۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۱۹۳۴۳
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۵ - ۲۸-۱۲-۱۳۹۸
کد ۷۱۹۳۴۳
انتشار: ۱۵:۰۵ - ۲۸-۱۲-۱۳۹۸

چالش دعوت به شعرخوانی

ترانه خوانی یا سرود خوانی به سبک ایتالیایی ها در برخی مجتمع ها بهانه ای است تا بگوییم ما بیش از سرودهای دسته جمعی با شعر شناخته می شویم. پس بیاییم چالش شعرخوانی هم راه بیندازیم!

عصر ایران؛ رضا کدخدازاده- در روزهای اخیر، شماری از هموطنان خوش‌ذوق‌مان در گیلان و تهران (مجتمع‌های مسکونی اکباتان) به سبک ایتالیایی‌ها در کنار پنجرۀ خانه‌های خود حاضر شدند و سرود یا ترانۀ «ای ایران» را همخوانی کردند.

پیشتر هم چالشی با عنوان «چالش لبخند» در شبکه‌های اجتماعی به راه افتاد که واقعاً برای لحظاتی حال‌مان را خوب کرد و یادمان آورد که هنوز صورت‌هایمان می‌تواند جای خنده باشد؛ نه غم و غصه‌ای که یک ویروس نفرین‌شده به جان‌مان انداخته است!

البته که این پویش‌ها و چالش‌ها، هیچ کدام درمان قطعی دردهای گوناگون این روزهای‌مان نیست، اما دست‌کم مرهمی رایگان می تواند بود برای کاستن از تلخی اوقات سخت تحمیلی که هست!

ایتالیا را خیلی‌ها به عنوان کشور موسیقی و آواز می‌شناسندو طبیعی است که در روزها و شب‌های قرنطینه‌نشینی، پویش‌هایی با محوریت موسیقی در آنجا شکل بگیرد.

در ایران اما اگرچه موسیقی نیز جایگاه قابلی دارد،  بر کسی پوشیده نیست که ما را در جهان بیش از هر چیزی به «شعر» می‌شناسند.

حال بیاییم یک پویش جالب و بومی نیز راه بیندازیم و مثلاً نامش را بگذاریم:        «چالش_دعوت_به_شعرخوانی». شب‌ها حوالی ساعت 21 تا 23 -که  برخی «رسانه‌های آن ور آبی» هر آنچه از بدبختی و فلاکت است ردیف می‌کنند و به خوردمان می‌دهند- دست‌کم نیم ساعت بی‌خیال تمام اخبار شویم و یک صفحه شعر بخوانیم و آن را در شبکه‌های اجتماعی خود به اشتراک بگذاریم و مشخصاً به تعداد معینی از دوستان‌مان تقدیم کنیم و دست‌آخر آنها را نیز به این کار دعوت کنیم.

اگر از این می‌ترسیم که معنای برخی اشعار را متوجه نمی‌شویم جای نگرانی نیست. مطمئناً این مساله تنها در چند روز اول دشوار است و به مرور، فهم اشعار برای‌مان آسان خواهد شد.

ضمن اینکه با کمک گرفتن از فرهنگ‌واژگان می‌توان آنها را بهتر نیز درک کرد. حیف نیست به خاطر چنین ترس موهومی، خود را از لذت خواندن شعر محروم کنیم؟!

فرض کنید در این روزهای بی‌تابی و پریشانی، «دیوان حافظ»ی را -که در خانۀ اغلب‌مان، در طول سال کارش خاک خوردن روی طاقچه است- باز کنیم و این غزل رخ بگشاید:

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن / وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت / دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

یا مثنوی مولوی را بگشاییم و روبرو شویم با:

«آنکه رویانید، داند سوختن / زانک چون بدرید داند دوختن

می‌بِسوزد هر خزان مر باغ را / باز رویاند گل صباغ را»

«گفت پیغمبر که یزدان مجید / از پی هر درد، درمان آفرید


لیک آن درمان نبینی رنگ و بو / بهر درد خویش بی‌فرمان او»

براستی مگر می‌شود این ابیات ناب را خواند و دست‌کم برای چند دقیقه از شرّ کرونا خلاص نشد؟! پس برای رفع ناخوشیِ این روزها به دامان شعر پناه ببریم و همتی کنیم با استفاده از ظرفیت فضای مجازی، روح تازه‌ای به خودمان و دوستان‌مان بدمیم؛ و به سنت زیبای شعرخوانی در ایران نیز...!

یادمان باشد اینکه ایران را «سرزمین شعر» می‌دانیم، سخن به گزاف نگفته‌ایم. چه‌آنکه شمار شاعران بزرگ و برجسته در ایرانزمین –که در جهان شهره هستند- آنقدر زیادند که جهانیان نیز، ایران را سرزمین شعر بدانند.

در این میان، برخی به اشتباه، شعر و ادب پارسی را صرفاً در عرفان و اخلاق محدود می‌کنند؛ در حالیکه مفاهیم تاریخی، اجتماعی و سیاسی انبوهی را می‌توان از آثار شاعران ایرانی دریافت کرد.

چه بسیار اشعاری که شالودۀ آنها بر «خِرَد» استوار است؛ که سرآمدشان، شاهنامۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی است. خِرَدنامه‌ای که آغازش با ستایش خِرَد است –به نام خداوند جان و خرد / کزین اندیشه برنگذرد»- و پایانش نیز.

البته این نیز اشتباه است که خردورزی در ادب پارسی را صرفاً در شاهنامه خلاصه کنیم و مثلاً دیوان حافظ را به یک اثر عرفانی محض تقلیل دهیم.

چنانچه بزرگان گفته‌اند «اگرچه شعر حافظ، ظاهری عارفانه دارد، اما این ظاهر را به باطن شاعری او راهی نیست.

تنها امکان رفعِ تعارضِ جنبه‌های اجتماعی و سیاسی شعر حافظ با زبان عارفانۀ او در این نکته نهفته است که امکان تکوین شعر او را در قلمرویی ورای این دو جنبۀ متعارض بدانیم، زیرا شرایط تاریخی فرهنگی ایرانِ دورۀ حافظ، او را به سود جستن از بنیان عارفانه ناگزیر می‌کرد.»

شعر پارسی اگرچه حد اعلایی از «نظمِ در نثر» است، -که در کمتر زبانی در جهان چنین میراثی سترگ (چه کمّی و چه کیفی) پدیدار گشته است و البته که میراث و دارایی همۀ مردمان ایرانزمین است- فقط ناحیه‌ای در ادب نیست؛ بلکه «حبل‌المتین»ِ مردمانی است که خِرَد، اندیشه، حافظه و خاطرات فردی، جمعی، دینی و ملی خود را به وسیلۀ آن ثبت کرده‌اند؛ گاهی آشکارا و گاهی در پسِ پردۀ عرفان.

به دیگر سخن، شعر، علاوه بر کارکردهایی که در حوزۀ ادب داشته و ساحت هنر یافته است؛ هم ابزاری برای انتقال اندیشه بوده و هم پناهگاهی برای ایرانیان در در دوران سختی‌ها و روزهای درماندگی.

حال سوال این است که ما در این روزگار ناخوشی چه استفاده‌ای از شعر می‌توانیم بکنیم؟! «ویل دورانت» -فیلسوف و مورخ مشهور آمریکایی- در برداشتی که از آراء «ارسطو» در مورد «هنر» داشته، می‌نویسد:

«برازنده‌ترین نوع هنر آن است که هم با عقل و هم با احساسات سر و کار داشته باشد و لذت عقلانی که از درک یک هنر حاصل می‌شود، عالی‌ترین لذتی است که انسان می‌تواند به آن برسد.»

  بر این اساس، می‌توان گفت، به راستی چه هنری والاتر از شعر و ادب پارسی؟! که سر و کارش هم با عقل ماست و هم احساسات‌مان؛ و بدینسان لذتی که از درک یک بیت شعر فاخر حاصل می‌شود، عالی‌ترین لذتی است که آدمی می‌تواند به آن دست یابد.

از سویی دیگر، از آنجائیکه لطفِ شعر نیز در موسیقی و آهنگ آن است، لذتی که ارسطو از آن سخن گفته، برای‌مان دو چندان می‌شود و اثرش حتی در زندگی فردی و اجتماعی ما نمایان می‌گردد.

چه آنکه افلاطون می‌گوید روح انسانی از راه موسیقی تناسب و هماهنگی را یاد می‌گیرد و حتی استعداد پذیرایی «عدالت» را نیز پیدا می‌کند؛ «زیرا کدام شخص است که روحاً منظم و مرتب باشد ولی درستکار نباشد؟ نظم (شعر، تجلّی ادبی نظم است) به سهولت به اعماق روح راه پیدا می‌کند و نفوس را لطیف می‌کند.»

سعدیِ خودمان نیز در این مورد گفته است: «اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب / گر ذوق نیست ترا كژطبع جانوری». که منظور شیخ اجل از این بیت این است كه اگر کسی از شعر لذت نبَرَد و شیدای آهنگ و موسیقی آن نشود، همچون جانوری گمراه و بی‌ذوق است!

این چند پرده از ویژگی‌های شعر و ادب در ایران گفته شد تا بگوییم که در این روزهای تلخ و ماتم‌زدگیِ گرفتار در قرنطینه، پناه ببریم به آنچه نیاکان ما در سختی‌ها بدان پناه برده‌اند: شعر؛ این افسونگرِ گرانِ رایگان!

ارسال به دوستان
وبگردی