امروز اما تل خاک بر مزاری که جسد بیجان مهرداد را در خود جا داده، نشان میدهد همه به هم پریدنها چقدر بیمایه و نالازم بوده. این روزها اشک مخالفان دیروز میناوند از آه هواداران او هم جگرسوزتر است و ما چه دیر یادمان میآید همه انسانیم، همه به هم محتاجیم و همه نگهبان قلب و احساسات همدیگریم. چه دیر یادمان میافتد میتوانیم دیگران را دوست بداریم و آن که امروز چنگ به رخسارش میکشیم، شاید فردا یک گوشه خالی از قلبمان باشد.
در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد به قلم رسول بهروش آمده است: «مردم و روزنامهنگاران انبوهی از تیترها را در ماتم رفتنش خلق کردند؛ خیلیها به شماره پیراهن او و هادی نوروزی اشاره کردند و نوشتند: «۲۵ به ۲۴ پیوست» و خیلیها هم با اشاره به حسن خلق و شوخیهای همیشگی مهرداد، مرگ در ۴۵ سالگی را برای او بسیار زودهنگام دانستند. درگذشت ناباورانه مهرداد میناوند بعد از یک هفته بستری به دلیل ابتلا به ویروس کووید-۱۹، همچنین پویش مطالبه خرید واکسن را در فضای مجازی راه انداخت. هیچکدام از اینها اما، بال چپ موفق یکی از دوستداشتنیترین تیمهای ملی تاریخ در جام جهانی ۹۸ را به این جهان برنمیگرداند. حالا مهرداد رفته و نیست که ببیند علی کریمی و علی دایی در سوگش، بغل به بغل هم ایستادهاند و درد دل میکنند. داغ رفیق، آن قدر سنگین هست که آشتیناپذیرترین ستارگان این فوتبال را در یک قاب سوزناک همنشین کند.
هر خبر مرگ، یک سند تازه است برای فانیبودن دنیایی که گاه بیش از حد ضرورت به خاطرش جوش میزنیم، کدر میشویم و رنج میبریم. هیچ حواسمان نیست که لابهلای این همه جنگ، شاید پیک اجل را لاجرعه سر کشیدیم و بدتر از آن، شاید این قرعه به نام طرف دعوایمان افتاد و یک عمر دریغ و حسرت برایمان به جا گذاشت. مهرداد روی پرسپولیس تعصب داشت و برخی مواقع در حمایت از این تیم و کلکل با رقبا دچار زیادهروی میشد. هم خود او گاهی تند رفت و هم آنهایی که جوابش را میدادند بعضا در دام افراط گرفتار شدند. امروز اما تل خاک، بر مزاری که جسد بیجان مهرداد را در خود جا داده، نشان میدهد همه این به هم پریدنها چقدر بیمایه و نالازم بوده. این روزها اشک مخالفان دیروز میناوند از آه هواداران او هم جگرسوزتر است و ما چه دیر یادمان میآید همه انسانیم، همه به هم محتاجیم و همه نگهبان قلب و احساسات همدیگریم. چه دیر یادمان میافتد میتوانیم دیگران را دوست بداریم و آن که امروز چنگ به رخسارش میکشیم، شاید فردا یک گوشه خالی از قلبمان باشد.
شاید در خودآگاهی غریب روزهای نزدیک به مرگ و شاید هم در اثر پختگی ناشی از میانسالی، همین چند هفته پیش ویدئوی کوتاهی از مهرداد منتشر شد که در آن از همه حلالیت خواسته بود. میگفت چند ماهی هست که متوجه شده این دنیای لاکردار، مخصوصا در ایام پرمشقتی که مردم پشت سر میگذارند، ارزش این همه تلخزبانی و جنگ لفظی را ندارد. مهربانتر شده بود و برای منتقدان و مخالفانش هم پیامهای محبتآمیز میفرستاد. کاش حلال کرده باشد و کاش حلالش کنند. یک ماه پیش شاید مطلقا کسی باور نمیکرد اما صبح همین پنجشنبه سرد زمستانی، پیکر خاموش مهرداد میناوند را همراه با یک پرچم سرخ، نشانه و یادگار از عشق بزرگش در این دنیا به خاک سپردند؛ کالبد مردی را که نهم آذر ۵۴ در تهران متولد شد، در پرسپولیس درخشید و در اشتورمگراتس اتریش حضور چشمگیر در لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرد. مهرداد نزدیک به ۷۰ بار پیراهن تیم ملی ایران را پوشید و برای شادی مردم کشورش عرق ریخت. او حالا در خانه ابدی، به خوابی آرام فرو رفته؛ فرشته مرگ اما هنوز بیدار است و ضیافتش را بینوبت برپا میکند. کاش اگر مهمانش شدیم، طوری زندگی کرده باشیم که با خاطری آسوده تن به خاک بدهیم. این عجب غنیمت کمیاب و بزرگی است.»