۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۵:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۳۴۸
تاریخ انتشار: ۱۷:۲۲ - ۰۳-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۵۳۴۸
انتشار: ۱۷:۲۲ - ۰۳-۰۷-۱۳۸۸
آنچه كه در دفاع مقدس رخ داد شايد بهترين و قشنگ ترين قطعات تاريخ حيات زندگي ماست چون بچه‌هاي رزمنده با تمام وجودشان در خدمات امام و در خدمت دفاع مقدس قرار داشتند و براي جلب رضايت خدا به صحنه آمده بودند. در پي اطاعت از امام همه به جبهه آمده بودند.
فارس: سردار علي فضلي گفت: تلخ ترين حادثه در تاريخ كشور را مي توان پذيرش قطعنامه عنوان كرد. هنگامي كه امام قطعنامه را پذيرفتند، رزمنده ها انگشتشان را از روي ماشه‌ها برداشتند، عليرغم تلخي شديدي كه در پي داشت. بچه‌ها از امام اطاعت كردند كه اين جزو قشنگ ترين قطعه‌هاي دفاع مقدس است.

روز پانزدهم ماه رمضان وعده ملاقات ما با سردار "علي فضلي " در دفتر فرماتدهي سپاه سيدالشهدا(ع) بود. سردار با تاخير به جلسه ملاقات رسيد. تا آمدن ايشان مسئول دفترشان نكته اي را متذكر شد و اصرار داشت كه در طول مصاحبه رعايت شود. او گفت: به هيچ وجه از حاج آقا در مورد نحوه مجروحيت شان پرسش نكنيد. دليلش را كه پرسيديم، گفت: سردار هيچ وقت از مجروحيت خود صحبت نمي كند.

* علل تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر

فتح خرمشهر سنبلي در دفاع مقدس است. به ويژه عمليات غرور آفرين "بيت‌المقدس " كه از جهت ابعاد و موقعيت سوق‌الجيشي يكي از عمليات هاي مهم رزمندگان اسلام است. اين عمليات از لحاظ وسعت جغرافيايي حدود 5700 كيلومتر مربع را در برمي‌گيرد. نزديك به نيمي از آنچه عراقي‌ها در اعوان جنگ از ايران اسلامي جدا كردند.

چهار مانع طبيعي پيرامون اين جغرافيا را پوشانده بود، يكي عبور از رودخانه هاي كارون. رودخانه كرخه كه يك ضلع از اين عمليات است. ضلع ديگر آن رودخانه اروندرود است. ضلع ديگر آن "حورالهويزه " و "حورالعظيم " است كه دشمن با اتكا به اين چهار مانع طبيعي در صدد بود تا از اين جغرافياي عملياتي بيت‌المقدس دفاع كند. بيش از هفت لشكر دشمن در اين جغرافيا مستقر بودند، قريب 50 درصد از تجهيزات دشمن از جمله 2730 تانك و نفربر دشمن در اين جغرافيا حدودا استقرار داشتند. قريب 50 درصد از امكان توپخانه، مهندسي و ساير عوامل دشمن در اين جغرافيا گسترش داده شده بود كه به دليل اهميت اين مسئله است. تصور دشمن اين بود كه از خرمشهر با وجود اين ويژگي‌هاي پيراموني و وسعت جغرافيايي قادر خواهد بود دفاع كند و اين موانع طبيعي هم مانع جدي است كه ما قادر به پيشروي نخواهيم بود. آن روزها اتفاقاتي رخ داد كه مهمترين آن اتفاقات شكسته شدن جبهه دفاعي دشمن در عمليات بيت‌المقدس بود.

البته ما در آن عمليات يك قرارگاه عملياتي- پشتيباني هم داشتم كه در منطقه "فكه " پيش‌بيني شده بود. در واقع جغرافياي عمليات بيت‌المقدس از خرمشهر تا فكه تقريبا 350 الي 360 كيلومتر مرزهاي ما را در برداشت و بعضي از جاها عمق پيشروي رزمندگان اسلام نزديك به 100 كيلومتر مي‌شد. با عنايت و لطف خدا و تلاش و همت رزمندگان اسلام در آن عمليات كه از جمله عمليات هاي مشترك سپاه، ارتش و بسيج بود با وجود چهار قرارگاه عمل كننده يعني قرارگاه‌هاي "فتح "، "نصر "، "قدس " و "فجر " در منطقه فكه و همچنين سرفرماندهي عمليات هم كه قرارگاه "كربلا " به فرماندهي برادر محسن رضايي و شهيد بزرگوار سپهبد "علي صياد شيرازي " انجام شد.

در اينجا بالاترين صف از استعداد نيروهاي خودي به نمايش در آمد. 135 گردان كه حدود 45 گردان آن را برادران ارتش عهده‌دار بودند،90 گردان هم سپاه و بسيج به عهده گرفته بودند. قرارگاه هاي لشگري يا تيپي همه مشترك بود. اينجا يك سر فصل مهمي را رزمندگان اسلامي انجام دادند، يكي از فرامين حضرت "امام خميني " (ره) را عملياتي كردند و آن اين بود كه امام هميشه دوست داشتند سپاه ، ارتش و بسيج يك "يد واحده‌اي " باشند. اين اتفاق مبارك در اين عمليات روي داده بود. تلفيقي از انگيزه، اعتقاد، دانش، تجربه و تجهيزات كه يد واحده‌اي شده بود در اين عمليات بروز كرد و امام هم اين اتفاق را دوست داشت.

عمليات به فضل الهي شروع شد و رزمندگان با موفقيت يكي پس از ديگري مراحل عمليات را پيشروي كردند و همه اهداف عمليات بيت‌المقدس به تصرف سپاه اسلام در آمد.

نيروها تا پشت رودخانه ديرج يعني حوالي مرز مي‌رسند. عبور از رودخانه كارون، اروند و رسيدن به حورالهويزه، حورالعظيم و همچنين به ساحل رودخانه اروند و در واقع تصرف منطقه‌اي از شلمچه هم اتفاق مي‌افتد، مرزهاي بين‌المللي در اينجا تامين مي‌شود.

دشمن كه دغدغه جدي از پيشروي رزمندگان اسلام برايش حاصل شده بود و احتمال ادامه اين پيشروي با همين سبك و روش وجود داشت، اين مطلب را دريافت كرده بود كه رزمندگان اسلام با اين پيشروي به اهداف بلند‌تر ديگري خواهند رسيد.

در اينجا دو اتفاق رخ داد : 1- تجميعي از كشورهاي همسو با دولت رژيم بعث عراق براي بازدارندگي و پيشروي رزمندگان اسلام ايجاد كردند و آن اين بود كه در منطقه لبنان، ارتش اسرائيل وارد عمليات جديدي شد. دقيقا بعد از پيروزي عمليات بيت‌المقدس، اسرائيلي ها مناطق نبتيه، صور و صيدا و بخشي از بيروت را به اشغال در آوردند كه فجايع، قتل عام ها، تجاوز به نواميس مسلمين را انجام دادند. اين موارد همگي در تاريخ ثبت شده است.

به اين ترتيب امام (ره) تصميم گرفتند براي كمك به مردم مظلوم لبنان و فلسطين دو واحد از ارتش و سپاه را به اين منطقه اعزام شود كه دو تيپ ماموريت داشت به لبنان و فلسطين بروند. 2- بعد از ادامه عمليات بيت‌المقدس دشمن موانع بي‌حد و بي‌شماري را ايجاد كرد مثل حفر كانال هايي با عمق و عرض زياد كه قادر به تردد خودروهاي سبك و سنگين نباشيم، دفاع به صورت ضربدري و زيگزالي، ايجاد دژها و خاكريزهايي كه در هر زاويه قادر به دفاع باشند، درست كردن ميدان مين، سيم‌خاردار و به كارگيري تجهيزات. همه اندوخته‌هاي استكبار را ما در آنجا شاهده بوديم.
 
در چنين شرايطي از نظر فيزيكي هم مانع پيشروي ما ‌شدند البته به دليل آن اتفاق دو گانه‌اي كه رخ داده بود، رزمندگان ما علاقه‌مند شدند كه تا به جبهه‌هاي لبنان بروند و با اسرائيلي ها بجنگند. با اين اتفاق دوگانه گروههاي معاند داخلي، فضاي جديدي را در كشور شروع كردند و آن اين بود كه عناصري از جبهه ملي، نهضت آزادي، افراد و عناصر همسوي با اينها مي‌گفتند: چرا ما جنگ را ادامه مي‌دهيم؟ ما كه به مرزهاي بين المللي در منطقه خوزستان رسيده‌ايم، ما كه خرمشهر را آزاد كرديم، ادامه جنگ در اين جغرافيا به مصلحت نيست. اينها شروع به ايجاد ترديد در جامعه كردند كه در سايه ايجاد اين ترديدها بتوانند به اهداف خودشان برسند.

در اينجا سوالي مطرح مي‌شود و آن سئوال اين است كه آيا آن كساني كه ترديد، شبهه و ابهام در پيرامون جنگ، دفاع مقدس و امام ايجاد مي‌كردند، اگر به سوابق آنها مراجعه كنيد، آيا آنها شب ها و روزها را در جبهه بودند؟ آيا جبهه را درك كرده و شرايط را مي‌دانستند؟ يا اينكه درسايه اين شبهه و ترديد ها اهداف سياسي داشتند كه مي‌خواستند به آن برسند. مشخص مي‌شود به اين صورت است و سوال اساسي اينجاست، اگر رزمندگان اسلام غيرت ديني به خرج نمي‌دادند چگونه پاسخگوي تاريخ به نسل هاي آينده بوديم؟

اگر در سايه امام امت بچه‌ها جنگ را ادامه نمي‌دادند چه اتفاقي مي افتاد؟ ما كه هرگز استراتژي‌مان غيردفاعي نيست. ما از باب دفاع و بدون درگيري بايد وارد خاك دشمن مي شديم تا اينكه آتش‌هاي دشمن به سمت نيروهاي خودشان به داخل كشور عراق كشانده شود و اين فشار روي ما در شهرها و روستاها كه آسيب‌پذير بودند كاهش پيدا بكند. ما بايد بُعد توپخانه، سلاح و موشك هاي عراق را از مرزهاي خودمان دور مي كرديم. شهر قهرماني مثل دزفول بيش از 170 موشك به آن اصابت كرد. بسياري از شهرهاي مرزي ما زير آتش دشمن بودند، اگر اين بچه‌ها غيرت ديني به خرج نمي‌دادند و امروز موفق به تنبيه و اخراج متجاوز و گرفتن خسارت و تلفات از ارتش متجاوز رژيم بعث نمي‌شديم براي نسل آينده چه ارمغاني داشتيم؟ آيا در تاريخ غير از اين است كه در بلندي هاي جولان ]بخشي از خاك سوريه كه مشرف به كل منطقه است[ كه به اشغال اسرائيلي ها در آمده و بيش از چهار دهه است در اشغال آنهاست. با اينكه جغرافياي بسيار كوچكي است چه شده كه با حضور 80 ميليون مسلمان در برابر اسرائيل هنوز بلندي هاي جولان در اشغال اسرائيل باشد؟ پس ما از تاريخ درس گرفته بوديم، رزمندگان اسلام با تمام وجود و با تمام توانشان تلاش كرده بودند كه دشمن را از مرزهاي خودمان بيرون كنند.

ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر قطعه سومي است از اين فضا؛ ما جنگ را به سه قطعه تقسيم مي‌كنيم:1- زماني كه بني‌صدر در ايران است و فرماندهي كل قوا را عهده‌دار است. 2- بعد از فرار بني‌صدر تا عمليات بيت‌المقدس كه سنبل آن فتح خرمشهر است و 3- بعد از بيت‌المقدس اتفاق مي‌افتد كه ما از باب دفاع وارد خاك دشمن مي‌شويم. البته اين در حالي بود كه هنوز بخش‌هايي از كشور در اشغال دشمن بود. در مناطق غرب و جنوب غرب و شمال غرب مثل قصر شيرين، خسروي، نفت شهر، سومار و بعضي از مناطق ديگر در اشغال دشمن بود.

پس نتيجه مي گيريم كه بچه‌ها اگر غيرت ديني - اسلامي و تبعيت از امام را به مرحله اجرا نمي گذاشتند امروز بايد مانند كشور سوريه زانوي غم بغل مي‌گرفتيم و مثلا مي گفتيم ما يك روز خرمشهر، نفت شهر، قصر شيرين، خسروي و ... را داشتيم. اما بچه‌ها با عنايت خدا، تلاش و همت والاي خودشان اين شهرها را از اشغال دشمن خارج كردند كه اين كار ساده‌اي نبود.
 
دشمن ما دشمن قدري بود. دشمني بود كه با حمايت هاي پيراموني قريب 44 كشور قرار داشت و بعضا امكانات و نيرو هم به اين كشور مي‌دادند. ما هيچگاه به ياد نداريم در طول دوران دفاع مقدس آسيبي به يگان هاي ارتش عراق رسانده باشيم، حالا از 10 درصد تا بالاي 60 درصد كه كمتر از يك ماه بعد از آن بازسازي نشده باشد و با توان 100 درصد دوباره در ميدان ديده مي‌شد.
 
در حالي كه اين امكان براي ما نبود. من 12 سال توفيق خدمت در لشكر سيد الشهدا (ع) را دارم. در عمليات كربلاي پنج، تعداد 90 خودروهاي ما منهدم و آسيب ديدند، ما هنوز قادر به بازسازي آنها نشديم. در حالي كه آنها با سرعت كمتر از 1الي 2 ماه همه واحدهايشان را دوباره بازسازي مي‌كردند و اين امكان براي ما نبود .پس نتيجه مي‌گيريم كه اين اعتقاد بچه‌ها محصول پيروزي‌هاي پي‌درپي شد و گرنه ما امكانات و قدرتمان هيچگاه با دشمن تا پايان جنگ برابري نكرد.

*عراق به كمتر از جدا كردن بخشي از ايران قانع نبود

در عمليات فاو وقتي رزمندگان اسلام از رودخانه اروند عبور مي‌كنند و شهر فاو را تصرف مي‌كنند، دست نيروي دريايي ارتش عراق را تا پايان جنگ از تعرض به خليج فارس و از صدور نفت و عوامل ديگر قطع مي‌كنند. بعد از آن مي‌رسيم به عمليات كربلاي پنج، در اين عمليات رزمندگان با عنايت به خدا، منطقه شلمچه را تصرف مي‌كنند. جغرافيا كوچك است اما در آنجا تعيين كننده حق و باطل است و كار بسيار بزرگي در آنجا انجام شد.

در پرانتز بايد عرض كنم، درعمليات والفجر 8 و كربلاي 5 بيش از 80 درصد از فرماندهان اين عمليات ها را بسيجيان بر عهده داشتند. از كربلاي پنج به بعد ديگر در عمليات ها، استراتژي دفاعي نظام تغيير مي‌كند و به سمت منطقه غرب و شمال غربي مي‌رويم. در منطقه شمال غربي مثلا در مائوت پيشروي‌هاي بسياري داريم و اگر اين فشار بر روي دشمن نبود ما چگونه مي‌توانستيم منطقه غرب را آزاد كنيم. وقتي بچه‌ها در منطقه مائوت پيشروي مي‌كنند چندين عمليات در آنجا انجام مي‌شود و نيروها بعد از والفجر 8 مناطقي مانند: حلبچه، بياره، خرمال، دجليله و توپله را تصرف مي‌كنند.
 
اما همه اينها و عمليات‌هاي بيت‌المقدس 2، 4 و 6 كه همه اينها در منطقه غرب و مناطق كوهستاني است و پيشروي‌هاي پي در پي و متعددي را بچه‌ها بعد از اين عمليات به عهده مي‌گيرند. فشارهاي زيادي به دشمن وارد شد تا آنها در مقابل سپاه اسلام كوتاه آمدند. آنها استراتژي داشتند و اين بود كه به كمتر از پيروزي و جدا كردن بخشي از ايران قانع نبودند. به همين دليل اصرار به ماندن و دفاع از آن جغرافيا را در ميدان عمل نشان مي‌دادند بنابراين عمليات هاي ديگري انجام شد.

به دليل معنويتي كه در جبهه و جنگ وجود داشت همواره عنايت و نصرت خدا را هدف قرار داده بوديم. اما بعضي اوقات ما دچار غرور مي‌شديم و در اين مواقع خداوند براي تنبيه ما اين عنايت را از ما سلب مي كرد تا دچار غرور نشويم. اين غرور مانع رسيدن ما به اهداف بلندتري مي‌شد كه اين در جبهه از بُعد معنوي تست مي‌شد. مثلادر عمليات رمضان ما فكر مي‌كرديم كه چون قادر به فتح خرمشهر و بيت‌المقدس بوديم مي‌توانيم به راحتي از موانع ديگر عبور كنيم اما وقتي به اين موانع رسيديم متوجه شديم نمي توانيم عبور كنيم. بخش هايي را گرفتيم اما موفق نشديم بخش هايي ديگر را تصرف كنيم.
 
جنگ سختي بود و بچه‌ها به خوبي تكليف شان را ادا كردند اما به هر حال جنگ است و پيروزي و شكست دارد. ولي مجموعه اينها عواملي شدكه دشمن ناگزير به پذيرش قطعنامه 598 شد. در پذيرش قطعنامه 598 عراقي‌ها فكر كردندفرصتي پيش آمده تا دوباره پيشروي كنند. به همين دليل تا پادگان حميد هم آمدند و شلمچه را تصرف كردند. همچنين پاسگاه زيد، كوشك، مناطقي از جنوب غرب را تصرف كرده و تا غرب پيشروي كردند كه بعد با عمليات مرصاد منافقين توام شد.

* نامه محسن رضايي و نقش دولت در پايان جنگ

نامه آقاي رضايي به حضرت امام در سال پاياني جنگ جزئياتي دارد كه حتما بايد با توجه به آن جزئيات پاسخ به سوالات پيش آمده را استخراج كرد. اسناد و مداركي وجود دارد از دوران دفاع مقدس كه منتشر شده و خوب است به آنها پرداخته شود.

آنچه كه ما در جبهه شاهد بوديم ايثار، از خود گذشتگي و فداكاري رزمندگان اسلام در آن دوران هيچ جاي ترديد و سئوالي برجاي نگذاشته است. در جلسات شوراي عالي دفاع و قرارگاه خاتم الانبياء (ص) كه رسالت آنها تعيين برآورد نيازهاي جنگ بود ظاهرا از ايشان برآورد خواسته مي‌شود و ايشان هم برآوردي در ارتباط با نيازمندي هاي ادامه جنگ يا پيشروي در خاك دشمن يا عمليات هاي بزرگ را ارائه مي‌دهند. طبق مواردي كه در اين نامه وجود دارد بايد يكسري از نيازمندي ها در اختيار رزمندگان اسلام قرار بگيرد تا قادر به پيشروي باشند.

اين مطالب زماني عنوان شد كه در گذشته اين گونه نبود. مگر ما قبل از آن اين برآوردها را داشتيم؟ مگر قبل از آن ما اين امكانات و تجهيزات را در اختيار داشتيم؟ ما با امكانات بومي و موجودي هايمان و با عنايت خدا جنگ را ادامه داديم. وقتي كه قطعنامه 598 پذيرفته مي‌شود مگر ما امكانات و تجهيزات ويژه‌‌اي داشتيم؟

البته گاهي مواقع شرايط سياسي هم تاثيراتي در روند جبهه داشت مثلا در حوالي انتخابات در داخل كشور باعث مي‌شد ما نيرو به حد كافي نداشته باشيم. لذا دفاع ما برحسب شرايط و امكانات موجودمان بود و چون برآورد دشمن هم در اين زمينه غلط بود و فكر مي‌كرد امكانات و دارايي هاي ما همين مقدار است كه در مقابلش قرار گرفته، حمله مجدد خود را شروع كرد.

ما در نيروهاي مسلح سطح‌بندي داريم كه در اين سطح‌بندي‌ها برآورد و تهيه برآورد از نيازمندي ها به عهده همان سطوحي است كه مي‌خواهند كار بزرگي را انجام دهند. اين سطح تاكتيكي نبود كه فرماندهاي گردان ها و تيپ ها و لشكرها از ما نظر خواسته باشند و ما بخواهيم نظري بدهيم اين سطح، سطح استراتژي جنگ و سطح عالي دفاع مقدس است.

-فارس: آيا همان زمان متوجه اين نامه نگاري شديد؟

-فضلي: بعدها متوجه شديم، همان روزها نمي‌دانستيم. دليلي هم نداشت كه اطلاعي داشته باشيم. از ايشان براي انجام اقدامي بزرگ در سطح خودشان برآوردي خواستند و ايشان برآوردي ارائه كردند. اينكه بخواهند با ما يا فرماندهان تاكتيكي مشورت كنند دستوري داده نشده بود.

-فارس: شما در صحبت‌هايتان اشاره خوبي كرديد كه قبل از اين نامه امكانات خوبي در اختيار نداشتيم. پس علت اين مقدار برآورد چه چيزي مي تواند باشد؟

-فضلي: بله - همينطور است چون بخشي از اين لوازمات غنائمي بود كه از عراقي‌ها گرفته مي شد.

آقاي رضايي بهتر از هر كدام از ما در حوزه كارشناسي دفاع مقدس، بسيج، سپاه، ارتش و استعداد نيروهاي خودي را به خوبي مي‌شناختند. خود ايشان بسياري از اين استعدادها را خلق كردند، ايشان تمام استان هاي كشور را درگير جنگ كردند. بنابراين با توجه به اين شناخت نمي‌توان گفت اين استعداد مورد غفلت قرار گرفته است اما در يك برآورد براي انجام يك كار بزرگ، يك عمليات بزرگ، متفاوت از آن چيزي است كه ما داريم مي‌جنگيم و دفاع مي‌ كنيم.

ما براي ادامه جنگ مشكلي نداشتيم. براي انجام عمليات بزرگ، براي تصرف بصره، بغداد و... وقتي عملي مي‌شود، برآورد براساس آن نيازمندي ارائه مي‌شود. ما هيچ ديد تضعيف رزمندگان اسلام را در نگاه ايشان نمي‌ديديم؛ كاري هم به شرايط سياسي امروز كشور نداريم. ولي آن روز ايشان از اتمام امكانات و استعدادها به خوبي استفاده كرده بودند. ما بايد سهم و نقش دولت را در دفاع مقدس به صورت جداگانه مورد بررسي قرار دهيم.

در مقطع پذيرش قطعنامه مجموعه‌اي قريب به 5000 نفر رزمنده از جمله عزيزان "صنايع دفاع " وارد لشكر سيدالشهدا(ع) شدند. قريب نيمي از اينها رزمنده‌هاي قديمي لشكر سيدالشهدا بودند كه در رفت و آمد به لشكر بودند و در عمليات هاي مختلف ما حضور داشتند. اما نيمي از اين جمعيت را نيروهاي جديدي از صنعت هاي مختلف صنايع دفاع شامل مي‌شد. وقتي كه فرمانده بسيج منطقه شميرانات خبرداد كه ما يك اعزام 5000 نفر جمعيت را داريم، آياشما ظرفيت پذيرش اين جمعيت را داريد؟ چون بعد از قطعنامه جمعيت كثيري به جبهه ملحق شدند و اصلا مشكل نيرو نداشتيم.

اعزام عزيزان صنايع دفاع به جبهه در لشكر سيدالشهدا را در اردوگاه كوثر، كيلومتر 10 جاده اهواز - سوسنگرد استقرار اوليه داديم. قبل از اعزام اين برادران اعلام كرديم كه امكانات و مقدورات ما براي پشتيباني و رسيدگي به اين 5000 نفر كافي نيست كه در جواب گفتند: اين افراد همه امكاناتي با خودشان دارند. امكاناتي از قبيل 146دستگاه خودرو، 1000 تخته چادر، 800 قبضه آرپي‌جي هفت، 100 دستگاه بي‌سيم، حدود 4000 قبضه اسلحه ژه 3و مقاديري مهمات و امكانات اوليه همراه دارند و مشكلي از نظر پشتيباني براي بدو ورودشان نخواهند داشت. كسي كه اين اطلاعات را به ما داد، فرمانده ناحيه شميرانات بود.

اعزام اين 5000 نيرو با اين تجهيزات در ذهن ما سئوال ايجاد كرد. از جهتي خوشحال بوديم و از جهتي هم جاي سوال بود كه چطور ما در مواقعي كه لَه لَه نيرو و امكانات را مي زديم ، يكدفعه اين تعداد نيرو با اين امكانات را براي ما فرستاده بودند. البته ما بخش اعظم اين تجهيزات و امكانات را توقيف كرديم كه البته هنوز هم در انبارهاي لشكر باقي است. چند روزي همه اين عزيزان ميهمان بودند و مابقي اين عزيزان بسيجي قديمي لشكر كه از صنايع دفاع آمده بودند سالها در لشكر ماندند. چون بعد از پذيرش قطعنامه ما هنوز دفاع داشتيم. وضعيت مان نه جنگ و نه صلح بود و اينها به ما كمك مي‌كردند.

* هر آنچه در دفاع مقدس پيش آمدجزو بهترين ها بود

آنچه كه در دفاع مقدس رخ داد شايد بهترين و قشنگ ترين قطعات تاريخ حيات زندگي ماست چون بچه‌هاي رزمنده با تمام وجودشان در خدمات امام و در خدمت دفاع مقدس قرار داشتند و براي جلب رضايت خدا به صحنه آمده بودند. در پي اطاعت از امام همه به جبهه آمده بودند.

شرايطي براي كشور پيش آمد كه پذيرش قطعنامه 598 بود. حادثه تلخ تاريخ انقلاب ما و در واقع مهمترين حادثه و همچنين تلخ ترين آن در تاريخ كشور را مي توان پذيرش قطعنامه عنوان كرد. ما در دفاع مقدس استراتژي‌مان، استراتژي امام بود. امام مي‌فرمود: "اگر جنگ 20 سال هم طول بكشد ما ايستاده‌ايم ".

رزمنده‌هايي كه براي 20 سال جنگ ايستاده‌اند، طبيعي است كه با تمام وجود پاي اين اعتقادشان هستند. هر روز هم كه مي‌گذشت وضعيت ما از نظر آموزش، تجربه، تجهيزات و اندوخته بهتر مي‌شد چون بسياري از غنائمي كه از دشمن مي‌گرفتيم بلافاصله در سازماندهي عليه خودشان به كار مي‌گرفتيم. به اعتقاد من پذيرش قطعنامه بزرگترين حادثه تاريخ انقلاب شكوهمند اسلامي ماست. اين موضوع از ويژگي‌ هاي خاصي برخوردار است جداي از آن قطعه‌اي كه امام فرمودند: "من جام زهر را نوشيدم و براي مصلحت حفظ نظام قطعنامه 598 را پذيرفتم "
 
كه براي بچه هاي جنگ هم بسيار سنگين و گران بود. اما قشنگترين قطعه دفاع مقدس هم در همين جا رقم مي‌خورد. چون آنهايي كه به جبهه آمدند مطيع امام و نايب آقا امام زمان(عج) بودند و با اعتقاد به جبهه آمده بودند. همانها بعد از پذيرش قطعنامه و حوادث بعد از آن مقطع، در پي اطاعت از امام انگشتان را از روي ماشه‌ها بر مي‌دارند در حالي كه تصورات ديگري پيش مي‌‌آمد.
 
چه كسي مي‌تواند پايان جنگ را اعلام كند؟ چه كسي مي‌تواند مانند رزمندگان در چنين شرايطي كه عناصر زيادي در جبهه حضور دارند جنگ را با اين كيفيت به پايان برساند؟ همانطور كه امام به مصلحت حفظ نظام جام زهر را نوشيدند و قطعنامه را پذيرفتند، به اعتقاد من اين قشنگ ترين قطعه بود. ما كه براي هواي نفسمان به جبهه نرفته بوديم به خاطر خدا و اطاعت از امام رفته بوديم. اطاعت اين است كه نه جلوتر از رهبري و نه عقب تر از رهبري حركت كنيم.
 
اگر امروز شاهد چنين فتنه عميقي در جامعه هستيم به اين دليل است كه بعضي‌ها از رهبري سبقت گرفته‌اند و بعضي‌ها هم از رهبري عقب مانده‌اند و "نخبگان مردود " لقب گرفتند. آن زمان اين اتفاق نيفتاد. هنگامي كه امام قطعنامه را پذيرفتند، بچه‌ها انگشتشان را از روي ماشه‌ها برداشتند عليرغم تلخي شديدي كه در پي داشت. بچه‌ها از امام اطاعت كردند كه اين جزو قشنگ ترين قطعه‌هاي دفاع مقدس است. شايد تصورات فردي ما تصورات ديگري بود اما قرار نيست كه ما براي حفظ مصلحت نظام تصورات فردي‌مان را مطرح كنيم.

بنابراين من معتقدم هر آنچه كه در دفاع مقدس پيش آمد بهتر از آن ممكن نبود. مشق نانوشته غلط ندارد. اگر اين سئوال براي اين عزيزان در آن روز پيش مي‌آمد چون در متن بودند بهترين شرايط و تصميمات را مي‌گرفتند. رزمندها كه ترديد نداشتند، كسي هم عقب نشيني نكرده بود. ما بعضي از عمليات ها را كه به صورت موردي و محدود عقب‌ نشيني تاكتيكي داشتيم. مابا معضلي مواجه بوديم چون فرهنگ اين كار در سپاه و بسيج فرهنگ پسنديده‌اي نبود لذا گاهي اوقات در آموزش هايمان داشتيم و پيش مي‌آمد. در ميدان عمل گاهي اوقات قادر به نگهداري آن جغرافياي كوچكي از منطقه نبوديم به زاويه ديگري مي‌آمديم كه اين هم با هزار ظرافت به رزمنده‌ها گفته مي‌شد تا بعدا به تدريج در آموزش ها براي آنها تشريح كرديم. چون كسي پشت سرش را نگاه نمي‌كرد، همه مقابل را نگاه مي‌كردند.
 
همه جلب رضايت خدا را نگاه مي‌كردند چون نشان، هدف، ميزان و ترازو او بود. چيزي غير از او را در دفاع مقدس شاهد نبوديم. بنابراين اگر امروز به اين مي‌پردازيم كه شايد جايگزين بهتري مي‌بود، خير. شرايط آن روز بهتر از آن نمي‌شد. اين در حالي بود كه عراقي‌ها دوباره آمده و پيشروي كرده بودند. بچه‌ها با عزت و سربلندي دشمن را از خاكمان بيرون كردند. تلفات و خسارات سنگيني از دشمن گرفته شد. من فكر مي‌كنم آنچه كه در دفاع مقدس پيش آمد بهترين هايي بود كه براي رزمندگان اسلام و امت ما رقم خورد.

* تشرع رزمندگان مشروعيت دفاع مقدس را معلوم مي كند

در مقطع انجام عمليات والفجر چهار ما در منطقه بانه و مريوان، دره شيلر، بايد عمليات مي‌كرديم تا بتوانيم وارد بخشي از خاك عراق بشويم. در قرارگاه "مقدم حمزه سيدالشهدا "(ع) مستقر بوديم. فرماندهي اين قرارگاه بر عهده شهيد "علي رضاييان " بود. من هم در آنجا مسئول عمليات قرارگاه مقدم بودم. قرارگاه اصلي در مريوان بود و چند قرارگاه زير مجموعه هم در مريوان، بانه و جغرافياي دفاعي عمليات والفجر 4 داشتيم.

در آن زمان پيش مي آمد برادران فرمانده به دليل اين كه نمي توانستند از منطقه دور بشوند مجبور بودند خانواده هاي خودشان را به منطقه بياورند. شهيد رضاييان هم براي چند روزي خانواده‌شان را به منطقه آورده بودند. ايشان حافظ قرآن و نهج‌البلاغه بودند.

عمدتا جلساتي كه داشتيم تا دير وقت و تا زماني كه ديگر خسته بشويم ادامه داشت. حتي گاهي تا اذان صبح ادامه پيدا مي كرد. يك شب جلسه‌مان زودتر تمام شد، حوالي 12:30 بامداد بود. اين شهيد بزرگوار كه خودشان عالم به احكام الله هم بودند، آن شب براي ما سئوالي مطرح كردند. ايشان گفتند من قرار بوده امشب براي خانواده ام شام تهيه كنم اما فرصتي نشد، الان هم كه در شهر مريوان هيچ مغازه‌اي باز نيست. آن شب غذايي كه توزيع شد آش رشته بود كه البته زياد هم آمده بود و بخشي از آن مانده بود. ايشان گفتند: مسئله شرعي اين چيست كه اگر من بخواهم بخشي از اين غذا را ببرم و هزينه‌اش را پرداخت كنم.

من نگاهي به ايشان كردم و گفتم : اين چه حرفي است كه شما مي زنيد؟ شما قرار بوده براي خانواده غذا تهيه كنيد كه به دليل طولاني شدن جلسه فرصت نشده، از طرفي هم غذا اينجا اضافه آمده و ديگر كسي استفاده ندارد و اگر آن را نبريد ممكن است تا فردا خراب شود و مجبور بشويم دور بريزيم. چون وسايل نگهداري غذا نداشتيم. ايشان در جواب گفت: مي‌ترسم فرداي قيامت نتوانم جواب بدهم. اين حرف را چه كسي مي‌زند؟ فرمانده قرار گاه مقدم حمزه سيدالشهدا(ع)، سردار شهيد علي رضاييان كه خودشان حافظ و مفسر قرآن و نهج‌البلاغه هستند. با خنده به ايشان گفتم: شما اين غذا را ببريد با مسئوليت من، شرعا گردن من باشد.

ظرفي هم كه نداشتيم قرار شد در يكي از پارچ هاي قرمز پلاستيكي ببرند، با اصرار ما مقداري از آن آش رشته براي خانواده بردند. اين از قشنگ ترين قطعاتي است كه پايبندي به تشرع بچه‌ها را مي‌رساند و مشروعيت دفاع مقدس را معلوم مي‌كند.

حالا شهادت اين شهيد بزرگوار چگونه بود . 4 آبان 1362 بود ما براي مرحله سوم عمليات به ارتفاعات چولري در خط حد لشكر 8 نجف اشرف كه فرمانده‌اش آن زمان شهيد كاظمي بودند رفته بوديم. دو مرحله با موفقيت انجام شده بود و ما پيشروي كرده بوديم.

داشتيم ادامه عمليات را بررسي و هماهنگ مي‌كرديم. شهيد علي رضاييان، سردار فدوي مسئول اطلاعات، من مسئول عمليات، آقاي دياني از دفتر سياسي و شهيد محمودي جانشين لشكر 8 نجف هم حضور داشتند. در چولري به جايي رسيديم كه پايگاه عراقي‌ها بود. دور تا دور پايگاه ميدان مين وجود داشت. دو راه وجود داشت يكي از سمت راست و ديگري از سمت چپ.
 
من گفتم هر راهي كه شهيد علي رضاييان برود من هم مي‌روم. عده‌اي از دوستان از سمت راست رفتند. شهيدرضاييان، شهيد محمودي را جلو فرستاد چون ايشان تخريب چي بودند و چشمشان با مين آشناتر بود. خودشان نفر دوم، من نفر سوم و جانشين رئيس ستاد، شهيد صالحي هم نفر چهارم بود.
 
ما چهار نفر از يك مسير رفتيم. مي‌دانستيم ميدان مين است ولي بايد با مهارت از ميدان مين عبور مي‌كرديم تا وارد پايگاه مي‌شديم . راه ديگري نبود. عليرغم دقت زياد انفجار مهيبي رخ داد. پاي شهيد محمودي به يك مين والمري ‌خورد. اين مين ها در زمان انفجار از سطح زمين بالاتر مي‌آيد و عمل مي‌كنند كه حدود 1400 تركش همراه خود دارد. بعد از اينكه اين مين عمل كرد همه ما به شدت مجروح شديم . راهي براي برگرداندن ما به عقب نبود. بچه ها بايد ما را چند قدم پايين‌تر مي آورند و از آنجا ما را سوار قاطر مي كردند. مصافتي را با قاطر ببرند تا رسيديم به جاده‌اي كه احداث ‌كرده بوديم. از آنجا آمبولانس آمد و براي درمان ما را بردند.

تركش ها به صورتي بود كه خرده سنگ و خرده تركش هم به همراه خود داشت. ما چهار نفر هر كدام به طرفي افتاده بوديم. شهيد علي رضاييان و شهيد محمودي از ما حالشان بدتر بود. چون اين دو بزرگوار به مين نزديك تر بودند. حدود 260 - 250 تركش و خرده سنگ به ما خورده بود، من از ناحيه دو پا مجروح شده بودم. به هر سختي بود امدادگران ما را از معركه آوردند تا سوار قاطر كردند و پايين آوردند. چون آن لحظه آمبولانسي در منطقه نبود به اجبار من و شهيد علي رضاييان را پشت وانت گذاشتند. امكانات خيلي كم بود و تنها فقط يك پتو سربازي يك نفري در آنجا وجود داشت، با آن وضعيت شكستگي و وضعيت نابهنجاري كه ما داشتيم.
 
جاده هم آسفالته نبود و ماشين بالا و پايين مي رفت. آخرين درسي كه من از ايشان گرفتم اين بود. وقتي خون از بدن خارج مي شود سرماي زيادي ايجاد مي كند و بدن مي‌لرزد. در حالي كه هر دوي ما پشت وانت به شدت بدن هايمان مي‌لرزيد و تكلم برايمان سخت بود، به آن برادرهايي كه داخل وانت بودندگفتم: پتو را روي برادر رضاييان بيندازيد. چون خودم نمي‌‌توانستم تكان بخورم.
 
شهيد رضاييان گفت: پتو را بيندازيد روي برادر فضلي. پتو به اندازه اي نبود كه هر دوي ما را بپوشاند. خونريزي ايشان خيلي شديدبود و تركش به سفيد رونش اصابت كرده بود، حالش خيلي از من بدتر بود. ما را به سمت بيمارستان صحرايي بانه مي‌بردند؛ ايشان گفتند: نه، پتو را روي برادر فضلي بيندازيد. باز من قبول نكردم و حرف خودم را تكرار كردم . بالاخره شهيد رضاييان گفت: من به عنوان فرمانده دستور مي‌دهم پتو را به روي برادر فضلي بيندازيد.

در اين لحظات قبل از شهادت ايشان از فداكاري و ايثارش يك لحظه غفلت نمي‌كرد. بعد از اينكه به بيمارستان صحرايي بانه رسيديم هر چهار نفر ما را به اتاق عمل بردند. شهيد رضاييان و شهيد محمودي در اتاق عمل از سختي جراحت هايي كه داشتند به سلامت بيرون نيامدند و به درجه رفيع شهادت نايل شدند. روحشان شاد و انشاء‌الله توفيق ادامه راهشان را داشته باشيم.
ارسال به دوستان
از «صید ارواح» چه می‌دانید؟ چگونه اقدام به رفع بلاک در اینستاگرام کنیم؟ چه عواملی سبب شکست رژیم غذایی می‌شوند؟ راز کثیف نادیده؛ دستان ما چگونه بیماری‌ها را انتقال می‌دهند؟ قبل از خواب آب ننوشید اعتیاد به گوشی را با ابزارهای دیجیتال سلامت شکست دهید معنای واقعی زندگی روستایی در روستای یاستی‌قلعه ماهنشان (+عکس) گوشت این پرنده برای مصرف روزانه هیچ هورمون خطرناکی ندارد / شش برابر میگو هم فسفر دارد تمام اقداماتی که قبل سفر با خودرو شخصی باید انجام دهید واکنش یک روحانی به دعوت از "کاظم صدیقی" برای سخنرانی در مراسم شب قدر دانشگاه امام صادق (ع): دهن‌کجی به مردم عاقبت خوشی ندارد! انتخابات آمریکا و یک بازی خراب کن جدی به نام "رابرت کِنِدی" و معاونش خانم شاناهان! (+عکس) امام جمعه سابق لواسان: ساخت مسجد کار شهرداری نیست؛ شهرداری به وظایف اصلی خود بپردازد که درباره آن‌ها به غایت کم کاری می‌کند قتل ۲ نفر در آرامستان یاسوج/ دادستان: علت درگیری اختلاف شخصی دو خانواده بود حمله موشکی حزب الله لبنان به مواضع نظامیان اسرائیل پارک قیطریه و مساجد اطراف (نقشه)
وبگردی