۱۰ فروردين ۱۴۰۳
به روز شده در: ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۱۳۶۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۸-۰۷-۱۴۰۱
کد ۸۶۱۳۶۹
انتشار: ۱۰:۵۶ - ۱۸-۰۷-۱۴۰۱
زندگی در تاریکی؛ هنگام سقوط حقیقت/ عباس عبدی
ریشه این بحران در جای دیگری است که حکومت باید به حل آن اقدام کند و نمی‌تواند انتظار داشته باشد که مردم روایت آن را بپذیرند. این مسأله به تفاوت بنیادین در مفهوم اعتماد در جامعه سنتی و جدید بر می‌گردد.

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:

اتفاقاتی که در این چند هفته رخ داده است از جهتی وجه اشتراک دارند و شاید بتوان گفت از جهت مورد نظر مثل همه اتفاقات تاریخ جدید ایران است. وجه تشابه آنها این است که هیچگاه حقیقت آنها چنان که شایسته است، حداقل در کوتاه مدت روشن نمی‌شود. در واقع هنگامی که جامعه نیازمند دانستن حقیقت است در پرده پنهان می‌ماند.

برای نمونه درباره مرگ تاثراور نیکا شاکرمی، مخالفان آن را متوجه حکومت می‌کنند و دادسرای جنایی نیز توضیحات کاملا متفاوتی را می‌گوید. اگر کسی حکومت را متهم کند حتما ناشی از دروغ‌پردازی و خباثت او می‌دانند و مخالفان حکومت هم داوری معکوس دارند. در این میان آقای وحید اشتری هم گزارشی در این زمینه تهیه کرده که روایت رسمی را تقویت می‌کند ولی او را هم محکوم می‌کنند گرچه که در ماجراهای دیگر در کنار مخالفان و منتقدان بوده است.

جالب‌تر از همه این که فارغ از این که حقیقت چه باشد هیچ تاثیری در داوری آنان نسبت به حکومت نخواهد داشت. در واقع در باره حقیقت موضوعی احتجاج می‌کنند که در داوری نهایی آنان نسبت به هم بی‌اثر است.

این یادداشت در صدد تایید و رد هیچکدام از دو ادعا نیست من هم در هر مورد و بر حسب قرائن ظنی داوری خاص خود را دارم، چون مرجعیت و سازوکاری برای کشف حقیقت در جامعه وجود ندارد. مجادله درباره حقیقت این واقعه به علتی ساختاری بی‌سرانجام است و هر کس داوری خود را خواهد داشت. این وضعیتی تاریخی است و جدید نیست.

مرگ غلامرضا تختی در سال ۱۳۴۶ و در هتل آتلانتیک تهران یک بمب خبری بود که با توجه به سوابق او با رژیم شاه بسرعت به عنوان قتل و از جانب ساواک تلقی و شعارهای گوناگونی در این باره ساخته شد. در مراسم شب هفت او، دانشجویان برنامه مفصلی از میدان شوش تا ابن‌بابویه برگزار کردند و همه بدون تردید متفق القول بودند که ساواک او را کشته.

در حالی که دوستان نزدیک تختی می‌دانستند او خودکشی کرده ولی گزاره قتل او چنان قوی بود که کسی جرات بیان خلافش را نداشت. حتی اکنون هم پس از ۵۵ سال برخی همین عقیده را دارند.

در هر حال در این ماجرا سپهبد مقدم که مقام وقت ساواک بود تعدادی از فعالان اصلی دانشجویی پلی‌تکنیک را که در مراسم شب هفت فعالیت داشتند، احضار و مدارک و مستندات کافی ارائه می‌کند که تختی خودکشی کرده و ما او را نکشتیم. وصیتنامه تختی را نشان می‌دهد که دو روز پیش از خودکشی نوشته و ثبت شده بود. حتی توضیح می‌دهد که مهندس کاظم حسیبی را به عنوان وصی و سرپرست بابک تعیین کرده که وصیت را اجرا کند، جالب است که پسر مهندس حسیبی هم دانشجوی پلی‌تکنیک بوده است.

با همه این توضیحات دانشجویان با گزاره او همراهی نمی‌کنند. هنگامی که ناامید می‌شود با استیصال می‌گوید کاری نمی‌توان کرد. فرزند خودم هم از من پرسید که: بابا تختی را چگونه کشتید؟

می‌خواهم بگویم که ریشه این بحران در جای دیگری است که حکومت باید به حل آن اقدام کند و نمی‌تواند انتظار داشته باشد که مردم روایت آن را بپذیرند. این مسأله به تفاوت بنیادین در مفهوم اعتماد در جامعه سنتی و جدید بر می‌گردد.

این موضوع در مرگ آل‌احمد، صمد بهرنگی، دکتر شریعتی، مصطفی خمینی، سینما رکس و موارد دیگر هم رخ داد. چرا؟ به چند دلیل مشخص. آن حکومت رسانه آزاد برای کشف حقیقت و نهاد قضایی مستقل برای صدور حکم نهایی عادلانه در اختیار نداشت. یا به تعبیر بهتر اجازه شکل‌گیری به این دو نهاد را نمی‌داد. برای این که دوست نداشت بسیاری از حقایقش آشکار شود و قانون حاکم گردد.

در چنین شرایطی حقیقت امری فردی می‌شود. هر کس بر حسب سلایق و علایق و اطلاعاتش حقیقت را به گونه‌ای می‌بیند. به تعبیر دیگر حقیقت غایب شده یا به تعبیر استاد شفیعی کدکنی سقوط کرده و ارتباطش با واقعیت قطع می‌شود.

جامعه‌ای که چنین باشد دچار از هم گسیختگی و فقدان بصیرت می‌شود. هنگامی که نتوان در مسایل مهم به حقیقت رسید چگونه می‌توان وحدت نظر پیدا کرد؟ در غیاب اشتراک نظر جمعی نسبت به حقیقت یا به تعبیر دیگر در غیاب حقیقت اجتماعی، جامعه انسانی دو یا چند پاره می‌شود.

اگر حکومت می‌خواهد که مردم ادعاهایی که حکومت حقیقت می‌داند باور کنند، اعم از مورد مهسا امینی یا نیکا شاکرمی یا هر مورد دیگر، در این صورت باید شیوه‌ای مورد توافق برای کشف حقیقت را بپذیرد تا حقیقت همه امور مطابق آن کشف و داوری شود.

حقیقت تجزیه پذیر نیست. دریافت حقیقت کلیت در هم تنیده است که تابع روش معین تحقیق و شناخت آن است. اگر پوپری به موضوع نگاه کنیم باید راهی برای نقض ادعاهای حکومت باز باشد و حقیقت واقعی آن است که کسی نتواند آن را نقض کند نه این که کسی مجاز به نقض و رد آن نباشد. در فضایی که حقیقت جناحی و سیاسی شود، زندگی عذاب‌آور و در تاریکی مطلق است.

ارسال به دوستان
وبگردی