۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۲:۱۸
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۳۱۷۷۲
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۸ - ۲۹-۱۲-۱۴۰۰
کد ۸۳۱۷۷۲
انتشار: ۱۸:۴۸ - ۲۹-۱۲-۱۴۰۰
گفت‌وگو با دکتر مهری ادریسی دربارۀ آیینی فراموش‌شده

نوروز و حاجی‌فیروز از منظر پیوند با اسطورۀ سیاوش

نوروز و حاجی‌فیروز از منظر پیوند با اسطورۀ سیاوش
انسان، در عصر باستان و حتّی در دورۀ اسلامی، به منظور تشویق نیروهای مولّد طبیعی، مراسم آیینی را در روزهای پایانی سال و آغاز هر سال نو به جا می‌آورد...

   عصر ایران؛ رضا شاه‌ملکی - در آستانۀ تحویل سال 1401 خورشیدی که این بار و برای نخستین بار در زندگی قریب به اتفاق ما هم سال، نو می‌شود و هم سده ‌(نخستین سال قرن جدید هجری خورشید) انتشار گفت‌و‌گویی متفاوت که ما را به اسطوره هایی در سده ها پیش پیوند زند مناسبت دارد.

     گفت‌و‌گویی با خانم دکتر مهری ادریسی عضو هیأت علمی دانشگاه در رشته تاریخ و نویسنده کتاب‌هایی چون‌: «تاریخ سیاسی‌، اجتماعی ایران در دوره افشاریه و زندیه» و نیز «تمدن و فرھنگ صفوی» که با لطف بسیار نتیجه پژوهش‌ها و مقالات ارزش‌مند خویش را در اختیار ما گذاردند. خواندن این گفت و گو برای به دوست‌داران اسطوره‌های کهن ایرانی در آغاز سال نو حاوی آگاهی‌های ارزشمند و بدیعی است که با نگاهی متفاوت و تاریخی مطرح شده است:

                                                              **********************

   سیاوش پسر کاووس، پادشاه ایران، بود. کاووس سیاوش را درکودکی به رستم دستان - جهان پهلوان- سپرد تا او را به سیستانَ برد و بپرورد و آیین آزادگی و جنگ و شکار را بیاموزاند.

   رستم، پس از هفت سال، سیاوش را -که در رزم و بزم سرآمد همه و شاهزاده‌ای خردمند و پهلوانی تمام شده بود- به درگاه کاووس باز‌آورد‌.

   سودابه، همسر کاووس، شیفتۀ سیاوش شد؛ آخر درجهان خوب‌روتر از سیاوش نبود . اما سیاوش عشق شاه‌بانو را نپذیرفت و تمهیدات سودابه برای به چنگ‌آوردن وی بی‌ثمر ماند؛ زیرا سیاوش، علاوه بر مظهر کمال جسم، مظهر پاکی روح نیز بود.

  سودابه، از ترس رسوایی، به شاه‌زاده تهمت زد و کاووس، با آن‌که می‌دانست سیاوش گناهی ندارد، سرانجام به اصرار زن پذیرفت سیاوش، برای اثبات بی‌گناهی خود، بنا به آیین، از آتش بگذرد. زیرا آتش هم پاک‌کننده است و  هم در پاکان نمی‌گیرد.

   سیاوش پذیرفت و در انبوه آتش رفت و بی‌زیان از سوی دیگر درآمد و  به‌همین ترتیب، گناه سودابه مسلم شد. کاووس به ناچار، خواست او را بکشد؛ ولی سیاوش می‌دانست پدر روزی پشیمان خواهد شد، پس خود میانجی شد و از کاووس خواست از خون سودابه بگذرد‌.

  در این میان، افراسیاب، پادشاه توران، به ایران تاخت. سیاوش از پدر خواست او را به جنگ دشمن بفرستد؛ چون به این ترتیب هم از چنگ سودابه و هم از دست پدر رهایی می‌یافت. کاووس پذیرفت. سیاوش، به عنوان سرکردۀ سپاه به همراهی رستم، به میدان رفت؛ جنگید و بلخ را گرفت، تورانیان گریختند، سیاوش از شاه فرمان پیش‌روی به آن سوی جیحون خواست، کاووس او را امر به ماندن کرد تا افراسیاب بیاید.

  افراسیاب در حال گردآوری سپاه، خوابی هول‌ناک دید؛ ترسید، صلح کرد و برای وفای به پیمان، به ارادۀ سیاوش، صد تن از کسان خود را گروگان داد و با سیاوش پیمان بست. اما کاووس هوسی دیگر کرد و به سیاوش پیام فرستاد گروگان‌ها را بفرست تا بکشم و خود به سرزمین توران بتاز و پیمان را بشکن. سیاوش نپذیرفت و چون بازگشت او به ایران محال بود، از افراسیاب راهی خواست تا از توران بگذرد.

  به راه‌نمایی پیران، سپاه‌سالار و وزیر خردمند و خوب‌دل افراسیاب، سیاوش در توران ماند. افراسیاب پدروار سیاوش را دوست می‌داشت. دختر خود - فرنگیس- و سرزمینی را به او داد و در توران، «گنگ‌دژ» و «سیاوش‌گرد» را ساخت. او شهریاری  کام‌روا بود.

  گرسیوز، برادر حسود افراسیاب، که می‌پنداشت با وجود سیاوش دیگر کسی او را به چیزی نمی‌گیرد، با دروغ و بدگویی، افراسیاب و سیاوش را نسبت به هم بدگمان کرد.

  سرانجام، افراسیاب سیاوش را کشت؛ اما با وساطت پیران از کشتن همسر او، فرنگیس، درگذشت. پس از چندی، کیخسرو از فرنگیس زاده شد. پیران، کیخسرو را به شبانان سپرد تا از دربار و پادشاه دور و در امان باشد؛ زیرا افراسیاب می‌ترسید فرزند سیاوش، به خون‌خواهی پدر، او را بکشد.

  خبر کشتن سیاوش که به ایران رسید، رستم، به تلافی، سودابه را کشت و به توران تاخت و چند سال در آن دیار به غارت و کشتن و سوختن پرداخت.

   سپس به زابلستان بازگشت. پس از آن، افراسیاب به ایران تاخت و هفت سال در این کشور خشکی و ویرانی بود؛ تا آنکه گودرز، پهلوان ایرانی، ایزد سروش را به خواب دید که به وی گفت فرزندت گیو را به جست‌و‌جوی کیخسرو به توران بفرست. رهایی کشور از قحط و ستم افراسیاب، تنها با آمدن او بازبسته است.

  گیو هفت سال در پی کیخسرو بود تا او را یافت. آنگاه، همراه با فرنگیس و به یاری اسب و زرهی که سیاوش برای کیخسرو و گیو بر جای نهاده بود ، جنگ‌کنان از توران گریختند و به ایران رسیدند.

  پس کیخسرو نزد کاووس رفت وـ به ترتیبی که در شاهنامه آمده ـ از دست کاووس حکم پادشاهی ایران را دریافت کرد. در دوران پادشاهی او، به کین سیاوش، بزرگ‌ترین جنگ‌های ایران و توران درگرفت.

  جنگ‌های نهایی را او خود هدایت می‌کرد. سرانجام، تورانیان مغلوب و افراسیاب و گرسیوز اسیر و کشته شدند. کیخسرو 60 سال به عدل و داد سلطنت کرد.

                                                     *************************
   *خانم دکتر ادریسی، نخست بفرمایید چه ارتباطی بین نیایش‌ها و آیین های کهن ایرانی یا شرایط اقلیمی فلات ایران است؟

  -وضعیت اقلیمی فلات ایران همواره شرایط خاصی را بر ساکنان آن، به ویژه کشاورزان، تحمیل کرده است. پراکندگی جمعیت و نشانه‌های موجود دربارۀ نحوۀ شکل‌گیری روستاها و شهرها حاکی از کمبود آب، خشکی زمین و عدم امکان سکونت و کشاورزی در بیشتر نقاط فلات ایران است.

   این شرایط در نظر کشاورزان و دهقانان این فلات، در عصر باستان، به منزله جبری سازش‌ناپذیر بوده که به نظر می‌رسید  چاره‌ای جز تسلیم ندارند. از این رو، انسان عصر باستان، جز در ذهن و قلب خویش، راهی برای مبارزه با شرایط تحمیلی و بلایای طبیعی نداشت؛ آنها در آرزوی ایجاد شرایط مطلوب ، راه‌کارهای عملی خویش را، با اهداف دوگانه، در مسیر نیایش‌ها و برگزاری مراسم آیینی یافتند که در طول زمان شکلی مشخص و ثابت به خود گرفت.


  *آیا در دوره اسلامی هم این استمرار و کارکرد را می‌بینیم؟

 - بله. دورۀ اسلامی، حاکی از استمرار اعتقاد به کارکرد و به تأثیر آیین‌ها در زندگی تودۀ مردم است. اگرچه، با تسلط مسلمانان بر ایران و ورود اعتقادات توحیدی آیین‌های کهن تا حد زیادی تحت‌الشعاع قرار گرفتند و رنگ باختند، ولی برخی از آنها، همچون نوروز، به دلیل اصالت دیرینه و نفوذ گسترده، رنگ اسلام به خود گرفتند و ماندگار شدند.

* اسطورۀ سیاوش را نمادی از باورهای خاص فرهنگ کشاورزی جوامع آسیایی دربارۀ خزان و بهار، خشک‍سالی و باران و زندگی گیاه می‌دانند . چه پیوندی در این میان وجود دارد؟

--این اسطوره در دورۀ قبل از ورود آریایی‌ها، ملهم از اساطیر ایزدان نباتی بین‌النهرین، در ایران و درّۀ سند، صورتی منطبق با فرهنگ ایران یافت و به طور متمرکز برای مدت زمان حدود سه هزار سال در آسیای میانه به شیوۀ آیین‌های نمایشی به اجرا درآمده.

قدمت آیین سوگ سیاوش در نوروز نشانگر عمق باور تودۀ مردم و اهمیت این اسطوره نزد ساکنان کشاورز آسیای میانه است. چند نقاشی موجود دربارۀ نحوۀ اجرای آیین سیاوشان حاکی از وجود عناصر اصلی و مهم چون زنان و موسیقی، حضور خدایان با هاله‌ای دور سر به نشانه تقدّس و آسمانی بودن این آیین است. اگرچه پس از ایام مراسم آیینی سوگ سیاوش، جشن آن نیز با اولین روز سال نو ومنطبق با فصل بهار، آن هم به کمال برگزار می‌شد، ولی در کل عموماً اطلاعات نسبتاً کمتری دربارۀ جشن سیاوش یا جشن رویش گیاه موجود است.

  * دربارۀ اسطورۀ سیاوش توضیحات بیشتری ارایه می فرمایید؟

--اسطورۀ حماسی سیاوش بر دو اصل خیر و شرّ، نیکی و بدی، روشنایی و تاریکی مبتنی است. این دوگانگی در زندگی و افکار انسان کشاورز عصر باستان، به ترتیب، به صورت سرسبزی و خشک‌سالی، آبادانی و ویرانی، بهار و زمستان جلوه‌گر شده است.

   بر همین مبناست که در متون دینی قدیم هندوایرانی، آیین‌های مختلف مذهبیِ مربوط به رفع خشک‌سالی و بی‌آبی و  بزرگ‌داشت خدایان باروری، گیاه و آب به چشم می‌خورد.

  در همۀ آنها بدی و شر و تاریکی در قالب مرگ، خشک‌سالی و دنیای تاریک زیر زمین در خدمت اهریمن و دستیاران او معرفی شده‌اند. در مقابل، خیر، نیکی و روشنایی به صورت شکوفایی زندگی، بهار و زنده شدن طبیعت و سرسبزی در اختیار موجودات نیک، فروهرها، خدایان و ایزدان قرار دارند و آنها هستند که این نعمات را به انسان‌ها ارزانی می‌دارند.

  این باورها، به ویژه برای کشاورزان ساکن نجد ایران، خواه ساکنان بومی و خواه آریایی‌های اسکان یافته و کشاورز، با انجام آداب خاص سوگ‌واری سیاوش برای دعوت و تشویق نیروهای زایای طبیعت به زاد و ولد همراه شد.

  بدین ترتیب، اسطورۀ سیاوش همان اسطورۀِ کشت، نماد مرگ و رستاخیز و تابع الگوی خزان و بهار است و آیین سیاوشان نیز حکایت از مرگ و زندگی، پژمردن و تجدید حیات دارد.

   مرگ سیاوش خزان کامل و تولد کیخسرو، پس از مرگ سیاوش، بهار است. همچنین، رفتن سیاوش به درون آتش نشانه خزان و بیرون آمدن وی نماد رویش دوباره در بهار است.

   شاهنامه نیز شکل حماسی اسطورۀ سیاوش را به صورت مبارزۀ دیو خشکی و فرشته باران معرفی می کند که سرانجام فرشتۀ باران به پیروزی دست می‌یابد.

  *قدیم‌ترین اشارات به سوگ سیاوش را تا کجا می‌توان یافت؟

  -کهن‌ترین اثر موجود دربارۀ نحوۀ برگزاری آیین سوگ سیاوش در ایران ، سنگ‌نگاره‌ای است مربوط به دورۀ نوسنگی (هزارۀ سوم قبل از میلاد) که در حوالی سمرقند به دست آمده و در آن آیین مذکور به روشنی ملاحظه می شود. سفال‌های مکشوفه از خوارزم نیز اطلاعات بیشتری دربارۀ نحوۀ برگزاری سوگ‌واری سیاوش در اختیار می‌نهند.

*نشانه‌های تداوم این آیین در دوره اسلامی را چگونه می‌بینید؟

 - این آیین کهن‌سال، که عمر آن بیش از سه هزارسال تخمین زده می‌شود، در دورۀ اسلامی نیز با تغییراتی چند تا دورۀ نزدیک به حمله مغول برگزار می‌شد. با این همه، تأثیر این آیین، با وجود منسوخ گردیدن اجرای آن از حدود قرن ششم هجری به بعد، در برخی آیین‌های سوگواری مشابه در سراسر ایران باقی است.

   سیر و تداوم این آیین را در دوره‌های اسلامی، از میان برخی اطلاعات بازمانده در منابع ایرانی، می‌وان دریافت. نرشخی، مؤلف تاریخ بخارا، مراسم سالانۀ سوگ‌واری بر سیاوش را، در قرن پنجم هجری، چنین توصیف کرده است:

«اندرون در کاه فروشان و آن را دروازۀ غوریان خوانند، او [سیاوش]را آنجا دفن کردند و مغان بخارا بدین سبب آن جای را عزیز دارند و هر سالی هر مردی آنجا یکی خروس برد و بکشد، پیش از بر آمدن آفتاب روز نوروز و مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحه هاست.

چنان که در همه ولایتها معروف است و مطربان آن را سرود ساخته اند و می‌گویند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند . و این سخن زیادت از سه هزار سال است.»

 *اطلاعی از زمان تقویمی دقیق برگزاری این آیین در دست داریم؟

  - در اصل، زمان برگزاری آیین سوگ سیاوش در پنج روز نخستین ماه سال، که در تقویم‌های سُغدی و خوارزمی با آغاز تابستان مطابق بود، صورت می‌گرفت و در روز ششم، سال شروع می‌شد. این روز موسوم به کین سیاوش بود، یعنی روزی که کیخسرو انتقام خون پدرش را از افراسیاب گرفت.

   بدین ترتیب، سیاوش در آغاز تابستان، که نوروز محسوب می‌شد، کشته شد و در ششمین روز سال نو یا نوروز بزرگ رستاخیز کرد.

  در تقویم زردشتی، این پنج روز، به نام پنجۀ دزدیده، به آخر اسفندماه و جشن رستاخیز عملاً به اول فروردین منتقل گردید. همین جاست که آییـن سـوگ سیـاوش بـا آیین یادبودَ فروَشیْ‌ها ی فروهر مردگان در کیش زردشتی پیوند می‌خورد.

*اصلا ریشه اعتقادی آیین سوگ سیاوش چیست؟
 
- ریشه‌های اعتقادی و آیین سوگ سیاوش در دو نظریه مطرح قابل جست‌و‌جوست. نظریۀ اول خاستگاه این آیین را آسیای مرکزی می‌داند و برای تأیید آن، براهین و شواهدی چون قدمت تمدن آسیای مرکزی، ویژگی‌های جغرافیایی و کشاورزی منطقه و کثرت آثار مکشوفه دربارۀ آیین سیاوش در حفاری‌های باستان‌شناسی ناحیه خوارزم را ارائه می‌کند. بیش از همه، انطباق جغرافیایی رویداد کشته شدن سیاوش در آسیای مرکزی به مدد این نظریه آمده است.

  طبق این نظریه، لغت سیاوش مرکب از دو واژۀ اوستایی سیا -siya - و ورشنه -varšna - به معنی اسپ (اسب) نر «و مجموعاً به معنی «اسب نر سیاه» است، که با نام‌های لهراسپ، گرشاسپ و …، که همه با اسپ مربوط و همگی از خاندان  سیاوش‌اند، قابل مقایسه است. تحول بعدیِ معنای واژۀ سیاوش به دارندۀ اسب نر سیاه، یعنی سوارـ شاه، بوده و سپس به خدای نباتی، نیرومندترین خدای آسیای مرکزی در میان قبایل هندو اروپایی، تغییر یافته است.

*چنانچه ممکن است درباره این نظریه توضیح بیشتری بدهید.

-- بنابراین نظر، قبایل آریایی پس از اسکان در فلات ایران، با توجه به زمینه مساعد کشت و زرع در برخی نقاط، به کشاورزی روی آوردند و به دلیل وابستگی به زمین، در مواجهه با دشواری‌های طبیعی و عوارضی چون قحطی و سیل ـ که زمین، کشت‌زارها، شبکه آبیاری، خانه‌ها ، انسان و دام را از بین می‌برد ـ به مسائلی ذهنی چون بخت و سرنوشتِ بد گرایش پیدا کردند و چاره‌ای جز تساهل در برابر جبر زندگی و طبیعت نداشتند.

  از سوی دیگر، اوضاع اجتماعی و جغرافیایی خوارزم و آسیای مرکزی نیز به پیدایش و تحول اسطورۀ سیاوش کمک کرده بود. حوزۀ دو رود سیردریا و آمودریا با شعبات فراوان و عبور از سرزمین‌های متنوع، بستر مناسبی برای ایجاد و رشد آیین سوگ سیاوش در جامعه کشاورزی فراهم آورده بود.

   آبادانی و کشاورزی غنی این منطقه مدیون شبکه بسیار پیشرفته آبیاری بود. این آبادانی چند هزاره ـ ظاهراً تا قرن چهارم میلادی ـ دوام داشت. اما سپس به دلیلی نامعلوم ساکنان منطقه آن را ترک کردند و آثار تمدن در آن از بین رفت و این منطقه عظیم و آباد و حاصلخیز تبدیل به صحرای قره قوم شد

مجموع این شرایط، در شکل گیری اسطورۀ کشت ـ سیاوش، باورها و سپس مراسم آیینی مربوط به آن ـ همانطور که گفته شدـ نقش داشته است.

*نظریه دوم چه چگونه تبیین می‌شود؟
-   نظریه دوم، که اصل آبشخور فرهنگی اعتقادی آیین سیاوشان را از بین‌النّهرین میداند، بر تبادلات و تأثیرات متقابل فرهنگی دو حوزۀ تمدنی ایران و بین النّهرین تأکید می‌کند و مشابهت عناصر اصلی آیین سیاوشان را با آیین‌های همانند در آن خطه شاهد و برهان قرار می‌دهد.

  طبق نظر این گروه از محققان، دو جشن بین‌النّهرین ـ یکی جشن بهارۀ ازدواج مقدّس یا جشن باروری، که به اسطورۀ «ایشتر» و «دموزی» یا «تموز» مربوط بود و دیگری جشن آیین آکیتی یا آکیتو که در اوایل پاییز و برای پیروزی «مردوخ» بر «تیامت» برگزار می‌شد ـ در پایان هزارۀ دوم پیش از میلاد با هم یکی شده و در آستانه فصل بهار به صورت نمادین و نمایشی برگزار می‌گردید.

در هر دو آیین مذکور، نوعی رابطه بین ایزد بانو یا بانوی مقدس و یک ایزد شهید شوندۀ اسطوره‌ای برقرار بوده، که منظور از آن پیوند، تداوم زندگی و نو شدن طبیعت بوده است. چنانکه، در اساطیر ازدواج مقدس، ایشتر، ایزدبانوی باروری و زندگانی، با دموزی یا تموز یا خدای شبانی، ازدواج می‌کند و از این پیوند زمین حاصل‌خیز می شود، گوسفندان بچّه می‌زایند و روندی نوین در زندگی پدید می‌آید .

 *گویا این باورها همراه با مراسم خاصی نیز بوده...

  - بله درست است. مراسم آیینی و نمایشی دو اسطورۀ مذکور در هزارۀ اول پیش از میلاد با دقّتی خاص، که ناشی از اعتقاد به تأثیر و کارکرد آیین‌ها در زندگی سالانه مردم بود، در اول فصل بهار برگزار می‌گردید.

   شاه بین النّهرین، سومر و یا بابل بین روز هفتم و هشتم از ماه اول فصل بهار به پرستش‌گاه مقدس ایشتر، می‌رفت و با پریستار (راهبه) بزرگ، که جانشین ایزدبانوی باروری بود، مراسم ازدواج مقدس را به جا می‌آورد. آنگاه شاه، همراه با پیکرۀ مردوک، به بابل برمی‌گشت و در آنجا پیکرۀ خدایان دیگری که مردم شهرهای دیگر آورده بودند حضور داشتند. در این مراسم سرنوشت کشور رقم می‌خورد .

 *استاد مهرداد بهار پیوندی بین این آیین و نوروز و ریشه های اسطوره‌ای حاجی فیروز طرح کرده اند .ایشان چگونه این تطبیق را انجام می‌دادند؟

- استاد بهار بر آن بود که آیین مربوط به الهه آناهیتا، که از هر جهت با ایشتر قابل مقایسه و تطبیق است، به سودابه و سیاوش انتقال یافته است، بدون آنکه این تحول و تبدیل در ساخت اسطوره به آیین زیان رسانیده باشد.

  بدین ترتیب، طبق این نظریه واژۀ سیاوش احتمالاً همان واژۀ اوستایی سیاورشان ( syavaršan) به معنای «مرد سیاه یا    سیه‌چرده» است، که اشاره به رنگ سیاهی دارد که در مراسم به چهره می‌مالیدند و یا اشاره به صورتکی سیاه است که به کار می‌بردند. چهرۀ سیاه، در واقع، سیمای کسانی از دنیای مردگان است. این ویژگی در ایران احتمالاً یادآور بازگشت فروهرهای درگذشتگان در روزهای پایانی سال و آغاز سال نوست و یا شخصیت «حاجی فیروز» را توجیه می‌کند که با رنگ سیاه چهره، به نشانه بازگشت از دنیای سیاه و تاریک مردگان، و جامه ای به رنگ خون سیاوش رنگ زندگی مجدّد ایزد شهید شده و شادی زایش دوبارۀ ایزدی که رویش و برکت بهار را برای کشاورزان با خود به ارمغان می‌آورد، نشان داده می‌شود. بنابراین نظر، آیین حاجی فیروز با قدمتی شگفت آو‌ر، به احتمال زیاد، یکی از آیین‌های کهن بومی ایران است که با آیین سیاوش مربوط و همزمان است.

 * به نظر می‌رسد باورهای مردمی نقش نخست را در پیدایش و تداوم این مناسک داشته اند. درست است؟
 

-همین‌طور است . اعتقاد تودۀ مردم به هم‌دردی و شرکت در عزاداری و گریستن الهه آسمانی (الهه آب و باروری) در مرگ فرزند و شوی آسمانی خویش (ایزد نباتی) موجد وحدت و یگانگی انسان زمینی با طبیعت و آسمان می‌شد.

   از این‌رو، انسان، در عصر باستان و حتّی در دورۀ اسلامی، به منظور تأثیرگذاری و تشویق نیروهای مولّد و زایای طبیعی، مراسم آیینی را به کمال در روزهای پایانی سال و آغاز هر سال نو به جا می‌آورد. تعمیم ویژگی‌های انسانی به خدایان آسمانی، به ویژه حضور زنان در نقش الهه آسمانی، صورت عنصر اصلی این مراسم آیینی را تبیین می‌کند.

ارسال به دوستان
وبگردی