پير جواندلي كه عاطفه و همت بسياري متوجه تجليل از اوست، همچنان بهسان روزهاي حصر آبادان، اطرافيان را ميهمان محبت، آرامش و وقار خود ميسازد. چشمان زلالي كه آيينه ضمير تابناك و صيقلخورده اويند، بيش از هر چيز، بيننده را به عالم معنا و جهاد فراميخوانند و صحنههاي ناب و بيبديل روزهاي خون و آتش را تداعي ميكنند. از او خواستيم تا از خود بگويد كه نپذيرفت و آنچه بيان داشت يادگارهايي از بيش از هشت دهه حيات طيبهاش بود. به اميد آنكه سالكان طريق حق و عدالت را به كار آيد و بر اراده و نيرويشان بيفزايد. آخرين گفتوگوي مرحوم آيتالله جمي امامجمعه غيور آبادان كه 25 سال سنگر امامت جمعه را برپا داشت و روز يكشنبه گذشته، درگذشت را كه همكاران نشريه <شاهد ياران> در اختيار ما قرار دادند، با هم ميخوانيم.
شيرينترين خاطره شما چيست؟
بهترين خاطره من پيروزي انقلاب بود، چون اين پيروزي تمام زحماتي را كه در طول قرن اخير كشيده شده بود، به ثمر رساند. من در طول جريان نهضت نفت شاهد تلاش همه مردم و اميدشان به پيروزي بودم كه البته به يأس تبديل شد. با ظهور امام اين اميدها مجددا زنده شد. من ايشان را قبلا نميشناختم، چون تا آن زمان خدمتشان نرسيده بودم. بعد از قضاياي 15 خرداد، هنگامي كه ايشان از زندان آزاد شدند، همه به ديدنشان رفتند. ازدحام فوقالعاده زياد بود. من چند روزي صبر كردم تا منزل امام خلوت شود، سپس به اتفاق آيتالله سبحاني، خدمت امام رفتم. ايشان قبلا اسم مرا شنيده بودند و از جلسات هفتگي ما در آبادان هم اطلاع داشتند. علاوه بر اين برخي از اطرافيانشان هم درباره بنده مطالبي را خدمت امام گفته بودند. ايشان در آن ديدار خيلي به من محبت كردند و اين اولين ديدار من با امام بود. از همان وقت بود كه دل ما در گرو محبت و علاقه به ايشان قرار گرفت و تا پيروزي انقلاب هر كاري كه كرديم، ناشي از همين علاقه و محبت بود.
بزرگترين آرزوي شما چيست؟
خوشبختي ما روزي است كه ببينيم در اين مملكت چيزي جز اسلام نيست و جز به منويات اسلام عمل نميشود. هدف ما و همه ملت از همه تلاشها تحقق اسلام بود و طبعا آن روز بيش از هر زمان خوشحال خواهيم بود كه شاهد اسلامي باشيم كه همه ملت براي تحقق آن تلاش كردند و امام راحل تمام هم خود را مصروف آن كرد و طبعا تمام مومنان و مجاهدان در اين كشور هرگاه كه ببينند اين كشور، قدمي به سوي تحقق اهداف اسلامي پيش ميرود، شادمانتر خواهند بود. آرزوي ما هم جز اين نيست.
بهترين دوست شما در زندگي كه بود؟
از چه زماني وارد سياست شديد؟
بعد از شهريور 20 كه رضاشاه از كشور رفت، آزادي بيشتري در كشور پيش آمد و نشريههاي مذهبي منتشر شدند. از آنجا كه افرادي مثل كسروي، جريانات ضدمذهبي راه انداخته بودند، چند جريان مقتدر مذهبي هم پيدا شدند؛ از جمله فداييان اسلام. اين گروهها افرادي مثل مرا به طور طبيعي جذب ميكردند و من از همان زمان مريد مرحوم نوابصفوي بودم. فداييان اسلام در آبادان تشكيلاتي داشتند و نيروهاي خوبي را هم جذب كرده بودند. علتش هم اين بود كه يكي از اصليترين پايگاههاي تبليغات كسروي، آبادان بود و لذا فداييان اسلام هم براي دفع و خنثي كردن اين تبليغات، عنايت خاصي به آبادان داشتند. من در آبادان براي فداييان اسلام، منبر ميرفتم و منبرهايم هم داغ و انقلابي بودند.
شهيد نواب چه ويژگيهايي داشت؟
شخصيت عجيبي داشت. خيلي تيزهوش و در عين حال بااخلاص بود. هنوز هم بعد از سالها وقتي به ياد او ميافتم، حالتي از شور و هيجان را در وجود خودم احساس ميكنم. ايشان و ساير اعضاي فداييان اسلام به آبادان رفتوآمد زيادي داشتند. ورود و خروج آنها به عراق و بالعكس، گاهي از آبادان و خرمشهر بود. شهيد نواب هنگامي كه براي مقابله با كسروي از نجف به ايران برگشت، وقتي متوجه شد كه او در آبادان طرفداران زيادي دارد، در اينجا منبرهاي داغي رفت. انصافا اگر فداييان اسلام، رزمآرا را از سر راه برنميداشتند، نه جبهه ملي به مجلس راه پيدا ميكرد و نه نفت ملي ميشد. اين حقيقتي است كه تمام تاريخنويسان و پژوهندگان بايد به آن توجه كنند. بسياري از دوستان فداييان اسلام هم با ما آشنايي داشتند. يكي از آنها شخصي بود به نام مظفر ذوالقدر كه آخرين ترور آنها، يعني ترور حسين علاء را انجام داد. او در آبادان با ما آشنا بود و به مساجد آبادان هم ميآمد. آدم توانايي به نظر ميرسيد. با بروز و ظهور تودهايها، شبانه تودهايهاي خطرناك را سر به نيست ميكرد. افرادي مثل او هنگاميكه با مرحوم نوابصفوي مواجه ميشدند، به شدت تحتتاثير عبادت و اخلاص او قرار ميگرفتند.
آيا با آيتالله كاشاني آشنايي داشتيد؟ در جريان نهضت ملي شدن نفت نسبت به ايشان چه احساسي داشتيد؟
در آن دوران كه همه مردم در صحنه بودند تا ملي شدن نفت تحقق پيدا كند، آيتالله كاشاني محبوبيت زيادي داشتند. عوامل استعمار در ايران هم به شدت از اين قضيه نگران بودند و به همين دليل در مقطعي توسط طرفداران دكتر مصدق و از طريق برخي از جرايد، بساط فحش و ناسزا عليه ايشان را پهن كردند. انصافا نسبت به آيتالله كاشاني توهين و ظلم زيادي شد. آنها كار را به جايي رساندند كه مرحوم آيتالله كاشاني بعد از كودتاي 28 مرداد خانهنشين شدند و نتوانستند زندگي روزمره خود را اداره كنند. مرحوم آيتالله بروجردي نسبت به ايشان عنايت داشتند و توسط مرحوم آقاي فلسفي به ايشان كمك ميكردند.
از شخصيتهايي كه از ديگر شهرها به آبادان ميآمدند، كداميك در بسط گرايش انديشه ديني در آبادان نقش داشتند؟
فكر ميكنم بيش از همه مرحوم شهيدمطهري بودند كه به آبادان دعوت ميشدند و روشنفكران و تحصيلكردههاي آبادان از ايشان استفاده زيادي ميكردند. ايشان مكررا به دانشكده نفت آبادان ميآمدند يا در برخي از محافل ديني آبادان سخنراني ميكردند و به منزل ما هم به دليل رابطه نزديكي كه با هم داشتيم، زياد تشريف ميآوردند. من مدتي به دليل تشديد فشارها مجبور به فرار شدم و همانطور كه عرض كردم يك ماهي در منزل ايشان مخفي بودم. مرحوم مطهري با آنكه از چهرههاي انقلابي و مبارزاتي بودند اما در شيوهشان نوعي اعتدال، روشنبيني و توجه به مقتضيات زمان در پيشبرد انقلا ب ديده ميشد و يكي از علل توفيق ايشان هم همين بود. يكي ديگر از چهرههايي كه فعاليتهاي شايان توجهي در آبادان انجام دادند، مرحوم شهيد مفتح بودند كه مكررا به آبادان ميآمدند. مردم آبادان ايشان را خيلي خوب ميشناختند و در منبرهايشان حضور مييافتند. اگر حضور مرحوم مطهري و مرحوم مفتح با جمعه مصادف ميشد، ما از آن شخصيت ميخواستيم كه در جلسه هفتگي روحانيون آبادان به منبر برود و سخنراني كند. يك بار كه مرحوم آقاي مفتح براي تبليغ آمده بودند و جلسه روحانيون هم برقرار بود، از ايشان خواستيم كه منبر بروند. اعلام هم كرديم كه سخنران جلسه هفتگي روحانيون هم آقاي مفتح هستند. روز جمعه جمعيت فوقالعادهاي در محل سخنراني كه همان مسجد قدس آبادان بود، جمع شد تا جايي كه حياط مسجد هم پر شد. رئيس ساواك آبادان هم پايش را در يك كفش كرد كه مفتح نبايد منبر برود و اين در حالي بود كه همه مردمي كه در مسجد جمع شده بودند، منتظر آن بودند كه ايشان به منبر برود. به هر حال يكي از روحانيون ديگر را راهي كردند كه منبر برود. وقتي او روي منبر نشست كه صحبت كند، همه مردم يكصدا فرياد زدند <مفتح! مفتح>! و آقاي مفتح را روي دست بلند كردند و با سلام و صلوات روي منبر نشاندند. ايشان هم از فرصت، استفاده و انصافا سخنراني انقلابي و داغي را ايراد كردند. مردم با اين كارشان، ساواك را كاملا دستپاچه كردند. از ديگر سخنرانها آيتالله مكارمشيرازي، از مراجع تقليد امروز بودند. يادم هست در مقطعي، ممنوعيت نام بردن از حضرت امام، رسما از طرف ساواك اعلام شد. تا مدتها بعد از آن هم كسي جرات نميكرد نام امام را روي منبر بياورد. نميدانم چه اتفاقي افتاده بود كه من تصميم گرفتم هرطور شده روي منبر نام حضرت امام را بياورم. قضيه مربوط به ماه رمضاني است كه من و آيتالله مكارمشيرازي، هر دو در مسجد <نو>ي آبادان منبر ميرفتيم. اول من منبر ميرفتم و بعد منبر ايشان شروع ميشد. من نيتم را به آقاي مكارم گفتم و ايشان فرمودند <بسيار خب، من اسم ميبرم.> ما بعدها متوجه شديم كه ريسك كرده بوديم و حقيقتا انجام اين كار در آن مقطع، نوعي انتحار محسوب ميشد. از شخصيتهاي ديگر آيتالله نوريهمداني، آيتالله جعفر سبحاني، آيتالله خزعلي، مرحوم حجتالاسلام والمسلمين دواني و مرحوم دكتر شريعتي بودند كه هر كدام در ديني و انقلابي كردن فضاي شهر، تاثير بسزايي داشتند.
چگونه امامجمعه آبادان شديد؟
من واقعا نميدانستم سرانجام ما چه خواهد بود. در نمازهاي جمعه به مردم وعده پيروزي ميدادم ولي خودم نميدانستم سرانجام كارمان چه خواهد شد. در ايام حصر آبادان و بهرغم تمام اخبار بدي كه به ما ميرسيد، از جمله اخبار انفجارها و ترور شخصيتهاي بزرگي چون شهيدبهشتي و 72 تن ياران انقلاب، بحمدالله روحيه ما تضعيف نشد. اين يك توان خدايي بود. خدا اين روحيه را به ما داده بود كه در اثر شنيدن اين خبرها روحيهمان را از دست نميداديم. بهرغم اينكه آبادان، شهري محاصرهشده بود، من مردم را تشجيع ميكردم كه به مقاومت ادامه بدهند. هرجا چند تا رزمنده جمع ميشدند، در آنجا حاضر ميشدم و آنها را به مبارزه ترغيب ميكردم و سخنان قوي ميگفتم اما خودم در درونم حال ديگري داشتم و نميدانستم چه ميشود. همه ارتشهاي جهان براي جنگ با ما كه بيسلاح بوديم، آمده بودند. من رزمندهها را دلداري ميدادم و تشجيع ميكردم و خودم هم در درونم به خدا پناه ميبردم و خدا هم حفظ فرمود.
در ايام حصر، رابطه عاطفي شما با امام و پيامهايي كه ايشان براي شما ميفرستادند تا چه حد در حفظ روحيهتان تاثير داشت؟
امام هميشه به ما وعده نصرت و پيروزي ميدادند. البته همه به ما نظر موافق داشتند. شرايطي بود كه حتي يك ساعت در آبادان ماندن هم مشكل بود اما هنگاميكه رزمندهها ميديدند كه من ماندهام، انگيزه پيدا ميكردند كه بمانند و مقاومت كنند.
پس از شكسته شدن حصر آبادان، خاطره شيرين شما كدام است؟