يكي از مسائل راهبردي نظام كه اين روزها و در پي وقايع پس از انتخابات در دستور كار قرار گرفته، مسئله اطمينان بخشي و اقناع گروهي از نخبگان كشور ميباشد كه متاسفانه به دليل برخي القائات و تبليغات منفي صورت گرفته، اعتماد لايههايي از آنان البته با سطوحي مختلف به دولت و قوانين جاري و نظام سياسي خدشهدار شده است و اين يك موضوع پرمخاطره براي آينده نظام سياسي و اجتماعي است ، چه اينكه «نخبگان» به مثابه موتور محرك كشور و ملت داراي نقشي خطيرهستند و اساسا به واسطه اعتمادسازي و اقناع ايشان ميتوان افكار عمومي را به نوبه خود قانع كرد و درمواقع خاص به حركت و خيزش درآورد.
پس در حقيقت اين پرسش مطرح است كه چه كنيم تا به اين گروه از نخبگان جامعه نسبت به قضاياي اخير و شبهاتي كه در خصوص نتايج انتخابات و ... به وجود آمد اطمينان خاطر دهيم؟ با چه ساز و كارهايي؟با چه اقداماتي و با چه زمينهسازيهايي؟ بديهي است كه نخبگان جامعه در يك فرايند ارتباطي و تدريجي باورپذير- و نه دفعي و صوري - نسبت به موضوعات اقناع ميشوند. پس شايسته است همه ظرفيتهاي نظام به ميدان آيند تا اين فرايند با منطقيترين شكل و باورپذيرترين حالت به سرانجام برسد.
در وهله اول نخبگان بايد احساس كنند كه به ايشان به طور واقعي و نه تبليغاتي و شعاري و از باب ارائه بيلان كاري و رفع تكليف توجه ميشود. طبيعي است كه ايجاد اين احساس با صرف هزينه و وقت بسيار حاصل ميشود.
نخبگان بايد به عينه گردش نخبگاني را در كشور ببينند و باور كنند كه ملاك قرار گرفتن در اين چرخه، لياقت و شايستگيهاي ذاتي و اكتسابي حقيقي است نه ملاكهاي گروهي و صنفي و خانوادگي و ... همچنين اين مسئله بايستي در جامعه و در ميان نخبگان و برگزيدگان و سرآمدان نهادينه شود كه مسئولين تراز اول دولتي مشورت پذير بوده و تنها به اتكاي نظرات كارشناسي و مشورت با اهل فن و صاحبنظران هر حوزه به تصميمگيري ميپردازند . كابينه دهم بايد اين مسئله را در عمل به اثبات برساند كه از شتابزدگي و تصميمات غيركارشناسي فاصله دارد.
مسئلهاي كه بعضا در دولت كنوني سابقه داشته است.مراكز و نهادهاي تصميمگير و متوليان دستگاههاي اجرايي كشور در تمام حوزههاي اقتصادي و فرهنگي و ... بايد به نحوي مستمر با دانشگاهيان و حوزويان اهل نظر ارتباط داشته باشد. هر گونه تنگنظري در اين خصوص به كليت نظام آسيبهاي جدي خواهد رساند و مسير اعتمادسازي نخبگان و آحاد مردم را با مخاطره مواجه خواهد كرد.با سرمايهگذاري هاي قابل توجه هم بايد پديده فرار نخبگان را معكوس كنيم و هم مقوله نخبه پروري را در دستور كار قرار دهيم. دريك كلام بايد تاكيد كنيم كه سرآمدان و نخبگانمان را تحويل بگيريم و الا يا سرخورده و مايوس ميشوند يا به اپوزيسيون ميپيوندند و يا سر از كشورهاي مهاجرپذير در ميآورند! در هر سه حالت، نظام فرصتهاي خود را به تهديدهاي بسيار خطرناكي تبديل كرده است كه بربخش هاي عمدهاي از جامعه هم تاثيرگذار هستند.
جريان ارزشي وانقلابي به مفهوم كلان خود بايد برخي از خلاهاي خود را در بخش هايي چون رسانه، فعاليتهاي تشكيلاتي و مقولات علمي و پژوهشي تقويت كند تا بتواند كانالهاي ارتباطي خود را با نخبگان به شكلي مستمر و اثربخش دنبال كند.
به هر حال بايد پذيرفت جامعه نخبگان ، به دليل ويژگيها و ماهيتي كه دارد به سختي اقناع ميشود. در اين مسير بايد از ايجاد هرگونه عامل شائبه برانگيز ، دال بر اينكه كارها سطحي بوده و براي عوام فريبي و حتي نخبه فريبي صورت ميپذيرند برحذر بود . از خلق سوژههاي بهانهساز براي مخالفين و دشمنان هم بايد پرهيز كرد . كارهاي نسنجيده و اصرار بر اشتباهات را به كنار نهاد و همه سرآمدان و برگزيدگان را به ميدان تجربه و فكر و عمل فراخواند. دولت دهم بويژه پس از بحران يا به تعبيري فتنه اخير نقش بسيار تعيين كنندهاي در اين راستا خواهد داشت البته به ياري صادقانه و مشفقانه همه نخبگان و سرآمدان و متخصصان دلسوز كه بايد بيمنت به دولت ياري رسانند و آنها هم واقعا به ميدان بيايند و ارتباط خود را بادولت منتخب برقرار سازند.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر