این میراث کافی است سری به حاشیه رودهای کرخه، کارون، جراحی و … بزنید تا داستان "عبید المای” و دهها داستان و افسانه بشنوید. کاری که لیدی دراور کرد. مجموعه میراث فرهنگی حافظ میراث معنوی و مادی بشری باید مواریث را در بطن جامعه بیابد نه این که تلاش کند ذهنیات و منویات گروهی خاص را، به هر نیت و بهانه و قصدی، جامه عمل بپوشاند.
هنوز دود آتش جشن نیشکر یا "شکرستان” نخوابید که گرد و غباری دیگر به هوا رفت. جشنی که قرار بود برای یکی از صنایع نابودگر محیط زیست برپا شود و با واکنش فعالان محیط زیست و محافل فرهنگی رو به رو شد و مسکوت گذاشته شد. گویی همیشه در این دیار باید غباری و دودی باشد تا کسانی خرستون مرادشان را عبور دهند. حتی اگر لازم باشد بر تن رستم و سهراب جامه سفید مندایی کنند با این توجیه که : نوشداروی داستان رستم همان آب است برای مندائیان!
منیر کعبی