۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۰۳۱۹
تاریخ انتشار: ۱۲:۱۴ - ۰۲-۰۲-۱۳۸۸
کد ۷۰۳۱۹
انتشار: ۱۲:۱۴ - ۰۲-۰۲-۱۳۸۸

روایت عطریانفر‌از رفتن خاتمی وآمدن موسوی

آقای خاتمی موفق‌تر از آقای موسوی می‌توانست اندیشه اصلاحات را تعقیب کند اما آقای خاتمی را از رقابت بازداشتند و بنده به آن اشاره نخواهم کرد.

خبر آنلاین: محمد عطریانفر را با عناوینی همچون مدیرمسئولی و رئیس شورای سیاست‌گذاری نشریات مختلف می‌شناسم. عطریانفر در همان ایام آغاز انتشار همشهری با همکاری دوستانش حزب کارگزاران سازندگی را تأسیس کرد و پس از آن در دولت اصلاحات به وزارت نفت رفت. عطریانفر پس از روزنامه همشهری، یکی از بانیان اصلی راه‌اندازی روزنامه شرق شد و ریاست شورای سیاست‌گذاری آن را بر عهده گرفت. در گفته‌هایش آمده در عرض دو سال 25 میلیارد تومان خرج روزنامه شرق کرده، یعنی هر ماه بیش از یک میلیارد تومان. بعد از راه‌اندازی روزنامه هم‌میهن، وی به عنوان سیاست‌گذار اصلی هفته‌نامه شهروند امروز، فعالیت مطبوعاتی خود را ادامه داد. به طور مسلم مصاحبه با عطریانفر با چنین سابقه مطبوعاتی برای هر روزنامه‌نگاری سخت است چرا که با تمام تاکتیک‌های پاسخ ندادن به سؤالی که به مذاقش خوش نمی‌آید آشناست. شاهد این گفته هم این که در پایان مصاحبه گفت: هر چه در این گفت‌وگو گیرتان آمد، مفت چنگتان.

در صحبت‌های شما در زمان انتخابات نهم آمده که مخالف حضور آقای هاشمی در انتخابات بوده‌اید و پیش‌بینی رأی نیاوردن ایشان را کرده بودید. شاید حدس می‌زدید اتفاقی مانند خرداد 76 و شخص آقای ناطق رخ بدهد و مردم به وی رأی ندهند.

در انتخابات 84 چنین حرفی نزدم ولی در انتخابات 78 از معدود افرادی بودم که مخالف حضور ایشان در انتخابات مجلس ششم بودم و با توجه به شرایط آن دوره و نوع تخریب‌هایی که علیه ایشان بود موافق حضور ایشان در انتخابات مجلس نبودم. حتی خدمت ایشان بحث مفصلی داشتیم و ایشان تا حدودی دیدگاه‌های بنده را قبول داشتند. اما ایشان مجبور به شرکت در انتخابات بودند. من نمی‌توانم واضح‌تر از این صحبت کنم، ولی بزرگان نظام بر این باور بودند که آقای هاشمی حتماً باید در انتخابات شرکت کنند و تلقی‌شان هم این بود که مجلس، یک مجلس ساختارشکنی خواهد شد و حضور ایشان برای به دست گرفتن سکان اداره مجلس و کنترل رفتارهای رادیکال و افراطی در مجلس بسیار لازم است و از این حیث حضور ایشان در انتخابات مجلس ششم ضروری انگاشته می‌شد.

یعنی در مقطع انتخابات 84 چنین اعتقادی نداشتید؟

نه تنها در سال 84، بلکه در برهه انتخابات سال 88 نیز که بحث حضور آقای خاتمی مطرح شد، اینطور فکر می‌کنیم که باید چرخش نخبگان در کشور رخ دهد و افراد فرصت پیدا کنند که خودشان را بیازمایند و شخصیت‌هایی با تفکرات مختلف که در طول یک تجربه تاریخی ساخته می‌شوند خودشان را عرضه کنند، اما با توجه به مشکلات حزبی که اول صحبت‌هایم برشمردم معمولاً فرصتی برای ساخته شدن افراد فراهم نمی‌شود. ما باید از ظرفیت‌های ریشه‌ای خودمان استفاده کنیم، طبیعی است اگر ما در سال 84 شخصیتی مورد اتفاق و دربردارنده جامع صلاحیت‌های آقای هاشمی رفسنجانی پیدا می‌کردیم و مورد اتفاق گروه‌های سیاسی دوم خرداد هم قرار می‌گرفت، وی را به صحنه می‌آوردیم. طبیعتاً در چنین وضعیتی هیچ ضرورتی بر حضور آقای هاشمی رفسنجانی نمی‌بود اما این اتفاق نیفتاد و ما در کارگزاران این ویژگی را در آقای معین نمی‌دیدیم و دیگر شخصیت‌هایی هم که در آن مقطع مطرح شدند همین وضعیت را داشتند. هرچند برای آقای هاشمی، قدرت را به ارمغان نیاورد ولی در این شکست پیروزی بزرگی نهفته بود چرا که یک مرزبندی بزرگی در جامعه ما مشخص کرد و نشان داد که مرزبندی‌های مدیریتی کشور ما چگونه است.

جنس ائتلاف اصلاح‌طلبان با جنس ائتلاف اصولگرایان در مرحله دوم 84 متفاوت بود، چرا که میان اصلاح‌طلبان و طیف آقای هاشمی با در نظر گرفتن سابقه تخریب‌ها، اختلاف‌های ایدئولوژیکی وجود داشت. به عنوان مثال چطور می‌شود افرادی مانند آقای بهزاد نبوی یک مرتبه از‌ آقای هاشمی حمایت می‌کند و یا خیلی از اعضای سازمان مجاهدین به رغم سابقه مخالفتی که با آقای هاشمی داشتند از ایشان حمایت می‌کنند؟

فراموش نکنید که سیاست‌ورزی یک امر نسبی است. به عنوان مثال همین الان ادبیات اقتصادی حاکم بر ذهن آقای مهندس موسوی با ادبیات اقتصادی که در ذهن سازمان مجاهدین انقلاب است، متفاوت می‌باشد. وقتی در یک مقطعی قرار می‌گیریم که ملزم و موظف به انتخاب هستیم این انتخاب به صورت نسبی صورت می‌گیرد و می‌بینیم که سازمان مجاهدین از آقای موسوی حمایت می‌کند و این کار درست است چرا که آقای موسوی را برای اداره کشور مرجح بر آقای احمدی‌نژاد می‌داند. در این امر نسبی، انتخاب بین بد و بدتر یا خوب و بد و یا خوب و خوبتر مصداق پیدا می‌کند.

با این اوصاف دیگر نمی‌توان این کار را چندان حزب‌محور و برنامه محور نامید.

دقیقاً رفتارهای حزبی همین است. در غرب هم همین اتفاق می‌افتد، به عنوان مثال شما صحنه سیاسی آرایش یافته در اسرائیل را نگاه کنید و ببینید چه کسانی با هم همکاری می‌کنند. کسانی که تا قبل رودرروی هم بودند امروز با هم همکاری می‌کنند. ما موظفیم که در مقام سیاست‌ورزی دست به انتخاب بزنیم و دست به انتخاب زدن نیازمند فکر است. الان ما بین آقای احمدی‌نژاد و مهندس موسوی دست به انتخاب می‌زنیم ولی اگر انتخاب بین هرج و مرج و احمدی‌نژاد بود احمدی‌نژاد را انتخاب می‌کنیم. ضمن این که ما حتی 5 درصد هم فصل مشترک با آقای احمدی‌نژاد نداریم.

بین آقای مهندس موسوی و آقای خاتمی کدام را انتخاب می‌کنید؟

آقای خاتمی.

آقای عطریانفر چه شد مهندس موسوی بعد از 20 سال، تصمیم گرفت خویش را در معرض انتخاب مردم قرار دهد؟

نیازی به گمانه‌زنی نیست، چرا که ما نص بیان آقای موسوی را داریم و دلیلی برای اجتهاد در برابر نص صحبت‌های ایشان نداریم. آقای موسوی بر این باور است که اگر اداره کشور به روال 4 سال گذشته ادامه پیدا کند خطری بزرگ نظام، کشور، انقلاب و اسلام را تهدید خواهد کرد و احساس ایشان بر این است که این رفتار مدیریتی حتماً باید در کشور تغییر کند و این تغییر با حضور آقای احمدی‌نژاد اتفاق ناپذیر است و نه تنها آقای موسوی بلکه بسیاری از همفکران دیروز آقای احمدی‌نژاد هم، همین فکر را دارند و بر این باورند که آقای احمدی‌نژاد مجموعا چهره شایسته‌ای برای اداره کشور نیست و موفق عمل نکرده است.

در مقطع کنونی هنوز برآورد خاصی از مشی اقتصادی و سیاسی آقای مهندس موسوی نداریم، شما براساس چه ملاکی روی آقای مهندس موسوی ائتلاف کردید؟

یک کف انتظارات از آقای موسوی داریم و یک سقف انتظارات. کف انتظارات ما این است که آقای احمدی‌نژاد بر سر کار نباشد و این فقط شعار اصلاح‌طلبان نیست، شعار برخی اصولگراها نیز هست. شاخص‌ترین چهره‌های جریان اصولگرا امروز به این نتیجه رسیده‌اند که رأی خود را باید به رقیب احمدی‌نژاد بدهند تا آقای احمدی‌نژاد به قدرت نرسد. لذا هرکسی که با احمدی‌نژاد رقابت کند از نظر ما موجه است. سقف انتظارات هم این است که آقای موسوی چقدر با دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه 16 سال 68 تا 84 سنخیت دارد، برآوردها و اطلاعات ما حاکی از این است که ایشان به طرز نیرومندی با ما فصل مشترک دارند.

آقای موسوی در دامن اصلاحات قرار گرفتند یا جناح چپ به نوعی خودش را به آقای موسوی چسباند؟

چسبیدن یا نچسبیدن مهم نیست، گزینه اصلی اصلاح‌طلبان آقای موسوی است.

چرا آقای خاتمی را مرجح بر آقای موسوی می‌دانید؟

برای این که آقای خاتمی موفق‌تر از آقای موسوی می‌توانست اندیشه اصلاحات را تعقیب کند اما آقای خاتمی را از رقابت بازداشتند و بنده به آن اشاره نخواهم کرد.

چرا نمی‌خواهید دلیل کنار رفتن یا به قول خودتان کنار راندن ایشان را بیان کنید؟

نه! این چیزی است که بعدها در تاریخ باید دیده و خوانده شود و گفته خواهد شد. ایشان در حالی که پیروزی‌شان قطعی بود، خودشان را از صحنه کنار کشیدند. به همین دلیل در این برهه در مقطعی قرار گرفتیم که باید نسبت به چهره‌هایی که با اندیشه‌های اصلاح‌طلبان فصل مشترک داشتند دست به انتخاب می‌زدیم و دیدیم آقای مهندس موسوی فصل مشترک خوبی با اندیشه‌های ما داشت و بالای 70 درصد دیدگاه‌هایشان را منطبق با خودمان دیدیم.

با توجه به سخنان آقای موسوی مبنی بر عنایت به اصول و ارزش‌ها، می‌توان استنباط کرد دیدگاه‌های ایشان شبیه آقای احمدی‌نژاد است.

این‌طور نیست، آقای موسوی از آقای احمدی‌نژاد برائت می‌جوید. اتفاقاً یکی از دلایلی که آقای مهندس موسوی به صحنه آمده این است که گفت‌وگو و گفتمان‌هایی که در مورد دفاع از ارزش‌ها توسط آقای احمدی‌نژاد ارائه داده می‌شود، انحرافی است و الان سر ارزش‌های انقلاب و اسلام کلاه می‌رود. او معتقد است این ادبیات دولت فعلی ما، ادبیات صدر انقلاب ما و ادبیات شهید رجایی نیست. اتفاقاً اگر بخواهیم یک نقطه افتراق جدی بین احمدی‌نژاد و مهندس موسوی داشته باشیم همین ارزش‌هاست. آقای موسوی بر این باور است که در حال حاضر به نام انقلاب و ارزش‌های اسلام، انحراف‌هایی صورت گرفته است.

حزب کارگزاران جلسه‌ای با آقای مهندس موسوی در مورد اشتراک نظرهای سیاسی و اقتصادی داشته است؟

ما در نقطه‌ای بودیم که نباید خودمان به سمت ایشان می‌رفتیم و ایشان باید مطالعه می‌کرد و تمایل نشان دهد تا ما به ایشان نزدیک شویم. طبیعتاً به اندازه ابراز تمایل ایشان، دست ما باز است. از مجموعه گفت‌وگوهای صورت گرفته استنباط ما این است که ما می‌توانیم به نحوه مدیریت ایشان امیدوار باشیم و به اتفاق می‌توانیم مسیر به انحراف رفته چهار سال گذشته را به خط اصلی برگردانیم.

ارسال به دوستان
وبگردی