۰۲ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۲ دی ۱۴۰۴ - ۱۹:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۰۹۰۱
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ - ۱۰-۱۰-۱۳۸۷
کد ۶۰۹۰۱
انتشار: ۱۲:۵۹ - ۱۰-۱۰-۱۳۸۷

روزهاي حصر، خوشترين روزهاي زندگي‌ام بود...

مرحوم آيت‌الله غلا‌محسين جمي

پير جوان‌دلي كه عاطفه و همت بسياري متوجه تجليل از اوست، همچنان به‌سان روزهاي حصر آبادان، اطرافيان را ميهمان محبت، آرامش و وقار خود مي‌سازد. چشمان زلا‌لي كه آيينه ضمير تابناك و صيقل‌خورده اويند، بيش از هر چيز، بيننده را به عالم معنا و جهاد فرامي‌خوانند و صحنه‌هاي ناب و بي‌بديل روزهاي خون و آتش را تداعي مي‌كنند. از او خواستيم تا از خود بگويد كه نپذيرفت و آنچه بيان داشت يادگارهايي از بيش از هشت دهه حيات طيبه‌اش بود. به اميد آنكه سالكان طريق حق و عدالت را به كار آيد و بر اراده و نيرويشان بيفزايد. آخرين گفت‌وگوي مرحوم آيت‌الله جمي امام‌جمعه غيور آبادان كه 25 سال سنگر امامت جمعه را برپا داشت و روز يكشنبه گذشته، درگذشت را كه همكاران نشريه <شاهد ياران> در اختيار ما قرار دادند، با هم مي‌خوانيم.

شيرين‌ترين خاطره شما چيست؟ ‌

بهترين خاطره من پيروزي انقلا‌ب بود، چون اين پيروزي تمام زحماتي را كه در طول قرن اخير كشيده شده بود، به ثمر رساند. من در طول جريان نهضت نفت شاهد تلا‌ش همه مردم و اميدشان به پيروزي بودم كه البته به يأس تبديل شد. با ظهور امام اين اميدها مجددا زنده شد. من ايشان را قبلا‌ نمي‌شناختم، چون تا آن زمان خدمت‌شان نرسيده بودم. بعد از قضاياي 15 خرداد، هنگامي‌ كه ايشان از زندان آزاد شدند، همه به ديدن‌شان رفتند. ازدحام فوق‌العاده زياد بود. من چند روزي صبر كردم تا منزل امام خلوت شود، سپس به اتفاق آيت‌الله سبحاني، خدمت امام رفتم. ايشان قبلا‌ اسم مرا شنيده بودند و از جلسات هفتگي ما در آبادان هم اطلا‌ع داشتند. علا‌وه بر اين برخي از اطرافيان‌شان هم درباره بنده مطالبي را خدمت امام گفته بودند. ايشان در آن ديدار خيلي به من محبت كردند و اين اولين ديدار من با امام بود. از همان وقت بود كه دل ما در گرو محبت و علا‌قه به ايشان قرار گرفت و تا پيروزي انقلا‌ب هر كاري كه كرديم، ناشي از همين علا‌قه و محبت بود.

بزرگ‌ترين آرزوي شما چيست؟

خوشبختي ما روزي است كه ببينيم در اين مملكت چيزي جز اسلا‌م نيست و جز به منويات اسلا‌م عمل نمي‌شود. هدف ما و همه ملت از همه تلا‌ش‌ها تحقق اسلا‌م بود و طبعا آن روز بيش از هر زمان خوشحال خواهيم بود كه شاهد اسلا‌مي‌ باشيم كه همه ملت براي تحقق آن تلا‌ش كردند و امام راحل تمام هم خود را مصروف آن كرد و طبعا تمام مومنان و مجاهدان در اين كشور هرگاه كه ببينند اين كشور، قدمي ‌به سوي تحقق اهداف اسلا‌مي ‌پيش مي‌رود، شادمان‌تر خواهند بود. آرزوي ما هم جز اين نيست.

بهترين دوست شما در زندگي كه بود؟

البته تعبير دوست را به كار نمي‌برم ولي براي من محبوب‌ترين شخصيت در زندگي، حضرت امام بودند. البته من همه علما و خادمان و مروجان اسلا‌م را دوست دارم اما حضرت امام در رأس آنها بودند. يكي از جنبه‌هايي كه مرا شيفته ايشان كرد، اين خصوصيت بود كه وقتي انسان به شخصيت‌هاي بزرگي كه آوازه‌اي دارند، نزديك‌تر مي‌شود و به واقعيت وجودي آنها بيشتر پي مي‌برد، معمولا‌ ارادتش نسبت به آنها كمتر مي‌شود اما امام بالعكس بودند، يعني انسان هرچه بيشتر به ايشان نزديك مي‌شد، ارادت و احترام بيشتري را برمي‌انگيختند و اين هم ناشي از كمال و عظمت بسيار بالا‌يي بود كه در ايشان وجود داشت و نتيجه سال‌ها خودسازي بود. ايشان در مراوده با افراد، اين حالت را به آنها هم منتقل مي‌كردند، به‌ويژه در درس اخلا‌قي كه سال‌ها پيش از مرجعيت و آغاز دروس فقهي و اصولي در حوزه قم داشتند.
 
دوست عزيزمان مرحوم آيت‌الله مطهري مي‌گفتند <درس اخلا‌ق دو جور است. يك دسته از بحث‌هاي اخلا‌قي هستند كه فقط بايد خواند و ياد گرفت و مثل هر كتاب علمي ‌ديگري است كه انسان براي افزودن به اطلا‌عاتش مي‌خواند اما يك دسته از بحث‌هاي اخلا‌قي هستند كه انسان وقتي مي‌خواند يا مي‌شنود، او را به پيش مي‌برد. آن بحث دست انسان را مي‌گيرد و به پيش مي‌برد. درس اخلا‌ق آقاي خميني و آقاي ملكي‌تبريزي از اين دسته‌اند.> اين خودسازي و تعالي روحي در جاهاي مختلفي بروز مي‌كرد، من‌جمله در عرصه سياست.
 
تصميم‌هاي قاطعي كه امام در عرصه‌هاي سياسي مي‌گرفتند، ناشي از تعالي روحي ايشان بود و افراد زيادي هم به اين واقعيت اذعان داشتند. در اين مورد خاطره جالبي دارم. شايد بدانيد كه من يك ماه تحت تعقيب فرمانداري آبادان بودم و به تهران آمدم و در منزل آقاي مطهري مخفي شدم. اين دوران واقعا براي من نعمتي بود و چيزهايي از آن بزرگوار ياد گرفتم كه پيوسته برايم مغتنم بوده است. آقاي مطهري جلساتي درباره انقلا‌ب و مبارزات مردم داشتند و چهره‌هايي چون مرحوم طالقاني، شهيدبهشتي، شهيدمفتح، شهيدباهنر و ديگران در اين جلسات شركت مي‌كردند.
 
يك‌بار آقاي مطهري هنگامي ‌كه از جلسه برگشتند گفتند: <امروز آقاي طالقاني درباره امام چيزي گفتند. ايشان مي‌گفت اين حركت‌ها و تصميم‌هاي امام، عادي نيست. انگار اين مرد با مبدا ارتباط دارد و يا به او الهام مي‌شود كه چه كند.> اين سخن از زبان مردي چون مرحوم طالقاني بيان شده كه در مسائل سياسي و اجتماعي، مرد بسيار هشيار و زرنگي بود. ايشان مي‌گفت اين دستورهايي كه اخيرا امام درباره انقلا‌ب صادر مي‌كنند، همه به‌موقع و كاملا‌ مناسب هستند. اگر زودتر يا ديرتر صادر مي‌شدند، تاثير نداشتند. دقيقا سروقت هستند و اين حاصل نمي‌شود مگر اينكه انسان با عوالم بالا‌ در ارتباط باشد. بعدها در ديدارهاي خصوصي‌اي كه خود ما با امام داشتيم، جنبه‌هاي بسيار درخشاني از شخصيت ايشان بر ما نمايان مي‌شد.
 
يادم هست همان اوايلي كه ايشان تازه در جماران مستقر شده بودند، به همراه يكي دو نفر ديگر از روحانيون براي ديدار امام رفتيم. صبح زود به جماران رسيديم. از راه دوري آمده بوديم و گرسنه هم بوديم. در همان محله جماران قهوه‌خانه‌اي بود و قرار شد براي خوردن صبحانه به آنجا برويم. يكي از همراهان‌مان را فرستاديم كه از نانوايي ناني بگيرد و به قهوه خانه بياورد. او نان را گرفت و آورد، منتها قيافه متعجبي داشت. پرسيديم <چه شده؟> گفت <واقعا امام شخصيت فوق‌العاده‌اي است. نانوا برايم تعريف كرد كه امروز صبح يك نفر آمد و از من پرسيد كه آيا براي منزل امام از اينجا نان مي‌خرند؟ و من جواب دادم بله. گفت امام پيغام داده‌اند از همان ناني كه به ديگران هم مي‌دهيد، براي من و خانواده‌ام بدهيد و من اگر متوجه بشوم كه ناني را كه براي ما مي‌دهيد، به شكل ديگري و بهتر از ديگران است، خواهم گفت كه نان را از اينجا نخرند و از جاي ديگر تهيه كنند.> نانوا بسيار تعجب كرده بود. اين دقايق و ظرايفي كه ما در رفتار امام مي‌ديديم، طبيعتا عشق و علا‌قه ما را به ايشان بيشتر مي‌كرد و ما بيش از پيش به ايشان وابسته مي‌شديم.

از چه زماني وارد سياست شديد؟

بعد از شهريور 20 كه رضاشاه از كشور رفت، آزادي بيشتري در كشور پيش آمد و نشريه‌هاي مذهبي منتشر شدند. از آنجا كه افرادي مثل كسروي، جريانات ضدمذهبي راه انداخته بودند، چند جريان مقتدر مذهبي هم پيدا شدند؛ از جمله فداييان اسلا‌م. اين گروه‌ها افرادي مثل مرا به طور طبيعي جذب مي‌كردند و من از همان زمان مريد مرحوم نواب‌صفوي بودم. فداييان اسلا‌م در آبادان تشكيلا‌تي داشتند و نيروهاي خوبي را هم جذب كرده بودند. علتش هم اين بود كه يكي از اصلي‌ترين پايگاه‌هاي تبليغات كسروي، آبادان بود و لذا فداييان اسلا‌م هم براي دفع و خنثي كردن اين تبليغات، عنايت خاصي به آبادان داشتند. من در آبادان براي فداييان اسلا‌م، منبر مي‌رفتم و منبرهايم هم داغ و انقلا‌بي بودند.

شهيد نواب چه ويژگي‌هايي داشت؟

شخصيت عجيبي داشت. خيلي تيزهوش و در عين حال بااخلا‌ص بود. هنوز هم بعد از سال‌ها وقتي به ياد او مي‌افتم، حالتي از شور و هيجان را در وجود خودم احساس مي‌كنم. ايشان و ساير اعضاي فداييان اسلا‌م به آبادان رفت‌وآمد زيادي داشتند. ورود و خروج آنها به عراق و بالعكس، گاهي از آبادان و خرمشهر بود. شهيد نواب هنگامي ‌كه براي مقابله با كسروي از نجف به ايران برگشت، وقتي متوجه شد كه او در آبادان طرفداران زيادي دارد، در اينجا منبرهاي داغي رفت. انصافا اگر فداييان اسلا‌م، رزم‌آرا را از سر راه برنمي‌داشتند، نه جبهه ملي به مجلس راه پيدا مي‌كرد و نه نفت ملي مي‌شد. اين حقيقتي است كه تمام تاريخ‌نويسان و پژوهندگان بايد به آن توجه كنند. بسياري از دوستان فداييان اسلا‌م هم با ما آشنايي داشتند. يكي از آنها شخصي بود به نام مظفر ذوالقدر كه آخرين ترور آنها، يعني ترور حسين علا‌ء را انجام داد. او در آبادان با ما آشنا بود و به مساجد آبادان هم مي‌آمد. آدم توانايي به نظر مي‌رسيد. با بروز و ظهور توده‌اي‌ها، شبانه توده‌اي‌هاي خطرناك را سر به نيست مي‌كرد. افرادي مثل او هنگامي‌كه با مرحوم نواب‌صفوي مواجه مي‌شدند، به شدت تحت‌تاثير عبادت و اخلا‌ص او قرار مي‌گرفتند.

آيا با آيت‌الله كاشاني آشنايي داشتيد؟ در جريان نهضت ملي شدن نفت نسبت به ايشان چه احساسي داشتيد؟ ‌

در آن دوران كه همه مردم در صحنه بودند تا ملي شدن نفت تحقق پيدا كند، آيت‌الله كاشاني محبوبيت زيادي داشتند. عوامل استعمار در ايران هم به شدت از اين قضيه نگران بودند و به همين دليل در مقطعي توسط طرفداران دكتر مصدق و از طريق برخي از جرايد، بساط فحش و ناسزا عليه ايشان را پهن كردند. انصافا نسبت به آيت‌الله كاشاني توهين و ظلم زيادي شد. آنها كار را به جايي رساندند كه مرحوم آيت‌الله كاشاني بعد از كودتاي 28 مرداد خانه‌نشين شدند و نتوانستند زندگي روزمره خود را اداره كنند. مرحوم آيت‌الله بروجردي نسبت به ايشان عنايت داشتند و توسط مرحوم آقاي فلسفي به ايشان كمك مي‌كردند.

از شخصيت‌هايي كه از ديگر شهرها به آبادان مي‌آمدند، كدام‌يك در بسط گرايش انديشه ديني در آبادان نقش داشتند؟ ‌

فكر مي‌كنم بيش از همه مرحوم شهيدمطهري بودند كه به آبادان دعوت مي‌شدند و روشنفكران و تحصيلكرده‌هاي آبادان از ايشان استفاده زيادي مي‌كردند. ايشان مكررا به دانشكده نفت آبادان مي‌آمدند يا در برخي از محافل ديني آبادان سخنراني مي‌كردند و به منزل ما هم به دليل رابطه نزديكي كه با هم داشتيم، زياد تشريف مي‌آوردند. من مدتي به دليل تشديد فشارها مجبور به فرار شدم و همان‌طور كه عرض كردم يك ماهي در منزل ايشان مخفي بودم. مرحوم مطهري با آنكه از چهره‌هاي انقلا‌بي و مبارزاتي بودند اما در شيوه‌شان نوعي اعتدال، روشن‌بيني و توجه به مقتضيات زمان در پيشبرد انقلا‌ ب ديده مي‌شد و يكي از علل توفيق ايشان هم همين بود. يكي ديگر از چهره‌هايي كه فعاليت‌هاي شايان توجهي در آبادان انجام دادند، مرحوم شهيد مفتح بودند كه مكررا به آبادان مي‌آمدند. مردم آبادان ايشان را خيلي خوب مي‌شناختند و در منبرهايشان حضور مي‌يافتند. اگر حضور مرحوم مطهري و مرحوم مفتح با جمعه مصادف مي‌شد، ما از آن شخصيت مي‌خواستيم كه در جلسه هفتگي روحانيون آبادان به منبر برود و سخنراني كند. يك بار كه مرحوم آقاي مفتح براي تبليغ آمده بودند و جلسه روحانيون هم برقرار بود، از ايشان خواستيم كه منبر بروند. اعلا‌م هم كرديم كه سخنران جلسه هفتگي روحانيون هم آقاي مفتح هستند. روز جمعه جمعيت فوق‌العاده‌اي در محل سخنراني كه همان مسجد قدس آبادان بود، جمع شد تا جايي كه حياط مسجد هم پر شد. رئيس ساواك آبادان هم پايش را در يك كفش كرد كه مفتح نبايد منبر برود و اين در حالي بود كه همه مردمي‌ كه در مسجد جمع شده بودند، منتظر آن بودند كه ايشان به منبر برود. به هر حال يكي از روحانيون ديگر را راهي كردند كه منبر برود. وقتي او روي منبر نشست كه صحبت كند، همه مردم يكصدا فرياد زدند <مفتح! مفتح>! و آقاي مفتح را روي دست بلند كردند و با سلا‌م و صلوات روي منبر نشاندند. ايشان هم از فرصت، استفاده و انصافا سخنراني انقلا‌بي و داغي را ايراد كردند. مردم با اين كارشان، ساواك را كاملا‌ دستپاچه كردند. از ديگر سخنران‌ها آيت‌الله مكارم‌شيرازي، از مراجع تقليد امروز بودند. يادم هست در مقطعي، ممنوعيت نام بردن از حضرت امام، رسما از طرف ساواك اعلا‌م شد. تا مدت‌ها بعد از آن هم كسي جرات نمي‌كرد نام امام را روي منبر بياورد. نمي‌دانم چه اتفاقي افتاده بود كه من تصميم گرفتم هرطور شده روي منبر نام حضرت امام را بياورم. قضيه مربوط به ماه رمضاني است كه من و آيت‌الله مكارم‌شيرازي، هر دو در مسجد <نو>ي آبادان منبر مي‌رفتيم. اول من منبر مي‌رفتم و بعد منبر ايشان شروع مي‌شد. من نيتم را به آقاي مكارم گفتم و ايشان فرمودند <بسيار خب، من اسم مي‌برم.> ما بعدها متوجه شديم كه ريسك كرده بوديم و حقيقتا انجام اين كار در آن مقطع، نوعي انتحار محسوب مي‌شد. از شخصيت‌هاي ديگر آيت‌الله نوري‌همداني، آيت‌الله جعفر سبحاني، آيت‌الله خزعلي، مرحوم حجت‌الا‌سلا‌م والمسلمين دواني و مرحوم دكتر شريعتي بودند كه هر كدام در ديني و انقلا‌بي كردن فضاي شهر، تاثير بسزايي داشتند.

چگونه امام‌جمعه آبادان شديد؟ ‌

در اوايل انقلا‌ب كه نمازجمعه در تهران، رسما توسط آيت‌الله طالقاني اقامه شد، به تبع آن در شهرهاي ديگر هم اين قضيه شروع شد. يكي از روحانيون مبارزي كه به آبادان آمده بود، به من گفت كه <شما بايد نمازجمعه را در آبادان اقامه كنيد و از آنجا كه مردم آبادان، شما را قبول دارند، اگر نمازجمعه را اقامه كنيد، خواهد گرفت.> اين گذشت و چند روز بعد، آقاي شيخ حسن صانعي از دفتر امام در قم با من تماس گرفت و گفت، <امام فرموده‌اند شما در آبادان نمازجمعه بخوانيد.> من هم طبيعتا از همان موقع نمازجمعه را اقامه كردم. اين برنامه به شكل عجيبي رسميت پيدا كرد و مردم هم خيلي پرشور و انقلا‌بي در نمازجمعه شركت مي‌كردند. از جمله عواملي كه واقعا از سقوط آبادان جلوگيري كرد و موجب حفظ روحيه مردم و اثبات حاكميت جمهوري اسلا‌مي ‌خوزستان شد، همين اقامه نمازجمعه بود. در ايام محاصره، به دليل خطراتي كه وجود داشت، ناچار بوديم جاي برگزاري نماز را چندين بار تغيير بدهيم ولي حتي يك هفته هم اين نماز ترك نشد و پخش آن پس از نمازجمعه تهران در رسانه‌ها، تاثير بسيار زيادي بر مردم و حتي بر مسوولا‌ن داشت. حضرت امام هم پيگير نمازجمعه آبادان بودند و بر حسب نقل‌هاي موثقي كه مي‌شد، به نمازجمعه آبادان گوش مي‌دادند. من هم در دوران جنگ هر وقت خدمت‌شان شرفياب مي‌شدم، از وضعيت نمازجمعه آبادان خدمت‌شان گزارش مي‌دادم. جالب اينجا بود كه من از امام براي امامت نمازجمعه، هيچ حكم رسمي‌اي هم نداشتم، تا اينكه دو سه سال قبل از رحلت ايشان به فكر افتادم كه براي امام جمعه بودنم، دستخطي از امام داشته باشم. به احمدآقا گفتم و ايشان هم فرمودند <هر جوري كه دلت بخواهد، اين فرمان را مي‌نويسيم و برايت مي‌فرستيم.> و حكم مفصلي را هم برايم فرستادند.

بخش اعظم شهرت شما در ميان مردم ايران، مقاومتي است كه در روزهاي جنگ نشان داديد و در تقويت و پايداري نيروهاي رزمنده در آبادان نقشي تعيين‌كننده را ايفا كرديد. از خاطرات شيرين آن روزها، نكاتي را بيان كنيد.

من واقعا نمي‌دانستم سرانجام ما چه خواهد بود. در نمازهاي جمعه به مردم وعده پيروزي مي‌دادم ولي خودم نمي‌دانستم سرانجام كارمان چه خواهد شد. در ايام حصر آبادان و به‌رغم تمام اخبار بدي كه به ما مي‌رسيد، از جمله اخبار انفجارها و ترور شخصيت‌هاي بزرگي چون شهيدبهشتي و 72 تن ياران انقلا‌ب، بحمدالله روحيه ما تضعيف نشد. اين يك توان خدايي بود. خدا اين روحيه را به ما داده بود كه در اثر شنيدن اين خبرها روحيه‌مان را از دست نمي‌داديم. به‌رغم اينكه آبادان، شهري محاصره‌شده بود، من مردم را تشجيع مي‌كردم كه به مقاومت ادامه بدهند. هرجا چند تا رزمنده جمع مي‌شدند، در آنجا حاضر مي‌شدم و آنها را به مبارزه ترغيب مي‌كردم و سخنان قوي مي‌گفتم اما خودم در درونم حال ديگري داشتم و نمي‌دانستم چه مي‌شود. همه ارتش‌هاي جهان براي جنگ با ما كه بي‌سلا‌ح بوديم، آمده بودند. من رزمنده‌ها را دلداري مي‌دادم و تشجيع مي‌كردم و خودم هم در درونم به خدا پناه مي‌بردم و خدا هم حفظ فرمود.

در ايام حصر، رابطه عاطفي شما با امام و پيام‌هايي كه ايشان براي شما مي‌فرستادند تا چه حد در حفظ روحيه‌تان تاثير داشت؟

امام هميشه به ما وعده نصرت و پيروزي مي‌دادند. البته همه به ما نظر موافق داشتند. شرايطي بود كه حتي يك ساعت در آبادان ماندن هم مشكل بود اما هنگامي‌كه رزمنده‌ها مي‌ديدند كه من مانده‌ام، انگيزه پيدا مي‌كردند كه بمانند و مقاومت كنند. ‌

پس از شكسته شدن حصر آبادان، خاطره شيرين شما كدام است؟ ‌

اينكه مملكت بلا‌فاصله پس از رحلت امام، رهبر پيدا كرد و آن هم شخصيتي چون رهبر معظم انقلا‌ب، از خاطرات خوش من است. من در آن جلسه خبرگان حضور داشتم و وقتي تاييدات امام نسبت به ايشان نقل شد، به ايشان راي دادم و بعد از آن هم يك روز به اتفاق آقاي جزايري و عده‌اي از مردم خوزستان خدمت‌شان رفتيم. ابتدا ما صحبت كرديم و بعد هم ايشان صحبت كردند. آن روز هم از اوقات خوش زندگي ما است. ‌
 
ارسال به دوستان
وزیر دفاع اسرائیل مواضع واقعی این رژیم درباره غزه و سوریه را اعلام کرد: حتی یک میلی‌متر برنامه‌ریزی سرخ‌پوشان برای تعطیلات نیم‌فصل؛ سه کشور حاشیه خلیج‌فارس زیر پای پرسپولیس عذرخواهی شبکه روسی راشاتودی بابت استفاده از نام جعلی برای خلیج فارس استاندار گیلان: پسماند‌ها که هسته‌ای نیست، یک نقطه را در ایران به ما بدهید که زباله‌ها را به آن‌جا منتقل کنیم عبور از مقدمه و ورود به میدان تعارض؛ واکاوی قسمت چهارم سریال «هزار و یک شب» پزشکیان در صحن علنی مجلس: مملکت برای شخص من نیست، برای همه ما است؛ هرکسی مدعی است می‌تواند مشکلات را حل کند بیاید حل کند ادعای عراق: ایران صادرات گاز به بغداد را قطع کرد شوک «آقای خاص» به کشتی ایران؛ محمد بنا به دنبال جذب فرنگی‌کاران ایرانی برای تیم ملی آذربایجان شوک ستاره اسپانیایی به بارسلونا؛ نیکو ویلیامز در مسیر پیوستن به رئال مادرید افزایش عوارض خروج از کشور در بودجه ۱۴۰۵: سفر اول؛ ۹۰۰ هزار تومان گفتگوی تلفنی وزرای خارجه ایران و مصر در دنیا چگونه از "خاک" مراقبت می کنند؟ در ایران چه کنیم؟! شوک بودجه‌ای به باشگاه‌ها؛ اعتبار حق پخش مسابقات ورزشی در لایحه ۱۴۰۵ افزایش نیافت فرانسه ناو جنگی ۳۱۰ متری می سازد بانک مرکزی مشاجره فرزین با نمایندگان مجلس را تکذیب کرد