محمود فرجامی طنز نویس رونامه تهران امروز در ستون منوریل خود نوشته است:
ما آدمها به عددها علاقه خاصي داريم. براي اينكه به زمان معنا بدهيم هي آن را با اعداد به دورهها و بازههاي خيالي تقسيم ميكنيم و روزهايي را هم به مناسبهايي «خاص» ميكنيم.
مثلا در تاريخ 7/7/ 77 يعني حدود يازده سال و يك ماه پيش، من و چند نفر از دوستان در دفتر روزنامهاي در مشهد نشسته بوديم و به مناسبت اين روز كه هيچ چيز خاصي نداشت جز قرار گرفتن چهارتا هفت كنار همديگر در صفحه تقويم مربوط به آن داشتيم بحثهاي سياسي و اجتماعي ميكرديم و حال و روز خودمان و كشورمان را براي 8/8/ 88 پيشبيني ميكرديم. من يك تفسير نيمهعرفاني هم از اين اعداد داشتم: به نظرم برخلاف 7 كه شبيه ته يك دره است، 8 شبيه قله يك كوه است و آنجا هم كه محل افتخار و سربلندي و پيروزي.
خوشبختانه فردا 8/8/ 88 است و من خوشحالم كه پيشبينيام لااقل در مورد خودم به واقعيت پيوسته است. ميدانم كه تعريف و تمجيد از خود خوب نيست اما بهقول دكتر احمدينژاد وقتي پاي غرور و عزت ملي در ميان باشد وضع فرق ميكند. الان من وظيفه ملي دارم كه وضعيت ايدهآل خودم نسبت به يازده سال پيش را بنويسم.
شغل خوب و پردرآمد، مسكن مناسب، آزادي بيان نسبتا مطلق، امنيت مثالزدني و مواردي از اين دست كه گفتن ندارد. چون بهحمدالله همگي از آن برخوردار هستيد و ذكر آنها نقل مكرر است. اما ساير موفقيتها به خصوص در زمينه بينالمللي آنچنان شتابي گرفته كه براي خود من گيجكننده شده است.
باور كنيد روزي نيست كه من ميلباكسم، يعني همين آدرس ايميلي را كه در بالاي ستون دادهام باز نكنم و چندين نامه فدايت شوم از كشورهاي مختلف دنيا نگيرم.
از شركتهاي مشاورهاي در خصوص خريد انواع لوازم و تسليحات بگير تا صدها آدم خيرخواه كه حاضرند انواع داروهاي كمياب را در ازاي دريافت پيشپرداخت مناسبي در منزل تحويل دهند، هر روز به اين حقير ايميل ميزنند و من را شرمنده لطف خودشان و سرشار از غرور ملي ميكنند.
دستكم تا الان مشخصات دويست مدل از دستگاههاي لرزاننده، پيچدهنده، كوچككننده، بزرگكننده، حجمدهنده، چروكبرنده، صافكننده و فردهنده از اطراف و اكناف جهان براي من ارسال شده كه نشان ميدهد در اين يازده سال به عنوان يك ايراني چقدر مورد توجه كشورهاي مختلف جهان و به خصوص خانمMiss lottery كه يك روز درميان با ارسال نامه من را شرمنده اصرارهاي خود ميكنند، شدهام.
حتي پول هم ميدهند.
يك Mr. Hassan Malik عزيزي هست كه همانطور كه از نامش پيداست از برادران مسلمان ماست و يك روز درميان نامه ميزند كه شما در بانك ما چهل هزار دلار برنده شدهايد؛ لطفا هر چه زودتر شماره حساب بانكي و رمزتان را بدهيد تا به حسابتان واريز كنيم. در صورتي كه من حتي اسم بانكشان را هم نميدانم و بابت نداشتن شماره حساب بانكي و رمز بينالمللي شرمنده ايشان شدهام.
اينها فقط مشتي نمونه خروار است و البته هرچند آدمهاي بدخواهي مثل آرش خوشخو وجود دارند كه ميخواهند با گذاشتن نامهايي مثل سركاري و خوشخيالي و «اسپم» روي اين موفقيتهاي غرورآفرين ملي، آنها را زير سوال ببرند اما بيفايده است.
نهايت چيزي كه تا به حال اين افراد توانستهاند ثابت كنند اين است كه چنين نامههايي عينا براي آنها هم ارسال ميشود. خب بشود. چي از اين بهتر؟ مگر آنها ايراني نيستند؟ آنها هم بايد از اين غرور و افتخار و جلب توجه بينالمللي به اندازه بقيه سهم ببرند.
هرچند البته حساب من با بقيه جداست. چون هيچ بچه دوسالهاي در اسپانيا نميتواند اسم كوچك هيچ ايراني ديگري را بگويد بهجز اسم كوچك من؛ محمود!
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر