۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۵۴۹۹۵
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۷ - ۰۲-۰۸-۱۳۸۷
کد ۵۴۹۹۵
انتشار: ۰۹:۳۷ - ۰۲-۰۸-۱۳۸۷

شکنجه و قتل زن به دست شوهر

تا نيمه شب همسرم را زير مشت و لگد و ضربات کابل گرفتم و بدنش را با آتش سيگار سوزاندم. آنقدر به اين کار ادامه دادم که او بيهوش شد.

 
اعتماد: توهم ناشي از مصرف شيشه بار ديگر جنايت آفريد و اين بار مردي پس از شکنجه همسرش او را کشت و جنازه را در خيابان رها کرد.به گزارش خبرنگار ما جسد زن 27 ساله نخستين ساعات بامداد شنبه کشف شد و پس از تحقيق درباره زندگي اين زن، کارآگاهان اطمينان يافتند شوهر او به نام صابر عامل اين جنايت است به همين دليل وي را شامگاه سه شنبه بازداشت کردند.

تلفن ناشناس

حدود ساعت 30/1 بامداد مردي ناشناس در تماسي با مرکز اورژانس تهران خبر داد زني بدحال کنار خيابان افتاده است. او از امدادگران خواست خودشان را به خيابان فتح جنوبي- پايين تر از ميدان هفت تير- برسانند. دقايقي بعد تکنسين هاي اورژانس به محل موردنظر رفتند اما اثري از مرد ناشناس و زن مجروح نبود تا اينکه کارگران شهرداري هنگام نظافت خيابان با پيکر بي جان زني مواجه شدند و بلافاصله موضوع را به کلانتري فلسطين اطلاع دادند. بدين ترتيب تحقيقات جنايي به دستور بازپرس محمدحسين شهرياري آغاز شد و متخصص کشيک پزشکي قانوني با ديدن جسد که صورتش تقريباً متلاشي شده بود اعلام کرد اين زن به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته، نقاطي از بدنش سوزانده شده و درنهايت بر اثر اصابت جسمي سخت به سرش جان باخته است.

از آنجا که مقتول لباس خانه به تن داشت و قاتل يا قاتلان جسد را در يک چادر مشکي پيچيده بودند، براي پليس محرز شد وي در يک منزل مسکوني از پاي درآمده است، بنابراين مظنونان بايد در دايره افراد نزديک به وي جاي مي گرفتند اما مجهول الهويه بودن قاتل گرهي بود که مانع از رازگشايي اين قتل مي شد. در حالي که دو سوال اصلي پليس حول محور هويت قرباني و مردي که با اورژانس تماس گرفته بود، مي گشت پرسش اول يک روز بعد پاسخ داده شد و کارآگاهان دريافتند روز قبل از کشف جنازه زني با مراجعه به پايگاه نهم پليس آگاهي از گم شدن دختر27 ساله اش به نام مهديه خبر داده بود.

شناسايي مقتول

هنگامي که مادر مهديه به سردخانه پزشکي قانوني رفت و جنازه مجهول الهويه را ديد آن را شناسايي کرد.

او در حالي که شيون مي کرد، گفت؛ به دامادش مظنون است چرا که مهديه و صابر به شدت با يکديگر اختلاف داشتند.صابر مردي 32 ساله صاحب يک کارگاه تقريباً ورشکسته توليد جوراب و معتاد به مواد مخدر بود که در سال 84 با ميل خودش به خواستگاري مهديه رفته و با او ازدواج کرده بود اما اختلافات شديد آن دو بر خانواده هايشان پوشيده نبود. بدين ترتيب کارآگاهان به دستور بازپرس شهرياري به خانه اين مرد در دولت آباد رفتند و او را تحت بازجويي قرار دادند. صابر خودش را بي اطلاع از قتل نشان داد و ارتکاب هرگونه جرمي را منکر شد. او براي اينکه پليس را قانع کند درباره ناپديد شدن مهديه گفت؛«همسرم شب حادثه براي انجام کاري از خانه بيرون رفت و ديگر برنگشت.»

اين ادعاي صابر مورد پذيرش قرار نگرفت چراکه امکان نداشت مهديه بدون برداشتن کيف، مدرک شناسايي و پول از خانه بيرون برود. به همين خاطر ماموران به تجسس در خانه وي پرداختند، هر چند همه چيز عادي و طبيعي به نظر مي رسيد، اما هنوز شوهر مقتول مظنون شماره يک تلقي مي شد به همين سبب اين بار کارآگاهان به کارگاه صابر که نزديکي منزلش بود رفتند و به بازرسي دقيق از آنجا پرداختند.

کشف سرنخ

بالاخره سرنخ پيدا شد. کيف دستي مهديه در حالي که لکه يي خون نيز روي آن به چشم مي خورد در گوشه يي از کارگاه جوراب بافي پنهان شده بود. اکنون صابر در بن بست قرار گرفته بود و چاره يي جز اعتراف نداشت. او شامگاه سه شنبه به اداره 10 پليس آگاهي انتقال يافت و تحت بازجويي قرار گرفت. صابر به کشتن همسرش اقرار کرد و گفت پيش از قتل، مهديه را شکنجه کرده است.

متهم گفت؛« يک سال بعد از ازدواج مان بود که اختلافات من و مهديه شروع شد. به او سوءظن داشتم و فکر مي کردم با افراد ديگري رابطه دارد. البته چون شيشه مصرف مي کردم بعضي وقت ها به خودم مي گفتم اين بدبيني ها اثرات مواد مخدر است. بالاخره اختلافات من و همسرم به جايي رسيد که سال گذشته طلاق گرفتيم اما جدايي ما فقط سه ماه طول کشيد و دوباره زندگي مشترک مان را شروع کرديم.»

صابر ادامه داد؛«آغاز مجدد زندگي مشترک ما با شروع شک و بدبيني همراه شد و من براي اينکه افکار موهوم را از سرم بيرون کنم، شيشه را ترک کردم ولي هنوز به همسرم مظنون بودم. روز حادثه مادرم در خانه اش نبود به همين دليل مهديه را به آنجا بردم و پس از يک مشاجره شروع به کتک زدن او کردم. تا نيمه شب همسرم را زير مشت و لگد و ضربات کابل گرفتم و بدنش را با آتش سيگار سوزاندم. آنقدر به اين کار ادامه دادم که او بيهوش شد. يک لحظه دچار وحشت شدم و تصميم گرفتم مهديه را به بيمارستان برسانم. حوالي ميدان هفت تير بود که احساس کردم زنم ديگر نفس نمي کشد به همين خاطر پيکرش را کنار خيابان رها کردم، با اين وجود چون احتمال مي دادم شايد مهديه زنده باشد با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.»پس از اعترافات اين متهم وي روانه بازداشتگاه شد تا تحقيقات از او ادامه يابد.
محمدحسين شهرياري- بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي- درباره اين پرونده گفت؛ هنگام کشف جسد و حضور در صحنه هيچ جاي سالمي روي بدن مقتول نديدم و مشخص بود او به طرز فجيعي مورد شکنجه قرار گرفته است.

وي درباره وضعيت متهم گفت؛ «صابر در حال حاضر وضعيت مساعدي براي پاسخگويي به سوالات ندارد و مشخص است توهمات ناشي از سوء مصرف موادمخدر هنوز بر او غلبه دارد.»
ارسال به دوستان
وبگردی