*مهندس فرزان اسدي ساعت 25/10 صبح است ، هواپيما از تهران در حال فرود در فرودگاه اين جزيره است . زلالي آبي دريا بسيار ديدني است ، حركات موزون دسته هاي دلفين كه به صورت دسته جمعي در حال پرش بروي آب هستند اشتياقم را براي تماشاي اين جزيره دو چندان مي كند .
قايق سريع السير نيروهاي نظامي با سرعت بسيار زياد در حال گشت زني است ، اين باعث مي شود كه احساس غرور كنم بخصوص زماني كه رقص پرچم سه رنگ كشورم را براين قايق و بر روي خليج نيلگون تا ابد فارس را مشاهده مي كنم.
هواپيما فرود مي آيد ، برخورد رطوبت را با تنم احساس مي كنم ، چند ماهي است كه بدنم رطوبت جنوب را حس نكرده بود .
سالن فرودگاه مملو از جمعيت است ، گروهي درانتظار ميهمان ، گروهي براي بدرقه و گروهي هم براي خروج از جزيره .
وارد محوطه فرودگاه مي شويم ، ديدن درختان جمبو( Jambo) ، ليلك يا انجير معابد ( leelak) ، لوز ( loz) ، لبخندي را بر لبانم مي نشاند كه نشانه اي از آشنايي با اينان است .
كوه ، دريا ، نفت ، شعله هاي آتش همه و همه نشان از زنده بودن اين سرزمين دارد ، سرزميني كه بوي و نشان نياكان ما از جاي جاي آن هويداست ، سرزميني بس آشنا ، هوايش ، خاكش ، دريايش ، كوهش و از همه مهمتر مردمان خونگرم و مهمان نوازش .
اينجا خط مقدم جبهه جنگ بوده است ، نه ! نه! كمي جلوتر، مردمان اين سرزمين پيشقراولان خط حمله مملكت بودند ، آنها جلوتر از خط مقدم و در كمين دشمن بوده اند .
2850 بار حمله هوايي دشمن به اين سرزمين ، يعني چيزي به تعداد تمام روزهاي جنگ ، نشان از حمايت اينان از مملكت و سرزمينشان را دارد .
آري اينجا " دُرّ يتيم خليج فارس" است ، غنوده در دل آبي بيكران خليج هميشه فارس ، اينجا "خارگ " است ، جزيره اي ، به وسعت عشق ، به وسعت مهرباني ، به وسعت صفا و به وسعت ايران .
اينجا خارگ است ، ما قدم را بر سرزميني مي گذاريم كه مردمانش بيش از چند هزار روز سينه خود را آماج حملات دشمن كردند تا ، مملكت بتواند با صدور نفت خود را نگه دارد .
رطوبت بيداد مي كند ، گرماي هوا غوغا مي كند ، اينجا خارگ است ، آب نيست ، اداره اي به نام اداره آب وجود ندارد ، شهرداري اين جزيره امور آب را انجام مي دهد ، اينجا خارگ است ، سرزميني همسايه آب ولي بوميانش در اين گرماي وحشي هفته اي دو روز را آب دارند و هر روز يكساعت ، يعني هفته اي 2 ساعت !!!!
اينجا خارگ است ، كمي آنطرف تر ، آنسوي فنس ها ، آب وجود دارد ، آنهم به اندازه كافي ، اينجا منازل كاركنان شركت هاي نفتي است ، آب يعني آباداني ، يعني عشق يعني صفا ، آب يعني زندگي ، زندگي در آنسوي فنس ها معناي ديگر دارد.
اينجا خارگ است ، سرزمين اصلي بوميان جزيره ، پدر و پدرانشان در اين سرزمين زندگي كرده اند ، اما بوميان اسناد خانه هايشان را ندارند ، يعني به آنها نمي دهند يا بهتر بگويم ، بيش از 20 سال است كه آنها را مي پيچانند .
كمي آنسوتر ، يعني پشت همان فنس ها ، خانواده هايي زندگي مي كنند كه نيازي به اسناد زمين يا خانه ها ندارند ، چرا كه مديران و روسايشان ، اسناد را در گاوصندوق ها نگه داري مي كنند ، نه!! خداي من چرا اشتباه مي كنم ، آنها ميهمان امروز و فرداي جزيره اند .
اينجا خارگ است ، بزرگترين پايانه نفتي ايران ، يعني جايي كه 95 درصد صادرات نفت ايران از آنجا صورت مي گيرد و در جيب هر ايراني كه ريالي باشد ، ارتباطي با اين جزيره دارد ، اينجا خارگ است ، پتروشيمي هم در كنار ماست ، اينجا خارگ است ، اين جزيره گاز لوله كشي ندارد ، مردمانش به دنبال گاز ، كپسول ها را بر دوش خود مي گذارند و بابت آن چند هزار تومان ناقابل را مي پردازند ، يعني آنچه خود داشت زبيگانه تمنا مي كرد .
اينجا خارگ است ، آنسوي همان فنس كذايي ، ماشين هايي مي آيند و كپسول ها را به دست اهالي مي رسانند ، گرما ، اهالي آنسوي فنس را آزرده نمي كند ، كپسول ها، شانه هايشان را نمي سايد و قامتشان را خم نمي كند .
اينجا خارگ است ، جزيره اي به وسعت ايران ، اما تاكسي شهري ندارد ، اتوبوس هم ندارد .
اينجا خارگ است ، از آنسوي فنس خبري نيست ، شايد ماشين هاي نفتي كار، تاكسي ها را انجام دهند و يا شايد ..... .
اينجا خارگ است ، در كوچه و خيابان ، مردم از شهردار و بخشدار و شوراي شهرشان تعريف و تمجيد مي كنند ، آنها مسئولانشان را به نيكي ياد مي كنند ، آنها مسئولانشان را قبول دارند .
اما كمي آنسوتر و در پشت همان فنس ها ، رئيس و مديران خانواده هاي آن ور فنسي ، مسئولان محلي را قبول ندارند ، يعني هماهنگ نيستند ، آنجا و در آنسوي فنس ها انگار كه خودمختاري حاكم است ، يادم رفت كه بگويم ، اينجا خارگ است .
اينجا خارگ است ، ميلياردها تومان خرج مي شود ، ولي انگاري كه نمودي ندارد ولي اما اگر در شهري ديگر اين پول ها خرج شود ، آن شهر دگرگون مي شود.
آنسوي فنس ها ، ولي وضع به گونه ديگري است ، چون كه تمام خرجها معلوم و مشخص است ، چونكه اينجا خارگ است .
اينجا خارگ است ، آن سوي فنسي ها مي گويند كه ساليانه 3 ميليارد تومان از لحاظ بهداشت و درمان خرج مردمان آن سوي فنس مي كنند ، اما اين سوي فنسي ها مي گويند ، هيچكدام رايگان درمان نمي شويم ، آنها 70 درصد را از تامين اجتماعي و 30 درصد را از شركت نفت مي گيرند پس آنسوي فنسي ها هيچ منتي بر اينسوي فنسي ها ندارند .
اينجا خارگ است ، گوشه اي از ساحل آلوده به فاضلاب است ، گوشه اي ديگر در سيطره خانه هاي سازماني است ، در سويي ديگر ، فنس ها و تاسيسات است ، مردمي كه ساليان سال تن و بدن خود را به آب دريا زده اند ، ديگر جايي را براي آب تني ندارد .
اما انگار كه آنسوي فنسی ها خبرهايي است ، پلاژ و تاسيسات براي اين ور فنسي ها نيست ، مديران و مسئولين آن ور فنسي حق استفاده دارند و گه گاه مسئولين شهر ، آن هم نه بواسطه شخص بلكه بعنوان جايگاهش و لاغير .
اينجا خارگ است ، اين ور فنسي ها ميدان گسترد ه اي را براي ساخت و ساز منازل ندارند ، يعني اصلاً جايي برايشان نمانده ، در حريم لوله ها هم به گونه اي است كه طبق قانون و مقررات نمي توان ساخت و ساز كرد.
اينجا خارگ است ، آن سوي فنس ها ، تو گويي خانه اي ساخته اند ، برج وبارو همه سنگ ، در وديوار ، بتن كار قوي و همه فاصله اش با لوله عبوري كمتر از چند متر ناقابل است ، هنوز يادمان نرفته كه اينجا خارگ است.
اينجا خارگ است ، بعضي ها مي گويند براي خارگ هزينه ها كرده ايم ، اينوري ها مي گويند ، ما كه نديده ايم!!
اينجا خارگ است ، اون وري ها مي گويند ، آري هزينه ها شده است ، هزينه ها كرده اند!!
اينجا خارگ است ، اين وري ها مي گويند ، مصوبات دولت در حال مديريت زمان است ، يعني منتظرند كه زمان چند ماهه نيز سپري شود ، چونكه درصد پيشرفت مصوبات دولت در دو سفر اخير ، نگران كننده است!!
اما اون وري هاي جزيره مي گويند ، مصوبات اجرا شده ، نفت و شركت هاي وابسته به نفت هم ، همه آنرا تائيد مي كنند.
اينجا خارگ است ، رئيس شوراي شهر اين وري ها مي گويد كه شايد دليل عدم توجه به اين وري ها ، سلطه نفت يا محدوديت هاي ديگر باشد ولي به هر حال در نظام جمهوري اسلامي اين موضوع پذيرفته شده نيست.
اينجا خارگ است ، رئيس شوراي شهر اين وري ها مي گويد ، استراتژي خاصي براي خارگ وجود ندارد ، استاندار هم مسائل را طي دو مرحله ديده است ، جاي هيچ كوتاهي نيست ، مركز استان بايد ما را ببيند و گرنه ما را رها كنند و بدست اون ورفنسي ها بدهند ، شايد فكر شود آپارتايدي در خارگ وجود دارد ، مسئولين استان بايد توجيه شوند.
اينجا خارگ است ، مسئول تربيت بدني اين وري ها مي گويد طي دوسال گذشته هيچ طرحي در تربيت بدني اجرا نشده است ، استاديوم ورزشي اين وري ها خاكي است ، بودجه مصوب دولت كه مي بايست 1 ميليارد تومان به تربيت بدني اين وري ها داده مي شد ، تا به دست اين وري ها برسد ، به 50 ميليون تومان تقليل پيدا كرد!!!
اينجا خارگ است ، اون وري ها مشكل مالي ندارند ، تازه چمن ورزشگاهشون رو هم چمن مصنوعي زده اند چه زيبا و خوشرنگ!!
اينجا خارگ است ، از هر جهت كه بروي آب است و آب ، راهي به جز حركت با كشتي و هواپيما نداري ، اما وقتي با دوستان اين وري ، به اسكله رفتيم ، ديديم كه مردم بيچاره ، در هواي گرم نه اتاقي دارند و نه مكاني براي انتظار، بازار التماس براي رفتن به بندر گرم بود ، ظرفيت 60 نفر بود ، اما داخل كشتي بيش از 70 نفر مسافر بود ، بعضي ها ايستاده ، بعضي قايم شده در موتور خانه ، وسايل مسافران به روي عرشه رها شده ، تازه اگر يكي از اون وري ها بخواهد به بندر برود ، اين وري ها بايد كنار بروند و.... ، كشتي قديمي و فرسوده كه حركت مي كند چشمان اندوهبار گروهي اين وري كه جامانده اند ، بسيار ناراحت كننده است ، چه مي شود كرد ، اين ها اين وري زائيده شده اند!!
اينجا خارگ است ، يكي از اعضاي شوراي شهر اينوري ها مي گويد ، پیشترها پروازهاي هما داشتيم به اصفهان ، تهران ، شيراز ، آبادان و..... ولي الان اينگونه نيست ، بايد پول بدهيم ، التماس هم بكنيم ، تازه اگر اونوري ها بيايند ، اولوليت با آنهاست!!!! .
اينجا خارگ است ، همون عضو قبلي اين وري ها گفت كه ، ما خواستار خطوط هوايي آزاد هستيم ، ما حق مردم را مي خواهيم ، ما نه عضو گروهي هستيم و نه بد كسي را مي گوئيم ، ما مي گوئيم كه مردم حق دارند كه از امكانات استفاده كنند.
اينجا خارگ است ، همون عضو قبلي اين وري ها گفت كه 76 ميليارد تومان مي بايست در چند ماه گذشته به اين وري ها پرداخت مي شد ( جهت مصوبات) ، ولي هنوز خبري نيست ، همون عضو قبلي گفت ، كي مي خواهد اينها اجرا شوند ؟ چه كسي پاسخگوست؟
يكي ديگر از اعضا شوراي شهر اينوري ها گفت : طبق آمار همه چيز اينجا انجام شده ولي وقتي به شهر نگاه مي كنيم چيزي نمي بينيم، ببينيد مسئله مسكن جوانان اين وري به خاطر مسائلي كه اينجا به " زمين گيرو" معروف شده ، در هاله اي از ابهام است ، طرح جامع خارگ در دولت مانده است ، شايد بعضي ها با قدرت جلوي آنرا گرفته اند ، نمي دانم؟ ، اشتغال آنها نيز كه قرار بر 50 درصد سهم اشتغال بود انجام نمي شود ، اين وري ها در سطوح پائين به كار گمارده مي گردند ، تحصيلكرده هم داريم ، اما نمي دانم چه بگويم، 30 سال از انقلاب گذشته است ، خيلي از كارهايي كه در روستاههاي دور افتاده انجام شده است ، اينجا انجام نشده ، اينجا خارگ است .
اينجا خارگ است ، جزيره فقر و غنا ، جزيره ديوارها و فنس ها ، جزيره مهرباني و دوستي، جزيره صبوري و قناعت ، اينجا خارگ است ، جزيره فريادهاي نهفته در دلها .
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر