۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۶۵۳۳۷۸
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۹ - ۲۰-۱۱-۱۳۹۷
کد ۶۵۳۳۷۸
انتشار: ۱۳:۱۹ - ۲۰-۱۱-۱۳۹۷
گفت و گو با علیرضا صوفی، تاریخ پژوه

دخالت خارجی در انقلاب ایران، توهّم و «پارانویا»ی سلطنت‌طلبان است

نگاه توطئه‌باور در غفلت از عوامل داخلی و پیروزی کارتر و علاقۀ شاه به پیروزی جمهوری‌خواهان و تصور انتقام دموکرات‌ها ریشه دارد...

عصر ایران؛ رضا شاه‌ملکی- در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران بار دیگر برخی رسانه‌های خارجی ادعای دخالت خارجی را مطرح می‌کنند و این‌که به خاطر منافع خودشان به رفتن شاه رضایت دادند یا حتی مداخله و تحریک کردند.

همین موضوع را با دکتر علی‌رضا صوفی نویسندۀ کتاب‌هایی چون «نقش سیاست موازنه و نیروی سوم در تاریخ ایران» و « شوروی در ایران؛ از انقلاب سرخ تا کودتا» در میان گذاشته‌ایم:

در طول چهل سال گذشته برخی از سلطنت‌طلبان با چشم‌پوشی از عوامل متعدد داخلی، عوامل خارجی را باعث بروز یا پیروزی انقلاب می‌دانند. شما دراین باره چه نظری دارید؟

- در پاسخ به این پرسش ابتدا باید مقدمه‌ای را یادآور شوم. از ابتدای انقلاب مشروطیت جدالی پنهان و آشکار بین سلطنت‌خواهی مشروطه‌طلبان و استبداد شاه و دربار وجود داشته است. به عبارتی هواخواهان نظم دمکراتیک مبتنی برقانون درصدد بودند قدرت شاه را مطابق قانون اساسی سال 1906 به این امر معطوف و محدود کنند که شاه سلطنت کند نه حکومت.

مهم است بدانیم که بسیاری از طیف های سیاسی و مذهبی و حتی شخصیتی مثل امام خمینی تا قبل از سال 1342 در کتاب کشف‌الاسرار و تذکرات خود به محمد رضاشاه به صراحت اعلام می‌کردند شما نباید حکومت کنید بلکه باید مطابق قانون اساسی سلطنت کنید.

از همان ابتدای انقلاب مشروطیت اما محمدعلی‌شاه درصدد بود از محدودیت قانونی سلطنت به سوی حکومت‌گرایی روی آورد و به همین منظور مجلس اول را به عنوان مهم‌ترین مانع را از سر راه خود برداشت و سرانجام نیز با قیام مشروطه خواهان از صحنه سیاسی کنار گذاشته شد.

 این رویارویی در دوران رضاشاه نیز ادامه داشت...

- بله، درست است . در این دوران هم جدال سلطنت و اقتدار‌گرایی ادامه یافت و در دورۀ دوم حکومت رضاشاه یعنی از سال 1312 خورشیدی به بعد با تضعیف مجلس و نهادهای مستقل سیاسی و احزاب، قدرت حکومت بر نظام سلطنت مبتنی برقانون فزونی گرفت و حکومت وی با حمله متفقین به دلیلی فقدان یک پایگاه اجتماعی و سیاسی به راحتی فروپاشید.

این مقدمه در پاسخ به پرسش اصلی بود. لطفا درباره آن تصور یا توهم یا ادعا توضیح دهید.


  • بله، این مقدمه را گفتم تا به همین نقطه برسم. در دوران37 سالۀ حکومت محمدرضاشاه نیز همین ستیز در صحنۀ سیاسی تداوم یافت. از شهریور 1320 تا 1332 مشروطه‌خواهان در مجلس قدرت بیشتری به دست آوردند ولی سرانجام در سال 1327 به دنبال ترور ناموفق شاه در در قانون‌اساسی بازنگری صورت گرفت تا با اختیار انحلال مجلسین به دست شاه و تشکیل مجلس سنا وجهۀ حکومت‌گرایی برجنبه‌های سلطنت خواهی مطابق قانون اساسی مشروطه غلبه یابد. در واکنش به این جریانات بود که جبهه ملی به عنوان اعتراض شکل گرفت.

    هرچند در تشکیل آن از همۀ گروه‌های سیاسی حول محور مبارزه با استعمار و تسلط نفتی انگلستان در آن شرکت کردند اما اختلافات داخلی در میان گروه های تشکیل دهندۀ جبهه ملی موجب جدایی جریان‌های مذهبی و سیاسی از آن شد و سپس همراهی دربار و نیروهای ضد دموکراتیک با دولت‌های امریکا و انگلیس به منظور ضربه وارد ساختن به نهضت ملی و در اصل به منظور تقویت حکومت گرایی فرد محور خود کودتای 28 مرداد را رقم زد.

    از آن پس شاهد پیدایش ساواک و جریان‌های سرکوب‌گر هستیم. با سرکوب قیام ۱۵ خرداد و تغییرات در قانون اساسی و نیابت سلطنت فرح، سلطنت کردن در نظامی سیاسی به حاشیه رانده شد و بسیاری از جریانات و احزاب سیاسی مخالف از اینکه شاه باید سلطنت کند نا امید شدند واندیشۀ انقلاب و تغییردرساختار سیاسی در قالب فعالیتهای مسلحانه از سوی تمامی گروههای سیاسی شکل گرفتو سرانجام با فراهم شدن شرایط داخلی و بین المللی در آستانۀ انقلاب اسلامی روند سقوط حکومت شاه را سرعت بخشید.

    نقش پیروزی کارتر و طرح سیاست فضای باز را در این فعل و انفعالات را چگونه می‌بینید؟

    - پیروزی کارتر در شرایطی که هم گروه‌های سیاسی از سلطنت در چارچوب قانون اساسی نا امید شده بودند و به اندیشۀ انقلاب و سقوط حکومت روی آورده بودند،با هدایت امام خمینی یک فرجه و فرصت بین المللی را برای ضربه زدن به حکومت شاه پیش آورد.

  • دخالت خارجی در انقلاب ایران، توهّم و «پارانویا»ی سلطنت‌طلبان است

    نقش عامل خارجی در سقوط شاه را این گونه باید دید نه اینکه قدرت های خارجی توطئه کردند تا حکومت را براندازند. این نکته بسیار مهم است و ما تا کنون حتی یک سند از دخالت خارجی نیافته‌ایم که نشان دهد دولتی در سقوط شاه و روی کار آمدن جمهوی اسلامی نقش داشته است. با کمی تامل در می یابیم نه حکومت شاه و سازمان های امنیتی و سیاسی از جمله ساواک و نه سرویس‌های اطلاعاتی خارجی ازجمله سازمان سیا درک درستی از چگونگی رخداد انقلاب اسلامی نداشتند.

    با این حال دیدگاه توطئه‌باور در میان سلطنت‌طلبان رونق زیادی دارد.

    - به گمان بنده حکومت شاه و سلطنت طلبان دچار پارانویا شده بودند و هستند. استدلال تاریخی و سند تاریخی هم برای ادعای خود ندارند. آنها فکر می‌کردند سقوط سلطنت ناشی از یک توطئه از قبل تعیین شده بوده است.

    ظهور کارتر هم این باور آنها را تقویت کرد، چرا که شاه و دربار امیدوار بودند جمهوری‌خواهان که در زمان آیزنهاور یک بار شاه را با کودتا نجات دادند در انتخابات پیروز شوند و به همین دلیل هم از جرالد فورد رقیب جیمی کارتر حمایت کردند.

    و البته به عکس کارتر که نامزد دومکرات ها بود پیروز شد.

    بله. برخلاف انتظار آنان کارتر رأی آورد و ایجاد سیاست فضای باز این تصور توطئه‌گرانه را از سوی سلطنت طلبان تشدید کرد که دولت جدید آمریکا قصد انتقام گیری دارد. غافل از اینکه اندیشۀ انقلاب و تغییرات ساختار سیاسی به دلایل از پیش گفته درمیان مخالفان مذهبی و غیر مذهبی نهادینه شده بود و این اتفاقات بین‌المللی فرصت طلایی و یا به تعبیری یک فُرجه را فراروی مخالفان حکومت قرارداد.

    البته در بین محافل آمریکایی هم بر سر چگونگی مواجهه با ایران اختلافاتی بود. درست است؟

    نکتۀ مهم همین‌جا است. تفاوت دیدگاه‌های سیاسی در برخورد با مخالفان حکومت پهلوی در میان محافل سیاسی و نظامی آمریکا موجب شده بود که طرفداران حکومت پهلوی با تکیه بر دیدگاه توطئه‌نگر از نقش متغیر اصلی انقلاب یعنی شرایط داخلی غافل بمانند.

در واقع انقلاب از طبقۀ سوم جامعه که از دید حاکمان مغفول مانده بود آغازشد. در نتیجه فضای باز سیاسی در شرایطی اتفاق افتاد که اندیشۀ اصلاح در فرهنگ گفتمان سیاسی جامعه ایران جای خود را به انقلاب داد.

ارسال به دوستان
وبگردی