۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۸:۵۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۱۶۵۷
تاریخ انتشار: ۱۹:۴۱ - ۰۸-۰۲-۱۴۰۰
کد ۷۸۱۶۵۷
انتشار: ۱۹:۴۱ - ۰۸-۰۲-۱۴۰۰

پولونیوس‌های آستانه‌ انتخابات

علی معنوی / پارِسیا
 1

هملت: آيا مي‌تواني در آن سوي، ابري را ببيني كه به شكل يك شتر است؟
پولونيوس: بله؛ به‌راستي كه به‌شكل يك شتر است.
هملت: چنين مي‌پندارم كه بيش‌تر شبيه يك راسو است.
پولونيوس: آري؛ شبيه راسو است.
هملت: يا شبيه يك نهنگ؟
پولونيوس: بسيار به يك نهنگ مي‌ماند.

پولونیوس‌های آستانه‌ انتخابات

2
شبیه این روایت و حکایت را ما در تاریخ و ادبیات خود نیز فراوان داریم: از آن جمله آمده است که شاه عباس صفوی روزی رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد، دستور داد تا در سر قلیان­ها به‌جای تنباکو، از سرگین اسب استفاده نمایند. میهمان­ها مشغول کشیدن قلیان شدند! و دود و بوی پهنِ اسب فضا را پر کرد، اما رجال – از بیم ناراحتی‌ شاه –  پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می‌دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی‌ نکشیده اند!

شاه رو به آن‌ها کرده و گفت: «سرقلیان­ها با بهترین تنباکو پر شده‌اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است.» همه از تنباکو و عطر آن  تعریف کرده و گفتند: «به‌راستی تنباکویی بهتر از این نمی‌توان یافت.» شاه به رئیس نگهبانان دربار – که پک‌های بسیار عمیقی به قلیان می­زد- گفت: «تنباکویش چطور است؟» رئیس نگهبانان گفت: «به سر اعلیحضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان می‌کشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده­ام.»

شاه با تحقیر به آن‌ها نگاهی‌ کرد و گفت: «مرده‌شوی‌تان ببرد که به‌خاطر حفظ پست و مقام، حاضرید به‌جای تنباکو، پِهِن اسب بکشید و بَه‌‌‌ بَه‌‌‌‌‌‌  و چَه چَه کنید.»

پولونیوس‌های آستانه‌ انتخابات
3
در آستانه‌ی انتخابات، بسیاری از کاندیداهای ما در قالب ضبط‌صوتی نقش‌آفرینی می‌کنند که بر روی نوار آن صدای مردم ضبط شده و در هر فضا و مکانی عینا تکرار می‌شود.

حکایت این بازیگران عرصه‌ی قدرت، حکایتِ بازیگران سریال‌های عامه‌پسندی است که فیلمنامه‌ای در دست ندارند که نقش‎ها و دیالوگ‌ها را بخوانند و طبق آن بازی کنند، بلکه سمعک‌هایی در گوش دارند که در همان لحظه به آن‌ها می‌گوید چه بگویند و چه کار کنند.

این بازیگران که از بازی سیاسی فقط بازی کردن با افکار عمومی را آموخته‌اند، چون ایام انتخابات فرارسد چنان همره و همسو و هم‌صدای مردم می‌شوند که گویی دو روحند در یک بدن. هر آن‌چه می‌گویند به‌نام نامی مردم می‌گویند، و هر آن‌چه می‌کنند به خواست و اراده‌ی مردم می‌کنند.

آن‌چه را خوش می‌دارند که مردم خوش می‌دارند و آن‌چه بد می‌پندارد که مردم بد می‌پندارند. بالاخره، ایام انتخابات ایام دگردیسی و شبیه‌سازی این بازیگران نیز هست.
از این‌رو، در ایام، مردمی‌صورتان بسیاری را در بازار سیاست در حال رفت و آمد و خرید و فروش قدرت می‌بینید که پنداری ادامه‌ی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی مردمند و یا به تعبیر مولانا، همان کوهند که جز پژواک صدای مردم نقشی دیگر ندارند.

اینان سخت غافلند که چون نیک بنگری آینه‌ی مردم نقش آنان را راست (آن‌گونه که هستند) می‌نمایاند و در این حالت دو راه پیداست: نخست، خودشکستن، و دو دیگر، آینه‌ی مردم ‌شکستن. بی‌تردید، در چنین شرایطی، به بیان سعدی شیرین سخن، آینه شکستن خطاست و چاره‌ای جز خود شکستن نیست، اما نمی‌دانم چرا و با کدامین تحلیل بسیاری از این بازیگران سنگ‌ها را به‌سوی آینه پرتاب می‌کنند.

ارسال به دوستان
وبگردی