محمد درویش؛ اعتمادملی: گرد و غبار پديدهاي طبيعي است که تقريبا در تمامي مناطق جهان رخ ميدهد. اما هر چه ميزان خشکي سرزميني بيشتر باشد، انتظار داريم که بر شدت و دفعات اين رخداد نيز افزوده شود.
چنين است که حضور گردوغبار در ايران زمين، به عنوان کشوري که 7.89 درصد از مساحتش در قلمرو سرزمينهاي خشک (drylands) قرار دارد، امري کاملا طبيعي به شمار ميآيد؛ واقعيتي که با مرور تاريخ مدون چندهزارساله تمدن ايراني ميتوان نشانههايي فراوان در تاييد آن بهدست آورد. از همين رو، از ديرباز رهبران سياسي و مذهبي اين کشور به کارگزاران و مردم تحت امر خويش توصيه کردهاند: تا آنجا که ميتوانند از برهنگي زمين کاسته و در حفظ پوشش سبز خاک بکوشند. در همين ارتباط جملهاي غرورانگيز از کوروش بزرگ در منشور پارسوماش وجود دارد که ميگويد:
به فهمِ آب رسيدن و گندم را گرامي داشتن،
اين آيين من است.
پس هرکه روندهاي را بيازارد
جهان را آزرده است.
او که درختي را بيفکند،
بياجاق خواهد مرد.
او که آب را بيالايد،
روان خويش را آلوده است.
در حقيقت افزون بر 2500 سال پيش، يکي از فرزندان فرزانه اين بوم و بر مقدس هشدار داده است که با کاهش رنگ سبز سرزمين و نديده گرفتن حرمت آب، ممکن است بر ميزان خسوخاشاک و غبار افزوده شده و روان مردمان آلوده و بيمار گردد.
امروز هم در حقيقت، دانش نوع بشر چيز چندان بيشتري ندارد تا به اين زنهار خردمندانه هخامنشي بيفزايد.
آخرين مطالعات رسمي کشوري نشان ميدهد که 20 ميليون هکتار از اراضي کشور (12 درصد) در معرض فرسايش بادي بوده و استعداد توليد غبار را دارند. نسبتي که در مقايسه با متوسط جهاني آن بيش از 6 برابر را نشان ميدهد. از اين مساحت 7.12 ميليون هکتار منطقه برداشت، 9.1 ميليون هکتار منطقه حمل و 06.5 ميليون هکتار منطقه رسوب هستند.
افزون بر آن، 4.6 ميليون هكتار اراضي تحت تهديد فرسايش بادي است كه از اين ميزان1.2 ميليون هكتار شرايط بحراني درجه يك (زياد)، 2.2 ميليون هكتار شرايط بحراني درجه دو (متوسط) و 1.2 ميليون هكتار شرايط بحراني درجه سه (كم) را دارد و درمجموع، 178 نقطه در محدوده 82 شهرستان و 17 استان همواره در معرض اين پديده شوم قرار دارند. اما چرا اين بار مساله چنين بحراني شده و تهرانيها هم مجبور به توقف کسب و کار و فعاليت روزانه خويش شدهاند؟ راست آن است که پاسخ اين پرسش چندان دشوار نيست، هرچند عملي کردن آن البته ميتواند به مراتب دشوارتر باشد! ما بايد چند کار انجام ميداديم که هنوز انجام ندادهايم. چند کار هم نبايد انجام ميداديم، که متاسفانه انجام داده و همچنان – در برخي موارد - بر انجامش اصرار داريم. چند کار هم همسايههاي عزيز ما بايد انجام ميدادند که البته آنها هم مثل ما، اغلب وارونه انجام دادهاند.
نخست آن که ما بايد تاکنون و به پشتوانه بيش از نيم قرن فعاليت در حوزه مهار بيابانزايي و تثبيت شنهاي روان، نهتنها تمامي کانونهاي توليد رسوب کشور را شناسايي ميکرديم، بلکه کار تثبيت زيستشناختي (بيولوژيک) آنها را هم به پايان ميبرديم. در حالي که هنوز بيش از نيمي از کانونهاي فعال کشور به دليل عدم تخصيص اعتبار و برخي نارساييهاي مديريتي و فني ديگر تثبيت نشده و در شرايط ناپايدار قرار دارند.
دوم آن که شوربختانه در چيدمان رشد صنعتي و کشاورزي خود، همواره اين ملاحظات محيط زيستي بودهاند که ذبح شدهاند. به عنوان مثال، نگاه کنيد به روند خشکيدکي شتابناک اراضي پاياب اغلب سدهاي بزرگ مخزني کشور؛ از دشت مسيله در پايين دست سد 15 خرداد گرفته تا درياچه بختگان و تالاب طشک و کم جان در پاياب سدهاي سيوند و درودزن و ملاصدرا و تالاب گاوخوني در پاياب سد زايندهرود و وضعيت اسفبار درياچه اروميه که به جز رودخانه باراندوز، روي همه رودخانههاي منتهي به درياچه سد زده شده، بدون آن که الزامي عملي براي تامين حقآبه رودخانهها و تالابها در پاييندست ديده شده باشد. بنابراين، ما به دست خود داريم بر گستره مناطق توليد رسوب و آسيبپذير در برابر فرسايش بادي ميافزاييم.
و در نهايت، بايد به عملکرد سهلانگارانه کشورهاي همسايه هم نگريست. به ويژه از زماني که حکومت صدام حسين در دهه پاياني قرن بيستم تصميم به انحراف آب دجله و فرات گرفت و با زدن کانالي موسوم به کانال صدام، کوشيد تا هم ضريب امنيتي مناطق مرزي خود را در برابر سپاهيان ايران افزايش دهد و هم آب لازم را براي توسعه کشاورزي در شمال بصره تامين کند.
چرا آسمان نفسگير ميشود؟!
غافل از اينکه با اين کار عملا تالاب بينالمللي و ارزشمند هورالعظيم از حيات تهي شده و به تلي از ماسه و نمک بدل شد (تالابي که 500 هزار هکتار اراضي منطقه را از اقليم مرطوب خود متاثر ميکرد). کاري که طرف ايراني هم با زدن سد کرخه و کاهش حقآبه ورودي به هورالهويزه تشديد کرد. برخي نمونهبرداريها که از گرد و غبار يا ريزگردهاي موجود در آسمان تهران انجام شده، نشان ميدهد که منشأ گروهي از اين ريزگردها از تالاب خشکيده هورالعظيم و کشتزارهاي فرسوده بينالنهرين سرچشمه گرفته است.
بنابراين، در مجموع اگر ميخواهيم حرکتي پايدار و اصولي را به سامان رسانده و تعداد رخداد چنين حوادث تلخي را در آسمان وطن کاهش دهيم؛ بايد افزون بر عزمي کشوري، کوشيد تا با ارادهاي فرامنطقهاي، پنج کشور ايران، عراق، کويت، عربستان و امارات متحده عربي بر گرد پيماني جمع شوند که هدفش تثبيت زيستشناختي مناطق ناپايدار در هر يک از کشورهاي يادشده باشد.