گفتوگو با «جواد مهرانگهر» مرد سال و ماه چشیدهای كه قریب به ۵۰ سال پیش به عضویت سندیكای كارگران كفاش درآمده بود، برای ما لااقل این حسن را دارد تا بدانیم وقتی از آگاهیهای طبقاتی كارگران حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم. با او از شهریور ۲۰ شروع كردیم، زمانی كه این مرد ۷۰ ساله، پسربچه بود و از كودتای ۲۸ مرداد ۳۲ عبور كردیم و كمی با احتیاط از كنار حزب توده هم گذشتیم و به انقلاب ۵۷ و جنگ رسیدیم. به وقت تعطیلی سندیكا تا به امروز كه او و تعدادی دیگر از سندیكالیستهای قدیمی و جدید با همت و شجاعتی شگفتانگیز قصد دارند سندیكاها را احیا كنند.
این گفتوگو بخشی از مجموعه «آن روز را چه شد، امروز را چه میشود» است كه با كمك گرفتن از خاطرات سندیكالیستهای قدیمی سعی دارد تاریخ سندیكاهای مهم ایران را از زمان تاسیس تا امروز تدوین كند. این مجموعه به مرور تكمیل و در همین صفحه منتشر خواهد شد.
كار كردن را از چه زمانی شروع كردید؟
55 سال پیش. كمی بعد از 28 مرداد ۳۲ بود. از خیابان عینالدوله شروع كردم. یك فامیلی داشتیم كه وقتی از مدرسه بیرون آمدم رفتم در كارگاه او تا كار یاد بگیرم. اوایل پادویی میكردم بعد كه بزرگتر شدم آمدم روبهروی مسجد سپهسالار كارم را ادامه دادم.
فعالیت سندیكایی را از كی شروع كردید؟
حدود سال ۴۰ اگر اشتباه نكنم.
پس سندیكای كارگران كفاش قبل از شما تاسیس شده بود؟
بله. بعد از شهریور ۲۰ همزمان با دیگر كشورها یك دوره شكوفایی جنبش سندیكایی در ایران داشتیم كه تاسیس سندیكای كفاشان مربوط به همان زمان است. در آن مقطع جریانی وجود داشت به اسم «شورای متحده» كه بار سیاسیاش یك مقداری بالا بود. ولی كارگران به فعالیتهای سیاسی و حزبیاش كاری نداشتند.
این شورا به كارگران آموزش فعالیت سندیكایی میداد؟
آنها آموزش میدادند اما كارگران خودشان سندیكاها را تشكیل دادند. از آن دوره فعالیت سندیكایی در ایران شروع شد. سندیكای كارگران كفاش، چاپخانهها، نانوایان، بنایان، كارگران كورهپزخانه و...
این شورای متحده به حزبی متصل بود؟
بله. بار سیاسیاش بالا بود و وابستگیهایی هم داشت.
حزب توده؟
بله. اما كارگران برای فعالان سیاسی و حزبی به سراغ این شورا نمیرفتند. بیشتر برای تشكیل سندیكا از آموزشها و راهنماییهایشان استفاده میكردند.
این شورا موفقیت یا دستاوردی هم داشت؟
در هر صورت اینها بودند كه قانون كار اول را پیگیری كردند كه ۱۳۲۵ نوشته شد و سال ۲۸ هم كه كارگران كورهپزخانهها مجلس را محاصره كردند... در واقع اینها با كمك كارگران، مجلس آن زمان را وادار كردند كه قانون كار اول را تصویب كند.
حالا كه صحبت از قانون كار اول شد یك پرانتزی باز كنیم: این قانون هیچ ضمانت اجرایی داشت؟
دولت مترقی و مدرنی كه نداشتیم. ولی به هرحال قانون كار را آوردند و ساعت كاری هم تعیین شد اما اینكه چقدر در اجرایش موفق بودند...
از زمان كودتای 32 به بعد برخورد با سندیكاها چطور شد؟
وقتی حكومت دكتر مصدق را سرنگون کردند سندیكاها هم در امان نماندند. سراغ سندیكاها هم آمدند و سركوب كردند. طبیعتا حكومتهای فاشیستی اولین كارشان سركوب جنبشهای كارگری است. بعد از كودتا یك دوره سكوت سندیكایی را داشتیم تا ۱۳۳۷ كه قانون كار دوم را تصویب كردند و دوباره سندیكاها فعال شدند. در این دوره حكومت شاه سعی میكرد احزابی را بیاورد مثل ملت و مردم و ایران نوین و بعدها رستاخیز. اینها را آوردند و سعی كردند سندیكاها را در درون این احزاب خودساخته ببرند. اما سندیكاهای مستقل مقاومت كردند.
آن دوره چه سندیكاهایی فعال بودند؟
نحوه فعالیتهایتان به چه شكلی بود؟
ما كمیسیونهای مختلفی داشتیم. كمیسیون تبلیغات و مالی و آموزش و حلاختلاف و... این كمیسیونها فعالیت میكردند و جلسات شبانه و هفتگی و ماهانه برگزار میكردیم. مجمع عمومی و...
در این جلسات درباره چی حرف میزدید؟
بیشتر مشكلات صنفی مطرح میشد. آن موقع بیكاری شدت بالایی نداشت. شدت امروز را اصلا نداشت. اینكه بعضی كارگاهها حقوق و قوانین كار را رعایت نمیكردند و بیمههای اجتماعی را اجرا نمیكردند. درباره مشكلات و راه حلها.
به طور خاص روی موضوعی هم كار میكردید؟
بله. در قانون كار دوم یك ماده ۳۳ بود كه میگفت كارفرما كارگر را به هر طریقی كه دوست داشت میتواند اخراج كند. چیزی كه در فرانسه ساركوزی آمد اجرا كند...
همین مادهای كه دولت نهم در لایحه اصلاحیهاش بر قانون كار فعلی قصد انجامش را دارد.
بله. همین چیزی كه در اصلاحیه میخواهند بیاورند و دست كارفرما را برای اخراج كارگر باز بگذارند آن موقع ماده ۳۳ بود كه ما در مقابل این ماده ایستادیم و سعی كردیم كارفرماها را متوقف كنیم كه نتوانند اجرا بكنند... البته این ماده وجود داشت اما اجازه نمیدادیم اجرا شود. مقاومت و اتحاد و تشكیلاتی رفتار كردن كارگران باعث شد كه جلوی آنها گرفته شود.
نحوه عضوگیری چطوری بود؟ كارگران سراغ سندیكا میآمدند یا سندیكا به سراغشان میرفت؟
كارگران به سراغ سندیكا میآمدند اما پیش از آن سندیكا بیانیه میداد و دعوت میكرد. گاهی هم اشخاص همدیگر را معرفی میكردند. در مورد من شخصی به نام كاشانی از همكاران بود كه من را به سندیكا معرفی كرد و در جلسات شبانه شركت میكردیم. بعد با تشكل آشنا شدم.
سندیكا در این دوره قانونی بود؟
بله. قانون كار سندیكا را پذیرفته بود هرچند به شكل صوری. البته هیچوقت دولت اجازه تبدیل شدن به فدراسیون و اینكه فدراسیونها تبدیل به كنفدراسیون شوند و... را نمیداد اما به هر حال سندیكا را پذیرفته بودند.
سندیكا در كل كشور جامعیت داشت یا فقط در تهران فعالیت میكرد؟
در كل كشور فعالیت داشت. مخصوصا در صنایع نفت...
منظورم سندیكای كارگران كفاش است.
ما در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و در تمام شهرهای بزرگ فعالیت میكردیم. در شهرهای كوچك فعالیت كمتر بود.
این را پرسیدم تا بدانم سندیكا خواستههای تمام كارگران ایران را پوشش میداد یا صرفا خواستههای كارگران كفاش شهرهای بزرگ را... چون میدانید كه خواستههای كارگران در شهرهای بزرگ با شهرهای دورافتاده كمی با هم متفاوت است.
ما سعی میكردیم نماینده تمام كارگران كفاش باشیم. آنچه در قانون كار بود و حتی فراتر از آن... حتی آن خواستههایی كه در سطح جامعه كارگری جهانی مطرح بود... البته در آن دوره ارتباطات مثل این روزها نبود اما ما با سندیكاهای جهانی هم ارتباط داشتیم. آن دوره جریانات سیاسی هم بودند كه میرفتند و میآمدند. البته سندیكا فقط كار صنفی خودش را میكرد. سعی میكرد كه روی خواستههای صنفی خودش حركت بكند و اگر هم برخوردهای سیاسی میداشت این برخوردها جنبه حزبی نداشتند كه بتوانند سندیكا را به حزبی متصل كنند و نه...
در آن دوره قدرت حزب توده چقدر بود؟
آن دوره اگر هم كاری میكردند مخفی بوده.
میخواهم بدانم حزب توده سراغ سندیكاها هم میآمد؟
خود حزب نه... اگر بودند افرادش بودند كه آنها هم آزاد بودند مثل هر كارگر دیگری در جلسات شركت كنند. در سندیكا عقاید آزاد است و همه دور خواستههای صنفی با هم متحد میشوند.
منبع مالی سندیكا چه بود؟
حق عضویت آن زمان ماهانه ۲۰ ریال بود.
كارگران با میل و رغبت میپرداختند؟
بله. منبع مالیمان فقط از طریق حق عضویت كارگران بود.
سندیكاهای جهانی صندوقی دارند به نام صندوق اعتصاب كه كارگران پسانداز میكنند كه اگر یك وقتی خواستند اعتصاب كنند... آن موقع به فكر همچنین صندوقی بودید؟
بله. سعی هم میكردیم كه پساندازی برای این مواقع داشته باشیم اما چون اعتصاب رسما ممنوع بود ما نمیتوانستیم صندوقی به این نام داشته باشیم. اما اگر چنین اعتصاباتی در كارگاهها شروع میشد كمك جمع میكردیم و بهشان میرساندیم.
هیچوقت به این مرحله رسیدید؟
بله بودند. كارگاههای بزرگی بودند كه كار را زمین میگذاشتند. یكی از اعتصابات مربوط به كفاشی گلچین بود كه من مسوول اعتصاب بودم.
میتوانید تجربهتان را از آن اعتصاب بگویید؟
كارگران مزد بیشتر میخواستند و كارفرما شروع كرد به ایراد و اشكال گرفتن...
شما در همان كارگاه كار میكردید؟
پس سندیكا نیروهای آموزش دیدهای را برای حل اختلاف و احیانا اعتصاب و اعتراض به كارگاهها میفرستاد...
عمده كارمان همین بود. من آن دوره مسوول كمیسیون تبلیغات سندیكا بودم اما به كمك كمیسیون حل اختلاف هم میرفتم. اگر مشكلی بین كارگر و كارفرما پیش میآمد سعی میكردیم خودمان حل كنیم و كمتر كار به وزارت كار بكشد. حتی اگر كار به وزارت كار میافتاد ما یك دوره در شورای حل اختلاف این وزارتخانه هم نماینده داشتیم.
اعتصاب سراسری چطور؟ میخواهم بدانم كه كارگران در آن دوره اینقدر آگاهی داشتند كه اگر لازم میشد برای كارگران دیگر و اساسا سندیكای یك صنف دیگر حاضر باشند كارشان را تعطیل كنند؟
آگاهیاش را داشتند. مخصوصا سطح آگاهی كارگران كفاش و چاپخانهها و... چون ما كلاسهای آموزشی داشتیم و در جلسات شبانه این آگاهیهای صنفی و تشكیلاتی داده میشد.
آن دوره یك اعتماد متقابلی میان كارگران و سندیكا وجود داشت؟
بله. اعتماد متقابل بود و خیلی هم ارزشمند بود. در واقع سندیكا حكم یك دولت را در داخل صنف داشت. دبیر داشتیم، رئیس هیات مدیره داشتیم، نایب رئیس داشتیم و...
انتخابات به چه صورتی بود؟
اعضای سندیكا رای میدادند و مدیران را تعیین میكردند.
جناحبندی خاصی داخل سندیكا وجود داشت؟
پس رسیدیم به اینجا كه انقلاب شد و سهم كارگران هم كه در انقلاب مشخص است. قاعدتا كارگران پس از پیروزی انقلاب باید از حكومت جدید توقع میداشتند كه اگر به آنها كمك نمیكند لااقل اجازه بدهد كارشان را انجام بدهند. بعد از پیروزی انقلاب چه اتفاقی افتاد؟
از ۵۷ تا 62 اوضاع عادی بود... در آن مقطع انجمن اسلامیها به سراغ ما میآمدند و در مجامع و كنفرانسها شركت میكردند و معمولا هم انتقادات بخصوصی داشتند. بیشتر میخواستند مسائل ایدئولوژیكشان را پیش ببرند كه ما اعتقادمان بر این بود كه سندیكا نباید پیشبرنده مسائل ایدئولوژیك باشد. اگر قرار باشد این قبیل مسائل در سندیكا مطرح بشود آنوقت موضع صنفی ما قابل دفاع نبود.
در آن دوره هم انجمن اسلامیها سراغ سندیكا میآمدند و هم احزاب كمونیستی؟
هر نیرویی میآمد ما مخالفتی نمیكردیم. همه میآمدند. اما آن جریانی كه بیشتر از همه سعی میكرد مسئله ایدئولوژیك را پیش ببرد انجمناسلامیها بودند.
بعد از جنگ چه شد؟ در سال ۶9-۶8 كه قانون كار فعلی بالاخره تصویب شد وقتی دیدید كه نامی از سندیكا در قانون برده نشده و سندیكا غیرقانونی اعلام شده چه كار كردید؟
از همان موقع این بحث به وجود آمد و همچنان تا امروز وجود دارد كه فصل ششم قانون كار مغایر اصل ۲۶ قانون اساسی است. این اصل میگوید نمیتوانید هیچ آدمی را... هیچ كارگری را از عضویت در تشكلی كه میخواهد منع كنید و نمیتوانید او را به پذیرش تشكلی مجبور كنید. ولی در فصل ششم قانون كار ما را مجبور به پذیرش سه جریان كردهاند كه سندیكا میانشان نیست. به همین دلیل ما هیات موسس احیا و بازگشایی سندیكاهای كارگری در ایران را تشكیل دادیم.
در چه سالی؟
پنج سال پیش بود. سال 82-81 تشكیل شد.
هدفتان فقط بازگشایی سندیكاهاست یا اهداف دیگری را هم دنبال میكنید؟
بعد از آنكه سندیكاها بازگشایی شدند خودشان اهدافشان را تعیین میكنند. اما اهداف كلی سندیكا یكی به رسمیت شناخته شدن است كه در درجه اول قرار دارد. بعد فعالیت در جهت حل مشكل بیكاری، حل مشكل مسكن...
اینها همه كارهای سندیكاست؟
بله. جزء برنامههای ماست.
میتوانید...؟
سندیكا باید این مسائل را دنبال كند نه اینكه خودش حلكننده باشد. باید فعالیت كند در جهت حلش. ما كه مجری قانون نیستیم.
مثلا در مورد مسكن سندیكا چه كار میتواند بكند؟ چه پیگیری میتواند بكند؟
همینكه پیگیری كند و معرفی كند و آمار بدهد كه در هر صنف چقدر بیمسكن داریم، چقدر كرایهنشین داریم، چقدر میخواهند مسكن بخرند اما نمیتوانند... تعاونی تاسیس كنیم و... بههرحال جزء اهداف و برنامههایی است كه باید دنبال كنیم. برای بالا بردن مزد مطابق با تورم موجود و تنظیم حداقل حقوق و...
در واقع میخواهید در جلسات شورایعالی كار شركت كنید و حق تصمیمگیری داشته باشید؟
بله. باید شركت كنیم و نماینده داشته باشیم.
وظیفه اصلی سندیكا یعنی آگاهی دادن به كارگران...؟
بله. برای بالابردن آگاهی كارگران نیازمند آموزش سندیكایی هستیم. این از اولین اهداف ماست.
كارگران كدام مشاغل در هیات موسس بازگشایی سندیكاها دور هم جمع شدهاند؟
كفاش، خیاط، فلزكار مكانیك، بعد شركت واحد آمد. صنوف دیگری هم هستند اما دور از ما تشكیل جلسات میدهند چون جلسات خانگی شده و نمیتوانیم همه یكجا جمع شویم.
تجربه احیای سندیكای شركت واحد به نظرتان چطور بود؟ تجربه موفقی میدانید؟
تجربه موفقی بود. ولی اینكه اعضای هیات مدیره این سندیكا آزادانه كار نمیكنند و بسیاری از آنها را هم اخراج شدند و آقای اسانلو هم كه همچنان در زندان است طبیعی است كه آنها نمیتوانستند به اهدافشان برسند. از این جهت هنوز به موفقیت نرسیدیم.
آینده را چطور میبینید؟ امیدی دارید؟
ما امیدواریم، ما هنوز امیدواریم.