همیشه دوست داشتم عروسکهایم را کنار خود بنشانم
مرضیه محبوب خودش را چگونه معرفی میکند؟
سال 57 همزمان با روزهای انقلاب وارد دانشگاه هنر شده و در سال 64 در رشته نمایشهای عروسکی فارغالتحصیل شدم. در سال 59 با فیلم «ابراهیم در گلستان» فعالیتم را شروع کردم و پس از آن به گروه خانم مرضیه برومند پیوستم و نخستین کارم را در تلویزیون با مجموعه «خونه مادربزرگه» شروع کردم و کارهایی مانند «موش نمکی» و «خاله قورباغه» را نیز کارگردانی کردهام.
درباره رشته تئاتر عروسکی چه ذهنیتی داشتید؟ آیا این رشته را به طور کامل میشناختید؟
خیر، اصلا شناخت درستی از این رشته نداشتم. من علاقه زیادی به مجسمهسازی و نقاشی داشتم و به همین دلیل هم تمایل داشتم در رشته نمایش تحصیلاتم را ادامه بدهم، اما به اصرار یکی از دوستانم برای این رشته هم امتحان دادم و قبول شدم. قرار شد اگر از این رشته راضی نبودم، انصراف بدهم اما هر چه پیش میرفتیم بیشتر از آن خوشم آمد چرا که تمام علایق من در این رشته وجود داشت. برای همین هم تحصیلاتم را در این رشته به اتمام رساندم.
بیشتر کارهای شما با ایرج طهماسب و حمید جبلی بوده است. آشناییتان با این دو هنرمند چگونه شکل گرفت؟
با ایرج طهماسب و حمید جبلی در گروه خانم برومند آشنا شدم. ما همه در این گروه با یکدیگر کار میکردیم، اما پس از مدتی مستقلتر فعالیتمان را ادامه دادیم.
یادتان هست که در زمان کودکیتان چقدر عروسک داشتید؟
عروسکهایم خیلی محدود بودند و بیشتر عروسکهایم، عروسکهای پنجریالی بود. این عروسکها پلاستیکی بودند و حتی دست و پاهایشان مثل عروسکهای امروز خم هم نمیشد. خودمان برای آنها وسیله درست میکردیم مثل قابلمه، استکان، لباس، میز و صندلی و ... همیشه دوست داشتم بتوانم یک جوری عروسکهایم را کنارم بنشانم و آنها را تحت اختیار خودم بگیریم، اما عروسکهای آن زمان این ویژگی را نداشتند. با این حال بسیار آنها را دوست داشتم.
بعدها توانستید عروسک محبوبتان را با دستهای خودتان خلق کنید؟
ببینید، وقتی وارد زندگی میشویم، تخیلهایمان یک جورهایی با واقعیت هماهنگ میشود و آدم کمتر فرصت میکند به سمت تخیلات و رویاهایش برود. تنها کاری که در این باره انجام دادم این بود که بعدها شخصیتهای قصههایی را که مادرم برایم تعریف میکرد، زنده کردم مثل ماهپیشونی یا موش نمکی که همان قصههایی بودند که مادرم در کودکی برایم تعریف میکرد.
این کار چه حسی برایتان داشت؟
وقتی در مانیتور تصویر عروسکها را میدیدم کلی ذوق میکردم و به یاد ایام خوش کودکی میافتادم.
عروسکها همانقدر که برای بچهها باورپذیر و زنده هستند برای خودتان هم این ویژگیها را دارند؟
بله، همان موقع که متریال آنها را میکشم آنها را میبینم. جالب است بدانید وقتی آنها شکل میگیرند به من نگاه میکنند و من نگاههایشان را حس میکنم. حتی خودشان به من میگویند که چگونه آنها را بسازم؛ اینکه صورتشان را تپلتر کنم یا نه. چشمهایشان را سبز کنم یا آبی، به هرحال عروسکها برای من کاملا موجوداتی زنده هستند برای همین هم باورشان میکنم.
کلاه قرمزی و پسرخاله چطور خلق شدند؟
داستان از این قرار است که من به پیشنهاد آقای طهماسب، عروسکهای مجموعه صندوق پست را ساختم. بعد از آن در حین ضبط تصمیم گرفته شد که دو عروسک دیگر هم به این مجموعه اضافه کنیم و کلاه قرمزی و پسرخاله به این برنامه اضافه شدند و قرار بود تنها در یکی، دو قسمت از آنها استفاده کنیم ولی آنقدر بامزه و واقعی شده بودند که آمدند و دیگر نرفتند.
فکر میکنید چرا پس از گذشت 10 سال هنوز هم این دو عروسک محبوبیت خودشان را دارند؟
ببینید، وقتی کاری نتیجه میدهد، تلاش یک گروه را میرساند و طبیعتا وقتی همه چیز درست و بجا باشد بازدهی خوبی هم خواهد داشت. به نظرم در هر کار گروهی در وهله اول باید آن گروه با هم هماهنگ باشند. به هر حال حتما صدای خوب، عروسکگردانی درست و هدایت بجای کارگردان و ارتباط موثر آقای مجری با عروسکها در ماندگاری کلاه قرمزی و پسرخاله تاثیر داشته است.
میتوان گفت صدای عروسک بخشی از شخصیت یک عروسک است؟
بله و حتما باید جنس صدا با آن کاراکتر عروسکی هماهنگ باشد - و حتی به فرم صورت عروسک – تا مخاطب کودک بتواند احساس خوبی از عروسک دریافت و آن را باور کند ضمن اینکه حس من هم بهعنوان عروسکگردان باید با عروسک همراه باشد.
تکنیکهای جدید روز در کار شما چقدر موثر بوده است؟
تقریبا اثری نداشته است چرا که ما هنوز هم به همان روش قدیمی یعنی فکزدن کار میکنیم و عروسکها را در دستهایمان قرار میدهیم و آنها را حرکت میدهیم. فقط ممکن است به واسطه دوربینهای جدید تصاویر عروسکها شارپتر به نظر برسد.
کلاهقرمزی یا پسرخاله؛ کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
هر دوی آنها را دوست دارم و حس دلسوزی برای همه عروسکها دارم. به خاطر همین برایم فرقی ندارند.
پسرعمهزا یعنی چی؟
او فامیل پسرخاله بود. زا به معنی پسر پسرعمه است. روزها به او فکر میکردم که چگونه او را بسازم و خلق کنم .
قبول دارید که خیلی از عروسکهای امروز تلویزیونی نهتنها جذاب نیستند بلکه خیلی هم زمخت و نچسبند.
ببینید، بچهها به هر حال با عروسکها هرقدر هم بد، ارتباط برقرار میکنند. گاهی به دل مینشینند و گاهی نه. مهم این است که درست تعریف شده باشند و رفتار شعاری نداشته باشند.
دنیا فنی زاده: کلاهقرمزی شیطان و مهربان است
سال 64 بود که با گرداندن یک جوجه کوچولو در برنامه تلویزیونی «چتر» فعالیتم را آغاز کردم. این جوجه کوچولو در یک جنگل رها شده بود و گاهی اوقات هم برای خودش آواز میخواند.
چطور شد که به دنیای عروسکها علاقهمند شدید؟
از زمان کودکیام علاقه بسیاری به تئاتر کودک و برنامههای مرتبط با آن داشتم. همین علاقه موجب شد که به این سمت سوق پیدا کنم و در این کار باقی بمانم و هر روز بیشتر از قبل از کارم و گرداندن عروسکها لذت میبرم.
با آقای طهماسب و جبلی چطور آشنا شدید؟
در سال 66 برای نخستینبار به ایشان معرفی شدم و از همانجا همکاریمان شکل گرفت تا به امروز که کارهای زیادی را با هم انجام دادهایم. علت این فعالیت دنبالهدار را رفتار و اخلاق دوستداشتنی آقای طهماسب میدانم.
گرداندن کدام عروسک را به عهده داشتید؟
گرداندن کلاه قرمزی به عهده من بود.
از کلاهقرمزی بیشتر برای مان بگویید.
به نظرم کلاه قرمزی پسربچهای شیرین، صادق و در عین حال مهربان است. او تمام احساساتش را بیان میکند و هیچ مسالهای را در دل پنهان نگه نمیدارد.
فکر میکنید چرا کلاهقرمزی اینقدر طرفدار دارد؟
به نظرم او با خصلت عجول بودنش توانسته خودش را در دل تکتک مخاطبان جا کند. از طرفی این کلاه قرمزی نبوده که ماندگار شده، بلکه گروه بودند که ماندگاری این دو عروسک را رقم زدند.
کمی هم از شخصیت پسرعمه زا و گیگیلی بگویید.
گیگیلی شخصیت خاصی نداشت، اما پسرعمهزا جزئی از خانواده کلاه قرمزی بود و براحتی میخندید و درون خود را با صداقت بیان میکرد و تا حدودی رفتاری شبیه کلاه قرمزی داشت. پسرعمهزا با خندههای شیرینش مخاطب را تا حد زیادی با خود همراه میکرد.
خودتان تا چه حد جان بخشیدن به عروسکها را باور میکنید؟
خیلی زیاد، اما اینکه توانستهام درست این کار را انجام بدهم یا نه دیگر قضاوتی است که مردم باید نسبت به کار من داشته باشند. به هرحال از این کار همانطور که گفتم لذت زیادی میبرم و هر روز اشتیاقم بیشتر میشود.
چقدر با سلیقه بچهها آشنا هستید و جنس خواستههایش را میشناسید؟
در 24 سالی که مشغول این کار هستم، سعیام بر این بوده که سلایق آنها را بشناسم تا بتوانم راحت با آنها ارتباط برقرار کنم و احساس میکنم تا حد زیادی در این کار موفق بودهام.
از دنیای عروسکی خودتان در ایام کودکی بگویید.
در دوران کودکیام عاشق عروسکهایم بودم و بیشتر وقتم را با آنها میگذراندم. دوران کودکی، دوران شیرینی برایم بود. یادم هست حتی عروسکهایم را روی مدادم میگذاشتم و آنها را میچرخاندم، کاری که امروز انجام میدهم.