روزنامه راه مردم ؛ محمدرضا تقوی فرد- روش های تبلیغات انتخاباتی در جوامع دموکراتیک و مبتنی بر آراء مردم متناسب با آمادگی های ذهنی مردم، باورهای اجتماعی و اخلاقی، اهمیت آرا و مناسب حکومتی، تشکل های حزبی و گروهی، رشد سیاسی و سطح فرهنگی جامعه و همچنین مبانی تبلیغات و رسانه های گروهی متفاوت است.
اما به طور کلی می توان روشهای تبلیغاتی را با خطوطی نسبتا مشخص از یکدیگر جدا نمود. در کشورهای غربی نشانه هایی همچون راه اندازی کارناوال ها، میتینگ های بزرگ حزبی و جناحی، رنگی آمیزی های خاص و نورپردازی های ویژه برای لباس و صحنه، بهره گیری از چهره های سیاسی و فرهنگی و هنری، همراهی زنان با کاندیداها، استفاده از شعارهای تبلیغاتی پرطرفدار، پوشش کاندیداها، لحن بیان و حرکت های نمایشی آنها و غیره از جمله مواردی است که به صورت شاخص در رقابت های انتخاباتی آمریکایی و اروپایی قابل مشاهده است.
در کشور ما نیز برگرفته از نوع حکومت که جمهوری اسلامی است رقابت های انتخاباتی شکل و شمایل مخصوص خود را دارد. اما با پیشرفت رسانه های ارتباط جمعی و تبادل فرهنگ ها و تمدن ها گویا در مواردی هجوم فرهنگی گام را از لایه های اولیه مردم فراتر نهاده و دامنگیر شخصیت های سیاسی نیز می شود. گویا نشستن بر کرسی صدارت و در دست گرفتن عنان اختیار جامعه برای بعضی ها تا عبور از مرزهای باورها و فرهنگ عمومی نیز ممکن، جایز و حتی لازم تلقی می شود.
با یک نگاه اجمالی به نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، وقتی که اصلاح طلبان کاندیداهای خود را ناکام یافتند و همگی به اردوگاه هاشمی رفسنجانی پیوستند، آنها تجربه کارناوال انتخابات خاتمی را برای حمایت از کاندیدای جدید خود به میدان آورده و هاشمی رفسنجانی را از "آیت الهی" به هاشمی لاتین رساندند!
ظاهرا مهم این بود که هاشمی رای بیاورد و فراتر از آن برای بعضی ها، احمدی نژاد رای نیاورد. حال اگر آیت الله هاشمی رفسنجانی هم HASHEMI بشود ملالی نیست!
این در حالی است که نه تنها مردم به احمدی نژاد نه نگفتند بلکه در خاطر سپردند که اسطوره مبارزات سیاسی قبل از انقلاب آنها با ترکیب لاتین در میدان دیده شد.
جالب است که استفاده از حروف لاتین در تابلوهای سردر مغازه ها جرم است و با آن برخورد می شود ولی ظاهرا در موارد خاص که بحث خدمت به مردم؟! مطرح می شود، می توان از فارسی به لاتین گریزی زد و شکل رقابت را متفاوت کرد! اکنون نیز کاندیدای مورد حمایت گروهی از حاکمان سابق و اسبق که سالهاست از گردونه صدارت به دور مانده اند خود را به رنگ چمن آراسته و با واژه های رنگ باخته و پر زرق و برق در برابر صداقت و بی رنگی صف آرایی کرده اند.
مردم میرحسین موسوی را اصولگرا می شناسند. میرحسینی که تعدادی از اعضاء کابینه اش روحانی و روحانی زاده بوده اند و سالها در موقعیت های مختلف حضور یافته و مردم آنها را می شناسند. نه میرحسینی که دست بر قلم رنگ برده و در لابلای ابهامات دوران نخست وزیری اش تخم چمن پاشیده و رنگ عوض می کند. میرحسینی که با خط کش دولت قد و قواره اقتصاد، فرهنگ، هنر، جامعه و سیاست را در چارچوب چند ساله قرار داده بود امروز داعیه خط شکنی می کند و خط کشش را با خود نمی آورد یا در لابلای رنگ سبز چمنی پنهان می کند.
مهم این است که حافظه تاریخی مردم فراموش نمی کند، آنچه که قبلا بر آنها گذشته است و آنچه که امروز به آنها نشان داده می شود. شاید رنگ سبز امروز بر خط کش دولت سابق میرحسین بنشیند و شاید هم ننشیند ولی جای این سوال باقی است که میرحسین موسوی که امروز به تقلید از کاندیداهای غربی همسرش را با خود به نشست ها و اجتماعات می برد، در دوران نخست وزیری اش، مجرد بوده است یا بر این باور نبوده است که باید همسرش را با خود همنشین محافل سیاسی کند!