۲۸ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۹۳۲۶
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۷ - ۲۲-۰۱-۱۳۸۸
کد ۶۹۳۲۶
انتشار: ۰۹:۱۷ - ۲۲-۰۱-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز اير ان در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي آيد.


جام جم

«تحقق يك خواست ملي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جام جم به قلم عباس محمدنژاد است كه در آن مي‌خوانيد؛با افتتاح نخستين مجتمع توليد سوخت هسته‌اي كشور، حلقه مجموعه توليد سوخت هسته‌اي در كشور كامل شد و امروز استخراج، فرآوري و غني‌سازي اورانيوم و توليد سوخت هسته‌اي و بسته‌بندي براي استفاده در رآكتورها به طور كامل با اتكا به توانمندي‌هاي دانشمندان ايران اسلامي انجام مي‌شود. به موازات چنين فعاليت‌هاي عظيمي در اصفهان، 7000 سانتريفيوژ نيز در تاسيسات نطنز براي غني‌سازي اورانيوم نصب گرديد و قرار شد در برنامه‌اي 5 ساله اين تعداد به 50 هزار دستگاه برسد.

همزمان با اعلام پيشرفت‌هاي جديد كشورمان در فناوري هسته‌اي، كشورهاي مدعي در پرونده‌ هسته‌اي ايران موسوم به 1+5 از ايران درخواست كردند با شركت در نشست‌هاي آنها، در پيدا كردن راه‌حلي براي مسائل موجود كمك كند.

اين دو اتفاق مهم يعني پيشرفت‌هاي جديد هسته‌اي ايران و درخواست گروه‌هاي 1+5 براي حضور ايران در مذاكرات آنها در حالي روي مي‌دهد كه پيشتر برخي منتقدان رويكرد هسته‌اي دولت نهم مدعي بودند احمدي‌نژاد با سياست تند و تهاجمي خود باعث شده كلاف پرونده هسته‌اي ايران پيچيده‌تر و راه براي بهانه‌جويي‌هاي جديد غرب جهت تحت فشار قرار دادن و حتي تهاجم نظامي به كشور هموار شود؛ اما گذشت زمان نشان داد كه پافشاري بر مواضع بهتر از سياست عقب‌نشيني و امتيازدهي يكطرفه جواب مي‌دهد. سياست هسته‌اي كشور در دوران اصلاحات به سوي مذاكرات بدون هدف و حرف‌شنوي از غرب ميل داشت و حتي تعليق غني‌سازي اورانيوم را براي نشان دادن حسن‌نيت خود به غرب عملي كرد؛ اما غربي‌ها هيچ‌گاه پاسخ حسن نيت ايران را ندادند و سرانجام مشخص شد كه غربي‌ها نه‌تنها به تعليق موقت راضي نيستند؛ بلكه انتظار دارند ايران مانند ليبي تمامي تاسيسات هسته‌اي خود را باركشي كرده و تحويل آمريكا دهد؛ اما دولت نهم با پشتيباني مجلس و مردم ضمن شكستن تعليق نه‌تنها فعاليت‌هاي هسته‌اي كشور را متوقف نكرد و امتياز نداد؛ بلكه آن را گسترش داد و ابايي هم نداشت كه اين پيشرفت‌ها را علني كند و به گوش كشورهاي قدرتمند هسته‌اي برساند.  منتقدان چنين سياستي، رفتن پرونده هسته‌اي ايران از آژانس به شوراي امنيت را هزينه چنين رويكردي از سوي دولت احمدي‌نژاد دانستند و چنين اتفاقي را سم مهلكي براي كشور قلمداد كردند؛ اما باز هم گذشت زمان، نقض چنين ديدگاهي را روشن كرد. نشست‌هاي شوراي امنيت از صدور قطعنامه به صدور بيانيه‌ افول كرد و كشورهاي 1+5 هيچ‌گاه نتوانستند خواسته‌هاي غيرقانوني و غيرحقوقي خود را به ايران تحميل كنند و خبرهايي هم مي‌رسد كه اوباما مجبور خواهد شد غني‌سازي اورانيوم ايران را بپذيرد، بعلاوه اين‌كه ايران با اتكا به توانمندي‌هاي داخلي و بومي توانست قله‌هاي پيشرفت‌ را در اين حوزه فتح كرده، خود را از وابستگي به كشورهاي ديگر برهاند.

احمدي‌نژاد با اعلام روز 20 فروردين به عنوان روز ملي انرژي هسته‌اي نه‌تنها از همان ابتداي فعاليت دولت نهم، عزم دولت خود را براي ادامه فعاليت‌هاي صلح‌آميز و قانوني كشور نشان داد؛ بلكه به قدرت‌هاي هسته‌اي يادآوري كرد هسته‌اي شدن ايران نه يك سياست مقطعي بلكه يك مطالبه ملي همرديف با ملي شدن صنعت نفت است كه هيچ دولتي در ايران نمي‌تواند از آن عدول كند.

رسالت

«خودباوري علمي و قله هاي افتخار هسته‌اي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن مي‌خوانيد؛خودباوري علمي شناخت و پذيرش تمام ابعاد وجودي يك ملت است كه در اتصال تاريخي با اعتماد به نفس ملي مي تواند زمينه پيشرفت و جبران تمام عقب ماندگي هاي علمي گذشته را فراهم كند. محصول خودباوري علمي، اميد يك ملت به آينده است.

توليد قرص سوخت هسته اي در اصفهان و آزمايش نسل جديد سانتريفيوژها آخرين حلقه از چرخه توليد سوخت هسته اي را تكميل كرد و دانشمندان جوان ايراني ثابت كردند كه “ما ايراني ها مي توانيم” بدون اتكا به دانش فني و كمك بيگانگان به هر تكنولوژي پيشرفته اي دست يابيم.

به تعبير رهبر فرزانه انقلاب “امروز در باره ايران، تعابيري همچون قدرت منطقه اي و يا ابرقدرت منطقه اي به كار مي رود كه همه اين موارد نشان مي دهد نظام اسلامي به بركت پايبندي به اصول، حركت رو به جلو داشته است.”

اين اقتدار مرهون خودباوري علمي جوانان ايراني، مديريت دانش محور و به ثمر رسيدن گوشه كوچكي از محصولات نهضت توليد علم است كه بارها توسط مقام معظم رهبري مورد تاكيد واقع شده است.

بديهي است اين دستاورد بزرگ نشان مي دهد دولت نيز در مديريت عوامل تاثيرگذار بر اقتدار ملي موفق بوده و ضمن ممانعت از تسري آن به حوزه قهريه منافع ملي را به نحو مطلوبي تامين نموده است. افزايش اقتدار يعني تامين منافع ملي و كاهش آن برابر با از دست دادن همه يا بخشي از منافع ملي است.

بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته بيش از 50 درصد جمعيت كشور پس از انقلاب اسلامي متولد شده اند و دغدغه اصلي اين تراكم جمعيتي جوان كارآمدي نظام، پيشرفت كشور، تحقق عدالت و صيانت از اصول و ارزشهاي انقلاب است.‌

رهبر معظم انقلاب با در ك اين واقعيت مهم گفتمان دهه چهارم انقلاب را پيشرفت و عدالت توامان خواندند و از عموم مسئولين و مردم خواستند تا مقدمات تحقق اين گفتمان عمومي را فراهم كنند چرا كه فهم نظام هاي سياسي از كارآمدي و مسيرهاي ممكن براي افزايش كيفيت مادي و معنوي زندگي شهروندان مبتني بر درك مشترك نخبگان و كارشناسان از مفاهيم بنيادين و اصولي، متدولوژي پيشرفت كشور و خدمت به مردم و توافق بر واقعيات علمي براي اداره جامعه است.‌

امروز به جرات مي توان ادعا كرد كه در وادي توليد علم زير سقف دانشگاه ها، مراكز علمي و تحقيقاتي و آزمايشگاههاي بزرگ جمهوري اسلامي يك جهاد علمي مستمر در جريان است كه ضمن اولويت بندي نيازهاي علمي با توجه به امكانات و منابع موجود كشور را در چند جبهه مهم به پيش  مي برند.

تخصص گرايي، سرمايه گذاري هدفمند، تمركز بر فناوري هاي جهشي و استراتژيك،در نظر گرفتن مزيتهاي نسبي براي توليد علم و... از عوامل تاثير گذار در مديريت توليد علم در كشور است.روحيه جهادي در تمام عرصه ها رمز تداوم انقلاب اسلامي و توفيقات روز افزون آن بوده است. پيشرفتهاي علمي چشمگير جامعه علمي ايران در سالهاي اخير نيز مرهون رويكرد جهادي و انقلابي دانشمندان و محققان جواني است كه ضمن پايبندي به ارزشها و شعارهاي انقلاب گوي سبقت را از پژوهشگران غربي ربوده اندبروكراسي پيشرفته اگر چه ابزاري براي توليد علم است اما در كنا ر آن روحيه جهادي دانشمندان و انگيزه هاي انقلابي آنها به اين حركت شتاب دوچنداني مي دهد كه قادر است ظرف چند سال فاصله چند ده ساله با كشورهاي توسعه يافته را به حداقل برساند.‌

وضعيت فرهنگي و علمي ايران و شتاب پيشرفت در كشور بنابر داده هاي آمار در سالهاي اخير خيره كننده و براي بسياري از غربي ها غير قابل باور است. نگاهي گذرا به برخي شاخصها و آمارهاي مستند مي تواند حجم و سرعت دانش پژوهي و  دانش محوري در كشور را بدون هر گونه قضاوت جانبدارانه مشخص كند.‌

1‌- در زمينه مراكز آموزش عالي، تعداد اين مراكز سال 1357 عبارت از 223 واحد بوده كه اين تعداد در سال 83 به 1300 واحد و در سال 87 به 2158 واحد رسيده است.
-2 تعداد اعضاي هيئت علمي از 5580 نفر در سال 57 به 40000 نفر در سال 83 و به 58000 نفر در حال حاضر رسيده است.

-3 تعداد دانشجويان پذيرفته شده در سال 57 عبارت از 56800 نفر بوده كه اين رقم در سال 83 به 668785 نفر و در سال 87 به 1307060 نفر رسيده است و اگر دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي و ساير موسسات را هم اضافه كنيم اين رقم بالغ بر سه ميليون نفر مي شود. در مورد تحصيلات تكميلي ظرفيت پذيرش در كارشناسي ارشد از 4740 نفر به 40000 نفر و دوره دكتري تخصصي از 360 نفر به 5500 نفر رسيده است.

-4 تعداد مقالات علمي-پژوهشي در مجلات آي اس آي  سال 57 كمتر از 500 مقاله بوده كه اين تعداد در سال 83 به 4850 و سال 87 به بيش از 13500 رسيده است.

-5 رشد سريع انجمن و قطبهاي علمي، پاركهاي علم وفناوري و واحدهاي فناوري و دانشگران شاغل در اين واحدها يكي ديگر از دستاوردهاي علمي و فناوري كشور است.

-6 تعداد اختراعات ثبت شده در فاصله زماني 42 تا 57 تنها 841 مورد بوده كه اين رقم در فاصله 57 تا 83 به 4640 مورد رسيده از 84 تا 87 اين رقم به حدود 20000 اختراع رسيده است.‌
7‌- ايران در هفت شاخه علمي (رياضي، مكانيك، پليمر، شيمي، مهندسي شيمي، نانو و پزشكي) رتبه اول را در منطقه كسب كرده است.(1)
و...‌‌ ‌

در پايان بايد تاكيد كرد هسته اي شدن ايران نويد بخش جهاني بدون سلاح هسته اي است. نهضت توليد علم در ايران يك الگوي اصلاحي براي بلوغ علمي و معنوي بشر امروز است. انحصارطلبي و  سوء استفاده از علوم و فناوري هاي پيشرفته براي مقاصد غير انساني و ضد ارزشي در گفتمان علمي جامعه ايراني جايگاهي نخواهد داشت. حركت علمي در ايران بر مبناي معنويت است. علم بومي علمي است كه انگاره ها و موضوعاتش را از زادبوم و فرهنگ خود مي گيرد و فرآورده اش مسائل و مشكلات بومي را حل مي كند.‌

اما از آنجا كه جمهوري اسلامي امروز مورد حقد و حسد قدرتهاي جهاني قرار دارد به نظر مي رسد ضرورتي نداشته باشد كه مسئولان كشور كليه دستاوردهاي علمي را در تمام زمينه ها اعلام كنند. جمهوري اسلامي بر اساس آموزه هاي ناب اسلامي هيچ گاه طرفدار انحصارطلبي در علم نبوده و نيست اما نمي توان به دشمنان نظام اسلامي نيز اجازه داد  كه كوچكترين خللي در برنامه هاي پيشرفت علمي ايران ايجاد كنند. جمهوري اسلامي ايران اكنون در بين 7 كشور دنيا قرار گرفته است كه مجموعه سوخت هسته اي را به طور كامل در اختيار دارد. جوانان ايراني خط قرمز غني سازي را كه غربي ها مدعي آن بودند را پشت سر گذاشتند و امروز  مذاكره كنندگان ما با حرفها و پيشنهادات جديد سر ميز ديپلماسي با غربي ها  مي نشينند. براي جمهوري اسلامي به يمن خودباوري علمي دانشمندان جوان ايراني در شرايط فعلي صورت مسئله به طور كلي تغيير كرده است. ما امروز در پي اقتصادي كردن اين طرح و پروژه عظيم ملي هستيم و غربي ها ناگزيرند در اين مسير نيز با ايران وارد يك بازي برد-برد شوند.‌
 
پي نوشت:
-1 آمارها به نقل از مقاله “ ابعاد توسعه در ايران؛ امروز و ديروز” نوشته مهندس سيد مرتض نبوي ارائه شده به همايش درآمدي بر كارنامه نظام‌

آفتاب يزد

«مديريت بر همه جهان اينچنين!؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛با بررسي وعده‌ها و شعارهاي منتسب به دكتر احمدي‌نژاد كه از بهار 84 تا بهار 88 در مطبوعات به چاپ رسيده است نتايج جالبي به دست مي‌آيد. بعضي از اين شعارها، بعداً تكذيب شد يا مورد بي‌اعتنايي قرار گرفت.

شعار «ديده شدن پول نفت بر سفره‌هاي مردم» كه تنها سه روز قبل از انتخابات در روزنامه كيهان چاپ شد و قطعاً بر آراي مردم اثرگذار بود، با گذشت يك سال توسط احمدي‌نژاد تكذيب شد، بر وعده «دعوت از شهردار تهران به جلسات هيئت دولت» با بزرگواري چشم بسته شد و سرنوشت شعار «كابينه 70 ميليوني» را نيز مي‌توان در اظهارات حسن غفوري‌فرد عضو هيئت رئيسه مجلس هشتم جستجو كرد كه «همه اعضاي كابينه، از ميان دوستان احمدي‌نژاد در شهرداري، استانداري و دانشگاه علم و صنعت، انتخاب شده‌اند!» دسته دوم، شعارهايي است كه در دوره تبليغات انتخاباتي، نشانه‌اي از آنها ديده نمي‌شد اما با گذشت چند ماه از انتخابات، به سخنراني‌هاي احمدي نژاد راه يافت و در سه سال گذشته، بارها تكرار شد. «اظهارنظر در مورد هولوكاست» و تاكيد بر «حل مشكلات جهان و ساختن دنيا براي ساختن ايران» نمونه‌هايي از دسته دوم شعارها مي‌باشد. اما دسته سوم، شعارهايي است كه هم در دوره تبليغات انتخاباتي مورد توجه احمدي‌نژاد و تيم تبليغاتي او بوده و هم در 44 ماه پس از آن، بارها بر زبان رئيس جمهور و همكاران او جاري گشته است.

«‌‌مبارزه با مفاسد» به صورت عام و تاكيد بر «مقابله با فساد اقتصادي» به صورت خاص، در رأس اين گروه از شعارهاي رئيس جمهور قرار دارد و اين يادداشت به آن مي‌پردازد تا مشخص شود تاكيدات چهارساله تا چه حد براي تحقق اين شعار به احمدي‌نژاد كمك كرده است.

‌ ‌ترديدي وجود ندارد كه جز با همكاري همه قوا و دستگاههاي حكومتي، مبارزه با فساد به نتيجه مطلوب و ملموس نخواهد رسيد. اين در حالي است كه رئيس جمهور سال گذشته به صراحت اعلام كرد: «براي مبارزه با فساد در ميان كساني كه قدرت دستشان است، دولت تنهاست.» البته علاوه بر اين تاكيد كلي و مبهم، ادعاهاي ديگري نيز توسط دولتي‌ها مطرح شده است كه در صورت صحت آنها، همه اميدها به نااميدي مي‌گرايد. مثلاً احمدي‌نژاد در اوايل سال 87 بدون آنكه نام قوه قضائيه را ببرد از اينكه دستگاههاي نظارتي -كه وظيفه آنها مبارزه با مفاسد اقتصادي است- وجود مفاسد را قبول ندارند ابراز تاسف كرد.اگرچه اين سخن رئيس جمهور، مجلس را نيز كه داراي وظايف نظارتي مي‌باشد نشانه مي گرفت اما برخي اظهارات صريح‌تر همكاران احمدي‌نژاد، نشان مي‌داد كه از نظر برخي مسئولان خود شيفته، نه تنها به همراهي مجلس براي مبارزه با فساد، اميدي وجود ندارد بلكه به ادعاي آنها عده‌اي از نمايندگان مجلسبا مفسدان اقتصادي همراهي مي‌كنند!‌‌

از جمله شش ماه قبل، يك مشاور رئيس جمهور، با اشاره به طرح مورد حمايت عده قابل توجهي از نمايندگان براي «الزام دولت به انتخاب رئيس كل بانك مركزي با راي مجلس» اظهار داشت: ... «آيا انصاف است كه بانك مركزي را از دست دولت بيرون بكشند؟ حالا چرا اين مسئله را مطرح مي‌كنند؟ چون اگر اين كار را نكنند دست دزدها و آن دو سه هزار نفر خاص رو مي‌شود و پول‌هاي ميلياردي كه مي‌خورند، مشخص مي‌شود». البته اين آقاي مشاور، گناه زيادي نداشت. زيرا شش ماه قبل از بيان اين ادعا، رئيس او در جمع مردم قم گفته بود: «برخي شبكه هاي انحصار، قدرتمند هستند و حتي در مراجع تصميم‌گيري و قانونگذاري، آن چيزي را كه خودشان مي‌خواهند به تصويب مي‌رسانند»!

اظهارنظر در مورد قوه قضائيه و مجلس، تنها به همين موارد، محدود نشده و در تمام 5/3 سال گذشته به نحوي ادامه داشته است. در آخرين نمونه، رئيس جمهور از اينكه قوه قضائيه، به جاي اعدام جاسوس هسته‌اي او را آزاد كرده است، ابراز تاسف كرد.

مجموعه اظهارنظرهايي كه چند مورد از آنها نقل شد نشان مي‌دهد كه به ادعاي سران و حاميان دولت نهم دو قوه از سه قوه اصلي كشور، نه تنها گام مهمي براي مبارزه با فساد برنمي‌دارند بلكه خود به نحوي در توسعه فساد حتي از طريق تصويب قوانين مورد نياز مفسدان نقش دارند! اما آيا دولت، پرونده درخشاني در مبارزه با مفاسد دارد؟ پاسخ اين سوال را ‌‌مي‌توان در ميان اظهارات رئيس دولت و ياران او يافت. نخستين اظهار نظر دولتي، مربوط به شخص رئيس جمهور است كه در ماههاي ابتدايي تصدي مسئوليت، دسترسي خود به ليستي از مفسدان اقتصادي را مورد تاكيد قرار داد كه بنابر توصيه دوستان مشفق، از افشاي آن خودداري شده است. اما از آن مهم‌تر، اظهارات يكي از مشاوران رئيس جمهور بود كه در مهر ماه گذشته، علت عزل دو رئيس كل بانك مركزي و يك وزير اقتصاد در دولت نهم را «بستن منفذهاي گشاد» دانست كه از آن «به طور ميلياردي بودجه‌هاي نفت به جيب عده‌اي خاص مي‌رود.»

به عبارت ديگر، تا حدود سه سال بعد از فعاليت دولت نهم، كسانى در راس بزرگترين تشكل‌هاى اقتصادى دولت قرار داشته‌اند كه عدم تعويض آنها به معناى «بازبودن منفذهاى گشاد براى واريز ميلياردى پول نفت به جيب عده‌اى خاص» بود.

نمونه‌هاى فوق كافى است تا با توجه به آنها، سخن ديروز رئيس جمهور در اصفهان را مورد بازبينى قرار دهيم: «امروز همه جهان، نيازمند مديريت ايران شده‌اند.» راستى اين مديريت كه تمام جهان به آن نياز دارند كدام بخش از مجموعه‌ مديريتى نظام است؟

سخنان منتسب به رئيس جمهور و همكاران او كه در اين يادداشت به آنها اشاره شد، در خوش‌بينانه‌ترين قضاوت، نشان دهنده كج روى در مكانيزم‌هاى مديريتى قواى گوناگون كشور است. عملكرد اقتصادى و مديريتى دولت در سه سال گذشته نيز به گونه‌اى بوده است كه حتى برخى اصولگرايان حامى دولت، از فقدان استراتژى، عدم توجه كافى به مبانى كارشناسى و محدود سازى دايره مديريت اجرايى به دوستان رئيس جمهور سخن مى‌گويند، آيا «همه جهان» كه رئيس جمهور از نياز آنها به «مديريت ايران» سخن مى‌گويد، چشم به همين عملكردها دارند؟ و آيا با توجه به ادعاى رئيس جمهور و همكارانش در خصوص رخنه فساد در مراكز نظارتى، قضايى و قانونگذارى كشور و اذعان به وجود منافذى در دولت براى واريز ميلياردى درآمد نفت به جيب عده‌اى خاص، سخن اخير رئيس جمهور به معناى تلاش «همه جهانيان» براى بهره‌گيرى از همين سيستم مديريت پرمسئله باشد؟

هرگاه رئيس جمهور و همكاران او، از رقباى داخلى كينه‌اى به دل مى‌گيرند بلافاصله ادعاهايى عجيب درخصوص صاحب‌نفوذان سياسى در كشور مطرح مى‌كنند. اما آيا بهتر نيست در حمله به منتقدان و مخالفان، «اندازه» نگه ‌دارند تا اگر روزى خواستند خبر نيازمندى جهان به مديريت ايران را افشا كنند اين افشاگرى را با سربلندى و آسوده خيالى مطرح نمايند؟

كيهان

«آنجا چه خبراست ؟!» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛در اين يادداشت اگرچه به ماجراي حيرت انگيز و تأسف آوري اشاره مي شود که اخيراً در جريان يک پرونده فساد اقتصادي اتفاق افتاده ولي موضوع اصلي يادداشت بسيار فراتر از ماجراي مورد اشاره است. بخوانيد؛

1- چند روز پيش، خبري به کيهان رسيد که از آزادي قريب الوقوع شهرام جزايري حکايت مي کرد. اين خبر با توجه به فساد اقتصادي اثبات شده، و محکوميت تأييد شده شهرام جزايري، باورکردني نبود. اما بررسي هاي بعدي ترديدي باقي نگذاشت که ماجرا صحت دارد و تعدادي از دست اندرکاران صاحب مقام در قوه قضائيه، نه فقط زمينه هاي آزادي او را فراهم آورده اند، بلکه با خيال راحت! تمامي قوانين را زيرپا نهاده و حکم آزادي اين مفسد اقتصادي را صادر و حتي ابلاغ نيز کرده اند! برپايه اين خبر موثق که بررسي ها و پي گيري هاي - نه چندان آشکار- نيز صحت آن را کاملاً تأييد مي کرد، کار از کار گذشته بود و کيهان براي درج اين خبر تأسف آور و اطلاع رساني درباره اين زد و بند پنهان، آماده شده بود که خبر ديگري از راه رسيد. خبر آن که در آخرين ساعات باقيمانده تا آزادي شهرام جزايري، حجت الاسلام والمسلمين رئيسي، معاون اول قوه قضائيه از ماجراي اين قانون شکني و زد و بند پشت صحنه برخي از مسئولان- متأسفانه بلندپايه- قوه قضائيه با خبر مي شود و بلافاصله خود را به مسئول اجراي حکم رسانده و خواستار توقف آن مي شود. ولي مسئول مربوطه اعلام مي کند که حکم آزادي شهرام جزايري تمامي مراحل را طي کرده و حتي به امضاي يک مقام عالي رتبه در قوه قضائيه هم رسيده است! و تأکيد مي کند که حق ندارد مانع آزادي جزايري شود! اما، معاون اول قوه قضائيه با اصرار و با مسئوليت خود خواستار توقف اجراي حکم آزادي شهرام جزايري مي شود و سرانجام  با مسئوليت شناسي حجت الاسلام والمسلمين رئيسي از اين رخداد رسوا جلوگيري مي شود.

2- شهرام جزايري در اواخر سال 1380 به خاطر ارتکاب جرايم متعدد، از جمله، غارت اموال عمومي، پرداخت مبالغ هنگفت به شماري از نمايندگان مجلس ششم و برخي از مديران وقت با هدف سوء استفاده اقتصادي و سياسي از جايگاه و موقعيت آنان و نيز پرداخت مبالغ کلان به تعدادي از مديران روزنامه هاي زنجيره اي و جلب حمايت اين روزنامه ها از قانون شکني ها و غارتگري هاي اقتصادي خود و... بازداشت و به زندان طويل المدت محکوم شد. منبع درآمد جزايري، سوء استفاده هاي کلان از بيت المال و امکانات نظام بود. از جمله، دريافت وام 50 ميليون دلاري از صندوق ضمانت صادرات - بي آن که صادراتي در ميان باشد-  و يا دريافت 90 ميليارد تومان تسهيلات غير ارزي از سيستم بانکي کشور و... او در قبال اين سوء استفاده، مبلغ 400 ميليون تومان به رئيس وقت صندوق ضمانت صادرات و مبلغ 400 ميليون تومان ديگر به يکي از معاونان وقت وزارت بازرگاني رشوه داده بود... گفتني است شهرام جزايري از مجلس اصلاحات «کارت 500» دريافت کرده بود که مجوز ورود به جلسات مجلس بدون بازرسي است.
شهرام جزايري در اواخر زمستان سال 85 به گونه اي مشکوک از زندان فرار کرد که کيهان در همان هنگام طي يادداشتي با عنوان «فرار کرد يا فرارش دادند»! به شواهد و مستنداتي اشاره کرده بود که نشان مي داد فرار جزايري عادي و تصادفي نبوده است.

3- همانگونه که اشاره شد، ماجراي اين زد و بند موضوع اصلي يادداشت امروز نيست، اين زد و بند پنهان اگرچه با مسئوليت شناسي و اقدام به موقع معاون اول قوه قضائيه ناکام ماند، اما داستان تمام نشده است، چرا که عاملان اين زد و بند-بخوانيد انگل هاي خطرناک- هنوز در قوه قضائيه بر سر کار هستند و چنانچه با قاطعيت و بدون ملاحظه به دست قانون سپرده نشده و بازداشت و مجازات نشوند، به يقين در فرصت هاي ديگر، دست به زد و بندها و قانون شکني هاي مشابه ديگري خواهند زد، اگرچه بعيد نيست تاکنون در دهها زد و بند پنهان ديگر نيز  دست داشته اند که کشف نشده باقي مانده است.

4- چگونگي زد و بند ياد شده ترديدي باقي نمي گذارد که در انجام اين قانون شکني ها و خيانت ها و جنايت ها نه فقط يک يا دو نفر، بلکه يک باند مافيايي سازمان يافته دست دارد. چرا که پرونده اي نظير پرونده فساد اقتصادي شهرام جزايري، در دستگاه قضايي، گردش کار گسترده اي دارد و مافياي مورد اشاره براي تدارک آزادي وي-آنهم با ظاهر قانوني و تهيه حکم رسمي آزادي او!- ناچار به زد و بند، رشوه دهي و ساخت و پاخت با عوامل متعددي است، آيا غير از اين است؟! اگر چنين است- که به يقين چنين است- اين عده چه کساني هستند؟! و در دستگاه قضايي که بايد حامي مظلومان باشد چه مي کنند؟!

5- ساده انديشي نکنيد! افرادي نظير شهرام جزايري براي غارت بيت المال و سوءاستفاده هاي اقتصادي و سياسي خود، افراد فراواني را  با پرداخت رشوه هاي کلان خريده بودند، از کجا معلوم که تهيه کنندگان حکم آزادي او نيز از جمله همين خريده شدگان نباشند؟!
البته دراين باره فقط يک ترديد جدي! وجود دارد و آن اين که، تهيه کنندگان حکم آزادي شهرام جزايري، اخيراً خريداري شده اند يا از قبل خريده شده بودند!

6- دست اندرکاران اين زد و بند در قوه قضائيه به يقين مي دانسته اند که آزادي يک مفسد اقتصادي نظير شهرام جزايري -با توجه به سوابق شناخته شده وي- اعتراض شديد مردم را در پي خواهد داشت و به طور طبيعي و منطقي، انگشت اتهام در اين قانون شکني به سوي دستگاه قضايي دراز خواهد شد. بنابراين چرا ريسک کرده اند؟ آيا بدنام کردن نظام، آنهم در شرايطي که موفقيت هاي حيرت انگيز آن، خشم دشمنان بيروني را برانگيخته است، يکي از اهداف باند مورد اشاره نبوده است؟ و آيا در پي گيري ماجرا نبايد رد پاي بيگانگان نيز مورد توجه قرار گيرد؟!

7- کاش برخي از مسئولان محترم دستگاه قضايي به جاي آن که گذران اوقات فراغت خود- که متاسفانه خيلي زياد نيز هست!- به نقاط خوش آب وهواي کشور رفته و در خانه هاي اشرافي کلان سرمايه داران جا خوش کنند، بخشي از وقت خود- بخوانيد وقت متعلق  به ملت- را  نيز صرف رسيدگي به امور قضايي بر زمين مانده مردم و بررسي  هويت برخي از مديران اين دستگاه مي کردند البته به عنوان وظيفه خويش نه منت به مردم. مثلاً؛ چرا تعطيلات نوروزي را در باغ رويايي! و چند ده هکتاري آقاي «الف-الف» در منطقه خوش آب وهواي  شمال سپري کرده و در ويلاهاي آنچناني و اشرافي اين کلان سرمايه دار لم داده اند؟ که خداي نخواسته مجبور باشند بهاي اين «لم دادن» ها را از کيسه ملت هزينه کنند؟!

8- و بالاخره، بازداشت و محاکمه عاملان اين باند مافيايي  و محاکمه آنان در يک دادگاه علني، کمترين انتظار منطقي و قانوني مردم از حضرت آيت الله شاهرودي  است که به يقين از اين خواسته خود دست نخواهند کشيد و صدالبته، کيهان به لطف خداي بزرگ و با همکاري دلسوختگان اسلام و انقلاب که همه جا- از جمله در زواياي دستگاه قضايي- حضور دارند، تا دستگيري و محاکمه اين باند مافيايي، ماجرا را دنبال خواهد کرد. انشاءالله.

اعتماد

«موفقيت خاتمي در اجلاس ائتلاف تمدن ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم سيدمحمدعلي ابطحي است كه در آن مي‌خوانيد؛هفته گذشته دومين اجلاس ائتلاف تمدن ها در استامبول برگزار شد. يک سالي است که مقامات ترکيه و اسپانيا دنبال دعوت آقاي خاتمي براي شرکت در اين جلسه هستند.

دعوتنامه هاي رسمي توسط سفيرشان ارائه کرده بودند و پيام هاي شفاهي فراواني مي دادند که بي حضور آقاي خاتمي که پايه گذار فکر گفت و گوي تمدن ها بوده جلسه ائتلاف تمدن ها بي معنا خواهد بود. روزهاي آخر و پس از انصراف از کانديداتوري، سفر آقاي خاتمي قطعي شد. در اولين جلسه عمومي و در مهم ترين بخش جدي جلسه به جاي اينکه روساي جمهور مالي، کومور، سريلانکا، ونزوئلا و بوليوي باشند و بي آنکه کلي کمک بلاعوض صورت بگيرد، دبير کل سازمان کنفرانس اسلامي و چند نفر از روساي جمهور دنيا و منجمله روساي جمهور بلغارستان و فنلاند و نخست وزير سابق دانمارک که رئيس جديد ناتو شده است، در ميزگردي با حضور سيدمحمد خاتمي که در اينجا به عنوان انديشمند بزرگ جهان اسلام حضور پيدا کرده بود، شرکت کردند. اصل اين دعوت و اين جايگاه براي مخالفان آقاي خاتمي آنقدر تلخ است که نتوانند تحمل کنند.

نتيجه مهم بحث که البته آنقدر سنگين است که کاملاً مي توان به آنان حق داد که در روزنامه هايشان از شدت عصبانيت ماجراي اين پيروزي بزرگ اسلامي و ايراني را ناديده بگيرند و عليه آن مقاله جعلي بنويسند. وقتي آقاي راسموسن نخست وزير دانمارک بود در يک روزنامه غيردولتي دانمارک نسبت به پيامبر بزرگ اسلام کاريکاتورهاي موهن و زشتي کشيدند که موج نفرت جهان اسلام را در پي داشت و همه دنيا فهميدند که وجود مقدس پيامبر اسلام براي مسلمانان آنقدر عزيز است که چند تا کاريکاتور موهن مي تواند همه جهان اسلام را بسيج کند.

آقاي راسموسن آن موقع در مقام نخست وزيري دانمارک در يک اظهارنظر ناپخته و ناروا گفته بود اين کارها جزيي از آزادي بيان است اما درست بعد از آنکه وي با مقام بالاي رياست ناتو از سوي رهبران ناتو برگزيده شده است، براي اولين بار در همين ميزگردش با آقاي خاتمي از اين سخنانش برگشت و بر دو نکته مهم و جديد تاکيد کرد؛ يکي اينکه آزادي بايد مسوول باشد و نبايد آزادي به حوزه مقدسات اديان راه پيدا کند و مهم تر اينکه در همان سخنراني و در حضور همه شرکت کنندگان و خبرگزاري هاي جهان که اين جلسه پراهميت را پوشش مي دانند از شخصيت پيامبر بزرگ اسلام تجليل کرد“

ابتكار

«از بام هنر تا آسمان سياست» به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛انتخابات رياست جمهوري دوره دهم ويژگي هاي متفاوتي با گذشته پيدا کرده است يکي از آن تفاوتها انگيزه و دلايلي است که باعث شد ميرحسين موسوي آسمان سياست را به بام هنر ترجيح دهد و عزلت بيست ساله را به شور رقابت معاوضه نمايد در اين مجال بناي بازخواني دلايل اين هجرت ناهمخوان را ندارم به اين بهانه نحوه برخورد گروههاي سياسي را با موسوي در سه سکانس يادآور مي شوم.  سکانس اول: شوراي هماهنگي گروههاي خط امام با محوريت کروبي، موسوي خوئيني ها، بهزاد نبوي،از اوايل سال 75 با ديدار مهندس موسوي سعي در متقاعد کردن ايشان داشتند اما آن تلاشها به جايي نرسيد و موسوي که مواجه با انتظارات بالا ي مردم بود وپيامد تورمي سياستهاي اقتصادي دولت هاشمي رفسنجاني نمايان شده بود و شکاف طبقاتي نياز به اقدات ويژه داشت براين اساس اوخود را براي پاسخ به اين همه انتظار، مناسب نديد و در نهايت قرعه فال به سيد محمد افتاد. پايان هشت سال سکانداري دوم خرداد بر مسند رياست جمهوري دوره هفتم و هشتم آغازديگري براي مراجعه به موسوي بود.

در اين سکانس نيز مسئوليت مذاکره و متقاعد کردن نخست وزير دوره دفاع مقدس بر عهده آقايان خاتمي، خوئيني ها و کروبي بوداين بار هم علاوه بر دلايل گذشته يعني انتظارات بالاي مردم فضاي حاصل از دوم خرداد نيز دخالت داشت هشت سال حاکميت دوم خرداديها و جبهه گيري شديد جناح راست، کشور را دوقطبي کرد و موسوي که ترجيح مي داد در شرايط فرا جناحي وارد عرصه شود در آن مقطع ناچارا مي بايست از اردوگاه دوم خرداد بيايد و فضاي دو قطبي را تشديد نمايد و البته او اين را نمي خواست.البته در آن مقطع دلايل ديگري نيز گفته مي شد از جمله اينکه ايشان دو شرط مهم هم داشتند نخست اختيار کامل نيروي انتظامي را در دست بگيرد و ديگر آنکه دولت شبکه راديو و تلويزيوني داشته باشد با اين دلايل بود که وي بام هنر را بر آسمان سياست ترجيح داد و بدين ترتيب کمال الملک عرصه سياست يک بار ديگر کساني را که به او اميدي بسته بودند، نااميد کرد.

سکانس سوم: اين دوره که از ارديبهشت 86 شروع شد کمي متفاوت با دو دوره گذشته بود نخست اينکه دو ضلع مثلث دعوت از موسوي يعني آقايان خوئيني ها و کروبي ديگر حضور نداشتند.و برعکس روز بعد از انتخابات دوره نهم، شيخ دوران گذشته يعني کروبي خود را نامزد دوره دهم معرفي کرد و به رغم فرازو فرودهاي مخصوص خود اما تاکنون هيچگاه در تصميم خود تعلل نکرده است. موسوي خوئيني ها (که به رهبري در سايه جريان اصلاح طلبان معروف است) معلوم نيست به چه دليل در اين دوره هيچ اصراري بر حضور مير حسين موسوي ندارد و او که به جريان چپ راديکال نزديک است شايد بيشتر از همه نگران اصولگرايي مير حسين باشد و بنابراين هيچگونه اشتياقي نه از آقاي خوييني ها و نه از حزبش يعني مجمع روحانيون مشاهده نمي شود. و اما سيد محمد خاتمي هم که از ابتدا برگزينه خود يا مير حسين تاکيد داشت بعد از خيزش اوليه با اعلام حضور ناگهاني مير حسين، تصميم بر انصراف گرفت و البته اين روزها تلاش دارد ياران و هم حزبي هاي خود را به حمايت از ايشان ترغيب نمايد بنابراين پرده سوم بزنگاه نام موسوي در انتخابات رياست جمهوري متفاوت از دو پرده گذشته مي باشد در دو مرحله گذشته اصرار از گروههاي اصلاح طلب و چهره هاي شناخته شده آن و انکار موسوي بود اما در دوره جديد وضع به کلي دگرگون شده است،موسوي خود در غياب گروههاي مطرح چون مشارکت،مجاهد ين ،مجمع روحانيون و برفراز نام هاي بلند آوازه به جمع بندي رسيده است بنابر اين از اسامي بزرگ و ياران ديروز نام و نشاني نيست و اعضا ستادش را افراد ناشناخته تشکيل مي دهند و گاهي هم از تمايل بخشي از اصولگرايان به همراهي ايشان سخن به ميان مي آيد و به رغم انصراف سيد محمد خاتمي و اصرار ايشان بر حمايت از موسوي، تکليف احزاب مهم اصلاح طلب يعني مجاهدين، مشارکت، مجمع روحانيون و کارگزاران روشن نيست و جالب است که صداهاي متفاوت هم به گوش مي رسد و ترديد در مواضع مير حسين به دليل اصرار ش بر اصول از طرف ليدرهاي احزاب مذکور شنيده مي شود گروهي به اين دليل که عدالت مفهوم برجسته ادبيات موسوي و احمدي نژاد را تشکيل مي دهد آن دو را دوروي يک سکه نام مي برند و تعابيري همچون "مهره از دست رفته" "شخصيتي به روز نشده" و حتي نفوذي اصولگرايان براي وي بکار مي برند.

شايد ترديدها ناشي از همان دليل اصلي موسوي براي حضور است چنانچه گفته شد وي همچنان خود را اصلاح طلب اصولگرا مي داندو در مصاحبه اخيرش با خبرنگاران به صراحت به اين مهم اشاره داشت و گفتند اصلاح طلبي را در چارچوب اصول معتقد هستند و همچنين گفتند به تغيرات کاميوني نيروي انساني اعتقاد ندارد در نتيجه تصوير مردي که بيست سال در بازار مسگرهاي سياسي سکوت کرده امروز با هر موضع خود، ريزش و رويشي را به همراه دارد.  کساني که او را در آينه تمايلات خود مي پنداشتند به مرور زمان، با روشن شدن بيشتر عقايدش او را بر نمي تابند و تحت اين عنوان که موسوي جاذبه هاي لازم را ندارد سعي در فاصله گيري از او را دارند.به عبارت ديگر به نظر مي رسد بيش از آنکه موسوي براي نسل سوم ناشناخته باشد براي نخبگان سياسي که عادت به بودن در يکي از دو سر قطب را دارند ناشناخته است در طول 15-16 سال گذشته نخبگان سياسي عادت به اصل يا با ما يا بر ما کرده اند و دالان سياست را آنچنان تنگ و تاريک کرده اند که تنها گذرگاه دو جريان معروف باشد و امکان عبور جريان سوم را بر نمي تابند بر اين اساس موسوي به يک اندازه مورد بي مهري دو جريان افراطي است افراطيون اصلاح طلب اورا به جرم اصولگرايي و به بي تحرکي و ناشناختگي و ابهام در عقايد متهم ميکنند،افراطيون اصولگرا نيز وي را به جرم داشتن خواستگاه اصلاح طلبي، طرد مي کنند آنانکه نگران ضلع اصولگرايي اش هستند اورا به ناشناختگي متهم مي کنند و آنها که نگران ضلع اصلاح طلبي اش مي باشند او را به تقابل با ارزش ها متهم مي کنند. بايد ديد مردم چگونه قضاوتي خواهند داشت؟

جمهوري اسلامي

«اصول را چه كسي تعيين مي كند»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛يكي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي كه وابسته به بخش دولتي جناح اصولگرا است در پاسخ به سئوال خبرنگاران دو نكته درباره انتخابات گفته است كه دور از شان نمايندگي مجلس و خلاف معيارهاي اصولگرائي است .

ايشان ضمن اينكه گفته است آقاي مهندس ميرحسين موسوي را اصولگرا نميدانم تكليف انتخابات رياست جمهوري را نيز مشخص كرده و گفته است آقاي احمدي نژاد در مرحله اول انتخابات با راي قاطع برنده انتخابات خواهد شد. افراد ديگري نيز اين روزها مطالبي مشابه گفته و نوشته اند كه وجه مشترك آنها جبهه گيري عليه كسي است كه به عرصه رقابت انتخاباتي آمده و با صراحت اعلام كرده است براي صيانت از آينده نظام جمهوري اسلامي خود را نامزد رياست جمهوري كرده است . نوع برخوردهاي گفتاري و نوشتاري بگونه ايست كه در مجموع به نظر مي رسد اين جبهه گيري ها به معناي مطرح كردن اين سئوال است كه اصولا چرا كسي به خود اجازه مي دهد در برابر فرد مورد نظر صاحبان اين گفتارها و نوشتارها وارد رقابت انتخاباتي شود به همين دليل اين افراد به خود اجازه مي دهند در مورد رقباي فرد مورد نظر خود هر طور ميخواهد قضاوت كنند و هر برچسبي كه صلاح بدانند به او بچسبانند!

شايد اقتضاي شور و شوق انتخاباتي در جوامع مختلف همين باشد ولي در يك جامعه اسلامي كه مردم آن عليه ضدارزش ها و فرهنگ طاغوتي قيام كرده و انقلابي را براساس ارزش ها به پيروزي رسانده اند و نظام حكومتي مورد نظر خود را « جمهوري اسلامي » ناميده اند انتظار اينست كه اين قبيل روش ها مطرود باشند و همه برمبناي حق و انصاف آنچه ميخواهند بگويند و بنويسند. اين انتظار به ويژه از كساني كه با عنوان « اصولگرا » در جامعه ظاهر مي شوند بيشتر است و اگر خلاف آن عمل شود خلاف اصولگرائي است . زيرا اصولگرائي چارچوب ها و معيارهاي مشخصي دارد كه هر كسي نمي تواند به ميل خود آنها را ناديده بگيرد يا تغيير دهد و يا اين و آن را از اردوگاه اصولگرائي خارج بداند.اين قبيل برخوردها آفت ها و زيان هائي دارد كه بعضي از آنها را در اينجا برمي شمريم و نكاتي هم از بزرگان مي آوريم بدان اميد كه هشداري باشد براي اجتناب از آن زيان ها.

1 ـ اينكه افرادي نتيجه انتخابات را پيش بيني كنند اقدام عجيبي نيست . اما كساني كه به نوعي وابسته به دولت هستند و آشكارا رئيس دولت را كانديداي مورد نظر خود مي دانند و در برابر رقباي وي موضعگيري مي كنند اگر درباره نتيجه انتخابات سخن بگويند و سخنشان حاكي از اطمينان به پيروزي فرد مورد نظرشان باشد از نظر افكار عمومي مفهوم خاصي دارد كه با سلامت انتخابات سازگار نيست . زيرا ابزارهاي برگزاري انتخابات دردست دولت است و اين گونه سخن گفتن بطور طبيعي اين شائبه را پديد مي آورد كه برگزار كنندگان انتخابات نتيجه آنرا از قبل ميدانند! پرهيز از هر سخن و رفتاري كه چنين شائبه اي را پديد آورد يكي از واجبات اجتماعي و سياسي است .

2 ـ خط كشي كردن هاي شخصي و جناحي و خارج دانستن اين و آن از اردوگاه اصولگرائي نه تنها هنر نيست بلكه يك ضعف بنيادي است كه حداقل زيان آن محدود جلوه دادن اردوگاه اصولگرائي و بزرگ جلوه دادن اردوگاه مخالفان آنست . هرچند در اين مختصر درصدد برشمردن معيارهاي اصولگرائي نيستيم اما تاكيد بر اين نكته را لازم ميدانيم كه پرچمدار اصولگرائي در هر زماني شخص رهبر انقلاب است . با توجه به اين واقعيت روشن اين چه كار ناپسندي است كه افرادي با ادعاي اصولگرائي هر روز يك فرد برجسته و خوشنام و خوش سابقه را از اردوگاهي كه رهبري پرچمدار آنست خارج ميدانند و تلاش مي كنند غير از خودشان بقيه افراد را در مقابل رهبري قلمداد نمايند اين درست است كه نه مهندس ميرحسين موسوي و نه هيچ فرد ديگري غير از معصومين عليهم السلام بدون عيب و نقص و خطا نيست . قطعا هيچكس را نبايد مطلق دانست و ميزان صلاحيت ها و ارزش هاي وجودي افراد نيز متفاوت است و به همين دليل شما مي توانيد فرد مورد نظر خودتان را اصلح بدانيد و از محاسن او بگوئيد اما اينكه ديگران را اصولا خارج از اردوگاه اصولگرائي بدانيد خود خارج از چارچوب ها و معيارهاي شناخته شده اصولگرائي است . شما كه خود را پيرو رهبري ميدانيد بايد بيش از ديگران به اين توصيه اكيد رهبري كه فرمودند دايره اصولگرائي را تنگ و محدود نكنيد پاي بندي نشان دهيد.

3 ـ استدلال اينست كه چون آقاي مهندس موسوي گفته است افتخار مي كنم كه مشاور عالي آقاي خاتمي بوده ام بنابر اين چنين فردي نمي تواند اصولگرا باشد!

اين معيار جديد را براي خارج ساختن افراد از اردوگاه اصولگرائي از كجا آورده ايد شما از كجا ميدانيد كه آقاي موسوي به عملكرد آقاي خاتمي در دوران رياست جمهوري انتقاد نداشته و به وي نگفته است مگر همه موظفند انتقادهايشان را در بوق و كرنا كنند و به گوش همه برسانند ! در همان مصاحبه كه آقاي مهندس موسوي موضوع مشاورت را گفته اين را هم گفته كه به عملكرد دوران رياست جمهوري آقاي خاتمي و قبل از آن ايراد و انتقادهائي هم وارد است . با اينحال چگونه مي توان چنين فردي را خارج از اردوگاه اصولگرائي دانست آيا با تكيه بر اين قبيل استدلال هاي بي اساس ناديده گرفتن خدمات مخلصانه و ماندگار نخست وزير دوران دفاع مقدس كه به پاكي و اخلاص شهره است به زيان اصولگرائي نيست ! با ادامه اين روش كه شما در پيش گرفته ايد و هر روز عده اي خدمتگزار و مخلص و متدين را خارج از اردوگاه و مجموعه اصولگرائي معرفي مي كنيد ديگر چه كسي در اين اردوگاه باقي خواهد ماند.

4 ـ وقتي شما همه افرادي را كه براي رقابت با فرد مورد نظرتان به صحنه انتخابات مي آيند در مقابل اصولگرائي قرار مي دهيد نتيجه انتخابات هرچه باشد به زيان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي خواهد بود. زيرا اگر يكي از رقبا برنده شود افكار عمومي چاره اي جز اين نخواهد داشت كه فكر كند اصولگرائي شكست خورده است و اگر فرد مورد نظر شما راي بياورد افكار عمومي بايد همه راي دهندگان به رقباي او را اعضاي اردوگاه مخالفان اصولگرائي بداند. چرا به چنين زيان بزرگي براي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي راضي مي شويد مگر تعيين كننده اصول شما هستيد كه هركس را بخواهيد دور از اصولگرائي معرفي مي كنيد !

5 ـ مسئولان صدا و سيما نيز مواظب افراد خودسر كه از اين سرمايه ملي عليه رقباي فرد مورد نظر خود سواستفاده مي كنند باشند . زيان سواستفاده از رسانه ملي بسيار بيشتر است .

6 ـ از حضرت امام خميني بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي و حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب دو نكته اساسي و تعيين كننده را درباره انتخابات يادآوري مي كنيم بدان اميد كه همه نامزدهاي رياست جمهوري و طرفداران آنها در عمل خود را پاي بند اين دو نكته بدانند و فضاي انتخابات را سالم نگهدارند. حضرت امام خميني فرمودند « انتخابات امتحان الهي است » و خلف صالح ايشان فرمودند در بيان مطالب مربوط به نقدهاي انتخاباتي انصاف را رعايت نمائيد.

كساني كه به مبدا و معاد معتقدند انتخابات را يك امتحان الهي ميدانند و تلاش مي كنند از اين امتحان با رعايت انصاف سربلند بيرون بيايند. آنها به اين واقعيت توجه دارند كه مسئوليت ها و مقام ها امانت هائي هستند كه از اعتبارياتند و به زودي پس گرفته خواهند شد. براي رسيدن به اين امور اعتباري و موقت چرا اين همه بي انصافي.

مردم سالاري

«تبيين دلايل حضور ميرحسين»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري است كه در آن مي‌خوانيد؛ميرحسين موسوي در نخستين مصاحبه مطبوعاتي رسمي خود بعد از انتشار بيانيه حضور در دهمين دور انتخابات رياست جمهوري چهار دليل براي آمدنش ذکر کرد; اين چهار دليل عبارتند از :

1- «يکي از مهم ترين دلا يل حضور من، مساله قانون گريزي است. وقتي شرايطي ايجاد کنيم که قانون گريزي نه يک بار، بلکه بارها تکرار و تبديل به رويه شود بايد نسبت به نظام خود احساس خطر  کنيم.»
2- «بر هم خوردن ساختارهاي تصميم گيري»

3- عدم شفافيت گردش اطلا عات در کشور:  «بنده نه يک بار، نه دوبار، نه 10 بار بلکه بارها اين مساله را ديده ام که مردم، نخبگان و همه قشرها با آمارهاي متفاوتي مواجه شده اند و امکان تشخيص آمار درست را  ندارند» و يا نامشخص بودن محل هزينه 270 ميليارد دلا ري درآمد ارزي و سرنوشت 1/5 ميليارد دلار مورد اختلا ف ديوان محاسبات

4- «برخي افراط و تفريط ها:  مي بينيم حتي مساله اي مثل بحث دوست داشتن ملت «اسرائيل» را مي شنويم»

5- «محروم کردن گسترده جامعه از خدمات و تجارب مديران با تجربه و سالم: و از طرف ديگر در جاهايي چنان غرب ستيزي و شعارهاي ما اوج مي گيرد که براي جبران آن بعضا ناچار به فرستادن پيام ها و نامه هاي بي حاصل به هزينه مردم مي شويم.»

اين که هر کدام از دلايل فوق چه پيامدهايي در زندگي مردم و امور اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي بر جاي گذاشته و خواهند گذاشت و چرا اين مسائل جمع کثيري از دلسوزان و استوانه هاي نظام را تا آن حد نگران کرده است که به دغدغه اصلي آنها تبديل شده است نياز به تبيين دارد و نياز به توضيح دارد و نياز به طرح در افکار عمومي دارد، به ويژه در اين ايام که رويداد مهم انتخابات دهم رياست جمهوري را در پيش روي داريم، ضرورت اين تبيين و تحليل صد چندان است جامعه پويا و پرتحرک ما آخرين  ماه هاي فصلي را سپري مي کند که  يکي از حساس ترين و به يادماندني ترين و سرنوشت سازترين رويداد سياسي کشور در آن رقم مي خورد. رويدادي که هم اکنون ارزيابي هايي از جنبه هاي گوناگون پيرامون آن صورت گرفته و مي گيرد و براي عموم مردم و مخاطبان رسانه از منظرهاي مختلف قابل بررسي است به همين جهت نقش آفريني رسانه هاي جمعي به ويژه مطبوعات و سايت هاي خبري و تحليلي در عرصه سياسي کشور يک رسالت و يک مسئوليت اجتماعي است.

مطبوعات ايران در عمر بيش از يک و نيم قرن خود جز چند مورد محدود و مشخص فرصت نيافتند تا تاثيرگذاري بر ذهن و راي مخاطبان را در عرصه سياست و خصوصا مواردي مثل انتخابات را به طور جدي بيازمايند.

به اعتقاد بسياري از کارشناسان ارتباطات، عملکرد رسانه هاي جمعي کشور در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري به عنوان «يک پديده نادر ارتباطي» در آينده توسط مردم و نخبگان از جهات گوناگون  مورد تجزيه و تحليل هاي علمي و کارشناسانه قرار خواهد گرفت. شيوه هاي به کار گرفته شده از سوي رسانه ها براي «ترغيب» مردم به مشارکت هر چه بيشتر در عرصه سياسي انتخابات و آشنايي جامعه با ديدگاه ها و تکنيک هاي مورد استفاده در «برجسته سازي» برخي سوژه ها و رويدادها،  عملکرد آنها، مورد بررسي دقيق قرار خواهد گرفت و رسانه هائي که منافع ملي را فداي منافع گروهي و حزبي کرده باشند،  اعتماد مردم را از  دست خواهند داد و از هم اکنون بايد به اين مهم توجه نموده و ظرفيت ارتباطي و تاثيرگذاري خود را منصفانه استفاده کنند، يا به طور علني بگويند در خدمت کدام نامزد هستند و يا ظرفيت خود را بدون جهت گيري به اطلاع رساني سالم اختصاص دهند و در اين ميان رسانه ملي که به همه مردم متعلق هست بايد بيش از همه به حفظ و بازسازي اعتماد عمومي توجه داشته باشد.

صداي عدالت

«بزرگ‌تر از دنيا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم احمد مسجدجامعي‎ است كه در آن مي‌خوانيد؛ ‎آقاي فلاح يکي از علمايي بود که تا پايان عمر به روال ساليان طولاني در روضه‎ ‎منزل ما حضور مي‌يافت. از زمان مرحوم پدرم در روضه‌هاي منزل ما سخنراني مي‌کرد.او‎ ‎انساني دانشمند بود و از محضر استادان و بزرگان حوزه در مشهد و تهران بهره‌ها گرفته‎ ‎بود. کم و گزيده سخن مي‌گفت و علم را اسباب نام و نان نمي‌ساخت و تلاش نمي‌کرد که‎ ‎خلق در ايشان اعتماد کنند که عالم است. از نکته‌هايي که از ايشان به خاطر دارم‎ ‎تعبيري است در باره حضرت علي (ع). مي‌گفت برخي انسان‌ها در دنيا بزرگ هستند و برخي‎ ‎بزرگ‌‌تر از دنيا. انسان‌هاي بزرگ‌تر از دنيا بسيار اندک‌اند و اميرالمومنين اسوه‎ ‎انسان‌هاي بزرگ‌تر از دنياست‎. ‎طنين اين تعبير هميشه در ذهن من است. ايشان‎ ‎مي‌گفت: حضرت علي (ع) پس از خليفه دوم مي‌توانستند به عنوان خليفه انتخاب شوند، اما‎ ‎به خاطر نپذيرفتن شرط ادامه راه دو خليفه قبلي عطاي حکومت را به لقايش بخشيدند‏‎. ‎ايشان حاضر نشدند که حرفي بزنند که در عمل به آن پايبند نيستند و يا آن که از سخن‎ ‎خود عدول کنند‎.‎براي من هميشه اين معياري است که مردان بزرگ‌تر از دنيا چگونه‎ ‎تصميمات خطير و مهم مي‌گيرند. آقاي فلاح در اواخر اسفند ماه سال گذشته از جهان‎ ‎درگذشت‎.

‎موسم انتخابات است و ذهنم به سمت چنين موضوعي است که از دفتر آقاي‎ ‎خاتمي تماس مي‌گيرند. برخلاف معمول مي‌گويند مي‌خواهيم با خودشان صحبت کنيم. از آن‎ ‎طرف خط مي‌گويند که براي جلسه فردا( 19 اسفند) زنگ زده‌اند و از طرف آقاي خاتمي‎ ‎تاکيد مي‌کنند که حتما حضور پيدا کنم و حتما سر وقت برسم. حدس مي‌زنم علت اين‎ ‎تاکيدها حضور نامنظمم در جلسه‌هاي قبلي باشد، اما حس مي‌کنم موضوع مهمي در ميان‎ ‎است، چون جلسات معمول با آقاي خاتمي روزهاي دوشنبه صبح برگزار مي‌شد و براي تاکيد‎ ‎بيشتر برايم در دفتر پيام مي‌گذاشتند‎.

‎وقتي مي‌رسم که نماز مغرب و عشا به امامت‏‎ ‎آقاي خاتمي تازه تمام شده‌است. علاوه بر اطراف نمازخانه در ميان آن نيز صندلي‎ ‎چيده‌اند. معلوم است که تعداد مدعوين بيش از حد معمول اين نشست‌هاست. جايي باز‎ ‎مي‌کنند و کنار آقاي عارف مي‌نشينم که رياست ستاد بر عهده‌اش گذاشته شده بود. او از‎ ‎شخصيت‌هاي برجسته علمي و اجرايي کشور است و با بزرگ‌منشي مسئوليت اين کار بزرگ را‎ ‎پذيرفته بود. آقاي عارف روزهاي سخت و پرکاري را پشت سر گذاشته و زحمت‌هاي زيادي‎ ‎براي سر و سامان دادن به ستاد کشيده بود. نشستم، تعارف کردند که اداره جلسه را‎ ‎برعهده بگيرم‎.

‎جلسه عجيبي بود. اين را مي شد از همان آغاز که هنوز حرف اصلي‎ ‎مطرح نشده بود، حدس زد . شلوغ‌تر از جلسه‌هاي معمول بود. هم تعداد افراد حاضر‎ ‎زيادتر از هميشه بود و هم متنوع‌تر. برخي از وزراي دولت‌هاي پيشين، نمايندگان مجلس،‎ ‎سفرا، روحانيون، نويسندگان و اصحاب فرهنگ و هنر و مطبوعات، احزاب و تشکل‌هاي سياسي‎ ‎و اجتماعي حضور داشتند. بعضي از افراد حاضر را من نمي‌شناختم و اين براي اداره جلسه‎ ‎کار را سخت مي‌کرد، اما آقاي خاتمي همه افراد را مي‌شناختند‎ .

‎جلسه با گزارشي‎ ‎از اولين سفر شهرستاني آقاي خاتمي آغاز شد که براي ستاد موفقيت بزرگي بود و همه را‏‎ ‎به پيروزي اميدوار و در ادامه راه مصمم‌تر کرده بود. سفر آقاي خاتمي به شيراز ،‏‎ ‎ياسوج و بوشهر نشان داد که محبوبيت ايشان نه تنها در شهرهاي بزرگي چون شيراز بالاست‎ ‎که حتي در مناطق روستايي و شهرهاي کوچکي مثل نور آباد ممسني نيز از محبوبيت بسيار‎ ‎زيادي برخوردار است، حال آن که برخي گمان مي‌کردند که آراي شهرهاي کوچک و‎ ‎روستاها به ديگري اختصاص دارد. اين سفر در اردوگاه رقيب هم بازتاب داشته است. سفر‎ ‎شيراز براي آنها هم نتيجه انتخابات را روشن کرده بود‎.

‎پس از اين گزارش اميدوار‎ ‎کننده، انتظار حاضران اين بود که دراين‌باره و همچنين درباره برنامه‌ها و سفرهاي‎ ‎آينده سخن گفته شود ، اما آقاي خاتمي از قطعيت آمدن مهندس ميرحسين موسوي سخن گفت و‎ ‎از آن جمله معروف "يا من يا ميرحسين" و از حاضران خواست نظر بدهند‎.
‎ياد جلسه‎ ‎اعلام نامزدي آقاي خاتمي افتادم. در آن جلسه اگرچه آقاي خاتمي اعلام نامزدي کرد،‎ ‎اما جمله‌اي گفت که جا را براي چنين تصميمي براي خود باز نگه داشت: "اين که چه کسي‎ ‎حضور بيابد طبعا تدبيري در کار بود که شايد آن تدبير به نتيجه مطلوب نرسيد. بنده‎ ‎خدا تدبير مي‌کند، ولي خداوند سرنوشت ديگري تقدير مي کند، گرچه هنوز معتقدم کارکرد‎ ‎و تاثير آن تدبير به پايان نرسيده است‏‎ ."
‎اين اشارات از نگاه تيزبينان پنهان‎ ‎نبود و در پايان همان جلسه هم، در لابلاي پرسش‌هاي خبرنگاران از اعضاي برجسته ستاد‎ ‎آقاي خاتمي، شنيده مي‌شد، اما از ديد اهل سياست پنهان ماند‎ .

‎بحثي را که آقاي‎ ‎خاتمي مطرح کرد در ذهن عده‌اي از ما با اين اشارات گره خورد، اما بعد از سفر شيراز‎ ‎و تشکيل ستادهاي شهرستان ها و استقبالي که از ورود آقاي خاتمي به عرصه شده بود ،‏‎ ‎تصميم گيري در اين زمينه تصميم گيري ساده اي نبود و عواقب بسياري داشت. هر تصميمي‎ ‎بايد با ملاحظه بيشتري گرفته مي شد. اين نشست در واقع بخشي از همين ملاحظه و براي‎ ‎دستيابي به راه هايي آسان تر براي گذر از وضعيتي پيچيده بود‎ . ‎تقريبا همه مي‎ ‎خواستند حرف بزنند و اغلب دوستان هم بر ماندن آقاي خاتمي اصرار داشتند و دلايلي که‎ ‎در سخنان دوستان بود، دلايل مهمي بود و نمي شد به آساني از کنار آن گذشت، اما طرح‎ ‎مسئله براي بسياري غير منتظره بود و طبيعي بود که اولين واکنش ها گاهي احساسي و حتي‎ ‎گاه عصبي باشد و در اين ميان نقدهايي هم بر نحوه ورود مهندس موسوي و پرسش هايي‎ ‎درباره سياست هاي ايشان مطرح شد‎. ‎نشست به درازا کشيد و از زمان مقرر و معمول‎ ‎بسي فراتر رفت ، اماهنوز 14 نفر باقي مانده بودند‏‎ . ‎عذر خواهي کردم و پيشنهاد‎ ‎دادم آقاي خاتمي جمع بندي کنند و دوستان باقي مانده ديدگاه خود را به صورت مکتوب به‎ ‎ايشان تحويل دهند‎ .

‎نظرات را مي‌توان به چند گروه تقسيم کرد‎:
• ‎گروهي معتقد‎ ‎بودند آقاي خاتمي بايد بماند. بعضي از آنها با لحني صريح به آقاي خاتمي مي‌گفتند‏‎ ‎شما حق نداريد انصراف بدهيد. اين تصميم بايد در عرصه عمومي مطرح و درباره اش تصميم‎ ‎گيري شود. اين گروه را بيشتر جوانان و يکي دو نفر از سياسمتداران با سابقه تشکيل‎ ‎مي‌دادند‎.
• ‎کساني ديگر معتقد بودند اين حرف مربوط به قبل از حضور آقاي خاتمي‎ ‎در عرصه و صحنه انتخابات بوده است ، نه پس از اعلام نامزدي و شروع به کار ستادهاي‎ ‎اجرايي، بنابراين زمان پرداختن به اين موضوع گذشته است‎.

• ‎عده‌ ديگري مي‌گفتند‎ ‎آقاي خاتمي در جامعه موقعيتي استثنايي دارد و بر موج انتخابات سوار است و تا ديگري‎ ‎بخواهد اين شرايط را به دست بياورد عملا زمان گذشته است. اگر هدف پيروزي است، اين‎ ‎مقصود فقط با آقاي خاتمي ميسر مي شود و آراي ايشان لزوما به سبد آقاي موسوي نمي‎ ‎رود‎.
• ‎برخي هم مي‌گفتند الان از عرصه رقابت خارج نشويد و هم شما و هم مهندس‎ ‎موسوي در صحنه بمانيد . زمان براي تصميم گيري زود است‎ .
‎حس مي کردم آقاي خاتمي‎ ‎چنين فضايي را پيش بيني کرده و با اشراف به همه موارد تصميم خود را گرفته بود. آقاي‎ ‎خاتمي در سخناني که معلوم بود درباره آن با مباني خودش انديشيده است، به برخي از‎ ‎واکنش ها پاسخ داد و خطرهايي را که ماندنش در صحنه به وجود مي آورد، بر شمرد. بر‎ ‎دشواري تصميم گيري هم اشاره کرد و به اميدهايي که با حضورش در انتخابات ايجاد شده‎ ‎بود نيز اشاره کرد و از جواناني گفت که به طور خودجوش از ماه ها قبل کار را شروع‎ ‎کرده اند و به نگراني هايش نيز اشاره کرد و به اتفاق هايي که ممکن است کناره گيري‏‎ ‎اش از انتخابات در پي داشته باشد‎.

‎نکته مهم اين بود که آقاي خاتمي سخنانش را با‎ ‎استناد به جوان ترين عضو جلسه آغاز کرد . در سخنان آقاي خاتمي يکي دو مطلب مهم تر‎ ‎از بقيه بود؛ يکي دفاع از ميرحسين موسوي نخست وزير دوران امام و هشت سال دفاع از‎ ‎اين سرزمين بود و پرهيز از شکاف افکني و ديگري ضرورت تغيير و ضرورت فعال بودن در‎ ‎عرصه انتخابات و تقويت جامعه مدني و اشاره به اين که از آغاز هم که پاي در اين راه‎ ‎گذاشتم مي دانستم براي هزينه دادن آمده ام‎.

‎او گفت من نامزدي خود را با فرض اين‎ ‎که حيثيت من لطمه مي خورد پذيرفتم. الان وضع کشور به‌گونه‌اي است که هر کس مسئوليت‎ ‎بپذيرد، قرباني خواهد شد. توقعات بالا رفته است و پاسخ دادن به خواست مردم سخت شده‎ ‎است. توده مردم‎ ‎پس از مدت کوتاهي وقتي ببينند توقعاتشان برآورده نشده، ناراضي‎ ‎خواهند شد. من از اين وضع اطلاع داشتم و کارگروه هايي که تشکيل داده بوديم، هم پيش‎ ‎بيني کرده بودند و پذيرش نامزدي من با علم به اين بود. من همه اين پيامدها را‎ ‎پذيرفتم. من پذيرفتم که به حيثيتم لطمه بخورد ولي پذيرفتن مسئوليت تابع نظر جمعي‎ ‎بود و برايم مسئله شخصي مهم نبود . الان در موقعيتي قرار گرفته ايم که اگر بي‎ ‎تدبيري کنيم ، نه شخص که جريان آسيب مي بيند‎.

‎روزي را به ياد آوردم که آقاي‎ ‎خاتمي در جمع خبرنگاران با بياني سربسته گفت: اين انقلاب متعلق به اين مردم است،‎ ‎اين کشور متعلق به اين ملت است و همه ما به کشور و سرنوشت آن احساس تعهد مي کنيم‎.

‎آقاي خاتمي در بخش ديگري از صحبت خود گفت که خواست مردم در تمام نقاط کشور‎ ‎تقريبا يکسان است و فرقي بين مناطق برخوردار و غير برخوردار از اين نظر نيست. سفر‎ ‎من به شيراز به عنوان يک پديده بسيار مهم است که نشان مي دهد جامعه چه مي خواهد و‎ ‎فلش خواست عمومي به کدام سمت است. اشاره او به سفر نور آباد ممسني بود که مردم به‏‎ ‎طور خودجوش به خيابان ها ريخته بودند و حمايت پرشوري کردند و مرا به ياد شعار مردم‎ ‎خونگرم شيراز انداخت که با نشاط فرياد مي زدند: "جمهوري اسلامي آزاد بايد گردد‎".

‎يکي از بزرگان جناح رقيب در جلسه اي پس از سفر آقاي خاتمي گفته بود که نيازي به‎ ‎نظرسنجي نيست، اين سفر نتيجه را نشان داد‎ .
‎آقاي خاتمي بحث ديگري را درباره اين‎ ‎سفر مطرح کرد و گفت که الحمدالله اين سفر هم انجام شد تا معلوم شود کناره گيري من‎ ‎از ترس راي نياوردن نيست‎.

‎بحث تفاوت گفتماني آقاي موسوي بحث ديگري بود که برخي‎ ‎از دوستان به آن اشاره کردند و ايشان از اين تفاوت گفتماني دفاع کرد و گفت که آقاي‎ ‎موسوي حق دارد که گفتمان خودش را داشته باشد و آن گفتمان را به قدرت برساند. ما‎ ‎لازم نيست در همه ابعاد مثل هم فکر کنيم. تاکيد مي‌کنم که آمدن آقاي موسوي موجب‎ ‎تغيير مي‌شود. بحث ما بحث گفتماني نيست. گفتمان‌ها يکي نيست اما آمدن آقاي موسوي به‎ ‎معناي گفتماني است که نيروي ارزشمندي است و براي انقلاب به‌درد بخور است. آقاي‎ ‎موسوي با خصوصيات خودش به ميدان آمده است و حقش هم هست که گفتمانش را مطرح کند و آن‎ ‎را به قدرت برساند. بي خود عصباني نشويد. به آسمان نرويد و به زمين بياييد. راي‎ ‎ايشان با رقيبانشان برابر است. اگر من نباشم احتمال بالا آمدن ايشان باز هم بيشتر‎ ‎خواهد شد‎.

‎دفاع آقاي خاتمي از مهندس موسوي مرا ياد تجربه برخورد با آقاي هاشمي‎ ‎انداخت. گويي آقاي خاتمي نگران تکرار چنين تجربه اي درباره مهندس موسوي بود‎.

‎آقاي خاتمي در اينجا به نکته اي مهم اشاره کرد و گفت که بايد در اين انتخابات‎ ‎پيروز و موفق شويم و با بودن موسوي، من و او وارد بازي خواهيم شد که بازيگردان آن‎ ‎ما نيستيم. من نمي خواهم بازيگر صحنه اي باشم که ديگران طراحي کرده اند‎. ‎اکنون‎ ‎که اين جملات را مي‌نويسم ياد جمله‌اي در نامه مهندس موسوي مي‌افتم که در نامه اش‎ ‎نوشته بود‎: "‎خود مي‌دانيد که اينجانب چون شما راه درست را اصلاحات همراه بازگشت‎ ‎به اصول، و نيز پيرايش و نوزايي در اين مسير تلقي مي‌کنم و اگر مختصات زمانه ايجاب‎ ‎نمي‌کرد براي تداوم اين طريق کسي را مناسب‌ تر از پايه‌گزار آن نمي‌دانستم‎." ‎بر‎ ‎کسي پوشيده نيست که هم آقاي خاتمي و هم آقاي موسوي هر دو به اکراه آمده‌اند و هر دو‎ ‎وضعيت کشور را خطرناک ديده‌اند و به تعبير مهندس موسوي اگر چه براي تحقق اصلاحات،‎ ‎کسي بهتر از آقاي خاتمي نيست ولي مختصات زمانه مانع است‎.

‎آقاي خاتمي در ادامه‎ ‎صحبت خود گفت که اگر ما دو نفر و آقاي کروبي با هم در ميدان باشيم ، شکست قطعي است‎. ‎با رفتن من مي‌توانيم زمينه اجماع را فراهم کنيم. من مي‌گويم منطقي فکر کنيد. اگر‎ ‎من نيامدم تخريب نکنيد‎. ‎اگر زودتر تعيين تکليف کنيم، بهتر است. اين کار هر چه‎ ‎زودتر به نتيجه برسد در انسجام نيروها سودمندتر است‎. ‎آقاي خاتمي با صراحت تمام‎ ‎گفت که پيروزي حقيقي را در اخلاق مي بينم. دلم مي خواهد به لحاظ اخلاقي پيروز باشيم‎ ‎و آدم هاي اخلاقي روي کار بيايند. پيروزي واقعي پيروزي اخلاقي است. کار من اخلاقي‎ ‎است. من وارد بازي تخريب مهندس موسوي نمي‌شوم. آمدن و نيامدن ما هر دو هزينه دارد‎. ‎اما هزينه نيامدن من کمتر است. اميدمان به خداست و توکل به او داريم‎.‎

فراتر از سقوط اخلاق‎
‎آن شب آقاي خاتمي گفت که از اول هم آمدم تا خود را‎ ‎هزينه کنم، هم براي راي آوردن و هم براي پس از آن. به عبارت ديگر آقاي خاتمي مي‎ ‎دانست که در چه راهي قدم گذاشته است و عليرغم اين اعلام نامزدي کرده بود. سخنان‎ ‎آقاي خاتمي براي آن جمع روشن بود، به خصوص که مدتي پيش در يکي از روزنامه ها ايشان‎ ‎را با خانم بي نظير بوتو مقايسه و از سرنوشتي مشترک سخن گفته بودند، اما اقبال و‎ ‎استقبالي که ورود آقاي خاتمي به عرصه ايجاد کرده بود، براي برخي آن قدر دور از‎ ‎انتظار بود که شکل تازه اي از تخريب ها آغاز شده بود که تمام حرمت ها زير پا گذاشته‎ ‎مي‌شد و از آن مي توان به سقوط اخلاق تعبير کرد و خود به تنهايي و بدون در نظر‎ ‎گرفتن حضور يا عدم حضور ايشان در صحنه به عنوان پديده اي زشت قابل ارزيابي و تامل‎ ‎است‎.
‎چندي پيش بلوتوثي رد و بدل شد و در برخي از سايت ها نيز انتشار يافت که در‎ ‎آن روي يکي از شعرهاي مرحوم آقاي محمدرضا آقاسي تصاويري مونتاژ شده است. شعر با اين‎ ‎مصرع آغاز مي شود:"اي تير و کمان به کف گرفته" تصوير روي اين مصرع ، عکسي است از‏‎ ‎آقاي خاتمي که اسلحه اي در دست دارد و نشانه گيري کرده است . مصرع بعدي ، يعني‎ "‎مولاي مرا هدف گرفته" روي تصويري از مقام رهبري مونتاژ شده است . من بار اول که آن‎ ‎را ديدم واقعا تکان خوردم و فکر کردم آيا سازندگان آن نمي دانند که با اين کار حرمت‏‎ ‎بي احترامي به رهبري را شکسته اند؟ طبيعي بود که در وهله نخست اين کار را نيز به‎ ‎نوعي هزينه کردن از رهبري ارزيابي کنيم ،اما مسئله از اين عميق تر است. سازندگان آن‎ ‎بلوتوث، شخصيتي مثل آقاي خاتمي را که هم در داخل و هم در خارج از کشور صاحب وجهه و‎ ‎پايگاه است و مهم تر از آن همواره نسبت به رهبري احترام و تکريم کرده است و مورد‎ ‎احترام رهبري است ، در چنين نسبتي با ايشان تصوير مي کنند. از زاويه اي چنين کاري‎ ‎را مي توان در ادامه همان خطي ارزيابي کرد که بحث ترور را مطرح کرد . به عبارت ديگر‎ ‎آن چه به ذهن شنونده از اين اتفاق مي رسد اين است که اين کار نتيجه عکس بدهد ؛ با‎ ‎کسي که تير و کمان به دست گرفته و مولاي ما را هدف گرفته چه بايد کرد؟ نتيجه چنين‎ ‎کارهايي چه خواهد شد ؟ آيا نبايد از حوادث قبلي عبرت گرفت ؟ چنين نشاني هاي غلطي ما‎ ‎را به چه هدفي خواهد رساند؟‎

‎نکته جالب تر اين است که چنين تحريف ها و سوء‎ ‎استفاده هايي از شعرهاي اين شاعر مرحوم در سطوحي نازل تر هميشه اتفاق افتاده است و‎ ‎ذکر خاطره اي از آن مرحوم در اين جا خالي از لطف نيست. مرحوم آقاسي يکي از شاعراني‎ ‎بود که در نمايشگاه هاي ملي و محلي قرآن پاي ثابت بود و و تا آخرين روزهاي حياتش با‎ ‎مديران وزارت ارشاد رابطه نزديکي داشت . وقتي هم که بيمار و بستري شد ، اين وزارت‎ ‎فرهنگ و ارشاد اسلامي دوره خاتمي بود که تا پايان کار به او ياري رساند ، در همان‎ ‎حال که اعتراض او به مديريت فرهنگي در برخي از رسانه هاي عمومي به گونه اي مطرح مي‎ ‎شد که انگار مخاطبش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است ، و اعتراض او متوجه نهادهاي‎ ‎ديگري بود . با اين که شعرخواني هاي او مورد توجه بود ، اما تصويرش به خاطر محاسن و‎ ‎موهاي بلند و سيماي خاص او پخش نمي شد و اين مورد اعتراضش بود‎ .

‎برخي معتقدند‎ ‎اين کار پس از بلوتوثي منتشر شد که در آن شاعر جوان، نيما دهقاني شعري در نقد آقاي‎ ‎احمدي نژاد و حمايت از آقاي خاتمي خوانده و مورد استقبال واقع شده و موجي ايجاد‎ ‎کرده بود. پايگاه آقاي خاتمي در ميان نسل جوان به گونه اي است که به نظر بسياري‎ ‎کارهايي که خودجوش و توسط جوانان انجام مي شد ، بسياري مواقع موجي ايجاد مي کرد که‎ ‎قوي تر از فعاليت هاي ستاد انتخاباتي ايشان بود‎.

‎اگر اين بلوتوث را جوابي به‎ ‎شعر دهقاني بدانيم که احتمالش دور از ذهن نيست، بايد به اين نکته مهم اشاره کرد که‎ ‎نيما دهقاني خودآگاهانه و با مسئوليت شخصي شعري را براي موضوعي سروده و خوانده است‎ ‎، اما مرحوم آقاسي شعرش را با موضوع و منظوري ديگر سروده است و اينک در جهت ديگري‎ ‎از آن سوء استفاده مي شود‎.‎

دفاع از اخلاق‎
‎بخش ديگر سخنان آقاي خاتمي دفاع همه جانبه ايشان از مهندس‎ ‎موسوي بود . از روز اولي که آقاي خاتمي در صحنه انتخابات اعلام حضور کردند ، يکي از‎ ‎دغدغه هاي آقاي خاتمي و بسياري از دوستانشان روابط ايشان و مهندس موسوي بود . آقاي‎ ‎خاتمي تاکيد داشت که با مهندس موسوي رقابت نخواهد کرد ، اما پس از اعلام حضور آقاي‎ ‎خاتمي و به خصوص پس از اين که زمزمه هايي مبني بر حضور مهندس موسوي شنيده شد ،‏‎ ‎همواره اين نگراني وجود داشت که در سطوح پايين تر رقابتي شکل بگيرد و خداي ناکرده‏‎ ‎نسبت به هر دو شخصيت بي احترامي شود‎.
‎يک بار در نشستي به آقاي خاتمي گفتم که مي‎ ‎خواهم به يک موضوع اشاره کنم که خيلي بديهي است و همين بحث را پيش کشيدم که دغدغه‎ ‎خود ايشان هم بود‎ .

‎يکي از قرارهايمان اين بود که از نيروهاي نزديک به مهندس‏‎ ‎موسوي در ستاد استفاده کنيم . در کميته فرهنگي که کارهايش با سرعت انجام مي شد ،‏‎ ‎نيروهايي هم حضور مي يافتند که به مهندس موسوي نيز نزديک بودند . کميته فرهنگي‎ ‎جلسات مختلفي داشت ودر آن چهره هاي برجسته اين حوزه حضور داشتند و به واسطه‎ ‎ارتباطاتي که داشتند به صنوف مختلف فرهنگي دسترسي داشتند و از آنان مشورت مي‎ ‎گرفتند. در اين کميته پيش نويس برنامه هاي آقاي خاتمي در حوزه فرهنگ مشتمل بر 12‏‎ ‎اصل تدوين شد‎. ‎

اخلاق و منافع ملي‎
‎آقاي خاتمي آن شب از تصميم بزرگ خود سخن گفت ، اما بسياري‎ ‎از دوستان فکر مي کردند که مي توانند ايشان را به ماندن راضي کنند . از آن شب تا‎ ‎اعلام رسمي کناره گيري ، زياد طول نکشيد . جلسات ديگري تشکيل شد که من حضور نداشتم‎ ‎، اما بي خبر نيستم و عجيب تر اين که در گزارش برخي از برخي از سايت ها که ديگران‎ ‎را بي محابا به بي تقوايي متهم مي کنند ، از من غايب در برخي از اين نشست ها قول‎ ‎هايي نقل شده است که حتي به ادبيات من نيز شبيه نيست‎ .

‎آخرين نشست آقاي خاتمي‎ ‎درباره انصرافش با مجمع روحانيون بود. ايشان به احترام بزرگواران مجمع قبل از نشست‎ ‎با آنان بيانيه انصرافش را منتشر نکرد . کناره گيري رسمي آقاي خاتمي از انتخابات‎ ‎واکنش هاي مختلفي داشت و براي برخي از هوداران و به خصوص جواناني که بي هيچ‎ ‎چشمداشتي چند ماه زودتر از ستادهاي رسمي کارشان را شروع کرده بودند ، بسيار سخت بود‎ ‎، اما اغلب کارشناسان و آگاهان از آن به عنوان يک تصميم بزرگ اخلاقي ياد کردند‎ . ‎براي توضيح اين تصميم بايد به آغاز نوشته ام برگردم .بسياري را مي توان يافت که‎ ‎نسبت به آدم هاي ديگر در دنيا بزرگ ترند ، انسان هاي اندکي مي توان يافت که بزرگ تر‎ ‎از دنيايند . تحليل رفتار آقاي خاتمي در انتخابات اخير و تصميمي که گرفتند، نشان‎ ‎داد که ايشان نيز يکي از انسان هايي اند که بزرگ تر از دنيايند. رفتار خاتمي در اين‎ ‎ماجرا نيازمند تحليل دقيق تري است ، اما براي درک اخلاقي و بزرگ بودن اين تصميم‎ ‎بايد بتوانيم شرايطي را که آقاي خاتمي در آن قرار داشتند ، در ذهن خود بازسازي‎ ‎کنيم‎.

‎نظر سنجي هاي مختلف مراجع رسمي نشان مي داد که وضعيت آقاي خاتمي در‎ ‎انتخابات نسبت به تمام رقبايش بهتر است و احتمال پيروزي اش نسبت به تمام رقبا بيش‎ ‎تر . اقبالي که شخصيت هاي برجسته ديني ، فکري و فرهنگي کشور نسبت به ورود ايشان به‎ ‎عرصه انتخابات را داشتند ، بي نظير است . سفر به سه استان فارس ، کهگيلويه و بوير‎ ‎احمد و بوشهر نشان داد که محبوبيت آقاي خاتمي محدود به شهرهاي بزرگ نيست و حتي در‎ ‎شهر ها و روستاهاي کوچک و محروم نيز پايگاه و جايگاه ارجمندي دارند که براي بسياري‎ ‎از سياستمداران رشک برا نگيز است .به عنوان نمونه مردم از کيلومترها مانده به شهر‎ ‎ياسوج به استقبال آمده بودند. گذشته از همه اين ها در اقصا نقاط کشور جوانان به‎ ‎ايشان اقبالي شايسته داشته و به صورت خودجوش پيش از اين که خود ايشان ورودشان را در‎ ‎عرصه اعلام کنند ، سازمان ها و نهادهايي را در حمايت از ايشان شکل داده بودند و حتي‎ ‎مي توان گفت که همين نهادها و سازمان هاي خودجوش در به صحنه کشاندن ايشان نقش مهمي‎ ‎را ايفا کردند‎. ‎در واقع همه شواهد نشان مي داد که آقاي خاتمي بخت اول رياست‎ ‎جمهوري بود و تصميمشان براي انصراف از نامزدي پشت پا زدن به قدرت و دنيا بود‎ . ‎ايشان در حالي چنين تصميمي گرفتند که بنابر شواهد يکي از شانس هاي مسلم رياست‎ ‎جمهوري هستند . شايد اگر پشت اين تصميم گيري مصلحت انديشي هاي شخصي بود ، آن قدر‎ ‎اهميت نداشت که اکنون دارد . کساني که از نزديک انتخابات را پيگيري مي کنند مي‎ ‎دانند که مهم ترين دليل کناره گيري آقاي خاتمي از رقابت ها ، مصلحت و منفعت ملي است‎ . ‎اين کناره گيري در واقع ترجيح منافع و مصالح ملي بر مصالح و منافع فردي است‎ . ‎آقاي خاتمي مي توانستند کماکان در صحنه بمانند و با استقبال پر شور و شوق مردم رو‎ ‎به رو باشند، اما بر اساس ارزيابي هايشان ماندن را خلاف منافع ملي مي دانند . به‎ ‎عبارت ديگر آقاي خاتمي بين دو گزينه وفاي به عهد به عنوان يک قاعده اخلاقي و شکوه‎ ‎پيروزي و قدرت ، اخلاق را برگزيدند، لذا در انصراف و کناره گيري در عين حضور موثر‎ ‎در عرصه انتخابات ذره اي ترديد به خود راه نمي دهند و مي رود تا راهي که باز شده‎ ‎است ، بماند‎.

‎آقاي خاتمي با اين تصميم نشان دادکه سياست را مي توان اخلاقي کرد‏‎ ‎و مي توان از خواسته هاي فردي به نفع امري مهم تر گذشت . دفاع آقاي خاتمي از‎ ‎انتخابات پرشور و وفاق و همدلي مهندس موسوي زاويه اي ديگر از رفتار اخلاقي ايشان را‎ ‎نشان مي دهد. برخي گمان مي کنند که در زمين سياست بدون اخلاق هم مي توان بازي کرد و‎ ‎برخي حتي مي پندارند که اين دو قابل جمع نيستند . خاتمي نشان داد عرصه سياست را مي‎ ‎توان اخلاقي تر کرد . باري انسان هاي بزرگ تر از دنيا افسانه نيستند‎ .

قدس

«‎اقتدار هسته اي ايران و تغيير لهجه 1 + 5»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛محمود احمدي نژاد رئيس جمهور کشورمان در مراسم جشن روز ملي فناوري هسته اي، بسته بندي سوخت و آماده کردن آن براي تزريق در راکتورها و توليد نيرو و همچنين آزمايش دو نوع سانتريفيوژ جديد با ظرفيت چند برابر سانتريفيوژهاي موجود را دو دستاورد مهم در صنعت هسته اي کشور عنوان کرد.

به باور بسياري از ناظران سياسي، موفقيتهاي سالهاي اخير ايران با وجود قطع رابطه با آمريکا و ديگر همپيمانانش، مسير توسعه را به جمهوري اسلامي تحميل نموده است. سالهاي تنش زدايي پس از فروپاشي شوروي و يکه تازي آمريکا در عرصه روابط بين الملل، ايالات متحده را به يک غول سياسي- امنيتي تبديل کرده بود که هر گونه امکان رقابت و يا مخالفت با سياستهاي واشنگتن را از ديگر بازيگران سلب نموده بود.

جمهوري اسلامي با اتکا به عنايتهاي خداوند و تلاش و پشتکار فرزندانش توانست با وجود تنگناهاي موجود، با بومي سازي فناوريهاي نوين، حصار هيمنه و ابهت غرب را بشکند و با دستاوردهاي علمي خويش، اردوگاه استکبار را به چالش فراخواند.

اگر امروز جمهوري اسلامي در روز ملي فناوري هسته اي -که انتخابي هوشمندانه در روز قطع رابطه سياسي آمريکاست- آخرين يافته هاي علمي را در راستاي تکميل چرخه سوخت هسته اي در منظر جهانيان به نمايش مي گذارد، حاصل خودباوري و اعتماد به نفس جوانان و نخبگان ايران است که توانسته اند با تلاش بي وقفه و شبانه روزي خود، فناوري وارداتي را بومي نمايند و ظرفيتهاي علمي شان را در فاصله گرفتن از قدرتهاي مطرح جهاني بر خلاف ميل و انتظار آنها به اثبات برسانند.

همان گونه که خبرگزاري «سي ان ان» در واکنش به اين موضوع اذعان نمود: «اين کارخانه اين توانمندي را براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد مي کند که بدون نياز به کمکهاي فني خارجي، سوخت مورد نياز نيروگاه هاي هسته اي را با کمک کارشناسان داخلي توليد کند.»
پيشرفتهاي گام به گام ايران در حوزه هسته اي با وجود تلاشهاي بيگانگان در تشديد تحريمها بويژه در سالهاي اخير، بيانگر ناکارآمدي تحريمها از سوي آنهاست. به سخن ديگر، پيام جهش پروژه هسته اي صلح آميز ايران به کشورهاي 1 + 5 ، انتخاب گزينه متفاوتي از راهبردهاي گذشته است تا ضمن برخورداري از وجاهت منطقي و عقلاني، دستيابي به هدف را براي طرفين با هزينه قابل دفاع عملي نمايد.

اعلام يافته هاي جديد ايران سبب تغيير لحن نمايندگان 1 + 5 از تهديد به تعامل گرديد، به نحوي که نمايندگان کشورهاي عضو گروه ياد شده بر حق ايران براي دستيابي به انرژي هسته اي صلح آميز تأکيد کردند و در بيانيه اي از ايران خواستند براي حل موضوع به پاي ميز مذاکره بيايد.
پر واضح است، در شرايط کنوني مؤلفه هاي قدرت در ادبيات سياسي و روابط بين الملل در مقايسه با گذشته همزمان با ديگر تحولات بين المللي نيز دستخوش تغييراتي گرديده که در سنجش توانمندي دولتها، اهتمام به رويکردهاي معطوف به دستاوردهاي علمي يک کشور، امري اجتناب ناپذير است.
جمهوري اسلامي با جهش علمي در ساحتهاي گوناگون توانسته است نه تنها مسير توسعه را با شتاب بيشتري دنبال کند، بلکه اين تصور قديمي و استعماري را که علم جهان اول مرکز توليد است و ديگران به عنوان قمرهاي منظومه سياسي غرب ناگزير به دريافت يافته هاي علمي آنها مي باشند، فرو ريخت.

امروزه جايگاه علمي کشورها بيانگر تأثيرگذاري آنها در مناسبات بين المللي است و تعاملات سياسي متأثر از مراتب علمي آنها در مقياس جهاني مورد ارزيابي قرار مي گيرد. از سوي ديگر، موج سوم الوين تافلر بر دانايي محوري تأکيد دارد تا از اين رهگذر بار ديگر از منظر نرم افزاري به تثبيت جايگاه ابرقدرتها خدمت شاياني را کرده باشد، زيرا تصور غالب در جوامع غربي بر اين نکته متمرکز است که آخرين دستاوردهاي علمي، محصول تحقيقات و پژوهشها در آکادميهاي غرب است، بدين ترتيب، جهان سوم و ديگر بازيگران همچنان متغير تابعي از متروپل مي باشند تا رابطه شمال جنوب با ملاکهاي ترسيم شده در جهان اول همچون گذشته به تشديد وابستگي ديگران منجر شود.

بدون ترديد، راه برون رفت از اين شرايط تصنعي، توجه دولتمردان کشورهاي تحت سلطه و مستقل به جنبش نرم افزاري است تا از اين طريق بتوانند استقلال هويتي خود را تحکيم نمايند. همان گونه که حضرت آيها... خامنه اي در اجتماع اعضاي پژوهشکده رويان فرمودند: «امروز مي توان با پيشرفت علمي رابطه استعماري شمال و جنوب را از بين برد.»

واکنش کشورهاي غربي بويژه آمريکا همواره نسبت به موفقيتهاي ايران، از يک راهبرد ثابت پيروي مي کند. در توضيح سطور فوق بايد اذعان نمود آنها تلاش مي کنند در گام نخست، سکوت و سپس ترديد يا تکذيب کنند. در مرحله سوم که از انعکاس گسترده رسانه اي برخوردار گرديد، ناگزير از اعتراف به ادعاي ايران مي شوند، اين در حالي است که هيچ گاه از تحميل هزينه به ايران غفلت نکرده اند. در توضيح اين مطلب بايد اذعان نمود، اظهارات مقامهاي ايراني را تلاش در جهت ايران هراسي و امنيتي نمودن موضوع ارزيابي مي کنند تا بتوانند ضمن وارد نمودن اتهام به جمهوري اسلامي، دستاوردهاي حاصل شده را کم اهميت جلوه دهند.

«رابرت وودز»، سخنگوي وزارت امورخارجه آمريکا، در نشست خبري خود در مورد اين خبر که ايران هفت هزار دستگاه سانتريفيوژ در اختيار دارد، گفت: مطمئناً اين موضوع را با ترديد مي توان در نظر گرفت.

بنابراين، جمهوري اسلامي با اعلام دستاوردهاي جديد که حاصل تدبير و درايت مقام معظم رهبري، رويکرد هوشمندانه مسؤولان نظام و دولت شجاع و خدمتگزار و مقاومت و ايستادگي عموم ايرانيان در دفاع از حقوق مسلم خود است، نه تنها در حوزه انرژي صلح آميز هسته اي پيشرفتهاي چشمگيري را در پرونده خويش ثبت نمود، بلکه نشان داد که فرهيختگان متعهد ايران در حوزه جنبش نرم افزاري افق اميدوار کننده اي را براي پيشرفت کشور در دستور کار قرار داده اند.

انتظار مي رود، روند پيشرفتهاي علمي در کشور با شتاب بيشتري پيگيري گردد و بستر رويش موفقيتهاي ديگر حوزه هاي علمي قرار گيرد و پويايي، پايايي و بالندگي نخبگان ايراني در دستيابي به پيروزيهاي بيشتر جهت نيل به قله هاي پيشرفت با تکيه به ظرفيتهاي ملي، ايران اسلامي مقتدر را در ادبيات سياسي به جهانيان معرفي نمايد.

دنياي اقتصاد

«تاملي بيشتر بر شوک درماني» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم پويا جبل عاملي است كه در آن مي‌خوانيد؛در گير و دار بحث‌هايي که پيرامون هدفمند کردن يارانه‌ها صورت گرفت، موردي وجود داشت که دائما از سوي مخالفان دولت مطرح مي‌شد و امکان آن نبود تا در همان زمان پاسخي درخور بدان داد و چه بسا متهم به آن مي‌شديم که از عملکردها و نظرهاي غير اقتصادي دفاع مي‌کنيم. ليک حال که غوغا کمي خوابيده است، شايد بهتر بتوان روي آن تمرکز کرد.

مخالفان بيش از هر چيز عنوان مي‌کردند که لايحه هدفمند كردن يارانه‌ها بر مبناي «شوک درماني» است و چه چيز منکوب‌تر از چنين سياست ليبرالي. مقالات و اظهار نظرهاي بسياري در اين ارتباط نوشته و گفته شد و پيام اصلي آن بود که جهش قيمتي خسران بي‌حدي براي اقتصاد در بر خواهد داشت. فارغ از لايحه مسکوت گذاشته شده، در اينجا برآنيم تا توجيه‌هاي علمي «شوک درماني» را که به خصوص در مورد اصلاح قيمتي کارايي دارد، بيان داريم.

انتظارات يکي از کليدي‌ترين مفاهيم علم اقتصاد است که در طول زمان نيز کامل‌تر شده است. از انتظارات تطبيقي و عقلايي گرفته تا مباحث جديدتري چون يادگيري (Learning) و همه اينها بر آنند تا نشان دهند عاملان اقتصادي با پيش بيني سطوح قيمتي آتي بر ميزان محقق شده آنها در آينده تاثير مي‌گذارند. به عبارت ديگر تورم انتظاري براي دوره بعدي بر تورم آن دوره تاثير مي‌گذارد و نياز به توضيح نيست که اين اثر مثبت است و در بسياري از مدل‌ها اثري يک‌به‌يک دارد. تنها نقطه اختلاف بين مدل‌ها در چگونگي به وجود آمدن اين انتظارات است. آيا عاملان به سطوح قيمتي گذشته مي‌نگرند و آينده را پيش‌بيني مي‌کنند؟ يا بر اساس اطلاعاتي که در رسانه‌ها وجود دارد، انتظارات خود را شکل مي‌دهند؟ يا بر مبناي ترکيبي از اين دو؟ يا مانند اقتصاد سنجي دان‌ها با مدل‌هاي پيچيده آينده را پيش‌بيني مي‌کنند (مباحث ذيل عنوان «يادگيري»)؟

بنابراين انتظارات به هر صورت که شکل بگيرد، بر تورم آتي موثر است. سياست‌هاي شوک درماني بر همين مبناست که توصيه مي‌کند براي کاهش تورم‌هاي آتي که ناشي از انتظارات است، اصلاح قيمتي به شکل جهشي و در يک نقطه از زمان صورت گيرد.

در اين صورت عاملان در وضعيتي قرار مي‌گيرند که قادر نخواهند بود تابع انتظارات خود را تغيير دهند. از يک سو در گذشته چنين اصلاحي وجود نداشته است و در نتيجه فرم تطبيقي انتظارات شکل نمي‌گيرد و از سوي ديگر وقتي فاصله تصميم تا عمل کوتاه باشد، عملا زماني نمي ماند تا عاملان اقتصادي، نگاه پيش نگر (Forward Looking) خود به قيمت‌هاي آتي را اصلاح کنند. در اين صورت اين اصلاح قيمتي با کمترين تورم و تنها از کانال‌هاي واقعي اقتصاد بروز مي‌يابد. اگرچه اين تورم حاصل شده در کمترين زمان رخ مي‌دهد.

اما اگر راه جايگزين را که بر اصلاح تدريجي قيمت تاکيد دارد، برگزينيم، نمي‌توان کتمان کرد که تورمي که در نهايت و پس از انجام اصلاح صورت مي‌گيرد به مراتب بالاتر از سياست شوک درماني است. انتظارات در اين حالت از دو جهت مي‌تواند تکوين يابد. از يک سو عاملان از سطح نهايي اصلاح مطلع هستند و بر مبناي آن سطح انتظارات خود را شکل مي‌دهند و از سوي ديگر در حين اعمال سياست سرعت تعديل را به شکل فرآيند تطبيقي درمي‌يابند. همه اينها بر تورم تاثير مي‌گذارد و تعديل قيمت با تورمي بالاتر حاصل مي‌شود. مساله ديگري هم که وجود دارد، آن است که طرفداران اقتصاد خوانده تعديل تدريجي نيز با اين نظر همراه هستند، اما بيان مي‌دارند که تورم بالاتر در دوره زماني بيشتر، کم هزينه تر از تورم کمتري است که در يک لحظه ايجاد مي‌شود. در واقع اختلاف در اين نيست که شوک درماني تورم کمتري را حاصل مي‌کند، بلکه اختلاف در گزينش ميان تورم بالاتر در مدتي طولاني تر و تورمي کمتر در زماني کوتاه است.

نگارنده خود به خوبي آگاه است که اجماع بر روي آلترناتيو شوک درماني بيشتر است و طرفداران شوک درماني را در نحله‌هاي افراطي اقتصاد آزاد تقسيم‌بندي مي‌کنند، اما اگر بپذيريم هزينه اصلي به جز تورم نيست، اين سياست به مراتب برتر از تعديل تدريجي است. فراموش نکنيم که بيشترين حساسيت نسبت به تعديل يکباره که از سوي سياست‌گذاران مطرح مي‌شود، در زمينه هزينه‌هاي اجتماعي و آشوب‌هايي است که مي‌تواند ايجاد کند، نه هزينه اقتصادي. از سوي ديگر، چون اين تعديل‌ها بيشتر در کشورهاي در حال توسعه با معضلات سياسي- اجتماعي انجام مي‌شود، خطر اعتراض بالاتر است و در نتيجه هزينه‌ها براي سيستم بالاتر خواهد بود.

اگر توجه کنيد، تمامي اين مباحث بر مبناي اصولي غير از اقتصاد است، ضمن آنکه به نوعي به نااعتمادي ميان حاکميت و طبقات پايين دستي اشاره دارد و بنابراين اگر واقعا بيمي از اين مسائل وجود ندارد، چرا بايد از سياست‌هاي شوک درماني بر حذر بود؟ به ديگر سخن، اگر با ديدي اقتصادي بنگريم و چون يک اقتصاددان بخواهيم ميان اين تعديل يکبار ه و تدريجي، يکي را انتخاب کنيم، شايد انتخاب علمي تر، گزينه يکباره باشد.

سرمايه

«سال 88، کاهش واردات و صادرات» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم جمشيد عدالتيان شهرياري است كه در آن مي‌خوانيد؛ افزايش واردات کالا به کشور در سال 87 و رسيدن آن به حدود 56 ميليارد دلار و رشد 15 درصدي آن را مي توان از دو منظر داخلي و خارجي مدنظر قرار داد. بحران مالي جهاني تا شش ماهه دوم سال قبل، ظهور آنچناني نداشت. آنچه ديده مي شد افزايش قيمت نفت بود و رشد اقتصادي جهان که کالاهاي وارداتي را بسيار گران کرد به طوري که قيمت ها تا حد 46 درصد نيز افزايش نشان مي داد. اما در شش ماه دوم کاهش قيمت نفت، واردات را تا حدودي کاهش داد در غير اين صورت واردات از 56 ميليارد دلار بيشتر مي شد.

کاهش ارزش دلار در مقابل يورو در سال قبل نيز باعث شد هر چند صادرات از نظر دلاري افزايش نشان مي دهد اما نسبت به يورو، رشد آنچناني نداشته باشد و از نظر وزن و حجم رشد آن کمتر از رشد ارزشي صادرات است.
اين عوامل بيروني باعث شد اين سوال پيش آيد که رشد واردات و صادرات واقعاً چگونه بوده است.

در اين ميان عامل داخلي را نيز نبايد از ياد برد. در دولت نهم با افزايش قيمت نفت و درآمد نفتي که 80 ميليارد دلار درآمد را نصيب دولت مي کرد نوعي بيماري هلندي در کشور ايجاد شد که واردات را طي چند سال گذشته به شدت افزايش داد در حالي که توليد را با مشکلات زيادي روبه رو کرد. ايجاد اين نوع بيماري در اقتصاد کشور را مي توان در سياست هاي دولت و درآمدهاي سرشار نفتي طي چهار سال اخير نسبت داد.

اما با تمامي اين مسائل شرايط امروز به کل تغيير کرده است، علائم بحران مالي جهاني در تمامي کشورها ديده مي شود، قيمت کالاها به خصوص کالاهاي سرمايه اي و همچنين قيمت هاي حمل و نقل درجهان به شدت کاهش يافته است بنابراين در سال 88، هيچ کدام از عوامل خارجي و داخلي که به آنها اشاره شد وجود نخواهد داشت و بنابراين پيش بيني مي شود در سال 88، هم صادرات غيرنفتي و هم واردات به لحاظ ارزشي با کاهش قابل ملاحظه اي روبه رو شوند.

در عين حال پيش بيني مي شود با افول قيمت نفت در جهان، دلار تقويت شده و روند افزايش دلار نسبت به يورو در سال 88 ادامه يابد چرا که اروپا با تاخير وارد بحران جهاني شد و به نظر مي رسد آمريکا بسيار سريع تر خود را از بحران جهاني خارج کند. تقويت دلار به طور حتم، قسمتي از کاهش قيمت نفت را براي ما جبران خواهد کرد چرا که فروش ما به دلار و خريد ما به يورو است و اين به معناي آن است که واردات نسبت به دلار خود را کمتر نشان خواهد داد اما براي صادرکنندگان با توجه به تورم داخلي و ثبات نرخ تبديل ارز، سال خوشي پيش بيني نمي شود و احتمال کاهش واردات و صادرات در سال 88 تقويت شده است. 
 
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان
نظرسنجی
طنز «مهران مدیری» را بیشتر دوست دارید یا طنز «رضا عطاران» را؟