۲۲ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۶۳۱۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۴ - ۱۳-۰۷-۱۳۸۸
کد ۸۶۳۱۵
انتشار: ۰۸:۴۴ - ۱۳-۰۷-۱۳۸۸

طلاق دختري كه براي ازدواج از خانه فرار كرده بود

وي گفت: شايد زندگي ما از همان ابتدا اشتباه بود چراكه من در آن زمان يك دختر 14 ساله بودم كه هيچ شناختي از زندگي مشترك نداشتم و اسير حرف‌هاي عاشقانه همسرم شدم و الان علت مخالفت پدرم را مي‌فهمم.

فارس: دختر جواني كه 15 سال قبل براي ازدواج با پسر مورد علاقه‌اش از خانه فرار كرده بود، در نهايت براي دومين بار از او جدا شد.

اين زوج جوان با حضور در شعبه 268 مجتمع قضائي خانواده براي دومين بار و به صورت توافقي درخواست طلاق خود را ارائه كردند.

مرد جوان كه 38 ساله است به قاضي عموزادي گفت: قبلا نيز به خاطر عدم تفاهم از هم جدا شديم كه بعد از مدتي هر دو احساس كرديم هنوز به هم علاقه داريم و دوباره ازدواج كرديم.
وي درباره نحوه آشنايي با همسرش گفت: خانواده همسرم همسايه ما بودند و 15 سال قبل با او دوست شدم و بعد از مدتي وقتي براي خواستگاري به منزل آنها رفتيم با مخالفت شديد پدرش مواجه شدم.

مرد جوان ادامه داد: بارها با پدر او صحبت كردم تا با ازدواج من و دخترش موافقت كند، اما او به هيچ‌ وجه با اين موضوع موافقت نكرد و ديگر اجازه نداد براي خواستگاري به خانه آنها بروم.
وي افزود: همسرم را به شدت دوست داشتم و مي‌خواستم او را به هر وسيله‌اي به دست بياورم؛ به همين دليل به همسرم پيشنهاد دادم به همراه من از خانه فرار كند تا شايد پدرش راضي شده و با ازدواج ما موافقت كند.

مرد جوان گفت: همسرم در ابتدا با اين موضوع مخالفت كرد اما در نهايت وقتي ديد چاره‌اي جز فرار كردن براي رسيدن به هم نداريم، او هم با تصميم من موافقت كرد و سرانجام از خانه فرار كرد.

در اين لحظه زن جوان كه 29 ساله است درباره تصميمي كه آن‌روزها گرفته بود، گفت: پدرم با ازدواج ما مخالف بود و به هيچ وجه با اين كار موافقت نمي‌كرد و ما هم تصميم گرفتيم براي اينكه او را تحت فشار قرار دهيم، از خانه فرار كنم.

وي ادامه داد: سرانجام يك روز از خانه فرار كردم و به خانه مادر شوهرم رفتم و به اميد اينكه روزي پدر به دنبال من بيايد و با ازدواج من موافقت كند، تا مدتي در خانه مادر شوهر ماندم ولي پدرم با اين كار هم راضي نشد و من مجبور شدم به خانه برگردم.

زن جوان ادامه داد: اما در نهايت و با اصرار من پدرم با اين ازدواج ما موافقت كرد و ما با عشق و علاقه زياد به همديگر زندگي مشترك خود را شروع كرديم.

وي افزود: سال‌ها با خوشي زندگي مي‌كرديم تا اينكه تصميم گرفتيم بچه‌دار شويم كه بعد از انجام آزمايش متوجه شديم ما نمي توانيم بچه‌دار شويم و بعد از مراجعه به پزشك متوجه شدم، مشكل از سوي من است و من نمي‌توانم مادر شوم.

زن جوان گفت: اين موضوع تأثير بسياري بر زندگي ما گذاشت تا اينكه تصميم گرفتيم از هم جدا شويم و من هم با وجود علاقه‌اي كه به همسرم داشتم مجبور به جدايي شدم و مهريه 1000 سكه‌اي خود را بخشيدم.

وي ادامه داد: مدتي از طلاق گذشته بود ولي ما همچنان احساس مي‌كرديم كه به هم علاقه داريم كه در نهايت دوباره و اين‌بار با مهريه 120 سكه بهار آزادي با همسرم ازدواج كردم.

زن جوان گفت: اما مشكلات ما اجازه نداد زندگي ما تداوم داشته باشد و در نهايت تصميم گرفتيم از هم جدا شويم چرا كه علاقه‌اي كه در ابتداي زندگي ميان ما بود ديگر وجود نداشت و من در حال حاضر هيچ علاقه‌اي به همسرم ندارم.

وي گفت: شايد زندگي ما از همان ابتدا اشتباه بود چراكه من در آن زمان يك دختر 14 ساله بودم كه هيچ شناختي از زندگي مشترك نداشتم و اسير حرف‌هاي عاشقانه همسرم شدم و الان علت مخالفت پدرم را مي‌فهمم.

زن جوان در ادامه اظهاراتش به قاضي عموزادي گفت در مقابل صدور حكم طلاق 120 سكه مهريه ام را نيز مي‌بخشم.

تلاش قاضي حسن عموزادي نيز براي ايجاد صلح‌ و سازش بين اين زوج و منصرف كردن آنها از طلاق نتيجه نداد و در نهايت حكم طلاق اين زوج را صادر كرد.
 
ارسال به دوستان