۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۴۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۴۸۷۲۴
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱:۳۲ - ۱۹-۱۰-۱۳۹۷
کد ۶۴۸۷۲۴
انتشار: ۱۱:۳۲ - ۱۹-۱۰-۱۳۹۷

مقایسه تان دربارۀ شاهنامه عجیب بود، آقای قیّم!

عبدالنبی قیم - فرهنگ نامه نویس- در نقد سخنی از سید جواد طباطبایی این جمله را هم آورد که ایرانی ها شعر را از اعراب یاد گرفتند. علیرضا افشاری در نقدِ این نقد نوشته است...

عصر ایران- در پی انتشار یادداشتی از آقای «عبدالنبی قیّم» (نویسندۀ فرهنگ‌ معاصر عربی – فارسی) در نقد گفته ای از دکتر سید جواد طباطبایی مقالاتی در نقد این نوشته هم به «عصر ایران» رسیده و از آن میان، نوشتۀ علیرضا افشاری- روزنامه نگار و کنش گر فرهنگی- را پُر نکته تر یافتیم و به منظور غنای بحث نقل می کنیم:

جناب عبدالنبی قیم، تاریخ‌پژوه، سخنی در مقایسه‌ی معلقات سبعه‌ -هفت شعر معروف عربی که پیش از اسلام بر دیوارهای کعبه آویخته بودند- با شاهنامه‌ی فردوسی آورده که از یک ایرانیانِ عرب‌ -که قطعاً می‌بایست با فضای هر دو سروده آشنا باشد- عجیب بود و سببِ شگفتی شد.

در این زمینه به نظرم آمد چند نکته‌ای را که من کم‌اطلاع نسبت به ادب هم آنها را می‌دانم یادآوری کنم شاید کمکی به گشایش بحث کند تا اگر نقدی هم نسبت به دکتر طباطبایی وجود دارد سنجیده و در شأن جامعه علمی باشد.

پیش از اشاره به نکته ها، مقدمتا عرض کنم که تفسیر دکتر طباطبایی احتمالا بر پایه سخن ابن‌اثیر (قرن هفتم) در کتاب «المثل‌السائر» است؛ کتابی در باره فنون فصاحت و بلاغت در زبان عربی که در آن نظریه ابو اسحاق‌ صابی در باره تفاوت و تمایز میان نظم و نثر ـ و بالتبع شاعر و نویسنده ـ را مورد نقادی قرار داده و در نمونه ای جهت مثال از شاهنامه نام برده و آن را از نظر تأثیر «قرآن عجم» دانسته است.

این موضوع در فصل‌نامۀ سیاست نامه، شماره ده، بازتاب یافته است. با این حال، سخن من مربوط به این موضوع نیست، و احتمالا شاگردان استاد طباطبایی یا آنان که کارهای وی را پیگیری می کنند در این باره می توانند بحث را ادامه دهند. سخن من معطوف به یادکرد معلقات در برابر شاهنامه است.

نخست آن‌که در عصر حاضر، به‌ ويژه‌ از 1864م‌. كه‌ «نولدكه‌» در شعر جاهلى‌ به‌ ديده‌ی ترديد نگريست‌، بحث‌ دربارة صحت‌ يا ساختگى‌ بودن‌ معلقات، به‌ویژه معروف‌ترینِ آن هفت شاعر یعنی امرؤالقيس‌، به‌ شدت‌ بالا گرفت‌، چندان‌ كه‌ اينك‌ صدها كتاب‌ و مقاله‌ درباره اين‌ موضوع مى‌توان‌ يافت‌.

در ميان‌ این پژوهشگرانِ معاصر، طه‌ حسين، پژوهشگر برجسته‌ی مصری، در كتاب‌ فى‌ الشعر الجاهلى‌ بخش‌ نسبتاً مفصلى‌ را به‌ امرؤالقيس‌ اختصاص‌ داده، و در صحت‌ و اصالت‌ ماجراها و اشعار او از نظر زبان‌، روايت‌ تاريخى‌، راوي‌، سبك‌ شعر و خلاصه‌ خود شاعر ترديد كرده‌ است‌.

چکیده‌ی کلام آن که، برای نمونه کلیدواژه‌هایی در این اشعار وجود دارد که مربوط به دوره‌ی اسلامی‌اند و نشان می‌دهند که این اشعار بعد از آمدن قرآن و بر اساس آیات قرآن ساخته شده‌اند، و در نتیجه این که جناب قیم می‌گویند معلقات سبع پانصد سال قبل از شاهنامه سروده شده‌اند جای تردید دارد.

دوم آن‌که جناب قیم عجیب است آگاه نباشد که بدوی‌ترین مردم،‌ حتی قبیله‌ای دورافتاده در آمازون، هم شعر دارند و این سخن غریب را بگویند که «ایرانی‌ها شعر را از عرب یاد گرفتند!». احتمالاً منظور ایشان همان داستان مشهورِ «وزن عروضی» باشد وگرنه یکی از نخستین شاعران شناخته‌شده‌ی جهان که اثرش هنوز در دسترس است (گاهان) ایرانی است (در واقع، پیشاایرانی ــ به معنای دقیقِ کلمه‌ی «هویت ایرانی»، اما زاده‌ی جغرافیایی که آن را ایران‌زمین می‌نامیم)، یعنی زرتشت؛ که اتفاقا شعری با مضمون فلسفی و اخلاقی است که نقطه عطفی در تاریخ جهان است.

با نگاهی به کتاب «تاریخ ادبیات پیش از اسلام» شادروان دکتر تفضلی می‌توان به انبوه شعرهای بازمانده از دوره‌های پارتی و ساسانی آشنا شد و یا در سروده‌های منوچهري دامغاني نام‌های پرشمار پرده‌ها و نواهايي را که بازمانده‌اند خواند. اما درباره‌ی «خاستگاه‌های شعر عروضی فارسی» هم بحث بسیار است، که آن را به اشعار مانوی می‌رسانند.

سوم و مهم‌تر از همه، محتوای این اشعار است که تماماً شرح غارت‌ها یا عشق‌بازی‌های گاه غیرانسانی و ناجوانمردانه‌ی سرایندگان‌شان هستند و دایره و قلمرو و جولان‌شان از محدوده‌ی حواسِ پنج‌گانه فراتر نمی‌رود.

این قصیده‌های عموماً وصفیه، زن و اسب و شمشیر و شراب و بادیه را وصف می‌کنند و نه تنها در آن نشانه‌ای از خرد و عدالت و دفاع و دعوت به اندیشه ای وجود ندارد بلکه دامنه‌ی خیال در آنها نیز بسیار محدود است. جای شگفتی داشت که جناب قیم آن را به عنوان مثالی در برابر شاهنامه آورد. جغرافیای این اشعار محصور در شبه‌جزیره و قبیله‌های موجود در آن است و نگاهی فراقبیله‌ای و گسترده در آنها دیده نمی‌شود، دیگر چه برسد به نگاهی ملی؛ که اصل بحث و سخن استاد طباطبایی بوده است.

نه تنها وسعت رویدادها و تأثیرگذاری منطقه‌ای‌شان در شاهنامه اصلاً قابلِ قیاس با چنین شعرهایی نیست، و آغاز شاهنامه با ستایش «خرد»، بزرگداشت مهر، پاسداشت انسان های نیک (ولو در جبهه مقابل) و به‌ویژه دفاع از میهن و ارائه الگوی انسانی کامل در تمدن ایرانی، آن هم فراتر از مرزهای «قومی» است که موضوع است، وگرنه آن که معلقات شعرهایی زیبا باشند یا نه، هیچ ارتباطی به موضوعِ ملی بودن ندارد و عجیب‌العجایب است که جناب قیم به این موضوع توجه نکرده‌اند که مگر شعر سبعه در وصف حال و دفاع از گروه‌های جمعیتیِ گوناگونی است که به هویتی یگانه رسیده‌اند؟
این که هم‌میهن گرامی با احساسی کردنِ کلام خود که گویا دیگران قصد تخریبِ «عرب» را دارند ناخواسته سبب شوند فضای گفت‌وگو تنگ و تیره و تار شود به گمانم شایسته نیست.

امیدوارم جناب قیم اگر تمایلی داشتند از این زاویه بحث را دنبال کنند.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۴۰
غیر قابل انتشار: ۲
کوشا
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۲ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
16
105
عالی بود. استفاده کردم. امیدوارم پاسخ جناب قیم هم حاوی نکاتی نیکو و پرثمر و آگاهی بخش باشد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۶ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
122
35
البته بسیاری از این نقدها به خود شاهنامه هم وارد هست
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
انتظار میره به جای حرف مبهم،اگر شاهنامه رو خوندید البته ، بگید دقیقا به کدوم بخش نقد وارد هست نه با کلی گویی
ایرانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
13
76
درود
babak
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
15
60
آفرین بسیار عالی بود
کاربر
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
15
48
دست مریزاد...
محمد رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۰ - ۱۳۹۷/۱۰/۱۹
16
53
احسنت جناب افشاری. دست مریزاد.
وبگردی