۲۹ اسفند ۱۴۰۲
به روز شده در: ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۴۷۶۳۱
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ - ۱۵-۰۴-۱۴۰۱
کد ۸۴۷۶۳۱
انتشار: ۱۰:۳۷ - ۱۵-۰۴-۱۴۰۱
به مناسبت مرور چهلمين روز حادثه
روايت های متضاد سينما متروپل
آنچه كه در بررسی جامعه شناختی حادثه ی متروپل به آن می رسیم وجود دو دنیای متفاوت است. دنیای افرادی كه با زد و بند و رانت به آلاف و ألوف رسیده اند و اكثریتی كه آسفالت كوچه هایشان سقف آرزویشان است.

فاضل دریس

پرده ی اول
متروپل نام یك سینماست در آبادان قدیم و حك شده در خاطرات مردمانی كه به شادمانی شهره هستند. در عین سادگی مهمان نوازند و با لبخند استقبال و با جوك و خنده بدرقه ات می كنند.

به همین خاطر اندوه در این شهر عجیب بنظر می رسد كه این روحیه ی جمعی در واقع نتیجه ی خودسازی اجتماعی آبادانی هاست در بعد از پایان جنگ تحمیلی و زخم های عمیق مانده از آن دوران و در میان انبوه خراب كاری های دوران معروف به بازسازی بعد از جنگ و دسته گل های مكرر مدیریت شهری در چندین دوره ی شوراها و مجلس .

به همین خاطر فاجعه ی دوم خرداد متروپل اوج تراژدی مستندی است كه شهروندان هر روز با چشمان خود می دیدند و فقط انگار مدیران و مسؤولان نمی دیدند یا از فرط خستگی یا تكرار ملال آور مستند شهر پشت دستگاه نگاتیو آنها را خواب برده بود.

سوء مدیریت و به تعبیر محلی مدیریت شلشی و حاكمیت ضوابط و رانت در مناسبات درون شهری و استانی یك واقعیت آشكار است كه زدودن آن علاوه بر مجازات عاملان و مسببان می بایست به عقیم سازی مراكز فساد و رانت منتهی شود و این مطالبه با صدایی رسا و بلیغ در ایام آواربرداری و تجمعات اندوهگین مردم به گوش متولیان امر رسید و اقدام عاجل و آجل را می طلبد.

در این میان آسیب شناسی فاجعه ضرورتی مدیریتی و حتا سیاسیست كه باز حلقه ی مفقوده ی این دیار است.
چرا كه شورای شهر و شهرداری تهران با تشكیل كمیته ای به بررسی ابعاد مختلف حادثه ی متروپل و مقایسه ی آن با ساختمان پلاسكو پرداخته و گزارش آن را منتشر نمودند.

و در این میان گزارشی آسیب شناسانه و همه جانبه ای از نهادهایی همچون شورای شهر یا فرمانداری آبادان و حتا استانداری خوزستان در معرض عموم و صاحبنظران دیده نشده است.

در واقع آنچه كه در بررسی جامعه شناختی حادثه ی متروپل به آن می رسیم وجود دو دنیای متفاوت است. دنیای افرادی كه با زد و بند و رانت به آلاف و ألوف رسیده اند و در آنسو با اكثریتی كه آسفالت كوچه هایشان و یا داشتن حداقل حقوق نهادهای حمایتی و یا بیمه ای سقف آرزویشان است و باز نوعی تضاد كمدین تلخ كه دارندگان بیشترین بهره مندی مالی و رانتی در مقام طلبكار و در آنسو مردمانی كه ایستادگی و مقاومت و همراهی با غم را تكلیف خود در مقابل این آب و خاك می دانند.

دو روایت یا به تعبیر همان سینمائی اش دو اپیزود مخالف به جدال همیشگی خود ادامه می دهند .

آنچه كه از آن به عقیم سازی منابع رانت و فساد تعبیر می كنیم در واقع یاری رساندن به قسمت خوب و دلگرم كننده ی زندگی آبادانی هاست. همان روایت مردمی مواسات كه قسمتی از آن در زنی بنام ام ِعباس عینیت یافته و به یك نماد تبدیل شد.

پرده ی دوم

ام ِعباس زنی است مثل همه ی زنان این سرزمین. مادر یك خانواده ای كه انباشت مشكلات ، تن و روح او را آزرده كرده و كارش به طبیبان رسیده و روز دوم خرداد نوبت مراجعه ی پزشكی داشته ؛نشانی را اشتباهی به راننده ی تاكسی می گوید ، دو خیابان آنطرف تر پیاده می شود . تا بخواهد آدرس دقیق را بیابد ساعتی می گذرد و مردم را دوان دوان می بیند كه بسوی كوچه و ساختمانی می رود كه همان جا قرار بود پیاده شود.

امِ عباس عمری دیگر از خدا می ستاند و به شكرانه ی نعمت زندگی از همان روز اول در كنار امدادگران می ایستد.
این زن عباپوشِ شِیله *بر سر ،هر روز در خانه اش نان محلی می پزد و در زنبیلی بافته از حصیر نخل به كوچه متروپل می آورد كنار نان ، خرمایی می گذارد و بین امداد گران و نیروهای موجود توزیع می كند.


ام ِعباس در واقع حاتم گونه ،با تمام دارایی خودش مهمان نوازی می كند و هر روز شاهد رنج خانواده های مفقودین بوده و با آنها مویه سر می دهد و می گرید و گاه با هله و مرحبا گفتن به گروههای امداد و نجات روحیه ی مضاعف می دهد.

ام ِعباس و زنان جنوب آیینه ی روشن ایثار و جانفشانی اند. زنانی كه تحصیلات آكادمیك ندارند اما بسیار عالی همدردی و همراهی می كنند كه انگار دهها كتاب روان شناسی یا مددكاری پاس كرده اند.

این زنان در بزرگترین كارگاه ی عملی دروس انسانی و پزشكی و روان شناختی یعنی دوران هشت ساله ی جنگ و مصایب سوء مدیریت و خشكسالی و بی آبی و بیكاری فرزندانشان نكته های فراوان آموخته اند. و همیشه در دفاع از كیان و وطن خود نه دوشادوش مردان كه پیشقدم بوده اند.

ام ِعباس روایت امید بخش در همان مستند تار و تاریك متروپل است كه در مقابل دنیای زد و بند عبدالباقی ها و كاراكترهای شیك پوش با زنبیلی بر سر و روحیاتی مقاوم قهرمانانه ایفای نقش می كند و همه ماها را (تماشاگران دور و نزدیك) به پیروزی خیر بر شَر امیدوار می كند.

قهرمان دوست داشتنی داستان به خانه اش برگشته و مورد لطف و تقدیر مردم و فعالان مجازی و رسانه ای قرار گرفته و كماكان نان می پزد و هنوز درمانش كامل نشده و جالب آنكه با تمام وجود زندگی اش را وقف تكیه و حسینیه ی كوچك خانگی خود نموده و بدون شك این جانفشانی ها ادامه ی همان از خود گذشتگی زنان بلند مرتبه ی تاریخ در سرزمین نینواست و عجب شباهتی در نام و طریق.
ام عباس..

-------------------

*شیله : روسری مشكی زنان عرب

ارسال به دوستان
وبگردی