۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۵۲۳۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۲۷-۱۱-۱۳۸۷
کد ۶۵۲۳۹
انتشار: ۱۰:۱۴ - ۲۷-۱۱-۱۳۸۷

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


كيهان

«الگوى قيام» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي خوانيد؛

1- سال 61 هجري قمري بود. چهل روز از واقعه جانگداز مي گذشت. هنوز از خاک کربلا عطر خون خدا به مشام مي رسيد و صداي محزون «هل من ناصر» فرزند رسول الله(ص) در ميان دشت طنين انداز بود. کربلا تا پيش از حادثه بزرگ، کربلا بود و اکنون سرزمين بهشت است. اگر به اين دشت خاموش گوش بسپاري در پس اين سکوت هول انگيز، غريو رجز دلاوران سپاه خدا را آميخته با چکاچک شمشيرها مي شنوي و چون روي به خيمه ها کني زنان و کودکاني را مي بيني که تشنگي در آن صحراي سوزان را با وقار تحمل مي کنند و اگر صداي کودکي به «العطش» برمي خيزد، کمترين التماسي از دشمن در آن نيست.

اين شمشير شکسته ها و نيزه شکسته ها و خيمه هاي سوخته همه نشانه اند. نشانه همان واقعه اي که از جبراييل به حضرت آدم(ع) و همين طور سينه به سينه گشت تا به روز واقعه رسيد و تا قيامت هم ادامه خواهد يافت.

2- عطيه عوفي مي گويد: 40 روز بعد از شهادت حضرت سيدالشهدا(ع) من همراه جابربن عبدالله انصاري به زيارت قبر امام حسين(ع) رفتيم. وقتي به کربلا رسيديم، جابر کنار آب فرات غسل کرد، و خود را معطر ساخت. جابر پير و نابينا بود. دست او راگرفتم و در حالي که به ذکر خدا مشغول بود بسوي قبور مطهر شهداي کربلا قدم برداشتيم. جابر هنگامي که دستش به قبر اباعبدالله (ع) رسيد از شدت اندوه بيهوش شد و به روي قبر افتاد.

او را به هوش آوردم... جابر چند بار مولايش را صدا زد... يا حسين يا حسين يا حسين(ع)... ندا  داد: آيا دوست جواب دوستش را نمي دهد؟ و جواب خود را چنين داد؛ چگونه پاسخ دهي در حالي که خون از رگهاي گلويت بر سينه ريخته و ميان سر و بدنت جدايي افتاده است!
من گواهي مي دهم که تو فرزند بهترين پيامبران و سرور مؤمنان و مقتداي پرهيزکاران، زاده هاديان و رهبران، پنجمين از اصحاب کساء، فرزند سيده زنان عالم، هستي.چرا چنين نباشي که دست سيدمرسلين (ص) تو را پرورانيده و از سينه ايمان شيرخورده اي.

جابر رو به عطيه مي کند و مي گويد: اي عطيه! به تو وصيتي مي کنم. دوستان محمد(ص) را دوست بدار که سزاوار دوستي اند و دشمنان او را دشمن بدار که شايسته دشمني اند. با دوستان اين خاندان مهربان باش که اگر يک پاي آنان به گناه بلغزد، پاي ديگرشان به محبت خاندان نبوت استوار گردد. عاقبت کار دوستان بهشت و فرجام کار دشمنان آنان دوزخ است.

جابر که پانزده سال قبل از هجرت در مدينه تولد يافته و در جنگ هاي صدر اسلام جزء ياران پيامبر(ص) بوده و از مبلغين و محدثين راستين اسلام است، خطاب اين حديث نبوي قرار گرفته که: «اي جابر! قبر حسين(ع) را زيارت کن. چرا که پاداش زيارت وي با صد حج برابري مي کند. قبر حسين(ع) گلزاري از گلشن جنت است و خاک کربلا سرزمين بهشت.»

3- اربعين امسال مصادف با ورود انقلاب اسلامي به دهه چهارم از حيات طيبه خود، شد. بدون ترديد حرکت انقلابي مردم در طول سالهاي مبارزه و اوج آن در بهمن 57 و به دنبال آن استقرار نظام جمهوري اسلامي، متأثر از قيام حسيني و فرهنگ عاشورا است.

بسياري از انديشمندان و متفکراني که درباره چرايي و عوامل پيروزي انقلاب در ايران نظريه پردازي کرده اند، بر اين باورند که «مذهب» عامل اصلي در شکل گيري انقلاب اسلامي و پيروزي آن بوده است.

ميشل فوکو، فيلسوف شهير فرانسوي و صاحب نظريه پست مدرنيسم، در کتاب «ايراني ها چه رويايي در سر دارند؟»  معنويت گرايي سياسي را به عنوان يکي از ريشه هاي اصلي انقلاب ايران برمي شمارد. به نظر او روح انقلاب اسلامي در اين حقيقت خلاصه مي شود که ايرانيان در انقلاب خود، ايجاد تحول و تغيير در خويش را جست وجو مي کردند. هدف اصلي آنان ايجاد تحولي بنيادين در وجوه فردي و اجتماعي، حيات اجتماعي و سياسي و در نحوه تفکر و شيوه نگرش بود. آنان راه اصلاح را در «اسلام» يافتند. اسلام براي ايراني ها هم دواي درد فردي و هم درمان بيماري ها و نواقص اجتماعي بود.

مروري بر ادبيات سياسي رايج در طول مبارزات، شعارها، سخنراني ها و بيانيه ها همه بيانگر اين واقعيت است که در ميان عناصر مذهبي «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسين(ع)» نقش محوري داشته است؛ شعارهايي نظير «خميني، خميني، تو وارث حسيني» يا «نهضت ما حسيني است رهبر ما خميني است» و...

حضرت امام خميني (ره) با درک عميقي که از دين و فقه سياسي داشت، مسايل را به صورتي متمايز نسبت به فقهاي پيش از خود مورد توجه قرار داد. بنيانگذار انقلاب اسلامي با اعتقاد به اينکه «زندگي سيدالشهدا، زندگي حضرت صاحب سلام الله عليه، زندگي همه انبياء عالم، همه انبياء از اول، از آدم تا حالا همه شان اين معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را مي خواستند درست کنند» مبارزه با رژيم ستمشاهي و تشکيل حکومت اسلامي را سرلوحه زندگي خود قرار داد.

در انديشه سياسي امام (ره)، اسلام تنها به عبادات و برگزاري مناسک و آيين هاي مذهبي ختم نمي شود. دعوت به آگاهي و بيداري ملت ها، برقراري ارتباط فرد با اجتماع، داشتن استقلال فکري و احساس مسئوليت در قبال مسايل مهم جهان اسلام، نشان از آميختگي اسلام با تمام وجوه زندگي انسان در قرائت ديني امام(ره) داشت.

حضرت امام راحل(ره) با اعتقاد به اينکه قيام و شهادت سيدالشهدا(ع) بايد ملاک عمل و کنش اجتماعي مسلمانان قرار گيرد، نهضت حسيني را مبناي حرکت خويش در انقلاب اسلامي ايران قرارداد. ايشان مي فرمايند: «کل يوم عاشورا کل ارض کربلا بايد سرلوحه زندگي در هر روز  و هر سرزمين باشد. همه روز بايد ملت اين معنا را داشته باشد که امروز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم کربلاست و بايد نقش کربلا را پياده کنيم. انحصار به  يک زمين ندارد. منحصر به يک عده نمي شود... اين دستور آموزنده هم تکليف است و هم مژده. تکليف از آن جهت که مستضعفان با عده اي قليل عليه مستکبران با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم، مامورند چونان سرور شهيدان قيام کنند و مژده بدين جهت که شهيدان ما را در شمار شهيدان کربلا قرار داده است.»

بدين سان درهاي جديدي در تحليل  درست و الگوپذيري از قيام عاشورا، گشوده شد. امام(ره)خود و مردم را در جريان مبارزه عليه رژيم ستمشاهي مامور به تکليف مي دانست و معتقد بود که «سيدالشهدا(ع) به تکليف شرعي الهي مي خواست عمل بکند. غلبه بکند تکليف شرعيش را عمل کرده، مغلوب هم بشود، تکليف شرعيش را عمل کرده. قضيه تکليف است.»

انقلاب اسلامي وامدار نهضت حسيني است. مفاهيم عاشورايي و عبرت هاي اين واقعه عظيم با اسلام به عنوان ايدئولوژي انقلاب از سوي امام خميني(ره) درهم آميخت و مردمي ترين انقلاب قرن بيستم رقم خورد.

اکنون نيز که انقلاب و نظام سرافراز جمهوري اسلامي وارد دهه چهارم شده، موج فزاينده اي از پيشرفت هاي علمي، تحقيقاتي، صنعتي، پزشکي و... کشور را فرا گرفته است. بدون ترديد با تکيه بر توانمندي هاي جوانان مسلمان و مردمي که در مکتب حسيني رشد يافته و صلابت و استقلال را آموخته اند، آينده اي روشن و افقي درخشان فراروي ايران اسلامي خواهد بود.

اعتماد ملي

«سياست در دايره معقول» سرمقاله اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛با اعلا‌م احتمال كانديداتوري مهندس ميرحسين موسوي نخست‌وزير سال‌هاي دفاع مقدس آرايش انتخاباتي اصلا‌ح‌طلبان وارد مرحله نويني مي‌شود. اين موجب خرسندي است كه ميرحسين موسوي سرانجام پس از سال‌ها سكوت سياسي تصميم به ورود به عرصه سياست و كنش سياسي گرفته است. در سال‌هاي گذشته به دفعات از ايشان خواسته شده بود تا روزه سكوت را بشكنند و قدم به ميدان گذارند، حال به نظر مي‌رسد مجموع شرايط ملي و اوضاعي كه بر اردوگاه اصلا‌ح‌طلبان سايه افكنده ضرورت اين حضور احتمالي را تثبيت نموده است.

اينك در حالي كه فعاليت و تحرك اردوگاه اصولگرايان چندان روشن نيست، اصلا‌ح‌طلبان تمام سرمايه‌هاي خود را به ميدان آورده‌اند. حضور همزمان كروبي، خاتمي و ميرحسين موسوي هرچند از يك جبهه واحد و مشترك اما با ادبيات، مانيفست، اصول و برنامه‌هاي متفاوت مي‌تواند چشم‌انداز اميدبخشي را به روي آحاد نيروهاي اجتماعي و سياسي ايران بگشايد. در منشور و سپهر اصلا‌ح‌طلبان سه نمونه و الگوي تشكيل دولت و استقرار ماشين سياسي اصلا‌ح‌طلبي با طعم و مزه‌هاي متفاوت اين امكان را براي بخش‌هاي مختلف جامعه و نيروهاي سياسي فراهم مي‌آورد كه به مرحله بالا‌تري از عمل در جبهه مشترك سياسي دست يازند. اين مرحله بالا‌تر به معناي شفاف شدن اصول و برنامه‌هاي تشكيل دولت و عمل سياسي است. نامزدها از آسمان به زمين، از آرمان به واقعيت، از كلي‌گويي به جزئي‌نگري و از عوام‌گرايي به خواص‌نگري تنزل مي‌كنند. اصول و برنامه‌هاي روشني مبتني بر كيفيتي قابل اندازه‌گيري و كميتي قابل محاسبه تدوين و به مخاطبان و علا‌قه‌مندان خود ارائه مي‌دهند. در جبهه اصلا‌حات و در شرايط فعلي كه عده و عُده در دست مخالفان اصلا‌حات و رسانه‌ها محدود و امكانات ناميسور است، ورود سه چهره اصلي اصلا‌ح‌طلب و طرح نظرات و ديدگاه‌ها و ارائه برنامه‌هاي آنها در ميان مخاطبان حوزه فراگيري اردوگاه اصلا‌ح‌طلبان را گسترش و دامنه آن را ارتقا مي‌دهد. كانديداها مي‌توانند با گروه‌ها و لا‌يه‌هاي مختلف اجتماعي رابطه برقرار كرده و حوزه تعامل و اثرگذاري خويش را بالا‌ ببرند. با زبان‌هاي مختلف سخن بگويند و از ايده‌هاي متفاوتي حرف بزنند. تحرك اجتماعي و بسيج سياسي سازماندهي‌شده را چه در قالب احزاب و چه محافل سياسي وابسته به خود فعال نمايند.

آنگاه مي‌توان اميدوار بود كه در دوران پيش از انتخابات با تعامل و خرسندي و البته مبتني بر واقعيت‌هاي عرصه سياسي كشور، به يك مدل واحد و انتخاب هماهنگ در جبهه اصلا‌ح‌طلبان دست يابند.

اين رفتار هدفمند و عمل به قواعد سياسي مدرن امكان پيروزي و نتيجه‌‌بخشي را نيز ارتقا مي‌دهد. طرفداران اصلا‌حات را با انگيزه مي‌سازد، هزينه‌هاي سياسي را كاهش و شانس پيروزي را افزايش مي‌دهد؛ مدلي كه مي‌توان از آن استقبال كرد.

رسالت

«چهل سپيده سوگ» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم سيد مسعود علوي است كه در آن مي خوانيد؛ در اندوه اربعين عاشورائيان، اسپند روي آتشيم و در بي قراري مان «حسين» را زمزمه مي كنيم. اقيانوس عشق، شرمنده يك قطره خون حسين است. دردا و دريغا كه معماي عشق شيعه را شرح و بيان نتوان كرد و اين راز سر به مهر بر دل هاي دلدادگان، بسيار سنگين و فرساينده است. هر شبنم اشكي كه بر ديدگان ما مي نشيند، نماينده امواج خروشان غم در وجود بي تاب مان است. در بارگاه غم حسين است كه عزت يافته و شيعه گشته ايم. اشك ديدگان در عزاي اربعين امير حماسه، التهاب زلال دل است و گلاب گل هاي نينوا.اينك اربعين آلاله ها در منشور اشك پاك ديدگان باراني ما تكثير شد. در نگاه آسماني شيعه، تصوير ايثار اصحاب عشق را نظاره گريم. ياس هاي سرشك غمگنانه ما، شميم دلجوي كربلا دارد. اي ابرهاي اندوه! همپاي ديده آسمانيان، در اربعين هجران حسين با حسرت و حيرت بباريد. امروز بر كدام غم بگرييم و در فرقت كدامين يار، مويه كنيم؟ الهي! شكايت به درگاه تو آوريم از سنگيني مصيبت فقدان سبط حبيبت.

 امروز آبشار اشك پاك ملائك از ملكوت بر خاك عطرآگين كربلا، ريزان است. امروز نينوا، غوغاي كائنات است و مصلاي قدسيان و غمزدگان. امروز مرغ دل از اندوه فرقت حسين در آشيانه سينه، چاووش زيارت مي‌ خواند. كبوتر بي تاب دل، همپاي جان بي تاب مان امروز عزم سفر به زيارت عاشورائيان دارد. مقتل سومين ياس خونين بهار ولايت، برترين بهشت آرزومندان اهل نياز است. اي مزار مولاي قائمين! تو رواق عرش و صحن مصفاي ملكوت در گستره  خاكي مايي؛ درد عاشقان و دواي دلخستگاني؛ مطاف ملائك و مزار زائران باراني؛ هر روز وعده‌ اي و امروز به دل هزاران وعده ديدار تو داديم. يا سيد الشهدا! شفيع و شافي تويي و شفا و شفاعت از تو مي ‌جوييم. عطوف و رئوف، تويي و عطوفت و رافت از تو مي ‌خواهيم. كريم و سخي تويي و سخا و كرامت از تو مي ‌بينيم. تو حسيني و لطيفي و باران لطيف احسانت هماره روشنا بخش لحظه لحظه‌ هاست. نياز و عهد و نذر و آرزوي ما، يك لحظه ديدن ضريح زيباي توست.

اي نور مبين آفرينش! هلال ابروي تو بارز ترين بينه شيعه است.
چهل سپيده است كه سپيدار غم در دل شيدائيان ريشه كرده و فراق ياران عاشورا، اشك شيعه در فرات ارادت روان كرده است يا حسين!
«و واعدنا موسي ثلاثين ليله و اتممناها بعشر فتم ميقات اربعين ليله.»

با عشق لقاي يار، ماه محرم را سپري كرديم و در عاشورا ديده در خون نشانديم و اينك اربعين آمد و وعده ديدار حاصل شد.
امروز جابر دل با عطيه شوق به سوي كربلا راهي است و در اربعين، مزار شهيدان نينوا بوسه گاه خاكساران و دل نثاران امير حماسه و نور است. امروز هستي، حسين را زمزمه مي كند و عطشناكان ولايت، عباس بن علي را مي خوانند. اربعين، بيعت دوباره با عاشوراست. بعثت جان هاي ملتهب است و تكرار پيمان پايدار شيعه در غدير. اربعين، روز برائت از سلطه ستم و هنگامه عهد عاشقان شهادت است. يادمان روزهايي است كه خورشيد را فراز نيزه هاي جهل ديديم و بر مظلوميت فضايل، گريستيم. اربعين، تذكار آناني است كه حق نمايان، سلاح باطل گرفتند و بر روشناي حقيقت شوريدند. اينك ما عاشقان هدايت حسيني با تاسي به شاهدان عاشورا كه رقص شمشير بلا را به هيچ انگاشتند، شمشير غم به جان خريده و «بلي» گويان اهل ولا گشته ايم و سرانجام سرخ سيدالشهدا مي جوييم؛

زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت
زان كه شد كشته او، نيك سرانجام افتاد

اربعين، فرصت مجدد فرياد رساي ستم سوزي است، فرصت هم آوا شدن با سيد الساجدين (ع) و زينب كبري (س) كه احياگر امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح ناب حسيني بودند و حراست از ارزش هاي علوي، آموزه شكر و شكيبايي و رشادت شان است. ما درس استمرار ايثار ناب حسيني و عدل بي بديل علي از خروش زهرايي زينب آموخته ايم و بسان آن اسوه استقامت سرخ، تمامت هستي مان را فداي ساحت ولايت كنيم. زينب، صحيفه مصائب اولياء خدا، وارث فضايل صديقين، ثمره رنج انبياء، عصير خصايل صالحين و عصاره بذل مهجه قلب شهيدان است. زينب، آيينه تمام نماي درد جراحت سينه ام ابيها و انشقاق تارك مولا و شرنگ تنهايي مجتبي و حماسه سرخ عاشوراست. زينب، يادگار لحظه هاي نينوا و ملجا سالار شهيدان در هجوم بي نهايت شمشير بليه است.

خدايا! آفتاب پگاه اربعين، نمكپاش دل چاك چاك ماست. اينك در چهلمين سپيده شهادت غمگنانه و مظلومانه حسين، همصدا با سلاله امير عاشورا و مولاي نينوا خواهان، خامنه اي عزيز، با دلي سرشار از غم مي گرييم و اشك خويش را با تاسي به سيره آسماني مهدي آل هدايت، به خون عاشقان عاشورايي پيوند مي دهيم؛ «فاسئل الله الذي اكرم مقامك و اكرمني بك ان يرزقني طلب ثارك مع امام  (مهدي عليه السلام) منصور  من اهل بيت محمد  صلي الله عليه و آله. اللهم اجعلني عندك وجيها  بالحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره.»

آفتاب يزد

«تاكتيك انتخاباتي، استبداد نوين يا...؟» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛انتخابات دهم رياست جمهوري، شرايط آزار دهنده‌اي را بر اردوگاه اصولگرايان - و يا حداقل بخش‌هايي از آن - تحميل كرده است. آنها از يك سو ناچارند براي حفظ روحيه طرفداران و نيز براي قدرت نمايي در برابر تماشاگران بيروني، از موفقيت‌هاي مشعشع و بي نظيري سخن بگويند كه در دوره حاكميت بلامنازع اين جناح حاصل شده است. از سوي ديگر بسياري از آنها مي‌دانند كه نارضايتي عمومي در عرصه‌هاي گوناگون، موضوعي نيست كه بتوان آن را انكار و يا مخفي نمود. اين نارضايتي‌ها به خصوص در آستانه يك انتخابات سرنوشت‌ساز مي‌تواند سرنوشت سياسي كشور را در مسيري قرار دهد كه دقيقاً برخلاف آرزوهاي جناح حاكم است. نگراني از اين امر، اصولگرايان را بر آن داشت تا براي جلوگيري از نمايش نارضايتي مردم در صندوق‌هاي راي و بازگشت رقيب به قدرت، روش‌هاي گوناگون را تجربه كنند. وعده‌هاي رنگارنگ براي فرداي بهتر، القاي ناكارآمدي رقيب از طريق بازسازي برخي صحنه‌هاي كارشكني، تلاش براي بدنام كردن و وابسته نشان دادن رقيب، نااميد ساختن طرفداران كانديداي رقيب و كاهش انگيزه آنها براي شركت در انتخابات و نهايتاً تعقيب پروژه انصراف رقباي اصلي از طريق بزرگنمايي احتمال رد صلاحيتيا برخوردهاي پيش‌بيني نشده با آنها، روش‌هايي بود كه در فاز اول يعني فاز حذف زودهنگام رقيب به كارگرفته شد اما نتيجه‌اي در بر نداشت.

اما تلاش براي حذف زودهنگام رقيب، تنها تاكتيك اصولگرايان براي تداوم حضور در قدرت نبود. بلكه آنها از اوايل سال گذشته و در تمهيد مقدمات انتخابات مجلس هشتم، تلاش كردند نوعي رقابت درون جناحي را - البته به صورت نسبتاً كنترل شده - ساماندهي و سازماندهي كنند. اين راهكارِ ظاهراً خردمندانه با ‌آگاهي از يك واقعيت غيرقابل انكار طراحي شده بود. اصولگرايان مي‌دانستند كه پيامد تمام كاستي‌هاي ساليان اخير دامنگير جناح آنها خواهد شد و نمي‌توانند حتي مسئوليت بخش كوچكي از ناكامي‌ها را به عهده اصلاح‌طلبان بگذارند. پس در يك برنامه‌ريزي دقيق، بعضي از انتقادات - كه حق طبيعي اصلاح‌طلبان بود - از زبان حاميان دولت و برنامه‌ريزان اصلي اصولگرايان - كه مسئول مستقيم حوادث و ناكامي‌هاي دوره فعلي هستند- مطرح شد. با اين كار، اصولگرايان به دنبال آن بودند كه حداقل بخش‌هايي از جناح خود را در خصوص نابساماني‌ها و خلق مشكلات براي مردم بي‌تقصير بدانند. نتيجه ديگر اين اقدام، مبهم شدن فضا و ترديد مردم نسبت به مباني نقادي بود كه در دوره فعلي تحت حاكميت اصلاح‌طلبان قرار دارد. البته اين دوره، چندان دوام نيافت، زيرا بسياري از اصولگرايان مطمئن شدند كه نمي‌توانند مطالبه خود از احمدي‌نژاد براي كناره‌گيري به نفع كانديداي ديگر- كه انتقادات كمتري متوجه او مي‌باشد - را به كرسي بنشانند. از سوي ديگر آنها مي‌دانستند علني شدن اعتراضات موجود و فراگير شدن آنها، در واقع مهر تاييدي بر سخناني است كه در سه سال گذشته توسط اصلاح طلبان مطرح شد و هر بار به جاي دريافت پاسخ، با اتهام افكني‌هاي همراه با هتاكي مواجه شد. لذا عليرغم اعتراضات روز افزون و همه جانبه نسبت به عملكردهاي داخلي و خارجي دولت، ناگهان انتقادات فروكش كرد و بعضي از منتقدان ديروز به ثناگويان دولت تبديل شدند.

قاعدتاً مي‌توان حدس زد كه روند جديد نيز چندان قابل تداوم نيست. زيرا تعداد سوژه‌هايي كه هم‌اكنون براي انتقاد از دولت وجود دارد در حدي نيست كه مجموعه اصولگرايان حاضر باشند امتياز بهره‌برداري تبليغاتي از آن را به صورت انحصاري در اختيار اصلاح‌طلبان قرار دهند.

برخي اظهارنظرهاي انتقادي جديد در ميان اصولگرايان را تنها مي‌توان در همين راستا ارزيابي كرد. اين انتقادات نسبت به بعضي نقادي‌هاي درون جناحي قبلي، از گزندگي كمتري برخوردار است ولذا به نظر مي‌رسد با كنترل بيشتر، مطرح و سپس رسانه‌‌اي مي‌شود. البته هنوز مشخص نيست كه آيا در اين موضوع نيز روال سابق بر اكثريت اصولگرايان حاكم است و تصميم‌گيري نهايي بخشي خاص، به دستورالعمل قطعي براي همه آنها تبديل مي‌شود يا آنكه رفتار ويژه رئيس دولت نهم و افزايش دلخوري‌هاي درون جناحي، اعمال سياست پيشين را مشكل كرده است؟ اما هر چه باشد به نظر مي‌رسد خـط قــرمــز هـمــه اصـولـگـرايـان عـدم پـيـروزي اصـلاح طلـبـان - اعم از تندرو، معتدل، خط امامي يا... - مي‌باشد.

البته اين سياست‌ورزي، موضوعي رايج در عرصه سياسي جهان است و بسياري از سياستمداران ايراني نيز به آن تن داده‌اند لذا نمي‌توان اصولگرايان را به خاطر اين تلاش و ايستادگي در برابر خط قرمز ترسيم شده توسط ستاد فرماندهي و برنامه‌ريزي، مورد انتقاد قرار داد. اما آنچه مي‌تواند موجب تعجب، اعتراض و انتقاد باشدسخن ديروز مصطفي پورمحمدي و سخناني از اين قبيل است. او كه يكي از كانديداهاي احتمالي در جبهه اصولگرايان است ديروز به همفكران خود اطمينان داده است كه حضور او در انتخابات، از مجموعه آراي اصلاح‌طلبان مي‌كاهد! راستي چگونه ممكن است اين اتفاق بيفتد؟ آيا پورمحمدي در حوزه گفتمان و انديشه، مشابهتي با هيچ يك از كانديداهاي جبهه اصلاحات دارد كه با حضور او، بخشي از آرا از اردوگاه اصلاح‌طلبان خارج و به سبد راي پورمحمدي ريخته شود؟ قاعدتاً پاسخ به اين پرسش منفي است. پس لابد پـورمحمـدي قـرار اسـت مـاننـد اصلاح‌طلبـان به انتقاد از دولت بپردازد - همانطور كه در ماههاي اخير پرداخته است - تا بخشي از آراي مردم ناراضي را جذب كند. استقرار او در يك جايگاه مهم، اين شانس را براي او ايجاد كرده است كه با صداي بلند‌تر و امنيت بيشتر انتقادات خود را مطرح نمايد و از انعكاس نسبتاً فراگير سخنان خود نيز مطمئن باشد. اگر اين فرضيه درست باشد اصولگرايان در مقياسي ظاهراً محدودتر، به روال چند ماه قبل خود بازگشته‌اند تا در جذب بخشي از آراي مردم ناراضي با اصلاح‌طلبان شريك شوند. البته پورمحمدي نمي‌تواند تنها به انتقاد بپردازد.

اگر انتقادات پورمحمدي، تنها جنبه تبليغاتي نداشته باشد و هدف انحصاري او، جذب بخشي از آراي اصلاح طلبان نباشد او بايستي از اختيارات قانوني خود نيز براي پيگيري قانوني و رسمي بعضي موضوعات استفاده كـنــد كــه در آن صــورت، اقــدام او فـقـط يــك تـاكتيـك انتخـابـاتـي بـا هماهنگي سران جبهه اصولگرايي تلقي نخواهد شد. اظهارات اخير پورمحمدي از زاويه ديگري نيز قابل بررسي است. در ماه‌هاي گذشته هرگاه كه چهره‌هاي شاخص در جريان اصولگرايايي، سخني گفته‌اند يا اقدامي انجام داده‌اند كه مفهوم آن، عبور از احمدي‌نژاد و يا كاهش سهم او در جريان اصولگرايي بوده است بلافاصله حملات شديد عليه پيشنهاد دهنده به راه افتاده است. واضح‌ترين نمونه در اين خصوص، پس از پيشنهادهاي ناطق نوري و محسن رضايي مشاهده گرديد. اين استبداد نوين كه فراكسيون كوچكي از اصولگرايان به آن دامن مي‌زند شرايطي فراهم نموده است كه كمتر كسي از درون جبهه اصولگرايي، مي‌تواند با آسودگي در فكر ورود به رقابت‌هاي انتخاباتي رياست جمهوري باشد.

اگر از اين زاويه به سخنان پورمحمدي نگاه شود احتمالاً مي‌توان سخنان اخير او را براي ايجاد اطمينان در بعضي اصولگرايان دانست كه سناريوي انتخاباتي آنها با عبارت »فقط احمدي نژاد« تعريف مي‌شود. به عبارت واضح‌تر، پورمحمدي با اعلام اينكه حضور او در انتخابات، باعث كاهش آراي اصلاح‌‌طلبان خواهد شد به دنبال ايجاد حاشيه امن براي فعاليت انتخاباتي خود و مصون ماندن از گزند كساني است كه رفتار آنها به صورت خواسته يا ناخواسته نوعي فضاي استبدادزده در ميان بخش‌هايي از اصولگرايان ايجادكرده است. اظهارات پورمحمدي‌چه تاكتيك انتخاباتي باشد، چه فرار از »استبداد نوين« بايد نسبت به آ‌ن انديشه كرد و تا دير نشده، براي سالم‌سازي فضاي انتخاباتي تمهيدي انديشيد. اگر هم فرض سومي وجود دارد بهتر است پورمحمدي خود توضيح دهد تا ورود احتمالي او به عرصه انتخابات، پيشاپيش با شائبه‌هاي ناخوشايند مواجه نشود.

جمهوري اسلامي

«ايكاش آقاي رئيس جمهور...» عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد؛حضور مردم سراسر ايران در راه پيمائي يوم الله 22 بهمن امسال كه جشن سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي و ورود به چهارمين دهه عمر پربركت اين انقلاب بود واقعا شگفتي آفريد. همانطور كه ديديم و شنيديم رسانه هاي جهاني به عظمت اين راه پيمائي اعتراف كردند و حتي تعدادي از آنها به اين واقعيت تصريح نمودند كه نسل جوان ايران هم انقلابي است .

اين حماسه آفريني مردم كه 30 سال است ادامه دارد و همواره قوي تر مي شود مسئوليت دولتمردان را سنگين تر مي كند و اين نكته بسيار مهم را به آنها يادآوري مي نمايد كه مردم ايران با اصل انقلاب و نظام جمهوري اسلامي پيوندي مستحكم دارند و حضور آنها در صحنه هاي گوناگون به اشخاص مربوط نمي شود كما اينكه دستاوردهاي اين انقلاب نيز نبايد به نام اشخاص و گروه ها ثبت شود بلكه متعلق به ملت است و همه كساني كه در طول 30 سال گذشته در صحنه هاي مختلف و در مسئوليت ها و مديريت هاي مختلف حضور داشتند در شكل گرفتن اين دستاوردها نقش داشتند.

خوشبختانه اين نكته در اظهارات سخنران راه پيمائي 22 بهمن تهران كه آقاي رئيس جمهور بود به روشني مورد توجه قرار گرفت و به آن تصريح شد. آقاي احمدي نژاد در سخنان خود گفت : « در تاريخ ثبت بشود كه هيچكس نمي تواند دستاوردهاي ملت را به حساب شخصي يا گروهي واريز بكند » .

اين سخنراني نقاط قوت ديگري هم داشت كه عبارت بودند از اينكه سرنوشت بوش رئيس جمهور سابق آمريكا آئينه عبرت براي همه است براي ريشه كني جنايت و ناامني در جهان سران جنايتكار رژيم صهيونيستي و دولت بوش بايد محاكمه و مجازات شوند و اينكه پيروزي هاي ملت ايران و عشق و محبت ملت ها به اين ملت از الطاف خداست . تاكيد بر اين نكته كه دانشمندان ايران حصار تحقير و انحصار علمي استكبار را شكسته اند و راه رسيدن به همه قله ها را فتح كرده اند و اينكه برخلاف مستكبران ملت ايران علم را براي صلح و عدالت ميخواهد نيز از نقاط قوت اين سخنراني بود.

اما سخنراني آقاي رئيس جمهور داراي نقاط ضعف هم بود. قطعا در شرايط طبيعي لزومي ندارد افراد بگردند و نقاط ضعف ها را از يك سخنراني استخراج كنند و به رخ بكشند اما اين قاعده تا جائي جاري است كه نقاط ضعف كم اهميت باشند و تاثير منفي چنداني در جامعه نداشته باشند. در غيراينصورت تذكر نقاط ضعف نه تنها اشكالي ندارد بلكه لازم است و حتي ناديده گرفتن آن قابل توجيه نيست .

در ميان نقطه ضعف هاي سخنان آقاي رئيس جمهور در سخنراني 22 بهمن تهران تكيه ايشان برمقطع 1383 و ارائه آمارها برپايه تقسيم تاريخ ايران بر دو مقطع تا 1357 (سال انقلاب ) و تا 1383 (سال رئيس جمهور شدن آقاي احمدي نژاد) و گاهي تقسيم سالهاي بعد از پيروزي انقلاب به دو مقطع قبل از 83 و بعد از 83 بسيار عجيب و قابل تامل است . اين تقسيم بندي حداقل در 12 مورد و در اموري از قبيل افزايش دانشگاه ها و دانشجويان مقالات علمي اختراعات صنعت بودجه هاي مربوط به طرح هاي صنعتي توليدات كشاورزي نفت گاز ميراث فرهنگي ثبت آثار ملي كارهاي عمراني صادرات غيرنفتي و ... صورت گرفته و به ويژه تاكيد اصلي بر اين بوده است كه از سال 1383 تاكنون در اين زمينه ها پيشرفت ها بسيار بيشتر از سالهاي قبل از آن بوده است . عجيب تر اينكه در همين سخنراني از تعبير « در اين سه چهار سال اخير » يعني دوران دولت نهم استفاده شده تا چنين وانمود گردد كه كار اصلي را اين دولت انجام داده است !

علاوه بر اينكه چنين روشي با گفته خود سخنران كه در همين سخنراني بر اين نكته تاكيد كرده است كه « هيچكس نمي تواند دستاوردهاي ملت را به حساب شخصي يا گروهي واريز بكند » در تضاد است اصولا اين تقسيم بندي داراي سه اشكال اساسي است . اول آنكه بسياري از آمارها مخدوش هستند دوم آنكه بر فرض صحت آمارها همه ي آنها نتايج تلاش هاي دولت هاي گذشته هستند كه در شرايط سخت اقدام به پايه ريزي هاي اساسي و قوام بخشيدن به زيرساخت ها كردند و زمينه را براي اين بهره برداري ها فراهم ساختند و سوم آنكه راه پيمائي 22 بهمن اصولا محل سبك و سنگين كردن دولت ها نيست بلكه جاي به رخ كشيدن اقتدار ملت ونظام جمهوري اسلامي در برابر قدرت هاي استكباري و ظالم و فاسد جهان است . اين نكته هنگامي اهميت بيشتري پيدا مي كند كه توجه شود سخنران شخص رئيس جمهور است كه بايد در مقاطع مهمي همچون يوم الله 22 بهمن نماد عموم ملت باشد نه يك جمع خاص يا حتي يك دولت خاص . دولت ها ميآيند و مي روند و آنچه ميماند حاصل جمع كارهاي همه دولت ها با پشتيباني ملت است .

ايكاش آقاي رئيس جمهور به اين نكته ي مهم توجه مي كرد كه در سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي براي مردمي سخنراني مي كند كه به خاطر اشخاص در راه پيمائي شركت نكرده اند و نيامده اند درباره عملكرد يك دولت بشنوند بلكه براي حمايت از انقلاب و نظامي آمده اند كه متعلق به همه است و همه براي پيروزي و استمرار و اقتدار آن فداكاري كرده اند . مراسم ملي يوم الله 22 بهمن و جشن ورود به چهارمين دهه انقلاب را به بلندگوي تبليغات انتخاباتي تبديل كردن اقدام پسنديده اي براي يك رئيس جمهور نيست .

نقطه ضعف ديگر ناديده گرفتن دولت ها و مديراني است كه در طول نزديك به سه دهه براي به ثمر رسيدن طرح هاي علمي مهمي از قبيل ساختن و به فضا فرستادن ماهواره ها تلاش كردند . شروع اين كار بزرگ مربوط به اواسط دهه 60 است و همه خوشحاليم كه اكنون بخشي از آن به ثمر رسيده لكن ايكاش در مراسم به فضافرستادن ماهواره اميد و در سخنراني 22 بهمن كه به تفصيل درباره جزئيات آن سخن گفته شد اشاره اي هم به دولت هائي كه در اين كار بزرگ سهم داشتند مي شد. يكي از بزرگترين وظايف دولت اسلامي فرهنگ سازي است وقدرشناسي يكي از مهمترين عوامل فرهنگ سازي است كه متاسفانه فراموش شده است .

اعلام آمادگي ملت ايران براي مذاكره با آمريكا نقطه ضعف ديگر اين سخنراني بود. اعلام موضع در اين زمينه به رهبري اختصاص دارد و ديگران جز براي اجراي سياست رهبري نبايد وارد اين مقوله شوند. رهبر معظم انقلاب سال گذشته در سخنراني يزد ضمن برشمردن دلايل مخالفت با رابطه با آمريكا تصريح فرمودند كه « رابطه با آمريكا در حال حاضر براي ملت ايران نفعي ندارد و مطمئنا آن روزي كه رابطه با آمريكا براي ملت مفيد باشد بنده اولين كسي خواهم بود كه آنرا تاييد مي كنم » (روزنامه جمهوري اسلامي 15 ديماه 1386 ) .

با توجه به اين تصريح ديگران نبايد در اين موضوع حساس جلوتر از رهبري حركت كنند به ويژه آنكه انتظار اين بود كه پاسخ دولتمردان آمريكائي كه از مسئولان جمهوري اسلامي ايران خواسته اند مشت گره كرده خود را باز كنند در سخنراني 22 بهمن به نحو شايسته اي داده ميشد . اعلام آمادگي براي مذاكره حتي مشروط با آمريكا قطعا پاسخ شايسته اي به اين شرط گستاخانه دولتمردان آمريكائي نبود.

ابتكار

«رقابت هاي سياسي و آسيب هاي فرهنگي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم احمدبن واضح يعقويي است كه در آن مي‌خوانيد؛ که جغرافيدان و کاتب است، کتابي دارد به نام «مشاکله الناس لزمانهم و ما يغلب عليهم في کل عصر» به معناي «هم شکلي مردم با روزگار خود و با آنچه در هر دوره اي بر ايشان چيره شود.» در اين کتاب، تلاش نويسنده بر آن است که نظريه خود را مبني بر اين که در هر دوره، مردم بر پايه آداب، رفتار و گفتار حاکمان، تربيت يافته و با آنان هم شکلي مي نمايند، به اثبات برساند.او در اين کتاب، نمونه هاي تاريخي فراواني را براي اثبات مدعاي خود مي آورد که مردم چگونه در زمان هاي گوناگون تلاش مي کرده اند تا در نحوه سلوک و زندگي، شباهت و هم شکلي بيشتري به حاکمان پيدا کنند.البته از او که متعلق به پيش از قرن پنجم هجري است، نبايد انتظار داشت که نظريه اش با يافته هاي جامعه شناسانه جديد انطباق کامل داشته باشد. مهم اين است که ايشان کوشيده است تا با آوردن نمونه هاي گوناگون تاثيرگذاري سياسيون و حاکمان جامعه را بر فرهنگ و رفتار مردم جامعه به اثبات برساند.وادي سياست، اغلب وادي تامين منافع است و گاه براي دستيابي به منافع از خطوط ترسيم شده اخلاقي مي  گذرد.

وادي فرهنگ اما اخلاق محور است و اساسا عصاره اخلاق جامعه در فرهنگ تبلور مي يابد. پيروي فرهنگ از سياست، هرچند در جهان و در سال هاي اخير همواره رو به فزوني نهاده است، ولي هرگز با آن در منفعت محوري رقابت نکرده است، چرا که تاثيرات آموزه هاي فرهنگي، دير نمايان مي شوند، اما ماندگارتر از آموزه هاي سياسي هستند، براي همين، دولت ها کوشيده اند حتي از فرهنگ براي تسهيل روابط سياسي بهره جسته و مطالبات سياسي دلخواه خود را از راه نفوذ فرهنگي بر جوامع ديگر به خواست ثابت مردم و باور عادي شده آنان، تبديل کرده و راهي را در پيش گيرند که خواسته هايشان از زبان مردم آن جامعه بيان شود و به آرامي از خود چهره اي محبوب براي مردمي که در آينده از ميانشان سياستمداران تاثيرگذار برخواهند خاست، ترسيم کنند.از همين رو هزينه هاي اين هدف را هرگز به عنوان هزينه هاي فوت شده ارزيابي نکرده، بلکه آن را سرمايه برگشت پذيري مي دانند که نسل هاي آينده مي توانند بهره هاي آن را استحصال کنند.اما بهره اي که فرهنگ از فن آوري هاي نوين برده، اين است که سرعت انتقال آموزه هايش را از سال به لحظه تبديل کرده است.

در سال هاي نه چندان دور گذشته، براي آنکه از شيوه زندگي، آموزش، آداب و رسوم و باورهاي مردم ديگر ملل آگاهي يابيم، نيازمند مراجعه به سفرنامه هايي بوديم که پديد آورندگانش رنج سال ها سفر را تحمل کرده بودند تا گوشه اي از فرهنگ محصور در برهه ايي از زمان را برايمان ترسيم کنند، ولي اکنون لحظه هاي تغيير باورهاي فرهنگي جوامع را مي توان رصد کرد و از سير تدريجي تحولات فرهنگي آگاه شد.در سال هاي اخير، دولت ها همواره مغلوب مطالبات شهروندان براي ايجاد ارتباط با جهان بوده و براي اين منظور، با بهره گيري از آراي نخبگان، طرح هاي کوتاه و بلندمدتي را به کار بسته اند تا در تعامل با فرهنگ جهاني به يکباره مغلوب باورهاي وارداتي نشوند تا مجبور شوند سياست هاي خود را بر پايه آن باورها تغيير داده و نظام پيوسته جامعه را به لجام گسيختگي وارداتي پيوند دهند.هشدار نخبگان همواره بر اين محور بوده که تمرکز بر رقابت هاي سياسي مي تواند سياستمداران را از توجه به فرهنگ جامعه بازداشته و راه را براي پيدايش شهرونداني که از تعادل رفتاري بيرون مي روند، هموار کند که اين نيز خود در آينده مي تواند تهديدي براي جامعه و نسل هاي آتي باشد.

برخي از کشورهاي فروپاشيده شده شوروي، نمونه گويايي از اين دست هستند که تنها در برهه کوتاهي پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي که هنوز نظام هاي مقتدر تسلط خود را بر جامعه تثبيت نکرده بودند، شاهد خروج شهروندان از تعادل هاي رفتاري بودند و هنوز از ياد نرفته است که در سال 1991 در روسيه و کشورهاي تازه استقلال يافته شوروي سابق، جنايت ها به يکباره رو به فزوني نهاد و تا هنگامي که دولت ها نتوانستند تسلط و اقتدار خود را بر کشورهايشان تثبيت کنند، اين شيوه ادمه داشت. توجه به فرهنگ عمومي و ايجاد اعتماد در مردم، نه تنها يک ضرورت که يک نياز است و نمي توان بي آنکه فرهنگ جامعه را به استانداردهاي مورد قبول ارتقا داد، انتظار تعادل رفتاري در ميان مردم را داشت.

متاسفانه، در کشمکش هاي سياسي زودگذر مقوله فرهنگ، از آنجا که در مقايسه با برون دادهاي اقتصادي از خاصيت ديده شدن کمتري برخوردار است، مورد غفلت قرار گرفته و از آنجا که شاخص هاي تعيين ميزان اعتماد، ميزان خودباوري، ميزان پايبندي به مقررات، ميزان راستگويي، ميزان حفظ شئونات و... شاخص هاي ساده اي نيستند، نمي توان نظر قطعي در افت و خيزش اين شاخص ها در جامعه داد.گمان مي رود، نوعي عدم تناسب و کاريکاتوريزه شدن بخش هايي از جامعه در حال شکل گيري است که به يقين اثرات آن در سال هاي بعد نمايان خواهد شد; بنابراين، دستگاه هاي متصدي بررسي ميزان تعيين شاخص هاي نامبرده اگر وجود داشته باشند بايد به فکر حفظ و ارتقاي آموزه هاي فرهنگي در جامعه بوده و از رهگذر راهکارهاي متعادل سازي جامعه و بالا بردن سلامت فرهنگي جامعه از گسترش رفتارهاي نامتعادل جلوگيري کنند.رقابت هاي سياسي در هر جامعه اي ناخواسته مستعد ايجاد غفلت از فرهنگ است و اگر راهکارهاي جلوگيري از سايه پراکني رقابت هاي سياسي بر فرهنگ جامعه زودتر فراهم آيد، معلوم نيست فردا دير نباشد!

مردم سالاري

«تاملي بر فرهنگ عاشورا» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ابوالقاسم غلامي ماياني است كه در آن مي‌خوانيد؛ابتدا، اگر فرهنگ را پديده‌اي نرم افزاري، محسوس، غير ملموس و وراي هر چيز بدانيم، که عطر مهيج ادب، آداب، رسوم، اخلا ق و  بسياري از کنش هاي شايسته و سازنده است، با توجه به آموزه هاي فرهنگي، ملي و مذهبي خود ضمن بزرگداشت عاشورا آن را يک فرهنگ مي دانيم و انتخاب مي کنيم. از آن رو، سمت و سوي ما معلوم مي شود، انديشه، گفتار و کردار ما نيز نيک و سالم، سازنده و بالنده مي شود.

از آن جا که بهشت براي کساني است که چنين تقوايي را برگزيده اند، پس اعتقاد، ايمان و همسويي با فرهنگ راستين عاشورا دو دنياي ما را کفايت مي کند.

آري، تنها با آن باور مبارک است که زير بار ظلم نمي رويم و به کسي هم ظلم نمي کنيم. از سختي و دشواري و اشخاص نمي ترسيم و کسي را هم نمي ترسانيم. حق مي گوييم، ايثار مي کنيم، متعادل مي شويم، در مي يابيم، مي گوييم، بارور مي شويم، خوب عمل مي کنيم که در دونيا درهاي بهشت به روي ما گشوده است.

«مسلماني که داند مزد دين را نسايد پيش خدا الله جبين را» «اگر گردون به کام او نگردد»  «بگرداند به علم خود زمين را»کما اين که در حماسه عاشورا نيز عاشقان سينه سرخ کربلا  مصمم شدند، با ايثار جان خود، اصل دين را از تزوير، ريا و جهل و خرافه مبرا نمايند. چهره متظاهران به دين را که جز مسند ظاهري چند روزه دنياي دون نمي شناسند، بر ملا  سازند و از احدي نهراسيدند. با توجه به چنين فرهنگي، اميدواريم باور کنيم، اگر روي آن چيزي را که مي خواهيم تمرکز کنيم، به آن مي رسيم. مثلا : وقتي ما تصميم مي گيريم سالم باشيم، سلول هاي بدن ما که هر چند سال يک بار به طور کلي عوض مي شوند(مي ميرند و متولد مي شوند) و سلول هاي جديد سالم، جاي سلول هاي فرسوده را پر مي کنند; پس با تولد سلول هاي سالم، ما همه سالم مي شويم و سالم مي مانيم.و اگر بدانيم که ما منبع بي پايان انرژي هستيم و مي توانيم خود و مملکتمان را بسازيم، با نشاط بيشتر و اميدواري فزون تر به کارمان ادامه مي دهيم.

توجه: دشمن اين چيزها را خوب مي داند و نمي خواهد مردم جهان سوم مولد باشند و روي مطالب سازنده تمرکز کنند. چرا که، به مواد خام آنها نياز دارد و بايد آن را به قيمت هر چه ارزان تر بخرد و مصنوعات خود را نيز متقابلا  به مردم جهان سوم بفروشد، لذا با ايجاد تفرقه، خرابکاري و تزريق افکاري مخرب توسط مزدوران ظاهر الصلا ح آنها را از سازندگي باز مي دارند، چرا که اگر افکارشان متمرکز و هدفمند باشد، به آن چه که مي خواهند مي رسند.

 البته در کنار خرابکاري هاي دشمن، نمي توان اشخاص عافيت طلب را از نظر دور داشت که خود را به رنگ محيط استتار مي کنند، که گويي هيچ مسووليتي ندارند. همچنين دوستان نادان که آب به آسياب دشمن ريخته و با جهالت و حماقت خود جوانان را از مساجد و اماکن مذهبي و فرهنگي فراري مي دهند، نه تنها دين گريزي را باعث مي شوند، متاسفانه مشاهده مي شود که گاهي کارشان به دين ستيزي جوانان مي انجامد، چرا که جوانان با فطرت پاک خود گاهي تحريف ها و اکاذيب را به حساب اصل دين مي گذارند.

پس بايد مسوولا ن فرهنگي کساني باشند که خود را ساخته باشند و توان ساختن داشته باشند و براي رضاي خدا حق بگويند و حق بشنوند، تا شايد بتوانيم از اين گرداب نامرئي جان سالم بدر بريم و اين جانب به سهم خود به مسوولا ن ديني و فرهنگي يادآور مي شوم...
 براساس فرموده رسول گرامي اسلا م (ص) «کلکم راع و کلکم مسوول عن رعيته» بايد مواظب باشيم واحساس مسووليت کنيم.  چرا که دشمن چون نمي تواند اين  لو» لو» پرتلا » لو» را (يعني فرهنگ سازنده عاشورا را) از ما بربايد آن را تخريب مي کند.

از طرفي مثلا : اگر شادي فکر انسان را راحت و انسان را موفق مي کند و افکار آرام است که آماده دريافت هاي انرژي مثبت و سازنده مي باشد; با حيله و خرافه، افکار ما را از سازندگي خارج مي کنند، که مي دانند افکار آشفته، مشوش، متفرق، مغموم و منحط نمي تواند خلا ق و سازنده باشد. با اين وجود، بسياري از مومنان و متدينين آگاه با توجه به موهبت هاي بي انتهاي الهي با بيداري و بيدارسازي در پي نجات خود و جامعه با اميدواري به دوستي دادار داور، به تکاپو برخاسته اند. (خوشحالم که من در اين صف ايستاده ام)
 
«به نااميدي از اين در مرو اميد اينجاست      زياده از عدد قفل ها کليد اينجاست»

قرآن به ما مي گويد: خداوند هميشه با شماست، پيش روي شماست، کمک به حال شماست، از شما استقبال مي کند، پس چرا به استقبال او و فرامين او نمي رويم؟ آيا او امر خداوند جز اعتدال است؟ پس چرا، فکر خود را به جاي شادي، ترقي، تعالي، نوآوري، اصلاح طلبي و وحدت رويه، به بيماري و جنگ و غم و اختلاف و مرگ معطوف مي کنيم؟ از طرفي، مرگ پلي است بين دو عالم، يا دو زندگي، اما استعمار به توسط عمال نامرئي خود آنقدر آن را بزرگ جلوه مي دهد که خانواده و فاميل و دوستان و حتي قبيله اي ساعت ها، روزها، هفته ها و شايد ماه ها با رسومات دست و پاگير، به دل مشغولي هاي آن مشغولند و از سازندگي باز مي مانند.

اين امثال و صدها مشابه آن، به ما مي گويند که استثمارگران ما را زبون و ناتوان مي خواهند و هر روز براي بقاي خود ريشه در اعماق جوامع مي دوانند، يعني با ريا و تزوير جاي حق و حقيقت را مي گيرند و ناخواسته ملت هايي از اعتدال (که خواست خداوند است) خارج مي شوند و توده ها ابزار کارآمدي براي مقابله با آن ندارند.

اينجانب از خداوند خواستار عاشورا و عاشوراهاي ديگري هستم، تا شايد عده اي مردانه نقاب از رخ نامردان بگشايند و جهل و خرافه از دامن اديان بزدايند و سردمداران زر و زور را به جاي خويش بنشانند (شايد از همين رو است که ساير اديان الهي نيز هر يک منتظر ناجي  اي مي باشند).

ختم کلام اينکه، امروز هم شاهد عاشورا هاي ديگري هستيم، عاشوراي غزه، افغانستان، عراق، لبنان و هر کنار و گوشه جهان و خانه و دکان و اختلاف آراي مسلمين.  البته هر يک جلسه امتحاني است که هر کس موضع خويش را تبيين و در اين معرکه سهم خود را تعيين نمايد، که فرموده اند: «کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا».

قدس

«پروژه عبور از کرزاي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي قدس به قلم محمد ملازهي است كه در آن مي‌خوانيد؛ ادامه سفر « ريچارد هالبروک » نماينده ويژه «باراک اوباما» رئيس جمهور آمريکا از پاکستان به افغانستان و ديدار و گفتگو با حامد کرزاي رئيس جمهور و ساير مقامهاي افغان، از جهات متفاوت تري مورد توجه محافل سياسي و خبري در جنوب آسيا قرار گرفته است.

اين اولين سفر « هالبروک » به جنوب آسياست و او بعد از کابل وارد دهلي نو مي شود. نماينده ويژه رئيس جمهور آمريکا سفر خود را يک سفر حقيقت ياب مي داند و گفته است شنونده خواهد بود، بنابراين انتظار موضعگيري خاصي از « هالبروک » در اين سفر نمي رود، اما مهم گزارشي است که وي پس از بازگشت به آمريکا در اختيار اوباما قرار مي دهد.

با اين حال، سفر «هالبروک» در شرايطي که اختلاف نظرها بين حامد کرزاي و مقامهاي سياسي و نظامي آمريکا تشديد شده، اين برداشت را تقويت کرده است که بخشي از راهبرد جديد آمريکا در افغانستان مي تواند پروژه عبور از حامد کرزاي باشد.

گويا از نظر « باراک اوباما » و همکارانش در کاخ سفيد، حامد کرزاي متعلق به دوران قدرت نومحافظه کاران و جرج بوش رئيس جمهور سابق آمريکاست و اکنون که قدرت در واشنگتن جا به جا شده است، دستگاه حکومتي کابل از توان هماهنگي با شرايط تغيير يافته جديد برخوردار نيست و بايد فردي در دستگاه اداري متناسب با شرايط جديد در کابل به قدرت برسد. انتقادهاي تند متقابلي که آمريکايي ها و حامد کرزاي عليه يکديگر آشکارا مطرح مي کنند، بي ارتباط با همين واقعيت نيست.

آمريکايي ها تمامي گناهان قدرت طلبي مجدد طالبان را به گردن دولت کرزاي مي اندازند و خيلي آشکار فساد در دستگاه هاي دولتي افغانستان و ناکارآمدي دولت کرزاي را تبليغ مي کنند. در مقابل، حامد کرزاي ناتواني نيروهاي آمريکايي و ناتو در مقابله جدي با طالبان و کشتار غيرنظاميان را عامل قدرت طلبي دوباره طالبان مي داند و شيوه رفتار و عملکرد نيروهاي خارجي در کشورش را به چالش کشيده است.

در چنين فضاي ترديد آميزي، بي اعتمادي ميان دولت کرزاي و آمريکايي ها در سطح بالايي قرار دارد. سفر « هالبروک » و گزارش وي به « اوباما » مي تواند تکليف ساختار قدرت را در کابل مشخص کند. درک همين معناست که حامد کرزاي را مجبور کرده است مواضع تندي عليه سياستهاي آمريکا اتخاذ کند، اما بحثي که جدا از موقعيت دولت کنوني افغانستان وجود دارد، موضوع فرستادن نيروهاي بيشتر به افغانستان است که مي تواند اختلافها را ابعاد جديدي بدهد و حتي ممکن است به تشديد جنگ در افغانستان و گسترش آن منتهي شود؛ موضوعي که حتي بعضي از فرماندهان نظامي آمريکايي و ناتو مستقر در افغانستان درباره آن ابراز نگراني کرده اند.

صداي عدالت

«تلطيف طرح امنيت اجتماعي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛ درست در روزي كه احمدي‌نژاد در نامه‌اي به وزير كشور خواستار بازنگري در اجراي طرح امنيت اجتماعي شد و صريحا به او ابلاغ كرد در اجراي اين طرح " از اقدامات سليقه‌اي، مقطعي، غير منطبق بر اخلاق كريمه اسلامي و بعضا خشن و تخريب‌كننده شخصيت شهروندان به طور اكيد جلوگيري شود و گزارش كار را به صورت مستمر ارائه نمائيد" ريس پليس كشور و مجري طرح گفته است طرح ارتقاي امنيت اجتماعي با اقبال خوب مردم و مسئولان روبرو شده است. عقب‌نشيني دولت در اجراي طرح امنيت اجتماعي از هفته‌هاي پيش آغاز شده سه هفته قبل با اظهارنظر وزير كشور كه بر رعايت حقوق شهروندي مردم تاكيد مي‌كرد به نقطه عطف خود رسيد. اما اين چرخش روز جمعه با ارسال نامه رييس‌جمهور خطاب به محصولي نقطه اوج را تجربه كرد. احمدي‌نژاد در اين نامه با انتقاد از برخوردهاي سليقه‌اي از وزارت كشور به عنوان متولي اين طرح خواسته است " كساني براي اين امر مهم گمارده شوند كه خود عامل و متخلق و حقيقتاً پاک و دوستدار خلق خدا بوده و به مردم اعتماد داشته باشند." اين دستور در حالي ابلاغ شده است كه شكايتهاي زيادي از سوي مردم در بازه زماني اجراي طرح به واحد شكايت‌هاي مردمي ناجا رسيده است. آنچه از مفاد اين نامه به دست مي‌‌آيد متضمن اين نكته است كه دولت قصد دارد خود را مبرا كند.

اما احمدي‌مقدم فرمانده نيروي انتظامي كه طبق قانون از وزارت كشور براي اجراي طرح امنيت اجتماعي ماموريت دارد در گفتگو با فارس تاكيد كرده است:" تلاش پليس براي اجراي طرح امنيت اجتماعي در چارچوب قانون است. رعايت ادب و احترام در عين قاطعيت نيز از اصول رفتاري پليس به شمار مي‌رود. " همچنين در حالي كه در نامه احمدي‌نژاد بر حفظ حقوق شهروندي چنين تاكيد شده است: "حفظ و حراست از حقوق و كرامت شهروندان از وظايف اصلي حكومت است. در هر اقدام بايد احترام و كرامت آحاد جامعه در حد كامل و اجراي دقيق قانون به صورت اكيد مورد توجه قرار گرفته و رعايت گردد. احدي حق ندارد بدون حكم قضايي و يا شاكي حقوقي در امور شخصي مردم دخالت و يا از رابطه آنان با يكديگر استفسار نمايد كه در غير اينصورت خود امري خلاف و نوعي اشاعه فحشا خواهد بود. " احمدي‌مقدم عدم رعايت حقوق شهروندي در اجراي اين طرح را شانتاژ خبري رسانه‌هاي خارجي خوانده و گفته است: " موضوع شانتاژ رسانه‌هاي مخالف و غربي امري عادي است و برايمان اهميتي ندارد،‌ اين رسانه‌ها كارشان شايعه‌سازي و به راه انداختن جنگ رواني است." با اينكه احمدي‌مقدم در همايشي كه حدود دو هفته قبل برگزار شد صريحا از رفتار بد پليس با مردم انتقاد كرده بود جمعه از استاندارد بودن رفتار ماموران پليس خبر داده و گفته است:" رفتار پليس در بخش خدمات، رضايتمندي مردم را به دنبال داشته و بهتر از ديگر بخش‌ها است، رفتار پليس در بخش خدمات به استاندارد‌ رسيده است." وي بر اين نكته تاكيد كرده است كه: "براي بهينه‌سازي رفتار پليس اقدامات زيادي از قبيل تنبيه، تشويق و آموزش نحوه گفتار با مردم، رفتار با متهم و رعايت ادب و احترام درعين قاطعيت، صورت گرفته و اين اقدامات ادامه دارد.

" فرمانده نيروي انتظامي با اشاره به اين‌كه مأموران پليس سعي مي‌كنند، تا با ارشاد و راهنمايي مسائل را حل و فصل كنند، تأكيد كرده است: ‌"طرح ارتقاي امنيت اجتماعي با اقبال خوب مردم و مسوولان روبرو شد و پليس تلاش مي‌كند تا سقف كارش قانون باشد و مسائل را با اقدامات ارشادي، تذكر و اخذ تعهد حتي از كساني كه كج‌رفتاري داشتند برطرف كنند. " البته اقدامات ارشادي، تذكر و ... كه فرمانده نيروي انتظامي به آنها اشاره مي‌كند ناظر بر مواردي نيز هست كه بلوتوثهاي آنها در اينترنت و موبايل‌ها دست به دست مي‌چرخيد.برخي گمانه‌زني‌ها حاكي از اين است كه اين رفتار احمدي‌نژاد نوعي تبري‌جويي از اجراي طرح امنيت اجتماعي است. در حالي كه طرح حجاب و عفاف توسط دولت احمدي‌نژاد به وزارت كشور و نيروي انتظامي براي اجرا ابلاغ شد. اين طرح در دولت آقاي خاتمي تصويب شده بود اما خاتمي از ابلاغ آن به وزارت كشور خودداري كرد تا اينكه در زمان احمدي‌نژاد اجرا شد. اجراي اين طرح بيشتر از همه معطوف دختران و پسران جواني بود كه در مرز سني بين 16 تا 26 سال قرار داشتند.

اجراي طرح امنيت اجتماعي كه از بهار 86 آغاز شد موج‌هاي اعتراضي زيادي را برانگيخت كه اكنون به نظر مي‌رسد رييس‌جمهور سعي دارد انتصاب اين طرح به خود را منتفي کرده و در مرحله اجرا نيز سعي دارد دستور تلطيف بيشتر فضا را بدهد. نگاهي به يكي از بندهاي نامه رييس‌جمهور به وزير كشور كه بر استفاده از روش‌هاي فرهنگي تكيه مي‌كند، اين موضع‌گيري را آشكارتر مي‌كند: " در هر كار فرهنگي از جمله صيانت از حريم عمومي، روش‌هاي فرهنگي پايه و اساس كار است. اخلاق با اخلاق و محبت با محبت و معنويت با معنويت و اعتماد با اعتماد متقابل منتقل مي‌شود و گسترش مي‌يابد و كساني بايد براي اين امر مهم گمارده شوند كه خود عامل و متخلق و حقيقتاً پاک و دوستدار خلق خدا بوده و به مردم اعتماد داشته باشند... بنابراين در انتخاب افرادي كه مي‌خواهند ديگران را به اخلاق والا توصيه كنند بايد نهايت دقت بعمل آيد و پس از آموزش‌ها و تعليمات درست و بر مبناي انديشه حقيقي اسلام به كارگيري شوند. فضاي جامعه اسلامي بايد فضاي نشاط، سرزندگي، محبت و همدلي و پاکي و اعتماد باشد و همه در تحقق و تعميق و ترويج آن مسئولند."  

دنياي اقتصاد

«بخشنامه‌پذيري اقتصاد»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد؛اخيرا در توجيه دستور كاهش قيمت‌ها استدلال شده است كه: «اقتصاد بخشنامه‌پذير نخواهد بود، ولي عوامل اقتصادي حتما بخشنامه‌پذيرند.....

نبايد تصور كنيم كه با ابلاغ دستور كاهش قيمت‌ها كار غير‌علمي و عبثي شده و با بخشنامه نمي‌توان بازار را تنظيم كرد؛ چراكه در آزادترين اقتصادها هم مجموعه‌اي از بايدها و نبايدها داريم كه ابلاغ مي‌شود...».

اشکال نخست در اين استدلال، اشکالي روش‌شناسانه است. اقتصاد چيزي جز عاملين اقتصادي نيست و کل‌ها چيزي جز جمع اجزا نيستند. لذا اين تعبير که اقتصاد بخشنامه‌پذير نيست اما عوامل اقتصادي چرا، حرف صحيحي نيست. مي‌توان چنين برداشت کرد که گوينده از يک طرف متوجه فشار اجتماعي ناشي از اداره کردن بخشنامه‌اي اقتصاد بوده و پيشاپيش مي‌خواهد اين اتهام را نفي کند، اما از سوي ديگر قصد داشته تمايل دولت و نهادهاي دولتي براي انجام برخي مداخلات را توجيه کند، لذا به ورطه چنين خطايي افتاده است.
اشکال دوم سوءاستفاده از مفهوم بخشنامه است. بخشنامه مفهومي کلي است که مصاديق مختلف و محتواهاي گوناگون مي‌تواند داشته باشد. همين امر مي‌تواند زمينه سوءاستفاده يا استفاده نادرست از اين کلمه را فراهم کند. درست است که در همه جاي دنيا بخشنامه‌هايي به بنگاه‌ها اعلام مي‌گردد، اما مساله اين است که آيا محتواي بخشنامه‌هاي مذکور مشابه محتوايي است که دستورالعمل‌ كاهش قيمت‌ها دارد؟ به جاي تمسک به کلمه بخشنامه، بهتر است صريح‌تر صحبت کرد و از بيراهه رفتن پرهيز نمود. مساله اساسي اين است که الزام به کاهش قيمت امري قابل توجيه و متداول هست يا نه؟ گوينده چون مي‌دانسته که پاسخ به اين سوال منفي است، آن را در تعابير ديگري چون بخشنامه ابلاغ‌ کردن پوشانده است.

ساده‌ترين اصلي که مي‌تواند براي همه سياست‌گذاران اقتصادي مفيد فايده واقع شود، اصل اخلاقي دکارت به تعبير غربي‌ها و اصلي است که به اعتقاد شيعيان توسط حضرت علي(ع) بيان شده است و آن اين است که هر آنچه براي خود نمي‌پسندي براي ديگران نيز نپسند.
سياست‌گذاران اقتصادي قبل از اعلام هر بخشنامه (!) و سياستي، بهتر است با خود بيانديشند که اگر خود آنها در بنگاه‌هاي اقتصادي قرار داشتند، چگونه به اين بخشنامه يا سياست واکنش نشان مي‌دادند. اگر واکنش طبيعي آنها عدم کاهش باشد، حال مي‌توان آن را درک نمود. اينکه انسان‌ها به دنبال نفع بيشتر باشند اتهام منفي اي نيست، بلکه رفتار طبيعي آدمها در عرصه اقتصاد است. همه بنگاه‌ها به دنبال افزايش فروش و افزايش سهم خود در بازار هستند. لذا اگر کاهش قيمت‌ها رخ نمي‌دهد، حتما دليلي وجود دارد. کمترين دليلي که بلافاصله به ذهن مي‌رسد، اين است که با توجه به افزايش تورم و لزوم اصلاح دستمزدها متناسب با تورم، دليلي براي کاهش قيمت‌ها وجود ندارد. مسوول مذکور يا بايد استدلال کند که در يک بازار انحصار وجود دارد که در اين صورت به بهانه مقابله با انحصار به مقابله با انحصارکنندگان برخيزد و براي اينکه بايد از ابزارهاي مربوطه استفاده کند، يا بايد اثبات کند که عدم کاهش قيمت‌ها نتيجه يک تباني بوده يا بايد با ابزارهاي قانوني با تباني مقابله نمايد و به اين شکل نفع مصرف‌کنندگان را دنبال کند.

سرمايه

«اربعين حسيني با ياد دختر گرامي علي (ع)» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم عباسعلي سرفرازي است كه در آن مي‌خوانيد؛ با فرا رسيدن اربعين حسيني و سپري شدن 40 روز از سالگرد عاشورا دوباره اندوه و غم سراسر سرزمين هاي شيعه نشين را پر مي کند. مراسم چهلمين روز شهادت سالار شهيدان (ع) زنده دلان را در يادآوري دلاوري و حماسه سالار شهيدان گردهم مي آورد و مناسبت هايي اينچنيني به واقع براي افزايش آگاهي و معرفت ما برپا و برقرار شده است.

اگر امروزه يادآوري و گريه بر مظلوميت اهل بيت (ع) در دهه اول محرم منحصر نيست و اگر اين مراسم پس از کمتر از 14 قرن همچنان باقي است به واقع تلاش ها و رشادت هاي وارث راستين قيام امام حسين (ع) زينب بنت علي بن ابيطالب (س) به نتيجه رسيده است و نهالي که با خون پاک شهيدان کربلا آبياري شده بود به بار نشسته است. بسياري از نوحه ها و ذکر مصيبت ها در ايام محرم و اربعين حسيني با ياد دختر گرامي علي (ع) همراه است. شيعيان هرگز رويارويي زينب (س) و يزيد بن معاويه را فراموش نمي کنند و آنچه که در دل تاريخ بر جا مانده است ميراثي گرانبها براي فرهنگ و انديشه شيعه است. بانويي دلاور و سخنور در ميان جمعيتي که تنها و تنها براي جشن پيروزي و تماشاي خفت و خواري آل علي (ع) در کاخ ستم ستمگران تجمع کرده اند زبان به واگويي حقيقت مي گشايد و داغ تازه اي بر دل آنان مي نهد. زينب کبري (س) و امام سجاد (ع) غفلت و جهالت بي پايان مردمان را به يادشان آوردند و بي آنکه ذره اي از عظمت و مقام ايشان و خاندانشان کاسته شود از حق خويش در برابر جباران دفاع کردند. حضرت زينب (س) در تعبيري زيبا و بسيار بامعنا سرگذشت مسلماناني را که از امويان پيروي کرده و تن به خفت و خواري همراهي با آنان سپرده بودند، به پيرزن ريسنده اي تشبيه فرمودند که هر چه رشته و بافته است يکباره از هم شکافته و پنبه کرده است. گروه قابل توجهي از مسلمانان آن روزگار نيز به همين ترتيب عبادت و بندگي خود را با انحراف از راه راست، بي حاصل کرده و در کنار ظالمان ايستاده بودند.

حال که ما شيعيان مراسم اربعين حسيني را برگزار مي کنيم فرصت مناسبي است تا با بهره بردن از راز گرانبهاي نهفته در پس مراسمي اينچنيني حق طلبي و حق گويي را در جامعه گسترش دهيم و به اين ترتيب ريشه نفاق و فريب را بخشکانيم. حيات جاوداني جامعه ايراني - اسلامي ما در گرو پيروي از اين درس بزرگ است. مباد که ما هم هر چه را که رشته ايم با غفلتي ساده اما به واقع مرگبار يکباره پنبه کنيم. بجاست که به ياد آوريم در هر دوراني اين حق گويان و حق طلبانند که خود و فرهنگ و آيين شان را جاودانه مي سازند و براي فريبکاران جز بدنامي چيزي باقي نمي ماند. اميد است که ميراث داران شايسته آيين شيعه باشيم.

 

ارسال به دوستان
وبگردی