۰۱ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۱۳۲۸
تاریخ انتشار: ۱۷:۰۰ - ۱۵-۱۰-۱۳۸۷
کد ۶۱۳۲۸
انتشار: ۱۷:۰۰ - ۱۵-۱۰-۱۳۸۷

ابطحی در سوگ مادر

سایت عصرایران ،این غم سنگین را به آقای ابطحی و سایر بازماندگان تسلیت می گوید و برای آن مرحومه طلب غفران الهی دارد.
سید محمدعلی ابطحی به سوگ مادر نشست.
او در سایتش نوشت:
از دست دادن مادر برای هرکس و در هر سن و در هر شرایطی سخت است؛ واقعاً سخت!

باور نمی­کردم به این زودی ولی آخر هفته­ ی گذشته مادرم پر کشید و رفت و رفت و رفت. نام مادرم سیده زهرا هاشمی­ نژاد بود. متولد ۱۳۱۹.
مثل همه ­ی مادرهای دنیا مهم­ترین پشت­گرمی فرزندانش بود. در طول دهه­ های گذشته، هر روز برای فرزندانش زیارت عاشورا و دعای توسل می­خواند و این دعاهایش، چه اطمینان خاطری می­داد به ما.
بیشتر عمرم را متأسفانه دور از مادر گذراندم اما هر وقت می ­دیدمش انگاری همیشه با او بودم. دلشوره­ ی مادر برای فرزند هم معجزه ­ی بزرگ خداست.

 در زندگی رنج و جفای زیادی کشید؛ دل پر درد و عقده­ای داشت؛ اما صبور بود و مقاوم. اصلاً اهل ریا و تظاهر نبود. به همین دلیل در سال­های اخیر، مشکلات پدر و برادرم روحش را درگیر و متأثر کرده بود.
یک ماه اخیر مریض بدی شده بود. کلیه ­هایش در اثر قند از کار افتاده بود. تقریباً تمام این یک ماه در بیمارستان بود و من هم تقریباً هر روز می­ دیدمش. تقی تقریباً همیشه همراه مادر بود و حسین هم مرتب رفت و آمد می ­کرد.
روزهای آخر حالش بهتر شده بود. خیلی خوشحال بودیم. دکترها و کادر بیمارستان لاله خیلی تلاش کرده بودند. رضا خاتمی دکتر مادرم بود؛ واقعاً زحمت کشید. صدایش که هر روز از وضع مادر خبردارمان می ­کرد، امید ما در ماه گذشته بود. دکتر لطفی هم  همین­طور. از همه شون تشکر می­کنم.
 اما در همان اوج، صبح پنجشنبه ۱۲ دی خبر دادند که مادرم دم دمای صبح به سوی پروردگار پرواز کرد. چه روز سنگینی بود. مشهد و امام رضا را خیلی دوست داشت. تا ظهر پدرم، و همه ­ی خواهران و برادرانم: حوری، نرگس، تقی و حسین و دیگر نزدیکان به بیمارستان رسیدند.

 موسوی لاری و تاج زاده هم آمده بودند. رضا خاتمی هم که همه­ ی زحمت­ها بر دوشش بود. مادر را به مشهد فرستادیم. سید علی، دایی بزرگم همراه جنازه­ ی مادر با آمبولانس به مشهد آمد.

ما هم آخر شب پرواز پیدا کردیم. تا شب دوستان می ­آمدند، آقای خاتمی و خانمش هم همان شب به ما در منزل، سر زدند. ممنونیم. روز جمعه تشییع کردیم.
سر مزار برادر شهیدش در حرم امام رضا پدرم خیلی منقلب شده بود. در صحن دفنش کردیم؛ و برگشتیم. واقعاً به همین راحتی تنهایش گذاشتیم. اولین مناسبتی بود که سه روز سایتم را ننوشتم. ببخشید. ا
صلاً گمان نمی­کردم  از دست دادن مادر در این  سن و شرایطی که من دارم این­قدر سخت باشد. الهی که خدا مادرتون را نگه دارد. از همه­ ی کسانی که در این سه روز در مراسم یادبودش در مشهد شرکت کردند، تشکر می­کنم.
ارسال به دوستان
زبان پنهان ذهن: چگونه انتخاب کلمات، شخصیت درونی ما را فاش می‌کند؟ این فولکس‌ واگن را قبلا ندیده‌اید؛ آی‌ دی یونیکس ۰۸ با ظاهری جدید در چین (+عکس) درآمدهای مالیاتی؛ رشد اسمی بدون افزایش سهم در اقتصاد تهدید نامرئی آزادی؛ هوش مصنوعی و تثبیت قدرت در دستان غول‌های فناوری زنگ خطر تب دنگی در جنوب/ افزایش ۱۲ برابری مبتلایان چرا باتری خودروی برقی در زمستان زود خالی می‌شود؟ رمزگشایی یورونیوز از ادعای علم‌الهدی درباره ترور رئیسی/ «رایحه مرگ» چه می‌گوید؟ دیابتی ها هر گونه درد شبانه را جدی بگیرند تجاوزهای سریالی در اتوبان نواب منیر فرمانفرمائیان که بود؟(+عکس) چالش بازنشستگی زودهنگام در صنعت ایران روزنامه فرهیختگان: مجلس با دولت مماشات نکند؛ وزرا را استیضاح کنید سرقت ۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیونی طلا و جواهرات با کپی کلید خانه قیمت قند و شکر، برنج ایرانی و حبوبات ۸۰ سال پیش را ببینید! روزنامه هم میهن: قالیباف هیچ درکی از مشکلات کشور و بحران تورم ندارد
نظرسنجی
طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟