۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۵۹۸۲۱۶
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۵ - ۲۰-۱۲-۱۳۹۶
کد ۵۹۸۲۱۶
انتشار: ۱۶:۳۵ - ۲۰-۱۲-۱۳۹۶
١٣ نکته در آسیب‌شناسی جشنواره فیلم فجر

جشنواره‌ای که می‌تواند «جشنواره» باشد

جشنواره فیلم فجر پس از ۳۶ سال هنوز نتوانسته سلیقه و ذائقه مشخصی برای خود تعریف کند.

کیوان کثیریان در روزنامه شرق نوشت: جشنواره فیلم فجر تمام شد و آب حواشی و حرف‌وحدیث‌هایش از آسیاب افتاد. شاید برای یک آسیب‌شناسی جدی و منصفانه و دور از هیجان و احساسات آنی، حالا وقت مناسبی باشد. جشنواره فیلم فجر به دلیل اهمیتش نیاز به آسیب‌شناسی جدی دارد تا بعد از نزدیک به ٤٠ سال، به یک ثبات و شکل‌وشمایل متناسب نزدیک شود.

اول: جشنواره فیلم فجر مهم‌ترین اتفاق فرهنگی کشور است. البته قرار بود باشد. روزگاری با عرض و طول بیشتر و محتوای غنی‌تر و اثرگذاری بیشتر و اعتباری افزون‌تر برگزار می‌شد و حالا کوچک‌تر و پرحاشیه‌تر و بی‌سروشکل‌تر.

اما ماهیتا هنوز معلوم نیست این رویداد مهم از نگاه برگزار‌کنندگان چیست؟ جشن است؟ جشنواره است؟ دورهمی است؟ آیین است؟ و چون هر یک از اینها مقتضیات خود را دارد، موجب می‌شود جشنواره فیلم فجر میان همه اینها معلق و سرگردان بماند.

این جشنواره گاه با متولیانِ مدیرتر و مدبرتر برگزار شده که بر اعتبارش افزوده‌اند و گاه در دام مدیران بی‌تدبیر گرفتار شده است که آن را تا مرز ویرانی پیش برده‌اند.

اما درهرحال و هر وضعیتی، جشنواره محل دیده‌شدن فیلم‌های دست‌ِاول و فیلم‌سازان، به‌ویژه جوان‌ها و استعدادهای خلاق است و هنوز خودش و جایزه‌اش برای سینماگران، اهالی رسانه و علاقه‌مندان سینما اهمیت دارد، اما جشنواره ظاهرا در غالب دوره‌ها به این کارکرد مهم‌ خود بی‌توجه بوده است.

دوم: جشنواره فیلم فجر پس از ۳۶ سال هنوز نتوانسته سلیقه و ذائقه مشخصی برای خود تعریف کند. هر جشنواره مهمی در دنیا سیاست کلانی برای خودش تعریف کرده که با توجه به آن، جنس آثاری را که می‌پسندد یا مورد توجه قرار می‌دهد می‌شود حدس زد. جشنواره فجر اما اصولا چنین ذائقه‌ای برای خود تعریف نکرده است. هرسال و در هر مقطع با توجه به شرایط روز و جهت‌گیری دولت حاکم، فیلم‌های مورد توجه، متفاوتند و این تفاوت گاه از زمین تا آسمان است. مرور فیلم‌هایی که در این ۳۶ دوره، جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرده‌اند جز دهه اول، شما را به هیچ نتیجه مشخصی نمی‌رساند. اصولا دهه اول جشنواره به دلیل ثبات مدیریتی و مشخص‌بودن نسبی سیاست‌های کلان، در مسیر رسیدن به سلیقه جشنواره فجر حرکت می‌کرد که در سال‌های بعد این مسیر بریده شد و حالا دیگر هیچ ارزیابی‌ای از این ذائقه نمی‌توان داشت.

سوم: جشنواره فیلم فجر کمتر ثبات مدیریتی به خود دیده است. جز دهه اول، تنها یک مورد دیگر دیده می‌شود که یک دبیر بیش از دوسال مسئولیت دبیری جشنواره را برعهده داشته باشد (علیرضا رضاداد). همین بی‌ثباتی باعث می‌شود این جایگاه، عرصه آزمون و خطا باشد و نه‌تنها برنامه‌ریزی درازمدت در دستور کار دبیر قرار نگیرد، بلکه او از هرگونه اصلاح ساختاری مفید نیز پرهیز کند تا کمتر در تیررس انتقادها باشد. از سوی دیگر ملاک و معیار مشخصی برای دبیری جشنواره فجر و دراختیارگرفتن سکان این رویداد مهم وجود ندارد. با مرور نام دبیران ادوار پیشین، نه معیارها برای اثبات صلاحیت اجرائی دبیر قابل احصاست و نه متر و ملاک‌ها برای سایر صلاحیت‌ها، از جمله لیاقت فردی. از سوی دیگر گاه در دوره‌ای مدیرعامل فارابی مسئولیت دبیری را به طور اتوماتیک برعهده می‌گرفت و گاه دبیری از سایر بخش‌های سازمان سینمایی منصوب می‌شد.

معمولا اما دبیران - ضعیف یا قوی- به‌لحاظ حقیقی یا حقوقی، یا از فارابی آمدند (مثلا رضاداد دوران اول یا بهشتی در سال‌های نخست جشنواره) یا از بخش اداری مجموعه بودند (مثلا عباسیان و حیدری) یا در ظاهر خارج از حیطه رسمی مدیریت سینما انتخاب می‌شدند، ولی درواقع مجری دقیق سیاست‌های مدیریت ارشد سینما بودند (مثل خزاعی و مسعودشاهی)، ولی امسال برای نخستین‌بار دبیری با جایگاه رسمی نظارتی، به دبیری جشنواره منصوب شد که کاملا نکته قابل‌تعمقی است. معمولا آن‌قدر شمایل «دبیر» در جشنواره فجر و تعریف آن، متفاوت است که شاید نشود از بررسی وظایف او ره به جایی برد.

چهارم: جشنواره فیلم فجر که یکی از سرمایه‌های مهم سینمای ایران به‌حساب می‌آید، بعد از ٣٦ سال هنوز «کاخ» ندارد. طبعا به این دلیل که هیچ‌گاه از سوی مدیران ارشد فرهنگی و هیئت دولت ادوار، جدی گرفته نشده. جشنواره‌ای با این قدمت، نیاز فراوان به ثبات و نظم دارد و شاید یکی از مهم‌ترین فاکتورهای نظم و ثبات همین کاخ جشنواره است. وجود یک مرکزیت سازمانی در کاخ جشنواره و یک دبیرخانه دائمی می‌تواند جشنواره را از این آوارگی و بی‌سامانی در استقرار فیزیکی و سازمانی نجات دهد. در شأن یک جشنواره ٣٦ ساله نیست که برای استقرار ستادش و کاخش، هربار میان مؤسسات و تالارها ویلان و سرگردان باشد.

پنجم: پیش از این هم نوشتم که نقش هیئت انتخاب جشنواره بسیار حساس‌تر و مهم‌تر از هیئت داوری است. تشخیص و انتخاب‌های این گروه می‌تواند سرنوشت آدم‌ها را عوض کند. از آنجا که جشنواره هنوز بهترین راه و مناسب‌ترین فضا برای دیده‌شدن فیلم‌ها در ایران است، هر اشتباه هیئت انتخاب می‌تواند برای یک فیلم به مصیبت بدل شود؛ به‌خصوص برای فیلم‌اولی‌ها، جوان‌ها و مستقل‌ها.

نکته قابل‌توجه این است که تنوع سلایق در چینش اعضای هیئت انتخاب در کمترین حد ممکن است و عملا در اکثر مواقع افرادی انتخاب می‌شوند که اولا از یک طیف فکری یا سلیقه سینمایی هستند و ثانیا غالب‌شدن سلیقه سینمایی‌شان چندان نتیجه خوبی ندارد. آنها معمولا یا سِمَت رسمی نظارتی و اداری دارند یا اگر از میان فیلم‌سازان انتخاب می‌شوند، طیف خاصی را شامل می‌شوند که چندان به واقعیت سینمای امروز ایران نزدیک نیست. در سال‌های اخیر اصولا نماینده‌ای از سینمای مستقل یا سینمای نوگرای امروز ایران در میان اعضای هیئت انتخاب -جز یک مورد که به‌یاد می‌آورم- نداشتیم. در این شرایط بدیهی است که فیلم‌هایی نظیر «کارت پرواز» و «آپاندیس» و «یه‌وا» و «هجوم» و «تمارض» و... در سال گذشته و «گرگ‌بازی» و «درساژ» و «آستیگمات» و «هت‌تریک» و چندین فیلم دیگر -در عین لیاقت- همین امسال از جشنواره بیرون بمانند. در میان اعضای این هیئت چه کسی بود که از این جنس سینما دفاع کند؟ هیچ‌کس. همین حالا می‌توانم نام دست‌کم شش فیلم را ببرم که بدون کیفیت حداقلی در بخش مسابقه حاضر بودند و تقریبا به همین تعداد فیلم‌های با کیفیت بالاتر، از مسابقه بیرون ماندند. البته بهتر است درباره انتخاب عجیب‌وغریب فیلم «امپراطور جهنم» که می‌تواند کل ماجرای قوه تشخیص هیئت انتخاب را زیر سؤال ببرد، حرفی نزنیم.

نکته نامشخص اما آن است که هیئت انتخاب دقیقا با چه معیارهایی فیلم انتخاب می‌کند؟

ششم: یک نکته مهم درباره جشنواره فجر آن است که مبانی وظایف هیئت انتخاب و داوری، دقیق و درست تبیین نشده است. وظیفه هیئت انتخاب چیست؟ انتخاب فیلم‌ها با تمرکز بر ممیزی؟ انتخاب فیلم‌ها با تمرکز بر کیفیت سینمایی؟ انتخاب فیلم‌ها براساس سیاست کلی مدیران سینمایی و هدایت سینمای سال آینده به سمتی خاص؟ یا ردکردن فیلم‌هایی که ممکن است دردسرساز باشند حتی با وجود کیفیت بهتر؟ یا همه اینها یا برخی از این‌ها؟ ترکیب هیئت انتخاب در اکثر دوره‌ها نشان می‌دهد که گزینه صحیح، همه موارد است. وجود اعضای نظارتی، مدیریتی، ممیزی و کارگردانان در این ترکیب نشان می‌دهد که این افراد قرار است حواسشان به همه این پارامتر‌ها باشد و اساسا چیزی از دستشان در نرود. به همین دلیل است که گاه اگر از فیلمی مثل «هجوم» پارسال یا «گرگ‌بازی» امسال، چیزی دستگیرشان نشود، فیلم را کلا کنار می‌گذارند و شرش را گردن بخش‌های نظارتی سازمان سینمایی می‌اندازند. اما به نظر می‌آید وظیفه هیئت انتخاب، گزینش فیلم‌ها براساس کیفیت عمومی فیلم و شانس عوامل فیلم‌ها در نامزدشدن در بخش مسابقه باشد و موارد مربوط به ممیزی در جای خود از سوی مسئولان مستقیمش انجام گیرد.

هفتم: از طرف دیگر وظایف هیئت داوران هم درست جا نیفتاده است. حالا به‌ هر دلیل و به ‌هر شکل، هیئت انتخاب بیست و چند فیلم را به بخش مسابقه فرستاده است. هیئت داوران موظف است فیلم‌ها را با نگاه حرفه‌ای و فنی ببیند و بهترین‌ها را به‌طور واقعی و با خیال راحت انتخاب کند. اصلا چه معنی دارد که داورانی بگویند ما چون از خشونت فیلمی آزرده شدیم، فیلم را کنار گذاشتیم و هیچ‌یک از عوامل فیلم را هم با اینکه خوب بودند، نامزد نکردیم یا احتمالا حتی در فیلم‌های دیگر هم کنارشان گذاشتیم!

مگر فیلم‌ها از فیلتر ممیزی رد نشده‌اند؟ مگر هیئت انتخاب و مدیرکل نظارت پیش از اعلام‌ فیلم‌های بخش مسابقه کارشان را انجام نداده‌اند؟ مگر کار داور، ممیزی محتواست؟ مگر داور می‌تواند عوامل یک فیلم را که می‌گویند مستحق نامزدی بودند، کلا کنار بگذارد! کار داور مگر تشخیص بهترین‌ها و انتخاب آنها نیست؟ پس دیگر این وظیفه از کجا آمده است؟ داور که نمی‌تواند ممیز باشد! نگاه ممیزی اگر به گروه داوران بکشد که دیگر واویلاست.

از طرف دیگر، داور چطور می‌تواند چنین اظهارنظری کند که فلان بازیگر را نامزد نکردیم چون سه فیلم در مسابقه داشته و از دیدن تکراری او خسته شدیم؟! و درعین‌حال در بخشی دیگر به بازیگری سیمرغ تعلق بگیرد که سه فیلم در بخش مسابقه داشته و از قضا داوران را خسته نکرده است!

اهدای جایزه به یک نفر بابت دو فیلم هم روال غلطی است که سال‌هاست ادامه دارد. مثلا در بازیگری جایزه به نقش داده می‌شود. خود بازیگر هم باید بداند نقش «الف» را در فیلم یک بهتر بازی کرده یا نقش «ب» را در فیلم دو! نمی‌شود که دو نقش را به یک اندازه خوب بازی کرده باشد و برای هر دو شایسته تندیس باشد! و البته در اغلب دوره‌ها در رشته‌های دیگر هم از این دو جایزه به یک نفر برای دو فیلم، کم اهدا نشده است. به‌هرحال یکی از مصلحت‌اندیشی‌های مرسوم در این جشنواره همین است که تا حد ممکن اسم فیلم‌های بیشتری برده شود و این یکی از را‌ه‌های رسیدن به این هدف است.

درباره داوری جشنواره فجر همواره یک جمله مشهور گفته می‌شود: «سلیقه است دیگر، اگر هفت داور دیگر بودند حتما نتایج دیگری رقم می‌خورد». این جمله به‌شدت غیر‌اصولی و غیرکارشناسی است. مگر چه میزان از داوری مبتنی بر سلیقه است؟ پس جای معیارها و ملاک‌های کارشناسی کجاست؟ جای اصول زیبایی‌شناسی و قواعد بدیهی و ثابت سینمایی کجاست؟ جای دانش سینما کجاست؟ سلیقه از آن دست کلماتی است که بابت رهایی از پاسخ‌گویی و فرار از استدلال پایش به این ماجرا باز شده است. وگرنه هر هنری اصول و قواعدی دارد و طبعا بعد از این مرحله نقش سلیقه را هم کسی ندیده نمی‌گیرد. ولی من به یاد ندارم کسی تاکنون از معیارهای داوری جشنواره فجر حرفی زده باشد یا پرسشی کرده باشد. البته باید گفت، من هیچ‌یک از داوران جشنواره فجر از ابتدا تاکنون را مقصر نمی‌دانم. مشکل از جای دیگری است؛ مشکل از همان نگاه بلاتکلیف «جشن یا جشنواره» و همان نگاه «همه راضی باشند» سرچشمه می‌گیرد. پس هرکسی داور باشد مجبور است با همان سیاست‌های عجیب و مصلحت‌ها و محافظه‌کاری‌ها و هراس‌ها و ملاحظات، داوری کند و به بازی در زمین سیاست‌گذاران و مدیران «مصلحت‌ساز» و «مصلحت‌باز» تن دهد.

هشتم: جشنواره سی‌وششم فیلم فجر مثل دیگر جشنواره‌های فجر پیش از خود مملو از جایزه است. جشنواره فجر تنها جشنواره‌ای در دنیاست که هفت داور، بالای ۲۰ جایزه در رشته‌های گوناگون فنی می‌دهند. جشنواره‌هایی با داوری متمرکز پنج یا هفت‌نفره معمولا شش، هفت جایزه می‌دهند و تمام. هیچ جشنواره‌ای در دنیا این‌گونه نیست. هفت داور مگر به چند تخصص سینمایی در حد داوری‌کردن مسلط‌اند؟ داوری رشته‌های فنی در اکثریت قریب به اتفاق موارد برعهده جشن‌هایی است که به صورت آکادمی و با داوران تخصصی برگزار می‌شود. مثل اسکار یا جشن خانه سینما. جشنواره فجر با این شکل برگزاری از وضعیت جشنواره خارج شده و شکل یک جشن و مراسم پیدا کرده است. هیچ «جشنواره‌»ای با این تعداد جوایز و این تعداد داور نمی‌تواند خیلی جدی باشد. طبعا تعداد جایزه با میزان اعتبار جشنواره نسبت معکوس دارد.

ادامه دارد...

ارسال به دوستان
وبگردی