۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۰:۰۴
کد خبر ۸۶۱۳۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۳ - ۱۱-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۶۱۳۸
انتشار: ۱۵:۰۳ - ۱۱-۰۷-۱۳۸۸

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح

روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


ابتكار: دانشگاه يک بار ديگر در مسير آزمون تاريخي

«دانشگاه يک بار ديگر در مسير آزمون تاريخي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد؛مهر از راه رسيده و شور و نشاط دانشجويي فضاي دانشگاهها را فرا گرفته است و البته التهابات سياسي جامعه مزيد بر علت شده يک بار ديگر نگاهها معطوف به دانشگاه شده است.بي مناسبت نيست که در اين مقال پلي به گذشته زنيم و با واکاوي نقش هاي تاريخي دانشگاه به مسئوليت امروز اين نهاد علمي واقف شويم.با مطالعه گذشته تحولات دانشجويي چند دوره قابل ذکر است.دوره اول جنبش دانشجويي که از بدو تاسيس دانشگاه شروع و تا سقوط رضا شاه ادامه يافت.فعاليت دانشجويي در اين دوره بيشتر صنفي بود.

فاصله زماني سقوط رضا شاه تا کودتاي 28 مرداد دوره دوم را تشکيل مي دهد که گرايش اصلي حاکم بر فعاليت دانشجويي سياسي بود. و البته تحت تاثير فعاليت حزب توده در ايران بود دوره سوم فاصله زماني 32 تا 57 را شامل مي شود و مشخصه مهم اين دوره اينست که دهه 40 و 50 تحت تاثير گروههاي چپ بود در نتيجه جنبش دانشجويي به طرف رفتارهاي مسلحانه گرايش پيدا کرد چرا که اين دوره تحت تاثير گروههايي چون چپ فدايي و مجاهدين خلق بود..و اين دو گروه در آن مقطع نيروهاي اصلي خود را از بين دانشجويان جذب کردند،به صورت طبيعي شرايط بعد از کودتاي 28 مرداد زمينه را براي فعاليت هاي براندازانه در دانشگاهها و در بين گروههاي سياسي معارض فراهم آورد و گروههاي سياسي بعد از اين دوره دچار دگرديسي بنيادي شدند جبهه ملي به دليل مشي مسالمت آميز مورد نقد بود و در نتيجه نهضت آزادي از دل آن سر برآورد و در نهايت هم مجاهدين خلق به عنوان شاخه راديکال نهضت آزادي مسير خود را جدا کرد و مبارزه سياسي را به مبارزه مسلحانه تبديل کرد، سازمان حزب توده به عنوان شاخه جوانان حزب توده نيز با انتخاب مشي مسلحانه، راه خود را با خط مشي حزب جدا نمود با اين اوضاع شرايط حاکم بر جنبش دانشجويي بطرف فعاليت هاي راديکال پيش رفت و شاخه هاي انشعابي با نقد گذشته خود وارد فاز مبارزه مسلحانه شدند.

نکته قابل ذکر در فعاليت دانشجويي قبل از انقلاب اينستکه اصولا دانشگاه خود محصول دوران مدرن بحساب مي آيد و دانشگاهيان در حقيقت از نظر طبقه اجتماعي جزو طبقات متوسط مي باشند اما در ايران قبل از انقلاب همين دانشگاه در مقابل رژيم قرار گرفت و رژيم را با همان منطق طبقاتي نقد و رد کرد.سال 57 فرا رسيد و مبارزات سياسي از درون دانشگاهها به خيابانها کشيده شد و سيل مردمي دگرگوني لازم را ايجاد کرد جريانات سياسي در درياي مردم رنگ باختند تا اينکه انقلابيون کار را شروع کردند. احزاب و تمامي گروههاي سياسي،دفاتر يا انجمنهايي در دانشگاهها داير نمودند و فارغ از جهت گيري انقلاب به فعاليت خود روي آوردند و جالب اينکه همه مي خواستند از دانشگاه شروع کنند به همين خاطر فعالان غير دانشجو هم تلاش داشتند براي تبادل افکار و جذب سمپات و عضو گيري به دانشگاه مراجعه نمايند.

دانشگاه به ميدان نبرد احزاب متضاد و متعارض تبديل شد و امکان آموزش سلب گرديد. اين بود که دانشگاه به مدت سه و نيم سال تعطيل شد تا انقلابيون با طرحي نو استارت دانشگاه انقلابي را بزنند. فضاي دانشگاهها تا نيمه اول دهه 70تحت تاثير دفاع مقدس بود،رويکرد اصلي جنبش دانشجويي در اين دوره عدالتخواهي بود و با نقد دولت سازندگي فعاليت هاي سياسي دانشجويي شکل گرفت.

دهه هفتاد به نيمه رسيد و فضاي سياسي کشور دچار تحول اساسي گرديد. محمد خاتمي به عنوان نامزد معترض در نقطه مقابل جريان حاکم و با تکيه بر خواستگاه خود يعني دانشگاه و طبقه روشنفکري، سر برآورد و پيروز ميدان شد، با پيروزي دوم خرداد، دانشگاه ميدان دار اصلي عرصه عمومي سياست شد.جريان دانشجويي در اين دوره به رغم گذشته خود که همواره نقطه عزيمت خود را با نقد دولتهاي موجود شروع مي کردند اين بار با ورود به عرصه عمومي و طرح گفتمان دموکراسي خواهي، نقطه عزيمت را نه دولت که حاکميت قرار داد و در اين فضا 18 تير78 رخ نمود و بار اعتراضات بر دانشگاه متمرکز شد و به صورت طبيعي هزينه فعاليت دانشجويي سرسام آور شد،در نتيجه بدنه دانشجويي از همراهي جنبش دانشجويي فاصله گرفت و با تغيير در آرايش سياسي کشور، فعاليت هاي دانشجويي دچار رکود نسبي گرديد.

انتخابات رياست جمهوري دهم يک بار ديگر محيط هاي دانشجويي را تحريک و فعال کرد و به دليل ناکامي احزاب شناسنامه دار، بار اصلي کنش و واکنش هاي سياسي بر دانشگاه تحميل شد.و اکنون بعد از سي سال همچنان خانواده ها نگران آينده فرزندان خود هستند،فرزنداني که با باورهاي قابل قبول روانه دانشگاه مي شوند و با هزار و يک مسئله جديد خارج مي شوند.هنوز نظام آموزشي توان استفاده بهينه از وقت دانشجويان را ندارد،همچنين متون آموزشي علوم انساني با علامت سوال جدي روبروشده است.

هنوز مراکز تربيت استاد در کار ويژه خود دچار اختلال اند همچنان مراکز و نهادهاي فرهنگي در دانشگاهها گرفتار ناکارآمدي و برنامه هاي غير جذاب و کليشه اي هستند با اين اوصاف انتظار رفتار عقلائي از دانشجويان و استفاده از تجربه هاي تاريخي انتظاري قابل تامل است!

جمهوري اسلامي: حاشيه پررنگ تر از متن!

«حاشيه پررنگ تر از متن !»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛لابد اين عبارت نغز را از قدما شنيده ايد كه مي گفتند « عليكم بالمتون لا بالحواشي » يعني به اصل و متن هر چيزي توجه كنيد و از حاشيه ها پرهيز نمائيد چرا كه پرداختن به حواشي افراد را از هدف باز مي دارد و به اتلاف وقت و طي طريق در مسيرهاي ناهموار مي كشاند.

پس از مدتها برنامه ريزي و زمينه چيني براي از سرگيري مذاكرات هسته اي ايران و كشورهاي 1 +5 سرانجام دور جديد گفتگوها روز پنجشنبه در ژنو با حضور ويليام برنز معاون وزيرخارجه و نماينده آمريكا برگزار شد و در پايان دو نوبت مذاكره خاوير سولانا مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا و سعيد جليلي دبير شورايعالي امنيت ملي ايران در گفتگو با خبرنگاران ارزيابي خود را از نتايج مذاكرات بيان كردند. نماينده گروه 1 +5 در اين زمينه گفت : « مذاكرات روز پنجشنبه تنها يك آغاز بود و ما نياز داريم كه شاهد پيشرفت برخي گام هاي عملي درباره مسائلي باشيم كه امروز درخصوص آنها بحث كرديم . » وي حاضر نشد به موضوعات مورد بحث اشاره اي كند. در همين حال جليلي مذاكره كننده ايراني مذاكرات را خوب توصيف كرد و گفت : « براي حل برخي نگراني هاي مشترك در عرصه بين المللي نياز به يك نوع همفكري و همكاري بيشتر از آنچه كه شاهدش هستيم داريم » .

اين يك روي سكه بود كه شايد در متن و اصل مذاكرات ژنو مي بايست پيرامون حل و فصل همين موضوع هسته اي ايران باشد ولي حواشي پررنگ و پرسروصدايي كه بر متن نشست ژنو تاثيرگذار بود مذاكرات را تحت الشعاع قرار داد به طوري كه خبرگزاريها از آن به عنوان « يك گام مثبت بر سر آغاز مذاكرات مستقيم ايران و آمريكا در مورد از سرگيري روابط » ياد كردند كه موضوع هسته اي نقطه آغاز آن است .

با اين وصف مذاكرات روز پنجشنبه ژنو يك اتفاق جديد در خود داشت و اينكه به گزارش رسانه ها جلسات مذاكره محرمانه ايران و آمريكا در قالب مذاكره خصوصي روساي هياتهاي ايراني و آمريكايي آغاز شد و جليلي و برنز در حركتي جديد در طول 30 سال گذشته براي اولين بار به صورت مستقيم با هم مذاكره كردند. به گفته مقامات آمريكايي آمريكا اميد زيادي به روند مذاكرات اخير و برقراري رابطه با ايران دارد كه از داخل اين گفتگوها حاصل شود.

براساس اين گزارشها هر چند مذاكرات ايران و گروه 1 +5 در ژنو به طرح موضوعات و ديدگاههاي طرفين درباره دستور كار دور جديد گفتگوهاي هسته اي اختصاص داشت اما تفاوت مهم اين نشست با دورهاي قبلي اين گفتگوها مذاكرات دوجانبه حاشيه اي است كه غربي ها از آن به باز شدن مسير گفتگوهاي مستقيم ايران و آمريكا ياد مي كنند به طوري كه رئيس جمهور آمريكا طي سخناني در واشنگتن مذاكرات ژنو را شروعي سازنده دانست و خواستار گامهاي سازنده جمهوري اسلامي ايران در اين زمينه شد! همچنين هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا پس از پايان گفتگوهاي ژنو گفت : « روز اول اكتبر براي ما يك روز سازنده بود اما نتايج آن هنوز به بار ننشسته است و بايد با اقدامات محسوس ايران در اين زمينه تكميل شود » ! سخنگوي وزارت خارجه انگليس نيز با اشاره به اهميت مذاكرات ژنو و اقدامات حاشيه اي انجام شده در آن اظهار داشت « امسال فرصت بسيار مهمي براي گفتگو با ايران و مسائل موجود سياسي بود. » وي افزود : « بسته پيشنهادي اخير ايران حاوي مسائل مثبتي بود ولي در آن به مساله هسته اي ايران پرداخته نشده است . »

به هر حال آنچه باعث اهميت يافتن حواشي مذاكرات ژنو شد ديدار دوجانبه و گفتگوهاي مستقيم ايران و آمريكا بوده كه در بالاترين سطح ديدار مقامات دو كشور طي سه دهه و پس از قطع روابط تهران و واشنگتن از زمان پيروزي انقلاب اسلامي انجام شده است . هرچند در دور اول اين ديدارها توافق خاصي در خصوص مسائل دو كشور صورت نگرفته اما نفس ديدار مستقيم اين دو مقام ايراني و آمريكايي با يكديگر و آشكارسازي آن حكايت از ورود مذاكرات به عرصه جديدي دارد كه مي تواند مذاكرات هسته اي ايران را تحت تاثير قرار دهد و اين همان راهكاري است كه البرادعي چندي پيش براي خارج شدن مذاكرات ايران و پنج كشور انگليس فرانسه آلمان روسيه و چين از بن بست پيشنهاد كرده بود.

در كنار اقدام اخير نه چندان حاشيه اي ژنو كه خبرگزاري ها از آن به عنوان ابتكار جديد آمريكا و ايران براي از سرگيري مسير مناسبات دو كشور ياد كرده اند ناگهان خبر رسيد آقاي متكي وزير خارجه كشورمان كه پس از بازگشت رئيس جمهور از اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل از آمريكا در نيويورك بسر مي برد در اقدامي بي سابقه به واشنگتن سفر كرد اقدامي كه توجه ويژه رسانه هاي غربي را جلب كرد.

خبرگزاريهاي غربي با غيرمنتظره خواندن اين سفر احتمال ملاقات متكي با مقامات آمريكايي و يا احتمال پاسخ دادن به نامه هاي اوباما را مطرح كردند ولي آقاي وزيرخارجه ايران هدف از اين سفر را صرفا سركشي به دفتر حفاظت منافع ايران در واشنگتن عنوان كرد كه از سوي تحليلگران سياسي اقدامي غيرضروري خوانده شد بطوري كه محافل غربي اظهارنظر كردند اين سفر بتواند كمك سازنده و قابل توجهي به نتيجه بخش بودن مذاكرات روز پنجشنبه ژنو كند.

به نظر مي رسد قرار گرفتن در حاشيه هاي پررنگ تر از متن و مبادرت به اين قبيل اقدامات براي دستگاه ديپلماسي كشورمان كه وظيفه حفظ عزت و اقتدار ملي بايد در سرلوحه اقدامات اين دستگاه قرار داشته باشد قابل تامل است . همچنين اعتراضات فراوان ملت ايران به سياستهاي مداخله جويانه آمريكا طي 60 سال اخير با اين قبيل اقدامات در تناقض آشكار است .

سياست قطعي نظام در مورد از سرگيري روابط با آمريكا همواره اين بود كه آمريكا شرط هاي سه گانه عذرخواهي بابت مداخلات گذشته تعهد سپردن براي خودداري از مداخله در آينده و آزادسازي اموال ايران را تحقق بخشد و از كشاندن پرونده هسته اي ايران به بازي هاي سياسي نيز خودداري نمايد آنگاه جمهوري اسلامي ايران درباره مذاكره با دولتمردان واشنگتن تصميم بگيرد. به نظر مي رسد آنچه اكنون درحال رخ دادن است صرفنظر كردن از همه ي اين شرط هاست اقدامي كه قطعا بامنافع ملي كشورمان ناسازگار است . هنگامي كه حاشيه از متن پررنگ تر باشد بايد نگران فراموش شدن متن بود. آيا اين حواشي پرطمطراق ما را از متن دور نمي كند !

رسالت: يک چمدان پر از ديپلماسي

«يک چمدان پر از ديپلماسي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم حنيف غفاري است كه در آن مي خوانيد؛سرانجام گفتگوهاي حساس و سرنوشت ساز جمهوري اسلامي ايران و کشورهاي5+1 در ژنو به پايان رسيد.رضايتمندي کامل دکتر سعيد جليلي و ديگر نمايندگان کشورمان از گفتگوهاي مذکور و ابراز تمايلات جداگانه باراک اوباما،هيلاري کلينتون و خاويرسولانا مبني بر ادامه گفتگو ها بيانگر پيروزي تهران در اين کارزار سرنوشت ساز بوده است.

سرانجام گفتگوهاي حساس و سرنوشت ساز جمهوري اسلامي ايران و کشورهاي5+1  در ژنو به پايان رسيد.رضايتمندي کامل دکتر سعيد جليلي و ديگر نمايندگان کشورمان از گفتگوهاي مذکور و ابراز تمايلات  جداگانه باراک اوباما،هيلاري کلينتون و خاويرسولانا مبني بر ادامه گفتگو ها بيانگر پيروزي تهران در اين کارزار سرنوشت ساز بوده است.با توجه به کارشکني هاي انگلستان و فرانسه به عنوان دو کشوراروپايي،جمهوري اسلامي ايران از طرف هاي گفتگو کننده در مذاکرات ژنو خواسته بود  براي به نتيجه رساندن مذاکرات با رويکردي سازنده ، راهبردي و نه تاکتيکي وارد گفتگوهاي ژنو شوند.به عبارت بهتر،اصلي ترين موفقيت جمهوري اسلامي ايران در ميدان ژنو پررنگ ساختن مرز “تاکتيک”و”راهبرد”ميان مقامات غربي بود.

بر اين اساس ما “تاکتيک گريز”و”راهبردگرا”هستيم و کشورهاي5+1  نيزاگر مي خواهند بر سر ميزي بنشينند که تهران در يک سر آن قرار دارد بايدهمين گونه باشند.بر اساس گزارشهاي منتشر شده از نشست ژنو،جمهوري اسلامي ايران از مباحث مربوط به خلع سلاح کشورهاي دارنده سلاح هاي ممنوعه نيز به طور جدي سخن به ميان آورده است.اگرچه اين خلع سلاح از قوانين موضوعه بين المللي تبعيت مي کند اما در کنار تاکيد بر خلع سلاح اتمي قدرتهاي بزرگ خلع سلاح تاکتيکي آنها را نيزعينيت بخشيد.

نشست ژنو،ميدان تقابل دو نوع مدل رفتاري ايران و غرب بود.مدل رفتاري غرب طي سالهاي اخير بر مبناي “استمرارتهديدهاي مزمن”شکل گرفته است.اين مدل از5  سال قبل تا کنون حکم “مدل مادر”را داشته است.بر اين اساس ايران همواره در خصوص انزواي بين المللي يا تحريم هاي اقتصادي وياحتي تهديدات نظامي(از سوي رژيم صهيونيستي)مورد تهديد غرب بوده است.اما مدل رفتاري ايران بر اساس “استمرار مسير صلح آميز هسته اي”در سايه بي اعتنايي به تهديدات غرب بوده است.اين مدل رفتاري ايران در ذيل سياست خارجي تهاجمي تعريف مي شود که از دل آرمانها و اصول اسلامي و ملي ما قابل استنتاج است.درنشست ژنو اين دومدل به يکديگر رسيدند و مدل رفتاري ايران توانست بر مدل رفتاري غرب غلبه پيدا کند.جمهوري اسلامي ايران در نشست ژنو چمدانهاي پر از ديپلماسي خود را باز کرد و پيامهاي واقعي ملت ايران را به جهانيان مخابره نمود.

اينکه در چشم انداز20  ساله سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در قالبي”سازنده”ونه”ماجراجويانه”تعريف گرديده و رويکرد هسته اي جمهوري اسلامي ايران نيز حول همان سازندگي شکل گرفته است.تهران بر اساس نظريه ام القري که درابتداي پيروزي انقلاب اسلامي ايران مطرح گرديد نمي تواند نسبت به   معضلات جاري در خاورميانه،جهان اسلام وحتي مناطقي مانند آمريکاي لاتين و...بي تفاوت بماند زيرا اصول بشري و اسلامي چنين سکوني را برنمي تابد.پس عمق استراتژيک جمهوري اسلامي ايران تنهادر درون مرزهاي جغرافيايي ما نيست .از اواسط دوران رياست جمهوري بوش پسر که حملات لفظي نومحافظه کاران عليه جمهوري اسلامي ايران تشديد شده بود،بسياري از استراتژيستهاي خبره غربي از جمله زبيگنيو برژينسکي،مادلين آلبرايت و جيمي کارتر تنهاراه پيش روي کاخ سفيد و کشورهاي اروپايي راايجاد تعامل سازنده با تهران مي دانستند.

هم اکنون غرب پس از مدتها فرصت سوزي به همين نقطه رسيده است.”شناسايي ايران قدرتمند”از سوي غربي ها برخاسته از نوعي تفکرايده آل گرايانه نيست بلکه محصول عيني يک محاسبه واقع گرايانه است.بي جهت نيست که افرادي مانندجان بولتون و کاندوليزارايس صراحتا از شکست راهبردهاي تهديد آميز عليه جمهوري اسلامي ايران سخن به ميان مي آورند.
واقعيت امر اين است که روشهاي خطاي کاخ سفيدو تروئيکاي اروپايي درقبال تهران طي سالهاي اخير غرب را در وضعيت آچمز قرار داده است.حضور نمايندگان آمريکا،انگلستان،فرانسه و آلمان در نشست ژنو نشان داد که باقي ماندن دراين برزخ براي غربي ها دشوار است.

تهران در نشست ژنو برنده اصلي ميدان بود.مرور اصلي ترين درس نشست ژنو براي ملت و دولت ايران نيز خالي از لطف نمي باشد.عدم عقب نشيني از قواعد انقلاب اسلامي و تکيه بر سياست خارجي تهاجمي و قاعده نفي سبيل رمز استواري ما در ميدانهاي جهاني خواهد بود.هرگاه ما از اين نوع سياست خارجي تهاجمي منحرف شويم عملا فضا را جهت ورود تهديدها به کشور بازکرده ايم.از سوي ديگر،پتانسيلي که در جمهوريت نظام ما نهفته است در سايه تاسي به اصل مترقي ولايت فقيه خود اصلي ترين تضمين جهت بقاي موثر نظام ما در سطوح داخلي،منطقه اي و جهاني مي باشد.پيروزيهايي مانند برگزاري نشست ژنو معلول التفات به چنين اصول و حقايقي مي باشد.

كيهان: الگوي مقاومت

«الگوي مقاومت»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛برغم تمام كارشكني ها و شيطنت هايي كه يكي، دو كشور غربي عليه برنامه هسته اي ايران انجام دادند تا با انحراف افكار عمومي و غلبه حاشيه هاي ساختگي و تصنعي بر موضوع و متن اصلي فضايي پرالتهاب و سنگين را به تصوير بكشانند و موقعيت جمهوري اسلامي را بيش از مذاكرات ژنو تضعيف نمايند اين مذاكرات دو روز پيش (اول اكتبر) با محوريت بسته پيشنهادي به روز شده ايران برگزار شد.

از 15 ماه پيش كه آخرين گفت وگوها ميان ايران وكشورهاي گروه 1+5 انجام شد تا مذاكرات روز پنج شنبه در ژنو، دو، سه كشور غربي كه هميشه به دروغ و با تعميمي ناروا خود را جامعه جهاني معرفي مي كنند، گزينه هاي مختلفي را در مواجهه و رويارويي با برنامه هسته اي ايران به صحنه و كارزار به اصطلاح ديپلماتيك آوردند.

ترجيع بند خواسته هاي به ناحق آنها كه مداوم و به كرات عليه جمهوري اسلامي مطرح و رسانه اي مي كردند «تعليق غني سازي» بود؛ بنابراين تا بحث به مذاكره و گفت وگو مي رسيد از پيش شرط تعليق برنامه هسته اي ايران براي به فعليت رسيدن انجام مذاكرات و گفت وگوها سخن به ميان آوردند. همزمان با اين ژست طلبكارانه كه با ايران مذاكره مي كنيم اما به شرط تعليق غني سازي، حجم انبوهي از چماق هاي تحريم را به رخ مي كشيدند.

در اين ميان ايران به قوت و با صداي بلند بر خواسته اصلي خود يعني ادامه فعاليت هاي صلح آميز هسته اي پافشاري داشت و بر موقعيت لايتغير خود مقاومت كرد.

گروه كشورهاي 1+5 با مشاهده عزم جدي و راستين مقامات ارشد ايراني بر مداومت بر حق هسته اي جمهوري اسلامي كه عقبه ميليوني حمايت آحاد ملت را به همراه داشت به ترفند جديدي متوسل شده و براي اين كه وانمود كنند خواسته خود را تعديل كرده اند، گزينه «تعليق در برابر تعليق» را پيش كشيدند.

اما در اين فرآيند باز هم جمهوري اسلامي بر ديدگاه قبلي خود كه قانوني و منطقي بود تاكيد وزريد و البته باز هم با فضاسازي هاي منفي و تبليغات جهت دار رسانه هاي وابسته غربي روبرو شد و غرب ضمن تهديد به تحريم هاي شديد عليه جمهوري اسلامي ايران هر از چندگاهي نيز روي گزينه نظامي مانور داد.

در آستانه مذاكرات ژنو نيز خبر سايت هسته اي «فردو» از يك سو و رزمايش پيامبر اعظم(ص) 4 از سوي ديگر دو موضوعي بود كه دستمايه غربي ها قرار گرفت تا با تنگ كردن فضا زمينه تغيير افق مذاكرات اكتبر را در راستاي منافع زياده خواهانه و نامشروعشان، فراهم آورند.

اكنون در شرايطي كه دور اول مذاكرات در اول اكتبر در دو نشست صبح و بعد از ظهر به اتمام رسيده و قرار است تا ظرف يك ماه آتي دور دوم گفت وگوها آغاز شود اشاره به نكاتي ضروري است؛
1- مذاكرات ژنو نشان داد كه جمهوري اسلامي ايران علي رغم تمام فضاسازي هاي منفي و تبليغات سياسي رسانه اي (پروپاگاندا) مي تواند با خلاقيت درعرصه ديپلماسي و با ابتكار عملي به موقع و بهنگام شرايط و موقعيت مذاكرات را به نقطه اصلي هدايت و راهبري نمايد.

تأكيد ايران بر اينكه مدار گفت وگوها روي بسته پيشنهادي به روز شده ايران و فراتر از برنامه هسته اي كشورمان باشد، با خواست 1+5 كه «راستي آزمايي» فعاليت هسته اي جمهوري اسلامي ايران را محور مذاكرات مي دانستند اگرچه در تعارض بود ولي هر دو طرف به ميدان مورد نظر طرف مقابل كشيده شدند. اين حالت اگرچه تمامي خواست كشورمان را در پي نداشت ولي به عنوان يك گام مثبت قابل ارزيابي است. ضمن آن كه حريف در اعمال نظر خود مبني بر مذاكره براي توقف غني سازي- با فرمول توقف در برابرتوقف - نيز ناكام ماند، هر چند موضوع مذاكرات آنگونه كه ايران انتظار داشت، صرفاً غيرهسته اي نبود.

بنابراين آنچه در نشست ژنو ميان ايران و 1+5 به مذاكرات مثبت و نتيجه محور تعبير شد با توجه به تبعات گسترده اي كه عليه كشورمان تدارك ديده بودند، مي تواند «تك موقعيتي» تلقي شود كه حريف ناگزير در آن قرار گرفت.

1+5 و بخصوص گروه غربي آن، راهي جز مذاكره و گفت وگو با جمهوري اسلامي ايران نداشت، اعمال تحريم هاي شديد عليه ايران و رجزخواني هاي غربي ها در اين زمينه به داستان تكراري و ملال آوري براي افكار عمومي دنيا مبدل گرديده كه بي خاصيتي و ناكارآمدي آن بيش از گذشته عيان گشته است.

گزينه نظامي هم كه معمولاً از جانب غربي ها آنهم به صورت تلويحي هر از گاهي مطرح مي شد تنها يك بلوف سياسي به منظور تحت فشار گذاشتن ايران بخاطر ايستادگي و مقاومت بر مواضعش بود. از همين روي، 1+5 چاره را در مذاكره و گفت وگو با ايران و لو با محوريت قرار گرفتن بسته پيشنهادي جمهوري اسلامي ديد.

بنابراين از جمله موضوعاتي كه در نشست ژنو مطرح شد و بخصوص گروه غربي 1+5 ناچار مي بايست به آن ورود مي كرد، «خلع سلاح تسليحات هسته اي و كشتار جمعي» بود.

2- جمهوري اسلامي ايران نبايد در ادامه مذاكرات از مطالبات برحق خود كه با افكار عمومي جهانيان نيز همخواني فراواني دارد، دست بكشد و اين مطالبات را در حاشيه مذاكرات بپذيرد. به عنوان مثال، خلع سلاح هسته اي با تمركز روي رژيم جعلي صهيونيستي نبايد تنها به عنوان يك برگ برنده در عرصه جدال بي حاصل!! به كار گرفته شود، بلكه هيئت مذاكره كننده كشورمان مي تواند اين مطالبه و مطالبات مشابه ديگر را كه با موضوع هسته اي نيز بي تناسب نيستند، پيشاپيش در محور مذاكرات جاي دهد و خروج آن از دستور كار مذاكرات را، نشانه بي صداقتي 1+5 و همراهي و همكاري آشكار آنان با جنايتكاران بين المللي معرفي كند.

3- قضاوت درباره چشم انداز مذاكرات و افق آينده اي كه گفت وگوها ميان ايران و 1+5 را رقم خواهد زد با توجه به اين كه تنها يك دور از مذاكرات به پايان رسيده است عجولانه به نظر مي رسد اما آنچه را كه مي شود با توجه به شواهد و قرائن حدس زد و شرايط بين المللي نيز از آن حكايت دارد اين است كه گروه غربي 1+5 كه همواره با پيش فرض ها و اتهامات ثابت نشده عليه ايران فضاي مذاكرات منطقي و گفت وگوهاي عادلانه را به سوي خواسته هاي ناروا سوق مي داد و براي پشتيباني از خواسته هاي خود و تحت فشار قرار دادن ايران در پذيرش آن خواسته ها بر چماق هاي تحريم و جنگ پافشاري مي كرد؛ اكنون با مشكلات عديده اي دست و پنجه نرم مي كند كه اتفاقا حل بسياري از آنها در گرو تعامل سازنده با جمهوري اسلامي ايران است.

بحران هاي مالي گسترده و ركود اقتصادي در كشورهاي غربي از يكسو و نقش غيرقابل انكار و موثر ايران در معادلات منطقه اي و حتي جهاني باعث گرديده است كه غربي ها ناگزير بدون پيش شرط با ايران وارد مذاكره شوند و حتي به «بسته پيشنهادي ايران»، اگر نه به عنوان محور اصلي مذاكرات، ولي به عنوان يكي از اصلي ترين محورهاي آن تن دهند.

اعتماد: مسير جديد از ژنو مي گذرد

«مسير جديد از ژنو مي گذرد»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم بهروز بهزادي است كه در آن مي‌خوانيد؛
تشنجي که تا صبح روز پنجشنبه با اعلام وجود تاسيسات جديد غني سازي ايران در نزديکي قم به اوج رسيده بود، بعدازظهر پنجشنبه بعد از پايان دو دور مذاکره ايران و 1«5 و مذاکره رو در روي سعيد جليلي از ايران و ويليام برنز از امريکا هنگام صرف ناهار در ژنو فروکش کرد و بعد از چند سال، مذاکرات کشداري که طرفين بر بي حاصل بودن آن تفاهم داشتند، طرف هاي مذاکره از اينکه بن بستي پيش روي خود نديدند، به چند تفاهم باورنکردني رسيدند از جمله اينکه ايران پذيرفت طي دو هفته آينده درهاي تاسيسات قم را به روي بازرسان سازمان بين المللي انرژي هسته يي بگشايد و بخشي از اورانيوم کمترغني شده خود را براي غني سازي بيشتر و استفاده در رآکتور آموزشي تهران به روسيه و فرانسه بفرستد. اين اورانيوم هماني بود که احمدي نژاد در بدو ورود به نيويورک براي آزمايش حسن نيت امريکا در دوران رياست جمهوري باراک اوباما پيشنهاد خريد آن را داد؛اورانيومي با خلوص حدود 20 درصد که مورد نياز رآکتور تهران است که مصارف آزمايشگاهي و پزشکي دارد. اورانيوم غني شده ايران حدود 5/3 تا 5 درصد است که بايد به 75/19 درصد برسد و به صورت ميله آماده تزريق باشد. گفته مي شود سوخت فعلي نيروگاه تهران که در سال93با اورانيوم آرژانتين سوخت گيري شد، در دسامبر2010پايان مي گيرد. مقدار اورانيوم ايران 1200 کيلوگرم، چيزي حدود75درصد مقداري است که ايران به طور رسمي اعلام کرده است و به گفته برخي از کارشناسان ظني را که برخي از غربيان درباره وجود فعاليت براي استفاده نظامي از اورانيوم غني شده ايران دارند بايد برطرف کند.به اين ترتيب کنفرانس ژنو که در يک خانه ويلايي مربوط به قرن هجدهم و در کنار درياچه زيباي ژنو برگزار شد بدون دستاورد نماند و پايه يي شد براي مذاکرات و تفاهم بعدي. گفتني است تا روز آغاز مذاکرات با آنچه امريکا اعلام کرده بود و با مواضع اعلام شده ايران تصور بر اين بود که نتيجه يي از مذاکرات حاصل نشود و کشورهاي غربي برنامه تحريم سنگين ايران را دنبال کنند.گرچه در آستانه مذاکرات ژنو، دولت امريکا بحث تحريم ايران را داغ کرده بود ولي در داخل آن کشور کارشناسان و حتي شماري از ديپلمات ها مي دانند تحريم اساسي ايران بسيار مشکل است تا جايي که آن را ناکارآمد اعلام مي کردند. بر اساس تحليل هاي موجود، دولت امريکا روي تحريم در حوزه انرژي حساب باز کرده بود که با وجود چين و هند و چند کشور ديگر به عنوان شرکاي تجاري ايران اين تحريم به آساني امکان پذير نمي شود.چين و ديگر کشورها به ايران به عنوان يک شريک استراتژيک مي نگرند و مشکل بتوان آنها را راضي کرد از داد و ستد با ايران دست بکشند.ايران که سومين ذخاير فسيلي جهان را دارد، در حال حاضر چهارمين صادرکننده عمده نفت در جهان است و به طور متوسط 5/2 ميليون بشکه نفت در روز صادر مي کند.

حجم قراردادهاي نفتي چين با ايران چيزي حدود 100 ميليارد دلار است و کشور چين به طور متوسط 15 درصد از نفت وارداتي خود را از ايران تامين مي کند. ايران به سبب کمبود پالايشگاه در حال حاضر يکي از واردکنندگان بنزين نيز هست يعني حدود نيمي از سوخت مورد نياز خود را بايد از کشورهاي ديگر بخرد که بيشترين آن محصول پالايشگاه هاي کشور هند است. هند نيز به دلايل بسيار که مهم ترين آن فروش بنزين به ايران است، زير بار تحريم ايران نخواهد رفت. هند دو برابر صادرات بنزين، نفت خام از ايران وارد مي کند و اين نيز دليلي ديگر براي نارضايي هند از شرکت در تحريم است. اما بخش ديگر نارضايي هند مربوط به توازن ديپلماسي در منطقه است، چرا که هند مايل نيست ايران بيش از اين به چين نزديک شود و از همه مهم تر اينکه يکي از برنامه هاي هند خريد گاز از خليج فارس و به ويژه ايران است.

با توجه به آنچه گفته شد چين و هند، يعني دو کشور بزرگ آسيايي مخالفان بالقوه طرح تحريم خريد و فروش انرژي ايران از سوي امريکا به شمار مي روند و اگر به آنها روسيه را نيز اضافه کنيم، با سه گانه يي روبه رو مي شويم که غرب مشکل بتواند آنان را راضي به موافقت با تحريم کند به ويژه که دو راس اين سه گانه، هم در مذاکره با ايران شرکت دارند و هم از اعضاي شوراي امنيت هستند و با آراي آنان در شوراي امنيت تحريم اجرايي مي شود.درباره روسيه نيز گرچه تبليغات فعلي بر اين است که امريکا از طرح سپر دفاع موشکي صرف نظر کرده است تا توجه روسيه را به خود جلب کند و بر سر تحريم ايران با آن کشور معامله کند، ولي شرايط کنوني نشان مي دهد دولت روسيه در شرايطي نيست که با تحريم هاي غرب عليه ايران همراهي کند، چرا که نمي تواند منافع اقتصادي و حتي ژئوپولتيک خود را در منطقه به خاطر تحريمي که صد درصد سود آن نصيب امريکا و اروپا مي شود به خطر اندازد به ويژه اينکه در شرايط موجود روسيه از نظر تجاري به آرامي پا جاي پاي اروپا مي گذارد و به هم خوردن اين شرايط به نفع روسيه نيست.

موضوع ديگر اينکه روسيه در نيروگاه اتمي بوشهر با ايران قرارداد دارد و گرچه از نظر زمان بهره برداري مشکلاتي با اين کشور وجود دارد، ولي روسيه منافع آتي خود را در زمينه هسته يي به هيچ وجه از دست نخواهد داد، به ويژه اينکه مي داند ايران در زمينه نيروگاه هاي هسته يي برنامه يي بلندمدت دارد.

در اين ميان طرف امريکايي بيش از همه مي داند اوضاع منطقه نيز به گونه يي با پرونده هسته يي ايران گره خورده است و نفوذ ايران به عنوان يک قدرت منطقه يي در عراق، افغانستان، لبنان، سوريه و فلسطين به گونه يي است که در هر نوع تصميمي براي کشورهاي منطقه، ايران اگر نقشي نداشته باشد، نتيجه کار نابساماني است. به همين جهت امريکا براي پيروزي نهايي در افغانستان، جلوگيري از شکست خود در عراق و آرامش فلسطين نيازمند ايران است. در واقع ايران در کل منطقه نقش برادري بزرگ را برعهده دارد که بيشترين آن را در قدرت نفوذي که در عراق دارد، مي توان ملاحظه کرد. نگارنده چندي پيش در سفري به اروپا چندساعتي در فرودگاه منامه توقف داشتم. شماري از بحريني ها وقتي متوجه شدند من ايراني هستم، گرد مرا با احترام گرفتند و بعضي از آنها با زبان شيرين فارسي از عشق و علاقه خود به ايران با من حرف ها زدند. گفت وگو وقتي به سياست کشيد، متوجه شدم چگونه به عنوان يک ابرقدرت منطقه يي از ايران نام مي برند. همين نگاه مردم کشورهاي منطقه را به صور مختلف طي سال هاي گذشته شاهد بوده ام و اين چيزي نيست که امريکا و غرب از آن غافل بوده باشند.

رقابت قدرت هاي بزرگ را نيز در اين ميان نبايد ناديده گرفت. در امريکاي دوران جرج بوش که مناسبات جمهوري اسلامي و امريکا تيره تر شده بود، اروپا سعي داشت سطح مناسبات خود را با ايران حفظ کند و در پرونده هسته يي ايران رقابت پنهان بين اروپا و امريکا ديده مي شد، ولي اينک که باراک اوباما با قول گفت وگو با ايران آمده است و به نظر مي رسد در زمينه قول خود ثابت قدم است، اروپاييان نگران نزديکي ايران و امريکا شده اند و به همين دليل طي هفته گذشته موضع خشني در 1«5 و پرونده هسته يي ايران در پيش گرفتند، به گونه يي که موضع قبلي جرج بوش را در روزهاي پيش از مذاکرات ژنو مي شد در سارکوزي و براون رئيس جمهور فرانسه و نخست وزير انگليس ديد. در واقع رقابت اروپا و امريکا در حال حاضر به گونه يي رقم خورده است که طرف اروپايي ميل ندارد ايران و امريکا بيشتر از اين به يکديگر نزديک شوند. همين حالت را در ساير کشورها نيز مي توان ديد. نزديکي روسيه به ايران، اروپا و امريکا را نگران مي کند و نزديکي چين، روسيه را. در واقع کشورهاي اروپايي، روسيه و چين که دنبال تامين منافع مشروع خود از تجارت جهاني هستند، نمي توانند صادرات و واردات ايران را از دست بدهند.

در نهايت بايد گفت پرونده هسته يي ايران اينک به يکي از مهم ترين مسائل جهان تبديل شده است. دليل آن حجم زياد اخبار مربوط به آن در روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه بود. شبکه هاي خبري با وجود خبرهاي مهم ديگر جهان اخبار مربوط به ژنو را در راس اخبار خود قرار داده بودند. حجم عظيمي از تحليل و گفت وگو درباره پرونده هسته يي ايران در رسانه هاي مختلف شکل گرفته بود. نتايج اکثر تحليل ها و گفت وگو ها حول محور اهميت پرونده هسته يي ايران و مناسبات آن با ساير مسائل جهان، به ويژه خاورميانه مي چرخيد. در تحليل ها کارشناسان معتقد بودند اگر تاکنون اين پرونده به جايي نرسيده است به واسطه نقش غيرمستقيم امريکا در مذاکرات بوده است و اينک که امريکا به عنوان شريک اصلي اين مذاکرات حضور دارد، تهران و واشنگتن بهتر از گذشته و بدون واسطه مي توانند حرف هاي خود را رد و بدل کنند و از خواست و نيات يکديگر آگاه شوند.

در واقع پرونده هسته يي ايران اگر نگوييم همه آن، بايد پذيرفت بخش زيادي از آن ناشي از اختلافات کشدار ايران و امريکا است و همه مي دانند بخشي از اين اختلافات ناشي از سوءتفاهم هايي است که طي ساليان گذشته روي هم انبار شده است. و در يک مذاکره رو در رو با در نظر گرفتن منافع ملي هر دو و پرهيز از دخالت در امور داخلي يکديگر که مذاکرات ژنو نمونه آن بود، مناسبات دوطرف با افتادن در مسير گفت وگوي سازنده مي تواند به حفظ منافع ايران کمک کند و اين منطق همان چيزي بود که بسياري از کارشناسان طي سال هاي گذشته بر آن پا مي فشردند.

سرمايه: نقطه عطف ژنو 2

«نقطه عطف ژنو 2»عنوانم سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سرمايه به قلم علي بيگدلي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اجلاس ژنو 2 نقطه عطفي در مناسبات ايران و کشورهاي 1+5 بود.هنگامي که اوباما رئيس جمهوري ايالات متحده آمريکا در سفر اروپايي خود و مخصوصاً در ملاقات با شخص ديميتري مدودوف در مسکو و لندن کرملين را از ادامه استقرار سيستم دفاع ضدموشکي در لهستان و چک مطمئن کرد، در واقع امتياز بسيار بزرگي را به کرملين داد تا در معامله اي مهم، مسکو را مجاب سازد در تلاش جهاني براي حل و فصل پرونده هسته اي ايران، موضع خود را به نفع مطالبات واشنگتن تغيير دهد.

از سوي ديگر آمريکا به عنوان قدرتي که بيش از ديگران دغدغه موضوع هسته اي ايران را دارد در آستانه اين اجلاس با وجود همراه سازي روسيه، ادبيات آرام تري نسبت به ايران در پيش گرفت. همين تعديل مواضع نزد مقامات ايراني نيز به خوبي احساس شد. به ويژه آنجا که آقاي جليلي در واپسين لحظه هاي سفرش به ژنو در گفت وگو با رسانه ها تاکيد کرد ايران در پي حل مشکلات بيشتري است و مي خواهد سطح نگراني جهاني مرتبط با ايران را کاهش دهد.

با آنکه خبر کاملي از محتواي مذاکرات اجلاس که در شرايط شديد امنيتي برگزار شده منتشر نشده اما عکس العمل ايران و اعضاي 1+5 پس از برگزاري مذاکره حکايت از آن دارد که دوطرف به نقاط اشتراکي رسيده اند.

نکته ديگر توافق طرفين با سفر البرادعي به ايران با هدف زمينه سازي براي بازديد از سايت هسته اي قم است. اين در حالي است که ايران معمولاً اجازه بازرسي بدون اطلاع قبلي را به آژانس نمي دهد. در اين ميان، کشورهاي 1+5 هم تلاش کردند قبل از گزارش البرادعي که تا پايان هفته بايد به دبيرخانه اجلاس ارائه شود، اظهارنظري نکنند.

از طرف ديگر سفر منوچهر متکي به نيويورک از يک سو و نفس موافقت رئيس جمهوري آمريکا با سفر ايشان به واشنگتن را مي توان يک اقدام حساس سياسي دانست. همه اين اتفاقات بيانگر آن است که هم ايران و هم آمريکا گام هاي منعطفي براي دستيابي به توافق برداشته اند.

با وجود همه اين نشانه هاي مثبت، براي ارزيابي قطعي درباره مذاکرات اجلاس ژنو 2 بايد تا انتشار جزئيات بيشتر مذاکرات و صدور گزارش البرادعي در انتظار ماند.

دنياي اقتصاد: بورس، محدوديت، نقدشوندگي

«بورس، محدوديت، نقدشوندگي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن مي‌خوانيد؛ركود بازار مسكن، جهش 100درصدي قيمت جهاني نفت و فلزات اساسي، كاهش نرخ سپرده‌هاي بانكي، عرضه سهام شركت‌هاي بزرگ دولتي،كاهش نرخ سود اوراق مشاركت و گواهي سپرده بانك‌ها و افت شديد و هيجاني قيمت سهام در ماه‌هاي پاياني سال 87، همگي گزاره‌هايي هستند كه هر شخصي را براي كسب سود به سمت بازار سهام رهنمون مي‌سازند؛ وضعيتي كه در عمل با ثبت ميانگين بازدهي 4/45درصدي در نيمه اول امسال (در مقايسه با 30درصد در مدت مشابه سال قبل) نيز محقق شد.
اما بازدهي تنها يك روي سكه سرمايه‌گذاري در بورس است؛ چرا كه اين بازدهي زماني مي‌تواند براي سرمايه‌گذاران دست‌يافتني باشد كه امكان نقد كردن سود كسب شده وجود داشته باشد. به بيان ديگر، اگر سرمايه‌گذار در هر زمان نتواند بنا به تشخيص خود نسبت به جابه‌جايي سهام به واسطه كسب سود مورد انتظار يا ظهور گزينه بهتر اقدام كند، در عمل سود كسب شده امكان فعليت پيدا نمي‌كند و در نهايت سرمايه‌گذاري در بورس به‌عنوان يك گزينه، جذابيت خود را از دست مي‌دهد.

در همين رابطه، بررسي معاملات سهام در بورس تهران طي نيمه نخست امسال، نشان مي‌دهد كه هرچند بورس به لحاظ بازدهي و ثبت تعداد روزهاي افزايش شاخص، روند بسيار بهتري نسبت به سال قبل داشته، اما به لحاظ ارزش معاملات سهام خرد و بلوك و درصد ريالي گردش سهام، كارنامه قابل قبولي نداشته است. در بخش درصد گردش ريالي كه حاصل تقسيم ارزش معاملات به ميانگين ارزش بازار است، بورس تهران شاهد كاهش اين متغير از 3/18‌درصد به 6/10درصد بوده است؛ شاخصي كه خود به تنهايي مويد عقب‌گرد بورس تهران به لحاظ قابليت نقدشوندگي سهام است و از سوي ديگر، در مقايسه با ساير بورس‌ها نيز بيانگر سطح پايين نقدشوندگي سهام در بازار ايران است.

مويد گزاره بالا كاهش 30درصدي ارزش معاملات خرد و بلوك در نيمسال اول 88 نسبت به مدت مشابه سال قبل است.
در واقع نقدشوندگي يكي از بزرگ‌ترين معضلاتي است كه مانع حضور سرمايه‌گذاران حقيقي در بورس شده كه در نهايت به نفوذ پايين فرهنگ سهامداري در بين آحاد جامعه نسبت به ساير كشورها انجاميده است.اما در بررسي علل وقوع اين پديده، پيكان اتهام بيش از هر چيز متوجه محدوديت‌هاي اعمال‌شده از سوي مسوولان بورس است. در حقيقت ابزاري كه مسوولان بورس با هدف كاهش ريسك سرمايه‌گذاري مورد استفاده قرار داده‌اند، نه تنها نتوانسته است به تنها هدف تعريف‌شده براي خود عمل كند، بلكه در عمل با پايين آوردن قدرت نقدشوندگي، زيان همان سهامداران را در پي داشته است.

شاهد اين مدعا افت مداوم ارزش معاملات، تعداد خريداران، دفعات معامله و ساير متغيرهاي عملكردي بورس طي پنج سال گذشته فارغ از رشد و افت شاخص‌ها است.حال در شرايطي كه اعمال محدوديت‌هاي معاملاتي از جمله درصد نوسان محدود روزانه و حجم مبنا، غرض طراحان و مسوولان بورس را نقض كرده است، مسوولان بورس به تازگي در تصميمي تعجب‌برانگيز اقدام به اعمال محدوديت نوسان بر سهام شركت‌ها پس از برگزاري مجمع سالانه كرده‌اند.اين در حالي است كه تا هفته قبل، بنا بر عرف حاكم بر معاملات، قيمت سهام شركت‌ها در روزهاي پس از برگزاري مجمع سالانه، افزايش سرمايه و تعديل پيش‌بيني سود به ميزاني بيش از 10درصد بدون محدوديت نوسان بازگشايي مي‌شد.

حال به نظر مي‌رسد سازمان بورس در حال سلب معدود فرصت‌هاي مناسب براي تصحيح قيمت سهام است كه اين موضوع به طور قطع منجر به كاهش بيشتر قدرت نقدشوندگي خواهد شد؛ رفتاري كه به معناي دخالت مسوولان در تصميم‌گيري فعالان بازار در خصوص قيمت‌گذاري سهام در بورس است.در نهايت اين تصميمات، بورس تهران را هرچه بيشتر از فلسفه وجودي خود به عنوان يك بازار كارآ دور مي‌كند و خروج بيشتر سرمايه‌گذاران را به سمت ساير بازارها در پي خواهد داشت.

مردم سالاري: اصل 44 و فروش سهام مخابرات

«اصل 44 و فروش سهام مخابرات»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي خوانيد؛هفته گذشته اتفاق نادري روي داد و آن فروش يک جاي پنجاه درصدي سهام مخابرات به علاوه يک سهم به يک نهاد شبه دولتي نوظهور در افکار عمومي بود. اتفاق جالبتر آن اين بود که اين سهام با قيمت پايه دو برابر قيمت روز سهام در بورس عرضه شد و با اندکي بالاتر از پايه در کمتر از نيم ساعت فروخته شد! نکته جالتر آن که بعد از فروش به جاي آن که قيمت سهام، حداقل به قيمت خريداري شده نزديک شود با کاهش قيمت به حدود 50 درصد اين قيمت و با تشکيل صف فروش مواجه شد! به نظر شما چه اتفاقي افتاده است؟ 20 روز قبل از روز تعيين شده اول براي فروش با قيمت پايه فوق الذکر، قيمت سهام ناگهان از 1500 ريال به بالاي 2200  ريال صعود کرد و با اين وجود صف خريد وجود داشت. بعد از ابطال قرار فروش، در نوبت اول و مطرح شدن چند نهاد شبه دولتي قيمت افت کرد و به حدود 1800 ريال رسيد، اما بعد از فروش به قيمت 2 برابر قيمت روز، صف خريد به صف فروش  تبديل مي شود و قيمت رو به کاهش است تا امروز!
به نظر نگارنده که نه اقتصادخوان است و نه اقتصاددان اما دستي بر آتش افکار عمومي و جريان هاي اجتماعي داشته و دارد اين است که افکار عمومي براي خروج کشور از انحصار، آن هم انحصاراتي از نوع مخابراتي اش در دست دولت نمي توان به سياست هاي اصل 44 قانون اساسي دل بست و اميدوار بود اجراي دقيق، کامل، شفاف و هدفمند اين سياست ها زنجيرهاي انحصار را از گردن جامعه بر دارد و منافع اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي وسيعي را براي مردم فراهم آورد. سياست هاي اصل 44 در قالب 5 بند از طرف مقام معظم رهبري در سال هاي اوليه دهه 80 جهت طي مراحل قانوني و اجرا ابلا غ شده است.

در بند الف اين سياست ها تاکيد شده است که دولت حداکثر تا پايان برنامه پنج ساله چهارم موظف است هر گونه فعاليت اقتصادي خارج از عناوين صدر اصل 44 را به بخش هاي تعاوني، خصوصي و عمومي غير دولتي واگذار کند که بانک ها و مخابرات نيز از جمله مصاديق اين بند هستند. در بند د اين سياست ها تغيير نقش دولت از مالکيت و مديريت مستقيم بنگاه به سياستگذاري  و هدايت و نظارت را خواسته است. در همين چند بند، جهت گيري خصوصي سازي در راستاي افزايش کارايي و رقابت پذيري و گسترش مالکيت عمومي تکليف شده است. در بندد اين سياست ها در بحث الزامات واگذاري از جمله استفاده از روش هاي معتبر و سالم واگذاري با تاکيد بر بورس، تقويت تشکيلا ت واگذاري، برقراري جريان شفاف اطلا ع رساني، ايجاد فرصت هاي برابر براي همه، بهره گيري از عرضه تدريجي سهام شرکت هاي بزرگ در بورس به منظور دستيابي به قيمت پايه سهام مورد توجه قرار گرفته است.

اما از همان ابتداي فعاليت هاي اجرائي اصل 44 دلسوزان کشور و کارشناسان مستقل نگران تاثيرگذاري شرکت هاي شبه دولتي در اجراي صحيح اصل 44 بودند و معتقد بودند ورود سازمان ها و نهادهائي چون آستان قدس رضوي، بنياد  مستضعفان، ستاد اجرايي فرمان امام، سرمايه و صنعت غدير، شرکت شستا وابسته  به سازمان تامين اجتماعي، سرمايه گذاري تدبير، شرکت صبا تامين، صندوق بازنشستگي، سرمايه گذاري فرهنگيان، مهر اقتصاد ايران، صندوق ذخيره فرهنگيان،  صندوق بازنشستگي عام و ده ها شرکت شبه دولتي که به اعتبار نوع انتخاب مديران اين شرکت ها، سهامداران خاص و نوع سرمايه، نمي توان آنها را از مصاديق بندهاي 5 گانه سياست هاي اصل 44 دانست و جالب تر اين که بسياري از اين شرکت هاي بزرگ حقوقي فعال در بورس تهران ، جز در سايت هاي بورس در هيچ کجا يافت نمي شوند و سابقه اي در روزنامه ها از صورت مالي آنها در دسترس نيست  و اصلا  جامعه و افکار عمومي هويتي  توليدي، اقتصادي و بازرگاني از آنها را نمي شناسند!به همين دلا يل است که شايد افکار عمومي در بازار بورس به اين باور رسيده باشد که اين شرکت ها بعد از به دست گرفتن مديريت با هدف بيرون کردن سهامداران جز» قبلي، به صورت غيرواقعي ارزش سهام را به شدت کاهش داده و يا شرکت هاي واگذار شده به آنها را زيان ده نشان دهند و بعد از مراحلي شرکت هايي چون مخابرات از اعضايي به اعضاي ديگر تبديل شوند، از اعضاي دولتي به انحصار شبه دولتي و نظامي که به مراتب بدتر از اعضاي دولتي است يا همين تحليل شاهد صف  فروش هستيم تا بيش از اين سهامداران جز» متضرر نشوند.

اينجاست که بايد گفت، اصل 44   وسيله قرار گرفته است براي رسيدن به اهدافي که با اهداف سياست هاي اصل 44 هيچ قرابتي ندارد. البته بحث ديگري هم در اذهان و افکار عمومي مطرح است و آن اينکه با توجه به نقشي که مخابرات و خدمات مخابراتي در موضوع انتخابات براي طرفين ايفا کرد، شايد به اين نتيجه رسيده باشند که واگذاري مخابرات به مصلحت نيست، اما به جاي اظهار صادقانه و مستدل و بازگشت راه کوتاه رفته شده، تعاون سپاه و مهر اقتصاد ايران را به عنوان محلل وارد کرده باشند، اما صدمه اي که در صورت صحت اين فرضيه به اعتماد عمومي وارد خواهد شد بسيار بيشتر از مخابرات و سهام آن مي ارزد و اين معامله، معامله اي منطقي نيست.

به ياد دارم که در اوايل سال 87 که بحث خصوصي سازي مخابرات جدي شده بود، اتاق بازرگاني تهران با ارسال نامه اي به رئيس جمهور از واگذاري مخابرات به بخش خصوصي اظهار نگراني کرده بود و پيش بيني کرده بود که مخابرات به هر شکلي که واگذار شود، سرانجام عده اي با جمع کردن سهام ديگران موجب انحصار و تضييع حقوق شهروندان خواهند شد و پيشنهاد کرد براي جلوگيري از اين امر و فراهم سازي شرايط رقابت در کشور، يا شرکت هاي استاني واگذار شوند يا مديريت آنها واگذار شود نه مالکيت. اما توجهي نشد. شايد هنوز هم دير نشده باشد که هم انحصار را تن ندهيم و هم رقابت را رونق دهيم و راه حلي معقول، منطقي و ناظر به آينده با حفظ سياست هاي اصل 44 را جايگزين واگذاري مخابرات کنيم.
 
ارسال به دوستان
وبگردی