۰۸ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۸ دی ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۷۴۵۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ - ۲۴-۱۲-۱۳۸۷
کد ۶۷۴۵۴
انتشار: ۱۰:۲۴ - ۲۴-۱۲-۱۳۸۷

مهمترين سرمقاله های روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

اعتماد ملي

«پيامبر اخلا‌ق»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛فردا سوگلي آفرينش پا به عرصه وجود مي‌گذارد و خداوند فرشتگان را دستور مي‌دهد تا به تبار او تعظيم كنند چرا كه انسان كامل زاده شده است. و او راز رسالتش را فرهمند كردن مرزهاي اخلا‌ق مي‌داند (اني بعثت لا‌تمم مكارم‌الا‌خلا‌ق.) اخلا‌ق و مرزهاي آن پرتگاهي است كه همواره در كمين انسان‌ها است. معجزه راز رسالت پيامبر(ص) زماني آشكار مي‌شود كه درمي‌يابيم در طول قرون و اعصار با هر تمدن و هر نسبتي كه با پيشرفت و مدرنيستم داريم، بشر همواره در برابر لغزندگي‌هاي اخلا‌قي و انحرافات رفتاري آسيب‌پذير است.

دنياي امروز آكنده از بي‌اخلا‌قي‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است. نگاهي به كشتارها، جنگ‌ها، مهاجرت‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي كه گريبانگير انسان مدرن و امروزي است تصويري جز درماندگي و واماندگي در برابر انحرافات اخلا‌قي به دست نمي‌دهد. سياست و اقتصاد در جوامع امروزي هيچ نسبتي با اخلا‌ق و معنويت ندارد و انسان‌هاي امروزي را به ابزاري تهي از اخلا‌ق و هنجار و منش انساني بدل كرده است. انسان ديروز، امروز و هر زمان ديگري همواره به رسالت آخرين پيامبر(ص) نيازمند است. و اين شگفتي بزرگ پيامبر عظيم‌الشأن اسلا‌م است كه منشاء تمامي نابساماني‌هاي فردي و اجتماعي و جهاني را نبود اخلا‌ق و معنويت مي‌داند و خود را پيامبر اخلا‌ق و ايمان براي رهايي بشر در طول اعصار معرفي مي‌كند. امروز هم، بيش از هر زمان ديگري به او، به راه و ديانت او و به برنامه هدايت او نيازمنديم و اين راز بزرگ رسالت است.

ابتكار

«هدفمندي يارانه ها؛تکليفي قانوني مغفول از نگاه قانونگذاران» عنوان سرمقاتله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم اميرحسين کبيري است كه در آن مي‌خوانيد؛هدفمند سازي يارانه ها بر مبناي قوانين برنامه چهارم توسعه،ساختار نظام جامع رفاه وتامين اجتماعي و مديريت حمل و نقل و مصرف سوخت تکليف قانوني دولت است و مجلس محترم با حذف اين موضوع از بودجه 88 فرصت اجراي تکليف قانوني دولت را سلب نمود.

دولت خدمتگزار نهم با مشاهده وضعيت دشوار معيشتي مردم و نيز وجود شکاف عميق ميان فقير و غني، به شناسايي دلايل ناکارآمدي و عدم بهره گيري از تمام ظرفيت هاي اقتصادي کشور پرداخت که ماحصل آن "طرح تحول اقتصادي" بود. اين طرح; به منظور ايجاد تحولي اساسي در زيرساخت هاي اقتصادي کشور در راستاي تسريع در تحقق برنامه چشم انداز سال 1404 هجري شمسي و اصلا ح در بخش هاي مختلف اقتصاد کشور تدوين شد و هدف خود را دستيابي به ساختار اقتصادي همگون و منسجمي قرار داد که در آن، از منابع ملي حداکثر بهره برداري مطلوب صورت گيرد و کشور گام در مسير تعالي و توسعه نهد.

دولت با التفات به هدر روي پرداخت يارانه ها و عدم بهره مندي گروه هاي هدف از سياست هاي حمايتي دولت، لزوم اصلاح شيوه پرداخت يارانه ها از وضعيت فعلي و تغيير آن به طريق پرداخت نقدي را در قالب "هدفمند کردن يارانه ها" مورد توجه قرار داد و آن را در بودجه سال 88 ملحوظ داشت. ذکر اين نکته ضروري به نظر مي رسد که بحث هدفمند سازي يارانه ها يکي از تکاليف قانوني دولت است به اين معنا که دولت بايد نظام اطلاعاتي جامع کشور را به گونه اي تدوين کند که پرداخت يارانه به خانوارهاي پردرآمد کاهش يافته و يا حذف گردد و در مقابل ميزان يارانه اعطايي به خانوارهاي کم درآمد افزايش يابد. علاوه بر ماده 95 قانون برنامه چهارم توسعه که دولت را مکلف نموده است « به منظور استقرار عدالت و ثبات اجتماعي، کاهش نابرابري هاي  اجتماعي و اقتصادي، کاهش فاصله دهک هاي درآمدي و توزيع عادلانه درآمد در کشور و  نيز کاهش فقر و محروميت و توانمندسازي فقرا، ازطريق تخصيص کارآمد و هدفمند منابع  تامين اجتماعي و يارانه اي پرداختي، برنامه هاي جامع فقرزدايي و عدالت اجتماعي » را با محورهايي چون « گسترش و تعميق نظام جامع تامين اجتماعي در ابعاد جامعيت -فراگيري و  اثربخشي، اعمال سياست هاي مالياتي با هدف باز توزيع عادلانه درآمدها و تعيين خط فقر و تبيين برنامه هاي توانمندسازي متناسب و ساماندهي نظام  خدمات حمايت هاي اجتماعي براي پوشش کامل جمعيت زير خط فقر مطلق و نظام تامين  اجتماعي براي پوشش جمعيت بين خط فقر مطلق و خط فقر نسبي و پيگيري و ثبت  مستمر آثار برنامه هاي اقتصادي و اجتماعي بر وضعيت خط فقر، جمعيت زير خط فقر  همچنين ميزان درآمد سه دهک پائين درآمدي و شکاف فقر و جبران آثار برنامه هاي  اقتصادي، اجتماعي به سه دهک پائين درآمدي ازطريق افزايش قدرت خريد آنان » به مورد اجرا گذارد; قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامين اجتماعي مصوب 1383، مواد 10 و 16 اصول و سياست هاي يارانه اي، قانون مديريت حمل و نقل و مصرف سوخت و... از ديگر موارد مندرج در قانون است که دولت را ملزم به هدفمندسازي يارانه ها نموده است.به بيان بهتر; با وجود اينکه دولت مجوزهاي قانوني را براي اجراي هدفمند کردن يارانه ها در قالب قوانين متعددي که قبلا مجلس تصويب کرده بود، در اختيار داشت اما ترجيح داد با هدف مشارکت حداکثري ساير نهادها لايحه اي به مجلس شوراي اسلامي تقديم کند که مفاد آن پيش از ارسال رسمي به مجلس با همفکري اعضاي کميسيون هاي تخصصي به شور گذاشته شده بود.

در حقيقت، بايد اذعان داشت که بودجه 88 به عنوان سند مالي سال آينده همراه با لايحه هدفمند کردن يارانه ها به منظور ايجاد تغيير و تحولي ساختاري در شيوه نامناسب پرداخت يارانه ها، آغازگر تحولي بنيادين در ساختارهاي نادرست اقتصاد ايران محسوب مي شود. با اين وجود، اقدام مجلس هشتم در حذف بند الحاقي 31 لايحه بودجه مبني بر هدفمند کردن قيمت حامل هاي انرژي علي رغم مخالفت کميسيون تلفيق، به معناي استمرار مشکل مصرف انرژي است که اين امر، تراز بودجه را با مشکل مواجه خواهد ساخت. بخش مربوط به هدفمند کردن يارانه ها در بودجه سال 88 در شرايطي از سوي نمايندگان محترم مجلس حذف شد که تمام کارشناسان و صاحبنظران اقتصادي کشور بر ضرورت اجراي هدفمند کردن يارانه ها تاکيد دارند و معتقدند هر روز تاخير در اجراي اين مهم منافع بيشتري از ملت را ضايع و اثرات جانبي آن را فراگيرتر و اقدامات آتي براي اصلاح آن را سخت تر مي کند. در اين ميان، متخصصان امر با اشاره به حذف بند مهم هدفمند کردن يارانه ها از لايحه بودجه، اظهار داشته اند که « اين مساله بسياري از مسائل اجتماعي ما را تحت تاثير قرار مي دهد و مشکل ساز مي شود.

مجلس مي بايست يک طرح جايگزين به دولت ارائه مي داد و دولت را در بلاتکليفي رها نمي کرد. » بايد توجه داشت که به تعويق انداختن هدفمند کردن يارانه ها و توزيع گسترده آن با توجه به اين که براساس گزارشات مرکز آمار و بانک مرکزي دهک هاي درآمدي بالاي جامعه در حال حاضر از بيشترين يارانه استفاده مي کنند، نه تنها باعث از ميان رفتن شکاف ميان فقير و غني نمي شود بلکه ادامه اين روال نادرست، موجب بهره مندي اغنيا و دهک هاي بالاي جامعه از يارانه ها و فشار به اقشار محروم و کمتر برخوردار مي گردد. بدون ترديد، نمايندگان محترم مجلس هشتم در مقام "وکلاي ملت" به خوبي بر ابعاد سياست هاي نادرست پولي و مالي که موجب توقف چرخ هاي توسعه کشور مي گردد، واقف هستند و از اين رو، ضروري به نظر مي رسد در شرايطي که دولت عزم خود را بر کاهش وابستگي اقتصاد کشور به درآمدهاي نفتي و افزايش بهره وري و منطقي کردن مصرف حامل هاي انرژي در کشور جزم کرده و به کرات جسارت و شجاعت خود را در بر انداختن "طرحي نو" نمايان ساخته، شايسته است مجلس محترم نيز در اين گردنه تاريخي به تاييدات بخش کارشناسي تخصصي خود يعني کميسيون ويژه و تلفيق اهتمام ورزد تا رشد و تعالي ايران اسلامي در پرتو همکاري دولت و مجلس به بار نشيند.

كيهان

«اهداف اجلاس رياض» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛تحرکات سنگين عربستان بعد از پايان جنگ دي ماه غزه که به شکست مطلق رژيم هاي صهيونيستي، سعودي و مصر انجاميد بيانگر آن است که اين بار محور ياد شده از طريق به نمايش گذاشتن «امتيازات سياسي» درصدد بر هم زدن روندي است که به گمان آن ها اگر نبود امکان نداشت مقاومت به پيروزي برسد.

از هفته دوم بهمن ماه تا اين روزها چندين مقام سعودي به دمشق سفر کرده اند چندين بار مقامات مصري نيز وارد پايتخت سوريه شده اند و اردني ها نيز با ارسال پيام رسمي و اعزام نماينده سياسي تلاش کرده اند تا به اين روند بپيوندند. چندين جلسه در اين اثنا به ميزباني امير عبدالله پادشاه سعودي و با حضور بعضي از سران عربي و از جمله سوريه برگزار شده است که نزديکترين مورد آن نشست روز چهارشنبه گذشته در رياض با حضور ملک عبدالله پادشاه عربستان، حسني مبارک رئيس جمهور مصر، جابر الاحمد الصباح امير کويت و بشار اسد رئيس جمهور سوريه مي باشد.

پادشاه عربستان سعودي در اجلاس اقتصادي سران عرب در کويت که دو روز پس از پايان جنگ غزه برگزار شد اعلام کرد: «اينک زمان دفن اختلافات عربي فرا رسيده است» و وزير خارجه عربستان پا را از اين فراتر گذاشت و در مصاحبه با رسانه ها گفت: «اجلاس کويت اختلافات عربي را دفن کرد.» البته اين اظهارات از سوي رئيس جمهور سوريه رد شد. بشار اسد در گفت وگو با روزنامه اماراتي دارالخليج گفت: «ما اکنون در روند آشتي هستيم و نمي توانيم تأکيد کنيم که با يکديگر اختلاف نداريم.»

بلافاصله پس از نشست چهارشنبه رياض، حسني مبارک با ملک عبدالله پادشاه اردن در امان ملاقات کرد و رئيس دفتر مبارک آن را در ادامه مباحث اجلاس رياض خواند. از آن طرف عمرو موسي دبير کل اتحاديه عرب نيز راهي دمشق شده است و قرار است تا دهم فروردين ماه سال آينده اجلاس سران عرب در پايتخت قطر برگزار شود.

اين خبرها مجموعاً از فعال شدن خط مشترک رياض، امان و قاهره حول يک محور اساسي خبر مي دهد و بيانگر آن است که اين دولت ها براي آن «اهميت ويژه اي» قايل هستند براي شناسايي محور اساسي اين گفت وگوها دشواري وجود  ندارد همه مي دانند مقاومت اسلامي منطقه مهمترين مشکل سه کشور عربي (تروئيکاي عربستان، مصر و اردن) و نيز مهمترين مشکل رژيم صهيونيستي و آمريکا و بطور کلي غرب مي باشد. در اين ميان سوريه به دليل اينکه روابط استراتژيکي با ايران و مقاومت در فلسطين و لبنان دارد بشدت مورد توجه اين محافل مي باشد. محافل آمريکايي و عربي با صراحت از امکان جداسازي سوريه از ايران و مقاومت و نيز از امکان انتقال گفت وگوها از حول محور تشکيل دو دولت فلسطيني و اسرائيلي در سرزمين فلسطين به گفت و گو پيرامون صلح رژيم صهيونيستي با سوريه سخن گفته اند. مؤسسه سياست خاور نزديک واشنگتن براساس آنچه دو روز پيش کريستين ساينس مانيتور نوشت در يک جمعبندي از تحولات سياسي خاورميانه اعلام کرد آمريکا از طريق عربستان حداکثر تلاش خود را براي همراه ساختن سوريه با آمريکا به کار بسته است که اين همراهي مستلزم فاصله گرفتن از ايران است. اين روزنامه آمريکايي با صراحت از تضعيف محور عربستان- مصر در خاورميانه بعنوان دليل اصلي شکست اسرائيل در مواجهه با مقاومت فلسطين ارزيابي کرده است.

اما درباره مذاکرات چهارجانبه رياض و سفرهاي پي در پي مقامات مصر، اردن و عربستان به دمشق بايد ارزيابي دقيقي داشت چرا که موضوع مقاومت در خاورميانه مبناي قدرت ايران و سوريه در خاورميانه است و هرگونه خلل در آن مي تواند تأثيرات بنيادي و درازمدت بر خاورميانه بر جاي بگذارد. براي بررسي اين موضوع بايد گفت.

1- سوريه از سال 1346 از اشغال جولان و جبل الشيخ به دست رژيم صهيونيستي در رنج بوده است. اين دو نقطه فقط جنبه استراتژيکي و اقتصادي ندارند بلکه نوعي دعواي هويت  نيز براي دولت دمشق به حساب مي آيد و از اين رو سوريه بارها تلاش کرده است تا از طريق جنگ يا گفت وگو اين دو را بازگرداند. اينک سوريه خود را با يک «فرصت بين المللي» مواجه مي بيند و مي خواهد بخت آزادسازي جولان و جبل الشيخ را امتحان کند. از نظر بشار پيروزي مقاومت در غزه و پيروزي حزب الله در لبنان، «نياز به سوريه» را تشديد کرده  است. از سوي ديگر بشار اسد به بن بست رسيدن مذاکرات اعراب و اسرائيل پيرامون تشکيل دو دولت را يک زمينه خوب براي فعال شدن مذاکرات با سوريه و در نتيجه آزاد شدن جولان مي داند. اما دمشق نوعاً در برابر اين سؤال که آيا سوريه حاضر است تغييري در روابط خود با مقاومت بپذيرد نوعاً پاسخ صريح نمي دهد ولي بر اين نکته تأکيد مي کند که روند صلح بدون مشارکت دادن قدرت هاي منطقه اي از جمله حزب الله لبنان و حماس در فلسطين ممکن نيست.

2- عربستان سعودي و مصر مذاکره با سوريه را با هدف مهار ايران و مقاومت عربي منطقه دنبال مي کنند و  گمان مي کنند اگر سوريه را با اعطاي امتيازات مالي و سرگرم کردن به وعده آزاد شدن بلندي هاي استراتژيک جولان از مقاومت جدا کنند، زنجيره مقاومت در منطقه شکسته مي شود و دوباره جريان سنتي جهان عرب که بر «ناسيوناليسم عربي» - به جاي اسلام- و «غرب»- به جاي مردم خود- استوار است، احيا مي شود و اقتدار اين دو کشور باز مي گردد. چندي پيش رئيس جمهور مصر در يک سخنراني عمومي اعلام کرد: ايران در حال بلعيدن خاورميانه است و ما نمي توانيم سکوت کنيم. او اگر صراحت لهجه داشت مي گفت اسلام گرايي خاورميانه را تسخير کرده و بايد راهي را براي کنترل آن پيدا کرد. البته در عين حال بايد گفت مصر و عربستان خود در درون به يک نزاع پنهان نيز مبتلا هستند. مصري ها خود را رهبر جهان عرب مي دانند در حاليکه عربستان معتقد است اين جايگاه طي سه دهه گذشته از ميان رفته است.

3- اردن و کويت در اين معادله نقش مکمل را ايفا مي کنند و خود موضوعيت چنداني ندارند البته حضور کويت تأکيدي بر اصالت نقش عربستان و حضور  اردن تأکيدي بر اصالت نقش مصر در اين تحرک عربي است. ملک عبدالله اردن و شيخ احمد الصباح کويت منافع کشور خود را در اين محور تعريف کرده اند. بخصوص اردن انتظار دارد عربستان و کويت در دوره بحران اقتصاد جهاني او را دريابند.

4- عربستان و مصر در اين مذاکرات با مشکلات عديده اي مواجه اند يکي از اين مشکلات اين است که از سوريه مي خواهند که روابط نقد و مأثر با مقاومت که اساسي ترين وجه اقتدار دولت سوريه را تشکيل مي دهد، با وعده نسيه آزادي جولان معاوضه کند. بشار اگرچه جوان است ولي خوب مي داند که مذاکرات، وعده ها و ژست هاي سياسي دولت هاي عربي هيچگاه نتيجه بخش نبوده است. از اين رو رئيس جمهور سوريه بر اين نکته تأکيد مي کند که: «تفاوت هايي ميان توافقنامه صلح و خود روند صلح وجود دارد.»

5- آمريکايي ها بعد از جنگ 22 روزه عليه غزه تأکيد کرده اند که اسرائيل نمي تواند بجنگد و بايد به روش هاي سياسي براي بهبود شرايط خود فکر کند. در حال حاضر بعيد است که آمريکايي ها به تضعيف جدي روابط ايران و سوريه از يک سو و روابط سوريه و مقاومت اميدوار باشند آنان معتقدند کافي است سوريه کمي تغيير مسير بدهد و به موازنه رابطه بين دمشق و تهران از يک سو و دمشق و واشنگتن از سوي ديگر فکر کند. به اعتقاد آنان اين موازنه به ايران نيز مي آموزد که شتاب خود را در منطقه کم کند و به رژيمي تعاملي در خاورميانه بينديشد در اين صورت التهاب کنوني- يعني پيشروي اسلام گرايي در خاورميانه و جهان اسلام- کاهش مي يابد و امکان «مديريت تحولات» براي آمريکا فراهم مي شود. اما اين موضوعي است که در حدود گمانه زني آمريکايي ها، سعودي ها و... قرار دارد.

6- يک طرف اين ماجرا رژيم صهيونيستي است اين رژيم در شرايط ضعف مفرط قرار دارد و لذا به هيچ روي جرأت و قدرت مذاکره پيرامون جولان را ندارد و اگر هم مذاکره مي کند- به قول بشار- آماده انجام تعهدات توافق شده در مذاکرات نيست. رژيم صهيونيستي در تحليل دروني خود معتقد است که واگذاري جولان به فروپاشي موجوديت او مي انجامد کما اينکه عقب نشيني از غزه در سال 1384 را موجب فروپاشي امنيت خود ارزيابي مي کند. با اين وصف بسيار بعيد است که عربستان بيش از وعده اقتصادي بتواند وعده هاي سرزميني را براي سوريه محقق کند. از همين رو رئيس جمهور سوريه در مقابل ذوق زدگي مقامات مصر و عربستان با صراحت اعلام کرد: توافقنامه هاي صلح يک برگه بيشتر نيستند اما واقعيت اين است که اينک 500 هزار فلسطيني در سوريه هستند که بايد به خانه هاي خود بازگردند و جولان که بايد به سوريه بازپس داده شود و تا آن موقع هيچ اتفاقي نخواهد افتاد.

7- اما در عين حال نبايد از کنار تحولاتي که حول محور مهار مقاومت دنبال مي شود و بدون ترديد يک پروسه آمريکايي- صهيونيستي است عبور کرد. مقاومت در جنگ هاي 33 و 22 روزه به پيروزي درخشان و اعجاز گونه دست يافته است ولي يادمان باشد براي آنکه در فرآيند سياسي حزب الله بر توطئه گران غالب شود 19 ماه- حد فاصل آغاز اعتصام تاريخي حزب الله در نيمه دوم آبان 1385 تا اجلاس لبناني دوحه در آخر ارديبهشت 1387- تلاش کرد. براي خنثي کردن توطئه هاي سنگين سياسي، درايت بيشتر و زمان بيشتري نياز است اين موضوعي است که دستگاه سياست خارجي ما بايد بيش از هر دستگاه ديگري به آن توجه کند.

رسالت

«باران هور و بشارت نور» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم سيد مسعود علوي است كه در آن مي‌خوانيد؛نه مكه كه، هستي شكوفه باران باغ ولادت شد. درياچه درد خشكيد و كنگره جهل جباران فرو فتاد و آتشكده جائران به خاموشي گراييد. صحيفه سياه ستم به هم پيچيد و ياس هاي سعادت در كوير فترت روييد.

از آسمان اميد، باران هور باريد و از مهتاب، قطره هاي بشارت و نور تراويد. از وراي اعصار انتظار، يوسف سپيد سيماي مشكين چشم دلربا آمد. يعقوب جان به اشارتي از ملكوت با اشك اشتياق و تلواسه دل به استقبال رسول يار، شتابان شد.

روح بهاران زمين از آفاق وصال دميد و عطر عطا از عرش اعلا به سراي آفرينش رسيد. مسجود ملائك و محمود خلائق و مصطفاي دلدار و امير دلشدگان، خرامان به محفل دلخستگان آمد. مسيح(ع) از عرش به زير آمد و در قدوم محمد(ص) شمع شعف افروخت و موساي عمران(ع) با عصاي ارادت، درياي شوق شكافت. سرادق توحيد و رايت نور در وادي وداد، برافراشتند و هلهله اهل نياز به آسمان برخاست. درخت رنج رسولان و شاخه اشك نيكان به ثمر نشست و ثمره شگرف و شاداب خلقت، پديدار گرديد.

ستاره و ياس از آسمان ايمان باريد. سپاه سپيده بر جنود ظلمت تاخت. آبشار بشارت و نويد اميد، ريزان شد. خستگان زمين و مظلومين زمان را توان و تبسم به جان و لب نشست. بر دشت خشك خاطرات رنج و جهل و جفا، سبزه صدق و عشق و صفا روييد و درخت سترگ رسالت، باليد. محمود آسمانيان از عرش عنايت يار به جمع اهل نياز آمد. آمد محمد و عطر سحر در سراي دل پيچيد. آمد محمد و بارگاه باهر مهر بر بسيط خاك بر پا شد. آمد محمد و بوستان عاشقان گل افشان شد.
 
السلام عليك يا رسول الله!
سلام بر امير عارفان و امين مومنان!
سلام بر تو اي پاك تر از نسيم صبحگاهان! اي شفيعستان ياران، اي روح نيايش، اي نور ناب يار!

با كدامين زبان و قلم، وصف تو شايد كه افلاك، رهين خلقت توست؛ «لولاك لما خلقت الافلاك.» معراج تو لقاي يار است و معراج ما محراب ابرويت. مكتب تو رحمت رحيم است و آيين ما خورشيد نگاهت. قبله تو ذات حميد است و كعبه ما زلف سياهت. تو عبد نور سماواتي و ما عبيد نور سيمايت. تو ساجد آستان يكتايي و ما خاضع خلق يكتايت؛ «انك لعلي خلق عظيم.»

آسمان بار امانت عشقت نتوانست كشيد و قرعه ارادت به نام ما  بي دلان زدند.اي آخرين رسول نگار و اولين وقار بهار!
در قدوم تو ياسمن ها به سجده افتادند و آواي رضايت و شكر از قنوت سپيداران برخاست. دل هاي پاك عاشقان، حراي دوباره  گام هاي تو باد. ميلاد تو آغاز انتشار فضايل است يا طه! پدر و مادرم فداي يك تبسم مليح تو باد. گلخند قدسي رضايت تو مي جوييم و كرامت باران نگاهت. كاش مناداي بشارت تو باشيم و پذيراي مخلص انذارت؛ «انا ارسلناك شاهدا  و مبشرا  و نذيرا.» نگاه رافت تو هماره بر امت يكتاپرستت باد. امروز مدينه، مسرور نزول گام هاي عرشي ديگري است. آيينه دار آئين آسماني امين عاشقان(ص)، صادق آل ياسين(ع) با حضور خدايي خويش، قدم بر آستان ديده ايمانيان گذاشت. انشراح سينه سترگ نبي، علم علي، حلم حسن، حماسه حسين و سطوت زهرا دوباره در مدينه هويدا شد.طلوع سپيده صادق و فجر حقايق برآمد و گوهر دانش و عشق و قيام، تابيد و انوار اسرار آل طه، تاريخ عاشقان را فرا گرفت.

ميلاد مهر آسمان رسالت، محمد مصطفي، خاتم الانبياء(ص) و ولادت با جلالت ستاره سپهر ولايت، صادق آل محمد(ع) خجسته باد.خدايا! به سيماي دلرباي حبيبت سوگند؛ ما مريدان نبوت و ولايت را در طريق انبياء و اولياء برگزيده ات مستدام و مقاوم بدار و توفيق اطاعت از نايب ولي عصر(عج)، خامنه اي عزيز را هماره قرين راهمان گردان.

آفتاب يزد

«سوگند فراموش شده!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛پانزده روز پيش، سايت متعلق به احمد توكلي خبري را منتشر كرد كه نشان مي‌داد گزارش تفريغ بودجه سال 86 كل كشور به مجلس ارسال شده است. براساس مندرجات سايت «الف»، در عملكرد بودجه‌اي دولت در سال 86 انحرافات گسترده‌اي وجود داشته است كه مازاد استفاده هزاران ميليارد ريالي شركت‌هاي دولتي نسبت به بودجه مصوب و عدم تخصيص برخي تسهيلات مربوط به اقشار ضعيف و كم درآمد جامعه، بخشي از آن انحرافات بود. پس از انتشار خلاصه گزارش، توقع مي‌رفت كه مشروح آن نيز در صحن علني مجلس قرائت شود و در اختيار رسانه‌ها قرار گيرد. اين اقدام از آن جهت اهميت داشت كه قطعاً بر تصميم‌گيري نمايندگان مجلس در پذيرش يا رد احكام بودجه سال 88 تاثير مي‌گذاشت. اما اخبار غيررسمي حاكي از آن است كه بعضي فشارها در داخل مجلس، مانع توزيع مشروح گزارش در ميان نمايندگان مجلس شده است. به عبارت ديگر، نمايندگان مردم در حالي بودجه 280 هزار ميليارد توماني سال 88 را در اختيار دولت گذاشتند كه از عملكرد دولت نسبت به بودجه سال 86 اطلاع كافي ندارند.

البته هنوز به طور دقيق مشخص نيست كه چه اشخاص و كدام عوامل مانع دسترسي نمايندگان مردم به گزارش عملكرد دولت در سال 86 شده‌اند. آيا مثلاً نزديكي انتخابات و نگراني از كاهش اعتماد مردم به ‌»دولت اصولگرا« در اين موضوع نقشي داشته است؟ آيا عوامل عدم توزيع گزارش تفريغ، همان كساني هستند كه در سال 86‌اعلام كردند: »با دولت مشكلاتي داريم اما براي حفظ وحدت اصولگرايان، سكوت مي‌كنيم«؟ شايد هم تصميم به ممانعت از توزيع گزارش تفريغ بودجه را بايد متاثر از اراده كساني دانست كه چند روز قبل با صراحت بر كنترل انتقادات از دولت نهم - به خاطر جلوگيري از بهره‌برداري اصلاح‌طلبان- تاكيد كردند! ‌ممكن است دلايل ديگري نيز براي اين كار وجود داشته باشد. مثلا شايد تصميم‌گيران مجلس هم به همان نتيجه‌اي رسيده‌اند كه رئيس جمهور اخيراً اعلام كرد: »اشتباه ديوان محاسبات در بررسي عملكرد دولت!« البته اين فرض نمي‌تواند چندان دقيق باشد اما هر يك از فرضيات فوق كه پذيرفته شود سكوت و مخفي‌كاري نمايندگان مجلس، برخلاف سوگندي است كه در بدو ورود به مجلس توسط هر يك از نمايندگان ادا مي‌شود: »من در برابر قرآن مجيد به خداي قادر متعال سوگند ياد مي‌كنم و با تكيه بر شرف انساني خود تعهد مي‌نمايم... به حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پايبند باشم، از قانون اساسي دفاع كنم و...«

آيا سكوت در برابر انحراف بودجه، بي اعتنايي به احكام صريح قانون اساسي نمي‌باشد؟ در مقابل، اگر ديوان محاسبات به عنوان بازوي نظارتي مجلس، تا اين حد دچار خطا باشد كه بر عليه دولت گزارش‌هاي غيرواقعي بدهد، آيا سكوت در برابر اين نقيصه را مي‌توان در راستاي پايبندي سوگندي دانست كه در بخشي از آن بر حفظ حقوق مردم و مصالح كشور تاكيد شده است؟ در گزارش سايت »الف« به اين نكته اشاره شده است كه: »شركت‌ها و بانك‌هاي دولتي به تنهايي 6 برابر بودجه عمومي دولت به شكلي غيرقانوني هزينه كردند كه اين بي انضباطي شديد مالي توسط شركت‌هاي دولتي نه فقط فقدان بهره‌وري در اين موسسات را به كل اقتصاد تسري داده، بلكه فضا را براي شركت‌ها و كسب و كارهاي خصوصي نيز تنگ‌تر كرده است«. در صورت دقت و صحت اين گزارش علاوه بر زيرپا گذاشته شدن قانون و نقض قانون اساسي، دستورالعمل رهبري نظام در خصوص اجراي اصل 44 قانون اساسي براي كوچك شدن حجم دولت نيز توسط مسئولان دولتي مورد بي‌توجهي قرار گرفته است. آيا سكوت در اين خصوص، نقض آشكار سوگند نمايندگي نيست؟ اگر نمايندگان مجلس معتقدند كه مصوبات قانوني آنها در راستاي منافع مردم است بايد بپذيرند كه بي‌توجهي دولت به اين مصوبات، مفهومي جز زيرپا گذاشتن حقوق و مصالح ملت ندارد. چنانچه سكوت امروز نمايندگان در راستاي اجراي اين توصيه يك چهره تاثيرگذار مجلس باشد كه »تضعيف دولت به نفع اصلاح‌طلبان ممنوع« آيا اين سكوت هيچ تناسبي با سوگند نمايندگي دارد؟ نگارنده گمان مي‌كند شأن اكثر نمايندگان بالاتر از آن است كه سوگند خود را نقض كنند. پس شايد خوشبينانه‌ترين توجيه آن باشد كه آنها را دچار فراموشي نسبت به سوگند خود بدانيم. اگر اينگونه است ‌‌نمايندگانِ خود در مجلس را دعوت مي‌كنيم يك بار ديگر سوگند زير را مرور كنند و ‌آنگاه ميزان تطابق برخي عملكرد‌هاي خويش از جمله سكوت در برابر اخبار منتشره نسبت به گزارش تفريغ بودجه 86 با اين سوگند را نيز بسنجند.

«من در برابر قرآن مجيد، به خداي قادر متعال سوگند ياد مي‌كنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مي‌نمايم كه پاسدار حريم اسلام و نگاهبان دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي باشم. وديعه‌اي را كه ملت به ما سپرده به عنوان اميني عادل پاسداري كنم و در انجام وظايف وكالت، امانت و تقوي را رعايت نمايم و همواره به استقلال و اعتلاي كشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پايبند باشم، از قانون اساسي دفاع كنم و در گفته‌ها و نوشته‌ها و اظهارنظرها، استقلال كشور و آزادي مردم و تامين مصالح آنها را مد نظر داشته باشم.»

جمهوري اسلامي

«اوباما ادامه خصومت با ايران»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوي اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛باراك اوباما رئيس جمهور جديد آمريكا مانند اسلاف دموكرات و جمهوريخواه خود تحريم هاي ايران را براي يكسال ديگر تمديد كرد. براساس اين تحريم ها شركت هاي آمريكائي از كمك به توسعه صنعت نفت ايران تجارت با تهران صادرات و واردات با ايران و سرمايه گذاري در كشور ايران ممنوع مي باشند.

اين اقدامي است كه از سال 1374 روساي جمهور آمريكا هر ساله عليه ملت ايران انجام دادند و هيچ تفاوتي ميان دو حزب دموكرات و جمهوريخواه در اين زمينه وجود نداشته است . امضاي سند تحريم ايران در طول 13 سال گذشته يكي از دلايل برخورد خصمانه دولت آمريكا باملت ايران بوده و اكنون نيز اين اقدام باراك اوباما نشان داد اين خصومت همچنان ادامه دارد.

مبادرت به چنين اقدامي توسط روساي جمهور قبلي آمريكا امري طبيعي بود زيرا آنها در گفتار نيز خصومت خود را نسبت به ملت ايران اعلام مي كردند. در اين ميان باراك اوباما رئيس جمهور جديد آمريكا تلاش مي كرد خود را با اسلاف خود متفاوت نشان دهد و چنين وانمود كند كه درصدد ايجاد تغيير در سياست خارجي دولت آمريكا مي باشد تا آنجا كه حتي كلمه « تغيير » را شعار اصلي و محوري تبليغات انتخاباتي خود قرار داد و با تكيه بر همين شعار توانست به كاخ رياست جمهوري راه يابد. از چنين شخصي انتظار اين بود كه راهي مغاير با راه پيشينيان خود در پيش بگيرد و حتي انحرافات آنها را نيز جبران كند. اما عملكرد باراك اوباما نه تنها تاكنون با چنين انتظاراتي منطبق نبوده بلكه وي درست برخلاف اين مسير و كاملا منطبق بر مسير اسلاف خود عمل كرده است . او به اشغال افغانستان ادامه داده در مورد پايان دادن به اشغال عراق نيز به وعده هاي خود عمل نكرده از رژيم صهيونيستي حمايت كرده در برابر جنايات صهيونيست ها در غزه سكوت پيشه كرد و جمهوري اسلامي ايران را نيز متهم كرد كه تهديدي براي امنيت ملي آمريكا محسوب مي شود. اوباما در پيامي كه روز پنجشنبه به كنگره آمريكا فرستاد مدعي شد ايران در تضاد با منافع آمريكا در منطقه عمل مي كند.

تحريم ها عليه ايران در زمان رياست جمهوري كلينتون كه او نيز از حزب دموكرات بود آغاز شد و بهانه اين تحريم ها اتهامات واهي و بي اساسي بود كه آمريكا به ايران وارد كرد و دولت ايران را حامي تروريسم دانست و بازي شيطنت آميز نسبت دادن تلاش براي دست يابي به سلاح هاي كشتار جمعي را عليه كشورمان آغاز كرد. بعد از پايان دوران كلينتون اين بازي توسط بوش كوچك نيز كه از حزب جمهوريخواه بود ادامه يافت و هر سال اين تحريم ها تمديد شد و اكنون اوباما نيز عليرغم ادعاهاي پرزرق و برق خود نه تنها اين تحريم ها را تمديد كرده بلكه ايران را به عنوان يك تهديد عليه امنيت ملي آمريكا متهم كرده است .

اقدام خصمانه باراك اوباما عليه ايران نشان داد كساني كه تاكنون به هردليل تصور مي كردند مي توانند روي او به عنوان كسي كه با اسلاف خود فرق دارد حساب كنند كاملا در اشتباه بودند و كساني هم كه معتقد بودند بايد براي قضاوت درباره رئيس جمهور جديد آمريكا مقداري منتظر بمانند و عملكردهاي او را ببينيد اكنون زمان قضاوت درباره او فرا رسيده و ديگر درنگ جايز نيست . واقعيت همانست كه رهبر معظم انقلاب هفته گذشته در ديدار رئيس جمهور تركيه با صراحت بيان كردند. ايشان ضمن برشمردن خطاهائي كه آمريكا در عراق و افغانستان مرتكب شده و با تاكيد بر اينكه موضع دولت كنوني آمريكا در مساله غزه نيز يكي ديگر از خطاهاي بزرگ آمريكاست تصريح كردند : « دولت آمريكا درحال ادامه همان مسير قبلي است و هيچ نشانه اي از تلاش براي جبران خطاها ديده نمي شود .»

بدين ترتيب تكليف تعارفات سياسي و البته غيررسمي رد و بدل شده ميان تهران و واشنگتن در هفته هاي اخير نيز كاملا روشن است . كساني كه تاكنون تصور مي كردند يخ هاي روابط ميان ايران و آمريكا را كه 30 سال است هر روز بر انجماد آنها افزوده مي شود مي توانند آب كنند اكنون بايد به اين نتيجه برسند كه دل خوش كردن به پوست سياه اوباما و يا شعار « تغيير » او دل بستن به سراب است و نگاه صحيح به آمريكا اينست كه آمدن و رفتن افراد نمي تواند در سياست هاي كلي واشنگتن كه بر خوي سلطه گري مبتني است تحولي بنيادين ايجاد كند. اقداماتي از قبيل ارسال پيام تبريك به مناسبت انتخاب اوباما به رياست جمهوري يا اعلام آمادگي براي مذاكره و يا انتظار تجديدنظر در سياست هاي دولت آمريكا كاملا ناشيانه و ساده لوحانه است . سياست متين و منطقي در قبال آمريكا همانست كه امام خميني در پيش گرفتند و اكنون نيز خلف صالح ايشان با روشنگري ها و موضعگيري هاي هوشمندانه همان سياست را دنبال مي كنند.

ما هرگز از اعلام بي نيازي به آمريكا و تكيه بر سياست بي اعتنائي به اظهارات فريبكارانه دولتمردان آمريكائي ضرر نمي كنيم . اين سياست بي صبري و عجله در تصميم گيري و اظهارنظرهاي بي موقع است كه همواره مشكل ساز است و دشمن را به طمع مي اندازد و مطالباتش را بالا مي برد. دولتمردان جمهوري اسلامي بايد با متانت در برابر مسائل پيچيده اي همچون برخورد با آمريكا عمل كنند و از اظهارنظرهاي شتاب زده پرهيز نمايند و مهمتر آنكه پا را از حوزه مسئوليت و اختيارات خود فراتر نگذارند.

مردم سالاري

«آچمز حاميان دولت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم آرش محبي است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها حاميان محمود احمدي نژاد که تا چند ماه پيش کانديداي خود را پيروز بلامنازع انتخابات دهم رياست جمهوري مي دانستند به واسطه رفتارهاي عقلايي بزرگان جريان اصلاح طلب و نارضايتي روز افزون بخش هاي عمده اي از جريان موسوم به اصولگرا آچمز شده اند و به قول قديمي ها نه راه پس دارند و نه راه پيش.

به اعتراف بسياري از اصولگرايان، اين جريان براي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري دهم بايد با يک کانديدا وارد کارزار انتخاباتي شود. از ميان کانديداهاي بالقوه و بالفعل جريان اصولگرا احمدي نژاد به دلايلي شانس بيشتري براي پيروزي در انتخابات دارد. البته اين شانس ربطي به عملکرد ضعيف دولت و محبوبيت تبليغاتي احمدي نژاد ندارد.

احمدي نژاد شانس اول کانديداتوري اردوگاه اصولگرا است زيرا از امکانات بهتري نسبت به سايرين برخوردار است. اين امکانات بهتر بخشي از جريان اصولگرا را وسوسه مي کند که علي رغم برخوردهاي نامناسب دولت نهم با آنها و خروج به نوبت وزراي منسوب به اين بخش از کابينه بازهم چشم ها را هم بکشند و به اميد غنيمتي بيشتر از گذشته بازهم ماشين انتخاباتي احمدي نژاد را هل بدهند تا شايد با عبور از سربالايي انتخابات رياست جمهوري سهمي بيشتر از گذشته نصيب آنها شود. مشکل احمدي نژاد اما اين بخش از جريان اصولگرا نيست که اگر در ظاهر هم بر سر اصول  دعوا مي کند اما سر بزنگاه حرف دلش را مي زند و با چند تا وزارتخانه و استانداري و... راي به ناب بودن اصولگرايي احمدي نژاد مي دهد. مشکل احمدي نژاد بخش هاي ديگري از جريان اصولگرا است که با چراغ خاموش از وي عبور کرده اند يا درتلاش هستند با طرح مباحثي چون دولت ائتلافي و دولت وحدت ملي، احمدي نژاد را وارد يک بازي سهامي قدرت کنند.اين بخش از جريان اصولگرا خار در گلو هم حاضر نيست که دوباره از رئيس فعلي دولت به عنوان تنها کانديداي جريان اصولگرا حمايت کند لذا در تقلاست که با ارائه طرح هاي مختلف خود را از شر حمايت همه جانبه از رئيس جمهور فعلي خلاص کند.

حاميان دولت ابتدا مي پنداشتند که مي توانند بدون حمايت همه جانبه تشکل هاي اصولگرا و چهره هاي متنفذ اين جريان وبا ايجاد فضاي دو قطبي و القاي تصوير" همه بر ضد احمدي نژاد" به افکار عمومي  به مانند چهار سال پيش، مهر تمديد  چهار ساله بر رياست جمهوري احمدي نژاد بزنند اما غافل از اينکه چهار سال پيش احمدي نژاد در قدرت نبود و اين بازي تبليغاتي در آن فضا موثر بود و از همه مهمتر اين بازي وقتي مي گرفت که جامعه تجربه چهار  سال رياست جمهوري احمدي نژاد را نداشت و با پيشينه ذهني خالي نسبت به وي پذيرفت که شهردارآن زمان تهران متعلق به هيچ دسته و گروهي نيست. افزون بر اين تجربه انتخابات شوراي شهر سوم و شکست يکه تازي حاميان دولت در آن درس بزرگي به رييس جمهور فعلي داد که براي ادامه حضورش در قدرت محتاج به حمايت است و به همين دليل بود که در انتخابات مجلس هشتم طرح جبهه متحد اصولگرايان (6+5) را پذيرفت و براي انتخابات آتي نيز جلسات متعددي را با گروه هاي مختلف اصولگرا برگزار مي کند.به هر حال بخش هاي عمده اي از جريان اصولگرا حاضر به حمايت مجدد از احمدي نژاد نيستند و درفضايي که ترفندهاي چهار سال پيش نيز موثر نيست بر صعوبت مسير پيروزي احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري افزوده شده است.

حاميان دولت اين نکته را که حمايت شخصيت ها وگروه هاي اصولگرا تا چه حد براي پيروزي احمدي نژاد ضروري است به خوبي درک کرده اند وبه همين دليل از طرق مختلف سعي دارند القاي کنند چهره هايي مانند قاليباف با تمام انتقاداتي که به  احمدي نژاد دارند در نهايت با وي بر سر سفره اصولگرايي مي نشينند و احتمالا از خوان رقيب سر در نمي آورند. اين ترفند حاميان دولت اما بعيد است که به انجام برسد زيرا اختلافات امثال قاليباف با احمدي نژاد عميق و فراگير است و نه تنها داراي ابعاد گفتماني است بلکه وجوه سياسي و مديريتي نيز دارد. بلوکه شدن منابع مادي مورد نياز براي اجراي طرح جامع حمل ونقل شهر تهران توسط دولت و دعواي سياسي دولت با شهرداري بر سر اجراي طرح  منوريل در جهت خارج کردن مترو از ليست کارهاي ماندگار به مديريت خاندان هاشمي رفسنجاني از جمله موارد اختلاف احمدي نژاد با قاليباف است. فشارهاي دولت به شهرداري تهران وتلاش براي ناکار آمد جلوه دادن قاليباف امکان هرگونه مصالحه را منتفي مي کند و به قول ظريفي در روابط سياسي برخلاف روابط  عاشقانه نمي توان از تنفر به عشق و حمايت رسيد.

از سوي ديگر تدبيرهاي اصلاح طلبان براي انتخابات رياست جمهوري دهم متفاوت از انتخابات مجلس هشتم است. در اين انتخابات متاسفانه يا خوشبختانه سکان هدايت امور در دستان بزرگان اين جريان است که نشان داده اند نسبت به گروههاي اصلاح طلب از دور انديشي و بصيرت سياسي پخته تري برخوردارند. کانديداتوري توامان ميرحسين موسوي، سيد محمد خاتمي  ومهدي کروبي اولا جريان حامي دولت را براي شناسايي رقيب اصلي سرگردان کرده است واز سويي سفرهاي شهربه شهر و سخنراني هاي متعدد اين سه بزرگ بار ديگر اصلاح طلبان را در کانون توجه افکار عمومي قرارداده است. در اين وانفساي کمبود رسانه بزرگان اصلاح طلب هرکدام در نقش يک رسانه ظاهر شده اند و پيام انتخاباتي  اين جريان را به گوش مردم مي رسانند و از همه مهم تر دور آخر سفرهاي استاني  احمدي نژاد را که در کنار صدا وسيما  دو ابزار مهم تبليغاتي رييس جمهور هستند، تحت تاثير حضور خود قرار مي دهند.

هرکدام از کانديداهاي اصلاح طلب داراي پايگاه راي متفاوتي هستند که در صورت کناره گيري دو تن از کانديداها به نفع کانديداي واحد، سبد راي اصلاح طلبان از راي اقشار مختلفي تشکيل مي شود. به ويژه آنکه يکي از پايگاه هاي راي چهره اي چون ميرحسين طبقات و اقشار فرودست جامعه است که در انتخابات قبلي در غياب چهره اي که اين اقشار را نمايندگي کند به احمدي نژاد راي دادند اما در انتخابات کنوني به نماينده اصلي خود راي خواهند داد.از سويي مير حسين در ميان اصولگرايان نيز طرفداراني جدي دارد که از اين حيث نيز پايگاه راي احمدي نژاد با کانديداتوري مير حسين تضعيف مي شود. محاسبه آمار بالاي راي کانديداي واحد اصلاح طلبان از ميان طبقات فرودست، متوسط و قوميت هاي مختلف شکست احمدي نژاد را تضمين مي کند و از اين حيث که مهندسي هاي اعمال شده در انتخابات قبل در اين انتخابات به واسطه تدبير بزرگان اصلاح طلب و نارضايتي دروني جريان اصولگرا از احمدي نژاد به سرانجام نخواهد رسيد، حاميان دولت را با مشکل اساسي مواجه کرده است. در اين شرايط است که  نه مي توانند کسي را تخريب کنند، نه مي توانند از کسي دلجويي کنند و... البته مهمترين درس اين سردرگمي حاميان دولت اين است که اگر اصلاح طلبان هميشه با تدبير و درايت عمل کنند حتي تيغ هاي تخريب نيز زنگار خواهد خورد.

صداي عدالت

«چرا ترکيه وارد بازي روابط ايران و آمريکا شده است؟»عنوان سرمقاله‌ي رورزنامه‌ي صداي عدالت به قلم سيد رحيم لاري -است كه در آن مي‌خوانيد؛ سفر هيلاري کلينتون به ترکيه و مصاحبه او با شبکه تلويزيوني سي ان ان ترک باعث شد تا مقامات آن کشور اعتماد به نفس بيشتري براي ادعاي ميانجيگري ميان ايران و آمريکا به دست آورند. کلينتون در اين مصاحبه گفت؛ "شايد شما بهتر از ما ايران را بشناسيد چرا که بيش از 370 سال با اين کشور مرز مشترک داريد.از اين رو مساعي ترکيه اگر بر رفتارهاي حکومت ايران تاثير گذار باشد، ايالات متحده از اين تلاش ها حمايت مي کند".‏ علي بابا جان، وزير امور خارجه ترکيه، پس از ديدار با کلينتون با طرح ميانجيگري ترکيه و "تلاش براي رسيدن به نتايج ملموس"، مدعي شد که کشورش به دنبال ايجاد "درك بهتر بين آمريكا و ايران" است و هر دو کشور از اين مسئله خشنود هستند.‏ البته باباجان در اين کار دست تنها نيست و پيش از وي نخست وزير ترکيه، رجب طيب اردوغان، نيز مدعي شد که ايران از آن کشور خواسته تا بين ايران و آمريکا ميانجيگري کند و پاسخ ترکيه اين بوده: "ما آماده ايم".ادعاي مقامات ترکيه به هر وجهي که باشد يک نکته را قبل از هر چيز نشان مي دهد: خيز برداشتن براي به دست آوردن جايگاهي خاص در مناقشه پرپيچ و خم و سي ساله ايران و آمريکا. نه تنها هماهنگي بين گفته هاي نخست وزير، وزير امور خارجه و وزير حمل و نقل و ارتباطات تركيه در اين زمينه کاملا مشهود است، بلکه مطبوعات ترکيه نيز وارد گود شده و سناريوي پر آب و تابي را براي آن ترسيم کرده اند. براي مثال ، روزنامه "آکشام" به نقل از يکي از مقامات وزارت خارجه ترکيه نوشت آنکارا دو طرف را به ضرورت نشستن پاي ميز مذاکره سفارش کرده و موفق شده آنها را به بازگشايي روند مذاکرات متقاعد کند. اين روزنامه پا را فراتر از اين گذاشته و حتي مدعي شد که ديدارهاي مستقيم به زودي ميان مقامات دو کشور در تهران برگزار خواهد شد.حسين قشقاوي، سخنگوي وزارت خارجه، به صراحت ادعاي آقاي اردوغان را تکذيب کرد و گفت؛ "هيچ درخواستي از سوي ايران براي مذاکره و ميانجيگري ترکيه در مورد روابط با آمريکا صورت نگرفته است".

حال با توجه به تکذيبيه قشقاوي مي توان پرسيد، چرا باباجان همچنان ادعاهاي قبلي را تکرار مي کند؟ آيا بيش از آن که ايران و آمريکا از ترکيه درخواستي داشته باشند، خود اين کشور نيست که مي خواهد از فضاي به وجود آمده استفاده کند و چنين نقشي را براي خود دست وپا کند؟ و اگر چنين است هدف ترکيه در اين کار چيست و چه دست آوردهايي را براي خود در نظر گرفته است؟براي پاسخ به اين پرسش ها ، اولين موضوع توجه به رويکردي است که دولت اسلامگراي ترکيه به رهبري طيب اردوغان در سالهاي گذشته داشته است. دولت ترکيه به موازات حرکت نرم و آرام داخلي براي تخفيف ساختار لائيک آن کشور، حرکتي نرم در سياست خارجي نيز در پي گرفته تا به اين وسيله بتواند در ميان کشورهاي اسلامي به جايگاه موثري نسبت به گذشته دست يابد.در واقع، ترکيه پس از سالها تلاش براي نزديکي به غرب که همچنان نيز ادامه دارد و در قالب عضويت در اتحاديه اروپا دنبال مي شود، اکنون سعي مي کند تا جايي در ميان کشورهاي آسيايي و به خصوص کشورهاي اسلامي و خاورميانه براي خود به دست آورد.

ميانجيگري ترکيه بين اسرائيل و سوريه و انجام چهار دور گفت و گوي ميان اين دو کشور در ترکيه از مصاديق بارز اين حرکت است و علاوه بر اين، مواضع ترکيه در مورد اسرائيل و فلسطين نيز در همين جهت قابل ارزيابي است.اردوغان چندي پيش گفته بود:"تنها راه حل مناقشه اسرائيل و فلسطينيان حضور يافتن حماس بر سر ميز مذاكرات است"، البته او از طرف فلسطيني نيز خواست تا رژيم صهيونيستي را به رسميت بشناسند. شايد وقتي که اردوغان هنگام کنفرانس داووس در خطاب به شيمون پرز، او را "آدمکش" خطاب کرد موجب تعجب و حيرت بسياري شد و حتي بسياري انتظار ورود ترکيه به جبهه عليه اسرائيل را داشتند، اما تماس تلفني بعدي بين شيمون پرز و اردوغان و سکوت معنادار و حتي حمايت ضمني ارتش ترکيه از اردوغان طرف ديگر سکه را تا اندازه اي نشان داد. اکنون مي توان اين طرف سکه را در همان مصاحبه خانم کلينتون با سي ان ان ترک ديد. کلينتون در اين مصاحبه گفت: "آمريکا از هر راهي که بشود با نزديکي به حماس اين گروه را از ايران جدا کرد، حمايت مي کند". از اين سخن کلينتون به خوبي مي توان دريافت که آن پرخاش اردوغان به شيمون پرز چندان بي حساب و کتاب نبوده و در ادامه همان حرکت نرم ترکيه براي به دست آوردن جايگاهي موثر در منطقه است.اگر ترکيه بتواند بين ايران و آمريکا نقش ميانجي را بازي کند و اين دو کشور را به پاي ميز مذاکره بکشاند و حداقل در برخي زمينه ها تفاهمي بين آنها ايجاد کند، آيا در اين صورت نتوانسته گام بلندي در اين حرکت بردارد، گامي که بيشتر يک خيز بلند به سوي قدرت يافتن در منطقه است ؟ پاسخ روشن است و اين درست همان چيزي است که مقامات ترکيه در حال انجام دادن آن هستند. در اين موضوع، مسئله خواست ايران يا آمريکا براي ميانجيگري ترکيه مطرح نيست، بلکه سياستي مطرح است که مقامات ترکيه در زمينه هاي مختلف دنبال مي کنند تا بتوانند در منطقه به آن موقعيت و نفوذي نزديک شوند که پس از جنگ جهاني اول، سالها است آن را از دست داده اند.

پس از جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني، ترکيه در مورد تحولات منطقه بيشتر نقش يک ناظر را داشته تا قدرتي موثر و گويا "سياست توجه به کشورهاي اسلامي" دولت اسلامگراي اردوغان به دنبال تغيير اين نقش است. در اين ميان، دولت ترکيه براي تغيير نقش خود تنها نيست و همياري آمريکا نيز در راه است. پس از اعلام سفر اوباما به ترکيه از سوي خانم کلينتون، روزنامه واشنگتن پست نوشت؛ "سفر اوباما به ترکيه فرصت مناسبي براي ادامه گفتگو با دنياي اسلام است".

مي توان انتظار داشت که براي آمريکا موقعيت برتر و موثر ترکيه در منطقه حساس خاورميانه بسيار مطلوبتر از موقعيت و نفوذ ايران در اين منطقه است، چرا که ترکيه نه تنها عضو ناتو و به نوعي متحد نظامي آمريکا به شمار مي رود، از ساختاري لائيک نيز برخوردار است و اين امر با سياستهاي خارجي و منطقه اي آمريکا هماهنگي دارد. شايد به همين دليل است که ترکيه در اين حرکت وارد عرصه هايي شده که از اهرمهاي قدرت ايران به شمار مي روند: سوريه و حماس. ورود ترکيه در اين عرصه ها خود به خود از ميزان نفوذ ايران کاسته و کنترل محورها در اختيار ترکيه قرار خواهد گرفت.

عبدالله گل، رييس جمهور ترکيه، براي شرکت در اجلاس سران سازمان همکاري اقتصادي (اکو) وارد تهران شده و طبيعي است که با زمينه سازي هاي انجام شده، مسئله ميانجيگري را با مقامات ايران در ميان بگذارد، اما بايد به لبخند او پاسخ مثبت داد؟ آيا علي رغم روابط حسنه بين ايران و ترکيه و وجهه اسلامي عبدالله گل و دولت رجب طيب اردوغان، پذيرش ميانجيگري ترکيه از سوي ايران به معناي دادن فرصتي طلايي به کشوري نخواهد بود که بيشتر به دنبال رقابت است تا رفاقت؟در واقع ، ترکيه مي خواهد با اين ميانجيگري ، به وزن افزايي سياسي خود بپردازد و قدرت منطقه اي و اعتبار بين المللي خود را افزون تر کند. معضل رابطه ايران و آمريکا پيچيده تر از آن است که با چند دور گفتگو در آنکارا حل و فصل شود و گذشته از اين، راهها و عنداللزوم ميانجي هاي ديگري نيز وجود دارند که ايران با انتخاب آنها مي تواند بدون آن که رقيب منطقه اي خود را تقويت کند، برنامه خود را به پيش ببرد.‏به بيان ديگر ، ميانجيگري ترکيه ، منجر به تقويت جايگاه اين کشور در منطقه مي شود و از آنجا که ترکيه رقيب منطقه اي ايران است ، دادن چنين فرصتي به آن ، نمي تواند در دراز مدت نفع کشورمان باشد؛ هيچ کس رقيبش را تقويت نمي کند.بنابر اين، به نظر مي رسد که نمي توان به پيغامهاي مقامات ترکيه چندان خوشبين بود و بهتر آن است که با احتياط زمينه هاي ديگري براي تحول در روابط ايران و آمريکا جست وجو شود.‏

دنياي اقتصاد

«درباره علل رد شدن طرح تعيين تكليف يارانه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم علي سرزعيم است كه در آن مي‌خوانيد؛شايد مهم‌ترين واقعه در عرصه سياست‌گذاري ايران، رد شدن طرح تعيين تكليف يارانه‌هاي انرژي در مجلس شوراي اسلامي باشد. بررسي اينکه چرا چنين اتفاقي رخ داد، مي‌تواند درس‌هاي آموزنده‌اي براي ما به همراه داشته باشد.

يکي از يافته‌هاي دانش سياسي اين است که نهادهاي سياسي خواسته يا ناخواسته تحت تاثير افکار عمومي قرار دارند. هرچه جامعه دموکراتيک تر باشد و نهادهاي سياسي به شکل واقعي‌تري برآمده از انتخاب مردم باشند، اين تاثيرپذيري بيشتر خواهد بود. در جوامع ديکتاتوري هم نهادهاي سياسي نمي‌توانند به طور مستمر و به طور صددرصد در مقابل افکار عمومي قرار گيرند. مجلس شوراي اسلامي به عنوان يکي از نهادهاي سياسي کشور نيز از اين قاعده مستثني نيست و نبايد رفتار مجلس را فارغ از افکار عمومي جامعه قلمداد کرد.

آنچه در صحن علني مجلس رخ داد، برآيند رويارويي انگيزه عظيم و شديد دولت براي اجراي اين طرح و بدبيني توام با تشکيک در سمت ديگر بود که انعکاسي از وضعيت جامعه داشت. در سطح افکار عمومي ائتلافي شکل گرفته بود که همه بر نفي يا حداقل تعليق موقت اين طرح متفق‌القول بودند. کساني که ديدگاه‌هاي چپي داشته و دارند و با هر اصلاح ساختاري مخالفند، بر ضرورت رد اين طرح اصرار داشتند. کساني که همه چيز را از منظر سياسي نگاه مي‌کنند و علت اجراي طرح را انگيزه‌هاي سياسي دولت قلمداد مي‌کردند، از زاويه ديگري خواستار رد طرح بودند. کساني که استيگليتززده هستند و کتاب وي را به مثابه انجيل خود قلمداد مي‌کنند و هر نوع افزايش قيمت بيشتر از 10درصد را شوک درماني تلقي مي‌کنند، از سوي ديگر با نوشتن نامه سرگشاده و بيانيه، مخاطرات آن را يادآوري مي‌کردند. اينها اقليت‌هايي هستند که توانستند حمايت اکثريت افکار عمومي را در جامعه کسب کنند. انعکاس اين امر نيز در مجلس شوراي اسلامي رخ داد. به بيان ديگر، اگر ترکيب مجلس باز هم تغيير کند، بعيد است بتوان ادعا کرد که نتيجه راي‌گيري مذکور چيز ديگري مي‌شد. دليل آن چيست؟

واقعيت آن است که در مواجهه عموم مردم و به تبع آن نمايندگان مجلس با اين طرح، نوعي بي‌اعتمادي نهفته است. اين اعتماد يا بي اعتمادي چيزي نيست كه به صورت دفعتا ايجاد يا مضمحل گردد، بلکه در گذر زمان و در پرتو ارزيابي‌هاي تدريجي افراد از رفتار دولت ايجاد مي‌شود. به عبارت ديگر، دولت اگر از رد طرح مذکور ناراحت است، بايد به عملکرد گذشته خود در اموري غير از طرح هدفمند کردن يارانه‌ها نگاه کند و علت را در آنجا جست‌وجو کند. وقتي قرار است طرحي معظم مثل طرح هدفمند کردن يارانه‌ها اجرا شود، نمايندگان مجلس همانند توده مردم رفتار مشابهي را نشان خواهند داد. اکثريت نمايندگان و اکثريت مردم اقتصاددان نيستند و حوصله آن را كه وارد جزئيات فني يک طرح مطالعاتي شوند، ندارند؛ در عين حال وقتي قرار باشد که در مورد چنين چيز مهمي اظهار نظر کنند و راي دهند، اين راي خود را بر حسب اعتماد به توان کارشناسي پيشنهاد دهندگان طرح يعني دولت بيان مي‌کنند.

 براي تقريب به ذهن مي‌توان رابطه بيمار با پزشکي را تصور كرد که پزشک تلاش مي‌کند دلايل و ضرورت انجام جراحي را بيان کند، اما نهايتا بيمار مي‌گويد که بر اساس اعتماد به تخصص و خيرخواهي پزشک راضي به انجام توصيه مذکور؛ يعني جراحي خواهد بود.رفتار دولت در گذشته رفتاري نبوده که اعتماد مردم و نمايندگان شان را مبني بر کارشناسي بودن طرح‌هاي پيشنهادي و اقدامات دولت بر انگيزاند. دولت در گذشته همواره تصميماتي اتخاذ کرده که قادر نبوده افکار عمومي و ديگر نهادهاي تصميم‌گيري را در مورد درستي اين تصميمات و اقدامات مجاب گرداند. کاهش يكباره نرخ بهره، حذف ناگهاني شوراهاي تصميم سازي و انحلال سازمان مديريت، مشتي از خروار اقداماتي است که کماکان براي مردم و ديگر مسوولان محل سوال و ترديد است. لذا به تدريج اين ذهنيت ايجاد شده که نمي‌توان مطمئن بود در طرح‌ها و اقدامات دولت حداکثر عقلانيت جمعي، يعني حداکثر استفاده از توان کارشناسي صورت گيرد. هر قدر هم که دولت اصرار کند که چندهزار ساعت کار کارشناسي در مورد اين طرح خاص انجام شده، نمي‌توان اين اعتماد از دست رفته را يکباره برگرداند. وقتي دولت خود را به حلقه کوچکي از افراد محدود مي‌کند و کارشناسان مختلف را به بهانه‌هاي گوناگون و انگ‌هاي مختلف طرد مي‌کند، تعداد ساعات کار بر روي يک طرح اهميت خود را از دست خواهد داد و کيفيت کار کارشناسي روي يک طرح ملاک ارزيابي خواهد بود.اصولا در نظام‌هاي سياسي، دولت‌ها همراه با دستگاه‌هاي بوروکراتيک تحت امر سمبل عقلانيت جمعي هستند و پارلمان‌ها سمبل نمايندگي خواست‌ها و مطالبات گروه‌ها، اقوام و مناطق مختلف.

دولت‌ها منافع بلندمدت را مورد نظر قرار مي‌دهند و پارلمان‌ها خواست‌هاي کوتاه مدت‌تر را. لذا گرايش‌هاي پوپوليستي در مجالس بيشتر از دولت است كه متاسفانه رفتار گذشته دولت موجب گرديده تا اين ترتيب معکوس شود. نمايندگان مجلس بر اساس رفتارهاي گذشته دولت به اين جمع‌بندي رسيده‌اند که آنها بايد دل‌نگران عقلانيت تصميمات دولت باشند؛ چرا که مجلس نمايندگي خواست‌ها و مطالبات مردم را انجام مي‌دهد. بر همين اساس نمايندگان مجلس دست رد به طرح مذکور زدند. راي منفي به طرح مذکور، بيش از آنکه پاسخي منفي به اجراي طرح باشد، رفتاري سمبوليک بود که بايد پيام آن را درست دريافت. مي‌توان حدس زد که اگر دولت شيوه رفتار خود را در آينده تغيير دهد يا دولت جديدي سر کار بيايد که اعتماد نمايندگان مجلس را مبني بر به‌کارگيري حداکثر عقلانيت متبلور در توان کارشناسي کشور بر انگيزد، اين طرح توسط همين مجلس به تصويب مي‌رسد. لذا مي‌توان گفت که رد طرح مذکور نه نشانه نفي ماهيت و اصل هدفمند کردن يارانه، بلکه نشانه تعويق اين طرح بود.

سرمايه

«دغدغه اجرا نشدن قانون، انگيزه حذف»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم  موسي الرضا ثروتي است كه در آن مي‌خوانيد؛ بودجه سال آينده هم از حيث منابع و هم از حيث مصارف با کسري حداقل 5/12 هزار ميليارد توماني مواجه است. در بخش منابع، دولت درآمد شرکت هايي دولتي را 5500 ميليارد تومان پيش بيني کرده است در حالي که به گفته کردزنگنه رئيس سازمان خصوصي سازي، سازمان متبوع وي مبلغ 3000 ميليارد تومان را براي شرکت هاي دولتي به دولت پيشنهاد کرده بود در نتيجه به نظر مي رسد در سال آينده حدود 2500 ميليارد تومان از اين رديف درآمدي محقق نشود.

 همچنين درخصوص پيش بيني درآمد نفتي به هر ميزان که قيمت نفت از 5/37 دلار کاهش يابد به همان ميزان کسري بودجه به وقوع خواهد پيوست.
همچنين مجلس درخصوص حذف رديف 8500 ميليارد تومان درآمد مربوط به هدفمندکردن يارانه ها عدم تخصيص را تصويب کرد به اين شکل که در صورت تصويب لايحه هدفمندکردن يارانه ها، اين رقم تخصيص پيدا کند. در غير اين صورت اين عدم تخصيص در پايان سال از محل کاهش بودجه عمراني و جاري جبران شود.

اين مساله البته در سال جاري نيز ديده مي شد به اين شکل که دولت با تخصيص 70 درصد بودجه عمراني در واقع 30 درصد عدم تخصيص داشت تا در پايان سال با توجه به شرايط اقدام کند و در نهايت با توجه به اصلاحيه بودجه، بودجه تخصيص نيافته عمراني در پايان سال به بخش جاري منتقل شد. اما در بخش مصارف نيز حدود 10 هزار ميليارد تومان يارانه پنهان مربوط به برق، بنزين و گازوئيل پيش بيني نشده است. از اين ميزان چهارهزار ميليارد تومان مربوط به برق و شش هزار ميليارد تومان مربوط به بنزين و گازوئيل است. دولت در واقع با توجه به 8500 ميليارد تومان هدفمندکردن يارانه ها اين يارانه ها را در بودجه پيشنهاد نکرده بود اما با حذف بند ياد شده در عمل 10 هزار ميليارد تومان يارانه پنهان در بودجه پيش بيني نشده است.

البته دولت براساس قانون مديريت سوخت تا سال 90 بايد يارانه حامل هاي انرژي را حذف کند. بنابراين به لحاظ قانوني دولت قادر است در خصوص افزايش قيمت برق، بنزين، گازوئيل و ديگر حامل هاي انرژي اقدام کند. در واقع مصوبه مجلس در خصوص بنزين و گازوئيل به اين نکته اشاره دارد که ميزان بنزين توليد داخل به صورت سهميه اي و وارداتي به صورت آزاد عرضه شود. پيش بيني سهميه 70 تا 80 ليتري نيز بنا به گفته اکبر ترکان معاون وزير نفت اعلام شده و جنبه مصوبه مجلس ندارد. البته دولت بايد در سال آينده فروش بنزين آزاد خود را از يک ميليون ليتر به 20 ميليون ليتر در روز برساند که پيش بيني مي شود در مجموع صرفه جويي در ميزان مصرف بنزين رخ دهد. البته در اين ميان دولت مي تواند با طراحي مکانيسم هايي رغبت به خريد بنزين آزاد را افزايش دهد و براي خود درآمد کسب کند. در عين حال دولت به دليل نزديکي انتخابات در نظر دارد قيمت حامل هاي انرژي را افزايش ندهد. اما نکته اي که بايد بدان اشاره شود آن است که دولت به کرات در انجام قوانين اهتمام لازم را به خرج نمي دهد.

در واقع يکي از دلايلي که مجلس به عدم تصويب طرح هدفمند کردن يارانه ها در بودجه مبادرت کرد اين دغدغه بود که دولت مصوبه هدفمند کردن يارانه ها را اجرا نکند و مانند قانون ماليات بر ارزش افزوده با حرکت هاي اعتراضي صنفي يا ناآرامي هاي اجتماعي احتمالي، عقب نشيني کند و هدفمند کردن يارانه ها را به حالت تعليق يا تعطيل درآورد. کما اينکه غير از قانون ماليات بر ارزش افزوده، قانون مديريت سوخت را نيز داريم که دو سال از تصويب آن مي گذرد اما اقدام جدي درباره اجراي آن انجام نشده است.

قانون سياست هاي اصل 44، قانون کاهش سود تسهيلات بانکي و... از ديگر قوانيني است که دولت در اجراي آنها مسامحه مي کند و در خصوص قوانين بودجه اي نيز همين اتفاق مي افتد. اما مجلس به عنوان ناظر اجراي قانون به دليل اينکه هم دولت و هم مجلس اصولگرا هستند، نسبت به اجراي قانون از سوي دولت مسامحه مي کند، در حالي که مکانيسم هاي لازم وجود دارد. نکته مهم آن است که عدم اجراي قوانين، در نهايت به زيان مردم و نظام تمام مي شود.

 

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان