۰۹ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۸۶۹۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۶ - ۰۱-۰۵-۱۳۸۸
کد ۷۸۶۹۹
انتشار: ۱۰:۰۶ - ۰۱-۰۵-۱۳۸۸
روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: يقين به وقت فتنه

«يقين به وقت فتنه» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ غبار فتنه از هر سو به هوا برخاسته است. علائم فتنه اكنون در محيط سياسي ايران پديدار است. اين را به روشني مي توان ديد. فتنه گران ديگر حتي چهره خود را هم نمي پوشانند. ضرورتي ندارد. فتنه گري آسان شده است. شبهه ظاهرا عرصه را بر حقيقت تنگ كرده؛ در اين ميانه كساني راه را گم كرده اند و كساني ديگر هم درمانده شده اند كه از كدام سو بايد رفت. حيله دشمن با شفقت دوست درآميخته است. دور، دور منافقان است كه فرمود: «اذا لقوا الذين آمنو قالوا آمنا و اذا خلوا الي شياطينهم قالوا انا معكم». دستور است كه به هنگام فتنه بايد احتياط ورزيد و جز به يقين عمل نكرد. يقين امروز ما چيست؟

قبل از هر چيز واضح است كه تمام توفيقات ايران چه در بخش دولتي و چه در ديگر بخش هاي نظام تقريبا به طور مستقيم محصول تدبير، هدايت و نظارت رهبري بوده است و به همين دليل دشمنان ايران اكنون آشكارا روي اين تنها نقطه قوت زوال ناپذير نظام تمركز كرده اند. اين موضوع البته جديد نيست. سال هاست كه قدرت هاي طمع كرده در ايران فهميده اند تا خيمه ولايت فقيه در ايران افراشته است، قادر به وارد آوردن هيچ ضربه اساسي به آن نخواهند بود و به همين دليل اكنون تمام توطئه ها و دسيسه هاي خود را به آن سو جهت داده اند. در ماجراي انتخابات اخير رهبر حكيم ايران زودتر از هر كس فهميد و به ملت گفت كه برخي به انتخابات نه به عنوان فرصتي براي مشاركت در يك فرآيند سياسي درون نظام، بلكه به مثابه «قلب يك فتنه» مي نگرند.

طرح پيشاپيش بحث «تقلب قطعي» از جانب يك گروه سياسي خاص و همزمان با آن سازماندهي وسيع هواداران در قالب مجموعه هايي با عنوان سازمان راي كه در ايام نزديك به انتخابات به اردوكشي خياباني منجر شد، نشان از آن داشت كه كساني روي انتخابات به عنوان فرصتي براي انجام يك «كار ديگر» حساب مي كنند و به دست گرفتن دولت هدفي ثانوي و شايد هم مجازي است. پيش بيني اين فتنه را قبل از هر جا در سخنان آقا مي توان ديد. همان موقع اين سوال پيش آمد كه اگر كساني وقوع تقلب در انتخابات را قطعي مي دانند، پس چرا با اين شدت و حدت براي حضور در انتخابات در حال برنامه ريزي و تلاشند؟! قصه وقتي جالب تر شد كه بعضي از چهره هاي شناخته شده اصلاح طلب بازي مشكوك و دوگانه اي را آغاز كردند.

از يك سو در محافل خصوصي و گپ و گعده هاي حزبي، مكررا و به صراحت تمام مي گفتند كه كانديدا شدن موسوي «دفن اصلاحات» بوده و او را ملامت مي كردند كه با از ميدان به در كردن خاتمي «خيانتي تاريخي» به اصلاحات كرده است، و از سوي ديگر با مراجعه پي در پي به او، به شيوه هايي بعضا محيرالعقول در گوش او مي خواندند كه پيروزي در انتخابات قطعي است، كار احمدي نژاد تمام است، احمدي باي باي و ...! اين بازي تا روز انتخابات ادامه داشت. ظهر روز انتخابات بعضي از سران حزب مشاركت و سازمان مجاهدين با دريافت اخباري از سراسر كشور كه از باخت قطعي موسوي حكايت مي كرد، سراسيمه و هراسان به ويلاي قيطريه رفتند اما خروجي جلسه آنها اين بود كه بروند و پيروزي را به موسوي تبريك بگويند و عصر همان روز هم اين كار را كردند!

تامل در مجموعه اين مسير نشان مي دهد شايد بتوان گفت خود موسوي براي پيروزي در انتخابات وارد صحنه شده بود اما بخش بزرگي از اطرافيان او و مشخصا اعضاي مركزي احزاب كارگزاران، مشاركت و سازمان مجاهدين كه اتفاقا تمامي آنها بعد از انصراف خاتمي با اكراه و انزجار تمام و فقط از سر ناچاري به موسوي پيوستند هدف ديگري داشتند و «فتنه» دقيقا همين جا شكل گرفت. اين عده از مدت ها قبل مي دانستندكه نه موسوي بلكه هيچ كس ديگر توان پيروزي در اين انتخابات بر احمدي نژاد را ندارد و او راي خود را در اثر 4 سال تلاش بي وقفه پيشاپيش از مردم محروم و دردكشيده گرفته است. از ديد اين عده -كه در ائتلافي استراتژيك با طرف خارجي براي برنامه ريزي هاي آينده شان به سر مي بردند- حال كه پيروزي در انتخابات ممكن نيست، بايد ظرفيت هاي موسوي را به سمت ديگري سوق داد. ضرورتي نداشت اين پروژه براي موسوي باز شود و نشد. او بايد تصور مي كرد در حال مبارزه انتخاباتي است و قطعا هم پيروز خواهد شد، منتها مسيري كه براي او چيدند در واقع نه مسير رقابت انتخاباتي بود و نه قرار بود به پيروزي ختم شود. درست برعكس، اين عده به موسوي به عنوان فرصتي براي راه انداختن يك فتنه براي «اعتماد زدايي از مردم در داخل، و مشروعيت زدايي از دولت آينده در خارج» نگاه مي كردند و اين شدني نبود الا اينكه موسوي انتخابات را ببازد و بعد اولا با توجه به روحيه اي كه از او سراغ داشتند و ثانيا با اتكا به زمينه اي كه پيش تر درباره حتمي الوقوع بودن پيروزي ساخته بودند او را به عرصه نزاع خياباني با نظام بكشانند و ...

مسيري كه مهندس موسوي در چند ماه منتهي به انتخابات طي كرد مسير پيروزي نبود. همان ايام كساني از دوستداران او با تعجب مي گفتند براي پيروزي بايد كارهايي كرد كه مهندس نمي كند و كارهايي نبايد كرد كه اتفاقا هر روز از او سر مي زند! طرح پيشاپيش و جدي بحث تقلب، به راه انداختن كميته هاي صيانت از آرا، سازماندهي وسيع جوانان هوادار در قالب هاي مختلف و به خيابان آوردن آنها چند هفته قبل از انتخابات، ايجاد آشوب هاي خياباني و امتناع از حتي يك موضع گيري صريح عليه كساني كه به نام اصلاحات و حمايت از او به مردم عادي و اموال عمومي آسيب مي زدند، نشست و برخاست با گروه هايي كه نه فقط با دولت بلكه با اساس انقلاب هم مسئله دارند، اختصاص رنگ سبز به هواداران، اعلام پيروزي قطعي در انتخابات در حالي كه هنوز راي گيري ادامه داشت آن هم در حضور خبرنگاران خارجي و بعد از انتخابات هم راه اندازي تجمعات خياباني غير قانوني و ايجاد فرصت و زمينه براي دشمنان تا ماهي غرض خود از آب گل آلود فتنه صيد كنند. اين روند هيچ شباهتي به رفتار كسي كه خود را بخشي از نظام سياسي و متعهد به چارچوب هاي آن مي داند و مشغول يك رقابت سالم است، ندارد. برعكس، دقيقا شبيه رفتار كسي است كه مي خواهد با اساس سيستم سياسي درگير شود.

نكته اي كه اين تئوري را تقويت مي كند اين است كه تمام آن سازماني كه براي موسوي ساخته بودند و به او مي گفتند بناست اعجاز كند، بعد از انتخابات به هيچ درد موسوي نخورد بلكه كاملا در اختيار پروژه افراطيون قرار گرفت. نمونه واضح داستان سازمان راي و كميته هاي صيانت از آراست. اين كميته ها كه در سراسر كشور جمعيتي بيش از 40 هزار نفر را شامل مي شد قرار بود اسناد و مدارك و گزارش هاي مربوط به تخلف درانتخابات را جمع آوري كند. اكنون بهانه اطرافيان موسوي اين است كه با قطع شدن سيستم پيامك اين مجموعه نتوانست كار خود را انجام دهد. اين البته توجيهي مضحك بيش نيست.

اعضاي كميته هاي صيانت از آرا كه سايت رسمي مهندس موسوي عصر روز انتخابات نوشت در 80 درصد صندوق ها حضور دارند و مطابق آمار رسمي وزارت كشور تعداد آنها 40600 نفر بوده، قلم و كاغذ كه همراه داشته اند و اگر آن روز به دليل قطع شدن سيستم پيامك نتوانستند گزارشي به بالادستي هاي خود ارسال كنند، فرداي آن روز حتما مي توانستند گزارشات مكتوب خود را به ستاد موسوي ارائه كنند. در اين صورت اگر هر عضو اين كميته ها فقط يك برگ مي نوشت ستاد موسوي كه ادعا مي كند بيش از 10 ميليون تقلب در انتخابات صورت گرفته لااقل بايد بالاي 40000 برگ گزارش در اختيار مي داشت، و حال آنكه از سوي اين ستاد بيش از چند ده صفحه به مراجع رسمي ارائه نشد. آيا آقاي موسوي هيچ از خود پرسيده است كه هزاران نفر اعضاي كميته هاي صيانت از آراي ايشان پس چه مي كرده اند كه فرداي انتخابات نتوانستند هيچ كمكي به او براي اثبات ادعاي بزرگ تقلب ميليوني بكنند و نهايتا هم به لطيفه هايي مانند اينكه «به عملكرد دولت قبل از انتخابات اعتراض داريم نه به خود انتخابات» متوسل شدند؟! اين پرسش جواب روشني دارد.

آقاي موسوي بايد توجه كنند كه اعضاي اين كميته ها اساسا انگيزه اي براي انجام وظيفه واقعي خود نداشتند و روز انتخابات هم در بسياري از حوزه ها در آستانه غروب فراخوانده شدند تا به عنوان ليدرهاي سازمان آشوب عمل كنند؛ ظاهر قضيه صيانت از آرا بود و باطن آن تدارك براي به وجود آوردن نيروهايي كه بتوانند اعتراضات كف خيابان را رهبري كنند.

نتيجه اين است كه موسوي از ابتدا در دام قرار داشت. دامي كه برايش پهن كردند اما آن را به شكل منزلگهي نيكو آراستند و او در آن اقامت كرد در حالي كه تصور مي كرد همه چيز به جانب امن و آسايش سير مي كند و حال آنكه باطن قضيه نقشه اي پيچيده بود. اين آن چيزي است كه نامش را «فتنه» نهاده ايم. كيد و مكر پيچيده در زرورق واقعيت. اين فتنه را قبل از هر كس مولاي ما ديد و اگر نبود مجموعه تدابير رهبري قبل و خصوصا بعد از انتخابات بي گمان ابعاد آن بسيار فراتر از آن مي رفت كه اكنون هست. از اين حيث همه ما و خصوصا دولت وامدار و مرهون عنايت و تدبير آقاست. از اين به بعد هم تنها يك راه وجود دارد كه فتنه ها خاموش شود و كيد دشمنان به خود آنها برگردد و آن تبعيت از امر رهبري است كه به هنگام فتنه عين يقين است.

اعتماد: جهالت و رفاقت

«جهالت و رفاقت» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ اعتمادملي است كه در آن مي‌خوانيد؛ حدود 40 روز از انتخابات رياست‌جمهوري دوره دهم مي‌گذرد. انتخاباتي كه با گل و لبخند آغاز و به حماسه مردم پيوند خورد. انتخاباتي كه با شور مردم شروع و به شعور آنها گره خورد. انتخاباتي كه اگرچه آغازش پر از شادي و غريو آزادي بود اما انتهايش به زندان و طعم تلخ اين روزها ختم شد. در اين روزها بسيار در اين باره و آنچه رخ داده است سخن گفته‌اند. اگرچه برخي با در اختيار داشتن رسانه‌هاي ملي تلاش مي‌كنند «ميلي» رفتار و تحليل وارونه از آنچه رخ داد به مردم القا كنند اما مردم كه خود پيشتاز اين حماسه بودند، بهتر از هر كس مي‌دانند چه رخ داد، چرا رخ داد و چگونه ماجرا به اين روزها ختم شد و اين مردم هستند كه واقعيت‌ها را بيان مي‌كنند، هرچند به خواست آنان كه مبتني بر واقعيت است توجهي نمي‌شود.

اكنون آنچه براي كانديداهاي اين انتخابات مانده است، سرمايه‌اي اجتماعي است كه بايد از آن براي آينده ايران و نظام برآمده از راي مردم، بهره بگيرند و تلاش كنند كه جمهوري اسلامي چنانكه امام ملت گفت، «جمهوري اسلامي» باقي بماند نه يك كلمه كم و نه يك كلمه بيش.

در اين ميان اما برخي سر در برف خيال و توهم خود فرو برده ‌و گوش‌هاي خود را با رشته‌هايي كه پنبه كرده‌اند پر نموده و نمي‌خواهند صداي مردم را بشنوند و مرتبا بر آنچه خود مي‌بافند، مي‌نازند. روزي به اتهام شركت در نماز جمعه‌اي كه خطيب آن از منتقدان به انتخابات است نزديكترين ياران امام را هتك حرمت مي‌كنند و روزي ديگر روزنامه‌اي به تريبوني براي تعرض به ياران انقلاب تبديل مي‌شود.

روزنامه‌هايي كه 40 روز پس از انتخابات همچنان بر انديشه خطاي خود اصرار مي‌ورزند و ابايي ندارند از آنكه نزديكترين ياران امام را به چالش بكشند، چنانكه بنويسند: «مهدي كروبي با شماري از عناصر ضدتفكر اسلامي عكس يادگاري گرفت» و سپس در پي آن، استدلال بي‌پايه خود را خرج كند كه «معلوم نيست در آقاي كروبي با كسوت روحاني چه كيميايي جسته‌اند كه حامي وي شده‌اند. شايد هم آقاي كروبي مهره مار دارد كه مي‌تواند همراهي آنها را جلب كند.»

از اين منظر شايد لازم باشد كه درباره اين نوع قلمفرسايي‌ها، چند كلامي را به آنان كه رويه خود را بر تهمت زدن به ديگران استوار كرده‌اند، سخن بگوييم، تا آنان را از توهم خودساخته خود خارج ساخته و به عرصه واقعيت بازگردانيم.

اين روزها لازم است تا به برخي يادآور شويم كه چه شده است كه زماني دغدغه همگان تلاش براي حضور گسترده مردم در عرصه انتخابات است و به تجليل از حضور 40 ميليوني مردم مي‌پردازند و اينك حضور چهره‌هاي علمي و دانشگاهي كه از دلسوزان نظام جمهوري اسلامي هستند را به نقد مي‌كشند؟ شايد فراموش شده است كه افتخار جمهوري ا سلامي شركت عموم مردم فارغ از ديدگاه و سلايق سياسي و فكري در عرصه انتخابات است؟ معتقدان به جمهوري اسلامي، اين نظام را متعلق به همه ملت مي‌دانند و چنين است كه همواره تلاش مي‌كنند تا همه مردم فارغ از ديدگاه‌هاي سياسي و فكري شان در اين عرصه حاضر شوند و بايد گفت اينك اين مهدي كروبي است كه به چنين رسالتي انديشيد؛ برنامه و شعارهاي او همان خواست و مطالبات جامع مردم را از هر قشر و طيفي در بر گرفت و افرادي را در كنارش قرار داد كه حتي روزگاري به تحريم انتخابات روي آورده بودند. اما مع الاسف كه امروز كسي را مورد مواخذه قرار مي‌دهند كه تنها خواستش حفظ «جمهوريت» ‌و «‌اسلاميت» ‌نظام مبتني بر ديدگاه حضرت امام (ره) است.

آقاياني كه امروز بي هيچ توجهي به قلم‌فرسايي‌هاي بي منطق روي مي‌آورند، بروند و بپرسند مهدي كروبي كيست كه چنين عملكرد او را به نقد مي‌كشند. كروبي همان فردي است كه اينچنين در بين نخبگان سياسي و مردم پايگاه دارد. در تمام سال‌هاي پيش و پس از انقلاب، اگر ظلمي به كسي شده و مهدي كروبي از آن آگاهي يافته است، قدم اول را براي احقاق حق مظلوم برداشته است. در دنياي سياست او حتي پا را از اين فراتر گذاشته و با گذشتن از حقوق معنوي خود، تلاش مي‌كند وحدت و همدلي ركن اول يك حركت سياسي باشد تا بتوان در پناه يك وحدت ملي، كشور را با نگاهي تازه به پيش برد. اگرچه گاه از سوي دوستان هم‌حزبي سابق خود نيز جفا ديد و حتي در اين دوره از انتخابات نيز كساني كه به او و اطرافيانش قول‌هايي داده بودند كه از او حمايت خواهند كرد، تنهايش گذاشته و رهايش كردند تا خود و ديگران را مطرح كنند، اما اين رفتارها باعث نشد كه او از مرام و مسلك خود دست بشويد. چنانكه وقتي مهندس موسوي پا به عرصه انتخابات گذاشت، در اولين فرصت با او ديداري انجام داد و به وي تاكيد كرد كه تا پايان در صحنه انتخابات بماند و اين سخن را بارها اعلام كرد.

در انتخابات رياست‌جمهوري، عرف است كه كانديداها، براي جلب راي و نظر مردم، برنامه‌ها و شعارهايي را كه به آنها اعتقاد دارند، بيان كنند. طبيعي است كه بسياري از قاطبه مردم خود را به شعارهاي اين يا آن كانديدا نزديك مي‌بينند. در اين شرايط، كانديداها نه‌تنها استقبال مردم و نخبگان را پس نمي‌زنند، بلكه خرسند و خوشحال از آن هستند كه توانسته‌اند همفكران ديگري نيز بيابند و در كنار آنها يك اجماع فكري را تشكيل دهند كه تعداد قابل توجهي از مردم را نمايندگي مي‌كنند.

 تنها كساني كه به راي مردم اعتقاد ندارند و انتخابات را انتصابات مي‌بينند نگران اين همفكري و حمايت‌ها هستند. آنان هميشه تلاششان را بر شعبده‌بازي در انتخابات معطوف و از هواداري مردم نسبت به يك كانديدا ابراز نگراني مي‌كنند. به همين دليل سعي خود را بر اتهام‌زني استوار مي‌كنند تا با پراكندن افراد، به آنچه در ضمير خود مي‌انديشند، دست يابند. شايد برخي به راي مردم علاقه‌مند نباشند ايرادي نيست، آنها راه خود را بروند. كما اينكه تاكنون نيز چنين كرده و به آن نيز مفتخرند اما آن كس كه راي مردم را محترم و مهم مي‌شمارد، نه‌تنها فرهيختگان سرزمين خود را به استهزا نمي‌گيرد بلكه از آنها براي جلب راي مردم كمك مي‌گيرد. چنين بود كه كروبي از حضور نيروهاي ارزشمندي همچون روحانيون، روشنفكران، دانشگاهيان، خانواده شهدا، زندانيان سياسي در دوران رژيم شاه،‌مديران با سابقه جمهوري اسلامي ايران،‌دراويش سلسله اهل تصوف و اهل حق، اهل سنت و شيعه،‌اقليت‌هاي ديني و بسياري ديگر از دلسوزان نظام جمهوري اسلامي استقبال كرد و حضور آنان را موجب استحكام بقاي جمهوريت نظام اسلامي دانست و بدان افتخار كرد.

 او كساني چون دكتر نجفي را به همراه داشت كه هر وزارتخانه‌اي با حضورش موفق بوده يا شخصيت‌هاي علمي و روشنفكراني كه در تمام دنيا چهره‌هايي شناخته شده و محل بحث هستند. حضور اين افراد در كنار آقاي كروبي، نه‌تنها از شأن و منزلت ايشان نكاست بلكه اين پيام را در خود نهفته داشت كه مهدي كروبي به هيچ‌كس ابزاري نمي‌نگرد و از تمام كساني كه از او حمايت كرده‌اند، حمايت خواهد كرد و دست آنها را به نشانه دوستي و وفاداري همواره مي‌فشارد. پس اين نيز امري طبيعي است كه اينك بعد از روزهاي تلخ انتخابات رياست جمهوري دهم او به تقدير و تجليل از چهره‌هايي بپردازد كه به حمايت از او برخاسته اند.

به نظر مي‌رسد كه آقايان نبايد نگران اعتبار از دست رفته آقاي كروبي باشند بلكه بهتر است نگران اعتبار خودشان باشند كه اين روزها به صناري هم نمي‌ارزد. نگران آبروي كشور باشند. نگران اعتبار جهاني ايران و ملت باشند كه برخي اصرار دارند چوب حراج بر آن زنند.

بنابراين آقاي كروبي در اين انتخابات نه‌تنها سقوط نكرد بلكه از جايگاهي كه نزد مردم داشت، فراتر رفت. او شاكر اين مردم است. امروز او هر كجا پا مي‌گذارد، مورد لطف و مرحمت مردم است، مگر آنكه عده‌اي لباس‌شخصي مواجب‌بگير كه نان خود را در رنج و عذاب مردم مي‌بينند از قبل برايش برنامه چيده باشند. كروبي سقوط نكرد، كساني سقوط كردند كه از مردم فاصله گرفتند. چرا كه كروبي مردم را همراه خود دارد مردمي كه نخبگان و فرهيختگان كشور نيز جزو آن هستند، نه آنكه مردمي را به همراه داشته باشد كه در سايه نيروهاي لباس‌شخصي حركت مي‌كنند. چنين است كه توصيه مي‌كنيم آقايان بيايند و خود را با مردم همراه كرده و با آنها گام بردارند نه آنكه خود را نمايندگان تام‌الاختيار آنها بدانند و بخوانند.
  
ابتكار: به کجا چنين شتابان؟!!!

«به کجا چنين شتابان؟!!! » عنوان سرمقاله‌ روزنامه ابتكار به قلم محمود مجد است كه در آن مي‌خوانيد؛ ميتوان گفت التهابات فروکش نموده بود. اتفاقات ناگوار هفته هاي اخير که هزينه هاي مادي، جاني و.. در داخل و هزينه هاي اعتباري آن در سطح منطقه و جهان، کم نبود به هر شکل ممکن پايان يافته بود. همگان در انتظار اين بودند تا رئيس جمهور منتخب که اين بار با حضور حداکثري مردم و نظر به خدمات دولت گذشته و حمايت همه طيفهاي اصولگرا با راي نزديک به 25ميليوني توسط مردم انتخاب شد، با اتخاذ مسير وحدت و در کمال آرامش و به دور از هرگونه حاشيه به انتخاب همکاران دولت آينده خويش بپردازد تا بتواند در اين زمان باقي مانده ضمن رفع اشکالات موجود در دولت قبل، با استفاده از "نخبگان"، دولتي به مراتب قوي تر و به دور از انتقادات مشفقانه دوستان، به مجلس معرفي نمايند.

اما جمعه گذشته همه با خبري رو به رو شديم که شوک آن به اندازه اي بود که در اندک زماني صداي اعتراض نزديکترين حاميان آقاي احمدي نژاد را نيز در آورد. گستردگي اعتراضات بيشتر از حدي بود که همگان فکر ميکردند.دامنه اعتراضات اين انتصاب اشتباه در درون حاميان رئيس جمهور از حسين شريعتمداري تا آيت الله يزدي از طيف روحانيون و زاکاني تا حجه الاسلام رهبر در طيف نمايندگان حامي ايشان ادامه پيدا کرد.

اما باز هم همگان روند توصيه به استعفا را بيشتر در پيش گرفتند و از انتقادهاي تند به اين انتصاب با توجه به توصيه هاي چند هفته اخير مقام معظم رهبري، خودداري کردند. اما عصر سه شنبه خبرگزاري ها از قول ابوترابي نائب رئيس مجلس عنوان داشتند که " نظر مقام معظم رهبري نيز مبني بر کنار گذاشتن آقاي رحيم مشايي از سمت هاي معاونت رياست جمهور کتبا به رئيس جمهور ابلاغ گرديده است." بدتر از آن خبري بود که به نقل از واحد مرکزي خبر منتشر شد که "رئيس جمهور تاکيد کرد که مشائي معاون اول رئيس جمهور است و به فعاليت خود ادامه مي دهد." که اين جاي تاسف بسياري دارد.

آقاي دکتر احمدي نژاد قبل از اين در مصاحبه تلويزيوني خويش پس از انتخابات عنوان نموده بودند که آراي مردم باعث شده تا ايشان با اتکاي به اين آرا موانع پيشرو را در راستاي اهداف خويش بردارند و هرجا که نتوانستند علت را با مردم بازگو نمايند. اين درست که ايشان در برابر فشارهاي سياسي و سهم خواهي هاي طيفهاي مختلف با اتکا به آرا مردم نبايد کوتاه بيايند اما نکته اي که ايشان نبايد فراموش کنند توصيه طيف وسيعي از علما، بخش اعظمي از سياسيون طرفدار ايشان در استعفا يا عزل آقاي مشائي از سر سهم خواهي نبوده بلکه از سر اصولگرائي و پايبندي به اصول و مباني انقلاب اسلامي بوده که آقاي رئيس جمهور بهتر از هر شخص ديگري به علل آن واقفند.

همه اينها به کنار، شايد براي هر کدام از افراد دليلي براي عدم پذيرش توصيه هاي آنان وجود داشته باشند. اما آقاي احمدي نژاد در برابر ابلاغ نظر مقام معظم رهبري چه پاسخي دارند که پس از گذشت 3روز از اين ابلاغ بر ادامه فعاليت ايشان در دولت تاکيد نمودند. حتي اگر ايشان در ديداري با استدلالهاي خويش و اعلام نظرات و دلايل انتخاب مشائي نظر ايشان را بر ادامه فعاليت مشائي جلب نموده باشند بازهم جاي سئوال است.

سئوالي که آقاي احمدي نژاد بايد در اسرع وقت پاسخگو باشد.آقاي احمدي نژاد خود مطمئنا واقفند، تمام کساني که به ايشان راي داده اند خود را تابع و مطيع محض ولايت ميدانند و ساده زيستي، کارآمد بودن و ولائي بودن ايشان، دلايلي براي انتخاب توسط اين افراد بوده، که از اين ميان مطيع ولايت بودن و نزديکي نظرات ايشان به مقام معظم رهبري دليل اصلي اين انتخاب بوده و شک نکنيد که در صورت به وجود آمدن کمترين خدشه اي در اين تابعيت، اولين نفراتي که اعتراض خواهند نمود همين کساني هستند که به ايشان راي داده اند، و نمونه اي از اين اعتراضات را در چند روز اخير در نخبگان طرفدار ايشان بروزنمود.

اگر از دولتهاي قبل انتظار بود در صورت اظهار نظر مقام معظم رهبري در مورد مطلب خاصي به آن عمل نمايند از جناب آقاي احمدي نژاد انتظار است که با اطلاع از نظرات ايشان،قبل از بيان، به آن عمل نمائيد که متاسفانه نه تنها اين مهم محقق نگرديده که حتي به نظر کتبي ايشان نيز عمل نشده و سعي در توجيه نمودن ايشان شده که اين عمل در تاريخ جمهوري اسلامي بلا تشبيه است.

در پايان ضمن توصيه به رئيس جمهور محترم بر رعايت تمام معيارهاي اصولگرائي و يادآوري اين نکته که ايشان تمام جريان اصولگرائي نبوده بلکه برخواسته از اين جريان هستند و اصولگرايان و مردم خط قرمز خويش را تبعيت از رهنمودها و عمل به نظرات مقام معظم رهبري ميدانند و با کساني که بر خلاف اين جهت حرکت مينمايند عقد اخوت نبسته اند، از ايشان انتظار است ضمن عمل به توصيه مقام معظم رهبري در خردگرائي و تدبر در تمام امور دولت، اين نکته را به ياد داشته باشند فرموده ايشان در ديدار مسئولان در عيد مبعث، در مورد امتحان عظيم، براي همه افراد جامعه بالاخص نخبگان بوده و شايد پافشاري بر ادامه فعاليت آقاي مشائي مصداق "اقدامي که موجب برهم خوردن امنيت جامعه و حرکت بر خلاف ملت" باشد. لذا ضمن اصلاح اشتباه خويش در انتصاب آقاي مشائي از آلوده تر شدن اين فضا جلوگيري نموده و همه مردم را به دولت دهم اميدوار نمايند.

جمهوري اسلامي: تحليل سياسي هفته 

«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله‌ پنجشنبه‌ روزنامه‌ جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛ گرچه اين هفته با سالروز شهادت اسوه صبر و شكيبايي و نماد درايت و هوشمندي در راه حفظ و صيانت از اسلام راستين يعني امام موسي كاظم عليه السلام آغاز شد ولي با بعثت فرستاده اي از جنس نور و عاطفه و پيام آوري با عاطفه و مهرورزي پايان ناپذير همراه بود كه خدايش در حق اين فرستاده خاتم و منتهاي محبت فرموده است : « و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين . » براستي كه بعثت پيامبر اسلام تبلور روح حقيقت جوي انسان و سرچشمه يك بيداري هميشگي و شادي معنوي پايدار است و از اين رو انتظار مي رود كه فلسفه بعثت پيامبر كه حاكم كردن اخلاق و رواج فضيلت هاي انساني در جامعه و ارائه تصويري شايسته از ادب و متانت در رفتارهاي اجتماعي است در ميان پيروان آئين محمدي (ص ) محقق گردد و قطعا تحقق تمام و كمال اسلام بدون مكارم اخلاق محمدي (ص ) امكان ناپذير نيست .

در اين هفته و به مناسبت مبعث پيامبر عظيم الشان اسلام رهبر معظم انقلاب در ديدار قشرهاي مختلف مردم اصلي ترين نياز جامعه را عمل به پيام بعثت و حاكم شدن فضايل اخلاقي و ملاك قرار گرفتن عقل و خرد دانستند. حضرت آيت الله خامنه اي لزوم تعمق در پيامهاي مهم بعثت و نگاه فراتر از يك جشن به اين واقعه را يادآور شده و خاطرنشان كردند مبعث يك مقطع بسيار مهم براي بشريت است زيرا حركتي كه پيامبر اسلام انجام دادند و تحولي كه در تاريخ بشر ايجاد كردند با هيچ حركت و اقدامي قابل مقايسه نيست .

ايشان همچنين نخبگان جامعه را به رعايت انضباط قانوني و هشياري دعوت كرده و تاكيد نمودند كه همه بايد مراقب گفتار و مواضع خود باشند زيرا در معرض امتحان بزرگي قرار گرفته اند و موفق نشدن در اين امتحان نه تنها مردود شدن نيست بلكه موجب سقوط خواهد شد.

هفته جاري همچنين محل التقاي دو ماه آسماني بود. امروز در آخرين روز ماه رجب با اين ماه رحمت و مغفرت وداع كرده و چشم به ماه آسمان شعبان خواهيم دوخت . واقعيت اينست كه پيوستگي سه ماه رجب شعبان و رمضان از رموز بزرگ تكويني است . اين سه ماه پر درخشش و با معنويت يادآور مواليد حوادث و فرصتهاي پر مغفرت شگرفي است كه خداوند براي تكامل انسانها در گذر ايام رقم زده و آنرا بهترين موقعيت براي بهره گيري از اسوه هاي فضيلت و پالايش فردي و جمعي انسانها از پيرايه ها و زنگارهاي ناپسندي قرار داده كه در طول زمان بر روح و جان آدمي عارض مي گردد.

به هر حال سفره رحمت ماه رجب در اين هفته جمع مي شود و باب ماه پر بركت شعبان به روي ما گشوده مي گردد. ماه پيامبر اعظم با جلوه هاي ربوبي اعياد خجسته اش فرصت مناسبي است كه در پيش روي ما قرار دارد. اميد آنكه با درك هر چه بهتر اين فرصتها و با عمل به اوامر پيشوايان معصوم هر آنچه كه بين ما و اوليا الهي فاصله انداخته را از سر راه برداريم و جامعه را براي برپايي شاخص هاي واقعي عدالت و مهرورزي آماده كنيم .

در موضوعات خارجي هفته نيز سه موضوع از اهميت خبري بيشتري برخوردار بود. سفر مالكي به آمريكا و مذاكره با مقامات كاخ سفيد موضع گيري تازه نتانياهو درباره بيت المقدس و فرو رفتن بيشتر غرب در باتلاق افغانستان از اهم رويدادهاي خبري هفته جاري بود. نوري مالكي نخست وزير عراق اواسط هفته جاري در راس هياتي از مقامات دولتي نمايندگان مجلس و شماري كارشناس وارد آمريكا شد و با مقامات واشنگتن به مذاكره نشست . مالكي در اين سفر كه چند روز به طول مي انجامد اهدافي را پيگيري مي كند و متقابلا آمريكايي ها نيز در پي رسيدن به هدفهاي مورد نظر خود در مذاكرات با نخست وزير عراق هستند.

آنچه كه رسما عنوان شده تلاش براي خارج ساختن عراق از بند هفتم منشور سازمان ملل گفتگو درباره توافقنامه امنيتي بغداد ـ واشنگتن و ارتقاي همكاري هاي دوجانبه هدفهاي مالكي از سفر به واشنگتن است . با اينحال اهداف ديگري نيز وجود دارد كه هر چند به طور رسمي اعلام نشده است ولي اهميت آنها از موارد رسما اعلام شده كمتر نيست . يكي از اين هدفها جلب حمايت آمريكا از سوي مالكي و كمك به تثبيت موقعيت سياسي شخص مالكي به خصوص پس از تحولات اخير و آغاز عقب نشيني نيروهاي آمريكا از شهرهاي عراق مي باشد. آنچه كه در واقع سفر فعلي مالكي به آمريكا را از سفرهاي گذشته متمايز مي كند اين نكته است كه مالكي مي كوشد پس از آغاز عقب نشيني نيروهاي آمريكا خود را در اين سفر به عنوان يك رئيس دولت مستقل معرفي كند كه نيازمند حمايت هاي سياسي و اقتصادي آمريكا مي باشد.

در اين مسير اگر مالكي بتواند عراق را از محروميت ها و محدوديتهايي كه در چارچوب اعمال فصل هفتم منشور سازمان ملل متحمل مي شود خارج سازد قطعا براي استحكام موقعيت سياسي وي كمك موثري خواهد نمود.

در اجراي فصل هفتم منشور سازمان ملل از سال 1370 بالغ بر 73 قطعنامه عليه عراق صادر گرديده است كه رقم بي سابقه اي در تاريخ سازمان ملل عليه يك كشور به شمار مي رود. يكي از مهمترين اين قطعنامه ها اختصاص پنج درصد از كل درآمد نفتي عراق به كويت است كه براين اساس تاكنون 13 ميليارد دلار از پول نفت عراق به عنوان غرامت جنگي به كويت پرداخت شده است و 25 ميليارد دلار نيز بايد در آينده پرداخت شود. عراقي ها خواستار لغو اين غرامت و يا حداقل كاهش سهم پرداخت از پنج درصد به يك درصد از صادرات نفت عراق هستند.

هوشيار زيباري وزير خارجه عراق از سفر مالكي با ذوق زدگي بسيار ياد كرده و اظهار نموده است اگر مالكي با دولت آمريكا به توافق هاي مورد نظر دست يابد آنگاه عراق به خاطر اين توافق هايش مورد رشك و حسد ديگر كشورها قرار خواهد گرفت ! با اينحال آنچه مسلم است اين است كه آمريكائيها در برابر هر امتيازي كه به بغداد بدهند توقع دريافت امتيازي بزرگتر و يا دست كم برابر را دارند. يكي از اين توقعات كه جسته و گريخته طي روزهاي اخير از زبان مقامات آمريكا شنيده شده است موافقت مالكي با بازگشت بعثي ها و مقامات رژيم گذشته به دولت است . حتي « جوبايدن » معاون اوباما در سفر اخيرش به بغداد تهديد كرد اگر دولت بغداد با آشتي ملي كه منظور وي همان باز گرداندن بعثي ها مي باشد مخالفت كند آمريكا كمك هايش را به عراق قطع خواهد كرد. نكته دوم اين است كه آمريكائيها برخلاف هياهوي تبليغاتي و اعلام هاي رسمي در اصل مايل به ترك عراق نيستند و انتظار دارند عراقي ها به همان عقب نشيني نيروهاي آمريكايي از شهرهاي عراق بسنده كنند و حساسيت زيادي در اين مورد به خرج ندهند. آنها اينگونه وانمود مي كنند كه افزايش خشونت ها نشاندهنده عدم كفايت عراقي ها در اداره امور مي باشند و بنابر اين نياز است آمريكايي ها همچنان در عراق بمانند.

دومين موضوع خبري هفته جاري اظهارات وقيحانه نتانياهو نخست وزير افراطي رژيم صهيونيستي بود كه اعلام كرد سرتاسر بيت المقدس متعلق به يهودي هاست و آنها مي توانند در هر نقطه از اين شهر كه مايل باشند زمين خريداري كرده و ساكن شوند. اين اظهارنظر نتانياهو پرده از توطئه شوم كابينه فعلي رژيم صهيونيستي براي سيطره كامل بر بيت المقدس در چارچوب يك طرح برنامه ريزي شده بر مي دارد. نتانياهو كه به افراطي گري مشهور است و اصولا هيچ گونه اعتقادي به شناسائي حقوق فلسطيني ها ندارد با تكيه بر آراي باندهاي افراطي در صحنه سياسي رژيم صهيونيستي بر سر كار آمده است و اكنون درصدد است با اجراي سياست هاي توسعه طلبانه دين خود را به افراطيون صهيونيست ادا كند. براين اساس نتانياهو از چندي قبل طرح يهودي سازي بيت المقدس را وارد مرحله اجرايي كرده و دهها واحد مسكوني در بخش شرقي بيت المقدس كه حتي سازمان ملل نيز آنرا متعلق به فلسطيني ها مي دانند احداث نموده است . اين اقدام نتانياهو حتي موجب شده است دولت آمريكا نيز عصباني شود و در يك حركت كم سابقه ولي البته نمايشي سفير رژيم صهيونيستي را در واشنگتن براي اعتراض به اين مسئله احضار كرده است .

در همين چارچوب قرار است يهوديان البته با حمايت كابينه نتانياهو زمين هاي بيت المقدس را به بهايي گزاف خريداري كرده و آنها را به واحدهاي يهودي نشين تبديل سازند تا به اين صورت تركيب جمعيتي بيت المقدس با اكثريت مسلمانان كه مانع اصلي يهودي سازي اين شهر بوده است تغيير يابد. يكي از مواردي كه آمريكايي ها به آن اعتراض كرده اند پروژه توسعه « اروينگ مسكوويتز » ميليونر آمريكايي است هتلي بزرگ را در بيت المقدس شرقي خريداري كرده و تصميم دارد با تخريب آن واحدهاي زيادي براي يهوديان بسازد. براساس طرحي كه نتانياهو تهيه كرده و روزنامه هاي اسرائيلي آنرا منتشر نموده اند تا 10 سال ديگر حدود 90 درصد ساكنان بيت المقدس شرقي را يهوديان تشكيل خواهند داد. اين موضوع عمق فاجعه اي را كه عليه بيت المقدس قبله اول مسلمانان جهان در جريان است نشان مي دهد و اقدام فوري جهان اسلام را طلب مي كند.

افزايش بي سابقه مرگ و مير نيروهاي مداخله گر غربي در افغانستان طي هفته جاري از اوج گيري بحران افغانستان و وخيم تر شدن اوضاع و شرايط براي غرب و ناتو در افغانستان حكايت دارد . طي يك ماه گذشته 30 نظامي آمريكايي و 15 نظامي انگليسي به همراه شماري از نيروهاي ديگر كشورهاي عضو ناتو در افغانستان كشته شده اند كه اين آمار بي سابقه بوده است . خبرگزاري آلمان در گزارشي از كابل بااعلام اينكه طي يك ماه گذشته 57 نيروي متعلق به ناتو در افغانستان كشته شده اند اين ماه را خونبارترين ماه براي نظاميان غربي در افغانستان دانست .

تشديد روزافزون حملات شورشيان به نيروهاي خارجي در افغانستان كشورهاي عضو ناتو بخصوص آمريكا را وحشت زده كرده و آنها را عملا در موضع تدافعي و انفعالي قرار داده است . اين درحالي است كه آمريكايي ها اذعان كرده اند علت شدت گرفتن خارجي ستيزي در افغانستان را نمي دانند و بدون هيچ برنامه مشخصي نظاره گر پيشامدهاي آتي هستند . آمريكايي ها دو ماه قبل 30 هزار نيروي جديد به افغانستان اعزام نمودند درحالي كه قرار بود باراك اوباما نيروهاي آمريكايي را به تدريج از افغانستان خارج سازد. اين تحولات نشان مي دهد افغانستان به مفهوم واقعي به باتلاقي عميق و مرگبار براي آمريكا و متحدينش تبديل شده است و هيچ روزنه اميدي براي نجات از چشم انداز تاريك در افغانستان براي غربي ها مشاهده نمي شود.

آفتاب يزد: مراقب باشيد - ‌سوپاپ نشويد!     

«مراقب باشيد - ‌سوپاپ نشويد!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ علي لاريجاني در دوران 14 ماهه رياست خود بر مجلس هشتم اقدامات و اظهاراتي داشته است كه افراد معتدل در دو جناح از آن استقبال كرده‌اند. رويه جديد لاريجاني حتي باعث شده كه خاطرات تلخ اصلاح‌طلبان از دوره رياست او بر صدا و سيما، تا حدودي به حاشيه برود. اما اين حاشيه روي و آن استقبال، قطعاً دائمي نيست و اعتبار كسب شده در اين مدت مي‌تواند به شدت در معرض خطر قرار گيرد. براي روشن شدن بحث بايد 5 ماه به عقب بازگشت. روز 26 اسفند 87 علي لاريجاني نـامه‌اي براي محمود احمدي نژاد نوشت و ضمن يادآوري جايگاه قانوني مجلس، مندرجات ابلاغيه رئيس دولت نهم را طنزآلود خواند. نامه لاريجاني در واقع پاسخ به متني بود كه ازسوي رئيس دولت براي لاريجاني ارسال شد و حاميان احمدي نژاد آن را اخطار قانون اساسي رئيس جمهور به رئيس مجلس ناميدند.

رئيس دولت نهم در نامه خود به رئيس مجلس هشتم، استفاده قوه مقننه از اختيارات قانوني خود براي جابجايي ارقام بودجه را بر خلاف قانون اساسي دانسته و در كنار آن ادعاهايي نيز مطرح كرده بود كه موجب پاسخگويي شديد‌اللحن و همراه با تعريض لاريجاني شد.

لاريجاني در پاسخ خود براي كم اهميت جلوه دادن اقدام رئيس دولت يادآوري كرد كه نامه دريافتي از رئيس جمهور اقدامي ندارد و به بايگاني سپرده شده است. رئيس مجلس در عين حال لزوم قانونگرايي را نيز به رئيس دولت نهم يادآوري نمود. امـا ايـن هـشدار همراه با طعن و تخفيف، تغييري در رفتار و گفتار دولتي‌ها ايجاد نكرد و تا همين امروز، دولتي‌ها هرگاه لازم شده است به صورت مجلس پنجه كشيده‌اند و بودجه‌نويسي مجلس را تخطئه كرده‌اند تا ثابت نمايند برخلاف ديدگاه لاريجاني، تذكر رئيس‌ خود - احمدي‌نژاد- را صحيح و دقيق مي‌دانند.

تقريبا يك ماه قبل از اين نامه‌نگاري بي‌سابقه، سوژه بنزين موجب اظهارنظر علني لاريجاني و تاكيد او بر لزوم اخذ مجوز از مجلس براي واردات اضافي بنزين شد كه نشان مي‌داد از نظر رئيس‌مجلس، دولت نهم با واردات مازاد بنزين مرتكب تخلف قانوني شده است. اين دو سـوژه، با اظهارنظرهاي لاريجاني و همكاران او در خصوص تخلفات و انحرافات متعدد دولت از قوانين بودجه سال‌هاي 85 و 86 كه ارزش آنها به ميلياردها دلار مي‌رسيد تقويت شد تا نشان دهد موضوع تخلف از قانون و اصرار بر اين تخلف، يك حادثه يا غفلت نيست.

بر همين اساس تصور مي رفت كه لاريجاني تدبيري خواهد انديشيد كه حاصل آن، تثبيت در را‌س امور بودن مجلس و جلوگيري از نهادينه شدن بي‌قانوني باشد. اما در هر يك از موضوعات فوق، به صورت يكطرفه آتش بس داده شد و سخني شنيده نشد كه نشان دهد مجلس و رئيس آن بر مواضع اوليه خود- كه ظاهر آن بـسـيار قاطع بود- ايستاده‌اند.

اين درحالي بود كه رئيس دولت و همكاران او هيچ فرصتي را براي رد ايرادات مجلس از دست ندادند و حتي در آخرين نطق‌هاي تلويزيوني رئيس دولت نهم در آستانه انتخابات دهم رياست جمهوري، به صراحت اين ادعا مطرح شد كه پرونده انحرافات بودجه‌اي بسته شده است.

‌در آن روزها، حدس زده مي‌‌شد كه رئيس مجلس درحال عمل كـردن به توصيه نايب پرنفوذ خود است كه نبايد اختلافات دروني اصولگرايان، خوراك تبليغاتي براي اصلاح طلبان فراهم نمايد. اما پس از انتخابات، حوادث ديگري رخ دادكه اگر نسبت به آنها رفع ابهام نشود جايگاه لاريجاني در ذهن بسياري از افراد، به شدت تنزل خواهد كرد و اين شائبه را تقويت خواهد نمود كه او بيش از آنكه به دنبال تثبيت و تقويت جايگاه مجلس باشد در حال ايفاي نقش سوپاپ اطمينان است. يك ماه پيش يعني در نخستين روز از تير ماه 88، رسانه‌هاي داخلي اظهارات علي لاريجاني را منعكس نمودند كه در بخشي از آن آمده بود: بخش عمده‌اي از مردم تصورشان درباره نتيجه انتخابات با نتيجه رسمي متفاوت است.او ضمن انتقاد از موضع‌گيري‌هاي انتخاباتي تعدادي از اعضاي شوراي نگهبان، خواستار آن شد كه به سخن تظاهركنندگان - كه لاريجاني آنها را صدها هزار نفر مي‌ناميد - توجه شود اما با گذشت يك ماه از اين تذكر و هشدارها، نه تنها كسي به سخن تظاهركنندگان توجه نكرد بلكه برخي از رسانه‌هاي مدعي اصولگرايي، بدترين اهانت‌ها را متوجه تظاهركنندگان و سران آنها نمودند تا مشخص شود تلاش‌‌هاي خيرخواهانه براي آرامش بخشي در جامعه با مقاومت‌هاي جدي مواجه است.

پنج روز قبل از اين هشدارها، لاريجاني در اظهاراتي شديد اللحن، حمله ناجوانمردانه به كوي دانشگاه و برخي مجتمع‌هاي مسكوني نمايندگان معترض را محكوم و به صراحت اعلام كرد: در مورد حوادث اخير وزير كشور بايد پاسخگو باشد. اكنون از دو تذكر و هشدار لاريجاني كه در صورت پيگيري مي توانست نتايج مثبتي به دنبال داشته باشد بيش از يك ماه گذشته است اما هيچ خبري از پافشاري رئيس مجلس بر پاسخگويي وزير كشور در برابر حوادث كوي دانشگاه منتشر نشده و لاريجاني هم سخني از لزوم گوش كردن به سخن صدها هزار تظاهركننده نمي‌گويد.

آيا لاريجاني گمان مي‌كند هشدارهاي او - قبل و بعد از انتخابات - كافي بوده و نيازي به پيگيري ندارد؟ آيا رئيس مجلس موظف نبود در برابر ادعاي تلويزيوني رئيس دولت در‌خصوص مختومه شدن پرونده انحراف يك ميليارد دلاري، از ديوان محاسبات به عنوان بازوي نظارتي مجلس دفاع كند و مردم را از رسيدگي دقيق به تخلفات‌احتمالي در اموال عمومي مطمئن سازد؟ آيا در موضوع واردات بنزين، وظيفه لاريجاني به تذكر كليشه اي محدود مي‌شد كه دولت بايد از مجلس مجوز مي‌گرفت؟ آيا كسي كه مسئوليت حادثه كوي دانشگاه و حمله به مجتمع مسكوني نمايندگان را متوجه وزير كشور مي‌دانست اكنون ديگر وظيفه‌اي به عهده ندارد تا به مردم بگويد عاملان اين حملات ضداخلاقي و ضد‌ديني، چه كساني بوده‌اند و با كسي كه لاريجاني او را مسئول آن حوادث مي‌داند - وزير كشور - چه برخوردي صورت گرفته است؟ آيا لاريجاني گمان مي‌كند تصور بخش عمده‌اي از مردم نسبت به نتيجه انتخابات به صورت اتوماتيك اصلاح شده و اكنون نيازي نيست كه به سخن آنها توجه شود؟

راستي اگر كسي پرونده تذكرات ظاهراً قاطع رئيس مجلس در يك سال گذشته را باز كند و دلايلي بر بي نتيجه بودن همه آنها ارائه نمايد آيا حق ندارد رئيس مجلس را به ايفاي نقش سوپاپ اطمينان براي عبور از برخي مراحل متهم نمايد؟

نگارنده رئيس مجلس را هوشمندتر از آن مي‌داند كه حيثيت خود را براي عبور برخي مديران بي احتياط يا كم تدبير از بحران هزينه كند. پس بهتر است او گام‌هايي بردارد تا همگان بدانند او واقعاً به دنبال احياي جايگاه تضعيف شده مجلس است نه ايفاي نقش سوپاپ اطمينان!
 
رسالت: خودمشت‌مالي و وزن كشي سياسي در ايران 

«خودمشت‌مالي و وزن كشي سياسي در ايران»عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛
حوادث پيش و پس از انتخابات رياست جمهوري دهم در ايران نوعي خودمشت مالي سياسي و وزن كشي جريانات و برخي شخصيت هاي سياسي بود.

خودمشت مالي  و وزن كشي در سپهر سياست بر يكي از پيچيده ترين كاركردهاي خودتنظيمي در فرايندهاي سياسي دلالت دارد. هر سيستمي داراي يكسري ويژگي هاي كليدي و اصلي است. اين ويژگي ها بر اساس سطح تعاملي كه سيستم با محيطش دارد،سطح قابل پيش بيني بودنش،درجه تغيير سيستم و توانايي خودتنظيمي سيستم شكل  مي گيرند.‌

چنانچه اين ويژگي ها دچار تغيير ماهيت گردند فرايندهاي خود تنظيم كننده به كار مي افتند تا از شدت آسيب تغييرات كاركردي و به تبع آن تغييرات ساختاري فروبكاهند.سياستمداران بزرگ در بستر اين تغييرات هر از گاهي تمايل به وزن كشي دارند و نحوه محاسبه آنها از توانايي ها، منابع و امكانات شان در تصميم گيري هاي حساس موثر است.‌

خودتنظيمي و خودمشت مالي در فرايندهاي سياسي به زبان ساده  بهره گيري مثبت از نظر، ديدگاه و منابع مخالف براي تداوم حيات و پويايي فرهنگ سياسي است.‌

انباشت مطالبات فروخورده در بطن يك سيستم سياسي آستانه تحمل را پايين مي آورد و با انسداد مجاري نفوذ مولد افراطي گري مي گردد.  خود مشت مالي سياسي كمك مي كند اين مطالبات پس از وزن كشي در مسير صحيح خود هدايت گردند.‌

خودتنظيمي مقدمه ثبات سياسي است و مي تواند يك سيستم را در مدت زمان مديدي بيمه كند. توسعه سياسي بدون مد نظر قرار دادن تحولات اجتماعي ميسر نيست. ثبات سياسي در انضمام قطعي با پويايي و تحرك اجتماعي معنا مي يابد. جريانات سياسي ضمن ارتباط برقرار كردن با منافع پويا و متحركي كه در جامعه وجود دارد در انتخابات مختلف روي باسكول وزن كشي مي روند.

به تعبير پروفسور مولانا يكي از روشهايي كه مي توان نبض سلامتي يا بيماري يك نظام سياسي را از طريق آن اندازه گرفت:” آگاهي و درك نخبگان از تغييرات و نوسانات محيط موجود، جلوگيري از تفرقه و  هم آهنگي در وصول به آرمان ها و اهداف مطلوب يك جامعه است.”‌

انتخابات در ايران عرصه وزن كشي سياسي و ميزان راي ملت است. جريانات مختلف سياسي با پل زدن بين منافع مختلف در دل جامعه و يك كاسه كردن سياست ها در روز انتخابات روي باسكول راي مردم  مي روند و قضاوت نهايي را به شهروندان مي سپرند.‌

انتخابات دهم نيز از اين قاعده مستثني نبود. با اين تفاوت كه اين انتخابات با رويكردهاي غير منطقي يك جريان، به آزموني بزرگ براي پالايش چهره ها و تشكل هاي سياسي و به تعبيري نوعي خود مشت مالي به منظور نفس تازه كردن مردمسالاري ديني در دهه چهارم انقلاب تبديل شد.

مقام معظم رهبري اخيرا در جمع مسئولان كشور با اشاره به حوادث اخير فرمودند:”در ميان ملت ايران سلايق مختلفي در عرصه زندگي اجتماعي وجود دارد كه هر كدام نظر خود را بيان مي كنند اما آنجايي كه ملت احساس مي كنند، مسئله دشمني با نظام در ميان است و دستي، حركتي را براي ضربه زدن به نظام مديريت مي كند، از او فاصله مي گيرند، حتي اگر همان شعاري را بدهد كه ملت به آن معتقد است.”

انتخابات دهم به صحنه پيرايش و غربال ناخالصي ها، آلودگي ها و  كژانديشي ها تبديل شد. خودمشت مالي در انتخابات دهم علاوه بر درسها و تجارب گرانبهايي كه براي ملت و نخبگان به همراه داشت انقلاب را سه دهه جوان كرد و نيرو و نشاط مضاعفي به انقلاب و نظام اسلامي براي ورود به دهه چهارم آن بخشيد.

صداي عدالت: سپاسگزاري و انتظارات جامعه وکالت

«سپاسگزاري و انتظارات جامعه وکالت» عنوان سرمقاله‌ روزنامه صداي عدالت به قلم دکتر غلامرضا طيرانيان است كه در آن مي‌خوانيد؛ آنانکه مفهوم و اهداف وکالت دادگستري را به شايستگي مي دانند، قطعاً به اهميت استقلال کانونهاي وکالاي دادگستري پي برده و به آن پاي بند ميباشند و ميدانند که سلب استقلال در دفاع از وکيل دادگستري يعني مرگ وکالت و محروميت ملت ايران از حق آزادي دفاع در برابر مراجع قضائي که پس از تصويب لايحه ي اصلاحي استقلال کانونهاي وکلاي دادگستري اين خطر احساس شد.جامعه وکالت زنده است و آن کس که از موهبت حيات برخوردار است،از حيات خود نمي گذرد.وکلاي دادگستري نيز براي حفظ موجوديت وکالت در برابر کساني که قصد انهدام آن را دارند تا پاي جان مي ايستند و نيز تلاش ميکنند وارد معرکه ي سياسي نشده و از محدوده ي توقعات صنفي خود خارج نشوند و با طرح اقدامات و نيات بدخواهان،سوءنيت عواملي را آشکار کنند که تصميم داشتند در موقعيت حساس کنوني کشور،وکلاي دادگستري را به صحنه ي سياسي بياورند و از اين طريق بر جامعه ي وکالت دادگستري ايران مستولي شوند.خوشبختانه قوه ي قضائيه خود نيات سوءايشان را به موقع خنثي نمود.هنوز هم کم نيستند رجال هوشمندي که با درک حساسيتها در انديشه ي برقراري آرامش در جامعه عموماً و در فضاي جامعه ي وکالت ميباشند.

بايد سپاسگزاري کرد از کليه وکلاي دادگستري و نويسندگان شجاع و دلسوز که با احساس مسئوليت و خطرپذيري و انتشار مقالات افشاگرانه در جرايد، حساسيت و شرايط جامعه را آگاهانه ترسيم نمودند تا آنجاکه قوه قضائيه به حق مصلحت کشور را در توقف اجراي آيين نامه مزبور تشخيص داد و با انتشار خبر آن در جرايد و صداوسيماي جمهوري اسلام ايران آرامش را اگرچه موقت و به مدت شش ماه به کانونهاي وکلاي دادگستري اعاده نمود.سپاسگزاري عميق و قدرشناسانه داريم از جناب آقاي دکتر عليرضا جمشيدي،معاونت محترم حقوقي و توسعه ي قضائي قوه ي قضائيه که موقع شناسي فوق العاده ي خود برترين خدمت را به قوه ي قضائيه و جامعه ي وکالت دادگستري ارائه فرمودند.

وکالت دادگستري نيز داراي تاريخ و تاريخچه است و ثبت مي کند نام انسانهاي والائي را که معني حق و حق گذاري در ارتباط با وکالت دادگستري را به شايستگي مي شناسند و به موقع در برابر بي قانوني مي ايستند، همانگونه که ثبت کرده است نام کساني را که در بدخواهي در مقابل وکالت دادگستري در انديشه افکار انتقامجويانه ي خود هستند و کساني را که به موازات کانونهاي وکلاي دادگستري،تاسيس ديگري ايجاد نمودند.ونيز وظيفه داريم مراتب سپاس خود را خدمت آيت ا.. شاهرودي رياست محترم قضاييه اعلام نماييم که درخواست آقاي دکتر جمشيدي را پذيرفتند.

همچنين سپاسگزاري مي کنيم از هيئت مديره ي کانون وکلاي دادگستري که با وجود انواع محظورات و موانع در حد توان خود بيانيه اي صادر کردند و ملاقاتهايي را با برخي مقامات انجام دادند تا آنکه تلاشها دست به دست هم داد و آرامش نسبي به فضاي وکالت دادگستري ايران بازگشت،ضمن تکرار سپاسگزاري از همه ي عوامل موثر در اين آرامش،خصوصاً فعالان و صاحبان قلم و جرايدي که مقالات وکلاي دادگستري را منتشر کردند،جامعه وکالت همچنان در مقابل قانون شکني ها در مواضع به حق خود ايستاده و تمام انتظاراتي را که بيان مي شود قابل دسترس مي داند.

1. وکلاي دادگستري انتظار داشتند حال که به اجماع عمومي مغايرت آيين نامه لايحه استقلال کانون وکلاي دادگستري ثابت است،دستور ابطال آن صادر مي شد نه توفق اجراي آن به مدت شش ماه 2.آيين نامه ي مزبور آخرين و مهلک ترين ضربه به پيکر وکالت دادگستري بود.در گذشته نيز ضربات فراواني استقلال جامعه وکالت و آزادي دفاع را تهديد و تحديد کرده است که مهم ترين آن تاسيس مرکز مشاوره اي بود براي ارائه وکلاي قوه ي قضائيه،جامعه وکالت انتظار دارد اين مرکز که بر اساس ماده 187 منسوخ قانون توسعه ي پنج ساله به فعاليت خود ادامه مي دهد،منحل گردد و اعلام شود با وجود حذف بودجه براي ادامه ي فعاليت اين مرکز هزينه ي آن از چه محلي تامين شده،از منابع ملي و يا با اخذ وجوهي از متقاضيان که در هر حال قانوني نيست و مسئوليت آور است 3. قانون کيفيت اخذ پروانه وکالت در مورد احراز صلاحيت اعضاي هيت مديره هاي کانون توسط قوه ي قضائيه که سبب محظور براي هيئت مديره هاست نسخ شود تا مقتدرانه از حقوق وکلاي دادگستري دفاع نمايند.

وکلاي دادگستري براساس سوگند خود به دو حرکت مباهات مي کنند.اول، تبعيت از قانون است در عمل،اگر چه قانون عادلانه و مطابق با موازين حق نباشد دوم،در عين تبعيت از قانون به خود حق مي دهند با انتقاد و ايستادگي و درخواست بدون وقفه از قواي کشور نسخ قوانيني را تقاضا کنند که خلاف مصلحت جامعه و نظام است و هيچگاه از پاي نمي ايستند و از هيئت مديره کانونهاي وکلاي دادگستري که مسئوليت حفظ استقلال جامعه وکالت رابه عهده گرفته اند،و به همين منظور از طرف وکلاي دادگستري انتخاب شده اند،انتظار دارند بيش از بيش به فعاليت همکاران خود در جهت پاي بندي به اصول عدالت و تقويت وکالت ياري کنند
بايد همگان دلسوزي و مشارکت خود را در اين مسئوليت خطير حفظ کنيم، کانون وکلاي دادگستري بايد براي اطلاع رساني به مردم ايران و برقراري ارتباط با جامعه،روزنامه يا لااقل هفته نامه منتشر نمايد،بارها به اين مهم در جلسات و اجتماعات اشاره و اصرار شد،ولي مورد اعتناي کانون وکلاء قرار نگرفت.

دنياي اقتصاد: خصوصي‌سازي‌هاي جديد و تجربه گذشته

«خصوصي‌سازي‌هاي جديد و تجربه گذشته» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛
در نهايت پس از كش‌وقوس‌ فراوان ميان شركت بورس و سازمان خصوصي‌سازي، روز گذشته سهام شركت حفاري شمال به عنوان اولين و تنها شركت بالادستي صنعت نفت بر تابلوي بورس تهران قرار گرفت. يكي از موارد مورد تاكيد بورس پيش از عرضه «حفاري»، اصرار مديران اجرايي بازار سرمايه به ورود شركت پيش از برگزاري مجمع سالانه بود. به بيان ديگر به دليل اينكه شركت‌هاي بورسي ملزم به برگزاري مجمع سالانه خود حداكثر 4 ماه پس از پايان سال مالي هستند، اصرار به عرضه سهام «حفاري» از سوي شركت بورس در روزهاي پاياني تير ماه، در عمل فرصت برگزاري مجمع در مهلت قانوني را از شركت سلب مي‌كرد. اما در نهايت مديران بورس با هدف تعبيه سياست انگيزشي براي خريداران «حفاري» (هر چند به گفته مديران «حفاري» پيشنهاد هيات مديره براي تقسيم سود در مجمع آتي، 10ريال براي هر سهم، معادل 7/0درصد قيمت عرضه اوليه است) به بهاي اعلام تنفس و تعويق مجمع سالانه، اقدام به عرضه سهام شركت كردند.

به هر روي فارغ از اين موارد، نكته قابل توجه درخصوص عرضه اوليه «حفاري» به خريداري سهام شركت ظرف كمتر از يك دقيقه باز مي‌گردد.

اما در بررسي علل استقبال فعالان بورس از حفاري شمال، مهم‌ترين عامل به عرضه اوليه بودن اين شركت باز مي‌گردد. به لحاظ رواني و تاريخي، فعالان بازار، عرضه‌هاي اوليه را فرصت مناسبي براي كسب سود (به ويژه در كوتاه مدت) ارزيابي مي‌كنند و در نتيجه با خريد سهام شركت‌ها در عرضه اوليه، در پي كسب بازدهي هر چند اندك هستند. اما بررسي پيشينه عرضه سهام از سوي سازمان خصوصي‌سازي طي 5/2سال گذشته نشان مي‌دهد كه تنها عرضه سهام شركت‌هاي توليدكننده مواد خام و به نوعي مرتبط با قيمت‌هاي جهاني (به دليل رشد قيمت‌هاي جهاني پس از عرضه شركت‌ها) منتج به كسب سود براي سرمايه‌گذاران شده است و ساير شركت‌ها در عمل سود چنداني براي خريداران اوليه به ارمغان نياورده اند.

در كنار دليل فوق‌الذكر، به نظر مي‌رسد اصلي‌ترين عامل در استقبال از «حفاري» به جديد بودن صنعت اين شركت و در نتيجه ناشناخته بودن آن باز مي‌گردد. تجربه عرضه‌هاي قبلي سازمان خصوصي‌سازي نشان مي‌دهد شركت‌ها و صنايعي كه براي اولين بار در بورس تهران عرضه شده‌اند، به دليل ناشناخته بودن و ضعف تحليل‌گري فعالان بازار با رفتارهاي هيجاني و قيمت‌هاي بالا در بورس عرضه شده‌اند كه نمونه اين گونه شركت‌ها و صنايع، مخابرات ايران است. اين در حالي است كه سازمان و شركت بورس، پيش از عرضه حفاري، كليه اطلاعات از جمله پيش‌بيني سود شركت براي چهار سال آينده را ارائه كرده‌اند. همچنين از ديگر دلايل هجوم خريداران براي «حفاري»، مي‌توان به محدود بودن حجم عرضه اوليه و عرضه‌هاي آتي اشاره كرد كه باعث شده فعالان بازار با استدلال وجود خريدار بالقوه و نبود فروشنده بالقوه در طرف مقابل، اقدام به خريد سهام «حفاري» كنند. فارغ از اينكه خريداران عرضه اوليه به فاصله زماني كوتاه (در صورت تحليل ارزنده نبودن قيمت سهام) حتي حاضر به فروش سهام خريداري شده در روز نخست به قيمتي پايين‌تر از قيمت خريداري شده و حتي تقبل زيان هستند. لازم به ذكر است كه قيمت عرضه شده «حفاري» از سوي سازمان خصوصي‌سازي به دليل هيجان و رقابت كارگزاران براي خريد، مي‌توانست بيش از قيمت كشف شده رقم بخورد كه سازمان خصوصي‌سازي در حركتي درست، اقدام به عرضه سهام حفاري و جلوگيري از رشد جهشي قيمت سهم كرد.

در مجموع به نظر مي‌رسد ارزش‌گذاري سهام حفاري از سوي فعالان بورس با كمترين تكيه بر اصول مالي و اقتصادي انجام شده است و بيشتر بر مبناي ساير عوامل از جمله درصد پايين سهام عرضه شده، پايين بودن ارزش سهام فروخته شده و احتمال حضور خريداران بالقوه حقوقي صورت گرفته است. در اين ميان مناسب بود خريداران با احتساب درصد پايين سود تقسيمي در مجامع امسال و سال‌هاي آتي (كه به واسطه نياز شركت به نقدينگي و عدم تخصيص حفاري به سهام عدالت نيز توجيه‌پذير است) اقدام به ارزش‌گذاري سهام شركت مي‌كردند. هر چند تجربه عرضه‌هاي گذشته شركت‌هاي دولتي، به خصوص شركت‌هاي فعال در صنعت پيمانكاري از جمله مپنا كه از يك سو شركت‌هاي با نرخ رشد بالاي سودآوري هستند و از سوي ديگر سود تقسيمي پايين دارند، نشان داده است كه بازار سهام ايران در تحليل اين گونه شركت‌ها هنوز تبحر چنداني ندارد.

به هر حال كليه ذي‌نفعان در عرضه‌هاي اوليه دولتي از جمله سازمان و شركت بورس، سازمان خصوصي‌سازي، فعالان بازار و شركت در شرف عرضه، مي‌توانند با ارتقاي كيفيت فعاليت خود از يك سو و استفاده از تجربه‌هاي گذشته از سوي ديگر، زمينه عرضه موفق شركت‌هاي دولتي را فراهم سازند.

سرمايه:درآمد نفتي بيشتر، سرمايه گذاري توليدي کمتر

«درآمد نفتي بيشتر، سرمايه گذاري توليدي کمتر»عنوان سرمقاله ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم دکتر عبدالحسين ساسان است كه در آن مي‌خوانيد؛نگاهي به آمارها و ميزان درآمد حاصل از فروش نفت نشان مي دهد درآمد حاصل از فروش نفت در چهار سال پاياني برنامه چهارم نسبت به چهار سال پاياني برنامه سوم چيزي حدود 125 درصد رشد داشته اما در همين مدت مقايسه آمار توليد نشان مي دهد توليد ناخالص داخلي تنها 25 درصد رشد کرده است که در اين زمينه نکاتي را بايد يادآور شد. اولين نکته اينکه ظرفيت سازي در بخش توليد نداشته ايم يا اينکه فضاي اقتصاد براي بهره وري بيشتر فراهم نبوده است. بين درآمد حاصل از فروش نفت و توليد ناخالص داخلي رابطه اي مستقيم وجود دارد. البته نوع اين رابطه از نوع ارتباط بلندمدت است و بررسي اين رابطه در يک مقطع کوتاه امکان پذير نيست.

تحقيقات نشان داده بين رشد درآمد نفت و رشد توليد ناخالص داخلي رابطه مستقيم، مثبت و معنادار وجود دارد يعني با افزايش درآمد نفت توليد ناخالص داخلي نيز بايد افزايش يابد البته اين افزايش به ميزان زيادي بستگي به سياست هاي پولي و مالي و فضاي اقتصادي دولت دارد به طوري که اگر دولت ها نتوانند منابع حاصل از فروش نفت را به درستي مديريت کنند رابطه مستقيم درآمد نفت و توليد مختل خواهد شد. البته سياستگذاري هاي ديگر دولت نيز در افزايش توليد ناخالص بسيار موثر است.

يکي از بخش هايي که اثر مستقيم در افزايش توليد ناخالص داخلي دارد، سرمايه گذاري هاي عمراني است. اين نوع سرمايه گذاري ها در افزايش توليد ناخالص داخلي بسيار موثر است. اما تاثير سرمايه گذاري در بخش هايي مانند بخش هاي نظامي و پرداخت هاي انتقالي (کمک به محرومان و تا اندازه اي پرداخت يارانه ها) بر توليد کم و در حد صفر است يعني سرمايه گذاري در اين بخش ها تاثيري در افزايش توليد ناخالص داخلي ندارد.

همچنين سرمايه گذاري در بخش دولتي در صنعت نيز بسيار سودآور است و تاثير زيادي در افزايش توليد ناخالص داخلي دارد. اما در اين بخش يک مشکل مهم وجود دارد و آن اين است که در بلند مدت اين بنگاه ها که با سرمايه نفت توسط دولت تاسيس شده پس از مدتي (بلند مدت) دچار ضعف مديريت خواهند شد.اما در مورد اينکه چرا اين درآمد ها در برنامه چهارم تاثير چنداني در توليد ناخالص داخلي نداشته بايد گفت بيشترين قسمت درآمد نفت صرف تقويت بنيه دفاعي و پرداخت هاي انتقالي به منظور اجراي برنامه هاي عدالت محور شد. البته ظرفيت سازي هاي اقتصادي در اين مدت انجام نشده است.

براي ظرفيت سازي بايد منحني امکانات توليد به سمت بالا شيفت کند و اين در سايه سرمايه گذاري هاي زيربنايي، بالادستي و... انجام مي شود که دولت در اين مدت اين امور را انجام نداد. دولت در شعارهايش نيز به اين موضوعات اشاره اي نداشت بنابراين تمام درآمد ها صرف برنامه هاي عدالت محور دفاعي شده و ظرفيت سازي اقتصادي پاسخي در خور و مناسب براي رشد توليد ناخالص داخلي نداشته است و از فرصت درآمد نفت در چهار سال گذشته به اندازه کافي براي ظرفيت سازي در توليد بهره نبرده ايم.
 
مردم سالاري: نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي

«نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن مي خوانيد؛ به اعتقاد برخي کارشناسان، مردم ايران به دليل دخالت هاي تاريخي روسيه تزاري در اين کشور از جمله تحميل جنگ فراگير بين دو کشور و جدا شدن چندين شهر قفقاز از ايران، ديدگاه مثبتي به سياست هاي روسيه در ايران ندارند. ماجراي رفتار الکساندر گريبايدوف، وزير مختار روسيه در دربار فتحعلي شاه که به عهدنامه ترکمن چاي منجر شد و چپاول نسخ خطي کتابخانه شيخ صفي الدين اردبيلي در اردبيل که اينک در موزه سنت پيترزبورگ نگهداري مي شود، از جمله خاطرات تلخ تاريخي از سياست هاي روسيه در ايران است. پس از تحميل قرارداد ترکمنچاي به ايران، الکساندر گريبايدوف، وزير مختار روسيه در دربار فتحعلي شاه به همراه اعضاي سفارت اين کشور در تهران، به دست مردم خشمگين کشته شد.

روابط ايران و روسيه از ديرباز روابطي خونين و منفعت طلبانه براي کرملين بوده است ; تزارهاي روسيه توسعه طلبي خود را در آغاز قرن نوزدهم در سرزمين هاي متعلق به ايران با خون ريزي و کشتار سربازان ايراني در حالي شروع کردند که با گذشت چندين دهه از اصلاحات پتر کبير، داراي کشوري ثروتمند با ارتشي مدرن و مجهز بودند. اما در ديگر سوي، ايران در اوايل قرن نوزدهم از مشکلات و گرفتاريهايي مانند ناکارآمدي رهبران سياسي، ضعف بنيه مالي و انساني به دنبال چندين دهه کشمکش داخلي و خارجي، عقب ماندگي و انحطاط قشون قبيله اي ايران و توجه يکباره قدرت هاي بزرگ اروپايي به آن و تعقيب منافع استعماري، رنج مي برد. با اين وضعيت طبيعي بود که روسيه تزاري براي تحميل معاهدات يکجانبه خود بر قاجارها و تحقق بخشيدن به توسعه طلبي هاي ارضي و سياسي خود، با مشکل چنداني روبه رو نخواهد شد.

روس ها با تحميل معاهدات گلستان و ترکمانچاي در اوايل قرن نوزدهم، زمينه نفوذ و سلطه همه جانبه خود را بر ايران فراهم نمودند. با استفاده از اين شرايط بود که در نيمه دوم قرن نوزدهم معاهده آخال را بر ايران تحميل نموده و آخرين مرحله از توسعه طلبي ارضي خود را به اجرا گذاشتند. اما بعد از معاهده مزبور، روسيه تزاري مرحله ديگري از توسعه طلبي خود را در ايران شروع کرد وآن کسب امتيازات اقتصادي- سياسي بود. رجال و پادشاهان قاجار با اخذ مبالغ ناچيزي منابع اقتصادي کشور را به روس ها سپردند و در نتيجه از اواخر قرن نوزدهم به بعد، روسها کنترل بيش از نيمي از اقتصاد ايران را در ابعاد مختلف آن به انحصار خود در آوردند. البته هدف اصلي روسها از اين امتيازات اقتصادي نيز، مقاصد سياسي بود که تا حد چشم گيري در آن توفيق يافتند و به ميزان زيادي هيات حاکمه ايران را تحت سلطه خود در آوردند.

بعد از روي کار آمدن اتحادجماهير شوروي مقامات مسکو از سياست پيشين خود برائت جستند;  انعقاد عهدنامه  مودت  ايران  و اتحاد جماهير شوروي  در 26 فوريه  1921 م  / 18 اسفند 1299 ش  در ظاهرسرآغازي  براي  يک  دوره طولاني  روابط  سياسي  - اقتصادي  بين  دو کشور و مبنايي  براي  تمام  عهد و پيمان هاي  بعدي  بوده  است.  اين  عهدنامه  تمام  سياست هاي  استعماري  و ظالمانه  دوران  تزاري  را محکوم  نموده  و تمام  امتيازاتي  را که  به  زور نيروي  نظامي  و يا ديپلماسي  از ايران  گرفته  شده  لغو کرد. اين معاهده  تمام  تاسيساتي  را که  توسط  روسيه  تزاري  در ايران  ايجاد شده  بود و در دست  آنها بود، در اختيار ايران  قرار مي داد وتمام  قروض  ايران  به  روسيه  تزاري  بخشيده  شد. فصول  يکم، دوم، سوم، هشتم، نهم  و يازدهم  اين  عهدنامه  گوياي  اين  رويه  جديد بود. بدين  ترتيب  ايران  از تمام  مضايقي  که  روسيه  تزاري  برايش  به  وجود آورده  بود نفس  راحتي  کشيد. با وجود اين  محسنات  و منافع  براي  ايران  و تحول  در سياست  خارجي  روسيه، برخي  فصول  آن  نشانگر تداوم  رويه  سابق  و در جهت  منافع  اتحاد جماهير شوروي  و به  ضرر ايران  بود.

دولت  شوروي  حق  تبعيض آميز و حقارت آميز کاپيتولاسيون  را که  بر اساس  معاهده  ظالمانه  ترکمانچاي  برقرار شده  بود باطل  کرد; ابطالي که البته هرگز به آن عمل نشد.  فصول  پنجم  و ششم  عهدنامه  بهانه هاي  لازم  را براي  اشغال  نظامي  ايران  فراهم  مي آورد;  هنگامي  که  اين  عهدنامه  براي  تصويب  به  مجلس  شوراي  ملي  برده  شد فصولي  مورد اعتراض  وکلايي  چون  تيمور تاش، ملک  الشعراي  بهار و تقي زاده  قرار گرفت.

با نگاهي  به  سوابق  روسها در بهره برداري  از منابع  اقتصادي  ايران  و اخذ امتيازات  اقتصادي  به  طور مداوم  و مستمر حضور پررنگ  روسها را در شيلات  خزري  ايران  مي بينيم. علي  رغم  آنکه  با جنگ  جهاني  اول  و انقلاب  1917 روسيه  دست  خانواده  ليانازوف  از شيلات  ايران  کوتاه  شد و با وجود اعلام  مکرر روسيه  انقلابي  مبني  بر لغو تمام  امتيازات  قبلي  اتباع  و دولت  روسيه  در ايران  که  هم  طي  بيانيه ها و نامه ها اعلام  شد و در متن  همين  قرارداد نيز آمده  است، بر اساس  فصل  چهاردهم  عهدنامه  مودت  ايران  مجبور بود که  درمورد شيلات  درياي  خزر که  به  طور سنتي  در اختيار مستاجرين  روسي  بود فقط  با اداره  ارزاق  اتحاد جماهير شوروي  قراردادي  امضا کند; نه  آن  که  خود به  بهره برداري  مستقل  بپردازد يا به  اتباع  کشور ثالثي  اجازه  دهد.

با توجه  به  فصول  عهدنامه  مودت  و نکات  مثبت  و منفي  آن  براي  ايران  اين  نکته  مهم  آشکار مي گردد که  دولت  انقلابي  روسيه  شوروي  در اين  عهدنامه  از يک  طرف  با محکوم  کردن آشکار سياست هاي  استعماري  روسيه  تزاري  اهداف  تبليغاتي  داشته  است  که  البته  علي الظاهر نشانگر تحول  در سياستها و در جهت  منافع  ايران  بود و از طرف  ديگر با گنجاندن  مفاد مورد نظر خود منافع  سياسي، اقتصادي  و نظامي  روسيه شوروي  را نيز در آينده  تامين  کرد که  نوعي  تداوم  سياستهاي  ظالمانه  و مداخله  گرايانه  تزاري  را تداعي  مي کرد که  تحولات  بعدي  در مناسبات  دوکشور به  اثبات  رسيد. اين  عهدنامه  با تمام  نقاط  قوت  و ضعف  در تاريخ  11 دسامبر 1921 م / 20 آذر 1300 ش  به  تصويب  مجلس  شوراي  ملي  ايران  رسيده  و به  اجرا گذاشته  شد و مبنايي  براي  تمام  عهدنامه ها و قراردادهاي  بعدي  گرديد.

مدتهاست که روسيه به خيال خام خود، ايران را وسيله اي براي فشار بر روي غرب قلمداد مي کند.
آنها در اين تصور باطل دست و پا مي زنند که مي توانند از کشور ما به سود مطامع خود استفاده کنند. اما مردم اثبات کرده اند که اين خيال باطلي است.

هفته گذشته براي اولين بار پس از فروپاشي اتحادجماهير شوروي شاهد شعارهايي عليه روسيه  در جريان نمازجمعه بوديم.
البته وزارت خارجه روسيه ديروز ادعا کرده که افکار عمومي در ايران ديدگاه مثبتي به روابط ايران و روسيه دارد و شعار دهندگان ضد روسي تعداد انگشت شماري در اين کشور هستند!

اما گويا روس ها فراموش کرده اند که کينه ايرانيان از همسايه شمالي خود مربوط به امروز و ديروز نيست ; نفرتي است به قدمت تاريخ معاصر ايران و گويا آنها فراموش کرده اند که يکي از شعارهاي اصلي انقلا ب اسلا مي به رهبري امام خميني (ره)، «نه شرقي،  نه غربي، جمهوري اسلا مي» بود.
 
قدس: رفراندوم؛ هنجارشکني قانون

«رفراندوم ؛ هنجارشکني قانون» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي‌خوانيد؛ بيانيه مجمع روحانيون مبارز و سخنان خاتمي در مورد برگزاري رفراندوم در خصوص انتخابات، از طرفي موجب تعجب محافل سياسي داخل کشور شد و از سوي ديگر خوشحالي اپوزيسيون و ضدانقلابهاي خارج نشين را فراهم کرد. اين بيانيه تصريح مي نمايد که همه پرسي «نه توسط نهادها و مراکزي که انتخابات را به اين گونه سرنوشتي دچار کردند، بلکه زير نظر نهاد و مرجعي بي طرف و مورد اعتماد مردم برگزار شود».

اکنون در اين برهه حساس، با عنايت به سخنان مقام معظم رهبري و نياز کشور به آرامش و محور قرار گرفتن قانون و با توجه به اعلام صحت انتخابات از سوي شوراي نگهبان، ارائه نظرها و پيشنهادهاي مغاير قانون که صرفاً بيگانگان و دشمنان از آن بهره سؤ مي برند، نمي تواند با روح قانونگرايي و حرمت نهادن به قانون همخواني داشته باشد.

ارائه پيشنهاد مذکور اين موضوع را ثابت مي کند که برخي جريانها اعتقاد و التزامي به قانون ندارند و در گذشته نيز اگر شعار قانون مطرح مي کردند، به منزله استفاده ابزاري از آن بوده است.

همه پرسي در قانون به نحوي تصريح گرديده که هيچ گونه شائبه اي را براي افراد و جريانهاي سياسي باقي نگذاشته است. در اين زمينه، اصل 59 قانون اساسي اشعار مي دارد که: «در مسايل بسيار مهم اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه پرسي و مراجعه مستقيم به آراي مردم صورت گيرد. درخواست مراجعه به آراي عمومي بايد به تصويب دوسوم مجموع نمايندگان مجلس برسد.»

از سوي ديگر، اصل 99 قانون اساسي نظارت بر همه پرسي را نيز همچون ساير انتخابات جزء وظايف شوراي نگهبان مي داند. ضمن اينکه بر اساس اصل 113 اين قانون، اجراي انتخابات نيز بر عهده دولت است و اين درحالي است که پيشنهاد دهندگان در کنار تأکيد بر اجراي نص قانون اساسي، نظارت و اجراي آن را از سوي مرجع ديگري درخواست کرده اند که آشکارا نوعي نقض غرض به شمار مي رود، ضمن آنکه اصل 110 اين قانون يکي از اختيارات رهبري را فرمان همه پرسي معرفي مي نمايد. در واقع، رهبر با صدور فرمان همه پرسي، امکان انجام همه پرسي مصوب مجلس را ميسر مي سازد.

مقام معظم رهبري در ديدار با مسؤولان نظام به مناسبت عيد مبعث فرمودند:
«اهداف بلند ملت ايران و سعادت دنيا و آخرت جامعه، در سايه آرامش و امنيت محقق خواهد شد.» ايشان برهم زدن امنيت را بزرگترين گناه دانستند و خطاب به نخبگان خاطر نشان کردند: «نخبگان هوشيار باشند، زيرا هرگونه حرف، تحليل و اقدام آنان که موجب بر هم خوردن امنيت جامعه شود، حرکت در خلاف مسير ملت ايران است.»

بدين ترتيب، ترسيم راهکار رفراندوم بدعتي است که در پي عدم تحقق ابطال انتخابات از طريق بازتوليد مفاهيم جديد با همان بار معنايي گذشته از سوي جرياني خاص در دست پيگيري مي باشد.

اين گروه ها نبايد غفلت نمايند که اين گونه طرحها و ترفندها از سوي بيگانگان و دشمنان نظام نيز ارائه گرديده است، بنابراين نبايد به گونه اي سخن بگويند که در اذهان عمومي تکرار مواضع دشمنان تداعي گردد.

گفتني است، «مايکل لدين» عضو برجسته مؤسسه «امريکن اينترپرايز» و دستيار ويژه «دونالد رامسفلد» وزير دفاع اسبق آمريکا و «ديک چني» معاون جرج بوش، از «رفراندوم درباره مشروعيت جمهوري اسلامي ايران» به عنوان يکي از راهکارهاي مؤثر براي مقابله با اقتدار ايران اسلامي ياد کرده بود.

در واقع، بيگانگان با طرح موضوع مذکور در تلاش هستند مناقشات انتخاباتي بين جريانهاي داخلي خاتمه پيدا نکند و با پيشنهادهاي گوناگون، انتقادهاي يک جريان را به يک گفتمان تبديل نمايند تا از اين رهگذر عليه منافع ملي و امنيت ملي بهره برداري کنند، به گونه اي که «مايکل لدين» معتقد است؛ پيشنهاد رفراندوم از يک سو و حمايت رسانه اي غرب از سوي ديگر، مي تواند مخالفان جمهوري اسلامي ايران را اميدوار کرده و در صحنه نگاه دارد!

بر کسي پوشيده نيست، همواره در برگزاري هر انتخاباتي انتقادها و اعتراضهايي شکل مي گيرد و شوراي نگهبان با تمهيدهاي قانوني خويش مسايل موجود را مرتفع مي نمايد. ولي اکنون مداخله گران در صددند با ترغيب برخي افراد و گروه ها، اعتراضهاي آنها را از مقطع انتخابات به رويارويي دمکراتيک به نظام تبديل نمايند. اين در حالي است که رسانه هاي منطقه با تأييد انتخابات ايران، آن را به عنوان نمونه قابل قبولي از قاعده دموکراسي ترسيم مي کنند، به نحوي که روزنامه «الراي» کويتي مردم سالاري ايران را بهترين مدل دموکراسي معرفي مي نمايد.

بدين ترتيب، نخبگان و جريانهاي سياسي نبايد با برخي تعابير و مفاهيم مغاير با ساختارها و هنجارهاي قانوني، دشمنان را در دستيابي به اهدافشان اميدوار کنند. به سخن ديگر ضرورت دارد شخصيتهاي ارزشمند کشور با ترجيح منافع ملي بر مطالبات حزبي و گروهي، هر گونه فرصت ارتزاق سياسي و رسانه اي را از بنگاه هاي خبري بيگانه سلب نمايند.

واکنش رسانه هاي فرامنطقه اي که همواره در پي موقعيت يابي و فرصت سازي براي ايجاد يک هجمه رواني عليه جمهوري اسلامي ايران مي باشند، در اين روزها فراواني قابل اعتنايي يافته است، به نوعي که روزنامه «الشرق الاوسط» چاپ لندن نيز در تحليل روز خود با اشاره به پيشنهاد محمد خاتمي مبني بر انجام رفراندوم براي قبول يا رد دولت جديد احمدي نژاد؛ نوشته است: «چانه زني ها و فشارها اين روزها در ايران ادبيات ديگري به خود گرفته و از پس پرده به بيرون افتاده است. اين نشان مي دهد که صف بندي جريانهاي سياسي در ايران در سطح صفوف بالايي نظام آن هم به طور علني در جريان است.»

شايسته است، افراد با در نظر گرفتن جايگاه و شأن سياسي خويش، با محور قرار دادن ولايت فقيه و پيروي عملي از ايشان، موضوعات ياد شده را در چارچوب قانون که براي آن مکانيسم لازم طراحي گرديده است، تعقيب نمايند تا دشمنان را از گفتمان سازي براي مقابله نرم با جمهوري اسلامي مأيوس نمايند. همان گونه که حضرت آية ا... خامنه اي در سخنان اخيرشان تأکيد کردند: «نخبگان مراقب باشند، زيرا در امتحان عظيمي قرار گرفته اند و موفق نشدن در اين امتحان، تنها مردود شدن نيست، بلکه موجب سقوط آنان خواهد شد.»
 
آفرينش:تهديد نظامي رژيم صهيونيستي:واقعيت يا توهم

«تهديد نظامي رژيم صهيونيستي:واقعيت يا توهم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم دکترمحمد مهدي مظاهري است كه در آن مي‌خوانيد؛ عبور زيردريايي اتمي رژيم صهيونيستي ازکانال سوئزو ورود آن به درياي خليج فارس و تداوم جنگ تبليغاتي اين رژيم همراه بامانور قدرت براي حمله به تاسيسات اتمي ايران از يک سو و اظهارات متناقض برخي ازمقامات کاخ سفيد در دفاع از سياست هاي جنگ طلبانه ازسوي ديگر، با واکنش جدي مقامات ايراني روبروگشته است. بطوريکه اعلام شد هرگونه اقدام نظامي عليه ايران براي پاسخ قاطع و کوبنده مواجه خواهد شد.

سران اين رژيم در دهه هاي اخير تحت لواي متوقف سازي فعاليت هاي صلح آميز هسته اي وحفظ امنيت وبرتري نظامي خود در منطقه از ترفندهاي مختلفي بهره جسته اند. البته دستيابي ايران به چرخه کامل سوخت هسته اي وعدم اطمينان به حفظ آپار تايد هسته اي توجيه مناسبي را براي بهره گيري از همه اهرم هاي موجود در عرصه جهاني و منطقه اي براي ضربه زدن به منافع ايران فراهم ساخته است. بي ترديد رژيم صهيونيستي براي حفظ بقا وتضمين امنيت از زمان حيات نامشروع خود در منطقه از ابزار نظامي در موارد متعدد بهره جسته است. جنگ هاي اين رژيم با دول عربي درسال هاي گذشته مويد اين امر مهم است که رژيم صهيونيستي در صورت اطمينان از برتري نظامي و پيروزي برق آسا بردشمن خود هيچ واهمه اي از راه اندازي جنگ در منطقه ندارد.

همچنين سران اين رژيم براي حفظ آپارتايد هسته اي خود در منطقه فعاليت هاي هسته اي کشورهاي ديگر را نيز برنمي تابد، لذا زمانيکه رژيم صدام در آستانه دستيابي  به تسليحات اتمي قرار گرفت، اسرائيل در يک حمله غافلگيرانه درسال 1981 نيروگاه اتمي اين کشور به نام ( تموز) را بمباران کرد، بنابراين درماهيت جنگ طلب اين رژيم جاي هيچ شک و شبهه اي نيست. با اين وجود، وازديگرسو توانمندي هاي نظامي ايران و توان پاسخ گسترده تلافي جويانه با توجه به مولفه هاي قدرت منطقه اي آن کشورمان براي سران رژيم صهيونيستي کاملا آشکار است. هرگونه اقدام نسنجيده درمورد ايران مي تواند منافع اين رژيم و حاميان آن را درمعرض خطر واقعي قرار دهد.

از سوي ديگر، برغم ادعاي  برتري نظامي اين رژيم در خاورميانه، شکست در جنگ 33 روز باحزب اله لبنان ونيز پايداري مقاومت مردم فلسطين درمقابل ماشين جنگي اين رژيم نشان داد که دوران قدرت صهيونيست ها بسر رسيده است. از سوي ديگر، گرچه انتخابات داخلي ايران، روابط با غرب را تحت الشعاع  قرارداده است. با اين وجود، آمريکا و اتحاديه اروپا، در مسائل هسته اي همچنان علاقمند به گفتگو و مذاکره با کشورمان هستند. ضمن اينکه نشست اخير G8 درايتاليا بارديگر ثابت نمود حتي درشرايطي که اتحاديه اروپا درموضع مقابل ايران قرار بگيرند روسيه وچين همچنان با درنظرگرفتن منافع منطقه اي خود مانعي در تحقق سياست هاي غرب و گزينه نظامي تل آويو عليه ايران خواهند شد. حتي برغم تنش هاي موجود در مورد روابط اتحاديه اروپا با ايران تلاش گسترده بريتانيا براي بايکوت ديپلماتيک وتجاري تهران به دليل تيرگي روابط في مابين به نظر مي رسد اين اتحاديه تسليم فشارهاي سياسي انگليس ها نشده است.

دردوره هاي گذشته نيز اتحاديه اروپا ثابت کرده است که به عنوان نهاد نيوليبرال به دنبال حل مسائل بين المللي از طريق مذاکره و توسعه ارزش هاي ليبرال است واز واردشدن به مناقشات نظامي پرهيز مي کند. چنانکه اعضاي برجسته اتحاديه اروپا همچنان گزينه ديالوگ وتعامل سازنده با تهران رابراي حل وفصل موجود نسبت به گزينه هاي ديگرترجيح مي دهند. ريشه چنين تمايلاتي را بايد درپتانسيل ايران به جهت جايگاه منطقه اي و بين المللي آن جستجو نمود، نکته آخراين که بي ترديد برغم جنگ رسانه اي رژيم صهيونيستي در مورد حمله به ايران، قدرت بازدارندگي منطقه اي، و عدم تمايل شرکاي اين رژيم براي آغاز جبهه اي جديد در منطقه، درماه هاي آينده شاهد شروع مجدد گفتگوهاي جدي ايران باغرب برسرمسائل هسته اي صلح آميز کشور و مسائل منطقه اي خواهيم بود.  
 
ارسال به دوستان
وبگردی