۰۲ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۲ دی ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۲۶۱
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۸ - ۲۷-۰۴-۱۳۸۸
کد ۷۸۲۶۱
انتشار: ۰۸:۵۸ - ۲۷-۰۴-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

جام جم: باز بيراهه رفتيد

«باز بيراهه رفتيد» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن مي‌خوانيد؛ نماز جمعه ديروز نه‌چندان متفاوت با ساير نمازهاي جمعه برگزار شد. هر چند سرمايه‌گذاري زيادي براي بهره‌گيري از اين فضا صورت گرفته بود و رسانه‌هاي بيگانه از هيچ تلاشي براي هدايت و مديريت آن فروگذار نكردند تا جايي كه براي كساني كه احتمالا هيچ‌‌گاه پايشان به نمازجمعه باز نشده، آموزش نماز دادند! هر چند بخش عمده جماعتي كه در پي دعوت اين رسانه‌ها به نماز جمعه آمده بودند، نماز نگزاردند و به شعارها و تحريكات طراحي شده از قبل پرداختند.
خوشبختانه به دنبال توصيه‌‌هاي مسوولان، نمازگزاران مومن و هميشگي اسير اين تحريكات و شعارهاي تند نشده و با خويشتنداري مانع از بروز درگيري‌هايي شدند كه گروه‌‌هاي سازمان‌يافته در پي آن بودند.

نماز جمعه البته در حاشيه خود باز نمايشي از حضور گروه‌هاي تند و افراطي بود كه به نام دفاع از آقاي موسوي حتي حرمت اين فضاي معنوي را پاس نداشته و بيش از آن كه به دنبال شنيدن سخنان خطيب جمعه باشند؛ ميتينگي سياسي را رقم زدند.

هرچند براساس گزارش‌ها، نيروي انتظامي صبر و متانت لازم را از خود بروز داد؛ اما رفتارهاي آنان پليس را مجبور كرد براي جلوگيري از اتفاقات ناگوار بعدي به متفرق كردن آنان اقدام كند. آنهايي كه پيمودن اين راه و رفتارهاي هنجارشكن را تشويق مي‌كنند و آن را «راه بي‌بازگشت» مي‌نامند، بدانند فلش‌هاي اين راه نه به انقلاب و امام و اسلام كه به بيراهه‌هايي ختم مي‌شود كه روزبه‌روز فاصله آنها با انقلاب و مردم را بيشتر مي‌كند.

مدعيان معترض و هدايتگران آنان در آزمون «قانونگرايي» رد شدند.

آنها به جاي سوءاستفاده از فرصت‌هايي نظير نماز جمعه با احترام به قانون فرصت بازگشت به آرمان‌هاي امام و انقلاب را براي خود فراهم كنند و بيش از اين زمينه شادماني دشمنان ديرين و كينه‌توز انقلاب را فراهم نسازند

اعتماد ملي: تدبير و دلسوزي

«تدبير و دلسوزي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي به قلم غلامحسين كرباسچي است كه در آن مي‌خوانيد؛نماز جمعه ديروز تهران نه فقط يکي از مهمترين رويدادهاي پس از انتخابات رياست جمهوري که نقطه عطف ديگري در تاريخ کشور و انقلاب است براي توجه و تامل امروز مردم و قضاوت آيندگان از آنچه در اين روزها در ايران گذشته و مي‌گذرد.

حاشيه‌هاي برگزاري اين مراسم به قدري تلخ و گزنده بود که دل هر يک از دلسوزان نظام و انقلاب و کشور را به درد مي‌آورد. همين حاشيه‌هاي قبل و بعد از مراسم، از توهين به مردم، شخصيت‌ها، فحاشي‌ها و درگيري‌ها گرفته تا برنامه‌هاي از پيش تعيين شده برخي گروه‌ها که کوشيدند زمينه‌اي فراهم کنند تا سخنان آقاي‌هاشمي از تريبون نماز جمعه که طبق سنت اسلامي خطبه‌هاي آن بايد محور اصلي بحث‌هاي جامعه باشد، تحت تاثير خبرهاي ديگر قرار گرفته و انعکاس کمتري داشته باشد، همه گوياي اهميت نماز جمعه ديروز است.
خطبه‌هاي آقاي‌هاشمي را بايد در اين مقطع حساس هم به لحاظ تاريخي و هم به لحاظ محتوايي با اهميت بدانيم. سخناني که صرف نظر از ويژگي‌هاي آقاي‌هاشمي که برآمده از عقلانيت و تدبير براي جمهوري اسلامي است، براي هر انسان اهل مطالعه، دلسوز، با تجربه، انديشمند و منصفي، نکته‌هاي قابل تاملي دارد. نماز جمعه روز گذشته از دو بعد داراي اهميت بود: نخست به لحاظ تعداد نمازگزاران و اينکه مردم با سليقه‌ها، ديدگاه‌ها و گرايش‌هاي متنوع در اين مراسم حضور داشتند و آمده بودند که بگويند ما هم هستيم و ديگر اينکه قرار بود آقاي‌هاشمي پس از چند هفته سکوت براي نخستين بار درباره انتخاباتي که با حواشي و اما و اگر‌هاي بسيار برگزار شد، صحبت کند. پس از برگزاري انتخابات، شخصيت‌هاي سياسي،گروه‌ها و احزاب و رسانه‌هاي داخلي و خارجي بارها انتخابات و رويدادهاي پس از آن را تحليل کرده‌اند با اين همه بخش عمده اين تحليل‌ها يا از سويي دچار برداشت‌هاي احساسي و آني و قضاوت‌هاي يک طرفه بوده يا از سوي ديگر به وادي انتقامجويي کشيده شده، حال آنکه براي عبور از شرايط دشوار اين روزها نه به برخوردهاي احساسي نيازي هست و نه با روحيه انتقامجويي مي‌توان از اين گذرگاه صعب و سخت گذشت.

اگرچه شايد همين امروز هم گروهي از منتقدان و نيز افراطيون، سخنان آقاي‌هاشمي را افراطي يا محافظه‌کارانه بخوانند، اما با نگاهي منصفانه و به دور از پيش زمينه‌ها خطبه‌هاي ديروز او را بايد عقلاني، مدبرانه و دلسوزانه دانست؛ از اين منظر که او هم از «ترديد»‌هاي غير قابل چشمپوشي گروه‌هاي قابل توجهي از مردم و نخبگان درباره انتخابات و لزوم توجه به آن سخن مي‌گويد و روزها و شرايط پس از انتخابات را براي همه «تلخ» توصيف مي‌کند و هم اينکه ضرورت مديريت اين بحران را مورد توجه قرار مي‌دهد و اينکه بايد تلاش كنيم آثار بدي كه پس از انتخابات به وجود آمده، از بين برود، اعتماد اجتماعي ترميم شود، زندانيان سياسي آزاد شده و صداوسيما فرصت‌هاي برابر براي طرح ديدگاه‌هاي موافق و مخالف در اختيار همه افراد و گروه‌ها قرار دهد. سخنان ‌هاشمي وقتي از تريبون نماز جمعه مطرح مي‌شود، فراجناحي است و به‌رغم ديدگاه‌هاي شخصي، فقط تامين کننده منافع گروه خاصي نيست. هر کسي که در شرايط کنوني بخواهد مسائل و حوادث اخير کشور را با واقع بيني تبيين و تحليل کند به چنين نگاهي نياز دارد: چندوجهي، عقلاني، دلسوزانه و مدبرانه. بسياري از کساني که پس از انتخابات در تريبون‌هاي مختلف درباره انتخابات صحبت کردند، خالي از اين دو جنبه(قضاوت‌هاي يکسويه يا انتقام‌جويي) نبودند و به همين دليل يا به واقعيت مساله نرسيدند يا نتوانستند افکار عمومي را با خود همراه کنند و حتي گاه بر شدت اعتراض‌ها افزودند.

سخنان آقاي ‌هاشمي در نماز جمعه که در سه بعد تحليل اسلامي - ديني، تاريخي و جهاني جمع‌بندي شد، يک مرکز ثقل اصلي داشت: «مردم»؛ چه آن زمان که با استناد به روايات و منابع اسلامي از شيوه حاکميت پيامبر اکرم(ص) و تحولاتي گفته شد که ايشان با اتکا به قدرت مردم در عربستان دوران جاهليت ايجاد کردند يا آن زمان که تاکيد شد «پيامبر به علي (ع) فرمود كه اگر مردم از تو حمايت نكردند وظيفه‌اي براي حكومت نداري» و حضرت امير(ع) 19 سال خانه‌نشيني را بر حکومت ترجيح داد و تنها زماني قدرت را به دست گرفت که خواست مردم اين بود، و چه آن زمان که به خاطرات دوران مبارزه اشاره شد و اينکه نگاه و برنامه و اصل براي امام خميني(ره) چه قبل و چه بعد از انقلاب خواست مردم بوده و بس.

تکيه آقاي ‌هاشمي روي بحث مردم براي همه قابل توجه است به ويژه براي نيروهايي که اين روزها ممکن است به انگيزه يا بهانه آسيب به انقلاب نگران يا توجيه‌گر الگوهاي انقلاب رنگين هستند و فکر مي‌کنند خطر اين پديده براي انقلاب ما آنقدر مهم هست که هر بهايي را حتي برخورد با نيروهاي سابقه‌دار و اصيل انقلاب يا حرکت در مقابل توده‌هاي عظيمي از مردم را توجيه کند در حالي که اين مساله به آنها يادآوري مي‌کند گرچه پاسداري از اسلام و انقلاب ايجاب مي‌کند که همواره هشيار و نسبت به هر خطري حساس باشيم اما خطر تخليه انقلابي چون انقلاب اسلامي ايران از پشتوانه مردمي و توده‌اي به مراتب نگران‌کننده‌تر است که اگر چنين احتمالي وجود داشته باشد ديگر نيازي به جلوگيري از انقلاب مخملي نيست که کيان يک انقلاب بدون پشتوانه مردم با ساده‌ترين تهاجم‌ها تهديد مي‌شود.

از منظر اسلامي و ديني سخنان‌ هاشمي از اين رو حائز اهميت است که باز هم يادآوري مي‌کند توجه به راي و افکار مردم چه جايگاه والايي در حکومت اسلامي داشته و دارد. اين نکته در شرايط امروز براي فقها و انديشمندان اسلامي بسيار قابل ملاحظه و ضروري است که اين مساله را مورد توجه قرار داده و ابعاد آن را بررسي کرده و به مردم ارائه کنند.

از بعد تاريخي، نکات مطرح شده در خطبه‌هاي ‌هاشمي يادآوري مهمي است براي کساني است که امروز خود را مبدا و منشا همه چيز مي‌دانند و گاه خط بطلان بر گذشته مي‌کشند، تا به ياد بياورند انقلاب 57 و پس از آن نظام جمهوري اسلامي بر مبناي چه حرکتي شکل گرفت و اينکه ريشه، سنت و اصل و زيربناي اين انقلاب همان مردمي بودن آن است، اينکه جمهوريت پا به پاي اسلاميت آمده و نبود هر يک به معناي زايل شدن ديگري است. اينکه به خاطر داشته باشيم، بدون توجه به اصل و ريشه انقلاب يعني مردم، بايد نگران بود، نگران اينکه از کجا به کجا مي‌رويم.

آقاي ‌هاشمي در خطبه‌هاي نماز جمعه همچنين نگاهي به وضعيت جهان داشت. اينکه چگونه جهان و دشمنان انقلاب از اين اتفاقات و گاه بي‌تدبيري‌ها استفاده ابزاري مي‌کنند. اينکه چگونه مي‌توان براي مسلمانان چين يا مسلمانان در هر نقطه‌اي ديگر از جهان دلسوزي کرد اما گروه متکثري از جامعه _ حداقل اگر 14 ميليون نفر هم باشند _ را ناديده گرفت و اغتشاشگر خواند، گروهي را راهي زندان، اهل قلم را محدود و وضعيتي شکننده را ايجاد کرد که حتما با در نظر گرفتن شرايط حاکم بر جامعه جهاني، به سود کشور نيست.
در بحبوحه روزهاي جنگ هرگاه که زمزمه‌هاي نااميدي از فضاي جامعه به گوش مي‌رسيد، اين ‌هاشمي‌رفسنجاني بود که با حضور در راديو، تلويزيون و نماز جمعه فضاي اميد را دوباره به جامعه باز مي‌گرداند. در گذشته هم ‌هاشمي در سخت‌ترين شرايط کسي نبوده که هيجان زده شود. او بر مدار عقلانيت، آرامش و اعتدال تاکيد کرده و مي‌کند. در نماز جمعه ديروز هم يک بار ديگر ‌هاشمي اين رسالتش را به انجام رساند.

شايد بسياري از کساني که روز جمعه پاي خطبه ‌هاشمي آمدند از منتقدان او بودند و هنوز هم نسبت به حرکت‌هاي او موضع انتقادي داشته باشد اما هر چه هست‌ هاشمي در نماز جمعه‌اي که يکي از تاريخي ترين نماز جمعه‌هاي تاريخ 30 ساله انقلاب بود با سخنانش نشان داد که مردم در ميان مسوولان عالي رتبه نظام تنها نيستند، او ترديد‌هاي مردم را به رسميت شناخت و حماسه حضور آنان در پاي صندوق‌هاي راي را به حساب خود آنان نوشت و راي آنها را خرج خريدن آبرو براي کسي يا چيزي نکرد. بدون ابايي صحيح ترين واژه‌اي را که مناسب اين روزهاست «بحران» را به کار گرفت و در شرايطي که به نظر مي‌رسد ديگر گوشي از مسوولان شنيدار پيام مردم نيست براي عبور از بحران راهکار ارائه کرد. ‌هاشمي طرف مردم ايستاد و سعي کرد حلقه واسطي باشد ميان آنها و حکومت.

كيهان: نماز جمعه ديروز و ...

«نماز جمعه ديروز و ...»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد؛1-... «هاشمي رفسنجاني در نمازجمعه تهران هيچ سخني كه مانع از تجمع هواداران موسوي و اقدامات آنها شود بر زبان نياورد... او مي خواهد همچنان از هر فرصتي كه پيدا مي كند براي به چالش كشيدن نتايج انتخابات استفاده كند»... «هاشمي گفت مردم به نظام اعتماد ندارند»... «هاشمي رفسنجاني گفت بايد ترديدها در مورد انتخابات رفع شود»... «اين اولين بار بود كه يك مقام عالي رتبه ايران از بحران سخن مي گفت» و... مطالب فوق بخشي از انبوه گزارش ها و خبرهايي بود كه خبرگزاري هاي خارجي بلافاصله بعد از سخنان ديروز آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه هاي نمازجمعه تهران، با ذوق زدگي براي رسانه هاي خبري خود در آمريكا، اروپا و برخي از كشورهاي منطقه مخابره كردند و رسانه هاي مورد اشاره نيز با استناد به آن به سياه نمايي گسترده اي عليه جمهوري اسلامي ايران دست زدند!

گفتني است آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه هاي ديروز نمازجمعه تهران تاكيد كرده بودند نبايد كاري كرد كه باعث سوءاستفاده دشمنان اسلام و انقلاب شود!

2-نمازجمعه ديروز تهران همانگونه كه انتظار مي رفت و كيهان نيز در يادداشت روز پنج شنبه، از صورت بندي كلي آن خبر داده و برخي از صحنه هاي آن را پيش بيني كرده بود، برگزار شد. در نمازجمعه ديروز تهران علاوه بر جمعيت انبوه مردم مومن و انقلابي كه همه هفته در اين مراسم سياسي-عبادي شركت مي كنند، جمعيت چندهزار نفره ديگري نيز حضور داشتند كه براساس اخبار موثق و گزارش هاي مستند شماري از آنان از نقاط مختلف استان تهران و برخي از استان هاي همجوار به تهران آورده شده بودند. جماعت ياد شده سه ويژگي مشترك داشتند كه به وضوح از هماهنگي قبلي آنها حكايت مي كرد؛ اول آن كه تقريباً هيچكدام از آنها در نماز شركت نكردند و از ميان چند نفري كه به نماز ايستادند، برخي با كفش نماز خواندند! و برخي ديگر... بگذريم!... دوم اين كه هرجا آقاي هاشمي رفسنجاني در خطبه هاي نماز سخني عليه انتخابات اخير بر زبان مي آورد- كه نمونه هاي آن فراوان بود- جماعت مورد اشاره با شعارهاي «هاشمي ، هاشمي حمايتت مي كنيم» و گاه نيز با سوت و كف از اظهارات ايشان استقبال مي كردند و در تمامي اين موارد، نمازگزاران با حفظ متانت به آنان بي اعتنايي مي كردند و صرفاً با شعارهاي «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند»، «خوني كه در رگ ماست، هديه به رهبر ماست» و تكبيرهاي بلند، مخالفت خود را با آشوبگران ابراز داشته و بر هويت اسلامي، انقلابي خويش تاكيد مي ورزيدند و در چند مورد نيز نمازگزاران با سر دادن شعار مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريكا، هوشياري و شناخت دقيق خود از كانون اصلي توطئه را به رخ غائله آفرينان كشيدند، انگار مي خواستند از يكسو به عاملان و برنامه ريزان داخلي توطئه نشان بدهند كه نمازگزاران مومن و انقلابي از هويت واقعي آنها خبر دارند و از سوي ديگر به شماري از آشوبگران كه به ترفند عوامل پشت صحنه فريفته شده بودند، هشدار دهند كه آلت دست عوامل بيروني و دنباله هاي داخلي آنها نباشند.

آقاي هاشمي رفسنجاني در آغاز خطبه اول، از كساني كه درون محوطه دانشگاه و يا بيرون از آن به سر دادن شعارهاي هنجارشكن مشغول بودند، خواست، حرمت و تقدس نمازجمعه را رعايت كنند ولي هيچيك از آنان به اين توصيه توجهي نكردند و نشان دادند كه هاشمي را براي اهداف سوء و منافع آنچناني عوامل پشت صحنه آشوب مي خواهند و ايشان را حتي براي خود او نيز نمي خواهند و البته جناب هاشمي رفسنجاني نيز، با سخنان خود كه در بسياري از موارد، ترجمه ديگري از همان شعارهاي هنجارشكن بود، زمينه هنجارشكني جماعت يادشده را فراهم مي كرد!

براي مردم شريف و پاكباخته ايران اسلامي كه نمازگزاران جمعه نمادي از آنها هستند، بسيار تلخ و ناگوار بوده و خواهد بود كه آقاي هاشمي رفسنجاني را با توجه به سوابق انقلابي -به قول خود ايشان 60ساله- در جايگاهي ببينند كه حامياني آنگونه داشته باشند و در سوي ديگر مردم مومن و انقلابي اينگونه از سخنان ايشان انگشت تأسف به دندان بگيرند!

3- آقاي هاشمي رفسنجاني اگرچه به عنوان يك سياستمدار هوشمند شناخته مي شوند ولي متاسفانه و با عرض پوزش در خطبه هاي ديروز نمازجمعه ايشان برخلاف انتظار، از اين ويژگي آقاي رفسنجاني نشانه چنداني ديده نمي شد! ايشان تقريباً هرجا سخن از انتخابات اخير بر زبان آوردند، همان ادعاهاي بي دليل و غيرمنطقي كساني را تكرار كردند كه نه فقط هيچ نشانه، شاهد، قرينه و سندي براي اثبات آن ندارند، بلكه به شدت از هرگونه بحث منطقي و مستند فرار مي كنند و به هيچيك از درخواست ها و دعوت هاي رسمي مراكز مسئول براي ارائه دلايل و اسناد خود مبني بر تقلب در انتخابات پاسخ نداده و نمي دهند. چرا؟!... پاسخ روشن است، چون دليل و سندي ندارند و از اين روي نمي توانند بيرون از دايره «ادعا» قدمي بردارند.

4- جناب هاشمي رفسنجاني در آغاز سخن به ضرورت قانونگرايي اشاره كرده و تاكيد كردند «همه بايد در چارچوب قانون حركت كنيم. اگر از قانون تجاوز كنيم ديگر هيچ مرزي نداريم. بايد با قانون مسائلمان را حل كنيم، اگر كساني با بعضي از قوانين دل خوشي ندارند بايد سعي كنند اين قوانين اصلاح شود و هر وقت لازم است اين اشكالات روزي حل شود، اما چارچوبمان را قانون قرار دهيم».

بخش فوق از اظهارات آقاي هاشمي كه در آغاز خطبه ها مطرح شد، اين اميدواري و تلقي را پديد آورد كه ايشان قصد دارند، قانون شكنان را مورد ملامت قرار داده و اقدامات غيرقانوني و آشوبگرانه آنها بعد از انتخابات را محكوم كنند. اما اين اميدواري دوام چنداني نياورد و جناب هاشمي در ادامه سخنان خويش نه فقط به آنچه خود گفته بود وفادار نماند، بلكه آشكارا از قانون شكنان حمايت كرد. و حال آن كه مطابق نظر اوليه خود بايستي از مدعيان تقلب در انتخابات براي پي گيري ادعاي خويش از راههاي قانوني دعوت مي كردند، كه متأسفانه نكردند! بايستي آشوب هاي خياباني كه به صورت غيرقانوني انجام گرفته و قتل و جرح مردم بي گناه، غارت اموال آنان، آتش زدن اماكن و اموال عمومي را در پي داشت، محكوم مي كردند، كه نكردند! بلكه به طور تلويحي- اگر نگوئيم به صراحت- از آنهمه قانون شكني حمايت نيز كردند و در عين حال تاكيد فرمودند كه هرگز از تريبون نمازجمعه به نفع هيچ جناحي استفاده نمي كنند! كه بايد گفت؛ اولا؛ اظهارات ايشان جانبداري آشكار از يك جريان سياسي خاص بود، آنهم يك جريان سياسي كه اين روزها نشان داده است كمترين پايبندي به قانون ندارد... آيا اين همه تأسف آور نيست؟! و آيا قوانين ديگري غير از قانون اساسي و قوانين جاري جمهوري اسلامي ايران، موردنظر و منظور جناب آقاي هاشمي رفسنجاني بوده است؟!

5-ايشان به چند نمونه تاريخي از دوران رسول خدا(ص) ،حضرت امير(ع) و امام راحل(ره) و ميزان اهميت آن بزرگواران به مردم و جايگاه ملت در نظام اسلامي اشاره كردند كه سخني بر حق بوده و هست، اما مقايسه ايشان ميان آن نمونه ها و شرايط كنوني، متاسفانه «قياس مع الفارق» بود! و بايد متواضعانه از ايشان پرسيد، مگر در نگاه آقاي هاشمي مردم ايران، مردم نيستند؟! و مگر مطابق آنچه از رسول خدا(ص) و حضرت امير(ع) و امام بزرگوار نقل فرموديد، نبايد حق آنان را محترم دانست؟ بنابراين چرا انتخاب قانوني مردم را برنمي تابيد؟ و حق مسلم 40 ميليون رأي دهنده را ناديده مي انگاريد؟! به يقين 13 ميليون نفري كه به احمدي نژاد رأي نداده اند بر خلاف برخي از مدعيان، قانون شكن نبوده و نيستند. آنان نيز مانند 25 ميليون نفر ديگري كه به احمدي نژاد رأي داده اند، به هنگام حضور در پاي صندوق هاي رأي نتيجه انتخابات را هرچه باشد، پذيرفته بودند، اگرچه طرفداران هر يك از نامزدها ترجيح مي دادند كه نامزد مورد نظر خودشان به رياست جمهوري انتخاب شود. هميشه همين بوده است و اساساً انتخابات غير از اين مفهوم و معنايي ندارد. مي فرمائيد در انتخابات تقلب شده؟ خب! چرا براي ادعاي خود هيچ دليل و سند و حتي شاهد و قرينه اي ارائه نمي دهيد؟ مگر نه اينكه در تمامي نظام هاي حقوقي جهان و از جمله نظام حقوقي اسلام «البينه علي المدعي- آنكس كه ادعايي دارد بايد دليل ارائه كند»؟ و مگر نه اين كه در قوانين جمهوري اسلامي ايران براي اينگونه ادعاها راه حل قانوني در نظر گرفته شده است؟ بنابراين چرا به راه قانون نمي رويد؟ لطفاً و با عرض پوزش، بفرمائيد كدام قانون را قبول داريد؟

آقاي هاشمي مي فرمايند جمع زيادي از مردم، در مورد انتخابات ترديد دارند! ولي نمي فرمايند، چرا؟! و به چه دليل؟! قاطبه مردم اگر ترديدي داشته باشند درباره ريشه و پشت صحنه آشوبگران است.

6-خطيب محترم نمازجمعه ديروز از شوراي نگهبان گلايه كردند كه چرا از فرصت اضافي 5روزه آنگونه كه بايد استفاده نكرده اند! ولي به اين نكته بديهي و خبر موثق بارها اعلام شده اشاره نكردند كه شوراي نگهبان از تمامي نامزدها دعوت كرد تا براي حضور و نظارت بر بازشماري10درصد صندوق هاي رأي سراسر كشور نمايندگاني بفرستند و دو تن از آنها برخلاف قول و تعهدي كه داده بودند از اعزام نمايندگان خويش خودداري ورزيدند. اين اقدام آنان غير از آن كه نشانه خالي بودن دست آنها از دليل و سند و زمينه سازي براي تكرار ادعاي تقلب باشد، چه مفهوم ديگري دارد؟!

7-آقاي هاشمي شرايط كنوني را «بحران» ناميدند و خبرگزاري هاي غربي از جمله شبكه تلويزيوني «فرانس24» بلافاصله با ذوق زدگي اعلام كرد «اين اولين بار است كه يك مقام عالي رتبه ايران از بحران سخن مي گويد»! به يقين جناب هاشمي رفسنجاني از تعريف «بحران» باخبرند و مي دانند كه بين سه واژه «بحران»، «بحران نمايي» و «فتنه» تفاوت هاي فراواني هست و «فتنه» كه از ويژگي هاي آن غبارآلود كردن صحنه است، بامسما ترين واژه براي توصيف شرايط كنوني است و صدالبته به قول حضرت امير عليه السلام وقتي غبارهاي فتنه فرو مي نشيند- كه خوشبختانه در مقياس وسيعي فرو نشسته است- حق و باطل از نظرها پنهان نمي ماند و فتنه انگيزان ديگر نمي توانند در پرده بمانند.

بحراني اگر هست در ميان كساني است كه براي رياست جمهوري آينده نقشه ها كشيده بودند و حضور گسترده مردم، آرزوهاي آنان را بر باد داده است و از جناب آقاي هاشمي رفسنجاني تعجب آور و جاي گلايه است كه چرا بحران در ميان كساني را كه به ايشان نيز كمترين ارادتي ندارند، «بحران» در جامعه اسلامي ايران مي نامند؟!

راستي! آيا جناب هاشمي متوجه نشدند كه چرا نمازگزاران تحليل و تفسيرهاي ايشان را با شعار «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند» پاسخ مي دادند؟! اين نكته عبرت انگيز است. نيست؟!

و بالاخره اميد آن كه آقاي هاشمي رفسنجاني، به اين واقعيت توجه فرمايند كه ماجراي امروز، ماجراي درگيري و رقابت دو جناح نيست، بلكه دشمنان بيروني و برخي از دنباله هاي داخلي آنان، نظام اسلامي و انقلاب و امام را نشانه رفته اند. بنابراين، انتظار آن است كه آقاي هاشمي رفسنجاني به دشمنان تابلودار امام، ايران اسلامي و انقلاب فرصت سوءاستفاده ندهند، ان شاءالله.

آفتاب يزد: اتفاق تازه‌اي نيفتاده بازي نخوريم !   

«اتفاق تازه‌اي نيفتاده بازي نخوريم!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛از اوايل هفته گذشته، رسانه‌هاي دو جناح و فعالان سياسي به شدت مشغول گمانه‌زني نسبت به حضور هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه تهران و محتواي احتمالي خطبه‌هاي او بودند اما به نظر مي‌رسد از امروز همه حواس‌ها به طرف انتصابات جديد احمدي‌نژاد و در را‌‌س آنها ارتقاي مقام دوست و وابسته خانوادگي او - اسفنديار رحيم مشايي - خواهد رفت. احتمالاً عده‌اي به ياد اولتيماتوم‌هاي شديد مردان ظاهراً قوي در مجلس خواهند افتاد كه كمتر از يك سال پيش گفته بودند »با احمدي‌نژاد رودربايستي نداريم او بايد مشايي را از كار بركنار كند« و دغدغه عده‌اي ديگر، سنجش ميزان پايبندي دولت نهم نسبت به توصيه نسبتاً اجماعي مراجع تقليد در خصوص مشايي خواهد بود. اما آيا واقعاً اين كار ضرورت دارد؟ نگارنده به دو دليل، هرنوع واكنش و در واقع سرگرمي به موضوع مشايي را غيرضروري مي‌داند. نخستين دليل آن است كه برخلاف ظواهر امر، جايگاه مشايي نزد رئيس جمهور و دولت، تغييري نكرده است. او از سال‌ها قبل دوست نزديك احمدي نژاد بوده و در سال‌هاي اخير، اين دوستي را با پيوند خانوادگي استحكام بخشيده است.

از نظر روابط كاري و حمايت‌هاي سياسي نيز تكليف روشن است. سال گذشته در اوج اعتراض علما، مراجع، رسانه‌ها و سياستمداران اصولگرا به مواضع مشايي در خصوص دوستي با مردم اسرائيل، احمدي نژاد يك تنه به ميدان آمد و ضمن ابراز تأسف از »مظلوم‌واقع شدن مشايي« اعلام كرد: »موضع مشايي موضع دولت است« پس از آن نيز در فاصله‌اي كوتاه، مشايي را در سه سفر خارجي با خود همراه كرد تا نشان دهد ارتباط او با اين معاون استثنايي، محدود به حوزه مسئوليت سازمان ميراث فرهنگي نيست و ظاهراً حفظ اين روابط بر پايبندي به تعامل با ساير قوا و حتي پذيرش توصيه مراجع تقليد ترجيح دارد. همچنين پس از اوج‌گيري اعتراضات به حضور مشايي در كابينه، رئيس جمهور او را به عضويت برخي شوراهاي عالي درآورد كه نه در حوزه كاري او بود و نه مشايي داراي تخصص ويژه و استثنايي در امور مرتبط با آن شوراها بود.

آنچه در بالا به آن اشاره شد كافي است تا نشان دهد مشايي هميشه جايگاه ويژه‌اي نزد احمدي نژاد داشته و ارتقاي ظاهري مقام، نفوذ او در »دولت احمدي نژاد« را تغييري نداده است. پس حساسيت نشان دادن نسبت به اين انتصاب نيز بيهوده است.

اما دليل دوم براي »غيرضروري دانستن« واكنش در برابر اين ا‌نتصاب آن است كه به نظر مي‌رسد دولت دهم و رئيس آن، با چالش‌هاي فراواني مواجه هستند كه شايد بعضي از حاميان و برنامه‌ريزان حمايت از دولت، افزايش حمله به رئيس جمهور و حلقه نزديك مشاوران او بر سر انتصاب مشايي را نعمتي غير‌مترقبه بدانند زيرا باعث به حاشيه رانده شدن بسياري از مسائل اصولي خواهد شد كه به نمونه‌هايي از اين مسائل اشاره مي‌شود. سرگرمي به اين موضوع سوخته و پيگيري بي اثر آن مي‌تواند اذهان را از فاجعه بزرگي كه تنها سه روز قبل اتفاق افتاد منحرف كند به طوري كه هيچ كس از نقش دولت در عدم تجهيز و نوسازي ناوگان هوايي سخن نگويد. همچنين احساس تكليف شرعي براي محكوميت ارتقاي مقام ظاهري مشايي، موجب فراموشي اين سوال خواهد شد كه آيا رئيس دولت همچنان معتقد است »آنقدر قطعنامه براي تحريم ايران بدهند تا قطعنامه‌دان آنها پاره شود؟« آيا او هنوز باور دارد كه تحريم‌ها تاثيري بر زندگي مردم ندارد و در مرگ مظلومانه 168 انسان نقشي نداشته است؟ سرگرمي به اين موضوع نه چندان مهم، فرصتي براي حاميان دولت ايجاد خواهد كرد تا از پاسخگويي به اين سوال طفره بروند كه »متن نامه عذرخواهي بلر كه احمدي‌نژاد در مناظره با موسوي به آن اشاره كرد كجاست؟« قاعدتاً بسياري از حاميان احمدي نژاد از خدا مي‌خواهند كه به جاي پيگيري موضوع يك ميليارد دلار- موضوع‌ گزارش ديوان محاسبات - و نيز ادعاي وجود صدها انحراف در عملكرد بودجه سال‌هاي 85 و 86، همه به سراغ مشايي بروند و احمدي نژاد را به خاطر انتصاب او به معاون اولي رئيس جمهور، مورد اعتراض قرار دهند. سرگرمي بي حاصل به تغيير جايگاه مشايي، فرصتي مناسب براي صدا و سيما خواهد بــود تـا از پـاسـخـگـويـي به اين سوالات طفره برود كه »چرا متهم‌شدگان توسط احمدي‌نژاد نتوانستند از طريق رسانه موسوم به ملي، از خود دفاع كنند« و »چرا علي‌رغم اعلام مخالفت صريح دادستان كل كشور، وقت اضافي براي تبليغات انتخاباتي به احمدي‌نژاد اهدا شد؟«‌

تا چند ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري، اين سوال در ذهن بسياري از مردم وجود داشت كه آيا دوستان شفيق دست از مخالفت با افشاي ليست مفسدان واقعي اقتصادي برداشته‌اند يا نه و پس از انتخابات، اين سوال به پرسش قبلي اضافه شد كه »احمدي‌نژاد چه زماني مي‌خواهد مدارك مورد ادعاي خود در خصوص فساد بعضي از مديران سابق را افشا كند؟« امروز سرگرمي به موضوع مشايي، فرصتي طلايي براي احمدي نژاد و حاميان او خواهد بود كه اين سوالات را به حاشيه برانند. در ميان مدعيان حمايت از احمدي‌نژاد، چند روزنامه، فرصت مناسبي پيدا كردند تا عقده‌هاي خود نسبت به اصلاح طلبان را در قالب انتشار اعترافات منتسب به اصلاح‌طلبان بازداشتيبه نمايش بـگذارند. سرگرم ساختن مردم به موضوع مشايي، به اين روزي‌نامه‌ها فرصت خواهد داد تا از پاسخگويي به اين سوال بـديـهـي فـرار كنند كه »دسترسي آنها به اطلاعات مندرج در پرونده‌هاي امنيتي - به فرض صحت اعتراف گيري‌ها - از چه طريقي و توسط چه مقامي بوده است؟ «‌

‌ ‌موضوع‌ديگري كه در هفته هاي پس از انتخابات در سطح رسانه‌ها مطرح شد تشكيل هيئت ويژه بازشماري آرا بود. اين هيئت از لحاظ تركيب اعضاي آن موجب بهت و تعجب بسياريازاصــلاح‌طلــبان گرديد اما حتي قبل از آنكه همين هيئت غير بي‌طرف مشغول به كار شود به صورت ناگهاني، خبر تاييد انتخابات در رسانه‌ها منتشر شد.پرداختن بيش از حد رسانه‌ها به موضوع مشايي مي‌تواند فرصت طرح سوال در مورد همان هيئت كم خاصيت را نيز از بين ببرد.

در روزهاي اخير، دو حادثه در داخل و خارج از كشور به وجود آمد و اخباري در مورد آنها منتشر شد. نخستين حادثه، اعلام خبر مرگ غم‌بار سهراب اعرابي بود كه مادر داغديده او، ادعاهايي در خصوص پيگيري‌هاي خود و نحوه پاسخ دهي دستگاه‌هاي ذي‌ربط مطرح كرد. شايد بعضي از افراد، ترجيح بدهند كه شاهد تشديد حملات به مشايي باشند اما كسيبه ادعاهاي اين مادر داغدار توجه نكند.

موضوع ديگر، قتل شرم آور يك بانوي مسلمان در مصر بود كه انعكاس خبر آن در داخل ايران با جنايات دولت چين در حق مسلمانان آن كشور هم‌زمان شد. سرگرمي به موضوع مشايي فرصت مناسبي است تا كسي از احمدي نژاد نپرسد »قاتلان بانوي مصري چه تفاوتي با ماموران جنايتكار چيني داشتند كه براي موضوع اول نامه‌ها نوشته شد و اظهارنظرهاي متفاوت بيان گرديد اما در برابر جنايت‌ها در چين، هيچ تحركي صورت نگرفت؟ ‌البته انتصاب اخير حداقل سه دستاورد مثبت داشت.

نـخست مشخص گرديد ادعاي مشاور رئيس جمهور در خصوص رابطه ويژه دولت نهم با مراجع تقليد، تا چه حد قابل اعتماد است. دستاورد ديگر اين انتصاب، مي‌تواند در خدمت نـمايندگان مجلس قرار گيرد. انتصاب مشايي نشان داد كه احـمـدي‌نـژاد، اسـتـفاده حداكثري از اختيارات خود و نيز تصميم‌گيري براساس شناخت‌ها و روابط شخصي را بر حفظ تعامل با شركاي حكومتي خود در مجلس - كه اكثريت آنها مــخـالف سرسخت مشايي هستند - ترجيح مي‌دهد. پس نمايندگان مجلس هم بايد حفظ تعهد خود در برابر مردم و رابطه بـــا ملـت را بـر حفظ تعامل با دولت ترجيح دهند و بدون رودربايستي، به وزيراني كه كارآمدي آنها براي حل مشكلات مردم زير سوال است، را‌‌ي »عدم اعتماد« بدهند. اما سومين دستاورد انـتـصاب اخير، افشاگري كامل در خصوص دستوري بودن غيرت‌هايي است كه در بعضي راهپيمايي‌ها و تجمعات موسوم به خودجوش متجلي مي‌شود. راستي اگر اين انتصاب در زمان خاتمي صورت مي‌گرفت آيا كفن‌در شهر كمياب نمي‌شد و غليان غيرت‌هاي دستوري، شهرها را به هم نمي‌ريخت؟
 
جمهوري اسلامي: مرد بحران ها

«مرد بحران ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز نماز جمعه تهران از چهار سو مورد توجه بود. موافقان نتايج اعلام شده انتخابات رياست جمهوري معترضان به نتايج اعلام شده در داخل دوستان انقلاب و دشمنان انقلاب در خارج از كشور.

از اولين روز هفته گذشته اين چهار گروه انتظار كشيدند و گفتند و نوشتند و سرانجام جمعه 26 تير ماه فرا رسيد و چهره سرشناس انقلاب و نظام جمهوري اسلامي كه براي دوستان و دشمنان شناخته شده است و همه او را مرد بحران ها مي دانند بر كرسي خطابه قرار گرفت و با آرامشي كم نظير سخن آغاز كرد. هر چند در تمام روزهاي هفته و حتي تا اذان ظهر جمعه يعني زماني كه اظهارات طولاني و خلاف معمول سخنران قبل از خطبه ها پايان يافت همه ي آن چهار گروه با گمانه زني هائي همراه بودند و بعضي از آنها آنچه را در دل داشتند به زبان جاري كرده بودند و به قلم نيز آورده بودند لكن آنچه شنيدند با گمانه زني ها متفاوت بود.

دشمنان تفرقه ميخواستند ولي خطيب هوشيار جمعه از نياز شديد كشور و نظام جمهوري اسلامي به وحدت سخن گفت . شايد كساني انتظار داشتند خطيب جمعه سخنان تندي در حمايت از آنها بگويد و ديگراني هم بودند كه نگران بودند شماتت ها و سرزنش هائي را از جايگاه خطبه جمعه به خاطر عملكرد خود بشنوند. عده اي هم با نوعي محاسبه كه چندان هم دور از طبع آدميزاد نيست گمان مي كردند خطيب اين جمعه با استفاده از فرصتي كه به دست آورده از جفاهائي كه بر خود او رفت و تهمت هائي كه به او زده شد و نسبت هاي ناروائي كه از رسانه ملي و در فراگيرترين برنامه ها به او داده شد بگويد و گله كند و از خود دفاع نمايد...

خطيب جمعه اما روحي بسيار بزرگتر از آن داشت كه در چنين مقطع مهم و حساس تاريخي به مسائل شخصي بپردازد و گلايه هائي را كه از مدت ها پيش دارد به زبان بياورد. او عليرغم ناديده گرفته شدن حق قانوني و انكارناپذيري كه براي پاسخگوئي به اتهامات از طريق رسانه ملي دارد و از او دريغ مي شود خود را و حقوق شرعي و قانوني خود را ناديده گرفت و از مردم گفت . نه فقط از مردم معترض بلكه همه مردم كه با شركت در انتخابات رياست جمهوري وفاداري خود را به انقلاب در 30 سالگي آن نشان دادند و اين مشاركت عظيم و تاريخي را هنر اسلام و پيامبر گرامي آن دانست كه واسطه ميان خدا و مردم بود و هرگز در برابر مردم از زور و قدرت استفاده نكرد و راه قلدري حكومت هاي قبل از اسلام و دوران ظهور اسلام را بست و به مردم رسميت داد و اصالت مردم را به رسميت شناخت.

او شعار نداد بلكه راهكار ارائه داد. بايد جامعه ما از شرايط كنوني عبور كند و اعتمادها برگردد. دلسوزي براي نظام جمهوري اسلامي برخلاف كساني كه با چوب تكفير و برچسب هاي نفاق و وابستگي به بيگانگان بر پيشاني اين و آن چسباندن همه را طرد مي كنند به اينست كه همه به حساب آورده شوند سخن آنها شنيده شود مطالبات آنها بررسي گردد و با تكيه بر راهكارهاي عقلاني به آنها پاسخ قانع كننده داده شود. رمي و طرد و دشنام دادن و محارب دانستن و توصيه به اعمال اشد مجازات نسبت به معترضين راهكار حكيمانه اي نيست كه قابل طرح در منبر نماز جمعه و رسانه ها باشد. اين رسانه بزرگ ديني و ساير رسانه هائي كه به بركت انقلاب و نظام اسلامي در اختيار مسئولان و كارگزاران اين نظام و سخنوران و قلم به دستان اين جامعه اسلامي قرار دارند امانت هائي هستند براي آنكه در جهت تكريم انسان ها بكار گرفته شوند و راهي براي حل مشكلات پيش پاي مردم و مسئولان قرار دهند.

تكيه بر قانون و طي طريق براي مشكلات فقط در چارچوب هاي قانوني ايجاد فضائي براي اينكه همه امكان مطرح ساختن نقطه نظرهاي خود را داشته باشند.

بالا بردن آستانه تحمل توسط همه نيروها
آزاد ساختن زندانيان براي گرفتن بهانه تبليغاتي از دشمنان
هم دردي با آسيب ديدگان و تفقد از آنها
ايجاد فضاي مناسب جهت فعاليت هاي مطبوعاتي در چارچوب قانون

ايكاش وضعيتي پيش نمي آمد كه نيازي به چنين راهكارهائي احساس مي شد اما اكنون كه شرايط حساس است بايد شيوه مرضيه پيامبر اكرم را در پيش گرفت كه رافت و رحمت و ملاطفت با مردم و به نظر آنها اهميت دادن است . خطيب جمعه تهران كه لحظه لحظه عمر خود را با نهضت امام خميني و انقلاب اسلامي سپري كرده و از استوانه هاي نظام جمهوري اسلامي است عميق و دقيق و حكيمانه سخن گفت و راهكار ارائه كرد. آيت الله هاشمي رفسنجاني نه فقط به عنوان رئيس مجلس خبرگان رهبري و نه فقط به عنوان رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام بلكه با توجه به اينكه جان او با جان اين نظام و اين انقلاب گره خورده است و شناسنامه انقلاب است در اين خطبه حساس جمعه يكبار ديگر نشان داد كه انقلاب اسلامي و نظام برآمده از آن را از جان و حيثيت و همه چيز خود بيشتر دوست دارد و براي حفظ آن كه يادگار اسلام و امام است با تمام وجود به صحنه مي آيد و از آبروي خود مايه مي گذارد. خدا به كساني كه سالها تلاش كردند چهره اين روحاني مجاهد فداكار را بگونه اي ديگر نشان دهند انصاف عطا فرمايد و كساني را كه فريب اين بي انصاف ها را خورده اند از نعمت بصيرت بي نصيب نفرمايد.

اعتماد:جاي خالي يک نويسنده منحصر به فرد

«جاي خالي يک نويسنده منحصر به فرد»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد به قلم کاوه ميرعباسي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اسماعيل فصيح در ادبيات معاصر و تاريخ داستان نويسي ما يک نمونه منحصر به فرد است. نه اينکه اين جايگاه نتيجه يک قضاوت کيفي درباره آثارش باشد بلکه به گمان من فصيح را بايد از چندين و چند زاويه ديد تا ارزش و قدر کارش را دريافت. من مجموعه آثارشان را مي پسندم اما براي هر خواننده جدي و حرفه يي داستان نويسي فارسي شايد اين آشکار باشد که کيفيت مجموعه آثارش يکدست نيست. آثار بسيار خوبي دارد مثل «زمستان 62» و «ثريا در اغما» و رمان هاي خوب ديگري چون«سوگ سياوش»، «شهباز و جغدان»، «دل کور» و «داستان جاويد». در مقابل آثار ديگر فصيح به خصوص آنها که در نخستين سال هاي نويسندگي نوشته مثل «شراب خام» غيرخام و نامنسجمند و مثل کارهاي اول، آخرين آثارش هم لابد به دليل کهولت سن رو به افت گذاشته اند. با اين همه کارنامه اسماعيل فصيح به عنوان يک رمان نويس گوياي آن است که نامش قطعاً در ادبيات معاصر ما ماندگار خواهد شد و جايش را به کس ديگري نخواهد داد چرا که سبک و سياق داستانگويي اش هم تقريباً منحصر به خودش است. از مصداق هاي اين سبک و سياق يکي خلق شخصيتي است به نام جلال آريان که از شراب خام تا آخرين اثر فصيح در رمان هايش حضور دارد و رفته رفته همپاي نويسنده سنش بالا مي رود و پيش مي آيد. تکرار يک شخصيت در چند رمان نمونه هاي ديگري هم دارد مثلاً کسراي جعفر مدرس صادقي يا خالد احمد محمود. ولي خصلت خاص کار فصيح آن است که جلال آريان را در طول يک عمر پي گرفته است.

آريان خويشتن ديگر خود اسماعيل فصيح است. به قول فرنگي ها «ال ترکوي» فصيح. اگر فصيح نويسنده و مترجم است جلال آريان کارآگاه که نه اما دست کم کاوشگري است که سرش درد مي کند براي پي گرفتن ماجراها و داستان ها. در «داستان جاويد» جلال آريان سي و يکي دوساله است، زمان نگارش اثر 1347 است يعني نويسنده هم دست بالا يکي دو سالي بزرگ تر از جلال آريان است. از آن پس آريان در کتاب ها همپاي فصيح در زندگي حقيقي پيش مي آيد و سن و سالش بالا مي رود. تا اينکه در «عشق و مرگ» که شايد ديگر رمان نباشد و بهتر باشد آن را زندگينامه فصيح بدانيم جلال آريان 60 ساله است. هر دو همسر اول شان را از دست داده اند. اين جلال آريان به جز اينکه شبيه اسماعيل فصيح است همزاد کارآگاهان امريکايي رمان هاي سياه هم هست. اسماعيل فصيح در نحوه قصه گويي تحت تاثير ريموند چندلر است. اين است که جلال آريان هم مي شود فيليپ مارلوي وطني، منتها نه شخصيت بي اصل و نسب و ريشه و پادرهوا، اتفاقاً جلال آريان خيلي اينجايي و ايراني است. خلاصه آنکه با وجود ايراني نوشتن و ساختن فضاهاي بومي و انسان هاي اينجايي يک جور پس زمينه رمان غربي و به خصوص امريکايي در سليقه و نگاه داستان نويسي اش مشهود بود.

در رمان هاي ديگرش، خانواده آريان هم حضور دارند. پدر خانواده دو زن داشته، جلال سه برادر دارد و يک خواهر که اينها را در رمان «دل کور» مي خوانيم. در اين اثر با يک پيرنگ پليسي مواجهيم. يک نکته قابل توجه ديگر درباره اسماعيل فصيح اين است که او تنها نويسنده ايراني است که ژانر گوتيک را تجربه کرده. اين تجربه رمان درخشان «داستان جاويد» است که تمام خصوصيات رمان گوتيک را دارد. مکان ها، سردابه هاي تاريک و نمور و ترسناک، رفتارهاي شقاوت آميز و راز و رمز شخصيت ها. من در تاريخ رمان نويسي فارسي اثر ديگري که اينقدر در قالب گوتيک بگنجد، سراغ ندارم.

دو رمان مهم جلال آريان يعني «ثريا در اغما» و «زمستان 62» از نظرهايي با ديگر آثارش متفاوت است. اين دو رمان پيرنگ پليسي و معمايي ندارند. «ثريا در اغما» در خارج از کشور مي گذرد و تصويري است از زندگي روشنفکران خارج نشين ايراني در سال هاي آغازين جنگ. و «زمستان62» جنگ را تصوير مي کند يعني جنبه اجتماعي و تحليلي اثر در اينجا غالب است. در هر دو اثر متوجه مي شويم يک نوع تجربه زيسته ارزشمند، رئال، دقيق و تيزهوشانه پشت اين داستان هاست. به همين خاطر است که اين دو رمان گوشت و خون دارند. امتياز ديگر اين دو اثر آن است که اسماعيل فصيح هرچند شيرين اما در بيشتر آثار شلخته مي نوشت. تنها در اين دو اثر است که شلختگي وجود ندارد يا توي چشم نمي زند. در يکي يک برهه تاريخي را با هنرمندي تصوير کرده و در ديگري يک قشر را که تقريباً از نظر دور مانده بود.

ابتكار:هاشمي يک بار ديگر بر سر دوراهي

«هاشمي يک بار ديگر بر سر دوراهي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛جمعه موردانتظار هم فرا رسيد و خطبه هاي وعده داده شده ايراد گرديد جمعيت پرشور متشکل از سلايق مختلف حضور پيدا کرده بودند مجموعه اتفاقات موجب شد تا يک بار ديگر نمازجمعه اي شبيه آن چيزي که در5مرداد 1358 براي اولين بار توسط مرحوم آيت ا...طالقاني ايراد گرديد در دانشگاه تهران اتفاق بيفتد و اين تشابه از نگاه خطيب ديروزهم مغفول نماند، ديروز به يک معنا شاهدحضور چشمگير نمازاولي ها نه از نظر سن که از نظر شرکت در اين نوع مراسم بوديم. نماز جمعه ديروز محور گمانه زني و تحليل هاي يک هفته گذشته بود دامنه گمانه ها محدود به رسانه و محافل داخلي نبود و ابعاد تحليل ها مورد توجه رسانه هاي جهاني قرار داشت خبرحضور آقايان موسوي و خاتمي در نماز جمعه بردامنه کنجکاوي پيرامون رخدادهاي نماز جمعه 26تير افزود.

مجموعه تحليل و گمانه زني ها در کنار شخصيت خود هاشمي رفسنجاني موجب اهميت دو چندان نماز جمعه ديروز گرديد.يکي از تفاوت هاي هاشمي رفسنجاني با ديگر شخصيت هاي نظام اين است که ظرفيت هاي ايشان تمام نشدني است.به دليل نقش محوري و تاثيرگذارآقاي هاشمي  در طول سي سال گذشته همواره بسياري مترصد پايان پذيري ظرفيت  وي وبه بايگاني سپرده شدن ايشان بودند اما بعدها ديديم که هاشمي همچنان هاشمي است.پلي به گذشته راهنمايي خوبي بر اين نکته است هاشمي نقش محوري در سقوط دولت موقت برعهده داشت آنچنان که خود در خاطراتش آورده که براي اقناع امام(ره)مجبور به گريه شد.

هاشمي صحنه گردان اصلي کنارزدن بني صدر وعزل ايشان بحساب مي آيد او کارگردان پشت صحنه پرونده مک فارلين بود.هاشمي فرماندهي جنگ را برعهده داشت و مسئوليت ادامه جنگ و درنهايت پذيرش قطعنامه 598 مستقيما برعهده او بود.نقش تعيين کننده اي در عزل آيت ا... منتظري از قائم مقامي رهبري ايفا کرد.

خطبه معروف ايشان درهفته قبل از انتخابات دوم خرداد76 کليد پيروزي خاتمي بر رقيب قدرتمند محافظه کارش ارزيابي شدو... و به دليل نقش هاي گوناگون، موقعيت مخالفان و موافقانش بارها عوض شد.کساني که اورادر دهه هفتاد تا نيمه اول80 عاليجناب سرخپوش برميشمردند اين روزها چشم به نقش هاي تازه ايشان دوخته اند. کساني که آن روزگاران منتقدان اورا باشعار مخالف هاشمي مخالف رهبري است سرکوب مي کردند اين روزها خود متوسل به هر بهانه اي جهت مقابل نشان دادن هاشمي با رهبري هستند.داوري افراط   گونه و تفريط  گونه نخبگان پيرامون نقش هاشمي تا آنجا بود که گروهي ردپاي اورا پشت هر حادثه اي در طول سي سال گذشته پي مي جستند گروهي هم اورا به عنوان دائي جان ناپلئون مسايل ايران قلمداد مي کردند،اما اين انتخابات خط بطلاني برنوار مباني قضاوت هاي مذکور بود اگرچه تحولات همواره نشان داده که هاشمي برسر دوراهي‌ها از هويت انقلابي خود فاصله نگرفته است و اوهمچنان جزئي از تاريخ انقلاب بحساب مي آيد اما موقعيت و قدرت تاثيرگذاري ايشان نه در آن ابعادي که تصور مي شد که در آيينه واقعيت نمايان گرديد.به رغم اينکه همواره به گفتن صحبت هاي تاويل پذير و تعميم پذيرشهرت يافته است اما سير وقايع اورا تامرز صريح گويي وشفاف  گويي پيش برده است و از حرکت در سايه به حرکت درمتن تغيير روش داده است.

اگر چه تلاش ها به منظور استفاده از ظرفيت ايشان براي به انجام رساندن خواست معترضين از مدتها قبل شروع شده است وسعي مي شود که هاشمي در قامت ليدرمعترضين ظاهر شود به همين دليل هم شاهد طيفي از انتظارات متنوع در خصوص نقش هاي ايشان هستيم درنتيجه همين انتظارات ديروز شاهد تغيير محسوسي در ادبيات وي بوديم ادبيات هاشمي همواره مملو از مصلحت انديشي وکلي گويي بود اما ديروز تکيه و تمرکزصحبتشان برتوجه به خواست مردم بود ودرنهايت خطبه ديروزش رضايت معترضين را فراهم آورد اما آناليزمتن صحبت ها نشان مي دهد که هاشمي همچنان سعي در رعايت اصل مرضي الطرفين بودن خودکرد يکي از مهمترين انتظارات شکل گرفته در خصوص خطبه هاي نمازجمعه ايشان "رد نتيجه انتخابات" بود درحاليکه پيشنهادات وي مبني بر برون رفت ازشرايط فعلي متضمن پذيرش نتيجه انتخابات بود تاکيد بر قانع بودن به قانون،آزادي زندانيان، دلجويي از بازماندگان حوادث اخير وفراهم آوردن امکاني براي ادامه مناظرات اينها درمقياس انتظارات معترضين راهکارهاي حداقلي هستند که البته بالحني راديکال و انتقادي ارايه شدند،بنابراين خطبه هاي نمازجمعه 26 تير از نظرمحتوا آيينه همان هاشمي مصلحت انديش بود اما از نظر شکل آيينه يک هاشمي تغييريافته وراديکال بود.

صداي عدالت: پيامدهاي برخورد حذفي

«پيامدهاي برخورد حذفي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت به قلم جلال جلالي‌زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛دولت به عنوان مجري اين انتخابات که خود نقش رقيب اصلي را بازي مي‌کرد به هيچ‌وجه حاضر نشد شرايطي را فراهم کند که "اعتماد" معترضان جلب شود چرا که در برابر انتقادات گسترده، حاميان کانديداها آنان را به نداشتن "اخلاق شکست" متهم کرد که حاضر نيستند واقعيت را بپذيرند و مانند شکست‌خورده‌هاي فوتبال از چراغ قرمز رد مي‌شوند و بيان چنين ادبياتي بار ديگر تنگ‌نظري و عدم مراعات رقباي سياسي را در جامعه به تصوير کشيد در حالي که بهتر بود آقاي احمدي‌نژاد که مدعي هستند "آزادي بيان در کشور ما بي‌نظير است" ‌رفتار ديگري از خود نشان دهند گو اينکه در حال حاضر شاهد هستيم برخوردهاي حذفي از سوي دولت آقاي احمدي‌نژاد با افرادي صورت مي‌گيرد که در انتخابات سال 88 از کانديدايي جز آقاي احمدي‌نژاد حمايت کرده‌اند و همين "جرم بزرگي" براي اين افراد محسوب مي‌شود که بايد بعد از انتخابات "تاوان" آن را بپردازند که البته اين رويه در طول ادوار تاريخ همواره پاسخ عکس داده است چرا که نه تنها به بقاي يک گروه سياسي کمکي نکرده بلکه شرايط را براي کنار رفتن آن گروه سياسي نيز فراهم کرده است، اما اين برخورد حذفي فارغ از دستاوردي که براي يک گروه سياسي به همراه دارد موجب مي‌شود که افراد زيادي از فعالان سياسي که سال‌ها براي پيروزي اين انقلاب زحمت کشيدند از قطار انقلاب پياده شوند و همين مسئله سبب مي‌شود که افراد باسابقه انقلابي در پست‌هاي مديريتي کشور حضور نداشته باشند که اين فقدان به کشور آسيب جدي خواهد زد چرا‌که عرصه مديريت کشور، عرصه "آزمون و خطا" مي‌شود که دولت سعي مي‌کند افراد‌ بي‌تجربه را در کليدي‌ترين پست‌هاي مديريتي آموزش دهد و از آنان مديري توانمند بسازد که اين رويکرد باعث مي‌شود کشور دچار بحران شود اما بحران ايجاد شده در کشور، منحصر به بحران مديريتي نيست؛ زيرا تداوم برخوردهاي حذفي با سرمايه‌هاي اين کشور زمينه "ايجاد بي‌اعتمادي" را فراهم مي‌سازد و ديگر اميدي براي فعاليت سياسي باقي نمي‌ماند چرا که افراد جامعه به وضوح مشاهده مي‌کنند که افرادي با برخورداري از سابقه انقلابي چگونه آماج تهمت‌ها و افتراها قرار مي‌گيرند و همين موجب مي‌شود که مردم براي فعاليت سياسي به طور اساسي تجديد نظر کنند و اين تغيير استراتژي محصول فضاي فقدان اعتمادي است که دولت مسئول آن مي‌باشد بنابراين در انتخابات پيش‌رو بسياري از مردم نسبت به حضور خود در انتخابات تجديد نظر مي‌کنند و از حضور فعال در عرصه انتخابات پرهيز مي‌نمايند که اين مسئله موجب کاهش مشارکت سياسي خواهد شد که به طور قطع منافع ملي ما را با چالش مواجه خواهد کرد.‏
 
دنياي اقتصاد: ريشه يابي اقتصادي سقوط اندوهبار

«ريشه يابي اقتصادي سقوط اندوهبار»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد بعه قلم محمد صادق جنان صفت است كه در آن مي‌خوانيد؛رويداد اندوهبار مرگ 168 سرنشين هواپيماي روسي مشهور به «توپولف» كه در مسير تهران - ايروان درحال پرواز بود،بار ديگر جامعه ايراني را در بهت و حيرت فرو برد و پرسش‌هاي قديمي را در ذهن‌ها زنده كرد.

شهروندان مي‌پرسند چه مشكلي وجود دارد كه آنها را ناچار مي‌كند هواپيمايي سوار شوند كه به امنيت آن اطمينان ندارند؟ ايرانيان مي‌پرسند آيا جز روسيه، هيچ كشور ديگري هواپيما توليد نمي‌كند كه متوليان و مسوولان از آن كشورها و بنگاه‌ها هواپيما خريداري كنند؟ جامعه ايراني مي‌پرسد آيا هيچ راه‌حلي براي حل معضل و تنگناي نوسازي ناوگان هواپيمايي ايران وجود ندارد و چشم‌اندازي در افق آينده ديده نمي‌شود؟ برخي از شهروندان شايد اين پرسش برايشان پيش آيد كه آيا دست‌هايي وجود دارد كه شركت‌هاي ايراني را همچنان در مسير خريد هواپيماهايي كه ضريب امنيت آنها نسبت به ساير هواپيماها كمتر است، قرار مي‌دهد؟ به نظر مي‌رسد كه بايد اين پرسش‌ها از سوي مسوولان با شفافيت كامل و روشني بررسي و پاسخ‌هاي دقيق به آنها داده شود.

يكي از راه‌هاي بسيار ساده و آزموده شده براي رهايي از اين وضعيت تاسف‌بار و تحقيركننده، آيا جز اين است كه زور و اجبار قيمت‌گذاري دستوري دولت براي بليت هواپيما را كنار بگذاريم؟ اين چه زوري است كه قيمت پرواز بايد تثبيت شود و ارزاني اجباري به همراه ترس و لرز به متقاضيان استفاده از مسافرت با هواپيما اهدا شود. اگر مسوولان شجاعت داشته باشند و همين يك مساله را حل كنند، بخشي از گرفتاري‌ها برطرف خواهد شد. افزايش درآمدهاي ناشي از فروش بليت، شركت‌ها را ناگزير خواهد كرد كه هواپيماهاي سالم‌تر، نوتر و مدرن‌تر براي جابه‌جايي مسافران تهيه كنند. علاوه‌بر اين، رفع انحصار در سرمايه‌گذاري و دادن امتياز براي تاسيس شركت‌هاي پرشمار هوايي، موجب رقابت در خدمات‌دهي كارآمدتر شده و شركت‌ها در اين رقابت‌ ناگزير مي‌شوند كه ضريب ايمني پروازها را با خريد انواع ديگر هواپيماهاي توليدي ساير كشورها افزايش دهند.

آنهايي كه فلسفه و سازوكار سيستم قيمت‌ها را درك نكرده و تصور مي‌كنند اراده خويش را مي‌توانند بر سيستم قيمت‌ها تحميل كنند، يادشان مي‌رود كه حتي حزب كمونيست اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي (سابق) با آن ميزان قدرت و سازماندهي آهنين در اجراي اين خواسته غيرعقلاني ناكام ماند. اگر مي‌شد آرزو و زور را جايگزين سيستم قيمت‌ها كرد، اين كار حتما توسط احزاب نيرومند و تك‌نفره انجام مي‌شد. تجربه اما نشان داده است كه انحصار در خريد و انحصار در فروش و انحصار فروش با ايجاد نهادها و سازمان‌هاي كوه‌پيكر دولتي سرانجامي جز آسيب‌رساندن به روح و جسم و ثروت جامعه و شهروندان ندارد و بدترين ارمغان آنها مرگ ناخواسته و دهشتناك افرادي است كه انتظارش را نداشته‌اند.

مرگ براي همه وجود دارد و هر آدمي‌‌زاده‌اي – شاه يا گدا، سپيدپوست يا سرخ‌پوست، نامدار يا گمنام، آمريكايي يا آنگولايي – مي‌داند كه عمر جاودان ندارد، اما نوع مرگ براي همه اهميت دارد. هيچ آدمي‌‌زاده‌اي دلش نمي‌خواهد تنها و تنها به اين دليل بميرد كه يك گروه كوچك تصور مي‌كنند عقلشان از كل شهروندان بيشتر است و راه را بر آنها بسته‌اند.

مردم سالاري: پيشنهادات هاشمي را محور حل منازعات قرار دهيم

«پيشنهادات هاشمي را محور حل منازعات قرار دهيم»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزابابا مطهري نژاد است كه در آن مي خوانيد؛آيت الله هاشمي رفسنجاني در خطبه هاي تاريخي  نماز جمعه ديروز تهران با ارائه تحليلي عميق از تفکر حکومت ديني و رسالت نبوي، زمينه بسيار مناسبي در همگرايي نظام با مردم و ضرورت همراه شدن دولت با اين همگرايي ايجاد کرد. اگر قواي سه گانه و نهادهاي نظامي، انتظامي و امنيتي بر اين تحليل رفتار و گفتار و کردار و انديشه خود را معطوف سازند قطعا فرصتي بزرگ را فرا روي حرکت کشور خواهند گشود و تهديدي بزرگ را از مسير حرکت انقلا ب وکشور بر خواهند داشت. مفهوم دموکراسي و جامعه سياسي تکثرگرا، لا جرم  با اصل حکومت قانون مرتبط است. حکومت قانون که آيت الله هاشمي رفسنجاني به عنوان اولين پيشنهاد خود براي برون رفت از وضع فعلي بر آن تاکيد کرد، اصلي است که به موجب آن ماهيت قانون و شرايط زندگي شهروندان مشخص مي شود.
 
قوانين مي بايد عمومي و به يک ميزان قابل اعمال در مورد همگان بوده و بدون ملا حظه خاص اعمال شوند. هدف نهايي اصل حکومت قانون، پاسداري از بيشترين حد آزادي برابر براي همگان است، همچنين قوانين مي بايد با آزادي هاي فردي در حوزه جامعه مدني همسو و هماهنگ باشند. وينسنت درمورد ماهيت اصل حاکميت قانون معتقد است، طبق اين اصل قوانين شرط لا زم حيات اخلا قي جامعه اند. اين اصل  متضمن نوعي عدالت و انصاف و حقانيت عملي است.

بخش عظيمي از مسائل پيش آمده در جامعه ما بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم ناشي از بي توجهي به همين اصل بسيار ساده است. قوانين عمومي در مورد همگان به يک ميزان اعمال نشده، جمعي براي تجمع و بيان نظرات خود نه تنها با هيچ مانعي مواجه نيستند، بلکه همه امکانات براي تسهيل در تجمع آنان بسيج مي شوند و جمعي ديگر از امکان دريافت مجوز محروم مي شوند، حتي جائي که طبق قانون نياز به مجوز ندارند، با محدوديت هايي مواجه مي شوند. در رسانه ملي گروهي عظيم مورد اتهام قرار مي گيرند، امکان دفاع از خود را پيدا نمي کنند و گروهي ديگر بدون آنکه مورد اتهامي واقع شده باشند، امکان دفاع پيدا مي کنند و زمينه بي اعتمادي در جامعه شکل مي گيرد.

اجتماعي که دموکراسي آن را شرط مقدم خود مي داند، نمي توان يک بار براي هميشه به وجود آورد، بلکه پيوسته از نوساخته مي شود و هميشه در فراز و نشيب خواهد بود. رشد و دوام هر اجتماع دموکراتيک، بسيار بستگي دارد به بعضي امور غيرعيني، از قبيل روح وحدت و احساس اعضا در اين مورد که عضويت مشترکشان عميق تر و مهمتر است از هر موضوعي که بر سر آن ممکن است نزاع درگيرد. هر چه اين روح وحدت، پرنفوذتر و گيرنده تر باشد، دموکراسي ديرپاتر خواهد بود و هر چه شدت و عمق آگاهي در اجتماع کمتر شود، دموکراسي به صورت کمتر مطمئن درخواهد آمد  و به احتمال قوي با  مسائل داخلي روبه رو خواهد شد.

 براي تحقق اين امر بايد چارچوب  نظري قابل قبولي را محور قرار داد. شرايط فعلي جامعه براي دعوت به پرداختن به ديدگاه هاي جامعه شناسان و فرزانگان علوم اجتماعي مناسب نيست. بنابراين بيائيم همه چارچوب هاي ارائه شده توسط شخصيت  مدير، مدبر ، باسابقه، مجرب و مورد اعتماد امام راحل «ره» و مقام معظم رهبري را که دلسوزانه و از روي درد در جمع  نمازگزاران جمعه 26 تير ارائه کرد ونکاتي است که بسياري از دلسوزان جامعه و احزاب و گروه هاي سياسي از جمله حزب مردم سالا ري در بيانيه خويش بر آن تاکيد داشتند ملاک قرار دهيم و براساس اين چارچوب راه برون رفت از وضع فعلي را تبيين کنيم و به مردم ارائه دهيم و پاره اي رويدادهاي ناخوشايند و ناهنجار را از طرف هر گروهي که رخ داده باشد محور و ملاک قرار ندهيم. طبيعي است بعد از برون رفت از اين وضعيت و عادي شدن اوضاع بايد به آنها هم پرداخت.

ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد
تا مگر پيش نهد لطف شما گامي چند
ارسال به دوستان